مسيحيت در ديني گرايي كثرت
آن پي در را و اجتماع افراد همه آزادانه مشاركت اساس بر كه مدني جامعه يك در:اشاره
و سازي فرهنگ مباني از كه دين است ، گرفته شكل اجتماعي و سياسي فرهنگي ، تكثر اصل پذيرش
مي عمل مكان و زمان شرايط با متناسب ناخواه خواه انسانهاست ، ميان همدلي و وفاق ايجاد
ايده پيرامون اديان ، گفتوگوي نهايت در و اديان پيروان ميان در تساهل رو اين از.كند
.ميگيرد شكل تكثرديني و تساهل
كه اديان كه است اين شده مطرح سپتامبر يازدهم از پس بهويژه امروز كه مهمي مساله
ديگري آن" به اتصال طريق از انسانها ميان آشتي و مودت احساس ايجاد جز رسالتي بيشك
باشند؟ داشته صلحآميز جهاني تحكيم و آرامش ايجاد در ميتوانند نقشي چه ندارند ، "متعالي
را مقاله اين اول بخش هم با.ميپردازد ديني كثرتگرايي بحث به زير ، مطلب رو اين از
.ميخوانيم
انديشه و فرهنگ گروه
ماخر شلاير فردريك
اديان كثرت قبال در موضعگيري
سيراب خاصي سرچشمه از يك هر كه دارند قرار انبوهي ديني سنتهاي جهان اديان ميان در
تمام به ديگر بعضي و هستند قائل الهي و آسماني مرجعي خويش آموزههاي براي برخي.ميشود
و نجات به را انسان قادرند كه است اين آنها همه مشترك داعيه اماهستند بشري كمال و
را انسان و جهان به خود نگرش و جهانبيني منظور اين به البته و سازند نائل رستگاري
.خواهانند نيز را مناسك و اعمال از وسيعي و متنوع گستره آن كنار در و كرده پيشنهاد
.كرد تقسيمبندي عمده گروه سه به ميتوان را اديان كثرت اين قبال در آدميان موضعگيري
ميان در موجود كثرت به نسبت واكنش قديميترين تاريخي لحاظ از:انحصارگرايي (الف
را "ديني سنتهاي كثرت" وجود انحصارگرايان.است شده ظاهر انحصارگرايي صورت به اديان
(متعال خداوند تعبيري به)برتر واقعيت با مواجهه در كسي هر كه هستند قائل و ميپذيرند
ديني تجربه صورت نجاتبخشترين و خالصترين امااست متنوع ديني تجارب از توشهاي داراي
مسيحيت آيين در زماني مثال عنوان به دانند مي ممكن خود قبول مورد دين بستر در تنها را
اين خوشبختانه "نيست متصور نجاتي هيچگونه كليسا از بيرون در:كه ميشد مطرح طور اين
از ديگري نوع به را خود جاي اما بربسته رخت عمده ازكليساهاي زيادي حدود تا تفكر طرز
."شمولگرايي" نام به است داده اديان كثرت با مواجهه
متنوع ديني تجارب و متعدد ديني سنتهاي":كه اصل اين در شمولگرايان:شمولگرايي (ب
ميافزايند اصل اين بر نيز ديگر نكتهاي اما هستند همفكر انحصارگرايان با "دارد وجود
را حقانيت از بهرهاي و هستند الهي حقيقت حاوي سنتها ، و تجارب اين همه":كه صورت اين به
انحصارگرايان حرف همان "نجات" مساله قبال در موضعگيري مقام در وجود اين با "دربردارند
.جذابتر قالبي در منتها ميزنند را
ناشناخته مسيح" از ميتوان كه معتقدند "راهنر كارل" همچون مسيحي معروف متالهين برخي
نيز نهايت در و ميستايند را مسيح نادانسته هندوها كه اين يعني گفت ، سخن "هندوئيسم
(غيرمسيحي اديان همه پيروان واقع به و) هندوها لذا و شد خواهند مسيح نجاتبخشي مشمول
