سياه و سفيد رويارويي
بيمنطقي حكايت
وازدگي از شدن رها
هنر حاشيه
سياه و سفيد رويارويي
صادقي قطبالدين كارگرداني به"مترسكپرتغالي سرود" نمايش بر نقدي
آشفته رضا
ميكند تداعي را تصنعي كهجو شعري زبان نقشها استحاله و بازيگران كردن بينام با وايس
ميدهد نشان را خود وفاداري گذاري امرفاصله به دكور حذف و
"پرتغالي مترسك سرود" نام به سال 81 در را خود نمايش سومين صادقي ، قطبالدين دكتر
/ساعت 5 روز هر سوره تئاتر دانشكده دانشجويان بازي با مولوي تالار در (وايس پيتر نوشته)
.ميكند اجرا 6
(1965) بازجويي و (1965) ماراساد موفق متن دو از پس سال 1967 در را متن اين وايس پيتر
به تا ميگذارد جوان نسل بر بسزايي دانشجويي 1968تاثير جنبش از پس كه است ، كرده نگارش
غرب سرمايهداري نظام از نقادي به متعهدانه و پرشور روحيهاي با كلاسيك قالبهاي از دور
پايه بر بازجويي در و فرانسه انقلاب عصر وقايع براساس ماراساد در كه اوبپردازند
بار اين است ، نوشته نمايشنامههايشرا فرانكفورت در آشويتس اردوگاه جنايتكاران محاكمه
پيشينه سال زمينه 500 در فرهنگي و سياسي اقتصادي ، تاريخي ، مستند و علمي تحقيقات از
و لمس قابل واقعيتهاي با را متن فرآيند و شده بهرهمند آفريقا در پرتغال استعمار
از دور به "حقيقت كشف" به اصطلاح در كه است هماني نتيجه.ميگرداند همسو متعهدانه
تجربي و مستند سينماي ميلادي دهه 50 در وايسميشود منجر صرف تخيلپردازي و ياوهگويي
فراتر را پا (برشت) اپيك تئاتر شده تثبيت اصول بر تكيه با امروز و است گذاشته سر پشت را
تئاتري بيان بر تكيه با را "مستند تئاتر" عامدانه و عالمانه و ميگذارد تجربيات اين از
.ميكند نوباب
برشت ، توسط شده تجربه خاص فنون تاييد ضمن مولف و خلاق كارگردان عنوان به نيز صادقي
فراتر و ميكند تخطي خود فردي ميل بنابه اصول اين از گاهي آنان ، همكيشان ديگر و وايس
با آن در جاري مفاهيم و موقعيت بهتر درك براي را ايراني تماشاگر متن ، دادههاي از
بومي رقصهاي و آيينها بر متكي حركات متنوع ، شكلهاي بديع ، و خلاقانه ميزانسنهاي
خط غايت به صحنه در جوان كاملا بازيگران توسط شده تخليه انرژي برآيند مجموع و آفريقا
حل زنده ، موسيقي نواي با لحظه هر مهيج و انرژيك اجرايي ديگر عبارت به ميرساند ، بصري
و ناب تصويرهاي ايجاد در بدني بيان حضور و تحرك پر ميزانسنهاي دل در خود روايتهاي شدن
تصوير و ريتم ايجاد در عميقي شناخت صادقي.ميرهاند دلزدگي و كسالت از را تماشاگر بكر ،
ريتم نتيجه اين است ، رسيده مطلوب بيان به ديداري و شنيداري لحاظ به اجرا اگر و دارد
و ظلم برابر در آنان مقاومت و اميد و سياهان درد بر تامل براي لحظاتي.است مناسب و صحيح
سرمايهدار سفيدهاي بين ما جدال.است شده ايجاد تمدن توسعه قالب در بشري ، ضد خشونت
جهت آنان به روند اين در چه آن و است آفريقايي نزار و بدبخت سياهان و پرتغالي مسيحي
از ميشوند ، مسلط راستين خود بر وقتي كه است دانش و آگاهي همانا ميدهد ، پيروزمندانهاي
