داشت دوستم كه جاسوسي
چهارپاره سينماي
ميكرد چه بود لوبيچ اگر
داشت دوستم كه جاسوسي
"باند جيمز" سالگي چهل
آشوري عليرضا
عرضه جاسوسان دنياي از او كه چيزي آن بودولي سرد جنگ تلخ دوران زاييده باند جيمز شخصيت
بشنود ببيندو ميخواست مخاطب كه بود افسانههايي ميكردصرفا
جيمز".كرد شليك تماشاگرانش به مقدمهاي هيچ بدون و شد ظاهر پرده بر پيش سال چهل او
هم و داشت نياز شخصيتي چنين حضور به جهان سينماي هم كه كرد ظهور دورهاي در "باند
باند فيلمهاي از كدام هيچ ظاهر در گرچه ;شرق ايدئولوژي با مقابله براي غرب ايدئولوژي
سينماي ژانر كه بود "باند جيمز" ظهور با گفت ميتوان جرات بهندارند خاصي سياسي بار
بدل آن اصلي ويژگيهاي به تحرك و خورد و زد هيجان ، فانتزي ، كه ژانري شد ، پايهريزي اكشن
پدربزرگ و اخير ساله بيست اعجابآور اكشنهاي تمام منشا را باند اگر نيست بيراه.شدند
سال از 40 بعد هم هنوز اينكه كما.آوريم شمار به "كامرون" و "اسپيلبرگ" قبيل از بزرگاني
جلو به پويا و زنده همچنان باند جيمز مشابه ، داستانهاي و كليشهها مكرر تكرار بهرغم و
.است كرده خود جذب را مخاطبان از جديدي نسل و
ميرود
كه است - انگليسي بازنشسته جاسوس - "فلمينگ يان" مخلوق ميدانيد كه طور همان باند جيمز
فانتزيك شدت به و حيرتآور ابعادي در را آنها خود كاري زندگي ماجراهاي از الهامگيري با
عامه نزد در سينما ، تسخير از قبل تا آفريد او كه شخصيتي.است درآورده تحرير رشته به
چيزي آن ولي بود سرد جنگ تلخ دوران زاييده باند جيمز شخصيتداشت سزايي به محبوبيت مردم
و ببيند ميخواست مخاطب كه بود افسانههايي صرفا ميكرد عرضه جاسوسان دنياي از او كه
را دنيا هميشه و نميشود پير نميخورد ، شكست هرگز نميميرد ، هرگز كه است مردي او.بشنود
او.ميدهد نجات ميپرورانند سر در را دنيا بر تسلط روياي كه جاهطلب ديوانههاي شر از
.است خوشگذران و خوشتيپ جذاب ،
كه ميبرد جاهايي به خود با را ما جيمزباند باشد؟ او جاي نخواهد دلش كه هست كسي چه
مناطق مجلل ، شبنشينيهاي گرانقيمت ، هتلهاي:بگذاريم قدم آنها به نتوانيم هرگز شايد
.ميدهند رخ آنها در كه باورنكردني ماجراهايي و دنيا عجيب و ديدني
زمان آن در آمريكا بر حاكم اجتماعي اوضاع از متاثر شدت به "باند جيمز" سينمايي شخصيت
تاريخ در عالم منجي بزرگترين كه پذيرفتهاند آمريكاييها چطور است جالب.است بوده
لازبني جورج) كردهاند ايفا را باند نقش اصلي بازيگر تاكنون 4.باشد انگليسي يك سينما
"ملكه مخفي سرويس خدمت در" فيلم در فقط او آورد شمار به رسمي باندي جيمز نميتوان را
"كانري".برازنان پيرس و دالتن تيموتي مور ، راجر كانري ، شان.(است كرده بازي را باند نقش
"مور راجر".است آمريكا جامعه در "اندرول راك" ظهور و پاپ فرهنگ آغاز دوران نماينده
نام به بزرگي كابوس ظهور با.است آمريكاييها دهه 70 سبكسري و بيبندوباري دوران باند
هم باند شخصيت كه بود طبيعي بود ، قبل دهه يك بيبندوباريهاي همان طبيعي نتيجه كه ايدز
- كه انگلستان تئاترهاي معروف شكسپيرين دالتن ، تيموتي.كند تغيير شرايطي چنين تحتتاثير
تصور حالا.سرد و تلخ شدت به آفريد باندي بود ، شده برازنان پيرس جايگزين - تصادفا
از شمايلي چه "قتل جواز" و "روز پايدار روشناييهاي" فيلم دو در برازنان پيرس اينكه
دو و چهل در برازنان.داد پاسخ آن به ميتوان ترديد با كه است سوالي ميكرد ترسيم باند
هزاره و ارتباطات عصر باند سرد ، جنگ از پس باند (طلايي چشم) "آي گلدن" در بازي با سالگي
ساختار در چه - تحولات حداقل باند فيلمهاي درباره حيرتآور نكته اما.كرد مصور را جديد
