برگزاري وعده به اميدوارم:ميردامادي
شود وفا عبدي علني دادگاه
كودكان وبهداشتي آموزشي وضعيت يونيسف
خواند اميدبخش را ايران
مجازي آموزش كشوربه ترين نيازمند ايران
است
ايمان خود راه به پدرم:عبدي عباس دختر
دارد
توليد در سرمايهگذاري يارانه ، پرداخت
دهد مي كاهش را كاغذ
كردم بازي شير دم با من
هستيد؟ خوشبيني فرد شما آيا
برگزاري وعده به اميدوارم:ميردامادي
شود وفا عبدي علني دادگاه
مجلس خارجي سياست و ملي امنيت كميسيون رئيس ميردامادي ، محسن:اجتماعي گروه
دادند ، وعده قضايي مسئولان كه همانطور عبدي ، عباس كرددادگاه اميدواري اظهار
.شود برگزار علني صورت به آينده هفته شنبه سه روز
اگر:گفت ايرنا پارلماني خبرنگار مجلسديروزبه در تهران مردم نماينده
تمامي شود ، برگزار غيرعلني صورت به دادگاه شده ، اين گفته كه آنچه برخلاف
.رفت خواهد سئوال زير پرونده اين درباره قضايي اقدامهايدستگاه
تا ابتدا عبدي ، از دادگاه مذاكرات كهتمامي است اين ما خواسته:داشت اظهار وي
دادگاه مسئولان مطالب و كيفرخواست صرفا اينكه نه شود ، پخش صداوسيما از انتها
.نشود منتشر عبدي دفاعيات و پخش
اين مذاكرات ميخواهيم:افزود مجلس خارجي سياست و ملي امنيت كميسيون رئيس
تا شود منتشر محاكمهميشود ، كشور سياسي مهم شخصيتهاي از يكي درآن كه دادگاه
.كنند قضاوت قضايي دستگاه ادعاهاي سقم و صحت درباره بتوانند مردم
دادگاه تا است جريان در تلاشهايي ميكنم فكر:كرد عقيده ابراز ميردامادي
نشان عبدي ، دادگاه غيرعلني برگزاري.شود برگزار غيرعلني صورت به عبدي عباس
شكنجه مصاديق جزو خود بهنوبه كه انفرادي سلول در او نگهداري كه داد خواهد
.است نشده عمومي افكار نزد عرضه قابل مطلب هيچ به آنان دسترسي موجب است ،
عبدي عباس با خود ساله آشنايي30 سابقه به مجلس در تهران مردم نماينده
.آمد نخواهد دست به وي از تخلفي هيچ كه هستم مطمئن من:گفت و كرد اشاره
بود رسانهها خبرنگاران منظر در و آشكار كاملا كار يك روزن با مناظره:گفت وي
و شد منتشر روزنامهها در ابعادش همه با آن كامل گزارش هم سال همان كه
.كردند مطرح را خود نظرات هم موافقان و مخالفان
قضايي دستگاه كه ديگري مهم مساله:داشت اظهار خرداد دوم جبهه فراكسيون عضو
كه است انفرادي سلول در عبدي نگهداري نشنيدنميزند ، به را خود آن ، مورد در
.نزديكميشود روز به50 آن ، زمان
براي و ضروري مواقع در فقط انفرادي سلول در نگهداري:كرد خاطرنشان ميردامادي
غير در قضايي ، بخشنامههايدستگاه طبق و است مجاز خاص موارد در تحقيقات انجام
.تلقيميشود شكنجه و است ممنوع موارد اين
نگهداري آينده ، موسسه دادگاه شروع با:افزود مجلس ملي امنيت كميسيون رئيس
.است شكنجه مصداق انفرادي سلول در خاص طور به عبدي و كلي طور به افراد اين
را او كه وقتي زمان آن:گفت و كرد اشاره سال71 در عبدي بازداشت به وي
بدست براي و شدند مشكل دچار بعدا.نداشتند عبدي عليه مطلبي هيچ كردند ، دستگير
.داشتند نگه انفرادي در طولاني مدتي را او كافي ، مدارك آوردن
عبدي عليه امروز روزنامههاييكه:گفت مجلس در تهران مردم نماينده
به چيز هيچ هم نهايتا.نوشتند فراوان مطالب همين از هم ، زمان آن مينويسند ،
.شد اتهامهاتبرئه از هم عبدي و نياوردند دست
سلول در زمان اين از بيش عبدي ، عباس نگهداري خرداد ، دوم جبهه فراكسيون عضو
.شود رسيدگي تخلف اين به بايد كه گفت و خواند قضايي تخلف را انفرادي
