تحول مسير در شتابان
تفاهم يا نزاع
فلسفي پرسش يك و صد
وقت تمام فنيحرفهاي
تحول مسير در شتابان
تورن آلن با اختصاصي گفتوگوي در ايران اجتماعي تحولات
است فردگرايانه گفت بايد حتي و است مدرنيست جنبههايش بسياري در اسلامگرايي
كوثري عباس:عكس
شدهترين شناخته از يكي دستكم معتبرترين ، نه اگر تورن ، آلن:يوسفي حامد انديشه ، گروه
شرايطي در درست گذشته سال اسفندماه در اواست فرانسه جامعهشناسي حيات قيد در چهرههاي
ديگر طرف از و بود افغانستان طالبان با جنگ كار در بوش دبليو جورج كه كرد سفر ايران به
سرزمين در تورن رقيب جديترين و فرانسوي جامعهشناس بورديو ، پير مرگ از كوتاهي مدت
ساير كه تصاويري با چنداني تفاوت ميدهد ارائه ايران از او كه تصويري.ميگذشت مادري
جامعه ظاهر است معتقد اوندارد ميدهند ارائه ايران از ديدار از پس غربي متفكران
كه است گونهاي به گفتنش سخن لحن و ميكند تفاوت بسيار ميگذرد باطنش در آنچه با ايراني
بهتزده بينگاريم ، دستكم يا كنيم انكار را تفاوت اين كردهايم عادت كه ماهايي همه ما ،
شكل جهانيان اذهان در كه جامعهاي اين از اثري ديگر سال چند تا است معتقد تورن.ميشويم
.گذاشت شوخطبعياش پاي به بايد حدي تا است تند تعابيرش اگر.داشت نخواهد وجود گرفته
به شايد.است دشواري واقعا كار او با مصاحبه و ميپرد شاخه آن به شاخه اين از زياد
مصاحبهگر يك مقام در من دليل همين به شايد و ميدهد مصاحبه به تن آساني به دليل همين
تعجب نبايد حال هر به.ببرم جلو به منسجم را گفتوگو جريان ميخواهم كه آنچنان نتوانستم
را ما باورهاي برخي پاريس اجتماعي علوم عالي مطالعات مدرسه معتبر استاد اين اگر كرد
وقتي.ميگيرد نشات همينجا از صراحت اين و است بذلهگويي آدم اوكند نقد صريح چنين
سالش هشتاد واقعا بابا اين":ميگفت شگفتي با كوثري عباس ميكرديم ، ترك را اقامتش محل
"!هفتادوهفتسال":گفتم "بود؟
.بود شده انجام هشتاد سال اسفندماه در گفتوگو اين
* * *
صحبت - دو آن از يكي يا - اساسي مقوله دو درباره شما با اينجا كه بودم مايل قبل از من *
.ندارد جايگزيني مدرنيته معتقديد كه شما خاص نگاه و "مدرنيته" درباره نخستي:كنم
براي آيا اينكه و ميكنيد فكر چه مدرنيته غيريتهاي اهميت درباره شما بدانم ميخواستم
هانري كه ميدانيد.جامعهشناسي خود درباره دوم هستيد؟ قائل معنايي "مدرنيته پست"
".نتايج كمترين و روشها بيشترين با است علمي جامعهشناسي":بود گفته زماني پوانكاره
همان جامعهشناسان دستاوردهاي.است همينطور واقعا انگار كه ميرسد نظر به امروزه
.ميدانند هم خودشان مردم كه است چيزهايي
و فكري بيشتر سوالات اين چون كنيم؟ صحبت مسئله دو همين درباره ميخواهي هم هنوز خب ،
كه؟ ميداني.ميكشد درازا به پاسخشان.توصيفي تا هستند فطري
جهان در مسلمانان و اسلام وضعيت درباره است بهتر رسيد نظرم به خاطر همين به !بله *
در متحده ايالات جمهور رئيس توسط هم "ترور عليه جنگ" بحث كه خصوصا.كنيم صحبت كنوني
براي معنايي چه شما كه كنيم شروع اينجا از باشيد موافق اگر.گرفته قرار مباحث كانون
از ميكنيم صحبت "اسلام جهان" از كه آنقدر ما چرا و هستيد قايل "اسلام جامعهشناسي"
نميكنيم؟ استفاده "يهودي جهان" يا "مسيحي جهان" تركيب
اما چيست ، منظورشان ميكنند صحبت اسلام جامعهشناسي از كه آنهايي ميفهمم من حقيقتش
جامعهشناسي" ميگويد كسي وقتي واضح ، خيلي.نميكنم استفاده تعبير اين از شخصا خودم
مختلف بخشهاي گوناگون جزئيات و رسوم و آداب كنشها ، جامعهشناسانه شناخت منظورش "اسلام
شد قرار اگر اما.دهد پوشش را قضايا اين تمام ميتواند تعبير اين يعني است ، اسلام جهان
يا "اسلام جهان جامعهشناسي" بگوييم است بهتر وقت آن گيريم كار به را كلمات استادانهتر
شما.نيست مستقيم (موضوع) ابژه يك دين يك مقام در اسلام چون."مسلمان جهان جامعهشناسي"
از يكي بگذار مثلا.نباشد توصيفي صرفا سوالاتتان كه هستيد جامعهشناسي حوزه در وقتي
در عاملي اسلام آيا" بپرسم من اگر.بزنم مثال را جامعهشناسي كلاسيك مطالعات مشهورترين
آن وبر ، ماكس كه كردهام مطرح را جامعهشناسانهاي پرسش همان "است؟ اقتصادي نوسازي جهت
.قضيه طرف يك اين خب.بود كرده مطرح مسيحيت و يهوديت عتيق ، عهد درباره اعظم ، جامعهشناس
اسلام از وقتي شماها ايران در دستكم كه است اين است جالبتر من براي كه چيزي آن اما
پس...و جامعه نوع و شكل سياسي ، قدرت مذهبي ، منابع از است آميزشي منظورتان ميكنيد صحبت
طول در چون."اسلام جهان" بگوييم ميتوانيم وقت آن كنيم صحبت بخواهيم شكل همين به اگر
مناسبات سياسي ، قدرت مذهبي ، نگرشهاي از بود عبارت كه داشت وجود "مسيحي جهان" يك قرنها
اين اول سوال بنابراين.هم با اينها نزديك روابط و خاص رسوم و آداب و اعتقادات اقتدار ،
ما به اين آيا يعني كنيم؟ صحبت "اسلام جهان" از است ممكن ايران مثل كشوري در آيا:است
