دنيا مترجمان محاصره در يوسا
آسمان در خرخره تا
نيست گلها فكر به كسي
2_ متن و خواننده فاصله از عبور
دنيا مترجمان محاصره در يوسا
ايران در يوسا آثار انتشار و ترجمه به نگاهي
ميان در را استرازي اغواكننده دارد نهفته خود در را مرموز چيزي لاتين آمريكاي ادبيات
ميليمترهاي اندازه به رويا با فاصلهاش كه ميكشد تصوير را واقعيتي گيجكننده ميگذارد
است ناچيز
عابدي احسان
اما شد منتشر ميلادي سال 2000 اواخر پرو ، اهل نويسنده يوسا ، بارگاس ماريو كتاب آخرين
معتبر سايتهاي.دارد بسياري هواخواهان هنوز آن ، از سال دو به نزديك زماني مدت گذشت با
آن ترجمه سر بر رقابتشده نوشته رمان اين درباره كه است نقدهايي از مملو همچنان ادبي
جهان نقاط ساير به حالا و رسيده پايان به فرانسه يا زبان آلماني و انگليسي كشورهاي در
در گفتوگو" رمانهاي با را او يوسا ، ايراني هواداران.ايران مانند است ، شده كشيده
،"درآند مرگ" ،"آخرالزمان جنگ" ،"آلخاندرومايتا واقعي زندگي" ،"قهرمان عصر" ،"كاتدرال
به نامههايي" ،"نويسنده واقعيت" تكنگاريهاي و مقالات مجموعه و "ميزند حرف كه مردي"
است ، گرفته بر در را فوتبال تا سياست چون مباحثي كه ،"موجآفريني" و "جوان رماننويس
.ميشناسد
اين اجتماعي و سياسي تحولات و لاتين آمريكاي از مينويسد ، پرو خود زادگاه از يوسا
نويسنده يك داستان شخصيتهاي و ايدهها كه اوليهاي تجربه":ميگويد او.دنيا از منطقه
ادبيات ديرپاي سنت به يوسا "دارد لاتين آمريكاي در ريشه همواره من براي ميدهد شكل را
و خشونت مردسالاري ، اجتماعي ، بيعدالتي سياسي ، فساد دادن نشان عريان در كشورش داستاني
عنوان به نويسنده يك هنري تعهد بر هميشه حال ، اين با اما است پايبند نژادي تبعيض
سياسي تبليغات خدمت در نبايد هرگز نويسنده كه معنا اين به ;ميكند تاكيد دشوار رسالتي
جنوبي آمريكاي معاصر تاريخ به خود رمان جديدترين در يوسا.بگيرد قرار هنرمندانه
.دومينيكن بر سلطهاش و تروخيو ديكتاتوري عصر به ميپردازد ،
* * *
يوسا رمان آخرين به ايراني مترجم دو كه است عنوانهايي "نر بز جشن" و "سوربز"
.شود كتاب بازار وارد نزديك آيندهاي در ترجمهها اين دو هر كه است قرار و نهادهاند
.است كرده ترجمه فارسي به انگليسي زبان از را آن كتاب ، مترجمان از يكي كوثري ، عبدالله
طي كه بودم گرفته نظر در سورقوچ را رمان نخست نام":ميگويد اثر اين عنوان درباره كوثري
بز چون ;است بز همان من منظور گفت ، من به يوسا.شد داده تغيير سوربز به يوسا با مكاتبه
".است نرينهخو مرد نماد دومينيكن زبان در
و مادر نزد والدينش طلاق از پس و آمد دنيا به آكيپا شهر در يوسا بارگاس ماريو
پايتخت ليما ، در سپس و _ پرو شمال در سرزميني _ "كوچابامبا" در مادرياش خويشاوندان
سنماركوس دانشكده در حقوق و ادبيات تحصيل به 1955_ سال 1957 از.شد بزرگ كشورش
سال در و داد ادامه مادريد دانشكده در را تحصيلاتش عاليتر مدارج طي براي سپس و پرداخت
يوسا جواني و كودكي دوران خاطرات بيشتر.شد دكترا مدرك دريافت به موفق جا همان از 1959
سيطره تحت لاتين آمريكاي زمان آن.است خورده پيوند ديكتاتوري حكومتهاي قساوتهاي با
اين نمادين مظهر شاخصترين تروخيو يوسا ، خود گفته به و بود ، نظامي ديكتاتوري حكومتهاي
به را انسان مرتبه و زندگي شان تنزل بلكه فساد و خشونت تنها نه او حكومت كه بود سيستم
.داشت همراه
.نوشتهاند زياد ديكتاتورها درباره لاتين آمريكاي در اصولا":ميگويد چنين كوثري
داستان مجموعه اولين"است معذب ديكتاتورها از لاتين آمريكاي روشنفكر و نويسنده وجدان
عنوان به سپس.شد پاريس مقيم كه بود سال همان در و رسيد چاپ به سال 1959 در يوسا كوتاه
