ميكنند زندگي جوري اين آدمها
شاعر خصوصي زندگي
باران در آواز
شخصيت خلق:هدف
ميكنند زندگي جوري اين آدمها
كارگردان روايت به "تصاحب"
لابيوت نيل
صرافيزاده حامد:ترجمه
طرف از و بوديم مواجه نوشته و شعرنامه مقداري با طرف يك فيلماز به كتاب برگردان موقع
ميكرديم برقرار توازن فيلم قصه دو بين ميبايست ديگر
.است مربوط كتاب به خواننده من شديد دلبستگي و علاقه به حقيقت در "تصاحب" به من علاقه
.كنم پيدا را آن ساخت اجازه تا ميكردم تلاش داشتم و بودم خوانده پيش سال چند را كتاب
براي نتيجه ، در و رسيديم خوبي نتايج به بحث و جر كمي از بعد فيلمنامه ديگر نويسنده و من
ميروند ، پيش هم موازات به و واحد آن در كه هستم قصههايي عاشق.شدم آماده آن ساخت
شيفته و طرفدار طولاني مدت براي دانشگاه در.ميآمد خوشم كتاب اجزاي تمامي از راستش
با آدمها ارتباط درباره چيزهايي مدام زمان آن.بودم سرزمين آن ادبيات و انگليسي آثار
خب.بودم رو روبه متفاوت كاملا رابطه نوع دو با هم كتاب اين در خب و مينوشتم يكديگر
.برگردانم فيلم به را آن تا كرد وادار مرا بود كتاب در كه چيزهايي بقيه و مسئله همين
دقيقا كتاب اين.بسازم را آن تا بودند گذاشته كنار من براي را كتاب دقيقا كه انگار
.ميخواستم من كه داشت را چيزهايي همان
در البته.است بوده من ذهنيت و نگاه نوع در اساسي تغييري فيلم ، اين خيليها ، نظر به
آن از بخشي ميافتد ، اتفاق زماني مقطع دو در فيلم مثلا كه است درست صحبت اين اول نگاه
تا و بوده آثارم ديگر از بيشتر فيلم توليد بودجه ميافتد ، اتفاق گذشته زمان در
باز بخورد شكست گيشه در فيلم اگر حتي) داشتهام گيشه سمت به گرايش نيز اندازهاي
فيلم اين خودم نظر به اما (كند تماشاگرپسند را آن كه دارد وجود فيلم در زيادي نشانههاي
مطرح بزرگتري ابعاد در و جامعتر طور به مرا قبلي فيلمهاي مسائل و انديشهها همان
نوع دو با هم اينجا در ما.انسانها بين روابط در كاو و كند قبيل از چيزهايي ميكند ،
برگردان موقع.است سخت چقدر بودن هم با بگوييم كه آنيم پي در باز و روبهروايم رابطه
نوشته و نامه شعر ، مقداري با طرف يك از مابودم رو روبه هميشگي مشكلات با فيلم به كتاب
.ميكرديم برقرار توازن فيلم قصه دو بين ميبايست ديگر طرف از و بوديم مواجه
را قصه دو بايد بكنيد را تصورش حالا ميكنيد؟ تعريف ساعت دو ظرف را قصهاي چگونه شما
.بود راز يك كشف درباره ما قصه كه بود آن ديگر مشكل.ميكردم تعريف زماني مدت همين در
.ميگيريد قرار فشار تحت ناخواه خواه ميسازيد ، پرهزينه فيلمي شما كه وقتي ببينيد ،
سعي هميشه بسازيد _ بكنيد كاري هر يا _ فيلمي تا ميدهد پولي شما به كسي كه وقت هر
نتيجه در پس كردند تهيه كمپاني رادو فيلم اين خب بگيرند ، نظر تحت را شما تا ميكنند
واقعيت قطعا باشيد ، داشته بالاسرتان رئيسي وقت هر شما خب و بود معمول دوبرابر فشارها
كه است اين واقعيت.نيست عذابآوري يا ترسناك چيز واقعيت اين البته:ميدانيد را
اصلا ميكنم فكر همين برايدارد نظر زير را كارهايتان مدام كه است كسي بالاسرتان