من بود گفته كه قاضيان ديروز دربارهسخنان سئوالي به پاسخ در ميردامادي
داشته محرمانه اسناد نگهداري به نياز كه هستم حزب عضو نه و سياسي شخصيتي نه
شرايط كه كرد اظهارنظر سخنان اين مورد در زمانيميشود:داشت اظهار باشم ،
.باشد مشخص متهم نگهداري
. است زنداني چهشرايطي در متهم ديد بايد:كرد خاطرنشان وي
از موارديداشتيم ، گذشته در متاسفانه:افزود مجلس ملي امنيت كميسيون رئيس
آنها زندان ، شرايط كه زنجيرهاي قتلهاي متهمان و زنداني دانشجويان برخي قبيل
انكار را مطالب شدند ، آزاد كه وقتي ولي كرد اعترافهايغيرواقعي به وادار را
.كردند
كودكان وبهداشتي آموزشي وضعيت يونيسف
خواند اميدبخش را ايران
و فرهنگي آموزشي ، وضعيت خواندن اميدبخش ضمن تهران در يونيسف نماينده:اجتماعي گروه
.كرد تاكيد آموزش كيفي بهبود زمينه در بيشتر اقدامات لزوم بر ايراني كودكان بهداشتي
كودكان وضعيت گزارش" ارائه جلسه حاشيه در تهران در يونيسف جديد نماينده "اگه كاري"
بسيار مدارس در ثبتنام ميزان":داشت اظهار ايسنا خبرنگار با گو و گفت در "جهان 2003
."دارند قرار خوبي سطح در نيز بهداشتي شاخصهاي و بالاست
شود انجام آموزش كيفي سطح بهبود براي بيشتري اقدامات بايد حال عين در اما":افزود وي
فراهم را كودكان بهتر آموزش و امر اين براي لازم زمينه ميكند تلاش نيز ايران دولت و
."است بيشتري توجه نيازمند كودكان تغذيه وضعيت همچنين.آورد
مجازي آموزش كشوربه ترين نيازمند ايران
است
،"شمسي هجري سال 1400 در اطلاعاتي جامعه و ايران" علمي همايش:اجتماعي گروه
پايان خود كار مجازيبه آموزش بر تاكيد با چهارشنبه روز فشرده ، كار روز سه از پس
.داد
ارزيابي به همايش اين پاياني روز در "فرقاني محمدمهدي" دكتر:ايرنا گزارش به
رسانهاي چند نظام با تعامل در همگاني رسانههاي كاركردهاي و نقشها تحول
در همگاني رسانههاي:كرد تاكيد رسانهها تحقيقات و مطالعات مركز رئيس.پرداخت
خواهند را ادغام مسير نه و حذف راه نه ارتباطي نوين شبكههاي با چالش و رقابت
و حيات ادامه براي گزينه مناسبترين شايد "تعامل" گزينه:گفت فرقاني.پيمود
.است همگاني رسانههاي توسط اختصاصي نقشهاي ايفاي حال عين در
رسانههاي كاركرد و نقش تحول:كرد تصريح همايش اين در كه نيز "شكرخواه يونس"
مطبوعاتي ، عرصه سه هر در را سنتي روزنامهنگاري اطلاعاتي ، جامعه در همگاني
.است طلبيده چالش به تلويزيوني و راديويي
همايش حاشيه در ايران رايانهاي دانشگاه مسئول فرامرزياننيز اصغر علي دكتر
ايران:گفت ايرنا علمي اخبار گروه با گفتوگو در اطلاعاتي1400 جامعه و ايران
8/و2 كنكوري پشت جمعيت ميليون 4/آموز ، 8 دانش ميليون 18/داشتن7 با
به كشور نيازمندترين نيافتهاند ، راه دانشگاه به هنوز كه كودكي نفر ميليون
.آي) اطلاعات فناوري برنامه اجراي در دانشگاه استاد اين.است مجازي آموزش
به تجهيزات ، خريداري جاي به كه خواست عالي آموزش و بخشهايمخابرات از (تي
اعتبار صرف كه چرا باشند ، تجهيزات فكر به بعد مرحله در و بپردازند اطلاعات توليد
از پس و دارد همراه به را اطلاعات توليد در كندي تجهيزات ، خريد براي تي.آي
از را مجازي آموزش وي.شدهاست كهنه تجهيزات ديگر تاخير ، با اطلاعات تهيه
اين راهاندازي ضرورت بر تاكيد با و دانست اجتماعي بغرنج و ضروري مسائل
و كنند تحصيل دانشگاهها بهترين در فرزندانشان كه مايلند ما والدين:گفت دانشگاهها
