ايتاليا فراز بر بهشت
است ديگري زندگيجاي
هنر حاشيه
ديد از خارج

ايتاليا فراز بر بهشت
كارگردان روايت به "بهشت"
از يكي نميخواست دلم هيچ
تخريب به بعدا كه باشم آنهايي
ميشوند كيشلوفسكيمتهم |

|
تيكور تام
صرافيزاده حامد:ترجمه
"پيسيويچ كريشتف" فيلمنامهنويسش همكار همراه به "كيشلوفسكي كريشتف" سال 1996 در
ديگر سهگانه يك فيلمنامه نوشتن _ قرمز و آبي سفيد ، _ رنگ سه ساختن از بعد ميخواستند
توانستند آنها البته."برزخ" و "دوزخ" ،"بهشت" نامهاي با سهگانهاي.كنند شروع را
دو كيشلوفسكي تا نداد اجازه مرگبنويسند كامل صورت به را "بهشت" فيلمنامه تنها
توسط سهگانه اين تا داشت علاقه هميشه او.برساند پايان به را ديگر فيلمنامه
از يكي كه _ وينستين هاروي _ "ميرامكس" مدير دليل همين بهشود ساخته جوان كارگردانهاي
همين به.شود برآورده او آرزوي تا بست كار به را خود تلاش تمام بود ، كيشلوفسكي طرفداران
قبل من.كرد پيشنهاد من به را بهشت فيلمنامه "بدو بدولولا ، " فيلم موفقيت از بعد او دليل
را آن روزي كه نميكردم هم را فكرش اصلا اما آمد ، خوشم فيلمنامه اسم از چيزي هر از
_ ما دوران اسطوره تخريب به بعدا كه باشم آنهايي از يكي نميخواست دلم.بكنم كارگرداني
و نكنم قبول را فيلمنامه تا بود دشوار برايم ديگر طرف از اما.ميشوند متهم _ كيشلوفسكي
"!بود خستهكننده خيلي برايش كيشلوفسكي فيلمنامه آهان ، ":بشنوم ديگران از
در وگرنه بودم طرف خواندني و جذاب شدت به فيلمنامهاي با كه بود اين مسئله مهمترين
اهميتي چندان برايم رسيده دستم به "كيشلوفسكي از فيلمنامهاي" اينكه فيلم اين با مواجهه
فيلمنامه آن كه است اين ذهنم ايدهآل ميخوانم ، را ديگري كس فيلمنامه كه وقت هر.نداشت
مينوشتم را آن هم خودم اگر يعني.باشد آن از بهتر يا خودم فيلمنامههاي مثل دقيقا
.نداشت فرقي آن با فعلي نوشته
آن با حال به تا كه كردم تجربه را فضايي يا حس كيشلوفسكي فيلمنامه با مواجهه در اما
آنها ساختن براي دليلي هيچوقت قبلي ، فيلمنامههاي از هيچكدام در.بودم نشده روبهرو
ابتدا همان از "بهشت" اما.بودم نكرده پيدا آنها روي را زندگيام از سال دو صرف يا
ميشناختم ، خوبي به را فيلمنامه نويسندگان من كه چرا كرد جلوه وسوسه و جذاب شدت به برايم
عقايدشان و انديشهها و ميكردم تحسينشان شدت به و بودم آشنا آنها روحيات و ذهنيات با
فيلمنامه از صفحه سه خواندن از پس كه بود اين "بهشت" ساخت اصلي دليل اما.داشتم قبول را
در منكردم فراموش داشتم ذهنم در آنچه تمام و نوشته را آن كسي چه رفت يادم اصلا
سه همان با.ميخواندم را خودم از فيلمنامهاي انگار كه بودم شده غرق چنان فيلمنامه
تمامي بلكه را آن آشكار و رو لايههاي تنها نه و ميدانستم را داستان پايان ديگر صفحه
من.كردم مرور ذهنم در را فيلمنامه كل بر حاكم فضاي و روايت نوع حتي و پنهان مضامين
تمامي بازتاب دقيقا فيلمنامه ميكردم حس و بودم كرده درك را فيلمنامه كيفي وجوه تمامي
فيلمنامه مضامين كه كردم پيدا يقين ديگر طرف از.است من خود احساسات و عقايد انديشهها ،
را آن قبلا من كه طريقي به اما.است مرتبط شدت به قبليام فيلمهاي مضامين با دقيقا
مبارزه ميدان اين به شدن وارد حقيقت در يا فيلم ساخت شد باعث همين و بودم نكرده تجربه