فيلم شكست به اغلب رويكردها و مضامين در تغيير و است بوده دهه چهار طي - مضمون در چه
گلدن و دالتن فيلم دو هر كانري ، بازي با ميكنيد زندگي بار دو فقط شما) شدهاند منتهي
تكنيكي نوآوريهاي به ميشود محدود صرفا باند فيلمهاي در نوآوري.(برازنان بازي با آي
.است بوده اخير مورد همين باند فيلمهاي در تغيير مهمترين كه بازيگران تغيير بعضا و
در برعكس و داشتهاند را ثبات بيشترين مور و دالتن فيلمهاي باند ، بازيگران بين در
.هستيم روبهرو متفاوت ساختار نوع سه با (فيلم 6) كانري شان فيلمهاي
نه و) ساختار لحاظ به متفاوتي باند جيمز خود فيلم سه از كدام هر در نيز برازنان پيرس
باند ، فيلمهاي سري آغازگر عنوان به يانگ ترنس ساخته (1962) نو دكتر.است بوده (شخصيت
در يگانه فيلمي به ويژگيهايش برخي براساس و بوده "فلمينگ يان" آثار به باند شبيهترين
خود هوش به صددرصد باند جيمز آن در كه است باند فيلم تنها ايناست شده بدل سري اين
جز به نو دكتر.نميشود ديده غريبي و عجيب ابزار و وسيله هيچ از اثري آن در و است متكي
بعدي فيلمهاي درصد نود در تقريبا كه شرقي آسياي مردم درباره نژادپرستانهاش جنبههاي
را خاصي مولفه (عاطفي روابط فانتزي ، اكشن ، ) باند درباره كلياتي و ميشود تكرار هم باند
(1963) "عشق با روسيه از" ميتوان جهت اين از.نميكند ارائه باند فيلمهاي باقي به
ريزهكاريهاي و جزئيات از بسياري كه گرفت نظر در فيلمي عنوان به را يانگ ترنس ساخته
شروعهاي طنز ، باند ، خاص وسايل و ابزار جمله از شدند مشتق آن از باند بعدي فيلمهاي
باند تثبيت و زنان تدريجي افزايش او ، سرسپردگان و شرآفرين تفكيك تيتراژ ، از پيش كوبنده
(1964) "گلدفينگر" اما.مقاومتناپذير جذبهاي با و شكستناپذير و آهنين مردي عنوان به
فيلمهاي بهترين از يكي و كانري دوره باند جيمز كليديترين عنوان به هميلتن ساختهگاي
كار به خود شكل بهترين و گستردهترين در را فوق مولفههاي تمام كه بود فيلمي سري اين
در و كند راديواكتيو را آمريكا كشور طلاي ذخيره ميخواهد كه است مردي گلدفينگر.گرفت
فيلم اين افتتاحيه.ميدهند ياري را او چينيها و كرهايها از متشكل لشكر يك راه اين
خارج آب از غواصي لباس با باند.باشد باند آثار تمام در افتتاحيه نمونهايترين شايد
لباس زير در اودرميآورد را غواصي لباس منفجره ، مواد گذاشتن كار از بعد و ميشود
باند مرگبار رابطه و خاص رفتار..دارد تن به چروك بدون و تميز و تر شب لباس يك غواصي
فيلم ، ابتداي در باند كه دختري.درميآيد نمايش به شكلي بهترين به فيلم اين در زنها با
مهاجم حساب باند آنكه از بعد و ميشود باند سپر ميبيند او چشم مردمك در را مهاجم مرد
به هم مسترسن خواهر دو.ميكند رها خود حال به زخمي و مضروب طور همين را او رسيد را
با ديگري و ميشود خفه طلا از لايهاي زير يكيميميرند ممكن شكل بدترين به باند خاطر
است (بلكمن آنر) گلور پوسي تنها و ميشود كشته گلدفينگر كرهاي محافظ آرجاب مرگبار كلاه
به فيلم سازندگان توجه عطف اين از غير.ميبرد بدر جان فيلم زن اصلي شخصيت عنوان به كه
اين.گرفت بهخود كاملتري شكل فيلم اين در باند فانتزي خودروي بخصوص و پيچيده ابزارآلات
نيز هميلتن ساختهگاي "ابدياند الماسها" و (1965) يانگ ترنس ساخته "تندربال در" روند
.شدند ضعيفتر مدام كانري فيلمهاي كه بود گلدفينگر از بعد.شد تكرار
فيلم اصلي مشكل تندربال در اگر.هستند كانري باندهاي ضعيفترين از مذكور فيلم دو و
كانري خود ديگر "ابدياند الماسها" در است يانگ ترنس ضعيف كارگرداني و ساختاري آشفتگي
را او ميتواند سادگي به باند كه دريافت زود خيلي كانري.است شده بدل فيلم اصلي مشكل به
