شد دستان تو بي مهرباني
بانگ سر
:ترانهسرا يداللهي ، افشين با گفتوگو
رسيدهاند مقصد به بيراهه از خيليها
شد دستان تو بي مهرباني
آواز مدرس و دان رديف كريمي محمود استاد درگذشت سالروز مناسبت به
سنتي موسيقي آوازي رديف حفظ در كوشندگان ازجمله كريمي محمود زندهياد استاد:درآمد
.است بسياري آواز علاقهمندان رجوع محل وي ، از مانده بهجا آوازي رديف كه است بوده ايران
گراميان شما نظر از كه است شده نگاشته (آذر سوم)وي درگذشت سالروز بهانه به زير نوشته
.ميگذرد
گرديده ضبط و ثبت غمبار و تلخ روز يك عنوان به ايران صوتي فرهنگ حافظه در آذرماه سوم
مدرس و آواز مسلم استاد كريمي محمود زندهياد هنر ، و اخلاق معلم جانگداز كوچ از حاكي كه
حق.است ايران شريف و اصيل موسيقي گوشنواز نغمات و گوشهها و جاويد رديفهاي بيبديل
براي گفتن او از و است ايشان زندگي شرح و معرفي خطي چند از فراتر حقير بر ايشان معلمي
پاك ، روح آن استغناي عليرغم اما ايشان ، براي نه است اعتباري و شان ديگران و من
خور در يادآوري و خير ذكر يادمان ، رسم آخرينش ، به پرواز و رحلت سالروز در است بيانصافي
از استفاده با خاطراتش تموج از فضا و زير مطلب.باشيم نداشته خويش بضاعت قدر به
:كه بهجاست و درآمده تحرير ، رشته به هنر و ادب اهل بزرگان آراي و اظهارنظرات
دلبران سر كه باشد آن تر خوش
.حديثديگران در آيد گفته
ميشود ، ادا شايستهتر و نكوتر كريمي استاد مقام پاس ايشان ، ياران و بزرگان زبان از
.باشد شاد روحش و بخير يادش كه
نهاد حيات عرصه به پاي كريمي ابراهيم مرحوم پسر فرزند چهارمين خورشيدي ، سال 1306 در
تحصيلات گذراندن از پس او.شد ديار اين ملي موسيقي مشعل فروزندگان از بعد ، سالها كه
پس و پرداخت مينياتور نقاشي رشته در بهتحصيل زيبا هنرهاي هنرستان ، در متوسطه و ابتدايي
به آن از پس و كشور وزارت به بعدا وي.درآمد هنرستان همان استخدام به دوره پايان از
سال در.بود اداري خدمت عهدهدار جا آن در بازنشستگي تا و شد منتقل دادگستري وزارت
اخذ به موفق آموزش دوره تكميل از پس و پانهاد دوامي عبدالله شادروان درس محضر به 1330
توانش حد در و داشت طلبگي روحيه ايشان" همواره ، اما شد دوامي استاد از تدريس گواهينامه
وجوديكه با و (1)"بود بزرگواران آن خرمن خوشهچين و ميكرد درك را موسيقي استادان محضر
بيش او"كه اين ديگر و (2)"برساند پايان به را دوامي مرحوم كلاس توانست كه بود او تنها"
تار سه تعليم (مجرد) ايراني محمد استاد نزد مرتب طور به روز دو هفتهاي سال پانزده از
ميرزاعبدالله رديف كامل ، دوره است بوده ميرزاعبدالله مستقيم شاگرد خود كه او از و گرفت
به باز (3)".نمود تلفيق و تطبيق دقت به دوامي استاد آوازي رديف با را آن و گرفت فرا را
رديفسازي از آنچه" بود حركت و پويايي و تفحص و تلاش پي در وهمواره نكرد بسنده اينها