.بپذيرم را
دنيايي.كردم ترسيم ذهنم در را اثر دنياي آن خواندن با كه بود صورتي به فيلمنامه فضاي
را راستش.بودم نكرده پيدا ديگر فيلمنامهنويسهاي از هيچكدام آثار در هيچگاه كه
آنها نويسندگان ذهني دنياهاي ديگر ، فيلمنامهنويسهاي آثار خواندن با هميشه من بخواهيد
وجه هيچ به اصلا كه شدم روبهرو اثري با "بهشت" با مواجهه در اما.ميگرفتم سخره به را
.كنم مسخره را آن تا نميدادم اجازه خودم به
همگي و داده قرار ذهنم ملكه را آن مفاهيم تمامي بلافاصله و خواندم را فيلمنامه
هم را بازيگرانم فيلمنامه خواندن با همزمان.دادم گسترش ذهنم در را تصويرياش ايدههاي
زمان آن در خب.گرفتم نظر در را بلانشت كيت فيليپا نقش براي اول همان از كردم ، انتخاب
آنقدر اما.ميزد پهلو ديوانگي نوعي به بازيگر ، انتخاب مثل مسئلهاي سر بر ذهني درگيري
كيت براي را فيلمنامهكرد پيدا واقعي صورتي اينكه تا رفتم كلنجار آن با ذهنم در
آنكه از بيشتر قضيه اين البته.كرد امضا ما با را قرارداد هفته دو از بعد او و فرستادم
تحرك حقيقت در.ميكرد جلوه غيرعادي و مرموز زيادي اندازه تا باشد باور غيرقابل برايمان
انگار.بود عجيب خيلي ميشد ديده افراد همه در پروژه اين رسيدن انجام براي كه پويايي و
بشوم متذكر هم را قضيه اين بايد من البته.بود افتاده غلتك روي اول همان از چيز همه كه
توليد از پس مراحل درگير من ميشديم ، آماده "بهشت" ساخت براي كه موقعي همان در كه
با سختي شرايط در كه بود آدمهايي درباره "جنگجو و شاهزاده".بودم "جنگجو و شاهزاده"
مضمون اين جنس.بورزند عشق يكديگر به چگونه كه ميگيرند ياد و ميشوند روبهرو يكديگر
فضاي بود شده باعث همين و بود كرده تغيير فيلم اين در مرد و زن جايگاه كه تفاوت اين با
به _ واحد تم يك وجود عين در _ فضا و ديدگاه تفاوت همين.شود حاكم فيلم كل بر ديگري
.ميداشت وا كار ادامه به مرا پيش از بيش كه بود جذاب برايم قدري
بيش اوليهام فيلمهاي به نسبت ديدگاه و شرايط تفاوت از جدا "بهشت" مضمون ميكنم فكر
و كيشلوفسكي نگاه نوع به فقط و فقط اين و است ايمان و نااميدي درباره چيزي هر از
اما ميشود شروع سادهاي بسيار اجزاي و نشانهها با آنها داستان.برميگردد پيسيويچ
همين و ميكند پيچيدگيها از حيرتآور مجموعهاي وارد را شما ساده بسيار اجزاي همين
نزديك آنها به آنقدر شما و كرده همراه داستان قهرمانان با را بيننده شماي كه است ويژگي
و پيچيده شبكه اين از داستان قهرمانان همراه به تا تلاشيد در نااميدانه كه ميشويد
را آن ميخواستم هميشه كه بوده فيلمنامهاي "بهشت" كه بود اين من حس شويد خلاص عذابآور
فيلم زن قهرمان ميشويم مجبور ما "بهشت" در.برنيامدهام آن عهده از هيچگاه اما بنويسم
ما چالش كه همينجاست و كنيم باور را او تدريجي تغييرات و بفهميم را او اعمال چرايي و
بسيار فاصله او با اخلاقي نظر از و نداريم قبول را او اعمال ما.ميشود آغاز فيلم با
به را شما كه ميدهد قرار تاثيرتان تحت قدري به فيلمنامه اما ميكنيم ، حس را زيادي
اين بر كه بسازم فيلمي دقيقا ميخواستم من و ميكند ادار و _ او درك يا _ او پذيرفتن
.كند غلبه فيلم قهرمان با تماشاگر احساسي / اخلاقي فاصلههاي
ساختن با ميخواستيم كه چيزي آخرين
