زندگي در موفقيت
فرهنگ حاشيه
پادشاه نخستين
زندگي در موفقيت
مثال عنوان به شد نهاده بنا فرد بر جمع تقدم برپايه سياست بعد به فرانسه انقلاب از
را خود فردي زندگي كه ميخواهد زنان حتي اتباعش تمامي از ميشود جنگ وارد كشوري وقتي
كنند جمعي ميهنپرستي قرباني
قاسمي سهيلا:ترجمه
و جوانان ملي ، آموزش وزير عنوان به حال عين در كه است دانشگاهي استاد و فيلسوف فري لوك
انتشارات اكتبر ، 16) است كرده منتشر كتابي اخيرا وي.ميكند فعاليت نيز فرانسه تحقيقات
در همشهري پيشين شمارههاي در.ميرود شمار به مهم رويدادي كشورش در امر اين و (گراسه
مناظره از بخشهايي ميخوانيد اكنون چه آن.خوانديد را او كتاب از خلاصهاي صفحه همين
.كرديم اشاره آن به شماره همان در كه است كتاب درباره امبر كلود و فري لوك بين
گرفتهاند شكل مه 68 ماه از پس كه است انديشههايي اساس بر "چيست؟ موفق زندگي يك" كتاب
انديشههاي با را كتاب اين بايد.است وابسته آن معنوي نظام به بيشتر نيز آن موفقيت و
ميشود؟ سنجيده معيارهايي چه با چيست؟ خوب زندگي دانست ، همسو "زيستن خوب" مورد در قدما
اين در.است كرده مشغول خود به را غربيان فكر كه است سال هزار دو از بيش سوالات اين
صرفنظر آنها از كه نيست حاضر هيچكس و هستند فناوري و مصرفگرايي بنده همه كه دوراني
ديگران مختلف پاسخهاي و كرده مطرح را سوالات اين دوباره بسيار شهامت با فري لوك كند ،
.است آورده خودش نظرات و توضيحات همراه به را
***
به رسيدن براي دستورالعملي شما كتاب كه كنيم يادآوري است لازم ابتدا در:امبر كلود *
و تاريخي پاسخهاي جريان كه است جاهطلبانه اثري و نيست اجتماعي موفقيت يا خوشبختي
به چطور كتاب اين موضوع.ميكند بيان را است شده داده "زيستن خوب" مسئله به كه اساسي
يافت؟ راه ذهنتان
و سنتي اخلاق ميان كه شد روشن من بر پيش از بيش ،"مدرنها حكمت" نوشتن از پس:فري لوك
به زمان آن تا كه دارند جاي غيرمذهبي معنويات فاصله اين در.دارد وجود فاصلهاي مذهب
به احترام تنها را اخلاق اگر كه بگويم بايد مسئله اين توضيح براي.بود نشده توجهي آنها
نيز بشر حقوق و شده رايج تاكنون پيش قرن دو از عمومي عقيده اين اصل در - بدانيم ديگري
اصول و بوديم اخلاقگرا كاملا موجوداتي ما اگر حتي كه است مسلم - است پرداخته آن به
بشريت وجودي مسائل از هيچيك هم باز ميكرديم ، رعايت دقيقا را ديگران به احترام آرماني
داريم دوست كه كسي وقتي يا ميخورد؟ دردي چه به شدن پير اينكه مسائل؟ كدام.نميشد حل
ناراحت حد اين تا كه ديگري مسائل يا و مسائل اين...و بكنيم؟ بايد كار چه ميشود بيمار
يا زندگي براي كه كارهايي دلتنگي ، روزمره ، افتاده پيشپا مسائل مثل - نيستند كننده
مربوط حقوق به نه كه دارند جاي ديگري قلمرو در همگي - ميدهيم انجام كودكانمان آموزش
.هستند فرااخلاقي مسائل نوعي به اصل در و متفاوت مسائلي اينها.اخلاق به نه و ميشوند
به بسياري امروزه كه حقيقت اين.اند پرداخته آنها به بزرگ مذاهب برخي حال اين با
اخلاق از فراتر ما اكنوننميشود آنها طرح از مانع نميدهند ، بهايي مذهبي پاسخهاي
يا معنويت ، فضاي احساسي ، فضاي را آن ميتوان كه داريم جاي فضايي در و گرفتهايم قرار