رفت پيش حدي تا كليسا در نظريه اين نفوذ.هستند مسيحيت افتخاري اعضاي و ناشناس مسيحيان
مشمول استثنا بدون باشد ، كه انساني هر":داشت اعلام سخنراني يك در "دوم پل ژان پاپ" كه
كه است طبيعي ".نداند خودش ولو است متحد نحوي به انساني هر با "مسيح" و است عيسي رحمت
وسيع و بزرگ آنقدر را خويش آيين در موجود حقايق مجبورند خود مدعاي اثبات براي آنان
در را تلاش اين از ديگري نمونه.شود شامل هم را ديگر اديان همه آن دامنه تا دهند جلوه
به نبايد را كالسدون شوراي تعريف":ميگويد او.ميكنيم مشاهده "راهنر كارل" گفتار
تفسير براي كليسا كوشش قرن چندين زيرا كرد ، تلقي شناسانه مسيح تفكرات پايان نقطه عنوان
همه خداوندي ، رموز و اسرار به راجع تامل و تلاش ،[جديد قالبهاي در] مناجات و دعا
هستند وسيله پاياني ، نقطه نه شروعهستند نقطه يك اينها كه است اين حقيقت اين نشاندهنده
بايد لذا.ميگشايند متعاليتر و برتر حقيقت آن بر را راه كه هستند حقايقي و هدف نه
به ميتوان شمولگرايي بزرگان ديگر از ".يابد ادامه همچنان مسيح شخصيت پيرامون مطالعات
پردازان نظريه استفاده مورد بسيار بعدها او عقايد كه كرد اشاره "ماخر شلاير فردريك"
.گرفت قرار پلوراليسم
اسمارت نينيان
پذيرفتند را "ديني تجارب و سنتها كثرت" قاعده تنها نه پلوراليستها:كثرتگرايي (ج
از شمولگرايان برعكس ولي نهادند صحه نيز "اديان همه در حقانيت از شعاعي وجود" بر بلكه
و خالصترين كه ندارد وجود دليلي هيچ":كه اين آن و گرفتند ديگري نتيجه مقدمه اين
".شود ممكن ما قبول مورد دين بستر در تنها ديني ، تجربه صورت نجاتبخشترين
هماكنون كه شاخصي نظريهپرداز اما ميشناسند "كانت" را نظريه اين مبدع عليالظاهر
از پيش ما.است كمبريج دانشگاه استاد "هيك جان" آقاي ميباشد ، مطرح دين فلسفه عرصه در
از استفاده با) را آن مباني از خلاصهاي بپردازيم ، تئوري اين ظهور مقدمات به كه آن
از است عبارت پلوراليسم":كه هستند متعقد ايشان.ميكنيم ارائه (هيك آقاي خود نوشتههاي
(خدا) حقيقت حالت به خودمحوري حالت از انسان وجود تبديل و تحويل كه ، ديدگاه اين قبول
:ديگر عبارت به و ".ميگيرد صورت عالم بزرگ ديني سنتهاي همه در گوناگون طرق به محوري ،
اين در متكثري و متعدد راههاي بلكه ندارد وجود نجات و رستگاري شيوه و راه يك تنها"
".هست زمينه
خود اختيار در را ، نجات راه تنها كليسا انحصارگرايان كه باشيد داشته توجه
نجات راه تنها كه اين با شمولگرايان.ميدانستند رستگاري از محروم را بقيه و ميخواستند
به خاص راه اين از قادرند نيز ديگران بودند ، قائل بلكه ميدانستند خود اختيار در را ،
يك چنگال از را نجات راه انحصار و نهاده فراتر قدمي كثرتگرايان اما.يابند دست نجات
بيشتر وضوح براي ما.ميدهند قرار آيينها و سنتها همه اختيار در و درآورده به خاص دين
.ميدهيم گسترش و بسط اندكي را ايشان استفاده مورد الفاظ ،"پلوراليسم" از هيك آقاي تعريف