وصيتنامه كه بود اين برسيم آن به بهشت
بكشيم تصوير به را
كيشلوفسكي |

|
چيزي هر از بيش را خود و كردم مشورت مينگلا آنتوني با فيلمنامه جزئيات روي كار براي من
به ديگري روزنه توانستم كه بود او باكارگردان يك تا دارم قبول نويسنده يك بهعنوان
با ساخت طول در همين براي.كنم دروني پيش از بيش را آن مفاهيم و كرده باز داستان درون
تا بوديم تلاش در شدت به اما نكرديم فراموش را پيسيويچ و كيشلوفسكي حضور هيچگاه اينكه
آن به "بهشت" ساختن با ميخواستيم كه چيزي آخرين حقيقت در.بسازيم را ويژه و مستقل اثري
و منتقدان از زيادي بسيار گروه] بكشيم تصوير به را انسان يك وصيتنامه كه بود اين برسيم
[بودهاند كيشلوفسكي وصيتنامه "برزخ" و "دوزخ" و "بهشت" سهگانه دارند اعتقاد نويسندگان
قصه حوادث دادن روي مكان گرفت ، شكل ذهنم در فيلمنامه خواندن با كه چيزهايي از ديگر يكي
به برميگردد آن علت ميكنم فكر.ميافتاد اتفاق ايتاليا در ميبايست "بهشت" قصه.بود
نميكنيد پيدا را ايتاليا از بهتر جايي هيچ.دارد وجود كشور اين در كه حالي و حس و فضا
مثل شهري.باشد داشته همخواني فيلمنامه حال و حس و فضا با آن متعالي و معنوي فضاي كه
با و دارد ناراحتكننده و اضطرابآور حالتي شهر خود طراحي و هندسي لحاظ از چه تورين
حال همين در و هستيد طرف اسرارآميز و مرموز غيرطبيعي ، مسائل با آن در هميشه اين وجود
به مرا كه چيزي اماميزند موج اعتقاد و ايمان روح آن در كه دنياست ويژه شهرهاي از يكي
حسي.است شهر اين مهندسي در گرافيكي سبعيت نوعي ميكند ، شگفتزده شهر اين به نسبت شدت
و سبعيت اين.ميشود منتقل شما به كاملا شويد رد تورين بالاي از هليكوپتر با اگر كه
نه آنها شويد متوجه راحتي به فيلم قهرمانهاي ديدن با ميتوانيد كه بود چنان آن سختي
خاطر به كه شهري.بگريزند شهر اين از ميخواهند بلكه كنند فرار زندان از ميخواهند تنها
اين از آنها وقتي كه است همين براينميدهد را آن از شدن خارج اجازه افراد به ساختارش
من.ميكنيد تجربه را متفاوتي فضاي كاملا شما ميشوند توسكاني شهر وارد و شده خارج شهر
تا گذرانديم نظر از را مختلفي ايدههاي و كرديم تلاش خيلي گريمپه فرانك فيلمبردارم و
و روايت شيوه در حتي و كند حركت آسوده و آرام فضايي به سخت و خشن فضاي از آرامي به فيلم
و بحث به را زيادي زمان مدت.كرديم دقت شدت به دوربين حركت و رنگها از استفاده نوع
راضي خيلي كار محصول از كه شد همين و داديم اختصاص مشترك نتيجه يك به رسيدن و گفتوگو
.هستم
يك.شد آماده فيلم توليد طول در او موسيقي.شد ساخته آرووپارت توسط فيلم موسيقي بيشتر
آن از.گذاشت برايم "آلينا" نام با را او جديد آلبوم موسيقي از بخشهايي دستيارم ، روز
تا اما.بكند احساسي و لطيف اندازه از بيش را فيلم فضاي ترسيدم اما آمد ، خوشم شدت به
اول نگاه در پارت اثر اينكه با.نبردم پي دستيارم ذكاوت و هوش به فيلم تدوين هنگام
آن در هم را خستگي و عبوسي نوعي دقت ، كمي با اما ميكرد جلوه پرمهر و احساساتي بسيار
مضمون و فضا به شديدا و ميخواستم من كه بود چيزي همان دقيقا اين و ميكرديد پيدا
و بحث با فيلم موسيقي اعظم بخش تا شد باعث موضوع همين.بود نزديك نيز قبليام فيلمهاي
.شود ساخته و تنظيم مجدد گفتوگو