كه آنجا تا...و آورد عمل مرحله به داشت كه ذاتي قريحه با درآيد آواز صورت به بود ممكن
نتوانست پيدرپي هاي موفقيت اين خوشبختانه نيز و (4)"آورد بهوجود خود براي خاص سبكي
و تلاش با همراه احساس و شور و علاقه (5)"بازدارد تحقيق و تحصيل مقدس وظيفه از را كريمي
و نقاط اقصي به را او بارها ملي ، موسيقي در خلوص و پالايش به نيل جهت در كوشش
خوزستان ، شيراز ، كردستان ، كرمانشاه ، بود ، كشانده عزيز ميهن روستاهاي دورافتادهترين
با و نهاد پا زير موسيقي مهجور مقامهاي و نغمهها جستجوي به را ايران شمال و خراسان
كريمي" اينهمه با.بازميگشت تهران ، به بود كرده كسب سينه به سينه روش با كه محفوظاتي
براي قطعاتي ايراني موسيقي آوازهاي و دستگاهها از يك هر مبناي بر كه گفت من به روزي
با ولي داشت استادي و تبحر آواز و موسيقي رشته در كه اين يا...و كنيم تصنيف اركستر
برخورداري وجود با كريمي روانشاد (6)".نبود بيگانه سمفونيك قطعات بهويژه جهاني موسيقي
و كريمي رابطه" بود سربزيري و درخت پرباري كامل مصداق هنري مرتبه و مقام بالاترين از
...است مقدستر و بالاتر هم فرزندي و پدر رابطه از حتي كه الهي و انساني رابطه يك دوامي
استاد و شاگرد رابطه غرب فرهنگ در و است روبهنابودي كهن مقدس ارزشهاي كه امروزه و
فرهنگ در چه آن از روشني مثال بخواهد كسي اگر است ، بيتقوايي و ماديگري برپايه بيشتر
تا او..دهد قرار مدنظر را دوامي -كريمي رابطه بايد آرد بهدست داشته وجود ما سنتي
صادقانه او امور تمشيت در حتي نشد غافل او از لحظه يك دوامي استادش زندگي روز آخرين
راحتي به او زندگي مراتب و لحظات تمام در ادب و بزرگواري اين و (7)"مينمود فداكاري
به انسانيت زيرا بودند واقعي انسان يك معنوي و مادي زندگي در ايشان" بود ملموس و محسوس
(8).است روح به بلكه نيست جسم
ولو سوالات به نرمي و خوشرويي و پدرانه مهرباني با" كه بود چنان او تدريس شيوه
نوآموز تا ميكرد تكرار قدر آن حوصله كمال در را مطالب و ميگفت پاسخ بيراه ، و ناوارد
...ميرساند شاگردان از بعضي منزل به نفتي ظرف استاد بسا چه" و (9)".كند درك كاملا
آموزش در صداقت و (10)"دادند دست از را خود راهنماي گروهي و پدر برخي بزرگ ، رفيقي بعضي
صادق ، تمامعيار ، معلم يك حق به" كه بود پرورانده خويش در چنان را اصول به اعتقاد و
استاد قول به كه بود رسيده آواز و هنر از مرتبتي به و (11)"بود پشتكار با و بيريا
و بينظير واقعا فني و علمي نظر از و عارفانه طراوتي از سرشار ميخواند آنچه" پايور
"است آواز صحت ، ميزان مانده يادگار به ايشان از آنچه و بود حال از سرشار و برانگيز تحسين
رديف در هم...و نظر اهل معنوي تواتر و فن اهل اجماع بر است متكي كريمي استادي مقام" و
(12)"نيست ممكن سادگي به واحد شخص در مهارت دو اين وجمع بود استاد رديفسازي هم و آوازي
شده اشاره بدان كمتر كه مهمي مطلب" كه اين او استادي ميزان از دقيقتر توصيف نيز و