ادبيات كرسي حال همان در و شد كار به مشغول پرس فرانس خبرگزاري در روزنامهنگار
سال 1970 در او.كرد اختيار آمريكايي و اروپايي دانشكدههاي از بسياري در را اسپانيايي
ترتيب بدين و بازگشت پرو به شهر اين در ساله پنج اقامت دوره يك از پس و رفت بارسلون به
كانديد عنوان به سال 1990 در يوسا.بخشيد پايان خودخواستهاش تبعيد به سالها از پس
و نويسنده اين تلخ خاطرات.آزمود سياست عرصه در را خود بخت پرو جمهوري رياست محافظهكار
به سال 1993 در "دريا در ماهي" نام به كتابي در جمهوري رياست پست احراز در او ناكامي
ميدهد ، نشان جنوبي آمريكاي معاصر تاريخ در را او تفحص و تحقيق آنچه اما رسيد ، چاپ
.اوست رمان تازهترين
.دارد بخش سه كتاب ايناست جالب كتاب اين بداعت":ميگويد يوسا اثر آخرين درباره كوثري
و موقعيت به دوم بخش.ميكند روايت را شبانهروز يك در تروخيو ديكتاتور زندگي اول بخش
سوم بخش و ميشود پرداخته كنند ، ترور روز همين در را او است قرار كه كساني ديالوگهاي
از ما ، .است برگشته دومينيكن به تروخيو ترور از سال چهل گذشت از بعد كه است زني داستان
.ميبينيم را تروريستها تحليل و ديكتاتور روانكاوي تروخيو ، دوران گذشته ، آدم اين خلال
".دارد كشش جذاب پليسي رمان يك اندازه به رمان
آلماني دوم ، زبان از را رمان اين نيز جهانشاهي.است رمان اين مترجم ديگر جهانشاهي جاهد
رمان فصول تمام او گفته به.است سپرده _ قطره نشر _ ناشر دست به و برگردانده فارسي به
بوده ديكتاتوري حكومت وفادار مشاور و سابق سناتور پدرش كه اورانيا نام به دارد راوي يك
خود موطن به سال گذشت 35 از پس پدرش با ملاقات براي اورانيا":ميدهد شرح جهانشاهي.است
حكومت دوران ناگفتههاي دارد اقامت آنجا كه هفتهاي يك طول در دارد قصد او.بازميگردد
وجود اين با.است صحبت از عاجز و كرده مغزي سكته پدر.بشنود پدرش زبان از را تروخيو
سال به زماني جهش با رمان.ميپردازد ميداند ، تروخيو ديكتاتوري از آنچه نقل به اورانيا
بزرگراه يك در تروخيو كشتن دستور انتظار در قاتل چهار كه دورهاي ;ميگردد باز 1961
به كار اين اما.ميدهد روي بسيار كتاب اين در زمان جابهجايي عمل.ميبرند سر به متروك
به در يوسا":ميافزايد جهانشاهي "نميكند گيج را خواننده كه ميگيرد انجام ظريف قدري
چارهاي خواننده.ميآيند هم سر پشت حوادث رمان اين در.دارد خاصي تبحر حوادث آوردن قلم
".برساند انتها به سريعتر هرچه را كتاب اينكه جز ندارد
شدهاند نگاشته تاريخي مستندات براساس و دارند واقعيت در ريشه بيشتر رمان اين حوادث
در من":ميگويد باره اين در يوسانميداند تاريخي اثري را خود اثر گاه هيچ يوسا اما
قوي و تخيلگونه ماهيت خاطر به اما گذاشتهام احترام تاريخ اساسي واقعيتهاي به اثر اين
".شدم اساسي نكات برخي حذف به مجبور رمان يك فضاي در موجود
* * *
ميرعباسي.كند ترجمه را يوسا اثر آخرين داشت قصد كه است مترجمي ديگر ميرعباسي كاوه
با را كار.كرد آغاز است ، اسپانيايي زبان به كه را ، كتاب اين شده تاليف نسخه ترجمه
:ميگويد ميرعباسي.كرد صرفنظر كار ادامه از اما رساند ، نيمه به "بز نره جشن" عنوان
شود ، ترجمه _...و فرانسه آلماني ، انگليسي ، _ ديگر زبانهاي به كتاب اين اينكه از قبل"
اخذ براي ارشاد وزارت كه سختگيريهايي با.كردم آن ترجمه به شروع و رسيد من دست به
شدم متوجه هم بعد و دارم نگه دست مدتي كه گرفتم تصميم گرفت ، سر از دوباره انتشار مجوز
صرفنظر كار ادامه از كه شد اينشود كتاب بازار وارد آن از ديگر ترجمه چند است قرار كه
".كردم
متن با و ديدهام را آن انگليسي متن من":ميافزايد خود سخنان ادامه در ميرعباسي