در پيروزي و فتح اينميآيند بر (استثمار دست آلت و سرمايهداري بت) مترسك سركوب پس
در موجود طنزآميز و ساده زباني با دنيا از گوشهاي هر در برانگيزانه تامل و علمي فرآيند
چشم به تاريخي سير اين رشد به رو روند در گنگي و مبهم مسئله هيچ يعني.است فهم قابل متن
تاريكي تلخ واقعيتهاي اين نقل بر متعهدانهاش و شاعرانه صراحت نهايت در وايس و نميآيد
تا ميكند حمايت خود هنري و علمي توان تمام با روند اين از هم صادقي.ميكند تاكيد
اين گذر از و بپردازد دنيا در ساله مقطع 500 يك در خودش بريدههاي مرور به مخاطبش
دايره در هم هنوز كه ميانديشد اگر و بشود عالم و آگاه ايرانياش خود به تاريخي مكاشفه
موثر و امروزي كاملا مفهوم بنابراين.سازد آماده رهايي براي را خود است ، محدود استثمار
و عميق برداشتي به اجرا از پس اثر اين پيرامون انديشه و فكر با تماشاچي و مينمايد جلوه
خروش و پرجوش و فعالانه موضعي ستم و ظلم برابر در آگاهانه هميشه تا ميرسد ماندگار
تماشاچيان يكايك ذهن به صحنه در جاري جنبشي انرژي با را نمايش صادقيتاثير.باشد داشته
كمتر شايد.نمانند آن اشاعه و حقيقت كشف از بينصيب اجرا از پس تا ميكند ، تزريق
مضمحل و بيثبات فرمهاي با درگيري و باشد داشته را حقيقت و تعهد دغدغه امروز كارگرداني
برشتي فاصلهگذاري.هستيم دموكراسي تمرين آغاز در هنوز كه نباشد ما براي درخور تحفهاي
با فكري و استدلالي ارتباط تا مييابد ، عيني نمود اعلا حد در اجرايصادقي و وايس متن در
جو كه شعري زبان نقشها ، استحاله و بازيگران كردن بينام با وايس.باشد برقرار تماشاچي
.ميدهد نشان را خود وفاداري گذاري فاصله امر به دكور حذف و ميكند تداعي تصنعيرا
لباس او.است داشته مضاعف و مساعد نظري نيز خود فردي خلاقيت به همراهي اين در هم صادقي
نيروي دو رويارويي براي را ابزارها همه سياه زمينهاي در تا ميكند همسرايان تن بر سفيد
و قهرمان آدم دسته دو اين سفيد و سياه دستكشهاي با و سازد آماده متضاد و متفاوت
ميكند ، تبعيت برشتي فرامين از نيز نقشها استحاله در و ميكند جدا هم از را ضدقهرمان
عاري هم دكور.بيفزايد تفكر عيار بالارفتن بر احساسي ارتباط ميزان آوردن پايين ضمن تا
در سعي بازيگر كه شخصيتي سرنوشت در را خود تماشاچي است قرار كه آن براي است چيزي هر از
و ميخورد جوش صحنه به هم تماشاچي بنابراين.كند سهيم را خود دارد ، او موقعيت بازآفريني
تاريخ در را سرنوشتي چنين نيز او كه چون نميبيند خارج را خود بسته مدار اين از مطمئنا
حقيقت لمس بر فكري وفاق باعث دوجانبه همسويي اين.است كرده تجربه ديگر گونهاي به كشورش
هميشگي كه داشت خواهد بر در را جمعي نفعي دخالت اين برآيند يعني ميشود ، كتمان غيرقابل
روشن حقيقتي دريافت با تا ميكند تماشاچيان ذهنهاي هديه را آگاهي آگاهانه صادقي.است
حقيقتي چه.پاخيزند به ظالمان جنگ به حرارت و شور با و نامظلومانه و كنند زندگي آرام
صادقي و گسترانيده متنش در وايس كه نميشود يافت دنيا در اين از كارآمدتر و ژرفتر
