ابليس با پيادهروي
تهران در مارگريتا
ميكند توجيه را خود روايت
ادبيات حاشيه
ابليس با پيادهروي
اثر اين از تبريزي كمال سينمايي اقتباس مناسبت به مارگريتا و مرشد به نگاهي
هر پيلاطس و مسيح قصه و مارگريتا و مرشد بين عشق داستان مسكو به شيطان سفر جذاب داستان
تلقينكنند تاريخي روايتهايي به را جديد جهانبيني تا ميكوشند آشنازدا صبغهاي با قصه سه
يزدانيخرم مهدي
تحصيلات اتمام از پس او.آمد دنيا به روسيه در م.مه 1891 ماه در بولگاكف ميخائيل
به را دوره اين فارغالتحصيلي مدرك با م.سال 1916 در و شده پزشكي دانشكده وارد متوسطه
با و مدتي از پس او كرد ، آغاز نمايشنامهنويسي با را ادبيات بولگاكف.ميرساند پايان
.نشد داده ادبي پردامنه و رسمي فعاليت اجازه او به و شده مغضوب استالين آمدن كار روي
قولي به.شد واگذار او به مسكو تئاتر در شغلي استالين ، شخص دستور به مدتي از بعد اما
بولگاكف نوشتههاي برخي به استالين شديد علاقه و ماياكوفسكي ولاديمير تكاندهنده خودكشي
و مهمترين عنوان به مارگريتا و مرشد رمان نوشتن.بود نسبي آزادي اين باعث
.در 1928 نويسنده.كرد پر را او مفيد عمر دوران تمام تقريبا بولگاكف اثر تاثيرگذارترين
در ديكتاتوري ، آشناي پيامدهاي علت به بعد سال دو و كرد آغاز را كلاسيك اثر اين نوشتن م
تصحيح نوشتن ، .انداخت آتش به را اثر بود ، كرده پريشان را ذهنش عصبي فشارهاي كه دورهاي
سال طي 12 او كه طوري به.داشت ادامه بولگاكف زندگي روزهاي آخرين تا كتاب آمادهسازي و
.كرد بازنويسي را آن بار هشت اثر اين نگارش
م.سال 1965 در يعني بعد سال و 25 نشد ميسر نويسنده حيات زمان در مارگريتا و مرشد چاپ
در بود شده منتشر روسيه در سانسور مقداري با كه رمان.گرديد منتشر او بازماندگان توسط
"برابر 100 قيمت به كه انداخت راه به سياهي بازار چنان و رفت فروش كامل طور به اول شب
غير بهدرگذشت سالگي سن 49 در مسال 1940 به بولگاكف ميخائيل.ميشد معامله جلد پشت
ترجمه) "سياه برف" به ميتوان آنها از كه مانده باقي نيز ديگري آثار او از رمان اين از
و مرشد.كرد اشاره كوتاه داستان مجموعه چند و (غبرايي مهدي ترجمه) "سگ دل" ،(احمدپوري
انتشارات توسط و سال 62 در كتاب نخست چاپ.است كرده ترجمه ميلاني عباس را مارگريتا
بولگاكف درباره.گرديد چاپ تجديد ديگر بار سه كتاب دهه دو اين طي و آمد بازار به نشرنو
كه حيني در و ميزيست شوروي در نوشتن دوران بحرانيترين در كه او.نوشتهاند بسيار
با توانست ميشدند ، كشته مرموز و شبانه يا و ميشدند تبعيد سيبري به يا نويسندگان
غولهاي خاموشي سالها از بعد كه اثري.بنويسد سترگ رماني اثرش انتشار به اميد كمترين
تمام با مارگريتا و مرشد.كرد معرفي تزاري دوره ادبيات خلف عنوان به را او روس ، ادبي
درهم سيرك يك به را جهان كه اثري.است روايتمند و خوشخوان اثري خود ، پيچيده ساختارهاي
شده تشكيل مجزا داستان سه از واقع در رمان:(1940) مارگريتا و مرشد.ميكند تبديل ريخته
مسكو ، به شيطان سفر جذاب داستان.كنند پيدا يكسان خوانشي هم با ميتوانند هم پايان در كه
آشنازدا صبغهاي با قصه سه هر پيلاطس ، و مسيح قصه و مارگريتا و مرشد بين عشق داستان