آواز شاگرد عنوان به نهفقط ايران موسيقيدانان و هنرجويان روي ايشان پرثمر كار تاثير
به بخشيدن عمق براي ايشان محضر از جملگي موسيقي محققين و آهنگسازان و نوازندگان بلكه
و بود هنر اقيانوس آن ژرفاي از قطرهاي فقط همه اين اما (13)"ميكردند استفاده كارشان
به ميدانست هرآنچه" بود مثالزدني ايشان هنري بلندنظري و سخاوت كه اين مهمتر
و بلند همت از"و (14)".ميشد حاضر درس كلاس در خندان لبي با و...ميآموخت شاگردانش
تام اهتمام و ميداد درس دلسوزي با" (15)"گفتهام كم بگويم هرچه او مسئولانه نگرش
به نسبت بسيار وسواس و مشفقانه دقتي با (16)"باشد فهم قابل و روشن مطالب كه مينمود
حكاكي شاگردان ذهن در و جدا ناسره از را سره هنري ولنگاري از شديد پرهيز و هنري اصول
با" و داشت نياز دقيق فراگيري و سختكوشي به علوم آكادمي چون او درس كلاس (17)مينمود
"ميكشيد ماست از را مو اصطلاح به و ميآموخت را رديف دقايق عجيبي وسواس و پشتكار دقت ،
را دقت نهايت بايد است دركار فرهنگي ميراث انتقال موضوع وقتي داشت راسخ اعتقاد و (18)
دست ميتواند آموزشي كامل مراحل طي بعداز شاگردي هر البته و آورد عمل به امانتداري در
و كشيده زحمت و باسواد افراد بهدست بايد تكامل اين اما بزند ، موسيقي تكامل و نوآوري به
.(پريسا خانم از نقل)"سودجو و كماطلاع مشتي وسوسه به نه شود انجام آگاه
قابل نهچندان محيط در را هنرياش شكوفايي دوران و جواني سالهاي كه كريمي مرحوم
پاكدامني و عفاف ارزشمند عنصر به مزين ذاتي صفاي با بود ، كرده سپري گذشته رژيم دفاع
آشكار دليل و پسنديده اخلاق به متخلق و گريزان فساد از و (19)"بود اخلاق معلم بهراستي"
خبائث از يك هيچ به جسما نه و اخلاقا نه" كه شريفي مرد.بود نفس سلامت با هنر تلفيق
...و ميدانست هنرمندي شرط را پاكي و قداست و نداشت ضعفي نقطه و نبود معتاد و آلوده
را تازهواردي هر بلكه شاگردان نهتنها كه بود آميخته پاكي بوي به چنان درسش كلاس محيط
مرحوم بزرگ امانت ":كه فرامرزپور استاد كلام گوياست چه و (20)"ميداد قرار تاثير تحت هم
".است اخلاقي عالي صفات و ملكات شاگردانش ، نزد كريمي
علاوه به سترگ و گرانقدر بسيار و كارستان است كاري كه ايشان تدريسي كاست نوارهاي
و پژوهندگان دانش و آگاهي جهت در كه بخشيده جالب شخصيتي بدو انساني و اخلاقي بارز صفات
(21)"ماند خواهد مخلد ايران تاريخ صفحات در نامش لاجرم" فكر و ذهن آينه از جهل زدودن نيز
درس كلاس كه هنرمردي و (22)"است جامعالشرايط مجتهد آواز زمينه در" كه بزرگمردي
زيور با هنرين قالبي در را سخا و صفا گشادهاش ، و خندان رخساره با همواره رايگانش
از خود كه بزرگي هنرمندان و شاگردان پرورش بود ، بخشيده تزيين و تجسم مهرباني و پاكدامني
علم و علمي آگاهي ميزان اطلاعات ، وسعت بر شاهدي و حاكي خود هستند ايران هنري مفاخر