.نداريد برخورد آن با تئاتر در هيچوجه به كه چيزي.است مضاعف فشار يك خودش فيلمسازي
دقت اگربرسيم كتاب ادبي كاملا بخشهاي تصويري معادل به كه نبوديم اين دنبال اصلا
درختان و است وزيدن حال در باد كه ميشود اشاره تصوير اين به مدام كتاب در باشيد كرده
اندازهاي تا سينما پرده روي در صحنهاي چنين نظرم به.ميافتند ماشينها روي به
همين مثلابودم كتاب دراماتيك تاكيدهاي دنبال به بيشتر من.ميرسد نظر به احمقانه
ميكنند پيدا را نامهها آنها كتاب در باشد يادتان اگر.خواندن نامه و نوشتن نامه قضيه
خيال با ميكنند ، منتقل پايين طبقه به را نامهها ممكن شيوه دراماتيكيترين همين به و
اين من نظر به خب.مينشينند ميز پشت هم روي روبه موفقيتشان ، از خوشحالي و راحت
نامهها خواندن به شروع كه وقتي.باشيم آن شاهد ميتوانيم كه نيست چيزي دراماتيكترين
"رولند" و "ماد" از حرفي اصلا موقع اين در و روبهروايم صفحه چهل با فقط ما ميكنند ،
تماشاگرها وايسا ، لحظه يه":گفتم خودم با.گذاشتم تماشاگر جاي را خودم من خب.نيست
نشان واكنشي چه و ميكنن برخورد نامهها اين با طوري چه رولند و ماد ببينن ميخوان
.ميدهد تغيير را رولند و ماد بين روابط طور چه نامه بدهم نشان ميخواستم
!ميدن
كشف را قضيه اين خودم براي و بخورد گره يكديگر با قصه دو همواره فيلم طول در ميخواستم
در آب از دراماتيكتر ذاتا بدهم نشان را چيز همه بتوانم كه اين بدون بخش كدام:كنم
.ميآيد
نقش بازيگر با من خب.بود جالب و جذاب شدت به برايم پالترو گوئينت مثل بازيگري با كار
.نميشناختم اصلا را پالترو گوئينت اما بودم ، كرده همكاري دهه يك مدت به فيلم اول
با زدن كله سرو حوصله اصلا من دلهرهآوربود ، برايم چيزي هر از بيش او با كار و شناخت
براي خيليها كه كاري نميكنم ، تعقيب را او خصوصي زندگي وجه هيچ به.ندارم را ستارهها
كه قهوهاي فنجانهاي تعداد تا گرفته لباسهايش و كمربند نوع از و دارند علاقه انجامش
و دارم شناخت او از اندازهاي تا ميكردم فكر.ميكنند ثبت خودشان براي را ميخورد
خيليها برعكس اما.ميكند فكر چگونه من درباره او بدانم كه بودم مشتاق هم خودم البته
تا فهميدم ، او با كار موقع.ميبندد هستند بازيها دنبال كه كساني روي به را در او
دوست همديگر با آرون و من كه چرا ميكند ، افتادگي تك و غريبي حس گروه در اندازهاي
از بعد اما نداشت ، آشنايي با ما چندان او اما ;داشتيم يكديگر از كافي شناخت و بوديم
از وجه بهترين به كسي هر و آمديم كنار همديگر با راحتي به فيلمبرداري از روز چند گذشت
كار او با كه ميگردم دليل دنبال دارم:بگويم آرون درباره هم چيزي.آمد بر نقشش عهده
!نميرسم؟ نتيجهاي به اما نكنم
نميخواست دلم اما.داشتم دوست را ميافتاد اتفاق قبل سالهاي در فيلم از بخشي كه اين
شوند ، دور آن احساسي وجه از تماشاگران و كند مصادره خودش نفع به را چيز همه قضيه وجه اين
نقاشي تابلوهاي در كه چه آن شبيه نه باشند ، واقعي شدت به فيلم شخصيتهاي ميخواست دلم