ميخواهم خلاصه و صريح خيلي بدهي اجازه من به اگر "چيست؟ ايران" بدانيم تا ميكند كمك
مولفههاي از يكي مثلا.ميكند تغيير دارد سرعت به كه است جامعهاي ايران بگويم
حجاب.است دگرگوني حال در سرعت به ايران در خب كه است زنان اجتماعي وضعيت مدرنيزاسيون
جامعه يك ايران من نظر به دلايل ، همين به.است ديد معرض در و بيروني مسئله يك عنوان به
كه است جامعهاي ايران من نظر به امادارد حيات آن درون دين كه معنا اين به هست ، ديني
را آن است بهتر كه كنترل سيستم يك داشتن عليرغم گرفته ، قرار نوسازي سريع روند يك در
و اسلامگرا آدمهاي گوناگون جناحهاي در شما بدانيمچون سنتي و محافظهكارانه بيشتر
سيستم شما و است مذهبي اساسا كه هستند قدرتي صاحب اينها كه است درست.داريد مسلماني
يك عنوان به ايران اما دارد ، قرار مذهبي ماهيتا گروههاي هدايت تحت كه داريد سياسياي
اين قضيه نتيجه و ،[غرب در تعبيرمرسوم آن به] نيست مذهبي [فقط]جامعه يك ديگر جامعه ،
كار به ديگر معنايي به را واژهها ميكنند صحبت شما كشور درباره مردم وقتي كه است
ميبينم ، را مذهبي نخبگان ميبينم ، را محجبه زنان اينها همه عليرغم من البته.ميبرند
اين كه ميبينم زمان همان در اما دارم قبول را اينها همه و ميبينم را ديني مقتدر مردان
.نميكند دلالت موجود تعاريف بر تصاوير
ما اگر ميكنم فكر اما.مخالف بخشي با و باشم موافق شما صحبت از بخشي با ميتوانم من *
كه است دليل اين به ايران مانند كشوري وضعيت كه هستيم وضعيتي چنين دچار امروزه
فكر زياد مدرنيته منفي جنبههاي به - جامعهشناسي كلاسيك متفكران يعني - اسلافمان
...وبر حتي و دوركهايم ماركس ، .نميكردند
من اصلااست احمق ندارد منفي جنبههاي مدرنيته كند فكر كس هر.نيست درست اين نه ، نه ،
زندگي يا 1860 سالهاي 1840 در اگر.زد نميشود اين از احمقانهتر حرفي ميكنم فكر
چنين كه گفته كي.ميميرند گرسنگي از دارند كه ميديدي را بسياري كارگران ميكردي ،
چيز هر يا جنسيت حتي يا مدرنيته چيز ، هر چيز ، هر كه گفت ميشود طور چه زد؟ ميشود حرفي
دارد؟ مثبت جنبههاي فقط ديگر
جنبهاي اگر كلاسيك جامعهشناسان نظرم به اما.نميزنم حرفي چنين است واضح كه من *ش
بالاخره بود معتقد ماركس مثلا.ميدانستند موقتي را آن ميديدند مدرنيته در هم منفي
.باشد استثنا يك وبر "آهنين قفس" بحث تنها شايد ميان اينشد خواهد برقرار عدالت
و پيشرفت معادل را مدرنيته نوزده قرن اواسط تا هيجدهم قرن از.آره.ميگويي درست تو
..و پادشاه از كليسا ، از سنت ، از بودن آزاد بيشتر چه هر فرايند را آن و ميدانستند ترقي
پروژه همين سوي از اما بودند منتقد روشنفكران هم روشنفكران همين براي.ميدانستند.
جنگ از بعد اما...آمين قانون و كليسا عليه درايفوس شاه ، عليه ولتر:ميشدند حمايت
تمدن با حالا":نوشت مشهور نويسنده آن كه وقتي ;كردن تغيير به كرد شروع اوضاع اول جهاني
از تلقيها و شدند ظاهر امثالهم و استالينيسم و نازيسم بعد ".ميكشيم را خودمان داريم
چرخش يك اينجا.زدن حرف به آن عليه كردند شروع هم روشنفكرانشد منفيتر و منفي مدرنيته
ظهور فوكو ميشل بعد است ، "فرانكفورت مكتب" اسمش كه ميدهد رخ آلمان انديشه در مهم
و بيشتر چه هر مردم ميبينيم بعد به قرن 19 از جامعهشناسي در كه اينجاست..و ميكند
هم هنوز مسئله اين.ميگيرند منفي موضع مدرنيته به نسبت و ترقي و پيشرفت به نسبت بيشتر
نيست ، خوب هيچ شدن جهاني معتقدند كه ببيني را كساني عظيم خيل ميتواني تو چون دارد ادامه
بخش اينها امثالهم ، و اقتصادي جنبشهاي يا ميكند نابود را مشاغل جديد تكنولوژي يا
.گذشت كنارشان از آساني به نميتوان و ميدهند تشكيل را پيشرفته كشورهاي جمعيت از عظيمي
منفي چهرههاي از يكي يا منفي جنبههاي از يكي خودش هم "بنيادگرايي" نميكنيد فكر *
باشد؟ مدرنيته
!نه
...است مدرنيته به نسبت واكنشي حال هر به چون *
باز سر تغيير از كه هستند كساني هميشه باشد جريان در تغيير فرايند وقتي...اما !درست
منفي پيامدهاي چون ندارند ، دهند انجام بايد تازه وضعيت در آنچه از تصوري چون ميزنند
فقط بنابراين كنند سردرگمي احساس نميخواهند اينها چون و باشد آشكارتر است ممكن تغيير
محدودترين به بازگشتن براي هم آن زد ، حرف بنيادگرايي از ميتوان محدودي بسيار مراكز در
آنقدرها نه اما است واكنش يك بنيادگرايي البته لحاظ اين از.سياست و دين ابتدايي اشكال
بنيادگرايي يكي ;كرد قاطي هم با نبايد را چيز دو كه كنم اضافه هم را اين.ميگويي تو كه
سنتي -نو امري بنيادگرايي.نيست بنيادگرايي اسلامگرايي.اسلامگرايي - مثلا - ديگري و
گفت بايد حتي و است مدرنيست جنبههايش بسياري در اسلامگرايي اما است (New traditional)
و شده پاشيده هم از تغييرات بعضي خاطر به جوامع تمام و جهان تمام چون.است فردگرايانه
