اعتراض موسيقي
؟!كي به تا تكرار
اعتراض موسيقي
بلوز موسيقي به نگاهي
برخوردار ويژهاي جايگاه از بلوز موسيقي دنيا ، پاپ موسيقيهاي تمامي ميان در:درآمد
يك رنجهاي و دردها بيان كشيد ، بر سر آمريكا سياهان ميان از ابتدا كه موسيقي نوع اين است
كه است موسيقايي اينگونه ويژگيهاي توصيف و تشريح زير نوشته.است ستم تحت نژاد و قوم
.ميگذرد گراميان شما خاطر از
جايگزين بتواند يا باشد ضماد يا آمپول يا سرم يا كپسول يا حقير قرصهاي اين از كه نه
آبهاي سوي آن در مردمان از برخي براي دستكم بلوز اما شود ، مناسب تغذيه و ورزش
يا دردها از برخي براي است بوده درماني جهان ، طرف اين در آنها از اندكتر و بينالمللي
تهوع سراغ به نخواهيم اگر حتي.ناچيز جانبي عوارض با و كارآمد كمضرر ، قوي ، مسكني حداقل
توانايي و بوده كارآمد چهقدر جاهايي در موسيقي كه ميبينيم باز برويم ، هم روكانتن
آن ملموس ، مثال.بياورد در فعل به توانسته را كارآمدها اين از چهقدر بلوز ، و داشته
نه و كنند تحمل را خودشان ميتوانند نه كه آشفته جوانهاي اين از يكي كه است زماني
روانپزشك سراغ به" كه آمد سراغم به ميكنند هضم را بزرگترها بستانهاي -بده دنياي
از جوان."كن عوض ميشنوي كه را موسيقياي نوع مشكلات حل براي است گفته و رفتهام
دامنه متاسفانه و نميداد گوش باشد نكرده انتخاب كه موسيقياي به هيچ كه بود آنهايي
موجود وضع به اعتراضش ميخواست كه آنهايي از -بود كرده محدود خيلي هم را خودش انتخاب
آنهايي از.آنان حنجرههاي از و بشنود ديگران زبان از را ("وجود" خود احتمالا حتي يا)
در بود تهوع هم مشكلاش.كردهايم توصيفشان در سعي زياد متال موسيقي بررسي در كه
حرفهايي ميشد مجبور كه زماني در بود تهوع و نميآمد خوشش ازشان كه آنهايي ديدن هنگام
ديگر چيزهاي خيلي و شكل بو ، صدا ، چهره ، بايد كه حالي در بود تهوع و بزند نميخواست كه
بدتر ، و نميخواست دلش را چيزها خيلي او متاسفانه گويا.نميخواست دلش كه كند تحمل را
.بود حالت اين رسيدن فعليت به كه نبود ، تهوع حس و حال اين فقط مسالهاش كه اين
علمي صورت به -دارد كه سالهاي صد چند ريشههاي وجود با -ايران در درماني موسيقي
درباره گذشته ساله ده اين در مقاله از 10 كمتر شايد رفته هم روي و ندارد سابقه چندان
شده نوشته قسعليهذا و درماني روان -موسيقي -روانشناسي -پزشكي از پراهميت رشته اين
باره اين در را (سينا بوعلي مثل) گذشتگانمان تحقيقات همه جدا بايد ما شايد اصلا.است
بعد ، و بشوند آزموده و بشوند ترجمه بينالمللي زبانهاي به كه بگذاريم و كنيم فراموش
باشند ، پيشرفته كشورهاي فرهنگهاي شده بومي كه صورتي به و هزينه و وقت صرف با را آنها
و بهره اطلاعات اين از بتوانيم تا بيازماييم دوباره را آنها مدتها و كنيم وارد دوباره
بود كرده پيشنهاد را موسيقي نوع تغيير جوان آن به كه گري درمان روان.ببريم استفاده
گويا هم ما جوان و بود دانسته متال موسيقي انواع جايگزين بهترين را كلاسيك موسيقي گويا
.كنم توصيه و معرفي او به را بلوز موسيقي آمد كه ميدانست آشناتر درد را كمترين بنده اين
