خشك اقليم در پايدار خرمي تندوره ،
... شايعات قرباني گرگها ،
ديگر اي زاويه از
آن به ورود چگونگي و آينده از ترس
خشك اقليم در پايدار خرمي تندوره ،
خراسان تندوره ملي پارك با بيشتر آشنايي
;اشاره
ملي پاركهاي احداث و ميروند شمار به كشور هر طبيعي ميراث مهمترين از ملي پاركهاي
تخريب روند برابر در كه است زيستي تنوع بازماندههاي آخرين حفظ براي آگاهانهاي تلاش
كهنترين اعتبار و مديريت و سابقه نظر از هايملي پارك.بردهاند در به سالم جان طبيعت
اكوسيستمهاي از گستردهاي طيف و ميروند شمار به جهان شده حفاظت مناطق شايستهترين و
منحصر سيماهاي و زيستگاهها انواع جانوران ، و گياهان شگفتانگيزياز تنوع نخورده ، دست
ملي پارك معرفي ضمن كوتاه مقاله اين در.ميباشند دارا را زمين ازدگرگونيهاي فرد به
تمام و تندوره ملي ، پارك جانشين غيرقابل ارزشهاي مراقبت و تلاش با اميدواريم تندوره ،
.بماند محفوظ آينده نسلهاي براي كشور شده مناطقحفاظت
جغرافيايي موقعيت و تاريخچه
حفاظت منطقه عنوان به سال 1347 ماه بهمن در هكتار مساحت 73435 با تندوره ملي پارك
در.يافت نام تغيير تندوره وحش پارك به سال 1348 ماه اسفند در و شد معرفي تندوره شده
ماه بهمن در و حذف (اكبر الله گردنه مجاور ناحيه) منطقه شرق از قسمتي سال 1350 خردادماه
.شد داده منطقه تندورهبه ملي پارك عنوان سال 1353
ناحيهاي در و كشور شرقي شمال در تندوره ملي پارك جغرافيايي ، موقعيت لحاظ از
درگز و قوچان شهرستانهاي و خراسان استان در كشوري تقسيمات نظر از و شده كوهستانيواقع
و داشته قرار سابق شوروي مرزهاي نزديكي در شمال سمت از تندوره ملي پارك.دارد قرار
.است واقع آن شرقي جنوب و شرق در درگز -قوچان راه سر بر اللهاكبر معروف گردنه
اقليمي وضعيت
متوسط مقدار.است گرفته قرار خراسان شمال صفحات از خشكي ناحيه در تندوره ملي پارك
مقدار بيشترين و ميباشد ميليمتر تا 300 حدود 250 در منطقه اين ساليانه بارندگي
دره مانند منطقه پست نواحي.است تابستان در بارندگي مقدار كمترين و زمستان در بارندگي
هواي و آب داراي زمستان در جنوبي مرتفع مناطق برخلاف شمالي نواحي و درهها ساير و چلمير
.هستند گرمي بسيار هواي و آب داراي تابستان در و بوده معتدل
نخورده دست طبيعت بخشهاي زيباترين از يكي خود طبيعي سيماي دليل به تندوره ملي پارك
.است برخوردار خوبي جانوري و گياهي تنوع از منطقه اين ميشود ، ايرانمحسوب
از يكي) پالاس گربه -رودك -تشي -خرگوش -معمولي روباه -شغال -گراز -جنگلي گربه - پلنگ
از اوريال نژاد از ميش و قوچ همچنين و (گوشتخوار پستانداران نادرترين و زيباترين
.ميباشند تندوره پارك پستانداران مهمترين
يا ايران اوريال ميشهاي و ازقوچ نژاد سه زندگي تداخل محل همچنين تندوره ملي پارك
اوريال قوچهاي اصيلترين و ميباشد افغان اوريال و خزر ماوراء اوريال داغ ، كوپت اوريال
.دارند وجود پارك اين در ايران
:كرد تقيسمبندي زير گروههاي به ميتوان كلي طور به نيز را پارك پرندگان
از و قرقي سارگپه ، شاهي ، عقاب طلايي ، عقاب ميتوان راسته ازاين:شكاري پرندگان -
.نمود مشاهده را كوچك جغد و بزرگ جغد شبزي پرندگان
