تجدد و سنت ميانه انقلابدر
اجتماعي علوم تاثير
فرهنگ تحول درباره آرايي
فرهنگ حاشيه
تجدد و سنت ميانه انقلابدر
1_ نراقي احسان دكتر با گفتوگو
هم شده ترسيم آن از جهان در گذشته سالهاي طي كه چهرهاي برخلاف ايران اسلامي انقلاب
انقلاب از پس ايران جامعه در تحولات سير همه اين با.خشونتگريز هم و بود نوگرا حركتي
ظهور بنيادگرايانه رويكردي هم و آمد پديد بسيار خشونتهاي هم كه رفت پيش سويي و سمت به
موضوع اين به فراوان برگهاي و شاخ با نراقي احسان دكتر با حاضر گفتوگوييافت
محمدرضاشاه شتابزده و سطحي تجددگرايي و مفرط غربزدگي بردن سوال زير با نراقي.ميپردازد
نوعي تا را انقلاب اين نظريهپردازان و رهبران انديشههاي و ايران انقلاب ريشههاي
پاريس در گذشته مردادماه در گفتوگو اين.ميكند رديابي تجدد و سنت بين خردمندانه تلفيق
.است شده انجام
سعيدي رضا
روشنفكر و جامعهشناس يك عنوان به شما ايران در اسلامي انقلاب وقوع از پيش سالها*
به و كرديد منتشر و چاپ "داشت خود آنچه" و "غرب غربت" نظير آثاري غرب در تحصيلكرده
بود؟ چه فكري حركت اين براي شما ذهني پسزمينه.پرداختيد غربستايي از انتقاد
من بلكه نبود غرب از زمان آن در من انتقاد كرديد مشخص خود پرسش در نيز شما كه همچنان
جبران براي گذشته رژيم روش كه ميديدم روشني به من زمان آن دربودم غربستايي منتقد
نوعي اجتماعي و سياسي امور و جامعه تدبير در مردم مشاركت خلاء و دموكراسي فقدان
سرپوش براي بود شده ابزاري تجدد واقع در.بود ظاهري و يكجانبه تجدد براي شتابزدگي
بروز خود از غرب به نسبت شاه كه خاصي شيفتگي.شاه رژيم سياسي عقبماندگي بر نهادن
نمونهاش.ميكردند چنين نيز گذشته در قدرت صاحبان همه بلكه نبود وي مختص البته ميداد
فرنگ به را وي مشيرالدوله سپهسالار خان حسين ميرزا وقتي.است شاه ناصرالدين رفتار
شد ترقيات و پيشرفتها اين شيفته قاجار شاه بنماياند او به را غرب ترقيات تا ميبرد
ميرزا وقتي بنابراين.خودش ذهني و روحي شاكله و شخصيت با متناسب و خودش شيوه به منتهي
و افتاد غربي دانش و علم اخذ فكر به ميرزا عباس و مقام قائم دنبال به اميركبير خان تقي
وضع بر شخصا خودش گرفت تصميم و نمود صادر را اميركبير قتل حكم كرد تاسيس را دارالفنون
افراد كه بود آن نيز نظارت اين سبب.كند نظارت دارالفنون پذيرفتهشدگان نخستين حال و
جديد فنون و علوم كيف و كم از مبادا كه نباشند غيراشرافي طبقات فرزندان از شده پذيرفته
جديد علوم به شاه ناصرالدين يعني.كنند ايستادگي شاه مطلقه قدرت برابر در و شده آگاه
غربي دانش و فرهنگ لوازم از كه قانون و آزادي از اما داشت بسيار شيفتگي و علاقه فرنگي
نفر را دارالفنون پذيرفتهشدگان فهرست شخصا بايد سال هر من ميگفت ويداشت وحشت بود
.نشود وارد مدرسه اين به پايين طبقات از كسي تا كنم ملاحظه نفر به
اينكه كما ميزد سوسو قاجار شاهان ذهن در خردمندي و بينايي از بارقهاي گاهگاهي البته
به سفرش حين در شاه مظفرالدين با فيگارو روزنامه از فرانسوي روزنامهنويس يك وقتي
وي بود ، توجه جالب و جذاب شما براي پاريس چيز چه ميپرسد وي از و كرده مصاحبه فرنگستان
را درشكهاي هتل ورودي در مقابل ميشدم خارج اقامت محل هتل از وقتي شب يك":ميدهد پاسخ
غرق خيال آرامش با سرش بالاي گازي چراغ نور زير درشكه سورچي و است مسافر منتظر كه ديدم
ضمير و ذهن در كمتر ما غرب از را برداشتهايي چنين اما ".است روزنامه مطالعه در
.مييابيم و ميبينيم قاجار پادشاهان
از كه محمدشاه و بود خودش عصر استثنايي فرماندهان از كه عباسميرزا ميان اين در شايد
شكست از پس كه بود ميرزا عباس واقع در.باشند استثنا بود معتدلتر قاجار شاهان ديگر