ميشد بيمزه خيلي نوشته اين كه چرا زد ، حدس را موضوع همين ميشد بحث شروع از البته
بلوز؟ چرا.جاست اين پرسش.بود جايگزين عنوان به بلوز موسيقي از غير چيزي پيشنهاد اگر
كردن مطرح بازهم آن ، به ورود راه بهترين كه است ديگر مبحثي طرح مستلزم سوال اين به پاسخ
آن سراغ به جوانان كه دارد وجود متال به موسوم موسيقي در كيفيتي چه:است ديگر سوالي
وجود با كه بشرهايي كلا يا جوانان روي پيش كه گزينهاي نزديكترين احتمالا ميروند؟
ديگري ، عامل هر از بيش كه است موسيقي سراغ به رفتن دارد ، وجود درگيرند (اگزيستانس)
گوناگوني شكلهاي ميتواند انسانها تعداد به البته پاسخ اين.باشد رنج به پاسخ و نتيجه
يكيشان -ميشوند پيدا كه نيست موسيقي در فقط كه -متنوع شكلهاي اين ازبگيرد خود به
واقعيتهاي با (فاندامنتاليستي) گرايانه اصول و (آليستي ايده) آرمانگرايانه برخورد
منظور ، ) آن تبليغ حتي و است "وجود" اندوه توجيه و تقديس آنها از ديگر يكي ;است موجود
.الخ و وضع اين عليه شورش به است دعوت ديگر نوع يا (است آن كردن بيان فصاحت و بلاغت با
در -شده ياد آنها از بردن نام درحد هم فقط انصافا و -شد برده نام كه اينها همه
-نغمهسرا هاي نغمه در:شود ذكر دقيقتر يااست مشاهده قابل بهوفور متال موسيقي
كانتن رو.باشد موجود هم ديگري روش شايد اما ، مواجهه اين در.گروهها اين آهنگسازهاي
:ميكند نقل گونه اين بلوز آهنگ يك از "تهوع"
"كشيد رنج موزون بهطور بايد":گذاشت خواندن بناي گذاشت ، رقصيدن بناي كوچكي نغمه
كه] ميكنند ياد فراواني متافيزيكي اصطلاحهاي با آن از بلوز موسيقي فعالان
آنها از يكي از بايد عجالتا اما.[خواند خواهيد نوشته ، همين ادامه در دربارهشان
معجزه شايد كه چرا باشد ، ميتواند منظور رساننده كه است واژه همين فقط.كنم استفاده
.نديدم ديگر را -داشت جدي مشكلي كه ميآمد سراغم زماني فقط كه -جوان آن كه بود همين بلوز
دريا آبي
به هنرمنداني اولين جزو كه است ، (راك لاتين) موسيقي از نمادي تنها سانتانا كارلوس
هنرمندهاي معدود از يكي جزو همچنين و شد عرضه ايران بازار در اثرهايش كه ميآيد شمار
سالها از پس كه است كسي و است ميلادي دهه 1970 در راك موسيقي اوج دوره از بازمانده
سال يك در و ميآيد ناگهان شدن ، واقع بيتوجهي مورد و بازار به اثرها فرستادن و كاركردن
جايزههاي جوال جوال و گوني گوني و كيسه كيسه و دسته دسته آلبوم ، يك فقط عرضه با و
را (داخلي و ملي جايزههاي است همچنين و) بينالمللي غيرمعتبر جوايز و بينالمللي معتبر
كه غريب آنقدراست غريبي آدم هم باز موردها اين همه از نظر صرف او.ميكند خود آن از
از من براي انضباط":ميگويد كه آنجا حتي نشود ، هم خودش كارهاي آفريني شگفتي متوجه شايد
بگويد؟ حرفها اين از كه ديدهايد را هيپياي كدام "است مهمتر مقدسي قانون هر
چون شايد عقيدهها ابراز اين و است سانتانا نظرهاي اظهار از يكي فقط حرف اين اما
:مينمايند شده حساب و دقيق خيلي نيستند ، زياد چندان خوشبختانه