فاخته ، كبوتران ، خانواده از و تيهو و كبك ماكيان راسته از:شكار قابل پرندگان -
و سينه سياه كوكرها ، خانواده از و كريم يا كوهي ، چاهي ، كبوتر كبوتر
.يافت ميتوان پارك در را قيلوق قره
.است شده ديده پارك در معمولي دال پرندگان اين از:لاشخور پرندگان -
سسك و چشم سنگ كاكلي ، زاغي ، كلاغ سياه ، كلاغ معمولي ، كلاغ ميتوان:سبكبال پرندگان -
.برد نام را
گياهي پوشش
مرتفع و پست نقاط بين هوايي و آب تفاوتهاي دليل به تندوره ملي پارك گياهي پوشش تراكم
و پارك مياني ارتفاعات بويژه كوهها دامنه.است متفاوت ديگر نقاط در طبيعي خصوصيات و آن
گونههاي انواع آن همراه و بوده درمنه از پوشيده آفتاب معرض شيبهايدر و كوهپايهها
از تنكي پوشش وسيله به نيز تند شيبهايميشود ديده پوآ و بروموس آگروپيرون ، مانند علفي
و بالا به متر ارتفاع 1800 از پارك بالاي سطوح در و است شده پوشيده درختان و درختچهها
خشكگونههاي درههاي در.دارد پراكنش اورس گونه درهها بر مشرف ارتفاعات اكثر
خاردار بوتههاي انواع و دانه بنگ اسپند ، جارو ، خارشتر ، كاروانكش ، مانند خشكيپسند
سوف ، بابونه ، بومادران ، نظير گونههايي نيز آبها حاشيه در.ميخورد چشم به چيچاق مانند
ميتوان درهها بر مشرف پايين دردامنههاي و پراكندهاند قاصد گل و آبتره گزنه ،
گياهان ديگر و پيازدار گياهان و چتريان نعناعيان ، از انواعي و سريش مانند گونههايي
.يافت را دارويي باارزش
با كشور حفاظتشده مناطق و ملي پاركهاي بيشتر مانند نيز تندوره ملي پارك متاسفانه
تربيت توريسم ، و تفرج علمي ، پژوهشي ، آموزشي ، گوناگون ابعاد در عمومي قابليتهاي به توجه
و بيمهري مورد جهاني و ملي سطح در زيستي تنوع حفظ مهمتر همه از و انساني نيروي
:ميكنيم اشاره اختصار به آنها از برخي به كه است شده واقع كمتوجهي
مي خود زيباي مناظر و چشماندازها و فيزيكي ويژگيهاي به توجه با تندوره ملي پارك -1
كاملا و دهد اختصاص خود به تفرجگاه عنوان به را مردم فراغت اوقات گذران از بخشي تواند
بزرگ شهرهاي از ماندن دور واسطه به حاضر حال در ولي دارد را استفادههايي چنين قابليت
ندارد عموم براي چنداني توريستي جاذبه امكانات ، نبودن و دسترسي مناسب راههاي وجود وعدم
در كه چلميراست مشجر و پرآب دره حوش و حول به محدود تنها پارك از تفرجگاهي استفاده و
.ميگيرد قرار درگز اهالي استفاده مورد تابستانها
طبيعي آزمايشگاه عنوان به ميتواند خود طبيعي غناي داشتن علت به تندوره ملي پارك -2
استفاده مورد طبيعي محيط امور در ذيربط تحقيقاتي موسسات از بسياري مطالعاتعلمي براي
پاركالگويبسيار اين جانوري و گياهي منابع تنوع طبيعيو اكوسيستم زيرا گيرد قرار
.است طبيعي محيط امور مطالعات براي مناسبي
است خراسان شمال استپهاي گياهي جوامع از نمونهاي كه تندوره ملي پارك گياهي پوشش -3
كه است نگرفته قرار مطالعه مورد است شايسته كه طور آن ساختمان و تركيب نظر از تاكنون
پايدار موردبهرهبرداري دارويي گياهان وجود دليل به جانبه بررسيهمه ميتواندبا
.گيرد قرار نيز
پارك اين كه است دامداري و دام موضوع پارك مديريت عمده مشكلات از يكي حاضر حال در -4