كه روحانيون و افتاد كشور تكنولوژيك و علمي توسعه فكر به روس و ايران جنگهاي در ايران
وقتي.داشتند اختيار در را تخصصي و عمومي تعليمات و پرورش و زمانآموزش آن در
بنياد تبريز در را توپخانه تكنولوژي تا بياورد توپخانه مربي فرنگ از كرد قصد عباسميرزا
به نيز محمدشاه كه شد سبب امر همين و نكردند صفبندي غربي فن و دانش و علم مقابل در نهد
.بپردازد اروپايي معلمان كردن وارد و دانش و علم اشاعه
و آزادي از ترس جهت به شاه ناصرالدين زمان در دارالفنون تاسيس اول سال از اما
و علوم از اميركبير بود شده تاسيس كه كاملي و جامع برداشت با كه مدرسه اين قانونگرايي ،
بود ، ديده تدارك عملي فنون و نظري علوم تدريس براي عالي طرحهاي و داشت زمان آن فنون
و نيافت تحقق هيچگاه اميركبير نظر مورد نتايج و شده مواجه سقوط و ركود با بلافاصله
نتوانست بود شده تاسيس ژاپن در توكيو دارالفنون از پيش سال بيست كه تهران دارالفنون
و كند برآورده ايراني فناوران و دانشمندان تربيت در را خود موسس طلايي و درخشان آرزوهاي
مركزي جاي به تاسيس آغاز در عظمتش همه با پليتكنيك يا دارالفنون دانشكده نيز نهايت در
ايران خارجه وزارت بوروكراسي براي ترجمه مدرسه به صرفا فناوران و دانشمندان تربيت براي
.شد تبديل
در.ميشود مربوط قاجار دوره به كرديد ذكر يكجانبه و ظاهري تجدد براي شما كه شواهدي*
كشور نظامي و فرهنگي و سياسي و اجتماعي اقتصادي ، نظام در جدي تغييرات اما اول پهلوي عصر
پروژه ديگر سخن به.بود بيتوجه بدان نميتوان اول پهلوي استبداد از صرفنظر كه آمد پديد
به حالشد پيگيري ابعاد همه در و جدي طور به حاضر شمسي قرن نخست دهه دو در مدرنيزاسيون
در شتابزده و ظاهري تجدد محمدرضا زمان در كه رفت سمتي به ايراني جامعه چرا شما نظر
بگيرد؟ قرار كار دستور
ميبايست او.بود او از پيش شاهان نسل چند زمان در نشده انجام كارهاي وسعت رضاشاه مشكل
خيلي و جديد ارتش و دانشگاهها و مدارس تاسيس برق ، توليد راهسازي ، به واحد آن در
تقويت و ارتباطات به و كند تامين را مرزها و شهرها امنيت و بپردازد ديگر لازم نهادهاي
املاك و اسناد ثبت و قضايي دستگاه نوسازي و بازسازي و خارجي روابط گسترش و مركزي حاكميت
قدري به نشده انجام كارهاي اين.ورزد اهتمام ديگر امور بسياري و ماليات تنظيم نيز و
.نميآمد چشم به چندان آزاديها فقدان كه بود گسترده
وقوعش از دهه دو از بيش كه مشروطيت انقلاب كه باشيم داشته نظر در بايد را اين اما*
گفت ميتوان چگونه پس آمد پديد اجتماعي و فردي آزاديهاي و حقوق تحصيل براي نميگذشت
نميآمد؟ چشم به رضاشاه عصر در آزادي فقدان
هجوم از پيشگيري و امنيت اما بود آزادي مشروطهخواهان ايدهآل چه اگر اما است درست
كه بود مسائلي نيز مركزي دولت تحكيم و روزمره امور تمشيت و تدبير و خارجي نيروهاي
عنوان به مسائل اين به نيز رضاشاه زمان در.بپوشد چشم آنها از نميتوانست هيچكس
كاپيتولاسيون لغو مصروف را خود هم رضاشاه وقتي مثلا.ميشد توجه اساسي و فوري نيازهاي
داخلي امور در بيگانگان دخالت از كه روحانيوني هم و شدند خرسند آزاديخواهان هم ميكرد
دستكم آزاديخواهان و مشروطهطلبان از زيادي شمار كه نبود بيجهتنداشتند رضايت ايران
به را تازهاي مورد رضاشاه ضمناكردند ابراز همراهي او با وي حكومت نخست سالهاي در
و ظاهري پسرش اندازه به رضاشاه تجددخواهي ديگر عبارت به.افزود خود سياسي سرمايه
.داشت توجه زيربناها به خودش ذهني توانمندي قدر به او بلكه نميكرد جلوه فرمايشي
نبود؟ موثر او مدرنيزاسيون بودن محدود در نبود دنياديده و تحصيلكرده رضاشاه اينكه آيا*
.بس و بود ديده را تركيه پايتخت آنكارا شهر تنها پيرامون دنياي از او ظاهرا