از بعضي ميآيد پيش گاهيميآمد وفاداري و خوب ترجمه نظر به.كردهام مقايسه اسپانيايي
اصلي متن با اما است ، موفقيتآميز اگرچه حاصل كه ميزنند اثر آزاد ترجمه به دست مترجمان
موافقت با كه فوئنتس آثار از سيرسپن مارگارت ترجمههاي مثل دارد ، بسياري تفاوت آن
به مترجم.نيست آزادي ترجمه يوسا اثر آخرين انگليسي ترجمه ولي.است گرفته انجام نويسنده
فارسي به انگليسي زبان از را كتاب هم كوثري آقاي.مانده وفادار بسيار اصلي متن
اگر شايد.نميبينم كار ادامه براي ضرورتي ديگر او تواناييهاي به توجه با كه برگردانده
".ميرساندم پايان به را ترجمه هم من ميكرد ، ترجمه را كتاب اين كوثري از غير ديگري مترجم
جنگ" ،"كاتدرال در گفتوگو" رمانهاي ترجمه با كوثري عبدالله كه است معتقد ميرعباسي
:ميگويد او.دارد يوسا آثار ايراني خواننده گردن به بزرگي حق "درآند مرگ" و "آخرالزمان
غيرقابل نويسنده اين آثار از ديگر ترجمههاي يوسا ، رمانهاي از كوثري ترجمههاي جز به"
.نيست هم اشتباه از بري او اما است ، زبردست ترجمه در كوثري":ميافزايد وي ".هستند قبول
و پيشوا معناي به پرتغالي زبان به و "كونسيرو" اصلي شخصيت نام آخرالزمان جنگ رمان در
باقي در و كونسيرو را داستان اصلي شخصيت بار ، يك اسپانيايي ، متن در يوسا.است رهبر
به را كونسيرو كتاب ، تمام در كوثري كه حالي درميكند خطاب آن پرتغالي معناي به داستان
طبق "نويسنده واقعيت" كتاب در غبرايي مهدي وقتي آنكه جالب.ميكند استفاده خاص اسم شكل
انتقاد او از كوثري آقاي ميبرد ، كار به را آن فارسي معادل كونسيرو جاي به يوسا روش
حالي در.نميشدي مرتكب را اشتباهي چنين بودي خوانده را من ترجمه اگر ميگويد ، و ميكند
كه يوسا اصلي متن از باشد ، معتبر كوثري ترجمه هم چقدر هر.است غبرايي آقاي با حق كه
تسلط از ناشي اين كه دارد زيبايي بسيار نثر كوثري است ، معتقد ميرعباسي".نيست معتبرتر
.نماند وفادار اصلي متن به كه ميشود باعث اوقات گاهي امر همين اما است فارسي زبان به او
او براي اندازهاي به زيبايي اين گاهي اما است زيبا و فاخر كوثري كلام":ميگويد او
.نميكند متن به مقيد را خود كه ميشود وسوسهكننده
.ميزنم مثال را فوئنتس كارلوس اثر "پير گرينگوي" رمان از او ترجمه مشخصا باره ، اين در
.دارد بسياري تفاوتهاي اصلي متن با گرفته نظر در رمان اين ترجمه براي كوثري كه زباني
.نيست كوثري ترجمه پيچيدگي به اصلا و است ساده و عاميانه بسيار كتاب اين در فوئنتس نثر
مترجم.باشند داشته اديبانه زبان نميتوانند بنابراين و هستند روستايي داستان شخصيتهاي
نزديكتر اصلي متن به را ترجمه زبان و ميشود مسئله اين متوجه گويا بعد به شصت صفحه از
پيدا سازگاري كوثري كلام با وجه هيچ به ديگر كه ميشود عاميانه آنقدر عبارات چون ميكند
".نميكند
فوئنتس نثر چون كه آمده پيش كوثري آقاي براي تصور اين چرا نميدانم":ميافزايد او
فاخر وجه هيچ به اما هست شاعرانه فوئنتس زبان.باشد بايد هم فاخر حتما است شاعرانه
.نباشند فاخر حال عين در و باشند شاعرانه ميتوانند كه هستند بسياري اصطلاحات.نيست
فاخر كه كند ادعا نميتواند كسي اما.است شاعرانه بسيار پريا شعر در شاملو زبان مثلا
ميرعباسي ".برده كار به را عاميانهاي بسيار زبان شعر اين سرودن براي شاملو.هست هم
ميشوند ، خواندني بسيار كوثري ترجمه با هستند فاخري نثر داراي كه آثاري اما":ميگويد
.كرده انتخاب آن براي را تاريخي نثري تعمدا آن نويسنده كه آخرالزمان جنگ رمان مانند
".است فوقالعاده نيز "كاتدرال در گفتوگو" كتاب از كوثري ترجمه
از موفقتر مراتب به يوسا آثار از كوثري ترجمههاي كل در":ميدهد ادامه چنين وي