در.شود خارج باند پوسته از تا گرفت كار به را خود سعي تمام بنابراين.كند حذف و ببلعد
تمام در را گيشه دلاري ميليون پنج و بيست و صد فروش با "گلدفينگر" كه حالي در سال 1964
دوره فيلم بهترين شايد كه درآمد نمايش به كانري از هم ديگري فيلم بود ، كرده فتح دنيا
يعني است گذاشته نمايش به آن در را بازيهايش بهترين از يكي كانري و بوده او كاري
سال 1964 در و نيست "هيچكاك" اول درجه آثار جزو "مارني"."هيچكاك آلفرد" ساخته "مارني"
ابرمرد همان توقع كانري از مردم كه است طبيعي.شد روبهرو فاحشي تجاري شكست با
البته.حيوانصفت كمابيش و ضعيف خودخواه ، راتلند مارك نه داشتند ، را شكستناپذير
مرتبهاي به باند فيلمهاي از خروج با توانست او و داد ثمر بالاخره كانري تلاشهاي
دو فقط شما" كانري فيلمهاي ميان در.يابد دست همتايانش ساير از برتر و بالاتر بسيار
نگو هرگز ديگر" از غير البته) است بدترين گيلبرت لوئيس ساخته (1967) "ميكنيد زندگي بار
كه بود ديگري تهيهكننده توسط "تندربال" دوبارهسازي كه (1983) كرشنر اروين ساخته "هرگز
محسوب رسمي باندي جيمز و ميدهد تنزل پا و بيدست و نوبالغ بچه پسر يك حد تا را باند
به كه فراواني تمايل دليل به شد ساخته بعد سالها كه گلدنآي مثل هم باند اين (نميشود
انجام ابتكاري كوچكترين بدون هم را خروج اين و داد نشان خود از باند كليشههاي از خروج
.شكست به محكوم بود فيلمي داد
در كه بود طنز مقوله فراوان شدن برجسته با مترادف باند فيلمهاي به مور راجر ورود اما
كليه از پيروي ضمن مور راجر.نميزد چشم توي چندان ولي داشت وجود گرچه كانري فيلمهاي
در كه رفت پيش آنجا تا طنز و فانتزي عنصر دو كردن برجسته با كانري فيلمهاي كليشههاي
محسوب مور كاري دوره برتر باند جيمز سه از يكي كه) گلن جان ساخته (1983) "اختاپوس"
چيزي.كشيد هجو به را شخصيت اين مطلق مفهوم به و آفريد باند از تمامعيار دلقكي (ميشود
پنجه و دست ميكند برجستهتر مور فيلمهاي اغلب در را فانتزيك و هجوآلود حالت اين كه
باندها بقيه از مور فيلمهاي بدمنهاي كلا.است قوي بسيار بدمنهايي با او كردن نرم
مون سفينه" و (1977) "داشت دوستم كه جاسوسي" فيلم دو در كه جايي تا هستند قدرتمندتر
باند فيلمهاي بدمنهاي (Jaws) جاز حضور با گيلبرت لوئيس ساخته دو هر (1979) "ريكر
قدر آن دارد فولادي دندانهاي كه (آروارهها) جاز.ميگيرند خود به كارتوني حالتي
پاره دندان با را تلهكابين كابلهاي و ميكشد را كوسهها راحتي به كه است قدرتمند
صرفا نقشهايي در زنان به توجه عطف همچنين و لودگي و طنز مقوله از جدا اما !ميكند
مرتبه در كانري فيلمهاي به نسبت و هستند ضعيفي فيلمهاي اغلب مور فيلمهاي تزئيني ،
(1974) "طلايي طپانچه مرد" و (1973) "بميرند بگذار و كن زندگي".ميگيرند قرار پايينتري
(1985) "قتل يك به منظري" و (1981) "تو چشمان خاطر به فقط" و هميلتن گاي ساخته دو هر
شايد و ميشود محسوب باند آثار كل فيلمهاي بدترين و ضعيفترين جزو گلن جان ساخته دو هر
در منفي نقش عنوان به "جونز گريس" و "لي كريستوفر" حضور فيلم چهار اين مثبت نكته تنها
كه جاسوسي" ،"مور" ديگر فيلم سه بين اماباشد "قتل يك به منظري" و "طلايي طپانچه مرد"
كليدي مولفههاي مبناي بر موارد برخي در گرچه و است شاهكار بيترديد "داشت دوستم
.ميگيرد قرار باند جيمز دوره برتر فيلم سه جزو قطعا ولي نميكند ، حركت باند فيلمهاي
قرار "داشت دوستم كه جاسوسي" از عقبتر جذابيت و ساختاري لحاظ به گرچه "ريكر مون سفينه"
و فراوان فانتزي كه عليالخصوص ميآيد شمار به مور راجر باند نمونهايترين ولي ميگيرد
.ميرسد اوج به فيلم اين در مور راجر فيلمهاي خاص