با كريمي شادروان ذهن در موسيقي ذوق پايهگذاري.است مرحوم آن نزد در هنرجو به انتقال
و مطالعه از و داشت علاقه عرفان و ادبيات شعر به" و گرفت شكل پدرشان توسط ويلن نوازندگي
با و شده نائل نيز شهودي و كشف به پربارش عمر آخر سالهاي در (23)"نبود غافل تفكر
در" و ميكرد سفر نيز درون به دل راه از حنجره خسته نغمه و سهتار سيم لطيف ضرباهنگ
به (24)"بود پرداخته آواز هنر پيرامون عارفانه ابداعات شدهبه متحول عمر پايان سالهاي
و عشق مطرب ناگاه":ميسپارم قمشهاي الهي حسين دكتر استاد به را قلم ختام حسن عنوان
آمدم شگفت به پرسيد آن به وصول طريق و وصال حقيقت از مرا (كريمي مرحوم) چمن معلممرغان
سوال چنان جمال آن ديدار شوق و داده جان گوش به وصال مژده را او غيب عالم سروش مگر كه
".است كرده جاري وي لبهاي بر را نامعهود و بديع
كن آواز دلسوخته ، خنياگر خستهخوان ،
كن اعجاز گلو زان آوا ، نه ميبارد نور
دميد "خارا" از سبزه شد ، "دران جامه" در غنچه
كن آواز عندليب اي حصار ، غمانگيز در
سكوت بر شكسته ، در گيسو سيم ساز طفل
كن ناز مويش به مويان بنان انگشت برسر
حزين و عشاق و بيداد سر از رو پهلوي
كن آغاز شتر زنگ غربت و حجاز با
است زيباتر اصفهان صدايت همايون در
كن ساز جانم گوش بر گوشهاي شيرين شور
گداز و سوز در زخمه فروز آتش دلكش
كن پرواز سركشم خيال اي معراج اوج
رفت استاد رها تا ، را عاشقي لحن هفت
كن راز حديث جان بر رهاويماندهام در
صدا داوود فرزند هنر "محمود "پور
كن شهناز تا نغمه كرشمه در "كريمي" از
مويهخوان چكاوك شد دستان تو بي مهرباني
كن ايجاز سخن زيب "سوخته" كوته قصه
پوراميد عليرضا
:پانوشتها
ايشان يادنامه -1
شماره23 ادبستان -2
شخصي و خصوصي اسناد و نامهها -3
صفوت داريوش دكتر 3و 5و 7و 12
تجويدي علي استاد 4و 14و 24
بديعي رحمتالله -8
(پريسا)واعظي فاطمه خانم -20-16-9
شهشهاني سهيلا خانم -و 19 10
رثايي افسانه خانم -17
جهانبگلو منوچهر دكتر -11
عليزاده حسين استاد -13
رحيمي شاپور -و 18 15
گلزاري منصور آقاي -21
بانگ سر
اطلاعرساني ساخت در تغيير به نيازمندي و موسيقي انجمن
najva@ hamshahri.org-a مختاباد سيدابوالحسن
كوششجهانگير به و گذشته هفته كه ايران ، موسيقي انجمن پژوهشي برنامه از استقبالاندك
داشته برآنم شد ، برگزار رودكي تالار در ايران نواحي موسيقي شده شناخته محقق اشرفي ، نصري
تبليغات و اطلاعرساني نحوه به نگاهي بار اين و بپردازم مخاطبشناسي بحث به ديگر بار كه
.باشم داشته ايران موسيقي انجمن
و مستقل اسما نهاد اين كه ميدانند دارند ، آشنايي ايران موسيقي انجمن با كه آنهايي
برگزاري متولي اخير دهه يك در اسلامي ، ارشاد و فرهنگ وزارت موسيقي مركز به وابسته رسما
چيره دستي خود كه (نعيمايي ايرج) مجموعه اين مدير.است بوده موسيقي برنامههاي جديترين
و نواحي موسيقي به وصفناپذير عشقي و موسيقي به وافي و كافي آشنايي و دارد خوشنويسي در