:متفاوت قصه ترس ، قصه.كنند تلقين تاريخي روايتهايي به را جديد جهانبيني تا ميكوشند
و آشنا بنمايههاي تحريف برپايه و اگزوتيك ساختار يك خود دوره در بولگاكف رمان ساختار
.ساخت متفاوت قصه سه دوسويه تحريف اين با اوبود فرم در اغراق
با كه قصهاي و دارد جريان مسكو در و نويسنده حال زمان در آن از قسمت دو كه قصههايي
احمقانه ديالوگ با داستان.ميشود روايت باستاني اورشليم در مسيح تصليب داستان مركزيت
صحنه به شيطان:ميشود آغاز خدا وجود و متافيزيك منجمله مختلف مسائل باب در روشنفكر دو
بولگاكف.ميدهد دست از قطار چرخهاي زير را سرش او پيشبيني طبق مردها از يكي و ميآيد
ايجاد با او:ميكند آغاز شر نيروي مورد در كهن فرض و ذهنيت يك با را خود قصه ساختار
كهن مفاهيم اين مورد در دارد سعي عشق و شر خير ، يعني مفهومي كاملا و ساختاري مثلثي
ادبي رويكردهاي به را خواننده ذهن آغاز در مسكو به شيطان سفر قصهبنويسد جديد داستاني
ذهنيت...و داستايوفسكي و شيطان گوته ، و شيطان.ميكند راهنمايي هميشگي مفهوم اين به
با بولگاكف اما.است "شر" نماد عنوان به شيطان مفهوم از جديد خوانشي دنبال به اثر مخاطب
با فردي.است شر نشان دقيقا كه ميسازد شخصيتي مذهبي فكري بنيادهاي و خرافات بر تكيه
تا را عدهاي و ميريزند برهم را شهر يك خود دوزخي دستياران همراه به كه چشمگير قدرتي
.است مرشد ديگر ضلع ميدهند ، عذاب مرگ سرحد
يعني آتشين عشق دنبال به كه شوروي دوره شده سانسور و شده نفرين نويسندگان از نمادي
از شيطان همدستان از يكي ياري و كمك با پايان در و ميزند دست كاري هر به مارگريتا
با قصه سه اين هارموني.ميروند آسمان به مارگريتا همراه به و كرده فرار رواني آسايشگاه
.است شده مرموز خارجي دلايل علت به كه است آشنايي فضاي تصوير و ترس حس ايجاد بر تكيه
بر علاوه ميكوشد شده شناخته مولفههاي و بنمايهها تمام دادن قرار محور با بولگاكف
مخاطب و خواننده ذهن ارجاع مركز كه كند حافظهاي داراي و صاحب را متن !اثر خطي روايت
واكنش را ترس تعريف اگر:است شده تعريف شكل دو به رمان اين در ترس توضيح اين با.باشد
همين از مارگريتا و مرشد رمان در بولگاكف بدانيم شده شناخته عاملي انسان فيزيكي و حسي
گزارهها همواره چنيني اين مفاهيمي و پيلاطس پولس شيطان ، است برده فراواني بهره مولفه
آن وحشت از صبغهاي با مسيحي انسان افسانهپرداز ذهن و بودهاند خشونت و ترس نمادهاي و
موجوداتي بولگاكف اثر ابتداي در يارانش و شيطان ميآورد ياد به همواره و كرده دروني را
.ميشوند ساخته افسانهها همين باورهاي برپايه كه هستند (اثيري نه و) رئاليستي كاملا
عنوان به يا ;ميشد استفاده صورت دو به چنيني اين مفاهيم بولگاكف اثر از قبل تا
شخصيتي ميشد ، "متفاوت" شخصيتي به تبديل يا و مييافت كاركرد اثر در ساختاري ميزانسني
به ميآفريد ، را جديد و نو موقعيتي و مفهوم مخاطبش ، ذهن باورهاي شكستن و رفتن هدف با كه
دوستداشتني اشرافزادهاي مانند كه كارامازوف برادران در داستايوفسكي شيطان مثال طور
اين.ميآورد وجود به را انديشهاي و شيرين ديالوگ صفحه دهها و آمده ايوان اتاق به
قرار توجه مورد خود خرافي شكل به و شده بنفكني كاملا مارگريتا و مرشد رمان در نگره