.است برآمده آن انتقال پس از هنرمندانه
- است1 گرفته شكل عمده دليل دو به بنا وايس پرتغالي مترسك سرود در نقش استحاله
با نقشها زمان آن در) باستان يونان تئاتر در رايج شيوههاي بازسازي به وايس رويكرد
.(است ميشده ايفا بازيگر سه يا دو توسط متعدد ماسكهاي تعويض
.متفاوت موقعيتهاي و شرايط به توجه با آدمها ماهيت تغيير بيان - 2
تئاتر علمي و پايه تكنيكهاي اين آموزش براي بسياري تاكيد فوق نكته دو بر علاوه صادقي
هم علاقهمند تماشاچي البته و نگذارد جريان اين از بينصيب را دانشجويانش تا است داشته
در اجرايي كمتر چون ميگيرد را لازم درسهاي آموزشي و علمي فرايند اين از ادامه در
كه صورتي در.باشد موثر تئاتر كاربردي اصطلاحات اين انتقال در است توانسته خودمان ايران
اساتيد كاش اي.است تجربي و علمي آموزههاي فراگيري نيازمند چيزي هر از بيش ما تئاتر
بيثمر و روشنفكري اداهاي از دور به و بسوزانند دل علاقهمندانش و تئاتر براي هم ديگر
را همت آستين آن ، آموزشي جنبههاي بر تكيه با التهاب ، و شور پر موقعيتهاي چنين خلق در
نوري از استفاده با او ميدهد ، جولان صحنه در وايس از سادهتر حتي صادقي.بزنند بالا
و نفس به اعتماد با تا ميگذارد خود نابالغ بازيگران اختيار در را فرصتها همه تخت
از برخي اضطرابات و جزيي عيبهاي پوشاندن ضمن و دهند قرار هم دستدردست قوي روحيه
دست تماشاچي ذهن و روح تحريك براي پرانرژي و يكدست فضايي به خود ، تجربه كم همبازيهاي
به گاهي پرتحرك ، و ايستا حركات طراحي و چيدمان پس از هوشمندانه صادقي البته.يازند
در را مغناطيسي ميزانسنهايشامواج نهايت در و است برآمده هم ، از جداي گاهي و هم موازات
متمركز حديثها و حرف نقل و روايت بر گاهي او.ميسازند ساطع حقايق دريافت براي محيط
تا ميريزد هم بر را تمركز اين گاهي باشد ، دردها از گوشهاي نظارهگر تماشاچي تا ميشود
.شود مبادله تفكر و لذت مجموع در و گردد معطوف شنيداري و بصري خط به ذهن
بدني بيان از فراغبال با بازيگر ميكند ، آكسسواري نوع هر از عاري را صحنه وقتي صادقي
براي را زنده موسيقي نوازندگان ، گروه گاه آن و ميجويد سود موقعيتها كردن تصوير در
بازيگران تا ميگيرد بر در را فضا موسيقي حالاميكنند ساز تصاوير نمودن پررنگ
مراسم از آييني و بومي رقصهاي طراحي با صادقي و باشند داشته شدن تخليه براي بهانهاي
.ميسازد فراهم را جمعي خلاقيت امكان هنرمندانه جولانگاه اين به...و پنبه و قهوه كشت
از مبادا نميشود ، بسته صحنه جريانات بر نيز لحظه يك تماشاچي گوش و چشم كه آن نتيجه
!بشود غافل شنيداري و ديداري نكتهاي
از بازيگر بيان و بدن موسيقي ، افكت ، از بهينه استفاده بر علاوه مستند تئاتر در وايس
صادقي امااست شده بهرهمند دقيقتر و علمي تاكيد براي نيز عكاسي و سينمايي تجهيزات
در آييني سنتهاي بر تكيه با بيشتر اجرا ، شدن سادهتر ضمن تا كرده حذف را تجهيزات اين
و حد در هم او البته.كند تاكيد پوياتر و مطلوبتر تاثيري به بازيگر بدن و موسيقي تلفيق