يا دكتر نبايد شما فرزند كه بگوييم ايراني مادر و پدر هيچ به نميتوانيم ما
.شود مهندس
ايمان خود راه به پدرم:عبدي عباس دختر
دارد
پدرم شده پخش مصاحبه دو:گفت رويداد با گو و گفت عبديدر عباس دختر:اجتماعي گروه
متهم با مناسب رفتار:افزود وي.است شده حذف آن سئوالهاي و بود شده تحريف تلويزيون از
غذاي يا بهداشت وضع اينكه.زندانهاست سازمان كل و بازجوها وظيفه سياسي پرونده در هم آن
در افراد نگهداري نفس كه چرا نميكند حل را مشكلي و نيست مهمي مساله است ، خوب متهم
.است شكنجه نوعي انفرادي ، زندان
تاثير تحت دارند ، ايمان خود راه به كه پدرم مانند افرادي:كرد تصريح عبدي دختر
.نميگيرند قرار نامناسب برخوردهاي و انفرادي زندان چون مسائلي
به دقيقهاي ملاقات 10 وقت يك تنها تاكنون پرونده قاضي كه اين به اشاره با عبدي دختر
در آنها:گفت است ، داده وي وكيل به ديگر دقيقهاي ملاقات 10 وقت يك و عبدي مادر
تاكنون كه آن ضمننكردهاند پيدا را پرونده محتواي درباره صحبت امكان خود ملاقاتهاي
درخواست بار چند از پس:افزود عبدي مريم.كند مطالعه را پرونده نتوانسته پدرم وكيل
برابر در دادگاه اول جلسه از بعد روز مرتضوي قاضي متهمان ، وكلاي سوي از ملاقات
- نيكبخت آقاي كه بعد روز اما.داد ملاقات قول آنها ووكلاي خانوادهها به خبرنگاران
گفته به.كرد بيرون خود دفتر از را وي كرد ، مراجعه ملاقات وقت كسب براي - عبدي وكيل
در ديگري مسير از و نداشته مرتضوي با ملاقاتي ديگر نيكبخت برخورد آن از پس عبدي ، دختر
.است عبدي با ملاقات پيگيري حال
برگزار علني شكل به ظاهرا كه نظرسنجي پرونده متهمان دادگاه نخست جلسه دو درباره وي
.شوند دادگاه جلسه وارد نتوانستند ساعت 11 تا متهمان خانواده برخي اول جلسه در:گفت شد ،
.ميدادند تشكيل قضايي مجتمع كاركنان را دادگاه در حاضران از بسياري
غيرعلني شكل به پرونده (د) بند شد اعلام كه آن از پس نيز دوم دادگاه در:افزود وي
بيگانه و خودفروخته را متهمان خود نطق آغاز از قبل مدعيالعموم نماينده ميشود ، بررسي
.كند صادر متهم مورد در حكمي ندارد حق اتهامات اثبات زمان تا كس هيچ كه حالي درناميد
اگر:گفت دارد ، وجود مدعيالعموم ادعانامه در زيادي اشكالات كه اين بيان با عبدي مريم
آن مشكلات ميدادند ، پدرم حتي و متخصص افراد به دادگاه در طرح از قبل را ادعانامه اين
.ميكرد رفع را
توليد در سرمايهگذاري يارانه ، پرداخت
دهد مي كاهش را كاغذ
تهران ، مقواي و كاغذ صنف اتحاديه رئيس:اسلامي جمهوري خبرگزاري - بزرگ تهران
كاهش زمينه در عاملي را كتاب چاپ جهت كاغذ تهيه براي يارانه پرداخت
.دانست كاغذ توليد بخش در سرمايهگذاري
با را كاغذ مصرفكنندگان ، از حمايت براي دولت اينكه بيان با آخونديان منصور
اختيار در كاغذها اين گاهي:گفت ميكند ، كشور وارد ريال و 750 هزار يك ارز
هزار آن 75 قيمت كه كاغذرا بند هر آنها و ميگيرد قرار غيرواقعي مصرفكنندگان
.ميفروشند خريداران به ريال هزار قيمت 120 با است ريال
اسلامي ارشاد و فرهنگ و بازرگاني وزارتخانههاي توسط كاغذ واردات از هدف وي ،
كرد ذكر مصرفكنندگان نياز از بخشي تامين و بازار در كاغذ قيمت در تعادل ايجاد را
را وارداتي كاغذهاي و هستند كاغذ واردكننده وزارتخانه دو اين هماكنون:افزود و
.ميدهند قرار مصرفكنندگان اختيار در حواله صدور با