ما و دارد وجود فضا اين كه است اين مهم.ندارد اهميت زياد آن نام ناميد مدرن حكمت فضاي
.بينديشيم آن به كه داريم نياز
صحبت شد ما نزد در مذهبي سيستم رفتن بين از موجب كه گسيختگي اين مورد در تفصيل به شما *
.رسيديد نتيجه اين به [...] نيچه از پس مدتها و دير خيلي شما اما.كرديد
:است مشخص اصلي نكته شده ، داده "سعادتمند زندگي" مسئله به تاكنون كه پاسخهايي تمامي در
يك شكست يا موفقيت بعد و ميشود شروع كار دارد ، جاي انسان از فراتر كه كسي تعيين با
يونانيان كه باستان دوران از حقيقت در.ميشود سنجيده متعالي اصل اين به توجه با زندگي
است عبارت كه آمد وجود به ديدگاه اين دادند ، پاسخ مسئله اين به كيهان الوهيت به توجه با
به و بجوييم نظم اين در بايد نيز را انسان وجود از هدف كه هماهنگ جهاني نظم وجود از
ما.نيست تشخيص قابل زنده موجود يك براي كيهاني نظم اين درواقع.يابيم رهايي ترتيب اين
.ميكنيم كشف خودمان از خارج در را آن بلكه نيستيم ، جهاني نظم اين كننده برقرار يا مبتكر
تسلط دنبال به ما مثل آنها.نيستند "متخصص" وجه هيچ به يونانيان كه است دليل همين به
در كه آنچنان.ميكردند سير واقعيت پذيرش و تفكر منطق در فقط و نبودند جهان بر
ميرسد نظر به است ، مشخص "اورلين آرامگاه" تا گرفته "دارم باور آنچه" از كتابهايتان
با وجودي وضعيت اين ميكنيد فكر حقيقتا آياداريد زيادي علاقه باستاني حكمت به شما
است؟ سازگار ما دوران
زوال اهميت من نظر به. دارم بيشتري راحتي احساس اپيكتتوس يادداشتهاي با من است درست *
من.ميشود گرفته دستكم هميشه بود ، رايج اروپا سراسر در سال دوهزار حدود در مسيحيت ، كه
[...] گفتيد شما كه طور همان.بود غيرمسيحي زمان آن در ما گروهي زندگي سيستم ميكنم فكر
در كه زماني حتي من نظر به.است بازيافته را درخشان تجدد نوعي دوباره رواقيون ، عالم
نزد را آن ميتوانيد هستيد ، ميرود شمار به غيرمذهبي معنويات جزو كه چيزي جستوجوي
و نيست وابسته ما به كه آنچه پذيرش مورد در چه.بيابيد ايشان [...] حكمت در و رواقيون
مطلق كمال اگر كه بدانيم بايد همچنين.دارد بستگي ما خود به كه آنچه هر مورد در چه
خودتان كه شما اما.بود نخواهد مبارزه يا و تشخيص قابل نيز شر خود باشد ، دسترسي غيرقابل
.بگريزيد آن از كمال اين به رسيدن جاي به كه ميكنيد تلاش هستيد نيچه طرفدار واقعا
.ميرسد نظر به ضروري كه است چيزي حداقل كار اين.كرد شروع نيچه طرفداري از بايد اول
به تنها بتوانيم كه نميكنم فكر اما [...] داد خرج به شهامت كه بود او اصل در چون
.است شروع نقطه يك تنها او.باشيم متكي او باورهاي
گرفته تعالي دوران از و ميكنيد تشريح شما كه حركتي اين درشدم شگفتزده واقعا من *
همه ميشناسيم كه تاثيراتي و علل مكانيك فني ، جهان ماديگرايي ، مسيحيت ، سيستم افول تا
گرفتن پيشي.ندارد جايي هيچ حيوانات كل زنجيره در بشر وضعيت و داروين ميشود ، شامل را
.ميآيد حساب به ظلمتانديشي نوعي او طرد يا و داروين از
.ميشوند محسوب زيستشناسي نوعي مردم عامه نظر در ماديگرايي تفكرات كه بديهياست
حكمت بر قرن كه 15 مسيحيتي.داديد نشان خوبي به را ما جامعه در مسيحيت وضعيت شما *