همين به توجه با اصلا.ميدهند نشان واكنش منفي سياسي شكلهاي به افراط همين براي
پيشا دوران در البته و انقلاب زمان در و حاضر حال در ايران هستيم مدعي ما كه است مسائل
زيادي زمان مدت كه است كشوري ايران.است داشته قرار مدرنيزاسيون فرايند جريان در انقلاب
قدرت يك سمت به نهايتا مدرنيزاسيون اين البته.دارد قرار مدرنيزاسيون پروسه در است
حمله مورد (ارتجاعيون) واپسگرايان بعضي توسط مذهبي قدرت اين خود اما شده هدايت مذهبي
خصوصا ;نيست گويا "سنتگرايان" تعبير چون.سنتگرايان نه واپسگرايان ، ;است گرفته قرار
افراد اين.كردند حمله نيويورك به كه هوادارش جوانان و بنلادن مثل افرادي مورد در
.نيستند سنتگرا اينهاشوند گرفته بازي به مدرن جهان در ميخواسته دلشان كه هستند كساني
.باشند داشته مدرن مطالعات و آموزشها تا رفتهاند - آلمان مثل - مختلفي كشورهاي به
كشور اين در اسلامگرا تكنسينهاي و مهندسين درباره من ترك دانشجويان از يكي مثلا
به زيادي تمايل اسلامگراها كه بود رسيده نتيجه اين به و بود كرده مطالعاتي (تركيه)
ادبيات ، نه و پزشكي علوم معماري ، محض ، علوم:دارند مدرن مطالعات و مدرن آموزشهاي انتخاب
هم با را چيز دو نبايد ما اطلاعات اين به توجه با كه ميبينيد پس.الهيات يا تاريخ
شوند خارج سنتي وضعيت از هستند مايل كنندگان مقاومت و است مقاومت نوعي يكي.كنيم قاطي
را قضيه كه چيزي آن.دادم توضيح مفصل كه است همان ديگري و است بنيادگرايي همان كه
در (بنيادگرايي) Fundamentalism واژه.است انگليسي زبان در مسئلهاي ميكند پيچيدهتر
اين "ضدحملهاي" معناي بايد ما ميشود اشتباهاتي به منجر همين و دارد معنا دو واحد آن
كه دارد همهجاوجود البته اين و است بنيادگرايي اسلامگرايي ، ضد.كنيم تفكيك را واژه
دو اين.كنند حفظ را بنيادي جهتگيريهاي و آداب ميخواهند نوسنتگرا انسانهاي بسياري
.متفاوتند هم از مقوله
بكنيم؟ بايد چه بكنيم؟ ميتوانيم چه بنيادگرايي با ما شما نظر به خب *
!ببينيد [خنده با].ميبرد زمان خيلي البته !بميرند آدمها بگذاريم بايد بنيادگرايي؟ با
فكر من ميكرديد؟ آنچه با داشتيد اختيار در را غربي كاملا پدافندي جنبش چنين شما اگر
تماميت نابودي خدمت به را مدرنيزاسيون پروسه پيچيدگي اين ميكرديد تلاش ابتدائا ميكنم
سوال اين مدرنيته زاويه از اگر اما.بگيرند جامعه و فرهنگ ايدئولوژيك تماميت يا نادرست
كه است اين كنيد پا و دست مذهبي جنبش هر براي ميتوانيد كه حامياي بهترين ميپرسيد ، را
.اقتصادي قدرت و سياسي قدرت فرهنگي ، اقتدار كمك به:برخيزيد چيزها اين كمك به جداگانه
.است همين مدرنيته واقعي تعريف كه چرا
...سكولاريزاسيون همان يعني *
ميگويم وقتينميآيد خوشم تعبير اين از چندان من چون.ميپسندي تو اگر
فكر من اما.است دين شدن ناپديد و شدن محو منظورمان ميكنم احساس "سكولاريزاسيون"
.باشد اينطور نميكنم
.شدم متوجه *
اين من نظر بهسياسي قدرت شدن مستقل و شدن خودگردان بگوييم است بهتر همين براي
از روندي كه است سخت خيلي برايم تصورش بگويم بايد هم را اين البته من.است چيز مهمترين
.كنم تصور را باشد شده هدايت مذهبي غالب قدرت توسط كه مدرنيزاسيون
طور به البته) يهودي جهان در هم و مسيحي جهان در هم اسلام ، جهان در هم من ، نظر به
.كرد صيانت اعتقادات از نظامي عنوان مذهببه از بايد پس دارد ، وجود بنيادگرايي (محدودتر
است اين منظورمگردد مواجه مشكلات و ممنوعيتها با مذهب خود است ممكن نشود چنين اگر
و سياسي قدرت آفت از اگر است عقايد از مجموعهاي عنوان به مذهب خود نفع به اين كه
يا وزير يك به نه اما است ، طبيعي ديگر مجتهد به مجتهد يك از تمايل.كند صيانت اجتماعي
.دولتمرد
نكردهاند سعي و نداشتهاند اسلام جهان با شايستهاي رفتار مدرنها معتقدند بعضي *
چندان مسلمانان دلايل همين به و كنند برقرار مسلمانان با مفاهمهآميزي رابطه
.شوند موفق مدرنيزاسيون فرايند در نتوانستهاند
صحبت زياد ميدانم اندك آنها از كه چيزهايي درباره نميخواهم من و است غامضي مسئله اين
.كنم
...عوض را سوالم ميتوانم من خب *
روي اسلام جهان خود مسئوليت با چندان اسلام جهان شدن مدرن فرايند نظرمن در !نه نه ، نه ،
حال هر به كه چرا.تركيه سيستم و باشد تركها گردن به اصلي مسئوليت احتمالا.است نداده
چرا است ، امپراتوري مفهوم است منفي كه چيزي آن.شود مدرن بود قادر اسپانيا مسلمان جهان
بدون دهيد تغيير را سيستم از كوچكي بخش شما كه است اين مدرنيزاسيون و ترقي اوليه فرض كه
با خدا بودم معتقد من كرد اختراع را ماشين فورد وقتي اگركند تغيير سيستم كليه اينكه
.است خودگرداني مشكل مشكل ، پس.نميخريدم تازهاي ماشين هرگز است موافق ماشين نوع اين
تو كنم ، اعتماد تو به بايد من.است اعتماد اقتصادي مدرنيزاسيون اصلي شرط كه ميدانيم ما