همان هم ، آن بر بلكه ندارد وايس خاستگاه از كمتر چيزي كه آن براي است ، موفق خود اندازه
.است افزوده شد ، اشاره نيز ابتدا در كه طور
بيمنطقي حكايت
"زليخا و يوسف" نمايش درباره تكگويي چند
يگانه خسروي الهه
عناصر از استفاده با بايد كه نمايشي روايت يك جز ميشود ديده چيز همه صحنه اين در
شود خلق شده برجسته
به گذرا نگاهي اگر صابري ، پري كار آخرين "زليخا و يوسف" نمايش به پرداختن از پيش _ 1
چرا نرفتهايم ، بيراه چندان باشيم ، داشته كارگردان اين اخير نمايشهاي ثابت مولفههاي
اين نمايشهاي ديگر سياق و سبك همان با _ اجرا در چه و متن در چه _ "زليخا و يوسف" كه
.ميشود اجرا _...و خلوتنشين رند پرنده ، شمس عرفان ، باغ به من _ كارگردان
در دارد ، خود كاري پرونده در را مطرحي و خارجي نمايشي متنهاي اجراي كه صابري _
2
.است گذاشته نمايش به را تئاتر اجراي به متفاوتي رويكرد اخير سالهاي
اجرايي تكنيكهاي تلفيق و يكسو از ايراني فرهنگ و ادبيات دادن قرار دستمايه با او
از جديدي شكل به تا ميكوشد مدرن تئاتر تكنيكهاي با (تعزيه عليالخصوص) ايراني نمايش
.يابد دست نمايش اجراي
طراحي كنار در متقاطع و دايرهاي ميزانسنهاي و رنگ فرم ، نور ، بر اندازه از بيش تاكيد
اخير سالهاي در كه است مواردي جمله از درويشان سماع از نمايشي استفاده و اشرافي صحنه
موارد ميتوان اينها به البتهاست شده تبديل كارگردان اين اجراهاي ثابت پاي يك به
نيز را دراماتيك بيان از حد از بيش استفاده و صحنه بر سنتي موسيقي اجراي چون ديگري
.افزود
كه است وفادار داستان ابتدايي و خطي روايت به آنقدر او نيز "زليخا و يوسف" نمايش در _
3
جاي به صابري.باشد نوآوري خلق براي مناسبي محل ميتواند قصه اين ميكند ، فراموش كلي به
خاص منطق هيچ بدون را مختلف روايتهاي شده گفته قصههاي شخصيتها پنهاني زواياي در تعمق
داستاني بازگويي جز نباشد چيزي حاصل تا ميچيند هم دنبال به توجه قابل زيباييشناسي يا
خطي توالي از مختلف تمهيدات با ميكند سعي هرچه او."زليخا و يوسف" حكايت نمايشي نه و
باعث خطي توالي همين و ميآيد چشم به بيشتر (خطي توالي) مسئله اين كند ، جلوگيري متن
و صحنه بر زليخا حضور با نمايش مثال بهعنوان.شود خستهكننده و يكنواخت كار ميشود ،
تا ميشود فراموش نمايش طول در رويكرد اين اما ميشود ، شروع يوسف به او تمايل ابراز
.است آگاه آنها از لحظهبهلحظه و موبهمو كه اتفاقاتي و بماند تماشاگر
سهراب ، فروغ ، از اشعاري با را صحنه بر حاكم گفتار "خلوتنشين رند" نمايش در كه صابري _
4
آن در زليخا يا يوسف از اسمي كه را شعري هر نيز نمايش اين در بود آراسته..و نيما
از برخي در البته.است داده جاي ديالوگها بين در (دليل بدون يا دليل با) است شده برده
...و حافظ و مولوي از بيتهايي بخواهد دلت تا و گذاشته فراتر هم اين از را پا او موارد
.است آورده ديالوگها در مثال شاهد بهعنوان
زبان به را مصراع اين ناگهان خود ، برادران به نسبت خشم اوج در يوسف مثال بهعنوان