ميكند ، وارد كاغذ ناشران تقويت براي ارشاد وزارت چند هر:كرد تاكيد آخونديان
خود نياز مجبورندكمبود آنها و نميكند تامين را ناشران نياز تمام معمول بهطور اما
.كنند تهيه آزاد بازار از را
و اوليه مواد نبودن مرغوب فناوري ، ضعف تهران ، مقواي و كاغذ اتحاديه رئيس
كاغذهاي به خريداران رويآوردن عوامل از را صنعت از بخش اين بودن دولتي
.دانست وارداتي
كارخانههاي اختيار در دولت سوي از پرداختي كاغذ يارانه كرد ، پيشنهاد وي
محصول كيفيت بهبود زمينه فناوري ، تقويت ضمن بتوانند آنها تا گيرد قرار داخلي
.كنند فراهم را خود خروجي
كردم بازي شير دم با من
بيشمار ميخوارهگيهاي كفاره
است نشستن مستان ميان در هوشيار
.گرفتهام روزنامه اجتماعي سرويس از را شما شماره من دالائي آقاي - ببخشيد..الو
به راجع داستاني پيش وقت چند من راستش.كنيد گوش من حرفهاي به كنم خواهش ميخواستم
سر آخر و بود رفته ديگري شهر به خود موطن از تحصيلي مدرك گرفتن قصد به كه جواني دانشجوي
اجتماعي صفحه در را.. و بود برگشته اعتياد نامه پايان با مدرك گرفتن جاي به هم
به راجع كه را قسمتي مخصوصاآن گرفتم ، قرار آن تاثير تحت خيلي خواندم ، همشهري روزنامه
.آهنربا و آهن براده طبيعي گرايش به بود شده تشبيه اعتياد مساله به انسان روح گرايش
ما جوانان شدن بيچاره مساله كوتاهگونه داستان يك در گوناگون ابعاد از من نظر به خلاصه
نام داستان پايان.بود شده اشاره دقيقا علتهايآن و چراها و بازار مرج هرجو اين در
.بود شده ثبت شما
سرويس مسئول طريق از كه زماني ولي شماست خود سرگذشت كردم فكر ابتدا همين براي
هر گفتم خودم با بودهايد تاسفبار نافرجام سرگذشت آن نويسنده شما كه شدم متوجه اجتماعي
يا جوان آن از دردناكتر خيلي خيلي من سرگذشت زيرا.كنم صحبت شما با بايد شده طوري
.گرفتهايد كار به داستان آن در نماد عنوان به شما كه است جوانهايي
.دانشگاه استاد و...رشته در ارشد كارشناسي مدرك داراي -دارم سن سال من 55... جناب
.هستم..
.رسيدهام بنبست به خودم اما هستند يادگيري مشغول من درس سركلاس زيادي دانشجويان
برايم نجاتي راه هيچ نميكنم فكر حاضر حال در و كردهام بنا خود دستهاي با كه بنبستي
و نميشناسيد مرا شما اولا كه كنم گفتوگو شما با خواستم خاطر اين به فقط.نيست
كردن بازگو و درج با شايد ميكنم ثانيافكر و نميخورد اجتماعيام حيثيت به لطمهاي
كهاين كساني براي مقطعي چند هر پندي و عبرت درس شما دست به روزنامه مندر سرگذشت
و شما سوي به ياري و نياز دست ميخواهم ثالثابدينوسيله.شود ميخوانند ، را ماجرا
تاسفبار ماجراي اين حل به فكري كمك رهگذر اين از ميتوانند نحوي به كه كساني تمامي
.كنم دراز بنمايند ، زندگي
اين اميدم و ميخوانند را سطور اين جامعه مختلف قشرهاي از زيادي افراد كه ميدانم
براي راهي و شده بحراني چنين گرفتار من مشابه كه كساني باشند ايشان ميان در شايد كه است
هستند كه مقامي و صنف هر در ميكنم تقاضا ايشان از بدينوسيله كه باشند يافته آن از گريز
گذشته شيرين زندگي مانده ته اينكه از قبل و گرفته تماس روزنامه اجتماعي صفحه شمايا با
نجات را درمانده مستاصلو انساني و دراز بسويم ياري دست رود فرو ظلمتها اعماق در من
.دهند
.باشد لازم ميكنم فكر ولي كردم مقدمهچيني زياد ببخشيد
نوه و هستم فرزند و زن داراي من.كنيد توجه من عرايض به دقيقا ميكنم خواهش
تنها و رفتهاند و كردهاند عروسي همه بچههايم.ميباشد ساله يك اكنون پسريام