با واكنش و كنش در خطرناك مردان و زنان از لشگري و ميرود فضا به باند فيلم اين در
افتتاحيه نفسگيرترين و بهترين شايد "ريكر مون سفينه" افتتاحيه.ميگيرند قرار باند
براي و ميشود پرتاب بيرون به هواپيما از نجات چتر بدون "مور راجر".باشد باند فيلمهاي
.ميشود درگير جاز با سختي به هوا و زمين ميان نجات چتر آوردن دست به
سياسي و اجتماعي مختلف بحرانهاي از نيز باند هشتاد دهه آغاز با شد گفته كه طور همان
به را درونگرا بسيار و عبوس تلخ ، شخصيتي باند ، جيمز نقش در دالتن تيموتي.گرديد متاثر
با مور راجر و بود شكستناپذير و آهنين و جذاب كانري باند جيمز اگر.گذاشت نمايش
بيزار باندي جيمز تصوير دالتن گفت بايد كشيد ، هجو به و نگرفت جدي را شخصيت اين شوخطبعي
زبان به سيري سر از چنان را "باند جيمز باند ، " معروف جمله او.كرد پرده روانه را خود از
مور و كانري كه جملهاي ;ميكند كراهت احساس است باند جيمز اينكه از انگار كه ميآورد
پايدار روشناييهاي" مور راجر فيلمهاي در زيبا زنان لشگر.ميآورند زبان بر غرور با
پايدار روشناييهاي" يعني دالتن فيلم دو هر.رسيد عدد يك به گلن جان ساخته (1987) "روز
بودن احساساتي.هستند ضعيفي فيلمهاي گلن جان ساخته دو هر (1989) "قتل جواز" و "روز
پايدار روشناييهاي" در عليالخصوص زنان با ارتباطش نوع و فيلم دو هر در باند غيرعادي
و صحنهپردازيها و باند افعال و اعمال تمام تاثير كه هستند آزاردهنده حدي به "روز
"گلن جان" بد بسيار كارگرداني اينكه ضمن ميكنند ، تخريب را فيلم دو بيشمار بدلكاريهاي
فيلم دو در بود ، كرده فراهم را باند نزولي سير موجبات تو چشمان خاطر به فقط با قبلا كه
.شد علت بر مزيد هم دالتن
از آن دادن ادامه براي تمايلي هم كسي انگار و نبود باند جيمز از خبري ديگر سال 1995 تا
رمينگتون" تلويزيوني مجموعه با برازنان قرارداد آن از قبل سال ولي.نميداد نشان خود
فينگر گلد در كانري آهنين جاذبه تاثير تحت سالگي يازده در كه او و رسيد پايان به "استيل
سال 1995 و رسيد آرزويش به ميكرد تصور باند جيمز صورت به را خود روياهايش در همواره
كار از بدي بسيار فيلم كمپبل مارتين ساخته "آي گلدن" اما.شد اكران روانه "آي گلدن"
نام كه نامش جز شد ساخته فرانس مايكل از پيچيدهاي داستان مبناي بر كه "آي گلدن"درآمد
آي گلدن.نداشت باند سابق فيلمهاي اساسي اصول به چنداني ربط است بوده فلمينگ يان ويلاي
به بيشتر هم فيلم حوادث.ندارد آرامش ثانيه يك حتي هاليوود روز اكشنهاي الگوي مطابق
آرنولد باند جيمز كه اينجاست اصلي مسئله.ميزند پهلو ويليس بروس و آرنولد فيلمهاي
جذابيت پياپي اكشنهاي هياهوي با ميكند سعي كه است بزرگي ضعف فيلم براي اين و نيست
تشديد را آن هم "سرا اريك" تلخ موسيقي و است يخزده بسيار فيلم.كند خلق باند براي جديد
.ميكند
.است گرفته كار به باند اصلي تم از استفاده عدم براي را خود تلاش تمام كه آهنگسازي
به جديد سخت جان يك مثابه به بيشتر فيلم ساختار در ولي عاليست باند نقش در برازنان پيرس
در كه ميماند حيران و گيج بارها او فيلم پيچيده حوادث مقابل در.ميشود معرفي تماشاگر
باندهاي از كدام هيچ در كه نكتهاي ;دارد هم شديدتري تاثير برازنان جدي و خونسرد چهره
اكشن فيلم آي گلدن گفت بايد كلي طور بهميكند تخريب را باند شخصيت و بوديم نديده قبلي
.نميشود محسوب توجهي قابل اثر باند كارهاي رده در ولي است خوبي
"نميميرد هرگز فردا"است متفاوت آي گلدن با آسمان تا زمين از برازنان فيلم دومين اما
تمام از مخلوطي و باند دوره فيلم كليشهايترين "اسپاتيسوود راجر" ساخته (1997)
مولفههاي تمام تقريبا بخواهيم اگر.است باند فيلمهاي ساخت سال به 35 مربوط كليشههاي