به نه.نميداد رخ حال زمان در داستانش كه ديدم را زيادي فيلمهاي همين براي ميبينيم ،
.بدهم ارائه متفاوتي تصوير ميخواستم بلكه كنم كپي را آنها از بخشي بخواهم كه علت اين
"حس" و "خشمگين اجتماع از دور" "ژيواگو دكتر".بودند بقيه از بهتر فيلمها اين نظرم به
.است رسيده ميخواسته كه چيزي آن به دقيقا پولانسكي نظرم به و
وضعيت حال و داده هل جلو مرا ، فيلم اين نظرم به.كرد عوض مرا فيلم اين ساختن تجربه
.بودم نرفته آن طرف قبلا كه كردم پيدا را قضايي در كار و تجربه كه چرا.دارم بهتري
وجود به من احساسات و ذهنيات انديشهها ، در تغييري چندان فيلم اين شخصيتي نظر از اما
كاغذ روي را خودشان تا است راحتتر خيلي برايشان ميدانند نويسندگان از خيلي.نياورد
.نميكند تغيير وقت هيچ كه است چيزي اين و كنند توصيف
هم ساخت از بعد مراحل براي وقت هيچ البته و نداريد توليد براي كافي مقدمات وقت هيچ شما
.نداريد كافي وقت
اين مثل نميبرم لذت _ فيلمبرداري براي _ هوا و آب وضعيت تغيير براي انتظار از اصلا
اهميت مسئله اين به اصلا همين براي بروند ، كنار آسمان از ابرها تا كنم صبر آنقدر كه
.نميدهم
نداشتهام زمينه اين در تجربهاي وجه هيچ به و نميكنم كار حيوانات و بچهها با اصلا
صحنه در كه دختري.هستم راضي البته و كردم كار بچهها و حيوانات با فيلم اين در اما
به فيلم سگ البته خب.است كرده بازي احسن نحو به را نقشش واقعا دارد ، حضور پاياني
كه چون نميدادخب گوش ما حرفهاي به زياد او.بود مشكلآفرين و دردسرساز برايم مراتب
.بود سگ
مهمترين مورد ، اين نظر به.شود ابتكار و خلاقيت جايگزين نميتواند سرمايه وقت هيچ
كنترل در چيزهايي اما بود بيشتر اوليهام فيلمهاي از فيلم اين هزينه.است ممكن مسئله
سمت به مرا كه داشت وجود هزينهام كم اوليه فيلمهاي ساخت در صداقتي جور يك و جانبه همه
.ميكند متمايل بيشتر فيلمسازي شيوه آن
.كنيم مقايسه "خوب" و "بد" با را آن ما كه نيست واژهاي "مستقل" و "استوديو" كلمههاي
خود به چيزي هر از بيش فيلمتان ساخت شيوه نظرم به.كردهام كار شيوه دو هر با من خب
محصول اندازه همان به كنيد سرمايهگذاري بيشتر فيلمتان روي چه هر.برميگردد فيلمتان
آشغال و مزخرف فيلم زيادي تعداد حال به تا ما همه ميكنم فكر.ميشود متفاوتتر كارتان
.است فيلم نهايي مسئول كارگردان قطعا.ديدهايم استوديويي خوب فيلمهاي و مستقل
شاعر خصوصي زندگي
"لابيوت نيل" ساخته "تصاحب" فيلم به نگاهي
ويلمينگتون مايكل
تاجيك امين:ترجمه
ما راحتي به ميتوانند ميشوند ، ساخته ادبي و ارزش با و معتبر آثار براساس كه فيلمهايي
و عشق درباره "بايت.اساي" داستان از نيللابيوت اقتباس.كنند نااميد يا خوشحال را
ناموفق - حال عين در - و لطيف و زيبا ظاهرا درخشان اثري بريتانيا در فرهنگ در مكاشفه
يك از دوباره روايتي - ميگيرد را بايت زيركانه چندان نه داستان لابيوت فيلم.است
آرون و پالترو گوئيت توسط كه) انگلستان در معاصر ادبي محقق دو بين عاشقانه داستان