در را آن جايگاه و كنم نقد خودم ديدگاه از را "بهشت" مثل اثري تا است زود خيلي نظرم به
جدا آن از را خودم و درگيرم آن با است هنوز كه هنوز من.كنم ارزيابي آثارم كليه
اين تاثير تا منتظرم.دارم غريبي حس كارم نتيجه به نسبت بخواهيد را راستش.نكردهام
.ندارم آينده براي ايدهاي هيچ هنوز البته.ببينم بسازم است قرار كه آثاري بر را فيلم
بپردازم خودم به كمي ميخواهد دلم فيلم چهار ساختن از بعد.كنم استراحت كمي ميخواهم
از مدتي ميخواهم مطمئنم ، چيز يك از فقط و فقط.بدهم اختصاص كتاب خواندن براي را زماني
انجام كرده مشغول خود به مرا ذهن كه فراواني ايدههاي به كمي و بكشم دست فيلم ساختن
.بدهم
است ديگري زندگيجاي
"تايمز نيويورك" نگاه از "بهشت"
تيكور موشكافانه دقت
پراحساس نظريات و
كيشلوفسكي متافيزيكي و
شدهاند جمع هم با فيلمي در
محتواي با را فرم آراستگي كه
است كرده عميقيتلفيق احساسي |

|
هولدن استيون
ميرزابيگي نگار:ترجمه
آفتابپرستها مثل كه استراليايي پرشروشور هنرپيشه اين _ "بلنشت كيت" ،"بهشت" فيلم در
در _ را نقشهايش صلابتترين با و پرجذبهترين از يكي _ دارد متلون و ناپايدار شخصيتي
شده ظاهر اصول به پايبند تروريست يك نقش در او.ميگذارد نمايش به - شغلياش سابقه طول
را او و ميآورد بار به معكوس نتيجهاي مصيبتباري طرز به بيرحمانهاش خشونت كه است
.ميكند رها خودش از تنفر و نااميدي از گيج و شكسته
"تورين" در و است داده دست از را همسرش تازگي به كه جواني انگليسي معلم ،"فيليپا" زندگي
تغييرات يكسري دچار "بلنشت" و ميپاشد هم از و ميشود متلاشي ميكند زندگي ايتاليا
باعث شدهاش حساب تيزبيني و هوشياري وجود با كه اين از آگاهي با.ميشود احساسي سريع
بعد و ترس سپس حيراني ، به را خود جاي تمرد و سركشي است ، شده بيگناه انسانهايي مرگ
.ميگذارد جا به درآمده پا از و شكسته هوشيار ، نيمه را او كه ميدهد دردناكي خودآگاهي
ميكند ، منتقل ناپايدار و پيشبيني غيرقابل سياليتي با را احساسات بلنشت چهره كه چند هر
همين با او.است خيرهكننده ميگذارد نمايش به "بهشت" در كه احساساتي بيواسطگي
است شده مرتكب نابخشودني گناهي كه زني به نسبت شدت به كه ميكند وادارمان توانايياش
.بدهيم نشان توجه
خارج را آن كه ميبينيم ساعتي بمب يك كردن سرهم حال در را فيليپا آغازين صحنههاي در
و رعبآور شخصيتش اينجا ، در.ميكند جاسازي زباله سطل يك داخل اداري ساختمان يك از
بياثر خارجي نيروهاي توسط است ممكن هم نقشهها بهترين اما.است مرگ فرشته يك به شبيه
ميبينيم را طبقه همان سرايدار ميكند دنبال را فيليپا حركات فيلم كه حال همين در.شوند
همان با و ميكند خالي زباله جمعآوري سطل يك داخل را سبد فيليپا رفتن از بعد كمي كه
داخل به دختر دو و مرد يك شدن داخل شاهد سپسميماند آسانسور درب شدن باز منتظر سطل
هر بمب انفجار با و ميشوند آسانسور وارد سرايدار با هم آنها تصادفا كه هستيم ساختمان
.ميميرند نفر چهار
عمل به او از پليس كه وحشيانهاي بازجويي از قبل تا و دستگيري از قبل تا فيليپا
از بيش مصرف اثر در شوهرش كه ميفهميم فيلم طول در.است بياطلاع فاجعه عمق از ميآورد
را ميشود قرباني بمب انفجار حادثه در كه مردي و داده دست از را جانش موادمخدر حد
