خودفرمان سياست
فلسفي پرسش يك و صد
6 آلمان در آموزش
1_ مدرن تمدن و فرهنگ
خودفرمان سياست
دموكراسي و حقوقي دولت
هابرماس يورگن
شريعت مهرداد:ترجمه
خودفرماني براي همواره رنسانس سياسي هومانيسم و ارسطو در ريشهدار جمهوريخواهي
است بوده قائل ارجحيت خصوصي اشخاص سياسي ماقبل آزاديهاي به نسبت كشور اتباع عمومي
خو اين به و ميبريم ، كار به هم با اغلب را سياست و حقوق دانشگاهي ، فعاليت در ما
.بگيريم نظر در مختلف مكاتب متعلقات همچون را دموكراسي و حقوقي دولت حق ، كه كردهايم
را حقوقي دولت يكي آن.دموكراسي سياسي ، علوم و ميدهد قرار بررسي مورد را حق حقوق ، علم
دولت و حق به يكسو از وكلا وقتي.تجربي منظر از يكي اين و ميكند بررسي هنجار ديدگاه از
عالمان وقتي يا بپردازند ، دموكراتيك دولت در اراده شكلگيري به ديگر سوي از و حقوقي
دولت كنند ، بررسي دموكراتيك فرآيند در را حقوقي دولت و حق جامعهشناس ، عنوان به جامعه
دلايل امر اين براي.ميرسند نظر به متفاوتي سراپا سوژههاي همچون دموكراسي و حقوقي
كه وقتي تا لذا ميشود اعمال حق لباس در سياسي ، حاكميت هر كه آنجا از.است دست در خوبي
جايي آن و دارند وجود حقوقي نظامهاي است نشده رام اساسي قانون دست در هنوز سياسي قهر
نظامهاي خلاصه ، .دارند وجود نيز حقوقي دولتهاي است نشده دموكراتيزه هنوز دولت قدرت كه
دروني ارتباط اين مايلم مندارند وجود اساسي قانون و قانوني نهادهاي بدون دولتي حقوقي
.كنم بررسي مختلف جوانب از را دموكراسي و حق دولت
مدرن حق صوري ويژگيهاي
برداشت يك غربي جوامع حقوق مسايل در بلكه فلسفه ، در تنها نه كانت ، و روسو لاك ، زمان از
آزادي" كننده تضمين خصلت و "بودن تحصلي" بايد كه است اين آن و است نشسته كرسي به حقوقي
اين به بازميگردد دولت جبري هنجارهاي به كه وضعيت ، اين.گرفت نظر در همزمان را "حق
يكسان بهطور را حقوقي اشخاص استقلال ميبايد مدوني حق چنين كه ، ميشود الحاق درخواست
ارتباط عمل اين با.باشد درخواست اين با مناسب بايد هم قانونگذاري روال و كند تضمين
و جهت ، يك از "تحصلي حق" بودن تغيير قابل و "الزامي خصلت" ميان ميشود برقرار منطقي
تنها نه بهنجار ، ديدگاه در همينرو از ديگر ، جهت از قانونگذار و مشروعيتبخش رسانه
.دارد وجود دموكراسي و حقوق نظريه ميان مفهومي انسجام بلكه تصادفي ، - تاريخي پيوستگي
دروني انسجام اين اما.ميرسد نظر به فلسفي تردستي يك همچون موضوع اين نخست ، نگاه در
در را خود نكته اين.است دوانيده ريشه ما حقوقي روزانه رفتار پيشفرضهاي در واقع به
توقع آنها از و ميگيرد قرار خود صاحبان برابر در حق كه ميدهد قرار ويژهاي ابهام
منزله به تنها را هنجارها آيا كه ميگذارد صاحبانش عهده بر را اين حق.دارد فرمانبرداري
تبعيت آن قوانين از اينكه يا بيايند كنار آن عواقب با و كنند قلمداد خود براي محدوديت
بدون بود معتقد و كرده تاكيد عامل دو اين ارتباط قانوني مفهوم به پيشاپيش كانت.كنند
شده فراهم طوري بايد حقوقي هنجارهاي شود ، اطاعت قوانين از داشت انتظار نميتوان آنها