با ميكرد پيگيري كه آنچه و بود خوردار بر (Bone Sense) طبيعي شامه و فطرت از او
دو جشنهاي برگزاري براي هنگفت مخارج صرف مثل كارهايي.بود منطبق مردم طبيعي خواستههاي
يا راهآهن تاسيس.شود مردم نفرت و شگفتي موجب كه نميداد انجام ساله پانصد و هزار
مخارج وليميرفت شمار به ملي اقدامي مردم براي استقراضي بانك جاي به ملي بانك ايجاد
به مرودشت صحراي تبديل و ساله پانصد و دوهزار جشنهاي براي دلاري ميليون صد چند هنگفت
هشت و چهل مدت به تنها هم آن پادشاه و رئيسجمهور چهل از بيش پذيرايي براي جهاني پايتخت
مراسمي نيز رضاشاه البته.بود بيمحتوا و بينتيجه اسراف و ريختوپاش مردم نظر در ساعت
.شرقشناسان مشاهير از زيادي تعداد حضور با اما كرد برگزار فردوسي تولد بزرگداشت براي
رضاشاه زمان در ايراني جامعه نخبگان از زيادي تعداد رضاشاه كه نبريم ياد از همه اين با
پروژه در غيرضروري امري حجاب كشف در وي حركت نيز و شدند حاشيهنشين يا رفتند بين از
و روشنفكران سركوب يا و ميكرد روحانيت و مذهب با كه شديدي برخوردهايبود مدرنيزاسيون
زمان در سياسي و فرهنگي نوسازي و توسعه كه حكم اين صدور براي است قرائني تحصيلكردهها
.شد اقتصادي و اجتماعي نوسازي قرباني او
افتاد علمي توسعه فكر به روس و ايران جنگهاي در ايران شكست از پس كه بود ميرزا عباس
تبريز در را توپخانه تكنولوژي تا بياورد توپخانه مربي فرنگ از كرد قصد عباسميرزا وقتي
شد سبب امر همين نكردندو صفبندي غربي فن و دانش و علم مقابل در نهدروحانيون بنياد
بپردازد اروپايي معلمان كردن وارد و دانش و علم اشاعه به نيز
محمدشاه كه
با پرورش و آموزش دوران آن در اما كرد خارج سياست صحنه از را آزاديخواهان رضاشاه
مغول تاريخ تقيزاده يا كند تاليف را باستان ايران تاريخ وي كه بست قرارداد مشيرالدوله
صحنه از را بهار ملكالشعراي و شد منصوب حقوق دانشكده رياست به هم دهخدا.بنويسد را
اساسي كتابهاي تاليف و دانشگاه استادي به را وي اما زدند كنار روزنامهنگاري و سياست
ايشان كردن دور بلكه نبود قمع و قلع نخبگان و آزاديخواهان به رضاشاه صدمه لذا و گماردند
البته.نيست دفاع قابل واقعا كه مدرس و يزدي فرخي نظير مواردي جز.بود سياست صحنه از
.يافت افزايش نخبگان و روشنفكران با وي عمل شدت رضاشاه ساله بيست حكومت آخر سالهاي در
روزبهروز رضاشاه حكومت به نسبت مردم نااميدي و بدبيني بر كه دارم ياد به كودكي از من
دوره آخر نيازهاي و خلاها ديگر زيرا ميآمد چشم به شدت به آزادي فقدان و ميشد افزوده
اثر در را رضاشاه عزل مردم رو همين از.بود شده پر تقريبا رضاشاه حكومت اوايل و قاجار
در كه رو آن از خصوص به كردند استقبال آن از و گرفتند جشن ايران اشغال و متفقين حمله
سوئيس دموكراتيك و آزاد كشور در جواني در محمدرضاشاه كه داشت شهرت عمومي افواه
اين آغاز در هم او گفتار و رفتار.است كشور آن پيشرفته مدارس يافته پرورش و تحصيلكرده
آذربايجان اشغال جريان و آمدند ايران به متفقين كه بيست دهه در ولي ميكرد تاييد را نظر
قضيه يكيداد رخ دوران اين در بزرگ حادثه دو و بود پرتلاطمي و بيثبات دوران آمد پيش
حزب آستين از را تجزيهطلبي دست كه بود ماجرا آن در دموكرات فرقه نقش و آذربايجان اشغال
ايران در توده حزب تبليغات با شوروي كه زايدالوصفي خوشبيني شد سبب و ميداد نشان توده
شدن ملي شمسي بيست دهه سال آخرين در اينكه ديگر و شود زايل بود كرده ايجاد خودش به نسبت
امپراتوري به سترگ ضربهاي عنوان به را نفت شدن ملي او ياران و مصدق و شد مطرح نفت صنعت
آن ابرقدرت دو برابر در ايران وضع ديگر عبارت به و كردند وارد انگليس قدرتمند همچنان