راهنمايي اول كلاس اكنون كه ميباشد نوجوان دختري ما ساله ازدواج 30 ثمره و بازمانده
كه او -نميرود خاطرم از لحظهاي معصومش چهره كه همان.ميباشد تغاري ته قولي به و است
كنج تكيده و شكسته غنچهاي مثل افسرده و پژمرده و شد خرد بيامان كشاكش اين در ناگاه به
الان 4 و ميكند طلب من نگاه گريز از را بيجواب سوال هزار نگاهش با و كرده كز اتاقش
شرمنده -باشد افتاده گير قاضي ميز جلوي كه محكومي مثل مينگرم ، را او بار هر كه است ماه
هستند درد اين سوخته سينه كه كساني تمامي و ميداند خدا.كنم چه ولي ميشوم سرافكنده و
با امروز و نمييابم را چيزي يا كسي ولي هستم خود جرم و خطا جبران دنبال به كه ميدانند
مجلسي پيشدر سال يا 4 حدودا 3شدهام متوسل روزنامه و شما به پناهي يافتن به اميد
شايد يا و كنجكاوي سر از بلكه ناآگاهي سر از همنه آن و بار اولين براي من دوستانه ،
ترياك بيشتر كمي يا عدس يك اندازه به آن سر كه سنجاق يك دستمبه قضيه ، بودن بيارزش
به كاغذي لوله يك و بود شده سرخ گاز آتش روي كه فلزي سيخ يك با-شد آشنا بود چسبيده
تفننچند سر از و شد آشنا لبانم به وحشتناك ماده اين كشيدن براي كه خودكار يك اندازه
بردم لذت كار آن از قدري به بعدش.رفتم ويراج سياه سم آن مارپيچ دود روي لوله آن به پك
سراغ نه بال سبك و سرخوش خود در موقع آن اندازه به را حالتي هيچ عمرم تمامي در گويا كه
.آمد سراغم به ديگر نه و دارم
سال كه 4 حال به تا كه -گذاشتم پيچيدهاي دنياي به پا من پك ، همان 34 با روز آن
به شايد كه هستم روزنهاي جستوجوگر مخوف چال سياه آن از برگشت دنبال به ميگذرد آن از
اصلا و ماه شايد 2 و ماه زماني 1 فواصل در بعدي دفعات - برگردم روز آن از قبل زندگي
دنبال كه زمان هر بعد به روز آن از كه ميدانم قدر همينداشت فاصله چقدر كه نيست يادم
پناه سيخ آن و كاغذي لوله آن و سنجاق آن به بودم زندگي در مهمي موضوع از فرار و آرامش
كه سالهاي مرد 55 - دانشگاه استاد...من -ميكنم چه كه باشم متوجه كه اين بدون ميبردم
وداراي بزرگ فرزند داراي خود و بودم گذرانده را آمريكا دانشگاههاي در تخصصي دوره سال 2
دبيرستانهاي دبير نيز او كه فداكاري و خوب همسر بودن دارا با بودم كاملي اجتماعي شخصيت
.بود دخترانه
رفيق و ياور يك و موفق خانهدار يك اجتماعي شغل متانتو و وقار داشتن ضمن كه همسري
دست از را او كه نميشود باورمبود كنارم در هميشه و برايم نجيب و صميمي بسيار همدم و
.باشم داده
ديازپام قرص يك اندازه به تكه يك لباسهايم شستن موقع بار اولين براي كه زماني
بند زبانم ميلرزيد ، قلبم باشد افتاده تله به كه موشي مثل كرد ، كشف جيبهايم در ترياك
است بوده اتفاقي كه بقبولانم او به كردم سعي زدن پا و دست و ترفند هزار با ولي بود آمده
كه بود آن از بعد.بگريزم ماجرا اين از اول بار توانستم ولي بودم افتاده گير اينكه با و
هميشه براي بار يك اصطلاح به و نگردم كار اين گرد وجه هيچ به ديگر كه كردم عهد خود با
.داشتم قرار اراده و تصميم اوج در لحظه آن در.بگذارم كنار را زشت عادت اين
شدم متوجه آمدم خود به كه زماني ديگر بار بعد ماه يا 3 كشيد 2 طول وقت چند نميدانم
ولي ميكنم استعمال ترتيب همان به روزانه عدس يا 2 عدس يك مقدار به روز تقريباهر كه
شدن قبول مناسبت به كه شبي آن تا -بيفتم گير هم ديگر بار است ممكن كه نبودم متوجه هيچ