به و "اجباري قوانين" منزله با زمان هم مختلف ، ديدگاههاي از بار ، هر بتوانند كه باشند
اعتبار ما:است مدرن حق از ما درك جزء دوگانه وجه اين.شوند تلقي "آزادي قوانين" عنوان
مشروع وضع و قوانين واقعي اجراي حكومت كه ميكنيم تلقي معنا اين به را حقوقي هنجار يك
مشروعيت بايد چگونه پس ميشود مطرح سوال اين آشكارا بدينگونه ، ميكند تضمين را آن
قانون هنجارهاي.شود عوض سياسي قانونگذار توسط است ممكن زمان هر كه كرد اثبات را قواعدي
كرده اعلام تغيير غيرقابل اساسي قانون خود كه هنجارهايي حتي.هستند تغيير قابل هم اساسي
از پس ميتوانند نمونه براي و دارند تحصلي حق هر با مشابه سرنوشتي قوانين اين است ،
يا مذهبي حق به داشت وجود امكان اين كه مادامي.شوند ساقط اعتبار از رژيم تغيير
توسط ميزند ، پا و دست آن در تحصلي حق كه را زمانمندي گرداب ميشد شد ، متوسل متافيزيكي
و بماند اخلاقي جاودان حق تابع ميبايد زمان ، مشمول تحصلي حقكرد مسدود اخلاق
.كند كسب حق اين از را پايدارش سختگيريهاي
خودفرمان اخلاق و تحصلي حق رابطه
كه هستند معنا اين به ميشوند ، ساخته آنها اساس بر مدرن حقوقي نظامهاي كه شخصي حقوق
از يك هر براي روش اين باكنند معاف اخلاقي فرمانهاي از روشني بسيار شيوه به را اشخاص
كه ميپوشاند عمل جامه اصل اين به هم مدرن حق ميشود ، قائل بازي فضاي شده هدايت كنشهاي
و حقوق ميان تقارن يك اساسا اخلاق در كه حالي در.است مجاز نيست ممنوع تلويحا چه هر
جهان.ميباشد بودن حق صاحب پيامدهاي از يكي منزله به "حقوقي تكاليف" و دارد وجود وظايف
طبيعي اشخاص همه زندگي تاريخ پيوند شامل شده آزاد تاريخي و اجتماعي مرزهاي از كه اخلاقي
و زمان در حقوقي ، جامعه مقابل ، در اشخاص تكتك استقلال از حمايت شامل اخلاق خود و است
قرار شخصي حقوق جايگاه در بتوانند افراد كه ميكند حمايت خود اعضاي همه از مشخص ، مكان
.انقياد رابطه تا است مكملي رابطه بيشتر اخلاق و حقوق ميان رابطه همينرو از.بگيرند
تنظيم به نياز حقوقي لحاظ به كه موضوعاتي.ميكند صدق هم گستردگي حيث از نكته اين
اين به معدودتر ، .هستند اخلاقي امور از جامعالاطرافتر و محدودتر حال عين در دارند
و ميگيرند قرار حقوقي تنظيم معرض در تحميلپذير ، رفتار يعني ظاهري ، رفتار فقط كه معنا
تعديل بر تنها نه - سياسي حاكميت سازماندهي ابزار مقام در - حقوق چون فراگيرتر ،
.است ناظر سياسي برنامههاي و هدفگذاريها تعقيب بر بلكه افراد ، ميان متنازع عملكردهاي
بلكه نيستند ، مرتبط كلمه خاص معناي به اخلاقي مسائل با تنها حقوقي تنظيمات خاطر همين به
.هستند مربوط نيز متضاد منافع ميان سازش و پراگماتيستي مسائل به
كه را اشخاصي ميتواند معتبر تحصلي حق.فهميد ميتوان هنر اخلاق مكمل منزله به را حق
منطبق اخلاق سازماندهي و انگيزشي معرفتي ، سنگين مطالبات از ميكنند داوري و عمل اخلاقي
بهطور را درگير طرفين همه استقلال بايد اخلاق ، چون هم حق.كند خلاص ذهني وجدان بر
را خود مشروعيت "آزادي تضمين" نقطهنظر از بايد حقوق خاطر همين به.بگيرد نظر در يكسان