".مدارا دشمنان با مروت دوستان با" ميآورد ،
موسيقي رنگ ، نور ، چون عناصري كردن برجسته با معمول طبق صابري نيز اثر اجرايي بعد در -
6
برجستهسازي اين بيمنطقي اما.كند ميزانسن را نشده دراماتيك متن اين تا ميكوشد فرم و
.ندارد خاصي نظام كه است صحنهاي در مخاطب سرگرداني دارد پي در كه حاصلي اولين فيزيكي
عناصر از استفاده با بايد كه نمايشي روايت يك جز ميشود ديده چيز همه صحنه اين در
.شود خلق شده برجسته
فكر اين به را مخاطب بكند اجرا به كمكي كه آن از بيش نيز نمايش كننده مرعوب صحنهآرايي
اين كه چرا.كند استفاده وحدت تالار امكانات از دارد قصد فقط صابري گويا كه مياندازد
.نميكند منتقل را خاصي معنايي ازاي به ما هيچ اشيا برخي از تمثيلي استفاده و صحنه طراحي
وارد صحنه بالاي از نمايش پايان يا آغاز در كه !مترسكي بيجاي حضور مثال عنوان به
مخاطب به كمكي چه ميزنند چرخ مدتي براي بازيگران دست برروي كه عروسكهايي يا ميشود
.ميكند است ، حفظ از را آن روايت كه اثري دريافت براي
خانقاهي به را صحنه اجرا ، به كمك جاي به بازيگران سماع كنار در موسيقي زنده اجراي - 7
.است شده عرضه او به نمايش جاي به كه مينياتوري تصاوير و بماند تماشاگر تا ميكند تبديل
به صابري اخير رويكرد كه برسيم بند اين به تا آمد گفته تكگوييها اين همه گويا - 8
نمايشهاي تكنيكهاي از) چيز همه او كارهاي در كه چرا ميخورد ، لطمه بيمنطقي از تئاتر
.اجرايي منطق بدون اما هست ، (مدرن تئاتر اجرايي تكنيكهاي و سماع و رقص تا گرفته ايراني
.اثر ساخت نه باشد كار ظاهر به او پرداختن شايد نيز مسئله اين دليل و
وازدگي از شدن رها
"كلفتها" نمايش به نگاهي
يزداني اصغر
بازي عاقبتي ، محمد كارگرداني به روزها اين محصص بهمن ترجمه ژانژنه ، اثر كلفتها نمايش
خورشيد تالار در هيبتان جليله لباس و صحنه طراحي و ضيايي آسيه و شادمان ناز شكيب ، الهام
.ميشود اجرا شهر تئاتر مجموعه
و بازيگري كارگرداني ، زمينه سه در فجر دانشجويي تئاتر جشنواره در سال 80 در نمايش اين
راي جوابگوي فعلي اجراي به توجه با انتخابها اين البته.شد اول رتبه حائز صحنه طراحي
راضي را حرفهاي بيننده هر دانشجويي نمايش يك از فراتر اجرا اين كه آن براياست داوران
و برجسته نمايش يك عنوان به كار اين از نيز دانشگاه استادان از برخي حتي.ميدارد نگه
كرد اثبات (ايرلندي ييتس باتلر ويليام) برزخ نمايش با عاقبتي.كردهاند ياد تامل قابل
چه آن حالا.نيست بيتفاوت اجرا و صحنه زيباييشناسي به نسبت و دارد كارگرداني دغدغه كه
داراي كه عوامل ديگر و بازيگران سالن ، امكانات فراخور به است ، ديدني اجرا اين در
ريزي لغزشهاي كه نماند ناگفته.مينمايد موثر و مفيد بودهاند ، دانشجويي مطلوب تجربيات
قوتهاي و متن سنگيني به توجه با كه ميشود ديده ريتم ايجاد و ميزانسنها بازيها ، در
كلفتها از عاقبتي اجراي كه داشت اذعان بايد.است چشمپوشي قابل چيز همه اجرا نهايي
بر اجرا يك ارائه و متن صحيح فهم و درك در او چيزي هر از پيش كه آن براي است ، موفق