بزرگ شاعر دو بين عاطفي ارتباط يك از پردهبرداري و افشا هنگام كه (ميشود بازي اكهارت
دچار مشابه ارتباطي به هم خودشان ،(ال جنيفر و نورشام جرمي) نوزدهم قرن بريتانيايي
به كه ميكند تبديل خوابآور حال عين در و برق و پرزرق نمايشي به را آن و _ ميشوند
فاقد و يكنواخت فوقالعاده و كامل شكلي به و فرسوده و پوسيده شكوهمند ، و عالي طرزي
.است تعليق
حدودي تا حال عين در و جاهطلب و جوان دانشمند ،(اكهارت) ميچل رولند ماجراي داستان ،
در (هايكي تام) ادر بلكه نام به بدخلقي و عصبي استاد براي كه ميكند دنبال را ژندهپوشي
رولند.ميكند كار "هنرياش رندولف" نوزدهم قرن (خيالي) شاعر به راجع اطلاعاتي جمعآوري
يك عنوان به تاكنون كه اش ميدهد نشان كه ميبرد پي نامهاي وجود به تحقيقاتش طول در
است ، داشته هم مخفيانه عاطفي زندگي يك واقع در بود ، شده مشهور خانوادهدار نمونه مرد
.ميربايد را نامه او بنابراين
هدايت شگفتآور و تكاندهنده گمان يك سمت به را او زودي به رولند ، بررسيهاي و تحقيقات
(خيالي هم باز) شاعر لاموت ، كريستابل داشته ، پنهان ارتباطي او با كه مقابلش طرف ميكنند ،
كمك به رولند.است بوده مشهور انقلابي و جسور فمينيستي عنوان به تاكنون كه است ديگري
در كه فمينيستي ،(پالترو) مادبيلي ،(كريستابل بازمانده و خويشاوند) پژوهش دانش همكار
از عاشقانه مجموعهاي نميشود ، ناراحت هم چندان بزرگش جد ماهيت شدن آشكار از ابتدا
و حريص كروپر يعني رقبايشان از تا ميشود باعث كه ميكند كشف را سرنخهايي و نامهها
.بيفتد جلو (استيفنز توبي) ولف فرگوس (ماد عاشق ديگر) فريبكارش همكار و (ترورايو) سرسخت
جا اين در درستي شكل به مهارت اين از (بتي پرستار سازنده) لابيوت و است هنر يك اقتباس
چيزي آن تمام او تا شده باعث او والاي چندان نه ولي محترمانه كاراست نبوده برخوردار
كم دست يا و كند قرباني را بود شده پرفروش بسيار اثر يك به "تصاحب" شدن تبديل عامل كه
شايعه اين افشاي در آن عرياني و مطبوع و كنايهآميز پيچيدگي _ سازد كمرنگ و خلاصه بسيار
در آن شگفتانگيز التقاطي ساختار و فرهنگي جنبههاي به آن شديد توجه و كنجكاوي كوچك ،
جايگزين عاشقانه فيلم يك نمايش با را آن عوض در و _ نوزدهي قرن نامههاي و شعرها بررسي
اكهارت و خيرهكننده پالتروي از متوسط نماهاي و درخت و دار پر و شلوغ آرايي صحنه:كند
شدت به اينجا ال).گرفتهاند قرار درخشان ال و مودب نورشام از تصاويري كنار در تيپ خوش
مورد اين از تصويري سرقت يك تقريبا فيلم ترتيب اين به و ميرسد نظر به استريپ مري شبيه
(.ميكند مطرح هم را
فيلمبردار ايواسكوفيه ، ژان.ميآيد چشم به باشكوه اثر يك تصاحب كه كرد انكار نميتوان
ييلاقي مناطق تصاوير ("بتي پرستار" فيلمبردار همچنين و كارا لئون اصلي شريك) فرانسوي
فيلم توليد مدير.است كرده فيلمبرداري پانوراما صورت به را مدرن پاريس و لندن بريتانيا ،
انجام فيلم اين در چه آن اما.است كرده فعاليت هم هواروزاند در كه است آريگي لوچيانا