عبارت از آن تجسم براي قديس پولس و (هفدهم تا دوم قرن از اصل در) بود پيروز باستاني
راه به واقعي رقابتي رستگاري اساسي مسئله مورد در مسيحيت.است كرده استفاده "جنون"
.مياندازد
مجسم غيرانساني و خشن كيهاني نظم صورت به الوهيت ديگر كه زماني از كه است دليل همين به
نظر و پيداميكند مفهوم نيز الهي مشيت معناي رستگاري ، جديد آيين اين با نميشود ،
به ديگر همچنين.ميگيرد معتقدند آن به رواقيون كه را مبهمي و كور سرنوشت جاي لطفآميز
مرگ خود بر ميتوان عشق مدد به بلكه نميشود ، داده مرگ از ترس بر غلبه قول فقط انسانها
.كرد غلبه هم
با كه مذهبي پاكدامني و پرهيزگاري كه ميشويم متوجه جوامعمان سازماندهي به نظر با *
:ميگفت شوخي به ولتربخشيد خواهد خاصي شكل ما جوامع به است همراه نيز تنبيه و انضباط
نيز فقرا ديگر سويي از ".بيفتد خطر به رستگاريشان مبادا تا ماند خواهند ساكت مردم"
كه گناه به اعتقاد و (ميشوند اولين آخرينها ، بهشت در كه چرا) داشت خواهند بيشتري اميد
غرب جاي همه در تقريبا باور اين.بود خواهد توجه قابل بسيار داشته ، وجود قرن چندين طي
.ميآيد حساب به جمعي اخلاق جزو
شود موجب كار اين اگر حتي ;بينديشم آن مسيحي مفهوم در عشق نقش به كه ميدهم ترجيح من
ممنوع بشري عشق اصل در.كنم تحمل نيز را گناه ارتكاب انضباط و نظم از پر آيين و رسم كه
بعد به كه عشقي يعني.شويم "خدا به عشق" مقوله وارد بايد كه دليل اين به تنهااست
مسائل و نفس محكوميت شامل كه ميشود كشيده آنجا به مسئله اين و است مربوط بشر جاوداني
مفهوم آن و ميكند ممنوع نيز را عظيم بينهايت چيزي مسيحيت اينها ، همه عليرغم.است جنسي
مجموع در اينكه نه بداريم دوست را ديگران فرديت داريم حق ما درواقع.است فرد و فرديت
.باشيم داشته دوست را آنها ترحم روي از رواقيون يا بوداييان مثل
را خود افول كه است اين مسيحياني بزرگ اشتباه امروز.است مانده باقي هنوز آنها ميراث *
را مسيحي سيستم پايدار قدرت نيز كافران يا و بيايمان افراد عكس بر و گرفتهاند ناديده
.گرفتهاند دستكم
حرفهاي به نيز را بيدينان و مسيحيان نزد فزاينده بيفرهنگي غمانگيز نتايج است بهتر
.كنيم اضافه شما
[نبرده بين از را مسيحيت تعالي تنها فردسالاري.ميبينم را گذشتگان شدن محو بيشتر من *
اعمال بالا از آينده قوانين.است كرده رخنه نيز ملت - دولت حكومت مفهوم در بلكه است ،
كه شما مثل سياستمداري براي.ميكند باز را خود راه خودش ، فردگرايي اين اما شد ، نخواهند
ميكنيد ، شما كه كاري مثل روزنامهنگار ، بايد يك براي شايد و است درگير كشورش مسائل در
هم اخلاق علم لزوم اما.كرد پيدا جديدي راه سايهروشنها بين بسيار ، سختيهاي تحمل با
برابر در الزام اين مسائل روشنترين اگر حتي دادهايد ، نشان شما كه طور همان.است مطرح
شر زيادروي شما راستي.دارد را خود خاص نشانههاي هم باز گيرد ، قرار بشري شرايط بديهاي
...نكردهايد تاكيد
مانده بلاتكليف و معلق قبلي كتابهاي در كه را مسائلي مورد ، اين در كه كردهام سعي من
.كنم بررسي نزديك از بودند ،
از اطاعت و مصرفگرايي مغلوب كه را غرب در جهاني ذشته تعالي افول و تحول شما خوب ، *