بوديم ، داده ترتيب ميهماني تهران دانشگاههاي از يكي همرديفمدر استادان از يكي دختر
مثل ناگاه به بودم ، گازي منقل روي كباب كردن درست مشغول و بودم رفته منزل پشتبام به من
باشم شده نزديك آهنربايي طيف به باره يك به كه گويا زدهايد مثال شما كه برادهاي همان
دود -آمد خواهد سرم به بلايي چه كه نفهميدم هيچ و رفته سنگ و سيخ آن سراغ به بياختيار
حالي در آن با همزمان و بود كرده سرايت پايين به كولر كانال از ترياك دود همراه به كباب
را زنم سايه ناگاه به باشد زرورق لولو با هروئين كشيدن مشغول كه معتاد يك مثل كه
را سيخ اينكه جاي به كردم گم را پايم و دست آن يك - كردم احساس پشتبام روي سرم بالاي
گوشت زنم- ساختم جهنمي چه كنيد مجسم - چسباندم سيخ به را بردارمدستم آتش درون از
كف و ميكرد ناله بلند صداي با و ميكند مشت مشت را موهايش ميخراشيد ، چنگ با را صورتش
پايش و دست به داشتم قدرت و ميتوانستم قدر چه هر -بود شده زمينگير خاك روي پشتبام
آبروداري شهرستاني ميهمانان جلوي دخترمان آبروي حفظ خاطر به كردم تقاضا او از افتادم
حدود از بعد ممكن نحو هر به ولي نبود آساني كار او كردن آرام بار اين ميشد مگر ولي كند
رمقي هيچ ديگر كه حالي با او با افتادن پاهايش به و كردن التماس و كردن گريه دقيقه 10
سعي و رفتيم پايين به اتفاق به ميشود ، بلند فرزندش گور روي از مادريكه مثل نداشت
امان همگي روي آسياب سنگ يك مثل ميهماني ولي نبرند بويي ماجرا از ديگران كه كرديم
تصميم همسرم رفتند ميهمانها كه وقتي روز آن صبح -كرد نميشد كاريش و ميكرد سنگيني
و فرار حالت به نامعلومي مدت براي و كند جمع را چمدانش كه داشت سعي و بود گرفته را خودش
نهايي قول دادن و ندامت اظهار و اصرار به ولي برود بود شهرستان در كه مادرش خانه به قهر
.داد من به را فرصت اين و كرد گذشت ديگر بار يك
كردم سعي بار اين حتي و گرفتم تصميم كنم اراده ميتوانستم چقدر هر بعد به روز آن از
اين اصلاارزش اعتياد نظر از نه و مادي نظر از نه سراپا كه را زشت عادت اين پزشك توسط
.كناربگذارم نداشت را فاجعه
خيلي نميرسد هم نخود يك روزي به من عمل اصطلاح به كه شد متوجه كه وقتي دكترم
نظارت با هفتهاي يك.شد هم همان و ندارم مشكلي هيچ كار اين ترك براي كه داد اميدواري
هرگز ديگر كه مطمئن و بودم خوشحال چقدر آن از بعد و شدم ترك به موفق دكتر كمك و همسرم
.گشت نخواهم زشت عمل اين گرد
ناگفته.بوديم سپرده فراموشي به را شب آن موضوع كلي به همسرم هم و خودم رفته رفته
بهصورت گاهي شهواني ، صورت به گاهگاهي عمل اين گذاشتن كنار از ناشي استرسهاي كه نماند
و گريه با حالاتي و غيرطبيعي و اندازه از بيش خرافي صورت به زماني و وحشتناك غضبهاي
به حالت آن در گويا بود ، ريخته هم به بدنمرا ارگانيزم كل بيموقع و بيمعني خندههاي
ميكشيد لعنتي سيخ و سنجاق همان سوي به مرا درون از نيرويي يا كسي آشفتگي و ريختگي هم
پشتبام صحنه آن مشابه صحنهاي با بار اين كه اين از ترس بيشتر و ميكردم مقاومت ولي
عبور خطرناك نحوي به كششها و استرسها اين از بار هر كه بود شده باعث شوم روبهرو
.ميكردم
كه اين كه ميانديشند خود با ميشنوند يا ميخوانند را سرگذشت اين كه كساني شايد
مسائل گونه اين راجعبه كه مجردي به و شده قديمي و كهنه ديگر اعتياد مساله.ندارد تازگي
كه ميكند مجسم را خياباني كثيف و باخته پاك معتاد نفر يك شنونده ناخودآگاه ميشود صحبت