سرچشمه "هيك".ميباشند "محوري (خدا)حقيقت" و "محوري خود" تعريف اين در مهم واژه دو
انسانهاي او نظر از.ميداند خودمحوري در را استثمارها و ، بيعدالتيها خيانتها همه
غايت حضور و است طبيعي صرفا پديدههاي از مجموعهاي زندگي:كه دارند عقيده خودمحور
و تعلقات قيد در تنها خودمحور انسان رويكرد اين با.ندارد وجود آن در متعال الهي
تعبير اين با لذا و است قائل ارزش خودش نفس براي فقط و بوده (گروهش و)خود شخصي ملاحظات
.ميشود محسوب خودمحوري نوعي نيز انحصارگرايي حتي
قائل ارزش و احترام ديگران ، به نسبت وگذشت ايثار از است عبارت محوري حقيقت برعكس
وملكيت الهي لطف و فيض محضر در همه كه ديدگاه اين درك و بشر ابناي از بسياري براي شدن
در را خود آگاهانه نيايش ، و دعا لحظه در خدامحور انسانهاي.ميكنند زندگي او بيكران
محور حول در[ تاريخ كل عبارتي به و ] زندگي كه ميدارند اشعار و ميبينند الهي غيب حضور
حركت خداوندي محبت به واعتماد اطمينان پرتو در فرد اين زندگي.ميگيرد شكل الهي اراده
وجود در كه است خداوند اين بلكه نيست مطرح من تعلقات ديگر:ميگويد كه آنجاست و ميكند
من وجود در مسيح بلكه ميكنم زندگي كه نيستم من ديگر اين":پولس قول به و كرده تجلي من
كردهاند ثابت اديان همه":كه ميكند عنوان هيك ملاحظات اين با لذا ".دارد حيات
خدامحوري به خودمحوري تبديل درمسير قادرند افراد آنها پهنه در كه هستند قلمروهايي
".است مشابه حوزهها همه در تقريبا تحول اين.نمايند پيشرفت
بايد نهتنها":ميگويد ديگري درجاي بلكه نيست هيك آقاي نهايي حرف اين البته
كنيد اذعان بايد بلكه ندانيد خود به منحصر را نجات راه و بپذيريد را ديگر اديان حقانيت
آقاي كلام اين مدلول ديگر مبحثي در ما "باشند نزديكتر حقيقت به ازشما ديگران بسا چه كه
.ميپردازيم پلوراليسم نظريه خاستگاههاي تشريح به ابتدا نمود ، اما خواهيم بررسي را هيك
هيك جان
آن نظريهپرداز و پلوراليسم نظريه خاستگاه
قرن سياسي ايدئولوژي يك براي بار نخستين ليبراليسم اصطلاح ميدانيم كه همانطور
يعني) دين حوزه در خويش ناتني برادر با مدتي از پس اما شد ، مطرح اروپا در نوزدهم
توجه قابل مشتركات معلول ارتباط اين.كرد ايجاد تنگاتنگي ارتباط (پروتستانتيزم
مقوله دو اين تاريخي ارتباط به جمله آن از ميتوان كه بود پروتستانتيزم و ليبراليسم
فردريك" آقاي را الهيات در جديد نهضت و نظريه اين منبع كه است گفتني.كرد اشاره
و جامعه حوزه در را پروتستانتيزم و ليبراليسم سير اختصار به ما.ميشناسند "شلايرماخر
در.ميپردازيم ليبرال پروتستانتيزم نهضت تلفيقي ويژگيهاي به سپس و كرده بررسي دين
اروپاي و آمريكا در پروتستانتيزم و ليبراليسم خاستگاه چون كه باشيد داشته توجه ابتدا
.است جوامع آن در رايج ارزشهاي از برگرفته آنها پيشفرضهاي بوده ، مسيحي
حدود حفظ لزوماست عمومي قلمرو و خصوصي قلمرو دقيق تقسيم ليبراليسم خصوصيات از يكي
ندارد را افراد خصوصي قلمرو در دخالت حق دولت:مثلا كه است حدي به قلمرو دو از يك هر