سوبژكتيو مفاهيم اين در كه ترسي پتانسيل و وهم بر دستاندازي بدون بولگاكف.ميگيرد
به را ذهنيت آن واقع در و نوشته رئاليستي قصه مسيحي انسان افسانههاي از دارد وجود
روس انسان.است متفاوت كاملا مسيح يعني خير نيروي ديگر سمتي ازميدهد تحويل خودشان
برهم متافيزيكي آشفتگي يك با سياسي كاملا يكساننمايي و روزمرگي و تهرنگ با بولگاكف
نيز ديگر صبغهاي شيطان از رئاليستي ترس.نيست ساخته كاري هيچ دولت دست از و ميريزد
تا را اثر بولگاكف.است گرفته وام به چخوف از نويسنده كه است گروتسكي كاركرد آن و دارد
معكوس را حسي كاركرد صحنه و فضا تغيير با نهايي لحظه در اما ميبرد پيش پارودي سرحد
كردن برپا با خود رمان در بولگاكف.ميكند تبديل وحشت به را ترسآلود گنگ حس آن و كرده
حالت از استعاره به او توسل با كه مينويسد دراماتيك شدت به قصهاي عجيب ضلعي سه اين
تعليق نوعي بولگاكف اصلي تكنيك واقع در.مينهد گام مدرنروايي موقعيت به كلاسيكروايي
نقطه در او.ميآيد وجود به او زماني متعدد برگشتهاي و رفت از كه تعليقي.است جديد
مخاطب به را خوانش تكميل احساس بروز اجازه و ميكند رها را خود قصه فصل هر نهايي
.نميدهد
حادثه و پرآشوب قصه.ميآفريند همديگر قطع جهت در را متفاوت قصه دو نويسنده واقع در
دو اين توسط كه زماني آمدهاي و رفت.مسيح كسلكننده حدودي تا و عميق قصه و مرشد و شيطان
.است متني حافظه كاركرد آن و ميآورد وجود به نيز را متضادي احساسات ميگيرد صورت قصه
مسكو شهر قصه نخست.ميكند استفاده متن خوانش براي حافظه گونه دو از زيرك نويسنده اين
با ميكند وادار را خود مخاطب او.است خوانش قابل متني درون كاملا ذهن يك با كه است
بخورد ، تكان و ببيند شود ، روبهرو شده تهنشين وجودش در كه سالهاي صد چند ترس و هراس
به برخورد با مخاطب و گرفته جاي متن دل در مفهوم اين دادههاي و مولفهها دليل همين به
در و آورده ياد به را شده خوانش متني تاريخ است مسكو شهر داستان آن محوريت كه قصهاي هر
.ميرود فرو اضطراب
او مخاطب ذهن باورهاي دادن قرار هدف با نويسنده يعني دارد عكس كاركرد دقيقا مسيح قصه
ساختار يك سويه اين.ميدهد قرار تلخ پارادوكسي در آخر در و كرده دچار متن خوانش به را
توسط كه ديكتاتوري دوره روس انسان وضعيت به مفهومي رويكردي:ميآورد وجود به را مهم
اين.ميكند رد را آن نوعي به و شده طرد خود شده پذيرفته و شده ساخته بنمايههاي
و داده قرار واقعيت و ترس ميان پروسه يك در را بولگاكف انسان عذابدهنده موقعيت
كه ميزيست دورهاي در بولگاكف.ميكند بازآفريني را موهوم و ترسزده جامعه ساختارهاي
مزمن ترس اين مفهومي بازتاب دقيقا مارگريتا و مرشد.بود كرده رخنه محيط در ترس و وحشت
تاريخ و ترس مقابل در را روس انسان خاصروايي فرم اين طرح با او.است نفسگير و
مرشد.ميشود شاهكارروايي يك مرشد قصه هجمه اين با.ميدهد قرار باستانياش آرامشبخش
وي به را او عشق منابع همين و شده دچار ترس منابع با رويارويي عاشق نويسنده
.بازميگردانند
و سكانسها.ميبرد پناه آسمان به شيطان گروه همراه به و كرده ترك را معاصرش جهان او
يك موجود آشفتگي تبيين براي او.است توجه قابل خود نوع در بولگاكف تصويري بخشهاي