نيز ايراني خوانندههاي به فوئنتس شناساندن در او اگرچه است فوئنتس آثار از ترجمههايش
".كرده بسياري تلاش
فاخر كتاب اين در يوسا نثر":ميگويد خود رمان جديدترين در يوسا نثر درباره ميرعباسي
".است بيپيرايهاي و امروزي نثرنيست هم عاميانه.نيست
* * *
در را رازياست اغواكنندهدارد نهفته خود در را مرموز چيزي لاتين آمريكاي ادبيات
اندازه به رويا با فاصلهاش كه ميكشد بهتصوير را واقعيتي.گيجكننده ميگذارد ميان
اندازه همان به و ملموس زنندهاند ، گول داستانهايش شخصيتهاي.است ناچيز ميليمترهاي
سحر خواننده.تكاندهنده حوادثي هم ، سر پشت ميگذرند ، حوادث.هستند دسترس از دور
است ارزشمند آنقدر مترجم يك براي آورده ايمان آن اعجاز قدرت به دنيا كه ادبياتي.ميشود
آن به گريزي هرازگاهي كه است وسوسهكننده آنقدر يا كند آن وقف را خود ادبي عمر بيشتر كه
.بزند
آسمان در خرخره تا
محمدبهارلو نوشته ليل بانوي رمان به گذرا نگاهي
خرم يزداني مهدي
و فندق اندازه به ميوهاي و فراوان هوايي ريشههاي با است درختي - فيل وزن بر ليل"
ليل بانوي ".است شرقي هند خاستگاهش و هندي انجير علمياش نام كه براق بيضي برگهاي
انتشارات توسط سال 1380 در كه است معاصر ادبي منتقد و نويسنده محمدبهارلو رمان آخرين
.است شده منتشر "قطره"
جنوب افسانهپرداز جهان از بومي وهم و هراس و هول:دارد آشنا بيش و كم داستاني رمان
در سوزان و خشك جزيرهاي به خدمتش دوره گذراندن براي كه است معلمي قصه داستان.ايران
حوادث رشته يك درگير قبلي معلم مرموز قتل به توجه با او.است شده اعزام فارس خليج ميان
از بعد و ميكند فرار جزيره از روايات اين فشار شدت از كه طوري به ميشود جنايي و پليسي
بهارلو.ميگشايد را داستان بافته درهم گرههاي و بازميگردد آنجا به همسرش با سال چند
.ميكند دنبال را اصلي مولفه دو رمان اين در
دقيق طراحي و طرف يك از ايران جنوب فضاي از آشنايي و استفاده با نويسنده:ترس روايت
كلاسيك حال عين در و سوبژكتيو عنصري براساس را خود داستان ديگر ، طرف از داستاني صحنه
پليسي ريتم همراه به قتل اين از ناشي تعليق آن پيامد و قتل يكميكند بنا ترس يعني
نمونه و بازتاب يك ترس اين.بنشاند خود جاي سر بر را خواننده تا دارد اكشن آنقدر داستان
ولي قديمي تمهيد يك از نويسنده.است طبيعت اين بومي آدمهاي و طبيعت از سنتي ترس نوعي
بدون داستان فضاي و آدمها به ترس تلقين:ميجويد سود ترس اين كردن نهادينه براي كارآمد
.هراس اين بيروني رويكرد و بازتاب
جهتي از ميبرد ، فرو جنون حد در را راوي يعني شخصيت داستان ، آدمهاي از مختلف روايات
بازآفريني اثيري نحوي به كه زن شخصيتهاي همچنين و قتل يك واقعي ، و موهوم موجودات انبوه
ترس منبع و مركز از و "ميآورد كم" راوي كه ميسازند را دروني و ذهني جهنم شدهاند ،
داستاني كفش يك از مختلف روايات بين را راوي بهارلو.ميكند فرار فضا اين بوميت يعني
پيش شدن مسخ ديگر جهتي از و شيوارگي به را او داستانيش فضاي هول و فشار با و كرده رها
را خود خطي و سالم روايت داستان ، مكان طبيعي وهم پتانسيل از بردن سود با قصه.ميراند
فضاي به راوي رمان ، اعظم قسمت پايان از بعد ميرود پيش اتفاق صدها لبه تا و كرده آغاز
و تنها را خود رمان پايان در او است بوده صورت چه به وقايع كه درمييابد و بازگشته ترس
درمييابد و نمانده شب به چيزي كه حالي در مييابد ، "حرا" هولناك جنگلهاي در سرگردان
.ميشود تمام رمان شد ، خواهد كابوس دچار رفته رفته ، هم باز كه
طرح اجراي در زيرا:است موفقي اثر (ميگويم جرات به) بهارلو رمان:تكنيك ترفند و بهارلو