نظر ازدهند تسري (عمومي) جامعه قلمرو به را خصوصي مسائل ندارند حق انسانها عكس وبه
.ميشود ليبراليزاسيون قوانين مشمول لذا ميشود ، محسوب خصوصي قلمرو جزو دين ليبرالها
آن دامنه سپس و آمد بهوجود ديني امور به نسبت وجدان آزادي نوع يك ابتدا جامعه در لذا
آراء سياست حوزه در كه طور همان مثلا.شد كشيده اعتقادات به مربوط ديگر زمينههاي به
و برتساهل ليبرالها نيز ديني حوزه در ميگرفت قرار تحمل و مسامحه مورد سياسي رقباي
يكي تسامح و تساهل اين.كردند تاكيد زندگي سبكهاي كثرت و تنوع حفظ و افراد حقوق و تسامح
پروتستانتيزم از بشنويد اما شد ، متولد بعدها كه بود ديني كثرتگرايي مستحكم پايههاي از
حركت اگرچه.گرديد نمايان پروتستان و كاتوليك فرقه دو به مسيحي كليساي انشقاق از پس كه
به ميتوان آنها آثار مهمترين از اما داشت بهدنبال بسياري عواقب پروتستانها
.كرد اشاره "دين در علم رسوخ" و "ديني امور از قداستزدايي"
عمده مولود دو دين ، حوزه در ليبراليسم و پروتستانتيزم اختلاط و قرن19 از پس
از سكولاريسم."پلوراليسم به معطوف شمولگرايي" ديگري و "سكولاريسم" يكي.شدند پديدار
جهت اين از و ليبراليسم مرهون ميراند انسانها زندگي خصوصي قلمرو به را دين كه جهت اين
مرهون قرارميداد ، مداقه مورد را دين باطني و ظاهري امور از بسياري تقدس كه
و انحصارشكني و ليبراليسم از را خويش تسامح و تساهل نيز شمولگرايي.بود پروتستانتيزم
جريان دو گرفتن قوت با بعدها.ميكرد اخذ پروتستانتيزم از را رستگاري و نجات دايره بسط
از برخي بيشتر وضوح براي.شد متولد ديني كثرتگرايي ،(وانحصارشكني تساهل يعني) مذكور
.برميشماريم را ليبرال پروتستانتيزم نهضت خصوصيات
تفسير عرصه به ورود اجازه علم به و ميپذيرد را مقدس كتاب از غيرمتعارف تفاسير (الف
.ميدهد را
.دارد خود با همواره را الهيات در نظري تاملات به نسبت عام شكاكيت يك (ب
سازگار اجتماعي اصلاح براي برنامهاي و مدرن اخلاق واصول دين ميان ارتباط در سعي (ج
.دارد مدرن اخلاق و دين با
.ظاهري مناسك و جزمي اصول در نه ميداند ديني تجربه در را دين گوهر (د
نهايت در و شمولگرايي سوي به ليبرال پروتستانتيزم نهضت حركت در موثر عوامل از يكي
هنري و ادبي جنبههاي با كه بود بعد به قرن19 اوايل اومانيستي جنبشهاي كثرتگرايي ،
و احساسات رمانتيك نهضت در مثال عنوان بهداشت ديني و فلسفي تفكر در بسزايي تاثير خود
در نهضت اين.بود توجه مورد فلسفي حسابگري و نظري امور از بيشتر زيباشناسي و شهود
قابل شرقي اديان در حقيقت:كردند ادعا رمانتيستها برخي كه رفت پيش جايي تا آمريكا
تا ليبرال پروتستانتيزم از كه باشيد داشته توجه البته.كليسا در نه است دستيابي
ايمان و دين كه معتقدند ليبرال پروتستانهاي.شد طي خاص مسير و راه يك ديني كثرتگرايي
ظواهر آن بر معارض كثرتهاي لذا.دينهستند ظاهر تنها احكام و واعمال است روحي امري
مراحل ديگر اديان و است متكاملتر همه از مسيحيت هم حوزه همين در اما ;است پذيرفتني