عظيمي سيستم ;دارد قرار اعراب دنياي با تقابل در جهان اين اما.كرديد تشريح است ، فناوري
وجود به را ممنوعيتهايي و موانع معاصر ، علم از انتقاد علت به مجموعامروزه در كه
.است آورده
آنها از همه كه مسائلي علت به و ميكنيم زندگي متفاوتي زماني موقعيتهاي در ما مسلما
مسلمان اعراب جهان آنكه جاي به استعمارزدايي روندداريم فاصله هم با قرنها مطلعاند ،
به بايد ميكنم فكر.است بازگردانده ريشهشان و اصل به را آنها بكشاند تجدد عالم به را
ميكند ، مطرح موضوع مهمترين عنوان به را شدن جهاني آنچه.بينديشيم نيز شدن جهاني مسئله
مدنظر نيز دادهاند دست از را خود غاييت كه فنوني بلكه نيست ، نزديكي و شكلي يك مسئله
.هستند
...نيست بشر اصلي آرزوي پيشرفت ، ديگر *
ميدانستند ، خوشبختي و آزادي منشا را فناوري و علوم كه روشنگري دوران مثل ديگر ما بله ،
پيدا ظهور عجيبي تهديد عنوان به اعرابي كشورهاي در "غاييتزدايي" اين.نميكنيم فكر
.است اعراب مشخصههاي از يكي شعور دادن دست از ترس بيشك.است كرده
است تلاش در او.دارد شما همانند دغدغههايي نيز رافارن پير - ژان.برگرديم سياست به *
نوعي ;دهد ارائه فرمولي هستند ، ما تفكر روش ريشههاي كه اصولي كردن مشخص براي كه
به كه ميگويد او...دهيم انجام داريم دوست كاري هر ميدهد حق ما به كه انسانگرايي
.است علاقهمند شما فكري خط به دليل همين
دورنمايي ميپردازم ، آن به من كه انسانگرايي.حساسم بسيار موضوع اين به من مسلما
از جديد تفسيري نيچه ، از پس بايد اما است ، ژرف بسيار مسيحي پيام.دارد مسيحيت از جداي
عدالت ، حقيقت ، كه والايي ارزش چهار مورد در زيستشناسان و ما حال هر به.داد ارائه آن
را خود بررسيهاي ميشوند ، تحميل ما به كه ارزشهايي همانند دارند نام عشق و زيبايي
پاسخ من نظر بهاست پديدارشناختي مشاهده يك اين.نيستيم آن مبتكر ماميدهيم ادامه
عنوان به.است مرتبط فرديت از ستايش و آزاد تفكر مفهوم با موفق ، زندگي مسئله به واقعي
تاريخي ويژگي يك اثر اين مسلما چيست؟ هنري اثر يك.بگيريد نظر در را هنري اثر يك مثال
خوبي به ميگيريم ، قرار ورمير نقاشي پرده مقابل در وقتي مسلما.دارد خاص جغرافيايي و
چشم به خاصي قومي فرهنگ و ويژگي آن در و نيست معاصري تابلوي اثر ، اين كه ميدانيم
بقيه از را هنري اثر يك كه چيزي.است چنين نيز آثار بزرگترين مورد در حتي.ميخورد
اثر يك از دليل همين به و دارد بشريت همه براي پيامي اثر اين كه است اين ميكند متمايز
.مييابد دست نيز خود فرديت به ترتيب اين به.ميشود تبديل جهاني اثر يك به خاص
چه؟ بشر مورد در اما موافقم ، شما با هنري اثر مورد در *
خاص حالت يك از بايد ميكند تشريح را مسئله اين پول نيل كه همانطور.است يكسان سير خط
انتظار به بايد فردگرايي اين اما.برسيم فرديت به و بياييم بيرون محصور محدود تفكرات و
و دانشها آثار ، شخصيتها ، و ميدهد جهت زندگي به كه عشقي چون چرا؟.بنشيند نيز ديگران
و است جايگزيني غيرقابل جهان اين در كه آنچه به همواره دارد ، قرار مدنظر را آرمانهايي
همه اينها هوش؟ زيبايي؟ داريم؟ دوست را ديگران چيز چه ما.دارد تكيه است فرد كه آنچه به