تكنيك يك از بهارلو.است يافته توفيق ميشود حس متديك و كارگاهي كاملا كه خود داستاني
.است داستاني فضاي و محيط تمام به اثر محوري عنصر بسط آن و است كرده استفاده ساده
اين و آمده وجود به اثر اصلي مولفههاي كردن سپيد و سياه سايه در رمان هارموني درواقع
را نگفتهاي نكته هيچ و ميدهد زيادي اهميت مخاطب به رمان.ميدارد نگه راضي را خواننده
بلكه ندارد اهميتي چنان آن مقتول و قاتل درواقع كه خوب پليسي قصه يك.نميگذارد باقي
.است توجه مورد شخصيت يك روان با تقابل در ترس و وهم گزارههاي و پندارها
مييابد بسط ماليخوليا اين آنقدر.است او آدمهاي حدس و دستيابي عدم بهارلو ديگر شگرد
در همه گويا كند ، صادر حكم شخصيتي هيچ بر نميتواند پليسي قصههاي مانند به مخاطب كه
مخاطب ذهني باورهاي و اطلاعات از استادانه استفادهدارند دست در دشنهاي پيراهن پشت
اين به زدن دامن همچنين و دريا ، محاصره در بياباني جنوب يعني داستان فضاي به نسبت
به اثر تاريك نقطه تنها شايد.ميبرد فرو خوانش از ناشي اضطراب در را خواننده باورها ،
به ساخته بهارلو كه روايتي روالدوست مخاطب و نخنما پاياني بازميگردد آن پاياني بخش
بهارلو ميشود ، غرق اثر دروني حس در و كرده رها را اوليه گرههاي مخاطب كه است گونهاي
كارگاهي رنگ قصه دليل همين به) نيست معتقد سپيدخواني از استفاده همچنين و نكته اين به
اثر ظاهري گرههاي تمام فرعي شخصيت يك دادن قرار محور با پايان در او (ميگيرد خود به
يا خودآگاه بهارلو.ميكند تحليل را آن شاعرانه صبغهاي با حال عين در و كرده باز را
خود قصه و كرده ترميم داستانش قبول قابل پايان با را ساختاري منفي نقطه اين ناخودآگاه
مطبوعات منتقدان سال كتاب نامزدهاي جزو ديگر كتاب چند كنار در رمان اينميكند تمام را
.بيايد بيرون صندوق از آبان نهايي 27 راي تا بمانيم منتظر بايد.است
نيست گلها فكر به كسي
يوسفي محمدرضا با گفتوگو
كارشناسان ، توجه مورد كمتر تاكنون ايران ، در نوجوان و كودك ادبيات موقعيت و جايگاه
نشر نظر از چه نوجوان ، و كودك ادبيات كه مشكلاتي.است گرفته قرار مطبوعات حتي و محققان
و عميق مشكلات جملگي روبهروست ، آن با آثار ، نقد و معرفي نظر از چه و كتاب پخش و
برنامهريزي و انرژي وقت ، صرف سالها به نياز شايد آنها ، شدن برطرف كه است ريشهداري
.باشد داشته شده ، حساب
يگانه خسروي الهه
كلي طور به دارد ، قرار جايگاهي چه در حاضر ، حال در نوجوان و كودك ادبيات يوسفي ، آقاي *
است؟ وضعيتي چه در ادبيات اين
به ربطي تعيينكنندهاش ، منفي عوامل و است خاصي شرايط داراي نوجوان و كودك ادبيات
از كه دارد وجود زمينه اين در تخريبي عوامل سري يك واقع درندارد خواننده و نويسنده
ديگر طرف از.بالاست بسيار كودك كتاب چاپ هزينه !ببينيد.ميشود ناشي ما اقتصادي سيستم
بسيار مشكلات با كودك ادبيات.آوردهاند روي دكهاي و بازاري كتابهاي به ناشران اغلب
بسياري و مناسب تبليغ عدم كتاب ، مناسب توزيع و پخش عدم چاپ ، گراني:روبهروست زيادي
براين ، علاوه.است زده جبرانناپذيري ضربات ما كودك ادبيات به كه است عواملي ديگر ، مسائل
براي كردن كار سويي از و كردهاند ترك را عرصه اين حرفهاي نويسندگان سويي از
اصلا كه تصاويري و نيست رضايتبخش اصلا كه چاپي با آثارشان چون.است سخت نويسندگان
.دارد وجود هم كتاب پخش مشكل همچنين.ميشود كتاب بازار روانه نيست اثر خالق نظر مورد
پخش خلاق نويسنده براي عملا حاضر حال در.درآمدهاست خاص قشري انحصار به كودك كتاب پخش
به مجالي كه است حاكم كتاب پخش روند بر جرياناتي پيش از چون نيست امكانپذير اثرش
كنيم صحبت كودك ادبيات مشكلات درباره ميخواهيم وقتي معمولا و نميدهد مستقل ناشران