.است جزاقيانوس.شناست استخر يك اندرول راكدرياست يك بلوز
چندان اين ، ولي ميگويد اقيانوس در شنا در خودش ناتواني از سانتانا بعد همانجا ،
آن مخاطب و بگويد ميخواهد هرچه خودش درباره ميتواند هنر استاد يك.ندارد ما به ربطي
.كند رجوع منتقدها نوشتههاي به يا كند استناد حرفها آن به خود لياقت بنابه هم سخن
دربارهشان بحث مجال كه شد متصور هم ميتواندرشرايطي را گفتن سخن در آزادي آن البته
.نيست اينجا مسلما
هم موسيقي درباره بتوانند آنها كه ميشود موجب نوشتههاشان در رماننويسها آزادي
فصلي در كه سالهاست جز ، موسيقي از دفاع در موجود بيانيههاي غراترين از يكي و بنويسند
بخواند ، را آن ميتواند بخواهد كه هركس و است شده چاپ هسه هرمان "بيابان گرگ" كتاب از
موسيقي متخصص كدام هيچ سارتر ژانپل يا هسه.كند توجه هم نكته يك به است بهتر البته
موسيقي از نوعهايي قوي احتمال به ميكردند ، مراد (جاز) جز موسيقي از آنچه و نبودهاند
به ميتوان را نوشتهها آن پس.ميشد ساخته و اجرا پوستها سياه توسط كه بود غيركلاسيك
مرحوم غربزدگي به را نكته اين ميتوانيد داخل ، به رجوع در.داد تعميم هم بلوز موسيقي
حضور و ;ميرود آمريكا جامعه در سياهان حضور از سخن كه آنجا بدهيد ، تسري هم آلاحمد
بوده قوي چهقدر و هنر ارايه رسمي عرصه در است ، بوده كمرنگ چهقدر آمريكا در "نژاد"
سانتانا از كه است چيزي همان احتمالا گفته كاملترين اجتماعي تاثيرگذاري لحاظ از است
.شد نقل
اجتماعي سند
كتاب در كه گفتوگويي در گلستان ابراهيم از است جملهاي "نكنيم جمع مدرك و سند"
از ميتوان اشارهاي به فقط اما (لندن 1376-تهران (1377 ، است رسيده چاپ به "گفتهها"
گذشت معاصر راك /پاپ موسيقي بر آن تاثيرات و غرب در بلوز موسيقي حضور چگونگي موضوع كنار
.كرد واگذار ديگر نوشتهاي به را مدرك و سند ارايه و جمعآوري و
از عنصرهايي.شد ايجاد بلوز موسيقي و كانتري موسيقي تلفيق از راكاندرول ، موسيقي
و نوازي بداهه فاصلهها ، ) دومي و (..و آهنگها تمپوي خواندن ، آواز طرز مانند) اولن
قرار زودي به كه دهند شكل را موسيقي از نوعي تا پيوستند ديگر يك به (...و خواني بداهه
تاريخ معتقدند بسياري كه طوري به شود ، دنيا (پاپ) پسند مردم واقعا موسيقي تنها بود
موسيقي.است راكاندرول موسيقي تاريخ همان واقع در دهه 1950 از پس پاپ موسيقي
و كرد هنري عرصه در كه كاري از بيش حتي بود ، تاثيرگذار جدا اجتماعي لحاظ از راكاندرول
بسياري سوي از آن شدن ناميده "بيريشه" موجب آن اصلي پايه دو از يكي به نسبت شناخت نبود
هميشه كه موسيقي از نوعي از بياطلاعي و است ، طبيعي اين ;است شده منصف منتقدهاي حتي از
.است اشتباه اين موجب بود ، شده سركوب نوعي به
آن.كانتري موسيقي درباره همينطور و است شده تحقيق خيلي راكاندرول موسيقي درباره
موسيقي نوع اين توليدكنندههاي و مخاطبها كانتري ، موسيقي تاريخ از لازمالذكر جنبه
بعد البته و مورد دو اين به توجه با اصولا پاپ موسيقي در طبقهبندي كه چرا.است
طبقه به متعلق و مذكر پوست ، سفيد هنرمندهايي توسط كانتري موسيقي.است قضيه اقتصادي