به عجيبي شكاف حقوق بودن تحصلي كه است اين است توجه جالب آنچه منتهي.برساند اثبات به
كانت ، نظر مورد اخلاقي خودمختاري.ندارد نظير اخلاق حوزه در كه ميكند تحميل خودبنيادي
(Propria Persona)بهگونه اشخاص يكايك از وقتي كه است واحد برداشت يك جايي تا
يا بيطرفانه داوري از پس شخص خود كه كنند پيروي هنجارهايي از دقيقا ميكند درخواست
آرا ، و داوري جمع به فقط نه حقوقي هنجارهاي بودن الزامي ولي.ميكند وضع ديگران با مشترك
تقسيم اينجا از.بازميگردد قانون مجري و قانونگذار مراجع جمعي الزامي مصوبات به بلكه
هر كه مخاطباني همچنين و (ميكنند حكم) و ميكنند وضع را قوانين كه آمراني ميان وظايف
اخلاقي حوزه در بياني به كه خودفرماني ، .ميشود حاصل هستند ، معتبر حقوق انقياد در كدام
.ميشود ظاهر عمومي و خصوصي خودفرماني دوگانه كسوت در فقط حقوقي حوزه در است جنس يك از
.نزند لطمه خودفرماني آن به خودسازي اين كه باشد بهگونهاي بايد دو اين رابطه اما
.ميسازند ممكن متقابل طور به را عمومي خودبنيادي و خصوصي حق سوژه ذهني عمل آزادي
بشر حقوق و مردم حاكميت
و مردم حاكميت اصل به اشاره با يكسو از خود بر مبتني حقوق نظريات كه نيست شگفتانگيز
.گفتهاند پاسخ مشروعيت مسئله به بشر حقوق طريق از قانون حكومت به رجوع با ديگر سويي از
تضمين را كشور اتباع عمومي خودبنيادي كه مشاركت ، و حق در را خود مردم حاكميت اصل
خودبنيادي كه ميشود ، ابراز كلاسيكي حقوق ، آن در قوانين حكومتميشود بيان ميكنند ،
.ميكنند تامين را جامعه شهروندان فردي
.ميبخشد مشروعيت جمعي و فردي استقلال يكسان تضمين وسيله منزله به را خود بدينسان حق
ميان كشاكش بشر ، حقوق و مردم حاكميت واكنش و كنش ميان نتوانست سياسي فلسفه همه ، اين با
در ميبايد شهروندان سياسي خودفرماني.كند ايجاد تعادل ،"نوين آزادي" و "كهن آزادي"
وضع را قوانينش مردم حاكم اراده طريق از خود كه يابد تبلور اجتماعي سازماندهي خود
كه بگيرند خود به اساسي حقوق هيات ديگر جهت از بايد شهروندان شخصي خودفرماني.ميكند
ايده يك باشند ، شده چيده طور اين مقدمات چنانچه.ميكنند فراهم را قوانين مستعار حكومت
.برسد ظهور منصه به ديگر ايده ازاي به فقط ميتواند
خودفرماني براي همواره رنسانس سياسي هومانيسم و ارسطو در ريشهدار جمهوريخواهي
.است بوده قائل ارجحيت خصوصي اشخاص سياسي ماقبل آزاديهاي به نسبت كشور اتباع عمومي
مفروض را بشر حقوق ارجحيت و كرده تاكيد جبار اكثريت خطر بر لاك در ريشهدار ليبراليسم
و اتيكي فهمي خويشتن نتيجه وامدار ميبايست بشر حقوق مشروعيت حالت ، يك در.است دانسته
كه بسازد مشروعي حصار ميبايست بشر حقوق ديگر ، حالت در ;باشد سياسي اجتماع خودفرماني
.ميكند جلوگيري فردي خدشهناپذير آزادي گستره به مردم حاكم اراده درازي دست از
نكته ، دو هر حقوقي شخص خودبنيادي مفهوم در ميكردند تعقيب را هدف اين كانت و روسو البته
حقوق و مردم حاكميت آن اثر بر كه ميدانستند واحد چنان را عملي حكمت و حاكم اراده يعني