شد گفته كه عواملي كه حالي در ميشود كتاب تصويرگر يا نويسنده متوجه ذهنمان ناخودآگاه
تنهايي به كودك كتاب نويسندگان امروزه.است انداخته نوجوان و كودك ادبيات روي شومي سايه
به كه هم ناشرخصوصياست نوجوان و كودك فكري پرورش كانون كنند كار ميتوانند كه جايي
مواجه كمتر عرصه اين در هنرمندانه و خلاق آثار با ما نتيجه در.ميشود پيدا سختي
.ميشويم
يعني.نميشويم مواجه پديدهاي با نوجوان و كودك ادبيات در ما تفاصيل اين همه با اما *
آن با و بخواند را قصههايش كه داشت را بهرنگي صمد مانند كسي انقلاب از قبل نسل اگر
آن با كه ندارند ياشاري و اولدوز هيچ انقلاب از بعد امروز و ديروز كودكان ولي كند زندگي
چرا؟.بشنوند آنها زبان از را دلشان حرفهاي و كنند برقرار ارتباط
او مانند بهرنگي از بعد چرا اينكه اما.ماست كودك ادبيات عطف نقطه بهرنگي !ببينيد
يك دهه 60 در اساسا.موجود فضاي به برميگردد باز كه است علتهايي معلول نداشتهايم
به كه شد تبديل ويروسي به جامعه در سياسي درگيريهاي يعني.آمد پيش كتابزدگي حالت نوع
حركتي در كتاب تيراژ و نشر و گرفت كتاب به نسبت منفي موضع يك جامعهافتاد كتاب جان
ديگر طرف از.بودند برخوردار دولتي حمايتهاي از اينكه با.كرد پيدا افت آرامي به نزولي
.آوردند روي كودك ادبيات به مطبوعات عرصه از كه بودند كساني انقلاب از بعد نويسندههاي
دو مطبوعات و كتاب و است ژورناليستي نثري نثر ، مطبوعات ، عرصه در كه ميدانيد خود شما
و بودند گذرانده مطبوعات در را آموزشيشان دوران نويسندهها اين.هستند هم از جداي مبحث
اديبانه نويسندهها اين آثار و نكرده پيدا رشد خلاقيت ژورناليستي نگاه و ديد آن خاطر به
نگاه با و نيستند واقف عرصه اين نيازهاي به نوجوان و كودك كتاب نويسندگان اغلب.نبود
.نميگيرد نشات بچهها واقعي زندگي از آثار اين و ميكنند نگاه پديدهها و مسائل به سطحي
آن با خود روزمره زندگي در بچهها كه ميپرداخت موضوعاتي به بهرنگي مثال عنوان به
.است افتاده كمتر حاضر زمان در اتفاق اين اما بودند درگير
بود؟ چه نبودهاند موفق كودك ادبيات نويسندگان اينكه علت*
يك ويژگيهاي.دولتي نهادهاي دست در وسيلهاي به شدند تبديل نويسندهها اين از بعضي
ميزند كه حرفي به و داشته مطلق حضور خود اثر در نويسنده كه است اين اصيل هنر و خوب اثر
از بعضي مورد در شرايط اين اما.بماند وفادار قصه ساختار به همچنين و باشد داشته تعهد
نگرفته ريشه نويسنده ضمير از ميشود نوشته كه آنچه.نميكند و نميكرد صدق نويسندهها
به شما اين بر علاوه.است برآمده داده كار سفارش كه كسي و بخشنامه ضمير از بلكه است
در.كند چاپ را هنرمندانه و خلاقه آثار باشد علاقهمند كه مييابيد را ناشري سختي
.ميشود مواجه عموم استقبال با سطحي آثار هميشه كودك ادبيات مثل هم بزرگسال ادبيات
ادبيات در ولي است شده مشخص خوبي به عامهپسند و خاص رمان جاي بزرگسال ادبيات در هرچند
.است نشده مشخص هنوز مرزها كودك
نميگيرد؟ انجام درستي بررسي و نقد چرا *
مطبوعات اين در هم آثار و هستند دولتي تماما ميكنند كار كودك زمينه در كه مطبوعاتي
زنجيروار فرآيند ، اين كه ميبينيد كنيد نگاه خوب اگر واقع در.است دولتي بخش انحصار در
با خاص ناشري مينويسد ، كتاب جايي سفارش به نويسندهاياست افتاده باطل تسلسل دور به
سپس و ميشود پخش كتاب هم بعد و ميكند چاپ و تصويب ارشاد در را كتاب اين قبلي سفارش
روبهرو قفسههايي با ما ترتيب اين به.ميشود نقد خصوص به نشرياتي در خصوص به كتاب اين
.ندارند خواندن براي چيزي ولي هستند كتاب از پر كه ميشويم
هستيم؟ روبهرو مسائلي چه با نوجوان و كودك ادبيات ترجمه زمينه در *