چيزهاي به شباهتي هيچ و ميكند متمايز را او كه آنچه ما نه ، .تغييرند قابل و فناپذير
كمك به كه لحظاتي ;مييابيم دست فرد به منحصر لحظاتي به آن با و داريم دوست ندارد ، ديگر
.ميگريزيم ميكند اثبات را وجود كه زمان ، از آنها
...سياست مورد در كلمه يك فقط *
وارونگي علت به هستيم آن شاهد تاكنون پيش سال سي از كه اغتشاشي و بينظمي ميكنم فكر
بنا فرد بر جمع تقدم برپايه سياست بعد ، به فرانسه انقلاب از.باشد جمعي و فردي زندگي
زنان حتي اتباعش ، تمامي از ميشود جنگ وارد كشوري وقتي مثال عنوان بهشد نهاده
اين مه 68 ، ماه از پس.كنند جمعي ميهنپرستي قرباني را خود فردي زندگي كه ميخواهد
زندگي يكباره به و شده فردي ما زندگي كه ميكنند فكر مردم درصد شد990 معكوس ديدگاه
هميشه از بيش سياست گفتيم قبلا كه آنچه عكس بر.است آمده فردي زندگي كمك به نيز جمعي
زندگي سوي به را ما كه هستيم ابزارگرايي نوعي دنبال به ما اما.ميبرد نفي موضوع اين از
عشقي زندگي جنسي ، مسائل كار ، آموزش ، :بگيريد نظر در را مشابه مسائل تمامي.دهد سوق فردي
زندگي مشكلات نتيجه در.دارند وجود يكساني تمايلات و نگرانيها جدالها ، جا همه...و
انرژي و قدرت با سياستمدار يك اگر كه معتقدم من.هستند فعلي سياسي مهم مسائل همان فردي
مقابل در را بازي بسيار فضاي كند ، عمل دارد وجود شخصياش قلمرو در كه خارقالعادهاي
.داشت خواهد خود
پذيرش.هستيد فردي زندگي نگران ميهنپرستي جاي به و گذاشته كنار را گذشتگان تعالي شما *
...نيست ساده هم زياد جمعي عملكرد مورد در امر اين
بهترين فردگرايي كه است اين بينديشم فردگرايي به من شده موجب كه دليلي تنها بيشك
حلول آن در عشق و عدالت زيبايي ، حقيقت ، و است تعالي از شناخت به رسيدن براي وسيله
.ميكنند
لوپوئن:منبع
فرهنگ حاشيه
مدرنيزاسيون سير در مدني جامعه *
"معاصر ايران در نوسازي و دولت مدني ، جامعه" كتاب اخيرا "اسلام و ايران بازشناسي مركز"
نويسنده) ترنر بريان مقدمه با و است كمالي مسعود نوشته كتاب اين.است كرده منتشر را
كتاب هدف.برگردانده فارسي به را آن پولادي كمال و ميشود ، آغاز (اسلام و وبر ماكس كتاب
جامعهشناسي ديدگاه از اسلامي انقلاب تا مشروطه از ايران جامعهشناختي تحولات بررسي
عليرضا از اسلامي و مسيحي تجربه در شدن عرفي كتابهاي گفته پيش مركز.است مدني جامعه
.دارد خود نزديك آينده برنامه در را هگري بيام از آدمي سلامت افسانه كتاب و شجاعيزند
هاروارد در خاورميانه سبك به مباحثه *
تجارت مدرسه در (دسامبر سوم) گذشته سهشنبه كه است داده گزارش هاروارد دانشگاه روزنامه
آيا:عرب جهان و اسرائيل آمريكا ، " عنوان با شده برگزار مباحثهاي جلسه دانشگاه اين
باشگاه و يهودي دانشجويان انجمن دعوت به كه مباحثه اين "است؟ امكانپذير سازشي
:كشيد مشاجره به انتها در شد ، برگزار تجارت مدرسه (مسلمانان) آفريقا شمال و خاورميانه
عبدالرحمن حسن و (راست) حقوق استاد فرانكفورتر فليكس ،(وسط) بوتيچ اشمولي ربي عكس در
.ميبينيد را (چپ) آمريكا در فلسطيني مذاكرهكنندگان رئيس
مغزها فرار *
فرار" پديده درباره پايا علي دكتر با را مصاحبهاي آذر شنبه 16 روز اعتماد روزنامه