بودن همريشه مورد در را مطلب حق نيز آنها حتي ولي ، .كنند تفسير متقابلا را خود بشر
تفكر به كانت و است ، نزديك جمهوريخواهانه تفكر به بيشتر روسو ;نكردند ادا مينو دو اين
كهدر بشر حقوق مينوي ;نبردند پي كنند تبيين ميخواستند كه مقصودي عمق به آنها ليبرال ،
به بيروني مانع همچون دارد اجازه نه ميشود ، ابراز شخصي عمل آزادي يكسان حق
آن مقاصد جهت در ابزاري به كاركردي لازم شرط عنوان به نه گردد تحميل مستقل قانونگذار
.شود بدل
شرايط تحت قانونگذاري فراگرد به كه را دموكراتيك روال بجاست مقصود ، اين صحيح بيان براي
ديدگاه از ميكند اعطا را مشروعيتساز نيروي جهانبيني كثرت و اجتماعي تكثرگرايي
قواعدي درست كه ميكنم آغاز مبنا از كار اين در من.داد قرار ملاحظه مورد گفتمان تئوري
در كننده شركت عنوان به درگير طرفين همه حتيالامكان كه كنند مشروعيت دعوي مجازند
منصفانه كه - مذاكرات و گفتمانها اگر حال.بگذارند صحه آن بر بتوانند عقلاني گفتمان
آن در كه بسازند را مكاني - است گفتمان صورت به شده اثبات شيوههاي بر متكي نيز آن بودن
است قرار كه بودن خردمندانه ظن آن بايد دهد ، شكل را خود ميتواند سياسي معقول اراده
سر بر مسئله:باشد استوار ارتباطي ظريف تركيب بر آخر در كند ، اثبات را دموكراتيك رويه
خود نوبه به مشروع قوانين وضع براي ضروري ارتباطي اشكال آنها تحت كه است شرايطي
.شوند ابزارمند قانوني خط به بتوانند
است آشكار مشاركت ، و حقوق يعني شهروندان ، حقوق براي تنها مستقيما بيترديد تعمق اين
كه كلاسيك ، بشر حقوق براي نه منتهي ، ميكنند تامين را سياسي خودفرماني اعمال كه
فرصت بايد كس هر براي عموما كه حقوق اين.ميكنند تضمين را شهروندان خصوصي خودبنيادي
.برخوردارند درونزادي ارزش از كنند ، تضمين را خصوصياش زندگي اهداف تعقيب جهت مساوي
.نميشوند خلاصه دموكراتيك شكلگيري براي خود ابزاري ارزش در آنها
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
:هفت و سي شماره مسئله
هندوكش در اصلاحات
به.نبود اهميت حائز تميز و تر و شيك ظاهر از بيشتر چيزي هيچ هندوكش سرزمين حكام براي
اين اماميكردند صادر فردي بهداشت و لباس وضع درباره زيادي فرمانهاي آنها خاطر همين
:بود عجيبتر همه از فرمان
هر ضربالاجل ، فرارسيدن با شودو اصلاح موهايشان ماه سه ظرف در حداكثر بايد مردم همه*
سپس ميدهند ، دود را موهايش ابتدا بفرموده ، باشد ، داشته شلخته و برهم و درهم موهاي كس
.كرد خواهند جدا تنش از را سرش
.ميآوريم اينجا در كه شد انديشيده تدابيري فرمان ، اين شدن اجرا بهتر چه هر راستاي در
به حتي) را ديگران سروصورت اصلاح حق فردي هيچ بهداشتي و حرفهاي اصول رعايت منظور به *
.باشد هندوكش پادشاهي از كار پروانه داراي اينكه مگرندارد (رفاقتي صورت
اصلاح خودش را ، خود وصورت سر دارد حق كسي هر شهروندان ، آزادي اصل به احترام منظور به *
.بدهد سنگيني تاوان بايد هندوكش ، پادشاهي استانداردهاي نكردن احراز صورت در اما.كند
.معافاند برنامه اين از كچلها كليه *