پالترو ، اندك حضور تنها نه.است بوده او اختيار در كه است باشكوهي منابع اتلاف است ، داده
سوال هم فيلم راهبردهاي و تدابير از برخي بلكه داستان ، خود و بريتانيايي ييلاقهاي
.برانگيزند
به را آرام و سرخوش بريتانيايي يك ميتوانست لطيفش حضور با چشمگير و درخشان پالتروي
تغيير بر مبني لابيوت تصميم ولي (بود شده ظاهر هم اما در كه طور همان) بياورد در نمايش
تا شده باعث وقيح جوان آمريكايي يك به برايتوني مرتبه بلند و مترقي شهروند يك از رولند
كرد باور ميتوان سختي به.بيايد وجود به شخصيت دو اين بين زيادي ناسازگاري و ناهماهنگي
قبول آن از سختتر و كنند شروع هم با را عاطفي رابطه يك ميتوانند ماد و پرجوش رولند كه
.داشتهاند شدن دلبسته براي مشابهي رغبت و انگيزه كريستابل و رندولف كه است اين
آوردهاند ، روي بزرگ ادبي كتابهاي با كردن كار به اواخر اين كه فيلمسازاني اغلب مثل
از يكي آورد ، دست به كارش براي سينمايي تصويري تا كوشيده سختي به هم لابيوت
يك خصوصي زندگي ميتوانيد شما آن وسيله به كه است راهي داستان ، اصلي درونمايههاي
نقل كه است بزرگي اشتباه بنابراين ، كنيد ، تعقيب كارهايش در را احساساتش و نويسنده
آن از وفور به داستانش در بايت كه چيزي) بيابند كاهش اندازه اين تا لاموت و قولهاياش
.(است برده بهره
هستند آنهايي معمولا داستاني اقتباسهاي بهترين.دارد احتياج راوي يك صداي به تصاحب
اساس بر ديويدلين فيلمهاي ميكنند ، حفظ را كتاب آهنگ و لحن شكل ، بهترين به كه
"كوكي پرتغال" و ناباكوف ي"لوليتا" از كوبريك استنلي اقتباس ديكنز ، چارلز نوشتههاي
.هستند دست اين از نمونههايي برجس ،
تام گرفتن كار به با البته و بازيگرها همين از استفاده با تصاحب ميكنم فكر من
درخشاني فيلم به تبديل ميتوانست فيلمنامهنويس ، عنوان به (انتخاب آشكارترين) استاپارد
عاشق حد از بيش احتمالا آمريكايي ، فرهنگ به نسبت بيدقتياش و خشونت با لابيوت.شود
كه جايي تا ميباشد ، _ پالترو و اكهارت حتي و _ بريتانيا ادبيات شكل و ظاهر پيچيدگي
تيزبين ، چشم يك به تصاحب:كند رعايت فيلم اين مورد در مناسب شكلي به را عدالت نميتواند
.دارد نياز مولفش صداي به چيز هر از بيش البته و تحسينكننده كمتر و شرور زباني
باران در آواز
ارتفاع هيجان ، هيچكاك ،
جواهريان نگار
(اسكات) كارآگاه نجات براي پاسباني.است تبهكاران دنبال به بامها روي بر كارآگاه يك
را كارآگاه عجيب گناهي و ترس بعد به اين از و ميكند سقوط و ميدهد دست از را خود جان
.ميدهد عذاب
آلفرد" ماندني ياد به آثار از يكي كه فيلمي.بود "سرگيجه" فيلم شروع خط ، چند اين
معتقدند بعضي.ميشود محسوب شاخصي فيلم نيز سينما تاريخ در عينحال در و.است "هيچكاك
و است كشيده تصوير به را ذهنياش درگيريهاي از يكي آن در "هيچكاك" كه است فيلمي سرگيجه
سال 1966 در "وود رابين":است داشته فيلم پايان تا را موضوع اين رساندن نتيجه به دغدغه
از يكي - تاريخ اين تا - هيچكاك شاهكار سرگيجه":ميكند را داوري اين سرگيجه مورد در
".است سينما تاريخ عميق و زيبا بسيار فيلم پنج يا چهار