.است كرده منتشر "مغزها
بردن پناه و "مغزها" فيزيكي خروج در صرفا "مغزها فرار" كه گفته مصاحبه اين در پايا
تخصص و انديشه صاحبان است ممكن.نميشود خلاصه الهي واسع ارض از ديگري نقطه به آنها
دست از را خود فعاليت و كار نشاط مختلف دلايل به اما بمانند باقي خود زادگاه در همچنان
از فيزيكي مورد اين ;نكنند استفاده ملي منافع راستاي در خود تخصص و انديشه از و بدهند
كشور از خروج مشهودتر مصداق از حتي است ممكن تاثير حيث از كه است مغزها فرار مصاديق
.باشد پراهميتتر
پادشاه نخستين
حيدرينيا صادق
بيان آنها رياست به ديااكو انتخاب و ماد قبايل اوليه اتحاد چگونگي پيشين ، نوشتار در
آشوري ، كتيبههاي شمار انگشت تعداد و مادها ، دوره در مكتوب منابع فقدان به توجه با.شد
از گروه اين به مراجعه در.ميآيد دست به يوناني منابع از باره اين در آگاهي بيشترين
مادها كه شدند مشغول ماد تاريخ نگارش به زماني يوناني مورخان ;است رو پيش مشكل دو منابع
روابط پارسيان ، با زمان اين در مادها كه آنجايي از.شناختند باز هخامنشيان طريق از را
بود ، شده منتقل هخامنشيان دوران به آنها سياسي آداب از بسياري نيز و داشتند خويشاوندي
چون ميديدند خود چشم به يا و ميدانستند هخامنشيان درباره كه آنچه هر يوناني مورخان
در هخامنشيان و مادها حكومت و سياست فراوان شباهت.ميكردند مادها تن بر يكپارچه قبايي
نويسندگان يا و هردوت آنچه در آنكه ديگر.ميگيرد سرچشمه امر اين از يوناني گزارشهاي
رقباي زمان آن در ايران و يونان زيرا دارد وجود ترديد جاي ميكنند ، نقل يوناني ديگر
نيز آنها نويسندگان نگرش در حكومت دو اين بين تيره روابط شك بدون و بودند سرسختي سياسي
.است نهاده برجاي را خود تاثير
از مادي قبايلاست ضروري ماد سياسي جغرافياي شناخت ماد ، دولت سياسي ساختار بررسي در
.بودند پراكنده ايران فلات مركزي نواحي تا زاگرس كوه رشته امتداد و شمال در آذربايجان
را مادها از بخشي احتمالا گردآمدند ديااكو پيرامون م ق در 708 كه قبايلي از دسته آن
نشدند بدل قدرتمند دولتي به هرگز مادها ديااكو دوران در تنها نه زيرا.ميشدند شامل
خارجياش دشمنان برابر در ماد دولت ضعف.نداد رخ اتفاق اين هم آن از پس سالها تا بلكه
(قبيله چند) مردم بين در سابقهاش به توجه با ديااكو ;كرد بررسي ميتوان عامل چند در را
قبايل روساي و ماد امراي كه معنا اين به.شد برگزيده داور عنوان به آنها سوي از ماد ،
نظامي آشفتگي بيانگر آشوريان ، از ماد شكست.نميكردند اطاعت نظامي امير عنوان به او از
آشور ، با نبرد در مادي اميران رفتن اسارت به همچنين.است آن قبايل بين سياسي اتحاد عدم و
شكل اين به مادها سياسي ساختار البته.ميدهد نشان را ديااكو سياسي نقش بودن كمرنگ
را ماد دولت سياسي ساختار ديااكو ، جانشيني به (فراارتس) فرورتيش انتخاب.نماند باقي
تلاشهايي مردم ، بين داوري وظيفه بر علاوه و بود نظامي شخصي وي.كرد دگرگوني دستخوش
به فرورتيش انتخاب چگونگي.داد انجام مهاجمان برابر در آن تقويت و سپاه تنظيم براي
زيرا است ، شده برگزيده ديااكو مانند نيز وي احتمالا نيست روشن چندان ماد رياست