حضور در مخاطبهاشان با هنرمندها اين عمده تفاوت تنها و ميشد اجرا و توليد كارگري
مورد و ميشد توليد طبقهكارگري توسط هم بلوز موسيقي.بود شنوندهها بين در بانوان
زن هم بينشان در و بودند پوست سياه اولا سبك اين هنرمندان اما ميگرفت ، قرار استفاده
.بودند دنيا در پاپ موسيقي ويژگي مهمترين داراي سبكها اين هردوي.بچه هم و ميشد ديده
فرق يك اما.ميشد مكتوب آنها نت -شايد -بعد و ميشوند اجرا اول موسيقي قطعههاي اين
در بيشتر كانتري موسيقي -دستكم -اجتماعي لحاظ از.گرفت نديد نميشود اصلا را عمده
خستگيها ، سرگشتگيها ، غمها ، دردها ، در بلوز بيان ولي ميشد برده كار به رضايت بيان جهت
.بود اميد البته و...و اضطرابها
وحداني اديب
؟!كي به تا تكرار
مختاباد سيدابوالحسن
najva@ hamshahri.org_a
نامي چهره دو آواز و ساز ديگر بار يك تا داد دست فرصتي دهه ، يك به نزديك از پس
"علياف هابيل" استادان و ميشد برگزار وحدت تالار در كنسرت.بشنوم را آذربايجاني موسيقي
تهرانبودند ، برنامه مقيم زبانهاي آذري آنها عمده كه حاضران ، براي "بابايف عارف" و
دو اين درباره توضيح و سخنراني به ساعت نيم حدود كه برنامه مجري پرچانگي از.كردند اجرا
شكل به اطلاعات اين تمامي شده ، توزيع بروشور در كه حالي در) پرداخت آنها كارهاي و استاد
تكرار تقريبا كه رسيم مي استاد دو اين اجراي به بگذريم ، كه (بود شده نوشته روانتري
به منحصر و پراحساس كمانچه با علياف هابيل.است بوده گذشته سالهاي برنامههاي همان
مسلماف مهلت همراه به نيز عارفبابايف و نواخت ترك بيات و اصفهان بيات در قطعاتي فردش
بگذريم علياف هابيل استادانه اجراي از اگر.كردند اجرا را قطعاتي داداشاف فخرالدين و
آوازها و بابايف استاد اجراي آمد ، صحنه به قبل سال سيماي 10 و هيات همان با تقريبا كه
.است گرفته بسياري فاصله اوجش روزهاي از استاد صداي كه داد نشان خواند ، وي كه تصانيفي و
اجراي اما ميشد ، اجرا پرورده و پخته اوليه ، گوشههاي و درآمد بخشهاي در آواز چه اگر
كه بابايف عارف كه ميداد نشان و ميشد اجرا دشواري و سختي به اوج گوشههاي در آواز
از مملو صداي با را مجنون نقش ويژگي همين دليل به و بود فرد به منحصر صدايش اوج زماني
كرد ، اجرا (بيگاف حاجي اوزئير جهاني اثر) مجنون و ليلي معروف اپراي در ملاحتش و صلابت
در و دارد سن سال به 65 نزديك بابايف استاد.است شده نزديك صدايش نشيب دوران به ديگر
چاقتر بسيار ديدم ، را اجرايش انديشه تالار و هنري حوزه در كه قبل سال چند با مقايسه
.است شده
كه بود نغماتي و قطعات همان تكرار ميكرد ، توجه جلب كنسرت اين در كه دومي نكته
نوازنده) راميزقلياف استاد كه قبل چندي اينكه توجه جالب ;شنيدم قبل سال ده تقريبا
كه نواخت را قطعاتي همان نيز داشت تالار در اجرايي و آمده تهران به (آذربايجان تار بنام
چندان جوان افراد براي شايد البته اين مينوازد ، خود صحنهاي اجراهاي نيز و كاستش در
ماندني ياد به چهرههاي اين كه دركي به توجه با ميرسد ، نظر به اما باشد ، نداشته ايرادي