وجود به تماشاگر براي نيافتني دست و رويايي لحظاتي هيچكاك فيلمهاي همه در تقريبا
ديگر با سرگيجه نظر اين از ولي.مييابد تسلط منطق بر كاملا عاطفه كه لحظاتي ميآيد ،
حال عين در و رويايي و زيبا جهاني با فيلم كل در تماشاگر.است متفاوت كارگردان اين آثار
.است نابودي روبه كه جهاني ;است روبهرو وهمآلود
پليس در كه "فرگوسن اسكاتي" نام به پليس كارآگاه يك" كه است قرار اين از فيلم داستان
از يكي سقوط شاهد شهر پشتبامهاي در تبهكار يك تعقيب حين در ميكند كار سانفرانسيسكو
نيروهاي در كردن كار از و شده ارتفاع از ترس بيماري دچار آن از بعد و ميشود همكارانش
همسرش كه ميخواهد او از "الستر گاوين" نام به دوستانش از يكي.ميكند صرفنظر پليس
"اسكات".باشد داشته زيرنظر كند ، خودكشي قصد و شده روحي بيماري يك دچار كه را "مادلن"
نميتواند ارتفاع از ترس بيماري دليل به اما ميبندد ، دل مادلن به تعقيبها اين حين در
اسكات بعد مدتي.ميكند پرتاب بلند برج يك از را خودش مادلن و كند جلوگيري او خودكشي از
خود - نوعي به - و دارد مادلن با زيادي شباهت كه ميشود آشنا "جودي" نام به ديگري زن با
كار اين از جودي اما.دربياورد مادلن هيات به راكاملا جودي دارد سعي اسكات.است او
همان به را او و ميشود گمان بد جودي به نسبت تصادف يك طي اسكات حال هر در.دارد اكراه
و ميدهد دست از را تعادلش جودي.كند اعتراف تا ميبرد كرده سقوط آن از مادلن كه برجي
".ميشود او مرگ به منجر اين
اين منتقدان و بود رسيده خود هنري خلاقيت اوج به هيچكاك تا 1960 سالهاي 1954 فاصله در
"عقبي پنجره حياط روبه پنجره".ميدانند هيچكاك فيلمسازي دوران پرثمرترين را دوران
فيلمهاي (1960) "رواني بيمار" و (1959) "غربي شمال شمالبه" ،(1958) "سرگيجه" ،(1954)
بود سفيد و سياه فيلم يك "عوضي مرد".ساخت اوجش دوران در كارگردان اين كه بودند درخشاني
شد ، ساخته سال 1956 در فيلم.داشت تلخ فضايي و بود شده ساخته مستند شكل به تقريبا كه
آمدن پرده روي از پس.خورد شكست گيشه در بد بخت از فيلم اين سالها ، همين خلال در يعني
.كرد آغاز را سرگيجه فيلمنامه نوشتن بلافاصله هيچكاك فيلم ، اين
برايش را پراضطراب لحظاتي و ميبرد جنونزده و خوفآلود دنيايي به را مخاطب "سرگيجه"
و دهد تغيير را همهچيز است ممكن سرنوشت جبر چگونه كه ميفهماند او به و ميآورد فراهم
.است عميقي و وحشتناك تزلزل چه دچار انسانها هستي
و بود حساس بسيار نمايشاش پخش مورد در بعدها نيز و فيلم اين ساخت مورد در "هيچكاك"
مورد موسيقي نوع كردن پيدا براي فيلمبرداري پايان از پس مثلا.ميكرد عمل سختگيرانه
عهده به را فيلم موسيقي كار بالاخره و كرد جستوجو لندن تئاترهاي در مدتها نظرش
بسيار هيچكاك نيز آن كردن واگذار و فيلم نمايش حقوق مورد در.گذاشت "هرمن برنارد"
سال در.بگذارد موسسهاي يا شخصي اختيار در را فيلم نمايش حقوق نشد حاضر و بود سختگير
سال در دوم بار براي و شد ، پخش وسيع صورت به فيلم هيچكاك مرگ از پس سال چند يعني 1984 ،