اصول رعايت براي را مناسبي بستر تئاتري و روانشناسانه منطقي تحليلهاي مبناي
وسايل و ابزار حداقل ديدن با چشم اول ، نگاه همان از.است ساخته پديدار زيباييشناسي
و شده استيليزه بازيهاي جنس سفيد ، و سياه رنگهاي از بهرهگيري صحنه ، در موجود
تا ارتباط برقراري در...و لباس و صحنه موجز طراحي بيان ، و بدن از لازم بهرهگيري
در بصري عناصر بنابراين نميشود ، روبهرو غيرمنتظرهاي و حاد مشكل با پاياني لحظات
يك جوابگوي بتواند نهايت در تا بودهاند ، كارگردان ياريگر دراماتيك كشش و ريتم ايجاد
علاقمند آدمهاي به مختص فقط كلفتها ديدن كه است بديهي.باشد عمومي منظر در موفق اجراي
تماشاگران از بسياري حتي خود خاص سنگيني دليل به تئاتر نوع اين وگرنه است تئاتر به
.نميكند راضي هم را حرفهاي
را خود راستين معناي كلفتها اجراي تا داشت علاقه شقاوت تئاتر و آرتو آنتونن به بايد
در كه بورژوا خانم يك كشتن براي فنگ و دنگ همه اين وگرنه سازد متجلي جستوجوگر اذهان در
.نيست عمومي دغدغه و مسئله چندان ميانجامد ، كلفت دو از يكي خودكشي به ناكامي با نهايت
نقادي به فرد به منحصر تراژدي اين در تا ميگيرد ، خط فقيد آرتوي از ژنه كه آن براي
فرومايه و حقير آدم دو منظر از نيز بار اين و بپردازد مدرن دوران بورژوازي نظام وضعيت
آنتون خواست به بنا تا ميپردازد ، اجتماعي گشايي عقده به برونفكنانه كاملا موقعيتي در
مستاصل و مضطربانه شكلي به ناخودآگاه وازدگيهاي از شدن رها با تماشاگر روح آرتو
پيش استيصال نهايت تا گاهي رهاشدگي اين در هم عاقبتي.باشد خود واقعي وجود نظارهگر
ميشود تماشاگران مسري عصبيت باعث صحنه غالب حس كه ميآورد وجود به را لحظاتي و ميتازد
اين خاص ايدهآلهاي به رسيدن در ناخواسته يا و ميشود آرتويي شقاوت بيخيال گاهي و
دهان آب سولانژ صورت به كلر كه لحظاتي در.ميماند ناكام بيستم قرن در تئاتر بزرگ متفكر
سرخ سيلي با را او صورت يا ميكند خالي را سطل آشغالهاي و كثيف آب رويش يا مياندازد ،
است ، فرورفته خانم جلد و پوست در كه را كلر دست با سولانژ كه وقتي بالعكس و ميكند
از.ميورزد تاكيد بشري ضد شقاوت اين به نيز كلر زهرخوردن لحظات حتي و..و ميكشد
اين در ضمن در.است كرده جلوگيري آنها ابراز از عاقبتي كه هست متن در هم باز لحظات اين
فيمابين ارتباط حسي لحاظ به كه است داشته آن بر سعي فاصله نوعي رعايت با هم لحظات
كمتر گرچه.شود قويتر منطقي و استدلالي ارتباط عوض در و كمتر تئاتر و تماشاگران
در را آرتو ايدههاي و انتظارات اعلا حد در كه شده يافت دنيا در كارگرداني و نويسنده
ايراني كارگردان عبدو رضا مرحوم ميلادي ، دهه 90 در اما.برساند ظهور منصه به تئاتر صحنه
...و بوسني مسلمان زنان به صربها تجاوز و بادكان و خليج جنگ به نسبت آمريكا مقيم
به خود اعلاي حد در را شقاوت تئاتر آرتو فرضيات به بنا و گرفت جانبدارانه كاملا موضعي
پيش البته.ميگيرد قرار بررسي و آموزش مورد آمريكا در تجربيات اين امروز كه گذاشت اجرا