حتي و رسيدند نسبيتگرايي نوعي به تا كرد پيدا ادامه سير اين سپس.هستند مسيحيت ابتدايي
مرحله اين در.دهند آشتي مسيحي مطلقگرايي با را تاريخي نسبيگرايي تا كردند سعي برخي
يك هر در خاصي بهطور حقيقت آن كه هستند نسبي حقيقتي دربردارنده اديان همه كه شدند قائل
در سير اين.ميشود محسوب هنجاري خويش تابعان براي دين هر لذا و است شده متجلي آنان از
.انجاميد مسيحي انحصارگرايي انكار يعني كثرتگرايي به نهايت
كشيشان از يكي سابقا كه است هيك جان آقاي پلوراليسم نظريه شاخص گفتيم كه همانطور
جمع به و شده خارج جامعه آن از شبهاتي ايراد بهواسطه اما بود آمريكا كاتوليك كليساي
تبعيضهاي با مبارزه در را خويش عمر جواني ، ابتداي از او.پيوست كمبريج دانشگاه اساتيد
عنوان چنين را پلوراليسم انديشه طرح عوامل از يكي ايشان.است كرده سپري ديني و اجتماعي
ديگر دين بر دين يك نام به كه بود ستمهايي پلوراليسم ، بروز دلايل از يكي":ميكند
نام به و نژادپرستانه تفكري با مسيحيان برخي.(سرخپوستها بر مسيحيان ظلم مثل) ميرفت
افتاده عقب جوامع هدايت آنها داعيه ضمن در و داشتند ديگران استعمار در سعي دينشان برتري
حدي تا افراطميشد انجام ميسيونري تبليغي حركتهاي و جنگ حمله ، طريق از هدايت اين.بود
اگر اينكه ديگر.ميپنداشتند ديني برتري از ناشي نيز را برترينژاد ايشان كه بود
محبت داعيه پس يافت ونجاتخواهند شده رستگار مسيحي اقليت فقط كه بپذيريم
"ميشود؟ محسوب مسيحيت محوري تعاليم جزو كه كنيم چه را الهي عام
مسيحي الهيات عنصر اساسيترين قدم ، اولين در و كرد آغاز خودش دين از را اصلاحات او
"خداوند حلول اسطوره" عنوان تحت كتابي همكارانش كمك با سال1977 در ويبرد سوال زير را
.مينمود مطرح را زير مسائل كه داد انتشار
دوم شخص يا و هستم خداوند تجسم يا و خداوند تجسد من كه نفرمود مسيح خودعيسي (الف
.هستم تثليث
كمكم ميدانست ، مبعوث پيامبر يك را خود كه او عيسي ، رحلت بعداز دهه چند طي در (ب
.شد تثبيت كالسدون و نيقيه شوراي توسط كه شد تبديل رفتهاي و شسته تجسد به
به نهايت در كه مسيحي الهيات در "كپرنيكي انقلاب" براي بود شروعي نقطه كتاب اين
.انجاميد پلوراليسم
كثرتگرايي اصلي محورهاي
و نجات به طريق كاملترين و سهلترين مطمئنترين ، از تا مشتاقند بشر ابناي همه
سيستمي خواهان همه ديگر عبارت به.يابند دست مرگ از پس جهان و جهان اين در رستگاري
مطمئنتر و سهلتر كاملتر ، طريق اين اما.باشد ايشان آخرت و دنيا تامينكننده كه هستند
در را اشتياق و ميل آن كه هستند اساسي سوالاتي اينها چيست؟ آن تشخيص ملاكهاي كدامست؟
تبديل وامكان دارند موروثي تقليديو ايماني دينداران اكثر كه ، چرا.ميكنند خفه نطفه
دارند دل و دست در آنچه به آنها لذا.است بعيد و سخت بسيار آنان ذهن در بهتر حالت به
جستجو موجود سيستم همان در را كاملتر طريق حداكثر و ميدهند رضايت و هستند خشنود
هنوز ظاهري كاستيهاي همه عليرغم) ايشان دين دارند ، عقيده كه چرا.آن خارج در نه ميكنند