كودتاي 28 به و نيافت خوشي سرانجام نفت شدن ملي جريان متاسفانه ولي شد مشخص و روشن زمان
اين همراهي اما شد ملي نفت بالمال كه هرچند و شد منجر سياسي فعال نيروهاي سركوب و مرداد
.گذاشت جا به ايران ملت تاريخي ذائقه در تلخي طعم سياسي شديد سركوب يك با پيروزي
و سياسي تحولات جريان در عطفي نقطه را مرداد كودتاي 28 ميتوان آيا وصف اين با*
در عطف نقطه اين تاثير و نقش شما نظر به آورد؟ حساب به ايران گذار حال در جامعه اجتماعي
چگونه مدرنيزاسيون پروژه استمرار با را آن نسبت و ارتباط و است بوده چه بعدي تحولات
ميكنيد؟ ارزيابي
آمريكا و انگليس ابرقدرت دو و ايران بين بود تنبهتن جنگ يك حقيقت در مرداد كودتاي 28
طي كه بود ضربهاي سومين اين و شدند ابرقدرت دو اين مغلوب كشور سياسي نيروهاي نهايتا و
و انگليس ابرقدرت دو كمك به كه شاه.شد وارد ايران به زمان آن ابرقدرت سه سوي از سال ده
حكومت آنان حمايتهاي به اتكا با زيادي حد تا ديگر بود بازگشته خود تخت به آمريكا
لذا.بودند هراسان حتي و گريزان كشور فرهيخته و تحصيلكرده طبقه از كه حالي در ميكرد
پايه اين بر را خود سياست شاه.مينمود نامقبول و نامطلوب شاه براي وجوه تمام در آزادي
نفت درآمد اخذ با آمريكا و انگليس ابرقدرت دو به خود وابستگي جبران براي كه كرد استوار
غير نوسازي روح رو اين از.كند تشديد روبناها در خصوص به را مدرنيزاسيون و نوسازي سياست
اوليه سالهاي در.بود مصنوعي كه چرا بود سلطنتش اوليه سالهاي در رضاشاه نوسازي از
نداشتيم جديد ارتش و بانك.ميساخت را اينها و نداشتيم جاده و راهآهن رضاشاه حكومت
عين در.بگيرد نوگرا و متجددماب ژست كه ميزد دري هر به شاه محمدرضا اما.ميكرد تاسيس
وحشت دارالفنون نوجوانان انديشيدن آزاد و آزادي از كه شاه ناصرالدين كه همچنان حال ،
دموكراسي و آزادي گسترش با همراه خودش غليظ و شديد مدرنيته به ورود از نيز شاه داشت
با وي و شد محمدرضاشاه دوران شعائر از هدف ، و برنامه بدون تجددخواهي يك لذا.داشت وحشت
من اعتراض واقع در.پرداخت يكسويه و آمرانه صورت به هم آن ظواهر ، نوسازي به نفت پول صرف
من و بود مصنوعي و بيهدف و افراطي كاذب ، غربگرايانه ، نوسازي اين به سالها آن در
سردمداران بينش بر حاكم شديد ماديگري برابر در را فرهنگي و معنوي ارزشهاي و معنويت
بود آن من قصد نيز و غربستيزي نه بود غرب انتقادي شناخت من كار بنابراين.ميكردم مطرح
"داشت خود آنچه" كتاب اگربردارند دست غرب به ظاهري تشبه و ظاهري تجدد از هموطنانم كه
در فرانسوي متفكر (Alfred Sauvy) سووي آلفرد كه همچنان) شد ترجمه اروپايي زبانهاي به
براي كه شرق معنويت از است پيامي كتاب اين كه نوشت كتاب همان فرانسوي ترجمه بر مقدمهاي
كاريكاتور اين به هم غرب عقلاي كه بود رو آن از (است جدي خطر اعلام هم غربيها ما
اتفاق بهمن 1357 اسلامي انقلاب كه هم وقتي.بودند واقف ميگرفت شكل ايران در كه تجدد
همين ترجمه معرفي به را خود سرمقاله "دلاسرا كوريره" ايتاليايي معروف روزنامه افتاد
را ايران انقلاب وقوع علت بخواهيم اگر نوشت و داد اختصاص ايتاليايي زبان به كتاب
.بخوانيم را كتاب اين بايد جمله از دريابيم
بحث تجدد با ربط در سنت از بلكه نگفتهام سخن سنت از تنها من "داشت خود آنچه" كتاب در
ايشان از تن چهار كه بردهام نام آسيايي و آفريقايي متفكر شش از سبب همين به و كردهام
از چه اگر اينها و ميروند شمار به جوان نسل توجه مورد متفكران از و حياتند قيد در هنوز
آنها مراد جديد فنون و علوم و تجدد از بريده و ارتجاعي رويكردي اما ميگويند سخن سنت
من.برميآيد انقلاب حتي و ترقي و پيشرفت آن از كه است آنان نظر مورد سنتي بلكه نيست ،