انتظار آنان شنوندگان دارند ، خود موسيقي پنهان و پيدا زواياي و تواناييها از موسيقي
.دارند آنها از را غيرتكراري و بداهه كارهاي
موسيقي علاقهمندان پرشور حضور دارد ، تاكيد و اشاره جاي ميرسد نظر به كه سومي نكته
.بودند كرده پر را تالار صندليهاي تمامي شب دو اين در كه است آذربايجاني
سادهگويي
دنبال به را صفحه خوانندگان از برخي انتقاد سلطاني پيمان با ما قبل هفته گفتوگوي
درباره گو و گفت و سخن":است نوشته كه داشته اختري يدالله را انتقاد مهمترين شايد.داشت
شايد نداشت ، فهم قابل گفتوگويي سلطاني آقاي متاسفانه و باشد فهم قابل ميبايد چيز هر
نظر با من اما داشت ، مطالعاتي زمينه پيش به نياز گفتوگو موضوع خود كه كنيد بيان شما
چنانكه كرد ، ساده ميتوان نيز را موضوعات پيچيدهترين معتقدم بلكه نيستم ، موافق شما
شده ، طرح مختلف موضوعات درباره شاگردانش و افلاطون بين جمهوريت كتاب در كه ديالوگهايي
غرب فلسفه توانسته فروغي محمدعلي مرحوم يا و است فهم قابل و ساده موضوع ، سنگيني عليرغم
اگر ميكنيم توصيه سلطاني آقاي به دليل همين بهكند جذابيتارائه با و سادگي به را
ذهن در فرهنگي كنندو فهم را سخن ديگران كه آنيد خواهان و ميگوييد سخن ايرانيان براي
ديگربه سوي از كنيد ، بيان فهم همه و ساده را سخن بتوانيد بايد شود ، نهادينه ضميرشان و
صفحه اين در را فهم دشوار چنين گفتوگوهايي چرا كه دارم ايراد نيز شما صفحه و روزنامه
."ميكنيد دارد ، چاپ عام خواننده كه
جدي و پركار گروه يك
بوجود را نهفت گروه خود ، پيوسته و پيگير تلاش با صارمي جهانشاه كه است سالي چند
در آنها از را متعددي اجراهاي توانسته آنها ، دادن آموزش جديت ، ضمن و سماجت با و آورده
ديدن نهفت گروه اجراهاي از سطور اين راقم كه آنجايي تا.بنهد تماشا به مختلف سالنهاي
بزرگان از مضرابهايي چهار و ضربي و تصانيف و قطعات اجراي آنها كار محوريت كردهام ،
قمرالملوك ياد به را قديمي قطعات از برخي گروه اين نيز گذشته هفته.است ايران موسيقي
كلاسيك اجراي در را خود نهفتهدف گروه اگر.كردند اجرا (ايراني قديمي خوانند) وزيري
باز گروه افراد دست كار ضمن در اگر اما نيست ، بحثي كه ميكند و كرده صرف قطعات اين
بود اميدوار ميتوان كنند ، لحاظ كار در نيز را ابتكارات و ابداعات برخي كه شود گذاشته
.باشد داشته اين از بيش توسعهاي و رشد بتواند ، گروه اين كه
سيما و صدا ابتكار
درآمد ، نمايش به سيما دوم شبكه از "حلقهها ارباب" معروف فيلم دوم قسمت كه گذشته جمعه
تيتراژ پخش كه پرسيد خواهيد حتما.كامل صورت به هم آن شد ، پخش نيز آن پاياني تيتراژ
خواننده چون نيست ، بيربط هم چندان بگوييم بايد كه دارد موسيقي صفحه به ربطي چه پاياني
.همراهكننده فرد هيچ بدون بود ، خانم يك دارد ، هم زيبايي آهنگ اتفاقا كه تيتراژ اين
ما حال هر دركند پخش را زن تكخواني صداي و كرده مرزشكني سيماميتواند و ظاهراصدا
.مينهيم ديگران عهده به را آن درباره قضاوت و خبريم اين راوي تنها
|