و است نهفته ما نظر مورد دين درون هم آن كاملتريباشد طريقه اگر و است دين بهترين (هم
و دارند آن توان از فراتر بسيار انتظاراتي خود دين از آنها.نكردهايم كشف را آن هنوز
توجه ميان اين در و بكشند بيرون خود دين رااز چيز همه ميخواهند كمال درجستجوي لذا
خير؟ يا باشد بشر نيازهاي همه پاسخگوي ميتواند دين اصولا آيا كه نميكنند
فراتر تقليد ازمرز و است تحقيق با آميخته دينداريشان كه هستند نيز ديگر عدهاي اما
در محقق فرد كه ، چرا ميشود صدچندان كاملتر ، حقيقت به دستيابي براي آنان مشكل.است رفته
به متون اين.ميشود روبهرو ومتعددي متنوع بسيار متون با ديگر اديان عرصه به ورود بدو
ميفهمد را مطالبي خويش منظر از كسي هر و برميدارند را متنوعي و متعدد خودتفاسير نسبت
نحلههاي مختلف اديان عرصه در نيستند همعقيده او با يا نميفهمند ديگران لزوما كه
.است دشواري بسيار كار آنها همه تطبيق و مقايسه كار كه دارد وجود متكثري و متفاوت فكري
حقيقت با مواجهه در انسانها نقيض و ضد و گسترده بسيار تجارب مسئله ديگر جدي بسيار مانع
روبهرو ديني تجارب از انبوهي با اديان الهيات به ورود ابتداي در محقق فرد.است متعالي
را قابليت اين متعالي حقيقت خود گذشته آن از.ميگذارند صحه اديان حقانيت بر كه ميشود
و ومكان زمان عنصر اگر ميان اين در و شود متجلي مختلف صور به مختلف حوزههاي در كه دارد
خيال كه ميشود اكسيري چنان اديان كثرت مقوله كنيم ، اضافه موضوع به هم را آن مقتضيات
در آنچه به آدميان اكثر كه است اين ولذا ميبرد در به محققي هر ذهن از را حقيقتيابي
بيرون در) مطمئنتر و كاملتر طرق يافتن دنبال به كمتر و ميكنند اكتفا دارند خود چنگال
يكمقطع در اقتصادي و اجتماعي و سياسي ضرورتي اينكه مگر.ميروند (خود دين ازحوزه
رواج مثل).دهد سوق ديني حوزههاي ساير از گرفتن وام به را عدهاي كوتاه و خاص زماني
(ما امروز جامعه در مديتيشن و يوگا روشهاي به گرايش
و يقين حد به و كرده گذر فوق موانع از محقق انسان كه ميكنيم فرض بعدي مرتبه در
به قادر نهايت در او آيا.دهد قرار شناسايي مورد را مذاهب و اديان همه موشكافانه
درجهبندي امكان اصولا آيا برگزيند؟ را آنها بهترين تا بود خواهد اديان درجهبندي
دلايل به "اديان درجهبندي باب در" عنوان تحت مقالهاي در هيك آقاي دارد؟ وجود اديان
برابري و سطح يك در اديان همه كه ندارد را اعتقاد اين كس هيچ:كه ميكند مختلفعنوان
اثبات براي او.نيست آنها درجهبندي به قادر هم هيچكس اما هستند اعتبار و ارزش از
و "انسان عقل" اول:داريم ابزار و مقياس دو اديان درجهبندي براي ما:ميگويد خود مدعاي
شخصي و ماوراءالطبيعه تجارب از بسياري كه آنجا از اول مقوله در"اخلاقي معيارهاي" دوم
بخشي همواره است ، كوتاه آنها ازنقادي عقل دست متاسفانه و دارد وجود ديني سيستم هر در
خارج بندي درجه و ارزيابي دايره از ميباشد شهود و كشف حاصل كه ديني معرفت و دين از
.است ناكامل و ناقص درجهبندي يك همواره عقل بوسيله اديان درجهبندي لذا ميماند
ابراهيم عليرضا
دارد ادامه
|