بايد كلام يك اصلادر و گذشته غريبمها من ننه و دلها درد به كردن گوش از كارش ديگر
نبود اينطوري ميداند خدا من مساله ولي كشيد معتاد نفر يك و جامعه بين جدايي و ترد خط
فرد زناشوييام و شخصي زندگي در شده آنكادر خيلي و علاقه و عشق تمام با كه حالي عين در
به متناوبا سال يا 4 اين 3 عرض در كلا من عمل حال عين در بودم اعتباري با و موفق
.نميشد سرجمع مثقالترياك اندازه 2
مرا چيزي حقايق كردن بازگو جز كه رسيدهام جايي به زيرا كنيد باور را اين دارم دوست
پول به كه بود كافي من ماه براي 3 ميخريدم مثقالترياك نيم مثلااگر نميكند آرام
مالي نظر از ميرسد نظر به كه ماه براي 3 ميشود تومان هزار حدود 34 در چيزي شود تبديل
نميكشيدم هم سيگار اصلا من كه اين ضمن نميكرد وارد من جبرانناپذيريبه لطمه هرگز
بزرگ خانواده همطراز و رديف در را خود طريق اين از و عمل اين با كه ميدانم خوب ولي
پيشاني به كه بود برچسبمعتاد همان مهم شما قول به و بودم داده قرار پاكباخته معتادين
فكر موضوع اين كميت به بيشتر من (است نمك هم خروار است ، نمك مثقال)ميشود چسبيده انساني
روز آن فرداي از بخواهم كه آن هر ميكردم فكر و مهمينبود چيز اصلا نظرم به ميكردم
ولي نميشود چرا و نشد چرا كه بفهمم نتوانستم و نميدانم ولي -نميكنم را كار اين ديگر
زماني تا آدمي روح) كردم حاصل يقين بوديد نوشته دانشجو آن داستان در كه شما جمله آن به
آهنربايي هيچ جذب و است پاك طلا مثل است نكرده عادت طبيعي نشئه جز به نشئگي به كه
بيارزش آهن جنس از و دادي تنزل را روح بار يك براي حتي كه مجردي به ولينميشود مجازي
هم من همين براي (لاغير و هست يكديگرشدن جذب آهنربا و آهن براده طبيعت وقت ، آن ساختي
فراهم محيطي زندگي ، گوناگون دلايل به كه شرايطي در را حالت همين و داشتم را احساس همين
اعتياد مخوف حلقه آن جذب جبرا و بياختيار ميگرفتم قرار طيف در شما قول به كه ميشد
به كه آخري بار نبود ، امكانپذير آن از گريز نميچسبانيدم آن به را خودم تا و ميشدم
داشته را حق اين او شود تكرار قضيه اين ديگر بار يك فقط اگر شد قرار بودم داده قول زنم
طلاق تقاضاي معتاد نفر يك عنوان به و رجوع دادگاه به جدلي و بحث هيچگونه بدون كه باشد
خوب (را همسرم) را او من طرفي از.نباشد ديگري بحث هيچگونه كه كرديم توافق و -نمايد
بود كرده گذشت و بود گذاشته مايه خود واقعااز هم بار چند اين اينكه با ميشناختم
تمام كارم بيندازد گير جرم اين ارتكاب حين در مرا ديگر بار اگر كه ميدانستم معالوصف
هوا به و ميشد دود تماما آبرو و اعتبار با و شرافتمندانه زندگي عمر يك فاتحه و شده
متناوب بهطور باشم شده كاملافراموشكار كه اين مثل گاهگاهي وجود اين با ولي ميرفت
تا ميرفتم ور سيخ و لوله و سنجاق همان با ديگران چشم از چندباردور يا يك هفتهاي
.داد رخ آخري تلخ حادثه آن كه شبي اينكه
و كار از مفرط خستگي و رواني و روحي فشارهاي اثر بر لعنتي روز همان صبح تقريبااز
ساعت 4 تا بود زحمتي هر به را روز آن باشد افتاده بدنش در كك كه كسي مثل تقريبا غيره
.زندگيام ريختگي هم از براي شد عطفي نقطه كه سختي بسيار روز كردم سپري شب نيمه بعداز
مغناطيسي حلقه آن غريب و عجيب كشش و بيداري و خواب تلاطم در كه بود صبح ساعت 5/4 حدود
است خواب خواب ديگر اتاق كوچكمدر دختر اتفاق به همسرم كه اين به توجه با سرانجام مخرب