اين.باشد نميميرد هرگز فردا همين فيلم بهترين شايد ببينيم جا يك را باند فيلمهاي
ميبرد پناه كليشهها به موفقيت كسب براي آي گلدن غيركليشهاي و ضعيف فيلم از بعد فيلم
يووه ميشل.ميشود محسوب متوسطي اثر فيلم خود گرچه مييابد ، دست هم نسبي موفقيت به و
زن شخصيت قدرتمندترين شايد ميكشد يدك را اكشن فيلمهاي ملكه لقب كه كنگي هنگ هنرپيشه
مرسوم جذابيتهاي فاقد و خود به متكي قوي ، زني ;ميكند تصوير را باند آثار تمام مثبت
جزو جهات بسياري از باند جيمز نقش در برازنان فيلم سومين.باند فيلمهاي زنان
نامي صاحب كارگردانهاي باند جيمز فيلمهاي اصولا.است باند آثار متفاوتترين
باند فيلمهاي با "هميلتن گاي" يا و گيلبرت لوئيس يانگ ، ترنس نظير افرادي و نداشتهاند
كارگردانهايي كه گرفت قرار اين بر باند تهيهكنندگان سياست گلدنآي از.شدند معروف
آثار نسبت به كه اسپاتيسوود راجر و كمپبل مارتين انتخاب و شوند انتخاب صاحبنامتر
كارگردان آپتد مايكل اما.است گرفته صورت سياست همين ميسر در داشتند كارنامه در معروفي
كارگردان غيرعاديترين شايد و بهترين و معروفترين قطع بهطور (1999) "نيست كافي دنيا"
شدهاي تاييد و برده جايزه كارگردان انگليسي آپتد مايكل.است باند فيلمهاي تمام بين در
سنگينترين از يكي ساخت براي باره يك بود نساخته هم اكشن فيلم يك حتي موقع آن تا كه
براي آپتد جسارت و جرات و شد برگزيده تحرك لحاظ به چه و مضمون لحاظ به چه باند فيلمهاي
.است تحسينبرانگيز واقعا باند فيلمهاي دايمي مولفههاي در تغيير ايجاد و كارگرداني
از برخورداري عين در و ميشود محسوب متفاوتي فيلم جهات بسياري از نيست كافي دنيا
براي فيلم اين درميگيرد كار به جديد شكلي به را كليشهها همين قديمي ، كليشههاي
با رينارد يعني فيلم منفي شخصيتهاي.ميكنند بازي واقعا فيلم بازيگران بار نخستين
پيچيده سرخورده ، تلخ ، شخصيتهاي مارسو سوفي بازي با الكترا و كارلايل رابرت درخشان بازي
و كند حس را چيزي نميتواند كه رينارد عليالخصوص.ميكنند تصوير را ترحمبرانگيز حتي و
يك كه است باند فيلمهاي مثبت زن شخصيت تنها الكترا.است داده دست از را بردن لذت حس
باند جيمز كه واكنشي.ميكند قرباني را او علاقه عين در ناچار باند و ميشود منفي باره
روابط.است باند فيلمهاي تمام در يگانه صحنهاي ميدهد بروز خود از الكترا كشتن از پس
رابطه.ندارد را قبلي فيلمهاي فانتزيك حالت آن و ميكند جلوه واقعيتر بسيار M6I درون
و ميشود بدل عاطفي و عميق رابطهاي به اينجا در (دنچ جودي) ام و باند مرئوسي و رئيس
مييابد عميقي ابعاد چنان اينجا در گلدنآي در زوكوفسكي و باند خندهدار و گنگ ارتباط
تغييرات اين تمام بهرغم حال هر به...ميكند باند قرباني رغبت با را خود زوكوفسكي كه
ميكند حركت باند فيلمهاي پايه كليشههاي همان بستر بر چون آي ، گلدن برخلاف فيلم اين
جزو "بمير ديگر روز" اكران از قبل تا باند فيلم آخرين عنوان به و است موفقي بسيار اثر
.ميشود محسوب آنها متفاوتترين از يكي حال عين در و باند آثار بهترين
چهارپاره سينماي
ميرزايي شهاب
.ميگذرد لسآنجلس در (فيلمز ماليت رد) فيلمسازي شركت يك اطراف در "تايمكد" ماجراي
با فيلم.ميگيرند جان كدام هر روي متفاوت تصوير چهار و ميشود تقسيم قسمت چهار به پرده
در روانپزشك مطب در (باروز سافرون) اما كه ميشود آغاز كادر بالاي راست سمت گوشه تصوير
كادر ديگر قسمت سه ترتيب به.ميشود خارج مطب از اما سپس است خود زندگي درباره صحبت حال
و ميشود خارج خانهاي از (تريپلهورن جين) لورن كادر ، بالاي چپ سمت گوشه در.ميشود باز