بالاي رده قاچاقچي ،"سنتوسپاگو استفانو" دارد نام "ونديس" كه مرد اين.است ميشناخته
پليس به اصرار با فيليپا.ميكند كار الكترونيكي شركت يك در ظاهر در كه است مخدر مواد
نتايج و "ونديس" فعاليتهاي جزئيات درباره اطلاعاتي حاوي زيادي نامههاي كه ميگويد
كه) ميكرده تدريس آن در كه مدرسهاي دانشآموزان از زيادي تعداد مرگ جمله از وحشتناكش
هيچ كه خاطر اين به فقط و فرستاده آنها براي ،(داشتهاند سن سال فقط 13 آنها از بعضي
.است ورزيده مبادرت عمل اين به نكرده دريافت جواني
را او دارد وسعي ميكند بياطلاعي اظهار او نامههاي وجود از كاملا پليس كه چند هر
و بگير رشوه پليس خود كه ميشود آشكار كمكم اما بدهد ، نشان تروريستي سازمان يك همدست
از رونوشتي ميتوانند كجا در كه ميگويد آنها به فيليپا وقتي.است "ونديس" شده تطميع
.ميشوند نابود و شناسايي نامهها كنند ، پيدا را نامههايش

.است بازجويي اين شاهد مترجم عنوان به (ريبيسي جيوواني) "فيليپو" پليس ، جوان افسر يك
تدريس آن در فيليپا كه است مدرسهاي همان ممتاز شاگرد كه دارد كوچكتري برادر او
با و نوار و نامه يكسري طي پنهاني و ميشود علاقهمند فيليپا به شدت به او.است ميكرده
رساندن پايان به از قبل تا فيليپا اما.ميكند طراحي او براي را فراري نقشه برادرش كمك
در مخفيگاهي از زوج اين پرواز با ادامه در.ميزند باز سر فرار از مرگبارش ماموريت
بودن رئال به تمايلي كجا هيچ در كه فيلم اين "توسكان" شهر حومه به پليس ساختمان پشتبام
به "فيليپو" عشق كه چند هر.ميكند جلوه رويايي بيشتر و بيشتر نميدهد ، نشان خود از
قابل بازي و كودكانه و ساده علاقه و دلبستگي اما دارد ، را خودش اروتيك مايههاي فيليپا
.است بلنشت شخصيت تغير و ناپايداري مكمل "ريبيسي" توجه
هر حتي يا و عدالت به اعتقادش كه ميكند اعتراف تلخي به فيليپا سفرشان آغاز از قبل كمي
و ميكند نرم را او كمكم فيليپو عشق وقتي اما.است داده دست از را احساسي نوع
دامنه در هستند حوا و آدم مثل آوارههايي دو ، هر پايان در و ميدهد نشان عكسالعمل
.ميكند زنده خاطر در را "عدن بهشت" كه تپههايي
است شده گرفته "تورين" شهر از بالا از كه نماهايي و است خارقالعاده فيلم تصويربرداري
.ميرسد نظر به غيرممكن آن از فراري هر كه ميدهد نشان مانند ماز شبكهاي به شبيه را آن
نظر به انتها تا كه ميشود آغاز هليكوپتر خلباني آموزش از صحنهاي با همچنين فيلم
پاياني صحنه يك به عجيب شروع اين اما.باشد داشته تعلقي كوچكترين فيلم به نميرسد
نظر از بهشتميكند حبس سينه در را نفس كه ميشود ختم متعالي و احساسي نشدني ، فراموش
"اسپيلبرگ استيون" مردمدوستي تضاد از كه تركيبي از است هماهنگتر و موزنتر تركيبي هنري
كلمه يك در.است گرفته شكل "مصنوعي هوش" در "كوبريك استنلي" مردمگريزانه احساسات و
دقت.دارند زيادي مطابقت هم با ذهني نظر از "كيشلوفسكي" و "تيكور" كه گفت ميتوان
همزماني و تقارن درباره تيكور ذهني كندوكاوهاي در واقعبينانه نگرش و موشكافانه
تصادف و شانس نقش زمينه در "كيشلوفسكي" متافيزيكي و روياوار پراحساس ، نظريات و رويدادها
احساسي محتواي با را فرم آراستگي و ظرافت كه شدهاند جمع هم با فيلمي در انسان زندگي در