ذيربطاين سازمانهاي حمايت با است شايسته كه است گرفته قرار دامداران تعرض مورد نيز
.شود حفظ آينده و حاضر نسلهاي براي آن نخورده دست طبيعت و گردد مرتفع مشكل
آخرين كشور هر در شده حفاظت مناطق شبكه كه برسيم باور اين به است اميد پايان در
اخلاقي نظر از همگان و ميشود محسوب بومشناختي تنوع از عياري تمام آيينه بازماندهو
.نماييم مناطق اين در موجود جانشين غيرقابل ارزشهاي حفظ به موظف را خود
زيست محيط مهندس - نصيري لادن
زيست محيط سازمان انتشارات -تندوره ملي پارك:منبع *
... شايعات قرباني گرگها ،
نميگذاشتند باقي سالم را مرتعي و مزرعه هيچ جوندگان ، جمعيت نبود ، طبيعت در گرگ اگر
سه و قرمزي شنل يوسف ، حضرت باشيد ، قصه شنيده را داستانها قبلااين هم شما شايد
.دندان سپيد يا و خوك بچه
در ميتوان دقت كمي با آيندولي نظر به بيربط داستان سه اين اول نظر در است ممكن
زيادهخواهي برابر در ميدهد اجازه خود به كه موجودي ;يافت مشترك نكته يك آنها ميان
تا زيستگاهش و خانوادهاش و خود از انسانها
.كند دفاع مرگ حد سر
به و نيست محبوب زياد انسانها ميان در كه حيواني.گرگ.است درست كاملا شما حدس
آيا اما.بدرد را گوسفندان و بيايد اينكه جز ندارد كاري كه است معروف زيانكار موجودي
ميگويند كه همانطور گرگها اصولا است؟ بيفايده موجودي گرگ و است گونه اين واقعا
بيرحمند؟ و بيعاطفه
.شويم آشنا شگفتانگيز موجود اين با بهتر استقدري بهتر
به ميتوان خانواده اين اعضاي ديگر ازهستند سگسانان خانواده عضو بزرگترين گرگها
تركيبي اغلب ولي است ، خاكستري يا زرد قهوهاي ، بيشتر گرگها رنگ.كرد اشاره شغال و روباه
نوع دو ايران در.است خاكستري گرگهاي نوع از ايران گرگهاي نژاد.است مختلف رنگهاي از
.دارند بزرگتري جثه كوهستان گرگهاي كه ميشود يافت صحرا گرگ و كوهستان گرگ
بين 50 نر گرگهاي معمولاوزن ولي است متغير كيلوگرم تا 70 كيلوگرم از 25 گرگها وزن
.است كيلوگرم تا 50 بين 40 ماده گرگهاي وزن و كيلوگرم تا 60
تا 50 بين 60 نيز آنها دم اندازه و است سانتيمتر تا 160 دم 120 جز به گرگها بدن طول
.است سانتيمتر
در و دارند وسيعي پراكندگي جهان نقاط ديگر در استراليا و آفريقا در جز به گرگها
.ميشوند يافت نقاط از بسياري در هم ايران
مفهومي گرگها ميان در خانواده كنار در زندگي و هستند اجتماعي كاملا موجوداتي گرگها
.است ارزشمند بسيار
به اگر حتي.است تا15راس گله 10 هر در آنها تعداد و ميدهند تشكيل گله هميشه آنها
به البته.دهد گله تشكيل تا ميگيرد كار به را خود سعي تمام بماند تنها گرگي دليلي هر
.ندارند را گله همراهي توان كه پير گرگهاي جز
كه نميكند تفاوتي بين اين در و ميگيرد عهده به قويترينگرگ را گرگها گله هدايت
.باشد نر يا و ماده سرگروه گرگ
فقط آلفا گرگ.ميشود شناخته آلفا نام با وحش حيات دانشمندان ميان در سرگروه گرگ
چون وظايفي.آلفاست گرگ برعهده گله تمام مسئوليت بلكه نيست ، توخالي عنوان يك داراي
وقوع از جلوگيري ميگردد ، يافت شكار آنجا در كه مناطقي سوي به گله هدايت قلمرو ، تعيين
... و گله براي خطر
.ميخورند چيز همه ضروري مواقع در ولي ميدهد تشكيل گوشت را گرگها اصلي غذاي