اقتصادي توسعه ترتيب اين به و داد نخواهم تو به پولي نكنم اعتماد تو به من اگر.من به
بر مبتني همواره اما دارد وابستگي عمومي زندگي با گرچه اعتقادي توسعهشد نخواهد محقق
نگرش يك از ناشي شما به من اعتماد.است خصوصي رفتارهاي و خصوصي كيفيتهاي خصوصي ، خصائل
خودگرداني يك !ببينيد.است همديگر با ما تجارت مقدمه شما به من اعتماد و است خصوصي
باز كاملا بگذار..جامعه بخشهاي ساير از اقتصادي فعاليتهاي براي كامل ، نه جزيي ،
ميگويند بهشدارد اسم يك فقط اقتصادي فعاليتهاي خودگردانيهاي اين.كنم صحبت
از ناشي سرمايهداري يك بر مبتني كه ندارد وجود بادوامي توسعه هيچ"سرمايهداري"
هم بادوامي اقتصادي مدرنيزاسيون هيچ البته.نباشد اقتصادي امور استقلال و خودگرداني
درآمد ، توزيع براي كنترل از تازهاي شكل به.نميآيد پديد سرمايهداري خاطر به صرفا
يك اقتصادي ، توسعه شروط از حال هر به اما.است نياز امثالهم و كيفيت افت فقر ، با مقابله
.سياسي اجتماعي ، كنترلهاي از اقتصادي نيروهاي كردن آزاد يعني.است سرمايهدارانه بينش
بلكه كنترل ، منظور به نه كرد ، بازسازي را كنترل شكلهاي برخي بايد مرحله اين از پس اما
اتفاقي اين كه شود بدل رانتي جامعه به توليدي جامعه اينكه هدف با و مجدد توزيع هدف با
.است خطرناك بسيار
بنيادهاي ميكوشند كه فيلسوفاني درباره شما.ميكنم مطرح كليتر قدري را پرسشم من *
چيز همه اينهاميكنيد فكر چه بكشند پرسش به يا كنند نابود را عقلانيت ، مثلا مدرنيته ،
باشيد؟ داشته همحسي فوكو يا نيچه امثال با ميتوانيد شما آيانميبينند مدرنيته در را
اينها و است مسيحيت ضد نيچه.نيست ضدمدرنيته اينقدرها نيچه البته.نه كه است معلوم
اخلاقي فرايند است ، كردن بيروح و كردن رام فرايند مخالف نيچه.هستند جدا هم از كاملا
را قدرت به معطوف اراده ميخواهد او.امثالهم و قواعد از تبعيت بودن ، خوبي انسان كردن ،
دوي هر اما.نيست هم فرويد كه همانطور نيست مدرنيته عليه او اما.را ليبيدو كند ، نابود
كردن اجتماعي-نا ديگري و ليبيدو تخريب يكي:حساساند مقوله دو به نسبت آنها
.است سيستم كنترل و راندن جلو به بين مشخصي برابري حفظ مشكل ، ليبيدو (Dissocialization)
مدرنيزاسيون فرايند عليايحال ، .چرخ به هم و دارد احتياج موتور به هم كه اتومبيل مثل
شكلهاي ديگري و اقتصادي بازيگران كارگيري به و آزادي يكي:دارد مرحله دو اقتصادي
غير و سياسي كنترل اجتماعي ، كنترل قبيل از كنترل ابزارهاي برخي حفظ يا كنترل از تازهاي
كه آمد خواهد پديد ساماني و بيسر اقتصاد نشود اگر.شود اعمال اقتصادي نيروهاي بر كه آن
.كرد خواهد نابود را خودش
من.است شدن عقلاني همان شدن مدرن كه است اين عام تصور كه گفتي پيش دقيقه چند تو خب ،
.نوشتهام باره اين در كامل كتاب يك من.ندارم نظري چنين قطعا
است؟ "مدرنيته نقد" كتاب منظورتان *
توسعه و..جهان شدن عقلاني بين است وقوع حال در جدايي يك مدرنيته ميگويم من.بله
دو همواره يعني.جدايي اين از است عبارت مدرنيته.(فرديت) شخصيت و فرهنگ در سوبژكتيويته
مركزي تناقضي كه شرايطي در مدرنيته تعريف براي از درست كوشش من نگاه.دارد وجود جنبه
باشد ديگري ضد ميتواند كدام هر كه دهيم قرار هم كنار در را چيز دو بايد ما و دارد وجود
در مقاومت يك نقش موارد بسياري در مذهب مثال براي.هست نيز اوقات اغلب در اينكه كما
را مردم چون دارد هم را خودش مثبت تاثير زمان همان در اما ميكند ايفا مدرنيته برابر
[فرانسه سفارت در] هم امروز عصر كه مدرنيته از من تعريف.درآورد حركت به ميتواند
كامل جدايي اصلي خطر و است اقتصادي احساس و فرهنگي احساس بين جدايي كردم صحبت دربارهاش
خواهيم قرار بيسروساماني و وحشي وضعيت در ما شود محقق كامل جدايي اگر.است هم از اينها
خودش باشيد داشته اعتقاد خدا به شما اگر كه است اين مسئله.شد خواهد وحشي اقتصاد گرفت ،
.باشد پيشرفت از عنصري ميتواند
اگر كه است اين مسئله.هستيد دلواپستر شما وقت آن باشيد داشته قبول را خدا اگر چون
و آداب قانون ، كليسا ، خدا ، ميان ضروري پيوندي آيا باشيد ، داشته اعتقاد خدا وحدت به شما
.نه يا بود خواهيد قائل آن غير و رسوم
قائل پيشرفت براي پاياني شما آيا.شود محقق جهان سراسر در مدرنيزاسيون كه بگيريم فرض *
بهتر و بهتر روزبهروز را جهان دارد مدرنيته ميكنيد فكر آيا كه است اين منظورم هستيد؟
ميكند؟
بدتر و بدتر موقعيتي ميتواند افزونتر و افزونتر مدرنيزاسيون معتقدم من !نه قطعا !نه
بدترين لحظهها بعضي آن در كه داريم را بيستم قرن ما همين برايآورد ارمغان به
.نوزدهم قرن از بدتر ;بودهاند تاريخ لحظههاي
ميدهيد؟ ترجيح را نوزدهم قرن در زندگي يعني داريد؟ اعتقاد حرف اين به واقعا *
كنم انتخاب ميتوانستم اگر اما.نيستم كاري چنين به قادر من چون بيمعناست كه سوال اين
كه بيستمي قرن ميكنم فكر من.ميكردم زندگي نوزدهم قرن در و ميكردم را كار اين بله ،