.است كرده تلفيق عميقي
هنر حاشيه
بازيگرم من *
سرباز ما" فيلم در بازي خاطر به را "دوئونگ دون" رسمي نامه يك طي ويتنام دولت مقامات
.دهد تغيير را خود ويتنامي مليت تا خواستند او از و دانستند وطن به خائن "بوديم
كارگردانهاي توجه سالها اين در كه است ويتنام بازيگران محبوبترين از يكي "دوئونگ"
.است كرده جلب خود به هم را آمريكايي
لقب "دوئونگ" به رسما و كرد صادر اطلاعيهاي ويتنام هنر و فرهنگ وزارت آنكه از پس كمي
مقامات باقي هنر و فرهنگ وزارت توصيه به.شد صادر بازيگر اين بازداشت دستور داد ، خائن
و كردند تماشا را "سبز اژدهاي" و "بوديم سرباز ما" فيلم دو خصوصي نمايش يك در نيز رسمي
حكومتي ماموران اقدام اولين.كردند تاييد را او خيانت صدا يك فيلم ، دو پايان از پس
اعلام رسمي گفتوگوي يك در هنر و فرهنگ وزارت معاون.بود "دوئونگ" گذرنامه توقيف ويتنام
زمين به متحده ايالات با نبرد سالها طول در كه آنهايي همه خون و ويتنام آرمانهاي كرد
.ببنديم بازيگر يك خيانتهاي بر چشم كه نميدهد اجازه شده ريخته
در بازي حق سال پنج تا و ميشود ممنوعالخروج احتمالا كه ساله پنج و چهل دوئونگ
نيست خيانتكار كه داده توضيح آن در و نوشته فرزنداناش به نامهاي ندارد هم را فيلمها
اختيار در آمريكاست ساكن كه دوئونگ خواهر را نامه اين از نسخه يك.است بازيگر يك تنها و
.باشند آگاه ميگذرد برادرش بر آنچه از دنيا همه تا گذاشت "تايمز لسآنجلس" روزنامه
هاليوود نمايش *
را روشي دقيق برنامهريزيهاي و مشترك جلسات ماهها از پس هاليوود معظم استوديوي پنج
.كردهاند ابداع اينترنت جهاني شبكه روي ديدن فيلم براي
فيلمها قاچاق تكثير مسئله به رسيده مديرانشان تاييد به كه استوديو پنج اين بيانيه
سوي از.شود كوتاه قاچاقچيان دست ديگر تا شده راهاندازي سرويس اين گفته و كرده اشاره
نسخه كه چرا باشد ، نيز فيلمها فروش و خريد و نظر تبادل محل سرويس اين است قرار ديگر
راهاندازي نوامبر يازدهم از سايت اين.ميگيرد قرار دسترس در راحتي به فيلمها كامل
سايت.گذاشته علاقهمندان دسترس در را فيلم هفتاد و صد از بيش فعلا و شده
هم و يافت آن در ميتوان را جديد فيلمهاي هم هست ، فيلمي جور همه شامل Movie Link
كلاسيكي فيلمهاي جزو هم"كازابلانكا" و "تيفاني در صبحانه" را ، كلاسيك و قديمي فيلمهاي
مردان" ،"جادو پاتروسنگ هري" فيلمهاي.كرد دريافت را كاملشان نسخه ميتوان كه هستند
بيشترين.دارند قرار فيلمها فهرست در نيز "آمريكايي زيبايي" و "زيبا ذهن" ،"سياهپوش
به شبكه روي از فيلمهااست دلار كند 95 پرداخت بايد فيلم ديدن براي كاربر يك كه رقمي
فيلم ، نمايش محض به.ميمانند تماشا بدون روز سي تا و ميشوند منتقل كامپيوتر درايو هارد
فعلا كه است توضيح به لازم.ميشود پاك خودكار طور به فيلم ساعت ، چهار و بيست از پس
صبر كمي بايد ديگر كشورهاي ساكنان و شده داده آمريكا متحده ايالات ساكنان به خدمات اين
.برسد نوبتشان تا كنند
نميكنيم قبول *
كمپاني اين مخالفان حرف كه كرد اعلام گفتوگو يك در "ديزني" كمپاني انيميشن بخش مدير
حرف "ديزني" انيميشنهاي پشتسر حسادت سر از آنها كه دارد باور و نميكند قبول را
گرفته قرار استقبال مورد كمتر سالها اين در محصولاتاش كه "شوماكر تام".ميزنند