داده كار پروانه غيرحرفهاي و آماتور آرايشگر هيچ به پروژه ، كيفي ارتقاء منظور به *
.نميشود
.است مردم صورت و سر اصلاح براي ذيصلاح مرجع تنها پادشاه ، موردپسند آرايشگر*
تمديد را خود كار پروانه توانست آرايشگر يك تنها زياد بياهاي و برو از پس ترتيب بدين
نقره تكه يك پروژه انتهاي در ميكند ، اصلاح كه سري هر ازاي به آرايشگر شد مقرر.كند
اصلاح را خود سر خودشان كه را كساني آرايشگر ، مبادا احيانا اينكه براي اما.كند دريافت
موظف گماشته دو دستگاه طرف از كند ، سودجويي طريق اين از و بنويسد خود حساب به ميكنند ،
.كنند قطع را او دست دو فيالمجلس تخلف ، رويت صورت در تا بودند او كنترل به
از كوهي روياي در مدام و ميكرد اصلاح را مردم سرهاي ذوقزده و خوشحال مدتي تا آرايشگر
نامزد تنها كه ميباليد خود به جا همه اوميشد نصيبش پروژه انتهاي در كه بود نقره
در غرق كه شب يك اما.است مردم كله سرو اصلاح خطير امر در هندوكش پادشاهي تاييد مورد
بدون حتي شبانه ناگهان و كرد خطور ذهنش به فكري بود مشتريانش از يكي خم و پيچ پر زلف
خبري او از كسي بعد سال بيست تا و كرد فرار كوهها به مبدل لباس در نقره تكه يك دريافت
.نداشت
گذشت؟ نقره همه اين خير از و كرد ترك را رفيع مقام اين هندوكش آرايشگر چرا
6 آلمان در آموزش
رواندرماني آموزش
كاظميان محمدرضا
(كارخانه يا شركت يك مانند) شغلي مركز يك با مدرسه اين در تحصيل براي دانشآموزان
روز تا 2 و 1 ميشوند مشغول كار به آنجا در را هفته در روز تا 4 و 3 ميبندند قرارداد
و ميگيرد برعهده را دانشآموز آموزش هزينه كارفرما.ميپردازند تحصيل به مدرسه در را
.است شده ذكر قرارداد در كه ميدهد او به دستمزد عنوان به هم را كمي مبلغ آن بر علاوه
.مييابد افزايش سال به سال است ، متخصص كارگر يك دستمزد يكسوم ابتدا در كه دستمزد اين
گنجانده برنامهاي در بگيرند فرا كار محل در بايد دانشآموزان كه دانشي و تواناييها
بودن مناسب بر اصناف همچون مراكزي.درميآيد اجرا به شغلي واحد توسط كه است شده
.دارند نظارت آموزش روند و آموزشي كارگاههاي
علوم آلماني ، زبان) عمومي دروس دوگانه نظام با حرفهاي _ فني مدرسه دروس يكسوم
كه ميشود تدريس نيز خارجي زبان دروس اين كنار در.هستند (ورزش و ديني اقتصاد ، اجتماعي ،
اين براي.باشد داشته تطابق دانشآموز تحصيلي رشته با درس اين محتواي تا است آن بر كوشش
در نبايد لزوما دروس اين البتهاست شده گرفته نظر در هفته در ساعت كلا 12 دروس
حتي.دارد بستگي دانشآموز كارفرماي با مدرسه توافق به بلكه شوند تدريس مشخصي روزهاي
صورت به نه و) شوند برگزار مشخص زماني مقطع يك در ساعتها اين كه دارد وجود امكان اين
.كنند پيدا تمركز كار بر بتوانند بيشتر دانشآموزان تا (هفته هر و مداوم
و اقتصاد رشتههاي از يكي در پايهاي صورت به دانشآموزان مدرسه اين نخست سال در
و فيزيك شيمي ، پوشاك ، و نساجي چوب ، صنعت مكانيك ، الكتروتكنيك ، فلز ، صنعت مديريت ،
.ميشوند داده آموزش كشاورزي و تغذيه بهداشت ، رنگرزي ، صنعت چاپ ، صنعت زيستشناسي ،
استثنايي مدارس