و (غربي) كلاسيك سنتي ، موسيقي حيطه چند در كرده سعي خود تصديگري مدت در ايران ، سنتي
.كند معرفي و بكشاند ميدان به را شاخص چهرههاي و آثار نواحي ، موسيقي
كثرت و زمان گذشت با اما ميرفتند ، صحنه روي به وحدت تالار در عمدتا اجراها اين
نسبت استقبال از خوانندگان ، و نوازندگان و موسيقي انواع حضور گوناگوني و اجراها يافتن
اركستر اجراهاي تماشاگران تعداد اواخر اين در كه نحوي به شد ، كاسته برنامهها اين به
اجراهاي براي البته اتفاق ايننميكرد پر هم را وحدت تالار همكف سالن حتي سمفونيك
اطلاعرساني و تبليغات كه معروف نيمه و معروف هنرمندان از برخي و است داده رخ نيز ديگري
كهبه دريافتند كار نهايت در بودند ، كرده واگذار موسيقي انجمن به را خود اجراي و كار
.بودند بيخبر كنسرت از مشتاقان افرادو از بسياري رساني اطلاع و تبليغات در ضعف دليل
و خود تبليغات و عمومي روابط بحث براي بايد ايران موسيقي انجمن ميرسد ، نظر به
اشاره زير موارد به ميتوان آنها جمله از كه بنمايد جديتر فكري مخاطبانش شناخت اصولا
.كرد
برنامههاي تمامي از قبل ماه سه از مخاطبان كه باشد گونهاي به اجراها برنامهريزي -
.بدانند را اجرا دقيق روز و ساعت و باشند داشته خبر انجمن اين
اطلاعات داشتن با تا شود تدوين و تهيه شناسنامهاي سپس و نامه پرسش مخاطبان براي -
آنها براي نيز بليتها و شود گرفته تماس آنها با تلفني يا پستي صورت به آنها ، از كامل
.(شود دريافت هم پستي هزينه و بليت قيمت البته)شود ارسال
شمال تهران ، دور نقاط در محلي و كلاسيك و سنتي اجراهاي به علاقهمندان از بسياري -
را خود روز يك از نيمي وقت بايد بليت خريد و دسترسي براي و ميكنند زندگي شرق و غرب يا
كار خير از تا شود سبب مسافت دوري همين شايد و كنند صرف وحدت تالار گيشه به رفتوآمد به
ميتواند نيز مشكل اين تهران ، مختلف نقاط در بليت فروش مكانهاي تمهيد با لذا بگذرند ،
.شود برطرف
بگيرد ، صورت كارها اين اگر حال هر در.پرداخت آن به بعدها ميتوان كه ديگر موارد و...
.يابند حضور تماشاگر نفر تنها 20 پژوهش كنسرت براي كه نميشود آن نتيجه
بلاتكليفي و برزخ در "عاشورا" قطعه
تازه خودماجرايي براي كه ميرود هم عاشورا يا "خسوف" سمفوني بردن صحنه به و اجرا
امام سال مناسبت به و هنري بالاي رده مسئولان از يكي سوي از و سال ابتداي.كند درست
ميگيرد ، قرار آن آهنگساز اختيار در كه امكاناتي با سمفوني اين كه شد داده وعده (ع)حسين
در توقف بر مبني زمزمههايي ميگذرد سال از ماهي كه 8 اكنون اما ميشود ، اجرا و آماده
اهل و آهنگسازان از بسياري كه قطعه اين آهنگساز شريفيان ، سعيد محمد.ميشود شنيده كار
در ميكنند ، ارزيابي آهنگسازي عرصه در فرد به منحصر و نخبه چهرهاي را وي موسيقي
.است نيافته سرانجامي و سامان كار هنوز بودجه كمبود دليل به كه كرده اعلام گفتوگويي