(سلماهايك) رز به متعلق اتومبيل اين ميشويم متوجه بعدا كه ميكند پنچر را اتومبيلي چرخ
لورن و ميكنند حركت فيلمسازي شركت سمت به رز و لورن.است بازيگري متقاضي و لورن دوست
امنيتي مونيتور از تصوير سومين.ميكند جاسازي رز كيف در را ميكروفني مناسب فرصتي در
نمايش به همزمان يكديگر كنار در تصوير چهار هر سپس.ميشود آغاز فيلمسازي شركت ساختمان
بودن هم كنار بر علاوه كه ميرود پيش گونهاي به قسمت چهار هر روايتهاي.درميآيند
همسرش كه است زني اما:درباره داستانها.ميشوند وارد نيز يكديگر درون گاهي روايتها
.دارند مشكل يكديگر با دو واين است فيلمسازي شركت مسئول (سگارد اسكار استلان) گرين الكس
را همسرش تا ميرود فيلمسازي شركت سمت به ميشود خارج رواندرماني جلسه از اما كه وقتي
رز كه است لورن و رز به مربوط دوم داستان.كند آگاه او از شدن جدا بر مبني خود تصميم از
اما نيست ، رويگردان كاري هيچ از و ميكند شدن بازيگر براي را خود تلاش تمام (سلماهايك)
ميكروفون از كه لورن.ميگيرد ناديده نمايش اتاق پنهاني ملاقات در را رز درخواست الكس
آن در كه ميشود جلسهاي وارد مستاصل حالتي با ميشنود را نمايش اتاق ماجراي تمام مخفي
در كه انقلابي و سينما در نوين روشي مورد در را خود بيانيه اروپايي كارگردان يك "آنا"
و ميكند تيراندازي الكس سمت به اسلحه با لورن.ميكند مطرح داد خواهد رخ...و تدوين
.دارد دوست را او هنوز كه ميگويد همسرش اما به تلفن با الكس نهايت در
از قبل زيرا باشد ، فيلم اين ايده تنها تايمكد در پرده پارگي چهار فرم نميرسيد نظر به
پرده چندپارگي از ناپلئون فيلم در گانس آبل آن از قبل و وارهول چون افرادي فيگيس
چلسي دختران نظير فيلمهايي خود فيلمسازي مياني دوره در وارهول اندي.كردهاند استفاده
كاسا جان مانند فيلمسازاني آثار از متاثر سخت كه ساخت را (1968) تنها كابوهاي و (1966)
.ميكرد استفاده فيلمهايش در پرفورمنس ظهور نو هنر از وارهول دوره اين دربود ويتس
حلقههاي از وارهول چلسي دختران در.بود چشمگير بازيگرانش بازي روي به او تاكيد اما
چندپردهاي فيلمهاي مشهورترين از.كرد استفاده هم كنار در نظم بدون سفيد و سياه و رنگي
.بود دقيقهاي برداشت 33 شامل 12 كه است چلسي دختران همين وارهول
داستاني خط چهار براي واقعي زمان از استفاده ميكند برجسته را تايمكد كه نكتهاي اما
به متوالي برداشت دقيقه قابليت 93 با تصويربرداري دوربين چهار كه صورتي به.است متفاوت
فقط و بداههپردازي براساس بازيگران و شدهاند روشن شده تعيين زمان در همزمان طور
.شدهاند ظاهر دوربينها مقابل در فيلمنامه بدون و (طرح يك حد در) داستان كليت دانستن
هر در ميآمد پيش...و بازيگري فيلمبرداري ، نظر از مشكلي قسمت چهار از كدام هر در اگر
ابتدا از برداشت چهار تمام دوباره و شده خاموش دوربين چهار باشد ، كه كار از كجاي
.ميشد فيلمبرداري
خط شدن وارد مانند عواملي.دارند وجود چهارپرده بين ارتباط در متعددي عوامل اما
فيلم ، انتهاي در روايتها پيوستن هم به ديگر ، پرده به پردهها از كدام هر داستاني
زلزلههايي جالب و چشمگير نكته ديگر پرده با پردهاي از كاراكترها (همراه) تلفني ارتباط
ارتباط تا ميشود سبب آنچه ميلرزاند را تصوير چهار هر معيني زمانهاي در كه است
آشفتگي دچار فيلم بودن تصويري چهار خاطر به تماشاگر و نشود قطع تصوير چهار با تماشاگر
هر صداهاي بردن پايين و بالا و صداها تنظيم با فيگيس كارگردان ، نسخه در.است صدا نشود
هم با صداها گاهي.ميكند جلب ميخواهد خود كه پردهاي آن سمت به را تماشاگر پرده
از بارزتر پرده يك صداي گاهي ميشود ، شنيده پرده يك صداي فقط گاهي ميكنند ، پيدا اختلاط