تجدد براي آماده و مستعد سنت مرادم بلكه نبوده تجدد با محض تقابل در سنت از مرادم هم
.است بوده
فصل در كه كنيد توجه يافته انتشار پيش سال سي كه كتاب آن از زير فراز به مثال عنوان به
(اول چاپ از و 110 ص 109) "آفريقا شمال اسلامي كشورهاي در فكري جديد جريانات" به مربوط
به كه است حركتي مختلف ، جهتگيريهاي تمام با ما ، زمان در عرب فكري نهضت":است آمده
امثال و عبده محمد و سيدجمال اسلام وحدت و نوزدهم قرن تجددطلبانه اسلامي نهضتهاي دنبال
به دست زمين مغرب با نحوي به ساله صد دوره اين نويسندگان تمام.است شده شروع آنها
.شدهاند تجاربي صاحب و كرده پيشرفتهايي زمينه اين در و هستند گريبان
حال ، و گذشته ميان كشمكش ميبرند ، سر به اساسي كشمكش در مزبور نويسندگان و روشنفكران
و علم كاروان از نميخواهند سو يك از آنهافرهنگي انقلاب و ملي ودايع حفظ ميان كشمكش
شخصي فضايل و ارزشها تمام با باشند ، خودشان ميخواهند ديگر سوي از و بمانند عقب صنعت
.مخالفند است كرده متزلزل را آنها فرهنگي هويت نوسازي ، نام به آنچه با و خود
.است انداخته سايه فلسطين مسئله نسل ، اين العقيده مختلف نويسندگان تمام آثار در...
آزاد فلسطين كه موقعي تا را خود باشند ، رسيده استقلال نوعي به ولو عربي ، كشورهاي تمام
آن مردم و فلسطين نگران مزبور مولفان احساس و انديشه.نميكنند حس آزاد و مستقل نگردد ،
سرتاسر در را هماهنگي و وحدت نوعي ميدارد ، نگران را آنان آنكه بر علاوه امر اين و است
نيز نفت جريان و اعراب نسبي موفقيت و اكتبر جنگ و است آورده وجود به عربي كشورهاي
.است كرده بيشتر خود آينده و خود به نسبت را آنان اعتماد
استقلال تحصيل از پس كه هستند مللي تلاش مظهر ما زمان در عرب نويسندگان و صاحبنظران
اينكه توضيح) ".برآمدهاند خود ملي شخصيت و فرهنگي هويت جستوجوي در اقتصادي ، و سياسي
.هست نيز عرب متفكران خود تاييد مورد و شده ترجمه نيز عربي زبان به كتاب اين
به نسبت است بوده واكنشي مجموع در نيز بهمن 57 اسلامي انقلاب اساسا ميرسد نظر به
ميراث و اسلامي ارزشهاي به شاه محمدرضا شتابزده و افراطي و سطحي مدرنيزاسيون هجوم
مدرنيزاسيون زيرا.كشور استقلال نفي آزادي سلب به نسبت واكنش نيز و ملي فرهنگ
تحقق و جمهوريت ميشدتاسيس غرب به كشور وابستگي مستلزم كه بود نحوي به محمدرضاشاهي
اين برنامههاي و اهداف از اساسا جديد مدنيت از برآمده ارزشهاي بهعنوان دموكراسي
.بودند انقلاب
بيان آزادي نوعي از بودند ساكن نجف در سال پانزده حدود اينكه جهت به (ره)خميني امام
نجف در ايشان بنابراينبودند بيبهره آن از كشور داخل روحانيون ديگر كه بودند برخوردار
اينكه ديگر.داشتند كشور داخلي روحانيون به نسبت آزادتري بيان داخلي فشارهاي از دور
بيش داشتند كشور خارج دانشجويان و مسلمان روشنفكر نيروهاي با كه ارتباطي رهگذر از ايشان
خارج دانشجويان و روشنفكران ديدگاههاي و برنامهها اهداف ، از كشور داخل روحانيون از
تبري مرتجع ، آخوندهاي و مقدسها خشكه از صراحت به ايشان خود اينكه ضمن.بودند مطلع كشور
تحولات و انقلاب به ايشان نگاه رفته هم روي و ميكردند گلايه آنها از و ميجستند
جمعي رسانههاي و مطبوعات اقبال نيز امر اين دليل و بود مدرن نگاه يك سياسي و اجتماعي
انقلاب پيام جهانيان كه بود بار اولين براي كه متمايز ويژگي اين با است ، ايشان از مترقي
و مظهر نوفللوشاتو در سيب درخت زير امامخميني.ميديدند خشونت از دور پيامي را ايران
به آمد تهران به وقتي فوكو ميشل نيز جهت همين به و بود خشونتگريز معنوي انقلاب يك نماد
از وي ستايش كه بود رو همين از و كردهايد عرضه جديد گاندي يك جهانيان به شما گفت من