.رفت سينماها پرده روي نيز 1996
مارتين".است توصيفناپذير ميآورد پديد مخاطبش براي فيلم اين كه عاطفي و روحي بار
آنچه بيان":مينويسد "هيچكاكي كلاسيك فيلم يك ساختن سرگيجه ، " كتاب مقدمه در "اسكورسيزي
داشتند ، معنايي چه دقيقا فيلمساز ، چه و دوست فيلم يك عنوان به چه من ، براي سرگيجه
".است دشوار
نقش در "استوارت جيمس" بازي خصوص به.گذشت راحتي به نميتوان نيز فيلم خوب بازيهاي از
"بارتن جودي / الستر مادلن" نقش در "نوواك كيم" همچنين و "فرگوسن جان / اسكاتي" كارآگاه
شدهاند عرضه DVD صورت به هيچكاك آلفرد برتر و شاخص فيلمهاي باقي و فيلم اين كه اكنون
و نشست تماشايشان به ميتوان راحتتر ماست دسترس در آنها از كيفيتي با و تميز كپيهاي و
دوران از است گنجينهاي درآمده DVD صورت به كه كلاسيك فيلم هر.زد حرف دربارهشان
را ديگران تا ميساختند فيلم و بودند سينما عاشق كارگردانها كه سالهايي.سينما باشكوه
منتقدان سالهاست كه نيست بيخود بود ، فيلمها اين از يكي سرگيجه.كنند سينما عاشق نيز
.ميدانند خود عمر فيلمهاي بهترين جزو را فيلم اين كارگردانها و
شخصيت خلق:هدف
فرانك اسكات
نورمحمدان سحر:ترجمه
چه و هستند كه واقعا آدمها اينكه از ميكنم شروع يادداشتبرداري از هميشه را كارم
موضوع به توجه با آن از بعد و ميانديشم هراسهايشان و خواستهها بهدارند خصوصياتي
چيزهايي از فرار و خواستههايشان به رسيدن براي كه حالي در را آنها ميكنم سعي فيلمنامه
هر از قبل اما.ببينم تاثيرگذاري و مهيج صورت به هستند ، كشمكش اوج در نميخواهند ، كه
اينكه فقط نه.كنم بررسي آنها مورد در را چيز همه و هستند كه آدمها اين بدانم بايد چيز
.چيست آنها مشكل واقعا ببينم بلكه آمدند ، دنيا به كجا
محض نگرش يك از بيش داستانم شخصيتهاي مورد در ميكنم سعي آنها به بخشيدن روح براي
موردشان در و بنگرم زنده و حقيقي آنهاي مانند آنها به كه است اين در من سعي بينديشم ،
مردمي بلكه نيستند من توجه مورد هستند بد همه يا و خوب آنها همه كه آدمهاييكنم فكر
جذاب برايم ميبرند سر به بحران نوعي در يا و هستند خودشان بين در ستيز و جنگ حال در كه
.است
مشكل با كنم شروع (شخصيتها جاي به) داستان مفهوم و معني بيان با كردم سعي وقت هر
اگر چون نميشناسم خوبي به را داستانم آدمهاي كه بود معني اين به اين و شدم مواجه
.كني كار آن با كه داري فراواني و متفاوت موضوعات هميشه بشناسي ، خوب خيلي را شخصيتها
سرهم را ميافتد اتفاق كه چيزهايي تنها باشي ، وفادار مفهوم به كه كني سعي فقط اگر اما
.ميكني
اين انتهاي تا ابتدا ازاست "ديد از خارج" فيلمنامهنويس عنوان به من تجربه بهترين
كار.آموختم زيادي چيزهاي "Dead Again" در همچنين و بردم لذت ديگري كار هر از بيش كار
هر ميتواند او.بود شگفتانگيز تجربه يك "اقليت گزارش" فيلم در اسپيلبرگ استيون با
را چيزي هر است مايل اسپيلبرگ.دهد انجام ممكن صورت زيباترين به ميخواهد كه را آنچه
.باشد نيز خستهكننده ميتواند اما است خوبي روش البته كند ، امتحان