من و است تمركز قرن نيست ، تازه فناوريهاي ابداع قرن گذاشت خواهيم جا به آينده براي ما
.بميرم تمركز قرن در ندارم دوست
دبليو جورج شخص شايد و متحده ايالات مشخصا منظورم) مدرن كشورهاي بعضي ميرسد نظر به *
بايد و ميرساند آسيب بودن مدرن به كه دارد وجود جهان در چيزهايي ميكنند فكر (است بوش
"ترور عليه جنگ" از حرف بوش وقتي ميآيد نظرم به.جنگيد عليهشان و ايستاد آنها مقابل در
كنيم؟ چنين داريم حق ما آيادارد فراتر مقصودي ميزند
آنها نبايد و داريم كار و سر مجزا مقوله دو با ميكنم فكر.نه يا آره بگويم نميتوانم
به فقط نه آنها.كردهاند حمله متحده ايالات به تعدادي كه است اين يكيكنيم قاطي را
هم آمريكاييها.كردهاند نابوده نيز را انسانهايي زندگي كه كردهاند حمله سمبلها
.است طبيعي مسئله يك اين من نظر به.كنند پيدا را بنلادن خواستند و كردند مثل به مقابله
نادرستي چيز افغانستان به حمله در شخصا همين براي.زد خواهم را تو بزني را من اگر
ايران در هم من اگر كه بگويم هم را اين البته.بود شگفتانگيز طالبان نابودي.نميبينم
.كردند ايراني مسئول مقامات و ايرانيها كه ميكردم را كاري همان بودم
است "شدن جهاني" سيطره تحت كه دنيايي گفتهام نوشتهام باره اين در كه مقالهاي در من
حال در نابرابريها كه چرا.كند مقاومت بخواهد ونبايد ندارد استقامت و پايداري توان
همزمان و ميدهد نشان را خود بيشتر و بيشتر جنگ خطر ميشود ، زياد دارد فقر افزايشاند ،
آب از نادرست شدن جهاني به مربوط غيراقتصادي و اقتصادي تحليلهاي كه ميبينيم داريم
.است نادرست بينالملل ، تجارت بر مبتني پيشرفت يعني شدن ، جهاني اصلي ايده.درميآيند
دانشجوي هر.ملتها بين تجارت تا هستند پرورش و آموزش به وابسته بيشتر اقتصادي اهداف
قبول امروزه هيچكس.دهد نشان شما به را اين ميتواند نوبلي جايزه برنده هر يا اقتصاد
كند ، فراهم است ممكن.ميكند فراهم را پيشرفت زمينه الزاما بينالملل تجارت كه ندارد
.است نظمبخشي و كنترل گونه هر از ممانعت و جلوگيري منفياش جنبه.نكند هست هم ممكن
به تا كنيد ، ويران هست كه شكلي اين به را ، سرمايهداري نظام بايد بعضا شما بنابراين
نشده ، جنگ كار به دست آمريكا اينكه نكته اولين.كنيم صحبت مرتب بگذار.شويد نائل پيشرفت
نظام بسته حالت اينكه نكته دومين.است داده نشان حمله ضد واكنشي اقدام يك در بلكه
:نكته سومين.شود دگرگون كلا و عميقا بايد و كند پيدا دوام نميتواند بينالملل اقتصاد
من كه آنجا تا و شده متحده ايالات جمهور رئيس روزگار قضاي از كه بوش نام به هست آدمي
بريم بياين":ميگويند هي كه بزند حرف سربازهايي يا ژنرالها مثل دارد دوست ميفهمم
اين.خيلي ;است خطرناك خيلي اين و ".وايسادهن اونور كه بدايي آدم اون با بجنگيم
ارمغان به خوشي سرنوشت هم تجاوزكار فرد همميهنان براي حتي تجاوزكارانه مليگرايي
ميكنند ، مديريت را جهاني اقتصاد كه كساني اقتصادي وضع پايداري من نظر به.آورد نخواهد
خوب اقتصادي نظامهاي داشتن در بلكه نيست ، نهفته جنگ در گيتس ، بيل آقاي نظير كساني
چنين ديگر كشور چند يا ايران با بوش آقاي چرا بفهمم نميتوانم من همين براي.است نهفته
خوبتر ارتباطي بهتر ، گفتوگويي فكر در بايد ما نظرم به.بفهمم نميتوانم.ميكند صحبت
در دارد ايران كه چرا.است مقدور چيزي چنين و باشيم ايران و متحده ايالات اروپا ، بين
;است انتظارش در سياسي و اقتصادي فرهنگي ، اساسي تغييرات و برميدارد گام تغيير راه
ميكنم فكر شخصا من بنابراين.كرد خواهد نزديك غربي اروپاي به را كشور اين كه تغييراتي
آمريكاست سياست تجاوزكارانه جنبه مظهر رامسفلد ، آقاي آمريكاست ، دفاع وزير كه آقايي اين
.است كننده ويران و خطرناك جدي طور به مسئله اين و
تفاهم يا نزاع
ابك حميدرضا
كتاب ليدن ، شهر معروف بيش و كم ناشر ماير ، يان وقتي شايد.بود مدرنيته آغاز عقلانيت ،
گمان كسي كمتر كرد ، منتشر ناشناس نويسندهاي از را "عقل درست بردن كار به روش در گفتار"
خانقاه گرو در سر كه شود مريداني همه براي بلافصلي مرجع به تبديل كتاب اين كه ميبرد
كنار گمنام ، فرانسوي اين قبل ، سال هجدهباختهاند علم بارگاه سر بر دل و نهادهاند عقل
به او.بود آمده نايل عظيم كشفي به آلمان ، جنوب شده هيزم جنگلهاي از برخاسته شعلههاي
هر به بار اولين براي يادماندني ، به روز آن در نوشت ، ديگرش كتاب در بعدها آنچه شهادت
استدلالهاي به و بنهد كناري به را خود عقايد همه بود گرفته تصميم او.كرد شك داشت آنچه
باقي چه او براي حالنپذيرد نيز را حواس گواهي و نورزد اعتقاد همگان ميان متعارف
جاري دكارت رنه زبان به را جملهاي عقلاني ، شهود بارقه و رسيد فرا موعود لحظه ميماند؟
دكارت.هستم _ ميانديشم ;بود مدرنيته بيخداوند پهندشت به آدمي هبوط براي آغازي كه كرد