.آوردهاند روي هندوانه خوردن به مراكان شهر گرگهادر مثال بهعنوان
گراز ، گوزن ، آهو ، مثل شكار قابل پستانداران كليه شامل بيشتر آنها غذايي رژيم ولي
.است دسترس در پرندگان و جوندگان
وجود آن در انسان كه محلهايي به شدن نزديك از كلي طور به گرگها كه بدانيم است بهتر
غريزه حكم به صورت آن در باشند نداشته خوردن براي چيزي وقتي ولي ميكنند پرهيز دارد
.ميكنند آغاز را گلهها به حمله
گلهها به باشند داشته آهو و گوزن كه زماني تا خوردن گرگهابراي ميبينيمكه پس
.نميشوند نزديك
كس هيچ ولي.است كاملادرست اينميكند حمله گله به گرگ كه دارند عقيده عموم
.است ساده كشور وحش حيات فعلي وضعيت به توجه با آن دليل.ميكند حمله چرا كه نميپرسد
.بريدهاند را گرگها جمله از همه شكارچيانامان.كنند شكار كه نمانده باقي چيزي چون
ماه حدود 3 از بعد بهار اواخر در و ميكنند زادآوري زمستان اواخر تا اواسط در گرگها
نابينا و بوده رنگ سياه تولد زمان در كه ميآورد دنيا به توله تا 9 ماده 2 گرگ بارداري
زيبا بسيار گرگها توله.ميمانند زنده توله تا 3 حداكثر 2 توله تعداد اين از.هستند
نجس گرگها كه است گفتني هم نكته اين.شوند دستآموز و اهلي كه ميتوانند و هستند
توله اين باشد ، شبيه گرگ به اگر آنها توله جفتيابيكند سگي با گرگي واگر نيستند
.بود خواهد تولهايدوستداشتني
قائل ارزش بسيار خانواده براي و هستند اجتماعي گرگهابسيار شد گفته كه همانطور
يكي دليلي هر به اگر و ميمانند هم نزد عمر آخر تا ماده گرگ و نر گرگ طوريكه به هستند
مجددا تولهها كردن بزرگ از بعد مانده باقي زوج برود ، بين از ماده يا نر گرگهاي از
.ميكند جفتيابي
به تولهاي اگر و هستند اجتماعي تامين نوعي داراي خود ميان در گرگها
.ميگيرد قرار گله حفاظت تحت شود بيسرپرست دليل هر
هر و ميزنند زيادي شكارهاي به دست و دارند تهاجميتري رفتارهاي سرد فصول در گرگها
آلفا گرگ نقش بين اين در و ميشود زياد نيز آنها شكارهاي دامنه باشد سردتر زمستان چه
ابتدا ميرسند شكار از گلهاي به وقتي گرگهااست كاملاحياتي كافي غذاي براييافتن
نخستين و انتخاب.ميكنند آنحمله به سپس و ميكنند انتخاب را بيماران يا و ضعيفترين
دارد وجود گرگ كه جنگلهايي در كه است دليل اين به.ميدهد آلفاانجام گرگ را حمله
.هستند زنگ به گوش و قبراق هميشه آنها حيوانات گلههاي
يورش تهديدكننده عامل سوي به كه است گرگي اولين آلفا گرگ شود تهديدي دچار گله اگر
.ميبرد
محسوب انسان دوست آنها ارزنده نقش خاطر به ولي دارند خشن ظاهري كه اين با گرگها
چه كنند كم مزرعهها ساكن جوندگان تعداد از تا نبودند گرگها اگر كه نيست معلوم.ميشوند
.ميپرداخت بايد جوندهكش شيميايي سموم خريد بابت كشاورز پول ، مقدار
كه رفتارهايي پذيرفتكهبا بايد ولي ميدانند وحشي بسيار را گرگها كه اين با
حمله اثر سال 1375در در.است شده روسفيد كه است گرگ اين ميدهند نشان خود از انسانها
كرد؟ چه گوسفندان صاحب شما نظر بهميشود كشته گوسفندي گرگ يك
سپس(.بماند خير ، يا بودند مهاجم گرگ همان بچههاي حالا).كرد پيدا را تولهگرگ 5
.گذاشت آتش روي را بشكه و بست محكم را آن در و گذاشت فلزي بشكه يك داخل در را توله هر 5