نبود و كمبود" را كار توقف و تعويق علت ارشاد وزير هنري معاون كاظمي مرتضي مقابل در اما
.شود برطرف خارج از آن نوازندههاي آوردن با كهبايد كرد ذكر "سازها برخي
عهده به را موسيقي خانه مديرعاملي شريفيان كه زماني قطعه اين صحنهاي اجراي و ساخت
اكثريت با ديدگاههايش و شريفيان وقتي اما گرفت ، خود به عملي و جدي صبغهاي بود ، گرفته
به تن وي و گرفت قرار تنافر و تضاد در موسيقي خانه مديره هيات اعضاي اتفاق به قريب
اجرا و تمرين ارمنستان اركسترهاي از يكي توسط بود قرار كه قطعه اين ساخت داد ، استعفا
است ، (ع)حسين امام سال دريافتند وقتي ارشاد مسئولان اينكه تا افتاد ، تعويق به شود ،
ميرسد نظر به كار چشمانداز به توجه با اما افتادند ، قطعه اين اجراي صرافت به دوباره
روز در آن اجراي انتظار نشود ، فراهم قطعه اين جدي تمرينات مقدمات ديگر هفته چند تا اگر
همانند بخواهند امر مسئولان آنكه مگر بود ، خواهد بعيد كاري (ع)حسين امام سال و "عاشورا"
.ببينند تدارك بعد سال عاشوراي براي را كار و فكنند فردا به را امروز وعده قبل
:ترانهسرا يداللهي ، افشين با گفتوگو
رسيدهاند مقصد به بيراهه از خيليها
موسيقي اقتصاد چرخه چون ;ميشود شنيده تاملپذير و خوب ترانه كمتر اينروزها:درآمد
و كاذب شادي تخدير تزريق و صرف روزمرگي تجسم كه كارهايي انجام قيمت به مگر نميچرخد ،
درانواع موسيقي ايران در دورههايي نبوده ، اينگونه هميشه چرخه اين اما.غيرحقيقياند
به و شده حيطه اين وارد تامل با هنر اين اهل و داشته را خود شايسته و فهيم جايگاه خود
اگر امروز.ابتذال و روزمرگي نه بوده مردم اين شان شايسته كه كردهاند عرضه چيزي مردم
در مخاطب توانايي عدم به را آهنگ و ترانه و شعر كيفي سطح آمدن پايين نبايد نيست چنين
داد ، ارجاع بودهاند روزمرگي تجسم كه كارهايي بالاي فروش نتيجه در و بد و خوب كار تشخيص
افشين ميرسد نظر بهصديق هنر و خلاقيت و دانش با مگر نميآيد بهدست توانايي اين چون
چون آثاري وي از.دارد گفتن براي حرفهايي و است شده حيطه اين وارد تامل با يداللهي
را اعتمادي خشايار آلبومهاي شعر و (دهم شب قرمز ، خط آفتابي ، شب) سريالهاي ترانههاي
در كلامش و دربارهلحن.است عرفان و فلسفه به علاقهمند روانپزشكو او.شنيدهايم
. آيد مي پي در كه است شده گويي و گفت او با شعر ثبت در قلمش و سرودن
چه را ترانه شعر بوده نوجواني از شما براي موسيقي و شعر شروع ظاهرا !يداللهي آقاي *
كرديد؟ شروع وقت
من شعر شروع حال بههر ولي بود ، وزن و قافيه ايرادهاي از پر من كارهاي زمان آن -
چندين شبها برخي ميآمد پيش.گفتم بهتري شعرهاي بهتدريج و بود سالگي از15 تقريبا
و گرفت بهتري نظم اينها بالاخره تا نگويم ، شعري هيچ مدتي تا بود ممكن بعد و ميگفتم شعر
بر تسلطم كه وقتي و كردم فعاليتهايي هم نو شعر زمينه در و شدم آشنا بيشتر هم نو شعر با