.نداشت راه آن در شكي كه بود شناخته را چيزي
بنيادش ، خود عقل پايه بر صرفا و خارجي مرجعيت هر از فارغ كه بود انسان اين ديگر حالا
پرواز معرفت سپهر برفراز "انديشنده من".ميكرد اثبات را خداوند حتي و هستي ديگري ،
به بيمهابا بود ، گرفته فرا را جهان اين اطراف روزگاري كه تقدسي هرگونه از فارغ ميكردو
اسارت از سوژه ديگر حالاميكرد اسير عقلش چنگال به شكوهمندانه و ميآورد هجوم شكارش
.بود شده رها ابژه
نگذاشته بينصيب هم را نخوردهاي دست و بكر سرزمين هيچ و بود افتاده راه به عقل ماشين
شكايت فقدانش از كسي كه است خداوندي موهبت تنها عقل كه بود داده نشان دكارت.بود
بود معني بدين شد ناميده عقلگرايي يا راسيوناليسم بعدها آنچه دليل همين به و نميكند
و خرافي آلودگيهاي از را زندگي خردمندانه عناصر تمامي است قادر بشري عام عقل كه
.شود باعث را معقول كاملا زندگي يك و كند جدا آن وهمآلود آميختگيهاي
را عاقل سوژه تا بود نياز ديگري گام هنوزنمييافت پايان جا همين به مدرنيته كار اما
داشتههاي به دكارتي عقل بر علاوه و دارد خون و پوست گوشت ، كه كند انساني به تبديل
.است آراسته نيز ديگري
بود داده در ندا پروتستانتيسم.آورد فراهم ديني اصلاح را مقصود اين به رسيدن مقدمات ش
"دروني شهادت" ديني منازعات فصل و حل نهايي مرجع و خويشند دروني كشيشان دينداران ، همه كه
كردند اعلام و دادند جاي آدمي دل در را خداوند هفدهمي ، قرن كويكرزهاي.است مومن وجدان
از و است خاص اعتباري و شان داراي است كرده تجلي درونش در كه نوري واسطه به مومني هر كه
با ديني اصلاح كه بود گونه ايننيست ترجيحي و برتري ديگري بر را هيچكس منظر ، اين
فراهم را سياسياي عظيم دگرگوني به رسيدن براي لازم مقدمات ديني ، مرجعيت كردن دروني
فاعلي تنها ديگر انسان.شد آغاز صنعتي انقلاب و بازار اقتصاد توسعه طريق از كه آورد
و ميكرد تنفس دموكراتيك جمهوري نوعي فضاي در كه بود آزادي شهروند اونبود انديشنده
.فردگرايي ;بود شده متولد تازه مفهومي.بود قائل خاص حقوقي خودش براي
كه داد نشان اروپايي قاره ساكنان همه به سال 1791 در پين تام "بشر حقوق" كتاب انتشار
جهان در دارد قصد كه گيرد قرار زندهاي انسان خدمت در بايد دكارتي استدلالي عقلگرايي
تا گرفت بهره دكارت از مسيحيت كه بود گونه اين.دهد ادامه خود حيات به واقعي
.بود آورده روي ابژه به دوباره سوژه.شود باعث را امروزي ليبرال دموكراسيهاي
بارها و بارها.نشد ختم جا همين به مدرن جهان در ابژه و سوژه تفاهم و نزاع داستان اما
آينده روز قرار نيز بار هر و پيوستند هم به دوباره و شدند جدا هم از قديمي يار دو اين
وصال تاريخ مدرنيته ، كه بود اينجا از.گفتند بدرود تازه ديداري تا را يكديگر و گذاشتند
جدايي آيا كه داد قرار پرسش اين برابر در را دشمنانش و پيروان و شد ابژه و سوژه فراق و
نه؟ يا است پذيرفتني اساسا موضوع دو اين ميان
و گذاردند صحه فراق اين صحت و اعتبار به دريدا و ليوتار چون پسامدرني جامعهشناسان
پيرو فيلسوفان و دادند بازار و صنعت و اقتصاد از فرهنگ محض تفكيك به حكم عالمانه
پديد ابژه و سوژه ميان كه شدند فاصلهاي سريعتر هرچه شدن طرف بر خواستار نيز روشنگري
فرد و جامعه ميان رابطه از فاعل مفهوم كه فشردند پاي عقيده اين بر سرسختانه و بود آمده
.ميآيد پديد كه است
او.ميگنجد دوم دسته در هموطنش ، جامعهشناسان برخلاف ميانه ، اين در نيز فرانسوي تورن
يكديگر از جامعه و فرد حد از بيش جدايي موجب اجتماعي سلطه نظامهاي اگرچه كه است معتقد
پس از ناگزير كه است اجتماعي _ فلسفي ضرورتي جدايي اين كه برد گمان نبايد اما شدهاند
.ميكند تجلي دكارتي عقلانيت پرده
زعم به.ميكند مخالفت راسيوناليستي عامگراييهاي با شدت به او كه است دليل همين به
بر مبتني عامگرايي ميان از كه نيست اين معاصر فلسفه و جامعهشناسي در اساسي مسئله تورن
.كنيم رها گوشهاي به ديگري نفع به را يك كدام فردانيت از برخاسته خاصگرايي و عقلانيت
يك فرهنگ ، يك جامعه ، يك خصوصيت با را عقل عموميت چگونه بدانيم كه است اين مسئله بلكه
به نهادن پاي هم راديكال فردگرايي ورطه به درافتادن.كنيم مربوط فرد يك و گروه يك مذهب ،
سوژه برخلاف تورني ، فاعل.ميآورد فراهم ما براي راسيونال عامگرايي كه است مغاكي همان
هيچگونه كه محضي عقلانيت و فردي قومي ، مذهبي ، تعلقات ميان است قادر كه است كسي دكارتي ،
از كه ميزند را مهاجري مثال تورن.كند جمع برنميتابد را مذهبي و قومي و فردي تمايز
زندگي با را فرهنگياش هويت بتواند بايد اواست كرده كوچ ديگر سرزمين به سرزميني
ميان صلح بر مبني تورن آغازين توصيه از كه است آموزهاي همان اين و درآميزد شخصياش
.برميآيد ابژه و سوژه
شدهاند آن امروزين معناي به شدن جهاني سردمدار كه متفكراني همه به تورن كه اينجاست از