روح هرم در كه اكسپرسيونيستي تصاوير از ضربهزننده استفاده.دارد مناسب راهكار
:كرد تقسيم قسمت دو به را خود تصاوير و فضاها اودارند را خود تاثير اثر سوررئاليستي
خستگي گرما ، مانند طبيعي عناصري از استفاده به بولگاكف روشن فضاهاي در.تاريك و روشن
مسخ و احمقانه مرگ اجباري ، سكوت و طرف يك از خيابانها به آدمها گلهوار هجوم و شهر
بهره عين در كه ميسازد ياسآور و ملتهب موقعيتهاي ديگر طرفي از گلهوار آدمهاي همين
درون ترس راستاي در كاملا او تاريك فضاهاي.شدهاند افسردگي و وهم دچار اكشنروايي از
به مرموز صداهاي و تهوعآور رنگهاي از فراوان و متعدد استفاده.شدهاند ساخته متني
در شيطان كه ميسازد را شهري شيطان حضور در تاريخ گناهكاران شكوهمند رستاخيز همراه
در بولگاكف آدمهاي.است كرده خارج ادارياش نظام و روزمرگي از را آن خود روزه سه اقامت
نيز را اثر فرمهاي و ساختارها تمام كه هندسهاي شدهاند ، زيستن هندسه يك دچار مسكو
وارد هندسه اين در شكافي ترس و اتفاق فاجعه ، از انبوهي كردن وارد با او كرده ، توجيه
شكلي اصلا مخاطب توقع بنابر خير و شر بين نبرد.ميكند رها را آن پايان در و كرده
و ميهراسد دارد نبرد بوي كه چيزي هر از رمان متفاوت و تكبعدي مسيح و نمييابد فيزيكي
از پر انساني.ميآورد ياد به را روس انسان خود نمادين صبغه با مسيح.نميدهد تن آن به
هر ويژگي اين از ميتواند و دارد قدرت كه نيرويي شيطان مقابل در.خاكساري و طوع
اثري اساسا مارگريتا و مرشد رمانبياورد وجود به را است مايل كه رهايياي و آنارشيسم
از و گرفته سخره به را بولگاكف زمان باورهاي تمام آن استعاري پيچيده روح.است مفهومگرا
است نسلي نماينده بولگاكف ميخائيل.ميكند گزارش را روس انسان حيواني سقوط و زوال جهتي
دامن به دست خفقان رفتار و فضا تصوير براي و كشيده بيرون افسانهها دل از را رئاليسم كه
آن و ميدهد گزارش كه نفريني و سياهي تمام با اثر اين در او.شدهاند سوبژكتيو مفاهيم
پايان در كه قصهاي.مينمايد اثر تلطيف دليل را عشقي قصهاي باز ميكند روايت را
كه آنچه هر آخر در و كرده تبديل مرثيهسرايي و رقت نوعي به را متني درون ترس بنيادهاي
فرم نقد زيرا نوشت تخصصيتر بايد رمان اين باب درميدهد فراري شب آسمان به را هست
در را خود مهم اثر بولگاكف.گزارش يك فقط.نميگنجد مقاله اين حوصله در اثر پيچيده
.دارد را خود خاص ارزشهاي هم "سگ دل" چون آثاري ميان اين در.نوشت ديكتاتوري نكبت دوران
رومن كه است بالا آنقدر اثر بصري جذابيتاست شده چاپ تجديد تازگي به هم رمان اين
خود خلف مانند به كه بولگاكفكرد رمان اين برمبناي فيلمي ساخت به وادار را پولانسكي
بيمارياي اثر در او مانند به جالب و تاريخي همشكلي يك با بود خوانده پزشكي چخوف ، يعني
.درگذشت نفسگير و مزمن
تهران در مارگريتا
ميخائيل كتابهاي بهترين از يكي و بيستم قرن ادبي مهم آثار از يكي مارگريتا و مرشد
اقتباسها اين اغلب اما.است شده بسياري سينمايي اقتباسهاي ادبي آثار از.است بولگاكف
ساختن حال در تازگي به تبريزي كمال.است بوده كم موفق آثار تعداد يا نبوده موفق چندان
و مرشد" رمان از اقتباسي فيلم اين."كن نگاه آسمان به گاهي" عنوان با است فيلمي