را دقيقش سال هم را ترانه شروع.شد بيشتر هم گفتنم شد ، شعر بيشتر قافيهها و اصول
اصلا زمان آن ترانه فضاي اگرچه.بود قبل سال چهار سه ميكنم فكر ولي.ندارم بهخاطر
دكتر همراه به من ولي نميشد ، اجرا هست الان كه امروزي مفهوم اين به هنوز و نبود باز
و بدهيم انجام فعاليتهايي ترانه زمينه در گرفتيم تصميم (آهنگساز)حسنزاده شهرام
موقع همان تقريبا كه بود اجرا قابل و نزديك زمان آن جو به بيشتر كه ساختيم كارهايي
.شد شروع يكديگر با هم او و من همكاري اعتمادي آقاي نظرهاي با آشنايي بعداز
ميگوييد؟ ترانه مواقعي چه روحي وضعيت و موقعيت بهلحاظ معمولا *
گفته من به موضوعي يا ميگويم ترانه كلمه آن براساس بيايد ، خوشم كلمه يك از وقت هر -
ترانه ميشود گفته من به سريال يك براي مثلا.كنم برقرار ارتباط باآن بتوانم كه شود
سعي من شده ، بيان كلي خط يك حد در داستان و نشده گفته من به جزئيات حاليكه در بگو
صرفا يعني ;كنم بيان ترانه در را موضوع آن اعتقاداتم و شخصي ديدگاه به توجه با ميكنم
فيلتر از باشد صادقانهتر اينكه براي ميكنم سعي نميگويم را ميافتد اتفاق كه آنچه
به هم باشد من حرف هم كه ميكنم كار جوري و.غلط چه درست چه ;بگذرانم آنرا خودم عقايد
.بكند را خودش برداشت بتواند مخاطب و باشد داشته ارتباط سريال موضوع
يا شود گفته يكباره ترانه يك تا ميكنيد متمركز ترانه يك گفتن براي را حستان چگونه *
كنيد؟ كامل را آن وعده سه دو در
ترانه مثلا نيمساعته ، حتي يا گفتم ، شبه يك را ترانهاي من شده بوده ، حالتها همه -
يكسري به گفتن ترانه اينطور شايد و گفتم بودم كشيك بيمارستان كه شب يك را "غوغا"
مهيا شرايط كه موقعي ندارم اصرار.كند پيدا ارتباط بوده ، من ذهن در قبلا كه چيزهايي
گوشهاي و گفتم بيتي چند مواقع برخي اينكه جالب.كنم كامل يكباره را ترانه نيست ،
را ترانههايم كه وقتي و نوشتم و رسيده ذهنم به چيزهايي دوباره مدتي بعداز گذاشتم
كاملا و فضا هم وزن ، نظر از هم ;همديگرند نيمه نصفه شعر دو اين چقدر ميبينم ميخوانم
شده فراموش و باشم گفته پيش ماه شش را يكي است درحاليكهممكن است ، ديگري ادامه يكي
چراغ شدم بلند كه بيداري و خواب بين رانندگي ، موقع گفتم ، ترانه شرايط تمام در ولي باشد ،
من به كه امشب را "شبدهم" ترانه مثلا سفارشي كارهاي حتي كردم ، يادداشت كردمو روشن
مسافرت در شب يك را "آفتابي شب" ترانه يا.دادم ايشان به را ترانه صبح من بگو ، گفتند
براي زيادي زمان حتما باشد شده برقرار ارتباط اگر گفتن ترانه موقع كلا ولي گفتم ،
.هست نياز زمان به بههرحال هم وقتها بعضي و نميخواهد شدن سروده
برميگزينيد؟ چگونه را ترانهها مضمون *
;ميكنم روايت را اتفاق يك من هم مواقع برخي ميآيد ، خودش ناخودآگاه وقتها بعضي -
باشند كرده تعريف را اتفاق من براي مثلا و باشد افتاده ديگران براي ميتواند اتفاق اين