آثار چاپ كپيرايت قانون به نپيوستن و نداشتن عضويت سر تصدق از كه هم ترجمه مورد در
نوع اين چاپ به شدت به ناشران روي همين از و ندارد ناشر براي خرجي كوچكترين شده ترجمه
در استالين سيلور شل كارهاي از ترجمه چند كنيد نگاه شما مثال براي.آوردهاند روي آثار
چاپ را آنها باز روي با هم ناشران و كرده ترجمه خواسته كه كسي هر دارد؟ وجود بازار
در بايد ميشود متعدد ترجمههاي اين صرف كه هزينهاي يا كاغذ ، آن كه حالي در.كردهاند
چطور نيمنفس و نيمهجان كودك ادبيات اين از شما.بگيرد قرار شاعر يا نويسنده من اختيار
شرايط اما.ميكند تحميل جامعه به را خودش خلاق اثر يك دهد؟ نشان خودي كه داريد انتظار
ظهور نيما مانند كسي اگر است ، اتفاقات جامعه ما جامعه.نيست هنرمندپروري شرايط ما ،
كم خيلي ما دليل همين به و است اتفاق يك نيست ، اجتماعي ويژه شرايط حاصل او ظهور ميكند ،
.ميشويم مواجه پديدهها اين با
يا و متفاوت هنرمند يك ما است گذشته كه سالي الي 20 اين 15 طي بگوييد ميخواهيد يعني *
باشد؟ داشته گفتن براي حرفي كه نداشتهايم نوجوان و كودك ادبيات زمينه در خلاقانه اثر يك
شناخته دهه چند از بعد مملكت يك ادبيات هميشه باشد يادتان.داشتهايم.نيست اينطور نه
كودك ادبيات زمينه در ما.ميكند نقد را نويسنده مدتي از بعد كه است جامعه اين.ميشود
آن نشانگر مسئله اين.كنيم معرفي جهاني جامعه به را توانايي نويسندههاي توانستهايم
اين تا ميخواهيم دموكراتيك فضاي يك ولي داريم را خوب كار مايه و اصالت ما ، كه است
.گردد معرفي جامعه به كلي طور به و شود نقد كارها
2_ متن و خواننده فاصله از عبور
"چاهي عليبابا" تاليف "حرفهاي شاعران دهه سه" كتاب به نگاهي
عابدي محمدحسين
آن ذيل در كه ميشويم مواجه "مناسبتي - آسان" شعر با تقسيمبندي همين در ديگري جاي در
"...و سوگسرود شمال ، زلزله:است مناسبتي با منطبق كه وقتي مفهومگرايي ، ":است آمده
مثلا نميتواند مناسبتي - آسان شعر آيا كه است اين ميآيد پيش كه مشكلي نيز اينجا
ميرسد نظر به باشد؟...و شاملويي - آسان يا استعاري - آسان يا ايضاحي - آسان
.نيست يكسان معيارهايي است ، شده گرفته درنظر اشعار تقسيمبندي براي كه معيارهايي
ميتوانيم ما.است شده دستهبندي زباني فني ويژگي براساس استعاري - آسان شعر مثلا
در.كنيم دستهبندي فني ويژگي براساس را آنها و شويم قائل تفاوت تشبيه و استعاره ميان
قرار دستهاي هر در ميتواند و نيست فني ويژگيهاي براساس مناسبتي - آسان شعر كه حالي
عنوان هر ذيل در بيشتري توضيحات مفصلي ، تقسيمبندي چنين براي كه بود بهتر شايد.بگيرد
مثال عنوان به شعري تنها عنوانها از برخي ذيل حاضر كتاب در كه حالي در.ميشد ارائه
.نميآيد چشم به توضيحي هيچ و است شده ارائه
تعارفي بيهيچ و صراحت با كتاب اين در را خود گزينش معيار نويسنده ، تقسيمبندي ، از پس
و منتقدان ديگر كاش و ندارد تعجب جاي باباچاهي علي از صراحتي چنين.است كرده بيان
.كنند چنين نيز ما نويسندگان
- امروز" و "اكنونيان _ امروز" ،"اكنونيان - ديروز" به شاعران گزينش ، معيار در
همين.است شده داده گروه هر به مربوط توضيحات و شدهاند تقسيمبندي "فرداييان
شاعران كسوت ترتيب ، اين به.است شده گرفته نظر در اشعار چاپ ترتيب در كه است تقسيمبندي
نباشد؟ چنين كه چرا و است شده رعايت اشعار چاپ در نيز
ابتداي مقاله در شده ذكر تقسيمبندي همان از كتاب ، اشعار چاپ براي ميشد شايد البته
ميشد مثال عنوان به.ميكرد ارائه خواننده به را بيشتري نمونههاي كه كرد استفاده كتاب
در را غيرمفهومگرا اشعار و گروه يك در داشتند ، جاي "مفهومگرا" عنوان تحت كه را اشعاري