سياه كه كند خلق مرموزي شخصيتهاي:بود نكرده تاكنون كه وادارم كاري به را او كردم سعي
و تاريك آن اعماق كه دهد ارائه پيچيده داستان يك خواستم او از همچنين نباشند ، سفيد و
پس.بود من فيلمنامه همان كه ساخت را فيلمي و رفت صحنه سر ميل كمال با او و باشد مبهم
.بدانيد مقصر مرا بايد است درنيامده آب از خوب شايد و بايد كه آنطور اگر
را پلان هر و ميداند را كس هر وظايف است ، آرام و كنترل با راحت ، بسيار كار حين در او
.ميكند مرور ذهن در و ميبيند كند ، فيلمبرداري به شروع آنكه از پيش
از يكي فيلم اين ميكنم فكر نيست ، ديديد قبلا كه فيلمهايي مانند فيلم اين همه اين با
نيز و است مهيج بسيار بلكه نيست ، بيروح و سرد كه است تخيلي _ علمي داستانهاي معدود
_ علمي داستانهاي كل در چون دادم ، انجام تاكنون من كه بود كارهايي مشكلترين از يكي
مطالب (اصل) منبع گذشته اين از.بودم ننوشته تاكنون و نميخوانم ندارم ، دوست را تخيلي
بسيار برايم "اقليت گزارش".كردم قبول را كار اين دليل همين به بود تغييرناپذير عملا
لذت كار اين دقيقه هر از و كردم كار صحنه سه در و هنرپيشه با 12 روز يك در من بود ، جالب
.بردم
ميكنم فكر..خير يا كنم كارگرداني خواستهام تاكنون آيا كه شده پرسيده من از بارها
:شده كار اين مانع عملا عامل سه اما ميدادم انجام بايد اين از قبل خيلي را كار اين
از سال يك حدود ميزند ، لطمه شخصي زندگي به كارگرداني.فرزندانم استلا ، و لوكاس سوفيا ،
هر بهنيستي بيش غريبهاي برميگردي خانه به كه زماني و هستي دور خانوادهات و خانه
شخصيتهاي و شرايط اما ميكردم ازدواجم ، از پيش قبل ، سالها را كار اين ميبايست من حال
كار اين به بتوانم كه هستم روشي يافتن دنبال به من...ميخواستند ديگري چيز زندگيام
همراه خودم با را آنها همه بتوانم يا و باشم نزديك خانوادهام به كه حالي در بپردازم
را فيلمنامهاي ميدهم ترجيح.آورم وجود به برايشان ناراحتي يا و شكل اينكه بدون كنم
.شد خواهد خوبي كار نتيجه در و ميكنم دركش بهتر چون كنم كارگرداني مينويسم خودم كه
.حرفه اين نه ميترساند مرا كه است زندگي اين
چون بگويم ، نميتوانم چيزي كنم كارگرداني بار اولين براي را كاري چه اينكه مورد در
همان رمان اين شايد.برسانم پايان به كردم شروع تازه كه را رماني دارم دوست.نميدانم
نوشتم پيش سال چهار كه را "look out" رمان شايد و كنم كارگردانياش بعدا كه باشد چيزي
راهي" آن جاي به اما كند كارگرداني را فيلم اين "منديز سم" بود قرار اول.كنم كارگرداني
و است كرده تشويق كار اين كارگرداني براي مرا خيلي او.كرد كارگرداني را "تباهي به
دهد انجام را كار اين ميتواند كسي چه اينكه درباره مشتاق ، كارگردانهاي از خيلي همچنين
قرار اگر و نگيريم نظر در كار اين براي را كارگردانها از هيچيك اگركردهاند صحبت
فكر و گرفت خواهم عهده به را كار اين خودم من نكند ، كار فيلمنامه اين روي كسي باشد
.بود خواهد من همراه نيز وركس دريم شركت ميكنم
|