سعي بيشتر شرايط اين در بوده اتفاق اين جريان در كه گرفتم قرار فضايي در نوعي به يا
ذهن در جرقهاي اتفاق يك با گاهي.بشوم نزديك ميگذشته آن عمق در كه چيزهايي به ميكنم
نگاه بيرون از كه كسي چشم از شايد كه ميبرد جايي به را او فكر جريان كه ميشود زده فرد
ترانه به موضوعي يا حس موجببيان همين ، ولي باشد نداشته ربطي اتفاق به خيلي ميكند ،
بنويسم ، فضايي چه در و (...يا رمانتيك حماسي ، ) ديدگاه چه از را موضوع اينكه و ميشود
.برميگردد موضوع فضاي و خودم حس به ديگر
بيراهه اگه) ميكنيم برخورد عرفاني گاهي و فلسفي فضاهاي به شما ترانههاي اغلب در *
متفاوت افراد فلسفي مفاهيم بودن ثقيل و سنگين وجود با (نداره معني هم جاده نباشه ،
ميرسيد؟ فضاها اين به چطور كنند برقرار ارتباط شما اشعار با ميتوانند
چه آدماست سست خيلي يقينش ;باشد نرسيده يقين به شك از آدم اگر خب نميدانم ، -
وقتها خيلي ميكنم فكر من باشد؟ داشته زندگي بدو از ساكن به ابتدا ميتواند را يقيني
بهكار فلسفي اصطلاح نميخواهم خيلي.كند پيدا است ممكن عميقتري بسيار مفاهيم يقين
درواقع ولي رسيديم يقين به كرديم فكر و كرده تغيير هم ما يقينهاي وقتها بعضي ولي ببرم ،
اين براي ;ميكنم صحبت جاده از من مثلا اگر بوده مرحله يك هم آن كه بسا چه و نرسيديم
به همه كه نميكند توصيه كسي البته رسيدهاند مقصد به بيراهه از هم خيليها كه است
خلاف اينكه قصد به نه ;بمانند جاده در نميتوانند اصلا بعضيها ولي بروند ، بيراهه
محدودهاي يك در كسي هر بله.برسند نتايجي به ميخواهند خودشان اينكه براي بلكه بكنند
از ما از يك هر بنابراين.باشد نشده خارج جاده از كه نيست هيچكس و ميشود خارج جاده از
همين ما جهشهاي از خيلي باعث هم وقتها خيلي و داريم تجربهاي يك جادهها از خروجمان
.دارم را تجربه اين كه من حداقل رفتيم ، كه بوده بيراهههايي
بفرماييد؟ پاپ ترانه موضوع و قالب محدوده درباره*
چه ;زد ميتوان آن در هم حرفي جور همه بودن همهپسند ظرفيت داشتن با پاپ موسيقي -
است ، مهم گفتن روش منتهي فلسفي ، حتي يا طنز چه و اعتقادي -مذهبي چه عرفاني ، چه اجتماعي ،
بايد است نظرمان مد فلسفي ديدگاه و حرف اگر است پاپ موسيقي قالب قالب ، بههرحال چون
ارتباط آن با نتواند كسي كه غليظ آنقدر نه بگنجد ، قالب اين در كه شود گفته نوعي به
شنيدن با كه است شنونده اين ميگذرد ، سرعت با و دارد زماني يك موسيقي چون.كند برقرار
هم قبلا ما را قالبها اين انواع.كند برداشت را حسي بتواند بايد كم زمان همان در شعر
كه (سرفراز اردلان)شعر(سرابي و خواب از دورتر چرا تو گفتم )عرفاني مضامين حتي داشتيم
، شده گفته عميق و خوب هم خيلي و شده بالاخره ولي باشد نميتواند سلوك و سير از غير چيزي
ظرفيتي و محدوديت نميكنم فكر من.بياوريم هم را جدي خيلي مضمونهاي ميتوانيم بنابراين
.باشد داشته
افرا. ح:از گو و گفت
|