آن سكانسهاي از درصد از 80 بيش حاضر حال در.است بولگاكف ميخائيل نوشته "مارگريتا
همين به دارد فجر فيلم جشنواره در را آن نمايش قصد تبريزي كه آنجا از و شده فيلمبرداري
سرشناس كارگردانان از تبريزي.ميگيرد صورت فيلمبرداري با همزمان صورت به آن تدوين دليل
موفقترين از يكي او "سركشي دوران" تلويزيوني مجموعه و ميآيد شمار به ايران سينماي
آن در حاكم شرايط و فرهنگ چقدر كارگردان اين ديد بايد ولي.است اخير ساله چند سريالهاي
در كه قرمزي خطهاي و ايران جامعه در موجود شرايط به توجه با و ميشناسد را روسيه زمان
متن به چقدر آنكه ضمن بود خواهد موفق رمان اين از اقتباس در حد چه تا دارد وجود سينما
كه را اثري حق ميتوان آيا كه است اين ميشود مطرح اينجا در كه سوالي.است وفادار آن
فيلم اين در كرده بازنويسي را آن بارها و كشيده رنج آن خلق براي سال دوازده نويسندهاش
از نويسنده خاطرات آن از بخشهايي كه است مدرن رماني "مارگريتا و مرشد".كرد ادا
و نگرفت چاپ اجازه نويسنده حيات زمان در كتاب اين.است روسيه در سانسور و خفقان سالهاي
معدود تيراژي در و صفحاتي حذف از بعد را آن نشر مجوز روسيه دولت تا كشيد طول قرن ربع
سياه بازار كالاهاي داغترين از آن محدود تعداد دليل به چاپ از بعد كتاب اين.كند صادر
و مرشد چون مدرني رمان از اقتباس بضاعت ايران سينماي آيا.ميرفت شمار به روسيه
.ميشود فيلمبرداري تهران در باغي در "كن نگاه آسمان به گاهي" فيلم.دارد را مارگريتا
افشنگ مريم
ميكند توجيه را خود روايت
آزرم محمد
.است "ادبي ژانرهاي" بحث ادبي ، ناتمام گفتوگوهاي تمام در نشدني ، تمام بحثهاي از يكي
سازنده كه دانست مشابهي نظامهاي و كلي شباهتهاي از مجموعهاي ميتوان را "ژانر"
شعر ، ژانر مثل.ميكنند طبقهبندي موقعيت ، اين در را آن و ادبياند اثر يك براي موقعيتي
ژانرها اين از يك هر در گاهينامگذاريها اين مثل مواردي و نمايشنامه ژانر قصه ، ژانر
و پليسي داستانهاي حماسي ، شعرهاي مثل ميگيرد صورت داخليتري تقسيمبنديهاي نيز ،
به شده اضافه و توضيحي كلمههاي خود از نوشتهها از برخي در كه قبيل اين از مواردي
.ميبرند نام ژانر عنوان ،
تعريفهاي كه هستند آثاري آمدن پديد ميكند ، جذاب را ژانرها درباره گفتوگو آنچه اما
كه ميكنند ارائه تفاوتها از نظامي و ميزنند پس را شباهتها ميگيرند ، ناديده را كلي
تصور برخلاف.ميكند مشكل را ادبي اثر ردهبندي و ميدهد تغيير را پيشساخته موقعيتهاي
گرفتن شكل دليل به تعريفي چنين دارند ، مدنظر را ژانر از جامعي و دقيق تعريف كه بسياري
چطور ژانر يك مرزهاي اينكه.امكانپذير نه و است قبول قابل نه ادبي ، و هنري متفاوت آثار
و است؟ شده خارج آن از ما نوشته كجا در و شدهايم ژانر يك وارد كجا از ميشوند ، مشخص
مشخص مرز يك ميتوان چگونه نوشتاري ، ادبي ژانرهاي ما بحث در و مختلف ژانرهاي بين اينكه
از يك هر شخصي تعريف يا موجود تعريفهاي در دستكم دارد ، وجود مرزي چنين اگر و شد؟ قائل
نگيرد ، قرار آن سوي دو در و باشد داشته قرار مرز اين روي درست كه نوشتهاي وقت ، آن ما ،
به را ژانر دو هر از تركيبي نامي اگر ميناميم؟ چه را آن ميشود؟ ردهبندي ژانري چه در