.شد شديد انتقاد به تبديل تندرويها برخي و انقلابيون رسيدن قدرت به از بعد ايران انقلاب
اجتماعي علوم تاثير
بهيان شاپور
در را جامعهشناسي كانوني جايگاه ويژه به و اجتماعي علوم تاثير آنكه براي گيدنز
را طبيعتگرايانه جامعهشناسي نوع "بارزترين" از نمونه چند كند ، بيان مدرنيت بازانديشي
دوركيم مثل طبيعتگرا جامعهشناسي پيشگامان نظر به گيدنز گفته به.ميدهد دست به
براي دقيق ابزاري اينكه سواي تبهكاري و جرم و طلاق ازدواج ، جمعيت ، به راجع رسمي آمارهاي
جهان وارد سازنده بهگونهاي خود كه است وسيلهاي ميدهد ، دست به اجتماعي زندگي بررسي
از بسياري و دولت قدرت سازنده پيدايش ، آغاز همان از رسمي آمارهاي تنظيم.ميشود اجتماعي
دست به مدرن دولتهاي كه هماهنگي و اداري نظارت".است بوده نيز سازماندهي ديگر شيوههاي
معاصر دولتهاي همه و است جداييناپذير "رسمي دادههاي" به دائمي آگاهي از آوردهاند ،
".بودهاند دادهها اين درگير
نشان كه است بازانديشانه كار يك خود رسمي ، آمارهاي گردآوري ميگويد گيدنز سياق همين بر
گردآوري پايه جنايي ، بازرسان كار مثال براي دارد ، اجتماعي علوم يافتههاي تاثير از
تحت مرگ ، انگيزههاي يا علتها تفسير هنگام بازرسان همين اما.است خودكشي آمارهاي
براي".ميسازند روشن را خودكشي ماهيت كه ميكنند كار نظريههايي و مفاهيم راهنمايي
".نيست بعيد روي هيچ به باشد ، خوانده را دوركيم كار كه جنايي بازرس يك كردن پيدا همين
چگونگي از تصوري ميانديشد ، آن به يا ميكند ازدواج كه كسي هر امروزه گيدنز گفته به
و مرد و زن قدرت و نسبي اجتماعي جايگاههاي در دگرگوني خانوادگي ، نهادهاي در دگرگوني
فراگردهاي وارد دگرگونيها اين همه و دارد آن نظاير و جنسي عرفهاي درباره دگرگوني نيز
و ازدواج.مييابد اطلاع آنها از بازانديشانه بهگونهاي او كه ميشوند بعدي دگرگوني
هماني نميگرفتند ، قرار روانشناختي" و "جامعهشناختي" دقيق تحليل مورد اگر خانواده
".هستند امروز كه نبودند
شناخت افزايش.نيست انسانها سرنوشت بر بيشتر نظارت معني به بازانديشي اين حال اين با
مورد در را روشنگرانهتري پيش از بيش ادراك ميتوانست صورتي در اجتماعي ، جهان از ما
افزايش نهادها اين بر را ما "تكنولوژيك" نظارت نتيجه در و آورد بار به اجتماعي نهادهاي
را دانش اين يا و ميبود جدا يكسره آن به مربوط بشري دانش از اجتماعي جهان كه دهد
با نسبت در رفتار "عقلانيت" در و كرد تزريق اجتماعي كنش دلايل درون به ميشد دائما
.كرد ايجاد گامي به گام افزايشهاي خاص ، نيازهاي
همهجانبه و همهگير نميتواند بازانديشي تاثير عوامل ، رشته چهار وجود دليل به اما
صورت همگون شيوهاي به دانش تخصيص كه معني اين به است ، قدرت در تفاوت يكي:باشد
را قدرت مواضع كه ميگيرد قرار كساني دسترس در متفاوت بهگونهاي غالبا بلكه نميگيرد ،
.برند كار به گروهيشان منافع خدمت در را آن ميتوانند و دارند اختيار در
عقلانياند ، مبناي فاقد ارزشها كه آنرو از.است مربوط ارزشها نقش به دوم تاثير
پيامدهاي تاثير سوم عامل.است متغير رابطه يك شناختي جهتگيريهاي با آنها رابطه
.است ناخواسته
را دانش اين تحقق شرايط همه نميتواند اجتماعي زندگي درباره انباشته دانش از مقدار هيچ
پيامدهاي دامنه ميشد ، بهتر پيوسته اجتماعي جهان درباره ما دانش اگر.بگيرد بر در
اين و ميكند مسدود را امكان اين مدرن ، جهان بازانديشي اماميشد تنگتر بايد ناخواسته
.دارد نقش آن متغير يا بيثبات خصلت در بازانديشي در مداومت يعني.است عامل چهارمين خود
فرهنگ تحول درباره آرايي
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
كرده پيدا فرهنگي بار "تحول" مفهوم نوزدهم ، سده تكامل و هجدهم قرن ترقيخواهي نتيجه در