با شقاوت تئاتر القاي در متن همين اجراي با بروك و ماراساد در وايس پيتر هم او از
اجرا كلاسيك اصول رعايت به صحنه ابتداي در ژنه همانند عاقبتي.بودهاند همراه موفقيت
آينه دو] صحنه وسايل چيدمان در توازي و تقارن تعادل ، توازن ، برقراري با و ميكند تاكيد
و برهمريزي براي را ذهن [طرفين در سفيد پرده دو وسط ، در صندلي دو و ميز يك رو ، در رو
آيينهاي و تشريفات از همچنين او.ميسازد آماده آرام ظاهر به موقعيت همين در برونفكني
خود اجراهاي لازمه را آيينها اين رعايت هم ژنه و آرتو كه آن براي نيست ، غافل مذهبي
.ميدانستهاند
هنر حاشيه
منتقدان براي نقد آموزش *
از است قرار خود اعضاي به نقد آموزش براي بار اين ايران تئاتر منتقدان ملي كانون
از آينده ترمهاي در كانون ، اين عمومي روابط گزارش بنابر.كند استفاده خارجي استادان
جهاني كانون كنوني رئيس هربرت يان و تئاتر منتقدان جهاني كانون پيشين رئيس بنو ژرژ
ملي كانون نقد كلاسهاي.آوردند عمل به دعوت نقد كلاسهاي در تدريس براي تئاتر منتقدان
كه كلاسهايي وجود با.ميشود برگزار سجودي فرزان حضور با حاضر حال در تئاتر منتقدان
ارشد دستاندركاران است ، كرده برگزار اعضايش براي خود تاسيس سال چند در منتقدان كانون
صاحب استادان نقد آموزش كلاسهاي ظاهرا.ناليدهاند تئاتر منتقدان بيسوادي از مدام آن
نويسندگان و منتقدان انجمن.است نكرده افاقهاي آنچنان سالها تمام در ايراني ادعاي
چهار.است كرده آغاز تئاتر نقد حوزه در را خود فعاليتهاي از جديدي دور تازگي به تئاتر
"هميشگي همان".شد خواهد بررسي و نقد انجمن اين سوي از آينده روزهاي در صحنه روي نمايش
.ميشود بررسي و نقد سايه سالن در ساعت 5/20 در ماه آذر رامينفر 21 ريما كارگرداني به
/تاريخ 23/9 در همچنين "هميشگي همان" نمايشي هنرهاي مركز عمومي روابط سوي از خبري براساس
صمد كوچكزاده ، رضاميشود برگزار شهر تئاتر مجموعه سايه تالار در ساعت 30/16 در 81
.ميكنند نقد را نمايش اين حبيبي فرشته و چينيفروشان
نميآيند سمندريان حميد و روستا هما *
رد با بود ، كرده ارائه نمايشي هنرهاي مركز به را "آبي اتاق" نمايشي طرح كه روستا هما
اين در.بازماند عمومي اجراي و فجر جشنواره براي نمايش يك كارگرداني از طرح آن شدن
انقلاب از پيش كه هنرمندش شوهر به را هنري خلاقيت و بقا دوباره تا است درصدد زني نمايش ،
قرار !مينشيند بهثمر نيز او تلاشهاي و برگرداند ، است ، بوده سينمايي موفق كارگردان
او كه بنويسد اجرا براي مدرن متني صورت به تصويب از پس يثربي چيستا را نمايش اين كه بود
به) "بمان من با" سريال روزها اين روستا هما.بازماند ديگر بكر تجربه يك انجام از نيز
را شيزوفرن نسبتا زن يك نقش آن در كه است رسانده پايان به را (لبخنده حميد كارگرداني
يكي كه برشت "گاليله" نمايش انجام از سمندريان حميد كه است ذكر به لازم.ميكند بازي
.است برداشته دست خاص نهچندان دلايل بنابه ميآيد ، شمار به او آرزوهاي و دغدغهها از
|