.شدند كشته دلخراشي وضع به توله هر 5
تلههايانفجاري ، .هستند بحرانيروبهرو وضعيتي با جهان سراسر در گرگها امروزه
روز هر گرگ زيستگاههاي تخريب مسمومو طعمههاي و مستقيم شكار و آهني و سيمي تلههاي
.شدهاند تقريبامنقرض سراسراروپا در كه طوري بهميكند كم آنها تعداد از
فقط زوزهگرگ شنيدن كه برسد روزي شايد و نيست مناسب زياد گرگها اوضاع هم ما كشور در
كه كشوريافت در راميتوان جايي كمتر امروزه.باشد ممكن تلويزيون فيلمهاي طريق از
بدان اين باشند ، ديده مداوم طور به اخير سال چند در را گرگها باشند توانسته آن اهالي
از گرگها كه شده ديده ما كشور در.ببينند را آن تا ندارد ديگرگرگيوجود كه است معني
برنامهاي در )(دستغيب شهيد اثر شگفتانگيز ، داستانهاي) كردهاند پرستاري انسان بچه
كه پرداخت حقيقي ماجرايي به شد ، پخش سيما از كه كلاركسي.آرتور شگفتانگيز دنياي نام به
در و بودند دستداده از را والدينخود سانحه اثر بر كه انسان بچه دو از گرگها آن در
از بعد.كردند مراقبت آنها از سالگي تا 8 ماهگي از 2 و كردند كمك بودند شده رها جنگل
براي گرگها ميشوند ، گرگهاجدا از و يافتشده ديگر انسانهاي توسط بچهها اين كه اين
ماجرااز ازاين بعد كمي مدت نيز بچهها و دادند دست از را خود جان آنها كردن آزاد
(.سپردند جان ناراحتي شدت
و ميشود كاسته آنها جمعيت روزاز هر و ندارند وضعيتخوبي گرگها ايران امروزهدر
كه ميروند جايي به و ميپيوندند قصهها دنياي به ابد براي گرگها كه رسيد خواهد روزي
قلاده از 1000 كمتر ايران در گرگها جمعيت.رفتند ايراني شير و مازندران ببر پيش سالها
.است انقراض سومينكانديداي گرگ گورخر ، و يوزپلنگ از بعد.است
خطر به جملهزندگيآدميان از زيست چرخه از ديگري بخش زيستي گونه هر انقراض با
اسرار و ناشناختهها و تفكيكناپذيراست زمين كره در زندگي قانون زيراميافتد
.باشيم زندگي تاحافظ بكوشيم.دارد بيشماري
حاتمي كاوه
ديگر اي زاويه از
نيست گل يك پژمردن از صحبت
ميگيرد چالش به را ما وجدان تكاندهنده نوشتهاي شريعتي ، دكتر بوستان در ديواري بر
:است چنين آن مضمون كه
گسترش و شده پيدا انسانها از پس بيابانها اما بودهاند آدميان از پيش جنگلها"
:مشيري فريدون قول به "يافتهاند
"!...ميكنند بيابان را جنگل واي ;نيست برگ يك پژمردن از صحبت"
ملاقات تا بكشاند؟ را انسانها ما اجتماع است ممكن كجا به تا "فزونخواهي" واقعا
!نابودي؟ و عدم
!سازيم؟ مسدود را خويش تنفسي مجراي خود ، دست به است كردني باور چگونه
ساختهايم؟ قرباني خود امروز پاي پيش آساني به را عموم مصالح و منافع كه است چطور
بيمانعي و كوركورانه "تكاثرطلبي" دهشتبار بيماري
پيراموني؟ زيستگاه و طبيعت و اقليم انهدام تا ميراند؟ برهوت كدام به را ما رو ، پيش
شريك مرتكبان ، با برنياورد ، دم و باشد جنايتي بر شاهد ناظري چنانچه هست ، ما شريعت در
"منكر از نهي" شمول در فاجعهاي چنين آيا !بود خواهد حدود و مجازات مشمول و قلمداد
!نميگيرد؟ قرار دينداران و ما دينيهمه وظيفه
250) دنيا ملي پارك قديميترين ،"سرخهحصار" ارزشمند زيستمحيط با ما ، چشمان برابر