مديون ميشوند ساخته ديزني كمپاني از خارج كه ديگري انيميشنهاي همه كه دارد عقيده
را ما مخلوقات چند هر بدقيافه سبز غول اين كه گفته "شرك" درباره شوماكر.هستند ديزني
"علاءالدين" در "جني" شخصيت اگر و است مخلوقات همان وامدار هم خودش اما برده سوال زير
به آنكه از بيش شرك ميگويد او.ميآفريدند جوري چه را بدقيافه غول اين نميدانم نبود
نثار فيلم در كه است ناسزاهايي و تحقيرها مديون را شهرت باشد ، شده مشهور خودش خاطر
.ميكند "ديزني"
كه گفته و داده خبر "ماوس ميكي" پروژه از ديزني كمپاني مدير اين حال عين در
يك توليد از شوماكر.هستند بانمك و جذاب موش اين روي كار سرگرم كمپاني اين انيماتورهاي
پروژه اين كه گفته و كرده رضايت اظهار ماوس ميكي حضور با دقيقهاي يك آزمايشي فيلم
آفرينشاش ابتداي از ماوس ميكي كه است توضيح به لازم.ببندد را مخالفان دهان ميتواند
او حضور با بلند فيلم يك است قرار اما نبوده ، بلند فيلم يك قهرمان هيچگاه سينما در
گفته و كرده معرفي ديزني آينده اسطوره دو نيز را "واستيچ ليلو" ،"شوماكر".شود ساخته
!معذوريم گفتنشان از فعلا كه داريم برنامههايي هم آنها براي
ديد از خارج
آشوري عليرضا
خلاصه خاص زمينه يك در و جنبه يك در فقط فيلم يك هويت و شخصيت تمام كه ميآيد پيش بسيار
...يا و ويژه جلوههاي در يا اول ، نقش بازيگر در شود خلاصه فيلم تمام مثلاشود
.سودربرگ استيون در يعني ميشود خلاصه كارگردانش در صددرصد كه است فيلمي (ترافيك) قاچاق
بهترين اسكار فيلم همين براي و دارد هم فراواني طرفداران كه سبك صاحب و پيشرو كارگرداني
ميتوان كه است فيلمسازاني جمله آن از سودربرگ استيون.داد اختصاص خود به را كارگرداني
ساختار در ويژگيها اين.داد تشخيص آثارشان در را مدرنيستي پست ويژگيهاي راحتي به
تدوين با صرفا سودربرگ كه آمده پيش و ميكند خودنمايي سودربرگ آثار تدوين در بيشتر
روند همين ادامه در كه است فيلمي قاچاق اما.(لايمي مثل) باشد داده شكل را فيلمي ساختار
بعدي فيلم با و است شده ساخته تدويني بازيهاي آكروبات بر متكي و مدرنيستي پست آثار
داستاني و كلاسيك كاملا است فيلمي كه نفرهاشن يازده ستد و داد يعني سودربرگ
هم در و همزمان طور به را مخدر مواد درباره داستان چهار قاچاق.دارد فراواني تفاوتهاي
كه هستند شاهد يك جان از حفاظت مامور كه است پليس دو داستان اول.ميكند روايت تنيده
است قاچاقچي همان همسر زندگي دوم داستان.دهد شهادت موادمخدر قاچاقچي يك عليه است قرار
است پليسي به مربوط سوم داستان.ميكند تلاش او فعاليتهاي ادامه و شوهرش رهايي براي كه
دادستان يك زندگي چهارم داستان و دارد قاچاقچيان با خستگيناپذيري مبارزه كه مكزيكي
روايت.ميكند سقوط منجلاب در و ميشود مبتلا موادمخدر به كه است او دختر و قدرتمند
فيلم به را قاچاق داستانها ، تكتك سادگي رغم به قاچاق در خطي تك و ساده داستان چهار
خط روي قصه چهار هر كه چرا ميرسد نظر به تحميلي كمي كه اي شلوغي.است كرده بدل شلوغي
ادغام هم در اپيزوديك فيلمي چهارقسمت كه انگار.ميشوند روايت مستقل تقريبا و مستقيم
هم به هرگز (دوم و اول داستان جز) داستان چهار اين خطوط كه است جا اين جالب نكته.شوند