جهان ارزشي مطلق ، امري منزلت اجتماعي فرهنگهاي از فزايندهاي تعداد در مفهوم اين.است
بنابراين.است گرفته خود به را آگاهانه آرماني يا هدف لحاظ بدين و تجدد از نمادي شمول ،
از جدا.هستند فرهنگ تحول به متعلق آرا همچنين واقع ، در فرهنگ تحول درباره موجود آراي
فرض سه معمولا (دارد پيشرفت تكخطي انديشههاي با نزديكي پيوستگي كه) مداوم پيشرفت فرض
كه باور اين نخست ، :ميدهند تشكيل را فرهنگ تحول به اعتقاد مبناي كه كارند در نيز ديگر
متوالي ردههاي يا مراحل بين تداوم از چشمگيري ميزان همواره وقفهها ، و گسستها عليرغم
متقابل پيوند و آنها از يك هر اهميت سر بر نويسندگان چند هر دارد ، وجود معين فرهنگ يك
نظر اتفاق اينباره در صاحبنظران اينكه دوم.ميكنند پيدا اختلاف يكديگر با مراحلي چنين
معين هدفي سمت به تكاپو يا كوشش مضمون همواره فرهنگ ، يا انسان تحول عقيده در كه دارند
در غايتشناسي درباره بحث متفكر منظور كه نباشد هم معلوم چندان اگر حتي است ، نهفته
"چيز" يك نه فرهنگ اينكه ، سرانجام و.دو هر يا است ، بوده تاريخ غايتشناسي يا تاريخ
و گذشته دستاورد هم فرهنگ عبارتي به و است زمان مسير در رابطهاي پيوستاري بلكه مشخص ،
تحول عقيده كه ميشود معلوم آخر فرض ويژه به شده ، ياد فرض سه از.است آينده سازنده هم
كلي طور به.ميكشد پيش نيز را ماندگاري موضوع همچنين بلكه تغيير مسئله تنها نه فرهنگ
را "كلگرايان" با توافق به تمايل و _ دارند نظر در را رشد پيكروار الگوي كه نويسندگاني
كتاب در برك ادموند مثال ، عنوان به.گذاردهاند صحه ماندگاري اهميت بر _ ميدهند نشان
دستاورد اساسا تمدن كه ميكند تصريح (1790) فرانسه در انقلاب درباره تاملاتي خود
طريق به نيز سياسي رمانتيكهاي.است شده حاصل اعصار و قرون طول در كه است موفقيتهايي
.آينده به تا شوند خيره گذشته به ميدادند ترجيح مشابه
فرهنگ حاشيه
لطفي بهياد*
شيفته كه حقوقدان اين بزرگداشت براي مراسمي.بود لطفي محمدحسن درگذشت سالروز آذر سوم
در و رفتند او منزل به دوستانش از قليلي جمع اما نشد برگزار بود ، افلاطون آثار ترجمه
يك از ايراني مترجمان ميان در لطفي موقعيتداشتند گرامي را او ياد زيگريد همسرش كنار
بقيه و كرده ترجمه را افلاطون آثار مجموعه تنهايي به اواست فرد به منحصر جنبه
و يوناني تمدن و فرهنگ به تنها مترجمان از ديگر بسياري كتابهاي برخلاف نيز كتابهايش
.دارد اختصاص لطفي ، مطلوب طلايي دوران دو رنسانس ، دوران تمدن و فرهنگ
ادامه براي هم سال 1322 در و رفت حقوق دانشكده به در 1317.بود تبريز متولد لطفي
سال 57 تا ايران به بازگشت از پس.رفت آلمان به جهاني ، دوم جنگ بحبوحه در تحصيلاتش ،
علاوه او شده ترجمه آثار مهمترينپرداخت ترجمه به صرفا آن از پس و بود دادگستري وكيل
ترجمه و ورنريگر نوشته "پايديا" ترجمه ارسطو ، از كتاب سه ترجمه افلاطون ، آثار دوره بر
.باد گرامي يادش.بود بوركهارت نوشته ايتاليا در رنسانس فرهنگ
ندادهام موردبحثقرار را ديني حكومت هيچوقت*
تئوكراسي هيچوقت من":است گفته "نامه" مجله با گفتوگو در اردكاني داوري رضا دكتر
مردم حقوق وگرنه است معنويت و ديني تعلق من مسئله.ندادم قرار بحث مورد را (ديني حكومت)
علوم فرهنگستان رئيس "بشود تجاوز مردم حقوق به كه نميدهد اجازه هم خدا و است سرجايش
تغيير آن در ميگفتم پيش سال از 30 بيش شايد پيش سال كه 30 آنچه":است گفته همچنين
كه داشتم را هماننظرها بيش و آزاديكم و دموكراسي توسعه ، به راجع يعني ندادم اساسي
چطور كه نميكردم درك خودم وقت هيچ و آزادي ضد نظر يا فاشيستي نظر به ميشد تعبير گاهي
در حتي و ميداند مهم را بحث ميداند لازم را مخالفت ميكند تحمل را مخالفت كه آدمي