.است ديگر پردههاي
ناديده را "ادراككننده" يا مخاطب نقش تايمكد نظير فيلمهايي كه ميرسد نظر به چنين
ادراككننده با متقابلي رابطه همواره هنري اثر در فرم كه آنجايي از عبارتي به.ميگيرند
گرفتن ناديده پس ميسازد هنري اثر كليت در را فرم كه است ادراككننده ذهن همين و دارد
همواره اماميبرد سوال زير را فيلم اينجا در و هنري اثر پيچيده هم به سيستم مخاطب ذهن
.ميشود ايجاد مخاطب در ناخودآگاه ذهني فعاليت يك اثر در فرم كه ميشود فراموش نكته يك
"سبكشناختي" عناصر عبارتي به روايت فني شكل ميبينيم را فيلم اول بار براي وقتي شايد
در اوليه تشويش يك بهخوديخود تصوير چهارپاره شكل ميسازد ، مشغول خود به را ما اثر
شكل صورت دو به مطلب اين.ميشود هدايت فيلم مخاطب ادامه در اما ميكند ، ايجاد تماشاگر
(ميدهد نمايش بالاتر صداي با را پردهاي كه صدا نظير) كارگردان خود هدايت يكي ميگيرد ،
اما.ميكنند برقرار ارتباط فيلم با ذهني پيشينه براساس كه است تماشاگر خود دوم نكته و
.كرد خواهند برقرار ارتباط فيلم با افراد همه فيلم سيستم كل در نظم خاطر به نهايت در
ادراك ابزار ذهن كه آنجايي از.است نظم ايجاد دنبال به همواره ذهن باشد ، ذهن شايد دليلش
اينجا درميباشد هميشگي الگوهاي نقيض كردن پيدا و نظم ايجاد جهت در فعاليتش پس است
در و هنري اثر يك عجيب ظاهري شكل كه است مطلب اين آن و كرد كلي نتيجهگيري يك ميتوان
دنبال به همواره ذهنش و مخاطب خود زيرا نيست تماشاگر ارتباط مانع چهارپاره پرده اينجا
.است "هميشگي الگوهاي نقيض"
ميكرد چه بود لوبيچ اگر
كروو كمرون
نورمحمدان سحر:ترجمه
را بودم نوشته كه فيلمنامهاي اولين خصوصي ، نمايش در بود قرار سال 1982 ، ظهر از بعد يك
با همراه فيلمسازي شركتهاي نمايندگان از تعدادي.بود غمانگيزي بسيار روز.ببينم
را فضا عميقي اندوه بودند ، كشيده صف سينما تالار در فيلم ديدن براي اقوامشان و دوستان
ميرسيد نظر به كهنه فيلم.شد پخش فيلم از پرشدار و سفيد و سياه كپي يك.بود كرده پر
را برفضا حاكم سكوت تمسخرآميزي خنده صداي وقتها بعضي فقط.شد پخش نيز بد بسيار و
دارم واي ، " ميكردم زمزمه دوستم گوش در سرعت به و ميكردم خم را سرم هرازگاهي.ميشكست
."مردم" ،"ميميرم
از يكي عروسي مجلس در تا كرديم حركت آريزونا طرف به دوستانم از يكي همراه صبح شنبه
دوستم و كرد غلبه من بر بالاخره كنجكاوي كاليفرنيا ، از بعد جاييكنيم شركت همكارانمان
آنجا در ما كار ببيند و بزند سري آريزونا روستاي سينماهاي از بعضي به تا كردم وادار را
مواجه بودند آمده فيلم آن ديدن براي كه دوستاني سينما انبوه با وقتي.است بوده چگونه
بيش اتفاقي يك اين كه كرديم متقاعد را خودمان كه حالي در بعد ، كرديم تعجب بسيار شديم ،
!!ديگر پر تالار يك.زديم سر توسكان در سينما يك به دورتر كميافتاديم راه به نبوده ،
كه را بچهاي پسر وقت هيچ.كرديم جمعيت وارد را خودمان دزدكي و شديم پياده ماشين از
جف" كه كفشهايي مثل شطرنجي تنيس كفش او.نميكنم فراموش بود ايستاده ذرت صف نزديك
سينما تالار در پشت آرامي به.داشت پا به بود ، پوشيده فيلم در (پن شان) "اسپيكولي
من نوشته جملات به كه كساني صداي از موجي.دادم گوش متفرقه صداهاي به و ايستادم
لحظات كوتاهترين از كه بلندتري خندههاي صداي طور همين و ميرسيد گوش به ميخنديدند
گستاخانه رفتار با كه زماني (بيكر برايان) "رت" وحشتزده رفتار.ميگرفت نشات فيلم
خود تشويق مورد را او و ميكردند همهمه تماشاگران شد ، مواجه ،(جيسنلي جنيفر) "استيسي"
كه است كاري كار ، توصيفترين غيرقابل و شگفتانگيزترين دلپذيرترين ، .ميدادند قرار