با گويا.است آزارنده كمي رسيدن هم به اين هم دوم و اول داستان مورد در و نميرسند
"عامهپسند داستان" معروف فيلم به تا ميكند تلاش سودربرگ قصه چهار اين درهم روايت
صددرصد ارتباط و شدن تنيده درهم و زماني شكست ولي بزند پهلو "تارانتينو كويينتين" ساخته
در و ميكند بدل متفاوت كاملا اثري به را عامهپسند داستان فيلم ، آن در داستانها
پسند عامه داستان فيلم برخلاف.ميآورد كم كاملا قاچاق گفت بايد فيلم آن با رقابت
است گونهاي به هم سودربرگ كارگرداني نوع و دارد قصه ضد حتي و مستند شبه روايتي قاچاق
داستان هر شايد و شدهاند گنجانده فيلم در و انتخاب داستان چهار اين تصادفا انگار كه
بسيار دكوپاژ و بازيگران از گرفتن بازي نحوه.گيرد قرار آنها جاي ميتوانست هم ديگري
و واقعي افراد مثل دقيقا مشهور بازيگران اين كه ميكند فراهم شرايطي هم فيلم سنجيده
.ميكند تقويت را فيلم مستندوار حالت كه است نكاتي از يكي اين و شوند ظاهر پرده بر عادي
بر هم آن و برگزيده را جالبي روش داستان چهار اين مستندگونه روايت تفكيك براي سودربرگ
رنگ مكزيك كشور به مربوط داستانهاي تصاوير در.قصه هر در رنگ و نور تفاوت به ميگردد
به جملهاي تقريبا كه اين بر مضاف است تيره قهوهاي رنگ صحنه رنگ تنها شايد و غالب
قصه عليالخصوص آمريكا به مربوط داستانهاي.نميشنويم شخصيتها زبان از انگليسي زبان
و تلخ بسيار حس كه سرد و فلزي آبي رنگ با هستند تصاويري همگي دخترش و دادستان
.مييابد بارزي مصداق فيلم دادستان شخصيت مورد در خصوص به كه ميكنند القا را خفقانآوري
همان طبق مخدر مواد با مبارزه سالها از بعد داگلاس مايكل ديدني بازي با فيلم دادستان
نجات براي را گستردهاي تلاش و ميشود فرزندش تنها اعتياد متوجه معروف كليشهاي داستان
همگي فيلم اين داستان چهار اصولا كه گفت بايد جا همين.ميبرد كار به منجلاب از او
اجراي به صرفا دارد وجود آنها در نوآوري و تفاوت اگر و هستند قديمي و كليشهاي
.روايت و داستان در نوآوري به تا برميگردد فيلم واضح كاملا تكنيك و كارگردان چشمنواز
لحاظ از كه باردار زني نقش در جونز زيتا كاترين درخشان بازي با قاچاقچي همسر قصه اما
حضور هم و روايت و اجرا خاطر به هم ندارد جنايتكارش شوهر از كمي دست خباثت و شجاعت
نسبت و ميشود خارج كليشهاي حالت از ملاحظهاي قابل ميزان به زيتاجونز تاثيرگذار بسيار
خطي تك و ساده داستانهاي اين كلي طور به.ميايستد بالاتر مرتبهاي در ديگر قصههاي به
فيلم كه است سودربرگ كارگرداني خاطر به صرفا و ندارند برندهاي پيش نقش خود خودي به
ميزان از نيست قادر هم سودربرگ قدرت ديگر اوقات برخي در كه اين كما ميرود جلو
فيلمبرداري.است آن نكته برجستهترين قاچاق فيلم تكنيكي وجه.بكاهد فيلم خستهكنندگي
.شدهاند حل خود نقشهاي در كاملا فيلم نامدار بازيگران.معناست تمام به شاهكار يك فيلم
قاچاق گفت بايد مجموع در ولي است كرده كارگرداني را فيلم صلابت با و مسلط هم سودربرگ
اسكار آكادمي كاش اي و نميرود شمار به خوبي فيلم هم قدرها آن ولي نيست بدي فيلم گرچه
،"لايمي" ،"ديد از خارج" مثل فيلمهايي خاطر به (كردهايم عادت گافهايش به ديگر كه)
خاطر به نه ميداد جايزه سودربرگ به اشن"نفر يازده دارودسته" حتي يا و "براكوويچ ارين"
!قاچاق
|