دانشآموزان براي مدارسي آلمان كشور در تاكنون پيش سال از 200 عادي مدارس كنار در
مراقبتهاي به نيازمند يا استثنايي كودكان براي تحصيل واقع در.دارد وجود نيز معلول
_ هستند1 نوع حدود 10 حاضر حال در مدارس اين.است اجباري عادي كودكان همانند ويژه
_ دارند 4 بينايي ضعف كه كودكاني براي مدرسه _ ناشنوايان 3 مدرسه _ نابينايان 2 مدرسه
_ ذهني 6 عقبافتاده كودكان براي مدرسه _ دارند 5 شنوايي ضعف كه كودكاني براي مدرسه
كه كودكاني براي مدرسه _ بيمار 8 كودكان براي مدرسه _ جسمي 7 معلول كودكان براي مدرسه
_ هستند 10 تكلم در اختلال دچار كه كودكاني براي مدرسه _ هستند 9 يادگيري در ضعف دچار
.هستند رفتاري اختلالات دچار كه كودكاني براي مدرسه
عادي مدارس به آرام آرام معلول كودكان تا است شده كوشش بسيار بعد به دهه 80 از البته
گرفته نظر در راهحل آخرين عنوان به استثنايي مدرسه كه است اين بر سعي هميشه و بازگردند
مراقبت به محتاج كودكان براي زير اقدامات شده سازماندهي صورت به بعد به دهه 90 از.شود
:ميشود انجام ويژه
كه كودكاني در معلوليت و اختلال آمدن پديد از جلوگيري براي:پيشگيريكننده اقدامات _
واسطه به كار اين.ميشود گرفته پيش در پيشگيريكننده اقدامات دارند ، قرار خطر معرض در
.ميپذيرد صورت كودكان اين از ويژه حمايت و مراقبت
كودكان باشد ، مهيا شرايط و امكانات كه صورتي در:عادي مدارس در ويژه مراقبت و حمايت _
وجود شرايط و امكانات اين جمله از.كنند تحصيل نيز عادي مدارس در ميتوانند معلول
همكاري و دانشآموز يادگيري روند گرفتن نظر تحت نظر ، مورد مدرسه در ويژه مربيان
.است ويژه مربيان يا و مربي با عادي آموزگاران
همان مدارس اين در:عادي مدارس در شرايط نبودن ميسر صورت در استثنايي مدارس در آموزش _
مدارس به دانشآموزان اين بازگشت تا ميشود گرفته كار به امكانات تمام شد گفته كه گونه
.شود ميسر عادي
به دستيابي براي استثنايي مدارس از بسياري:استثنايي مدارس و عادي مدارس ميان همكاري _
شكلي به مشترك كلاسهاي برگزاري كه مينمايند همكاري عادي مدارس با شد ذكر كه هدفي
.است جمله آن از دانشآموز تبادل و فزاينده
(Pisa) پيزا گزارش
رو اين از شد چاپ پيزا گزارش درباره مفصلي گزارش "ديگران از" اخير شمارههاي از يكي در
اين در كارشناس و دانشآموز چند نظرات و گزارش اين در خاص نكات برخي به صرفا اينجا در
آلماني دانشآموزان گزارش اين طبق كه است ذكر به لازم يادآوري براي.ميشود اكتفا باره
Die) "ديسايت" هفتهنامه.گرفتهاند قرار بيستم مكان در تقريبا جهان كشور ميان 32 در
درباره آلماني نخبه دانشآموز نظرات 3 مقالهاي در (سال 2001) خود شماره 52 در (Zeit
تا ميكند كمك ما به آن خواندن كه ميكند منعكس را آلمان آموزشي نظام ضعف و پيزا گزارش
تئوري جنبه بيشتر شد گفته اينجا تا آنچه كه چرا باشيم داشته نظام اين از دقيقتري تصور
:داشت
خستهكننده بسيار من براي درسها":ميگويد (هامبورگ اهل ساله 19) راندوف فون كاترين
در او ".ميگشت شده بر از مطالب ارائه و كردن بر از گرد چيز همه تقريبا كه چرا بودند