كه نبود برخوردار اعتبار و قدرت پايه آن از و بود ماد روساي منتخب خود ديااكو
سرزمين پهناوري به توجه با.برگزيند مادها براي خانوادهاش از نظامي و سياسي فرماندهاي
سعي همچنين.كند مطيع را نبود سلطهاش زير كه ماد از بخشهايي كرد تلاش فرورتيش ماد ،
نسبتا موارد اين در او كه هرچند.كند مطيع هم را پارسها يعني ايران جنوبي اقوام كرد
به همسايگانش نزد ماد واژه هنوز فرورتيش زمان تا كه دارد وجود شواهدي اما بود ، موفق
ماد ، از بخشي بر فرورتيش حكومت با زمان هم.نميگردد تلقي متمركز و واحد دولت يك معناي
حضور عدم.ميكند منعقد (راماتئيا) ماد امراي از يكي با پيماني (اسرهادون) آشور پادشاه
البته.اوست حكومت از خارج ماد از بخشهايي استقلال نشانگر پيمان اين در فرورتيش
آشور حدودي تا توانست مادي قبايل كمك به سپاه تنظيم و پارسها كردن مطيع از پس فرورتيش
مرگ با.شد كشته وي داد رخ آشوريان و او سپاه بين كه نبردي در اما.كند تهديد را
را ماد سرزمين و شوريدند آنها عليه بودند مشغول ماد با اتحاد به چندي كه سكاها فرورتيش ،
خاتمه قدرتمند پادشاهي ظهور با تنها اتفاق اين.كردند تصرف سال هشت و بيست مدت براي
وي.شد حاكم ماد بر پدر جانشيني به ميخوانند كياكسار را وي يونانيان كه هوخشتره ;يافت
ترتيب اين به.رساند قتل به را همگي و فراخواند شبانه ضيافتي به را سكايي سران تمام
پس وي.ناميد ماد پادشاه نخستين را هوخشتره بتوان شايديافت خاتمه ماد بر سكاها سلطه
براي آنها رزمي فنون از و گرفت خدمت به را آنها سربازان كشت ، را سكايي اميران آنكه از
كه را (ماننا) مانايي طوايف ماد ، سپاه و سكاها كمك با او.جست بهره ماد سپاهيان آموزش
ديرينه انتقامجويي براي را ماد و درآورد خود اطاعت به ميزيستند ، زاگرس غربي حدود در
اين ، وصف با بود خود داخلي گرفتاريهاي درگير هم آشور زمان اين در.ساخت آماده آشور از
سپاهيان بسان سپاهي ابتدا وي.ميگشت نيرومند متحدي بدنبال آشور به حمله براي هوخشتره
از كه پارسي سركردگان سپس.داد ترتيب نظام پياده و سواران اسب و كمانداران از آشور
در ماد بعدي متحد.ساخت همراه خود با را بودند ديده آشور از فراواني آسيبهاي ديرباز
سلطه زير آشور قدرتمند فرمانرواي آشوربانيپال زمان از بابل.بود بابل نبرد اين
جانشين.شد منتقل او ناتوان فرزندان به قدرت بانيپال آشور مرگ با.بود آمده در آشوريان
شهر بر آشور سلطه نيز وي.گمارد آنجا حكومت بر بود بابل اهالي از كه را "نبوپولسار" وي
ديني وظيفهاي او براي آشور عليه نبرد رو اين از.ميكرد تلقي بابل خدايان به توهين را
آنجا به حمله براي چيز همه آشور تدريجي ضعف و ماد و بابل اتحاد با.ميشد محسوب الهي و
.شكست هم در را آشور قدرت بابل سپاهيان همراهي با هوخشتره م ق در 614 نهايتا.شد مهيا
امراي كه هرچند.يافت حقيقي تجسمي ماد پادشاهي ايران فلات در او ظهور با ترتيب اين به
ولي بودند برخوردار مهمي جايگاه از قدرت ساختار در دولت اين سرنگوني زمان تا مادي
پادشاهي انديشه تحكيم براي را زمينه و آورد پديد متمركز نسبتا حكومتي توانست هوخشتره
.شد آغاز ماد دولت انحطاط او مرگ با و بود مستعجل دولتش كه هرچند.سازد هموار ايران در
|