مركب بر را ستم تازيانه و كردهاند قدرت تن بر دوباره را استبداد جامه كه ميتازد
لباس هم مثل بايد همه كه معناست بدين جهانيسازي اگر.آوردهاند فرود حكومت راهوار
ديكتاتوري پس ببينند ، تلويزيون از واحد برنامهاي و كنند گوش يكسان ترانههاي بپوشند ،
كمك به كه است جامعهاي تورني ، مدرن جامعه.است بازگشته ما سرزمين مرزهاي به دوباره
مدد جامعه و فرهنگ فرديت ، متنوع و گوناگون جنبههاي بيشتر هرچه طرح به عقل ، فعاليت
شناختن رسميت به با اما واحد ، عقل حكومت تحت جهاني پيدايش براي را زمينه و ميرساند
.ميكند فراهم متفاوت ، جوامع و فرهنگها
رسميت به را كانتي بگوييم بهتر يا دكارتي روش و عقل كه چرا است مدرنيته حامي تورن آلن
عاملي را دانش گسترش و است خوشبين علوم پيشرفت به دايرالمعارف اصحاب همچون و ميشمرد
موضع از هم مدرنيته به تورن انتقادهاي كه برد نبايد خاطر ازميداند بشر رشد براي
خود اعمال و افكار سرلوحه را راديكال دكارتيسم از پيروي كه نيست پسامدرني سوررئاليسم
دموكراسيهايي حتي است معتقد دليل همين به و دارد "فرديت" پرواي تورناست داده قرار
و آورد شمار به بشر خصم بايد ميشوند ، تفاوتها و تنوعها بردن بين از به منجر كه را
تورني ، مدرنيته معنوي پدران كه روست اين ازداد حذر بدان شدن نزديك از را ديگران
مانده جاي به محض عقلانيت و دكارت براي كه احترامي همه با آنها.روشنگرياند فيلسوفان
.ميشوند يادآور او به نيز را (ابژهاي و) واقعي انسان به توجه ضرورت قائلند ، او از
انديشه" كتاب آغاز در فري لوك جمله همان تورني اوتوپياي اين ساكنان مانيفست سرلوحه شايد
".ميميرد سوژه فرد ، پيدايش با" كه است "68
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
سيبزميني و تمبر ارزش:سيوششم و سيوپنجم سيوچهارم ، مسئله يادآوري
از كدام هر فهميد ميكرد ، مطالعه را پست اداره تمبر ويژهنامه كه هنگامي فردريك
اين دليل.شدهاند پوند حالا 100 بود خريده پني قيمت 20 به پارسال او كه را تمبرهايي
برگهاي و آبيرنگ زرافه) بود شده ذكر پست اداره چاپخانه چاپي اشتباه هم ، قيمت افزايش
ماجرا اين پي درداد خبر او به را تمبرهايش ارزش و رفت سندرا دوستش پيش فردي(قرمز
نوسان در تمبر مثل چيزهايي قيمت چرا كه بود اين مسئله.درگرفت سندرا و فردريك ميان بحثي
بالا بخواهد كه طور هر را سيبزمينيهايش قيمت ميتواند هم فروش سيبزميني آيا.است
..و است؟ اشخاص نگاه از مستقل اينكه يا دارد بستگي افراد سليقه به چيزها ارزش آيا ببرد؟
و متغير ارزش و اقتصادي و پولي "پايدار" ارزش به تصنعي طور به چيزها ارزش غالبا
و اخلاقي قضاوتهاي پس در زيرا تصنعي ، ميگوييم.ميشود تقسيم اخلاقي ناپايدار
قيمت كه ميشود تصور غلط به غالبا.نهفتهاند اقتصادي ارزشهاي زيباييشناسانه ،
روي از تمبر مثل چيزهايي قيمت كه حالي در شدهاند تعيين منصفانه سيبزميني ، مثل چيزهايي
مثل مهمي چيزهاي ارزش.است نوسان در هميشه آنها ارزش و ميشوند تعيين مد و سليقه
!است نامعين پيچيده بهگونهاي هم آدميزاد حتي يا شامپانزه
.دارد وجود رويكرد سه حداقل "ارزشها" تعريف براي
ارزش و دارند عينيت ما جهان از مستقل كه هستند ايدهاي ارزشهاي ايدهآليستي ، رويكرد
طريق از انسان را ارزشها اينميشود تعيين عيني و مطلق ارزش آن با مقايسه در چيزي هر
.ميكند درك شهود قوه
خصوصيات ساير از خصوصيتي..و سرعت جرم ، همانند ارزشها طبيعتگرايانه ، رويكرد در
به اشيا جرم و سرعت تعيين كه همانطور.ميباشند انسان نگاه از مستقل البته و هستند شيء
يا چيزي هر منظر اين در.است ما نظر از مستقل چيزي هر ارزش تعيين ندارد ، بستگي ما نظر
.است ارزش فاقد يا دارد ارزش خود خودي به
وراي.كند تعيين خود احساس به بنا را چيزي هر ارزش تا است آزاد شخص ترجيحي ، رويكرد در
صلح ، آزادي ، قبيل از) دهد در تن آنها به بايد كسي هر كه "جهاني" ارزشهاي اصطلاح به
اشياي به كه ارزشهايي در بسياري اختلافهاي و تفاوتها ،(بهداشت اوليه ، نيازهاي ارضاي
را چيزي چه افراد كه است اين به بسته اينها همه.دارد وجود ميشود داده نسبت جزيي و خاص
ارزشگذار فرد فرهنگي زمينههاي از ارزشها اين علاوه به.ميدانند ضروري خود بقاي براي
وجود معيار ارزشهاي و ترجيحات از متنوعي بسيار مجموعه ترتيب بدين.ميپذيرند تاثير نيز
نسبت ارزشها اين از هيچكدام نشود ، گرفته نظر در پيشفرضها و مقدمات يكسري اگر دارند
.نيست "بدتر" يا "بهتر" ديگري به
وقت تمام فنيحرفهاي
كاظميان محمدرضا
اوبرشوله فاخ
به مدرسه اين درميشود تحصيلي دوازدهم و يازدهم سالهاي شامل مدرسه اين در تحصيل
مدرسه اين فارغالتحصيلان.ميشود داده تئوري و عملي حرفهاي ، عمومي ، آموزش دانشآموزان
فني دانشگاههاي مشابه تقريبا كه شوله هوخ فاخ) فني عالي مدارس از يكي در ميتوانند