برخوردهاي سالهاست جانوري ، و گياهي ژنتيك ، گرانبهاي ذخيرههاي با (حفاظت قدمت سال
كه اين اسفبار و (هكتار مساحت 5/1 در آتشسوزي:آنها آخرين).است انجام حال در ناپسند
شده گرفته بازي به ملي و شهروندي منافع و مصالح و قانون حكومتي ، و دولتي نهادهاي درون
خشن هاي برخورد زمين روي اختلافهاي درحل حكومتي سازمانهاي كه هنگامي پرسيد بايد !است
!داشت؟ ميتوان هنجارها رعايت در عادي افراد از توقع چه باشند ، داشته
اين تنفسي ريه كه -تهران شرق جنگلي پارك در است دهه دو رسمي دستگاههاي برخي
.است شده حفاظت كه منطقهاي در هم آن برآمده سكونتگاه به تبديل پي در -كلانشهراست
گياهان زيبا ، طبيعي آبشخورهاي بدانند زيست محيط علاقهمندان و مدني نهادهاي مردم ،
و !گوناگون تصرفهاي با...و گوزن و آهو همچون حيواني گونههاي و ناياب دارويي
!است تهديد معرض در شدت به تعمدي آتشسوزيهاي
كه است طبيعت دوستداران همه به فراخوان اين شتابان ، چنين طمعورزيهايي سيل مقابل در
."بكنند كاري ميرود ، دست از آنچه همه براي" و بايستند خود توان همه با
اكبرزاده محمد
آن به ورود چگونگي و آينده از ترس
در بارها كه باشد شده طراحي بهگونهاي شما ذهني ساختار است ممكن ميترسم؟ آينده از چرا
ضعف يك آينده از ترس شما نظر از شايد.باشيد پرداخته تامل و تفكر به فوق سوال مورد
نفس به اعتماد عدم عبارتي به يا رواني ضعف هرگونه از جداي آنكه حال شود تلقي رواني
را آينده از ترس اينكه ضمن باشد ، شما (عقلي رشد) يا و ذهني تحول نمايانگر ميتواند
به بلكه ميشود شنيده گوش به نه و ميشود ديده چشم به نه كه دانست زمان از بخشي ميتوان
از ترس حتي وحشي حيوانات از ترس از است متفاوت نيز ترس اين يقينا و ميشود درك عقل كمك
تحول همان بر دال باشد نشانهاي ميتواند نيز موجودات از ترس كه چند هر...و سوسك موش ،
دليلش و نميترسد آنها از هيچيك از كودك يا نوزاد يك كه چرا انسان در (عقلي رشد) ذهني
.است نبرده پي آنها بودن ترسناك به هنوز كه است اين هم
قادر عقلش و ذهن كمك به تنها انسان يعني است ، انتزاعي مفهوم يك آينده كه داشت توجه بايد
.بيبهرهاند آن از موجودات ساير و است انسان به مختص كه عقلي ميباشد ، آن فهم و درك به
آينده نه ميكنند درك را گذشته نه كه مييابيد در حيوانات عملكرد و رفتار به نگاهي با
است ، موجودي انسان اما دارد ، جريان آن در كه را آنچه و ميفهمند را حال زمان فقط بلكه را
براي.ماست انساني زندگي بيانگر امر همين و آينده اميد به و حال در گذشته از متاثر
.كنيد توجه زير مثال به موضوع شدن روشنتر
بزرگ كه ميكند برپا حكومتي خود آشپزخانهبراي در و شده شما منزل وارد بزرگ موشي روزي
مصمم شما لحظه اين در ميدهد ، فراري آشپزخانه از حضورش با را خانواده اعضاي كوچك و
از و ديگر گوشه به گوشهاي از شما از فرار براي نيز موش و بگيريد را موش كه ميشويد
و هيجانزدگي با موشميگيرد صورت واقعي جستوگريز يك ميكند ، فرار ديگر ظرف به ظرفي
ديگر گوشه به گوشهاي از لحظه هر و نيفتد شما دام به كه ميزند آتش و آب به را خود ترس
دقايقي گريز و تعقيب و گيرودار اين نمايد پنهان گوشهاي در را خود ميكند سعي و ميجهد