ميكند شكايت نو ايدههاي به نسبت آنها بودن بسته و آموزگاران بودن بيانگيزه از ادامه
نقليه وسايل با بودند مجبور آنها و نبوده كتابخانهاي آنها مدرسه در كه ميدارد اظهار و
درس براي آموزگاران نبودن آماده به (ساله 18) ماير هلگه يان.بروند كتابخانه به عمومي
پيش سال از 25 كه ميدهند درس را چيزي آن آموزگاران از بسياري":ميگويد و ميدهد خبر
هلند در پرورش و آموزش نظام از تمجيد ضمن (ساله 17) اكرت ماكسي "دادهاند درس تاكنون
سرعت خود دانشآموزان و ميشوند ارائه واحدي صورت به درسها كشور اين در ميگويد ،
به ابتدا در كه ترتيب بدينمدرسه يا آموزگار نه و ميكنند تعيين را فراگيري
چه (هفته مجموعا 6) هفته كدام در شده ذكر آن در كه ميشود داده برنامهاي دانشآموزان
.ميشود برگزار امتحان هفته اين 6 پايان از پس.ميشود تدريس مطلبي
1_ مدرن تمدن و فرهنگ
گريزپا معاني
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
و Culture انگليسي واژههاي معادل ترتيب به "تمدن" و "فرهنگ" واژه دو.معنايي ريشههاي
از اولي.گرفتهاند لاتين زبان از را خود اصلي معناي نيز آنها كه هستند Civilization
Civis از دومي و ;است زراعت و كشت براي خاك آمادهسازي معناي به كه گرفته ريشه Cultura
لاتين زبان در دو هر كلمات اين حال عين در.دارد اشاره شهروند منزلت به و شده برگرفته
(روح پرورش) Cultura Animi اصطلاح سيسرو كه هنگامي مثال ، براي ;هستند ثانوي معنايي داراي
و معنا در را كلمه اين واقع در انگاشته ، يكسان كلي ، طور به يادگيري و فلسفه با را
دلالت رومي شهروند منزلت به تنها نه نيز ، Civis كلمه.است برده كار به متفاوت مفهوم
يا خارجيان ابتدايي و فروتر موقعيت به نسبت وي برتري بازگوكننده حال عين در بلكه دارد
در چه و لغوي معناي در چه موقعيت ، فراخور به معاني اين مورد دو هر در.هست نيز بربرها
قبل تا "تمدن" و "فرهنگ" كلمات چند هر ;داشتهاند تداوم جديد عصر تا خود ، عاريتي معاني
.بود نيافته رواج اروپايي انديشه در ميلادي هجدهم قرن دوم نيمه از
قبل حتي واقع در.شد افزوده كلمات اين سنتي معاني بر نيز تازهاي معاني كه نكشيد طولي
آلماني فيلسوف كه بود آنقدر كلمات اين معاني فراواني و تعدد هجدهم ، قرن دهه آخرين از
و مبهمتر چيز هيچ":بگويد فرهنگ كلمه توصيف در تا داشت آن بر را هردر فون گتفريد يوهان
به كمكي نيز بعدي دورههاي در واژه اين كاربرد تداوم ".نيست كلمه اين از نامعلومتر
هيچ" كه ميكند شكوه بيستم قرن در نويسندهاي لاول ، لارنس.نكرد آن معناي شدن روشنتر
بر احاطه براي تلاش...نيست(فرهنگ) معناي از فرارتر دنيا اين در چيز
كنيم ، محبوس خود مشت در را هوا كنيم سعي كه ميماند بدان كلمات ، از استفاده با آن معناي
كوششهايي اين ، وجود با "ما بسته مشت از غير هست ، جايي هر در هوا ميدانيم كه حالي در
كلاكهون كلايد و كروبر ال اي توسط تحقيقاتي اخير سالهاي در.است گرفته صورت دست اين از
.يافتهاند آن براي تعريف چهار و شصت و صد دستكم و است شده انجام مفهوم اين پيرامون