چنين آن هستي است ممكن كه كردهايم اعتراف جديدي ژانر گرفتن شكل به عملا بدهيم ، آن
فرض مشترك نقطه يك ميتوانيم نوشتاري ژانرهاي همه بين اينكه جالبتر.نپذيرد را نامي
قرار مشخص ژانر يك درون و داشته قرار نوشتاري ژانرهاي از ما تعريفي مرز روي كه كنيم ،
پديد را اثري چگونه خود ، موقعيت در درست مرزي ، و فرضي مشترك نقطه اين.باشد نگرفته
ناميدن چرا بپرسيم خود از بايد كه همينجاست شايد بناميم؟ چه را اثري چنين آورد؟ خواهد
و طبقهبنديها از بيرون را آن كه آنچه به ميدهيم ترجيح را اثر يك كردن طبقهبندي و
.ميدهد قرار ناميدنها
چنين نوشتاري ژانرهاي بين كنيم ، فرض كه است شرطي به تازه شده ، گفته حرفهاي اين همه
يك با تا مواجهيم تغيير محدوده يك با بيشتر ژانرها بين كه حالي در.دارد وجود دقيقي مرز
حصار يك در ميدهد امكان ادبي نوشتههاي به كه است ژانر تغيير محدوده همين و.مشخص مرز
در كه هم "ژانرها تداخل" بحثكنند نفوذ هم ديگري ژانرهاي به و نمانند باقي شده تعيين
برخي در.ميشود ناشي امر همين از هست ، و بوده بسيار آن ، پيرامون گفتوگو اخير سالهاي
مفهوم رفتن بين از دليل امروزي ، نوشتههاي از بسياري در را ژانرها تداخل اظهارنظرها ، از
تعيين و ژانر ناكارآمد مفهوم از استفاده جاي به كه دارند اعتقاد و كردهاند تلقي ژانر
و متن ديگر چشماندازي از.كرد استفاده "بينامتني" و "متن" مفاهيم ، از بايد آن ، مرزهاي
ژانر متعين و مشخص مرزهاي و بودن قطعي بلكه نميگيرند ، قرار ژانر با تقابل در بينامتني
هم و ميبخشد سياليت و تحرك ژانر ، به هم آن ، حدود كردن متغير با و ميگيرند ناديده را
رفته بين از مفهومي ژانر ، اگر حقيقت درميدهند گسترش را آن جديد ، تعريفهايي ارائه با
و ناميدن نوع هر از فرار حتي يا و طبقهبندي و ناميدن براي جدل و بحث همه اين بود ،
براي تلاش يا و مداوم رفتن فرا.نميگرفت در ادبي آثار كردن نيست و هست و طبقهبندي ،
مفهومي حضور.است ژانر حضور دهنده نشان متمايز و متفاوت ادبيات كتابهاي در امري چنين
ژانرهاي بين ، اين در است ممكن اگرچه.داد گسترش را آن حدود و رفت فراتر آن از بايد كه
.آيند پديد نيز ، جديدي
داد ، قرار "خوانش" مورد را آن ميتوان بحثي چنين زمينه در كه مسئلهساز كتابهاي از يكي
كتاب اين مقدمه در.است "گوران حيدري فرهاد" نوشته "دونادون رنگهاي افسانه" كتاب
و كنند پيدا تحقق امكان نوشتار ، انواع كه كرده مستقر وضعيتي در را زبان كه ميشود اعلام
خواند بلند شعري صورت به را كتاب اين بتوان و بهخصوص ژانر فاقد آيد پديد متني نهايتا
است متني "دونادون رنگهاي افسانه" ميرسد ، نظر به ولي.آورد شمار به غيرمعمول رماني يا
به ميل نيز هستند شعر آنكه از قطعاتي كه چرا ميدهد ، گسترش را قصه ژانر آن ، روايت كه
و نميشوند اجرا متن خود در كه ميگويند چيزهايي از و دارند داستاني روايت و قصهگويي
امر" كه ميشود روايت چيزهايي از نيز كتاب سراسر در ;دارند آن از بيرون به ارجاعي
اجرا نتيجه در ميشود ، ارائه آنها از تلقياي چنين يا ميشوند محسوب "عرضه غيرقابل
محسوب داستاني اجراي نوعي ميتواند آن ، از گفتن و روايت طريق از نشدني ، عرضه امر نكردن