كه ميشود چگونه ندارد خشونت با ميانهاي و ميپرهيزد خشونت از عمل در و عادياش زندگي
.باشند داشته فاشيست فكر مثلا
مثلا كه كنم گله و بزنم غر اينكه نه ميكردم فكر ميشود؟ چگونه باشد داشته نازي فكر
".خشونت تئوريپرداز ميگويند من به چرا
:است افزوده بينالملل نظام از انتقاد با مصاحبه همين در فرهنگي انقلاب شوراي عضو
و ميشود اجرا بشر حقوق چگونه كه است اين به من انتقاد نيست بشر حقوق به من انتقاد"
فعلي سياست اصلا من نيست آمريكا فعلي سياست با مخالفت صحبتميگيرد قرار دستاويز مورد
".نميكنم درك و نميفهمم را آمريكا
مولف حق رعايت *
داريوش آقاي از مقالهاي (پيدرپي 54 آبان 1381 ، 10) خود اخير شماره در نو نگاه نشريه
دارند اشارهاي آن آغاز در كه "دوزبانه فرهنگنويسي درباره سخني" عنوان با دارد آشوري
من":بود شده نقل بيبيسي فارسي سايت از كه همشهري در هزاره فرهنگ بر ايشان نقد چاپ به
براي كتابي نقد گاه چند هر كه گذاشتهام قراري اينترنت روي بر بيبيسي راديوي سايت با
به آن كار در و پرداختم آن به اشتياق با رسيد دستم به كه هزاره فرهنگ.بنويسم سايت آن
بخش آن مدير براي و نوشتم كه برخوردم درونمايه ، بلكه فرم نظر از نه ضعفهايي ، و نكتهها
_ من موافقت با البته _ را آن از تكههايي و ديدند بلند را مقاله آن ايشان وليفرستادم
من از آنكه بدون تهران در همشهري روزنامه اما.گذاشتند خود سايت روي بر و كردند حذف
مجله در را كامل متن داشتم قصد من.كرد چاپ و نقل سايت روي از را مقاله آن بگيرد اجازه
باري ، .نشد كار اين كرد همشهري روزنامه كه كاري دليل به ولي بسپارم ، چاپ براي كتاب جهان
ميكنند نشر اينترنت روي بر را ديگري سايت كه دوستاني درخواست به را مقاله آن كامل متن
"...يافت ميتوانيد www.Niloon.ro روي بر را آن و گذاشتم ايشان اختيار در
مدرنيسم از" كتاب نقد در دومي ايشان از مطلب دو درواقع) آشوري آقاي مطلب:انديشه گروه
ايشان با ارتباط امكان.بوديم كرده نقل BBC سايت از منبع نقل با را ("مدرنيسم پست تا
قرار ازبود نيامده نقل براي گرفتن اجازه درباره تذكري هم مطالب ذيل در نشد ، فراهم
آشوري آقاي جانب به را حق هرحال در.نداشتيم اطلاع هم كتاب جهان محترم همكاران با ايشان
بود حقشناس آقاي پاسخ آن بازتاب كه ايشان مطالب چاپ به ما علاقه اميدواريم و ميدهيم
.كند فراهم را همكاري زمينه كدورت ، ايجاد از بيش
روزنامهنگار ناشر*
مجله انضمام به خارجي و داخلي كتابهاي معرفي براي تاكنون كه فرزان كتاب بررسي و نقد
آخرين در اما است شده منتشر شماره تاكنون 22 ضميمه اين از.شد مستقل ميشد منتشر بخارا
آخرين احتمالا شماره اين":است آمده (شهريور 1381 و مرداد - بخاراي 25) آن شماره
تير درميشود منتشر بخارا مجله ضميمه به كه است فرزان كتاب بررسي و نقد از شماره
بررسي و نقد امتياز با سرانجام ميگذشت ما تقاضاي از كه سال چهار به قريب از بعد 1381
ايران مطرح روشنفكران از برخي توسط كه روز فرزان پژوهش و نشر ".شد موافقت فرزان كتاب
است ناشراني جمله از ميشود اداره (پور همايون هرمز خرمشاهي ، بهاءالدين شايگان ، داريوش)
نيز را نامه نقد اين انتشار و دارد توجه نيز نشر جنبي خدمات به كتاب انتشار بر علاوه كه
.نگريست بايد زاويه همين از
آخرين در چون است آماده نيز فرزان كتاب بررسي و نقد مستقل شماره اولين مقالات گويا
آغداشلو ، آيدين حميديان ، سعيد صابري ، پري.است شده فراهم آنها از فهرستي بخارا ضميمه
آنماري و مسكوب شاهرخ خامهاي ، انور نراقي ، احسان ابوالحمد ، عبدالحميد دوستخواه ، جليل
.هستند فرزان كتاب بررسي و نقد مستقل شماره اولين نويسندگان از شيمل
|