.است بوده فراوان بسيار نيز "تمدن" و "فرهنگ" كلمات معنايي تفاوت
همين به و انسان ، معنوي و روحي رشد با مترادف را "تمدن" نيز گاهي و "فرهنگ" كلمه گاهي
.دانستهاند اجتماعي روابط بر يا و طبيعت بر انسان تسلط معناي به ديگر مواردي در ترتيب
شرايط پيشرفت و [سو يك از] انسان اخلاقي تكامل كه است خورده چشم به تمايل اين غالبا
حتي بلكه مكمل تمايلاتي عنوان به نه [ديگر سوي از] اجتماعي زندگي شيوه و مادي حيات
از مرحلهاي يا و مولفه همانند فرهنگ با مواردي ، در همچنين.شوند تلقي يكديگر با متضاد
در.ميگيرد قرار "ابرفرهنگ" درون در زيرفرهنگ يك كه سان همان به است ، شده برخورد تمدن
فرهنگ به صرفا تمدن ، مفهوم كه حالي در مييابد عامتر مفهومي فرهنگ نيز ، مواقع بعضي
پايه بر ميشود مطرح معمولا كه مفهوم دو اين تمايز موارد از يكيميشود اطلاق شهرنشيني
(ميشود تعريف فنون مجموعه با مترادف كه) تمدن آن ، براساس و آنهاست توسعه و تحول شيوه
سراسر در انتشار قابليت و تعميمپذير شيوههاي پذيرش امكان كه است متراكمي و مداوم روند
شكلي به (ميشود تعريف "خلاقيت" با مترادف كه) فرهنگ كه حالي در دارد ، خود در را جهان
هم انتقال قابل و ندارد را شيوههايي چنين پذيرش قابليت مينمايد ، رخ متفرق و پراكنده
.نيست
مفهوم دو اين جامعه و فرهنگ خود كتاب در معاصر ، نويسنده ويليامز ريموند ديگر ، سوي از
را مناسب و مرتبط معناي چهار بتواند كه است دانسته يكديگر مترادف اندازه آن تا را
:كند استناد بدانها
.ميكند برقرار نزديك رابطهاي انساني كمال انديشه با كه ذهني كلي عادت يا حالت _1
.واحد كليتي عنوان به جامعه يك فكري پيشرفت عمومي شرايط _2
.هنرها كلي بدنه _3
.معنوي و عقلاني مادي ، از اعم زندگي ، كلي مسير و جهت _4
پيدا سروكار فرهنگ از "انسانگرايانه" برداشتي با كه ميرسد نظر به نخست معناي سه در
.است مرتبط "انسانشناسانه" دريافتهاي با غالبا چهارم معناي كه حالي در ;ميكنيم
به و كرده تفكيك را انساني فعاليت از مشخصي بخشهاي ;انتخابگرند انسانگرايانه مفاهيم
"فرهنگ" مفهوم دادن ربط با انسانشناسانه ، برداشتهاي اما ;ميدهند فرهنگي معنايي آنها
ممكن انسان آنچه هر و اجتماعي ميراث كل به و معين جامعه يك در انساني زندگي كالبد كل به
ارزشگذاري و قضاوت امر از انسانشناسان.نيستند گزينشي برداشتهايي بيفزايد ، آن به است
كه حالي در آيند ، گرفتار قوممحوري دام در كه دارند آن بيم زيرا ميكنند پرهيز
گوناگون اشكال ارزيابي آرزوي و خواست بگوييم بهتر يا و امكان اين انسانگرايان ،
به كه ارزشهايي دارند ، نظر در جهانشمول ارزشهاي پرتو در را انسان اهداف و فعاليتها
تمايز ايجاد به نياز چه اگر.اثباتپذيرند و آزمونپذير عيني شيوهاي به آنها ، تاكيد
است ، آنها توافق مورد انسان اجتماعي و فردي زندگي در زيستشناختي و فرهنگي جنبههاي بين
دو اين بين تفاوت مبناي است ، مسئلهساز و دارد اساسي اهميت چيزي چه اينكه بر تكيه اما
.ميشود شمرده [انسانشناسانه و انسانگرايانه] برداشت
|