.داد جاي ديگر بخش
تلاش بر اما چشممان":است آمده شماره 25 در كتاب صفحه 77 در.ديگر نكته يك اما و
يك نام حداقل مستعد ، و جوان شاعران اسامي ميان در و ،"...همچون مستعدي و جوان شاعران
.است گذشته سال پنج و چهل از او سن ديگر كه يافت ميتوان را شاعر
انتخاب كتاب ، اين ويژگيهاي از.نميكند كم كتاب اين ارزشهاي از چيزي اما اينها
بگويم ميتوانم حداقل.است گرفته انجام بسيار وسواس و دقت با نظرم به كه است آن شعرهاي
هر شده چاپ آثار همچنين ، .است شده انتخاب شاعر هر اشعار مطرحترين موارد ، از بسياري در
از بسياري در كه است آمده شاعر آن اشعار كنار در ناشر نام و انتشار ، سال ذكر با شاعر
.كند استفاده آن از بيشتر آشنايي براي ميتواند خواننده اوقات
شعر ، جدي خوانندگان و علاقهمندان براي ميتواند كه است كتابي ،"حرفهاي شاعران دهه سه"
.باشد جذاب
شاعران شعر نقد به كه ميشد منتشر نيز كتابهايي آثاري ، چنين كنار در ميشد كاش اما و
.ميشود احساس كاملا آن خلا امروز كه چيزي ;ميپرداخت مشخص و جداگانه طور به حرفهاي ،
شود؟ منتشر كتابي در مشخص طور به حرفهاي شاعر چند اشعار نقد دارد اشكالي چه
.بگيرد قرار ديگران تمسخر مورد كه ميآيد و آمد پيش بسيار هم هنوز و بود زنده نيما وقتي
درك عدم نظر ، به اما نميآيد چشم به نيما آثار در سخيفي نكته اكنون ، نه و موقع آن نه
.ميشود سبب را عكسالعملي چنين او ، آثار و نيما دنياي از بعضيها
راهي طبيعي ادامه.نيست نيما مشكل اين البته و است درك غيرقابل عدهاي براي هنوز نيما
كه امروز تا.انجاميد ما معاصر شعر در متعددي شاخههاي به داد ، نشان آيندگان به او كه
بتواند كه ميرسيد نظر به بعيد بود ، زنده نيما اگر كه دارند شعرهايي و آمدهاند شاعراني
.نيست امروز شاعران مشكل هم اين البته صد و كند برقرار ارتباط اينان شعر با
است كساني وجود عدم هست ، و بوده ما شعر مجموعه كلي مشكل تاكنون ، نيما زمان از آنچه اما
.بنويسند مخاطب و شعر ميان ارتباط ايجاد براي و بگيرند دست قلم كه
چگونه برجسته شاعر و خوب شاعر ميان فاصله اما ;نداريم كم خوب شاعران ما امروزه قطعا
شود؟ طي بايد
كفايت خوب استعداد و شعر فقط برساند برجسته شاعران طيف به را خود شاعري ، اينكه براي
هم آن آفريننده و اثر خود از بيروني عوامل نويسندگان ، و شاعران شهرت در هموارهنميكند
.بودهاند تاثيرگذار
.است توضيح و راهگشايي ميبرد ، رنج آن از ما شعر امروز كه آنچه
ديگرگوني اشعار با نوشتههايي ، و كساني توسط بايد - شعر جدي خواننده حداقل - خواننده
اين نيست حاضر كسي ميرسد نظر به اما شود آشنا بيشتر اوست ، معرفت و سليقه از خارج كه
.بگيرد عهده به جدي طور به را مسئوليت
تنها نه تفاهمها سوء اين.است شده ما شعر در بسياري سوءتفاهمهاي سبب حضور ، عدم اين
.مييابد گسترش همچنان و است يافته رواج هم شاعران ميان در بلكه شعر خوانندگان طيف در
او ، از بيش شايد و معرض هم بلكه ميبرد بهره منتقد راهگشايي از كه نيست خواننده فقط اين
كلي فضاهاي از نقدها اگر البته ;كنند استفاده راهگشاييها اين از ميتوانند نيز شاعران
.بپردازند شاعران شعر به جداگانه طور به آن از پس و كنند عبور شعر
چاهي عليبابا قدر اكنون ، و گذشته از بيش بايد ما ، و چاهي عليبابا ديگر حالا نظرم به
.بدانيم را او مانند انگشتشمار نفر چند و
چند.بنويسند شعر درباره هم كمي و گيرند دست به قلم بخواهند كه داريم سراغ شاعر چند
نفر چند اينان ميان از و باشند؟ داشته هم سرايش دغدغه جدي طور به كه داريم سراغ منتقد
.است كم خيلي تعداد دارند؟ نوشتن و شاعري دهه چندين سابقه
|