هميشه تماشاگران.شدم گرفتار كه ميدانستم من امادارد وا خنده به را تماشاگر
صرفا كه كسي حد از بيش تلاش و فعاليتها تمام.داشت خواهند را خودشان شخصي برداشتهاي
.باشد خنده بينبرنده از بزرگترين ميتواند بنشاند لبها به را خنده بخواهد
از پس يكي مضحكي ، و زيبا بسيار طنزهاي.بود راه اين استادان نخستين از"لوبيچ ارنست"
"نينوچكا" فيلم در.ميكرد خشنود و مسحور بسيار را تماشاگر كه جايي تا ميساخت ديگري
"گرتاگاربو".ميبينيم را داشت چنته در كمدي از او آنچه "لوبيچ" آثار ارزشمندترين از يكي
فروش بر نظارت براي كه ميكشد تصوير به را مصمم و انعطافناپذير روسي فرستاده يك چهره
اشرافياش هتل به رسيدن از پس.است آمده پاريس به شوروي جمهوري سود به جواهر مقداري
با ميديد را برقي و پرزرق كلاه مغازه ، يك ويترين در او وقتي.نداشت خوبي روحيه همچنان
را كلاههايي چنين ميدهد اجازه خانمها به كه تمدني چنين چطور:گفت همدستانش به اندوه
بعد چندي.دوستان ماند نخواهد صورت اين به اوضاع بياورد؟ دوام ميتواند بگذارند سر بر
حتي ميدهد ، تكان تحقير نشانه به را سرش و ميكند عبور مغازه جلو از دوباره "نينوچكا"
ملوين" آمريكايياش خواستگار جذابيتهاي آيا كه ميشويم كنجكاو كم كم فيلم در بعد كمي
روز يك صبح اما.نميدهد ما به سرنخي هيچ او بشكند؟ را او غرور ميتواند "داگلاس
ميكند باز را كمد كشوي اتاقش در پنهاني بهطور و ميفرستد كاري پي را دوستانش نينوچكا
ميكند ، امتحان و گذاشته سر روي را آن و ميآورد بيرون آنجا از را پرزرقوبرق كلاه و
خلال از ايده اين.ميشكند درهم آينه در او روبهروي كمونيستياش ايدههاي ناگهان
"است راهحل كلاه ، ":گفت و آمد بيرون حمام از لوبيچ:شد حاصل نوشتن طاقتفرساي جلسات
هنوز كردند ، نگاه همديگر به نينوچكا در او نويسنده دستياران وايلدر ، بيلي و براكت چارلز
اين بود آنان معماي كليد كلاه ، .بود لوبيچ با حق اما.بود نشده نوشته فيلمنامه در كلاهي
.است لوبيچ مهارتهاي از خوبي مثال
به 4 مربوط يادداشت اين درگذشت ، امسال وايلدر] وايلدر بيلي لوبيچ ، شاگرد و دستپرورده
.دارد سال اكنون 92 - كمدي كارگردانهاي و نويسنده آخرين و بهترين از يكي - [است قبل سال
شاهكارهايش از زنندهاي و جلف پوستر هيچ هيلز بورسي در كوچكش كار دفتر ديوار روي
يك فقطنيست "ست سان بلوار" حتي يا و "سابرينا" آپارتمان ،"دارند دوست داغشو بعضيها"
ميكرد؟ چه بود لوبيچ اگه":شده نوشته آن روي كه ميخورد چشم به اتاقش در روي كوچك نوشته
يا و "نيكونر مايك" ،"بروكس جيمزال" مثل امروز كمدي استادان فيلمهاي جاودان صحنههاي "
بدون گيجكننده لحظههاي از بلكه.نميآيد وجود به طنز صحنههاي از فقط "آلن وودي"
خبرهاي" فيلم در (هانتر هالي) "كرگ جين" روز هر گريه هقهق مثل ميشود حاصل نيز ديالوگ
را سريع تصاوير كه جهاني تفريحي برنامههاي از پيروي طبق.است جالب بسيار كه "داغ
اين.ميدهند برگ و شاخ كوتاه ، لحظات اين به اغلب استوديوها روزها اين ميكنند ، دنبال
مد جورهايي يك عملا است نابودي حال در يا رفته بين از رمانتيك كمدي اينكه گفتن روزها
كه ناخوشايندي لحظات.داشته وجود مردم بين بسياري و جالب تفاوتهاي هميشه.است شده روز
كمدي تا مييابند ادامه هم پشت ببينيد سينما پرده روي نداريد را انتظارش وقت هيچ شايد
.بسازند را
جالب طنز يك و بدهي تغيير را خستهكنندهاش قسمتهاي است كافي فقط است ، جالب زندگي
تا داشت خواهد وجود خوشحالكننده اتفاق يك يا شگفتانگيز مسئلهاي هميشه.بسازي
يك است ، جدي كار يك اين.دهد نجات نگراني از را كارگردان و وادارد خنده به را تماشاگران
!زودگذر لحظات شرافتمندانه تعقيب جور
|