و تمايز بايد بهخصوص ، ژانر يك غياب موقعيت به رسيدن براي كتاب اين در طرفي از.شود
اتفاقي چنين كه ميشد ، برداشته اينگونه ، تقسيمبنديهايي و داستان و شعر بين تشخص
آنها سطربندي فقط كه شعرهايي در حتي گردد ، حفظ تمايز اين تا شده سعي بيشتر و نيفتاده
خواسته دليل به تنها كتاب اين بودن قصه.دارند داستاني روايتي و است شعر به مربوط
بودن قصه آن ، روايي منطق ;نميگيرد شكل متن ، يك در نوشتاري ژانرهاي تكثر يا و خواننده
روايت از بخشي هم شده نوشته كتاب مقدمه در و جلد روي كه آنچه همه.ميكند توجيه را خود
روايت خواند بلند شعري صورت به را كتاب اين ميتوان اينكه گفتن جمله از است ، داستاني
.ميكند توجيه را خود
ادبيات حاشيه
ميگويد يوسا از كوثري *
و شركت فلسفه و ادبيات ماه كتاب نشستهاي در بعدازظهر ساعت 5 فردا كوثري عبدالله
كه است يوسا آثار بهترين از يكي "كاتدرال در گفتوگو".ميكند سخنراني يوسا دوباره
در مرگ درباره بيشتر كوثري سخنراني احتمالا.است نشده چاپ تجديد است سالها متاسفانه
.است شده ترجمه او توسط اخيرا كه است يوسا آند
جمالزاده برادران *
.دارد چاپ زير جمالزاده برادران نام به داستاني مجموعه نويسنده و مترجم اخوت احمد
چاپ به زندهرود خصوص به ادبي نشريات در او مقالات اغلب و ميكند زندگي اصفهان در اخوت
.دارد اخوت كارهاي ديگر با متفاوت هواي و حال كه است اثري جمالزاده برادران.ميرسد
گرفت را ضرر جلو اميركبير *
ارزش با آثار تازهاي دوره در اميركبير انتشارات دانته ، "الهي كمدي" چاپ تجديد از بعد
تجديد دوباره بود ، مانده محاق در و شده چاپ انقلاب از قبل كه را مترجمان و نويسندگان
ويژهاي جايگاه جيبي كتابهاي اميركبير انقلاب از قبل آثار مجموعه در.ميكند چاپ
تاكنون كه كتابهايي از.ميشود چاپ تجديد قطع همان با دوباره كتابها اين كه داشتند
اين چاپ با.برد نام ميتوان سيونهپله و "آلكاتراز باز پرنده" ،"تامساير" شده چاپ
.منفعته بگيري كجا هر از را ضرر جلو كه داد مثبت جواب ضربالمثل اين به اميركبير آثار
گرفت مجوز گلستان ابراهيم رمان *
در نگار بازتاب نشر را كتاب اين.گرفت نشر مجوز گلستان ابراهيم "جني دره گنج اسرار"
گلستان ابراهيم كارهاي سياسيترين از يكي جني دره گنج اسرار.كرد خواهد چاپ نسخه 2200
.نشد روبهرو چنداني موفقيت با كه ساخته نام همين به فيلمي نيز آن براساس نويسنده كه است
تيراژ در "گفتهها" از بعد گلستان ابراهيم از كه است انقلاب از بعد كتاب دومين اين
بازار از را كتاب اين قبلا خوانندگان كه اين دليل به ناشر گويا.ميرسد چاپ به محدود
.است نكرده اثر اين از بيشتري چاپ به اقدام خريدهاند سياه
ديگر رماني و طالبينژاد *
سال رمان.است كرده آماده چاپ براي را خود رمان دومين فيلم مجله منتقد طالبينژاد احمد
نوعي درباره صفر سال.كرد منتشر را آن كار روزانه كه بود نويسنده اين از رمان اولين صفر
نويسنده دوروبر آدمهاي از شده گرفته الهام داستان شخصيتهاي و است روشنفكرانه زندگي
رمان اين دستنويس كه كساني.است رمان اين شخصيتهاي از يكي مهاجراني عطاءالله.هستند
.است قويتر صفر سال رمان از رمان اين ميگويند خواندهاند را طالبنژاد جديد
|