گير را آن گوشهاي در اينكه تا موش هم افتادهايد نفس نفس به شما هم ميانجامد ، طول به
را آن و نموده مهيا شيشهاي نداشتيد را كشتنش قصد چون و گرفتيد گردنش پس از و انداختيد
ميرسيد نظر به خسته شما دوي هر كه حالي در و بستيد را آن ودرب انداختيد شيشه درون به
.كنيد تماشا خوب را موش تا گرفته بالا را شيشه
پايان در درست كه است اين آن و ميشويد مواجه ديدني و توجه جالب نكتهاي با لحظه اين در
گذشته اثرياز هيچ گويي افتاده دام به موش كه لحظهاي در درست و فيمابين گريز و جنگ
كرد خواهيد چه او با آينده در شما اينكه از او رفتار در نگراني هيچ و نيست باقي ذهنش در
آسوده خيالي با و مينشيند پاهايش روي به شيشه درون در لحظه همان در نميكنيد ، مشاهده
كه انگار نه انگار مينمايد تميز را سبيلهايش و ميكند تر دهانش با را دستهايش
.اوست انتظار در نامشخص كاملا آينده و نموده تعقيب را او دشمني قبل لحظهاي
ميدهد نشان موش عملكرد و رفتارها واكنشها ، كه نمود استنباط چنين ميتوان فوق مثال از
ذكر اما.است مدنظر حال زمان فقط بلكه آينده نه و است مطرح گذشتهاي نه حيوان براي كه
عدهاي نيستيم ، آينده از يكسان فهمودرك داراي انسانها ما همه كه است ضروري نكته اين
ميانديشند آن خوشگذراني و حال زمان به تنها و نميكنند درك بهخوبي را آينده و گذشته
انديشه در نه و ميشوند بهرهمند تجربه عنوان به خود گذشته رفتارهاي از نه رو اين از
.آيندهاند
و مختل را ما روزمره امور كه باشد حدي به نبايد آينده از ترس كه باشيد داشته توجه
به ما كه باشد حدي در بايد ترس اين.نمايد فراهم ما در را رفتاري اختلالات بروز موجبات
نمايد آينده درباره انديشه و تامل تفكر ، به ملزم را ما و برده سود آن از محرك يك عنوان
.شويم آماده آينده به ورود براي چگونه.كنيم آماده آن به ورود براي را خود تا
آينده بگذرانيم خوب را حال اگر بينديشيم ، آن خوبگذراني به حال در خوشگذراني جاي به -1
ساخته حال در كه است بنايي مانند آينده كرديم ، طي كه لحظاتي همين جزء بود نخواهد چيزي
.نمودهايم پيريزي خوب را آينده بناي كرديم طي خوب را حال اگر پس ميشود
قرار نفساني هواي و ميل مقابل در عقل است ، عقل ملاك بهترين حال ، كردن طي خوب براي -2
يا "دارم دوست" چون عبارتي از پيوسته كند عمل نفساني هواي با مطابق كه كسي ميگيرد
عمل عقلش با كه كسي و ميكند استفاده بالعكس يا "ميآيد خوشم" اينكه و "ندارم دوست"
.نمايد ارائه منطقي و كننده قانع و درست دليلي ميكند سعي ميكند
رشد تا بينديشم خودمان ارزشهاي و صلاحيتها رشد به كه است لازم آينده به ورود براي -3
ميدهد دست از را لباسي آساني به انسان مثلا هستند شدني جدا ما از راحتي به كه چيزهايي
صالح عمل و ادب و علم و دانش رشد براي حال از كنيم سعي پس نميدهد دست از را مهارت ولي
دسته كه چرا امثالهم و مقام و شهرت و ماديات افزايش نه كنيم استفاده ايمان و مهارت و
.ميشوند ضايع راحتي به دوم دسته و هستند ماندني ما با اول
ايران شاغل روانشناسان انجمن عضو:خسروي برات
گاليكش پرورش و آموزش مشاوران گروه مدير و
تكنولوژي و طراحي كارشناس:باباخاني مريم
آموزشي
|