و اقتصاد مانند رشتههايي براي اوبرشوله فاخ.دهند ادامه را خود تحصيل (هستند ايران
شده تاسيس غيره و دريانوردي اجتماعي ، امور كشاورزي ، خانواده ، اقتصاد و تغذيه مديريت ،
عملي كار هفته در روز شامل 4 و ميشود آغاز نخست سال در مدرسه اين در عملي آموزشي.است
داده آموزش تئوري صورت به هفته در ساعت دستكم 30 دانشآموزان دوم سال در.ميشود
آلماني ، زبان:قرارند اين از ميشوند داده آموزش دوم سال در كه اجباري دروس.ميشوند
ساعت تا 20 دروس 18 اين برايورزش و خارجي زبان يك طبيعي ، علوم رياضيات ، اجتماعي ، علوم
.است يكسان رشتهها تمام براي كه شده گرفته نظر در هفته در
حرفهاي _ فني گومنازيوم يا گومنازيوم فاخ
همين به.است حرفهاي و فني مدارس و اوبرشتوفه گومنازياله از تلفيقي واقع در مدرسه اين
گومنازياله به ورود براي كه است نياز قابليتي و مدرك همان به آن به ورود براي دليل
تدريس اوبرشتوفه گومنازياله در كه دروسي بر علاوه مدرسه اين در.است لازم اوبرشتوفه
امور و بهداشت كشاورزي ، تغذيه ، اقتصاد ، همچون) حرفهها برخي به مربوط دروس ميشوند ،
دانشآموزان كه ميشوند ارائه نيز (اطلاعرساني تكنولوژي و انفورماتيك اجتماعي ،
گومنازياله بخش در) كنند انتخاب خود دوم "تخصصي درس" عنوان به را آنها ميتوانند
گومنازيوم 3 فاخ در تحصيل.(چيست دوم تخصصي درس از منظور كه شد داده توضيح اوبرشتوفه
آن با كه ميشود داده عمومي ديپلم مدرك دانشآموزان به پايان در و ميانجامد طول به سال
اين مدارس نوع اين در بعضا البته.نمايند تحصيل رشتهها تمام در دانشگاه در ميتوانند
براي ديپلم مدرك يكي كنند ، دريافت پايان در مدرك دانشآموزان 2 كه دارد وجود امكان
دوگانه مدرك كسب براي تحصيل.حرفهاي _ فني مدرسه مدارك ديگري و دانشگاه در تحصيل ادامه
.ميانجامد طول به سال تا 4 3
اوبرشوله بروفس
آموزش) آموزشي نظام دو هر آن در كه مدرسه نوع اين آلمان فرهنگ وزراي كنفرانس توصيه به
بتوانند دانشآموزان تا است توسعه حال در پيش از بيش دارد ، رواج (حرفهاي _ فني و عمومي
داشته را دانشگاه در تحصيل امكان حال عين در و شوند بهرهمند حرفهاي _ فني آموزش از هم
از برخي در ميتوانند مدرسه اين در وقت تمام تحصيل سال با 2 دانشآموزان.باشند
دانشگاهي رشتههاي تمام در دوم خارجه زبان يادگيري صورت در يا و دانشگاهي رشتههاي
.دهند تحصيل ادامه
از پس كه) Mittlere Schulabschluss "تحصيلي ميان" مدرك داشتن مدرسه اين در پذيرش شرط
ثانوي مقطع اول مرحله مدارس ديگر در شرايطي تحت يا شوله رئال در تحصيلي سال دهمين پايان
رشته با كه شغلي فعاليت سال دستكم 5 آن جاي به يا شغل يك فراگيري سال و 2 (ميشود اعطا
در كه است ميسر نيز پارهوقت صورت به مدرسه اين در تحصيل.است مرتبط نيز نظر مورد درسي
همچون رشتههايي شوله اوبر بروس در.ميانجامد طول به بيشتر تحصيل مدت طول صورت اين
.دارد وجود غيره و اجتماعي امور خانواده ، اقتصاد و تغذيه كشاورزي ، اقتصاد ، تكنيك ،
اين از يكي در داشتهاند اشتغال آن به كه حرفهاي يا خود قبلي تحصيلات طبق دانشآموزان
.ميشوند مشغول تحصيل به رشتهها
شوله فاخ
تربيت متخصص افراد شغلي زمينههاي تمام براي كوشيدهاند خود آموزشي نظام با آلمانيها
كه است نيروهايي تربيت و هدف همين ساختن محقق راستاي در نيز شوله فاخ تاسيس.نمايند
تشكيل اهداف از ديگر يكينمايند اداره را شركت يا شغلي اداري واحد يك بتوانند مستقلا
.ميانجامد طول به سال تا 3 از 1 مدرسه اين در تحصيل.است آموزشي نيروي تربيت مدرسه اين
حدود 90 كه است ريختهگري و اقتصاد تكنيك ، رشتههاي شامل شوله فاخ ساله دورههاي 2
گرايش اين 90 از.دارد وجود دولتي سراسري آزمون يك آن پايان در و دارد مختلف گرايش
و مكانيك صنعتي ، مديريت تراشكاري ، الكتروتكنيك ، همچون پرطرفداري رشتههاي به ميتوان
از مراقبت خانواده ، اقتصاد همچون رشتههايي رشتهها ، اين كنار دركرد اشاره شيمي
مدرسه به ميتوان ساله يك دورههاي ازهستند ساله دورههاي 2 نيز بيماران و سالمندان
_ تربيتي شولههاي فاخ در.ميشوند تربيت كشاورزي كارشناسان آن در كه كرد اشاره كشاورزي
مراكز و مهدكودكها براي مربي دولتي ، پاياني امتحان با ساله يا 3 دورههاي 2 طي اجتماعي
.ميشوند تربيت مشابه
دوگانه نظام در حرفهاي _ فني آموزش
به نظام اين.ميشوند فارغالتحصيل دوگانه آموزشي نظام در آلماني دانشآموزان دوسوم
و (كارخانه مانند) كار محل در يعني مكان دو در آموزش كه ميشود خوانده دوگانه دليل اين
قادر مدرسه اين در تحصيل پايان از پس دانشآموزانميشود انجام حرفهاي _ فني مدرسه در
تمام.كنند كار شده شناخته رسميت به شغل در 355 متخصص نيروي عنوان به بود خواهند
تحصيل به مدرسه اين در بود خواهند قادر ثانوي مقطع اول مرحله پايان از پس دانشآموزان
.ندارد وجود آنها ثبتنام براي پيششرطي هيچ و بپردازند
|