آب فشار اثر بر كه جسمي مثل بياختيار بينديشم آن عواقب به كه اين بدون شدم بلند جا از
ترياك پرمگس يك اندازه به و رفتم سنگ سيخو سراغ به بيامان شود كشيده گردابي قهر به
از شوفاژ موتورخانه زيرزمين در چسباندمو سنجاق آن به شب تاريكي دل در لرز و ترس با
مثل بناگاه كه بودم نزده آن به هنوز 34پك و كردم داغ را سيخ خانه موتور همان آتش
كه اين تصور يا نباشد خواب او كه نميكردم اصلاباور -شد سبز سرم بالاي زنم قبل دفعات
صداي با زيرزمين در شب تاريكي دل در ديوانهها مثل همسرم بار اين بيفتم ، گير دوباره
بار زير را بدنم دندان و چنگ با ميتوانست تا آورد هجوم سويم به و ميكشيد نعره بلند
نيمههاي همان در بود نمانده باقي گفتن حرفيبراي ديگر كه گاه آن و كرد زخمي خشم و حرص
لرزان پژمردهو و گريهآلود چهره و رفتن آن وحشتناك صحنه جز به...شد خارج منزل از شب
مدت 4 ريخت فرو چيز همه و -نماند جاي به چيزي ديگر ميكرد هق هق هال وسط در كه دخترم
افسوسهاي و جوابها و سوال و نگاهها زهرآلود تير هجوم در و نداشتم خبر او از ماهي
ترك واقعي علت كه نميدانست كوچكم دختر حتي هيچكس و بودم افتاده گير آشنايان و نزديكان
و زن ساده دعواي يك شايد ميكرد تصور طفلك.بوده چه جنونوار حالت آن با مادرش زندگي
در زنم مادر كه شهرستاني دادگاه از اظهاريهاي ديروز باشد ، ميشود تمام زودي به كه شوهر
كاملا دادگاه به مراجعه تاريخ و طلاق درخواست آن در كه رسيد دستم به دارد سكونت آنجا
.بود مشخص
شما دالائي آقاي.. الو... الو... الو.. كه كنم خواهش شما از ميخواستم حالا
!...الو...الو ميكرديد؟ گوش
دالائي محمود
هستيد؟ خوشبيني فرد شما آيا
باشيد ميتوانيد نيستيد ، اگر
.است شگفتانگيز افراد زندگي در آن قدرت و است كوركورانه اعتماد از بيش چيزي مثبتانديشي
اغلب و ميكنند عمل بدبين افراد از بهتر زندگي جنبههاي تمام در تقريبا مثبتانديشان
معمولا خوشبين افراد.ميبرند لذت بيشتر اجتماعي موفقيتهاي از و دارند بيشتري توفيق
روانشناسي پروفسور سليگمن پي.اي مارتين.هستند افسردگي و فيزيكي بيماريهاي مستعد كمتر
سيستم تقويت موجب خوشبيني كه دارد وجود نشانههايي":ميگويد پنسيلوانيا دانشگاه در
."ميشود بدن دفاعي
عادت صورت به كودكي در را بدبيني و خوشبيني ما كه معتقدند روانشناسان
آب لوله كه زماني.دارند را الگو نقش يادگيري اين در ما والدين و ميگيريم فرا
چنين من چرا":ميگفت زاري و گريه با پدرتان آيا گرفت ، آب را شما جديد خانه و تركيد
چيز همه كه است شده ضمانت ما قرارداد در":ميگفت يا"كردم؟ انتخاب را خانهخرابهاي
تعمير را لوله تركيدگي تا ميدهم اطلاع ساختمان سازنده به من پس است ، بينقص و سالم
"كند؟
در ".كنيم توجيه خود براي را شكستها آن با كه است عادتي خوشبيني":ميگويد سليگمن
:ميكنيم اشاره مورد چند به اينجا
رد رياضي امتحان از" دارد ماندگار عوامل در ريشه بد اتفاقات كه است معتقد بدبين فرد -
و گذرا عوامل در ريشه خوب اتفاقات و. "راندارد رياضي عملياتهاي كشش مغزم چون شدم
فرد ولي."بود گذرانده كار سر را خوبي روز چون داد گل من به شوهرم امروز"دارد موقتي
".نكردم كافي دقت چون شدم رد امتحان از"ميدهد نسبت زودگذر علتهاي به را شكست خوشبين ،
گل من به دارد دوست مرا همسرم چون"ميدهد نسبت پايدار علتهاي به را مطلوب موقعيتهاي و
."داد هديه
به.كند سرايت زندگيش تمام به زندگي از جنبه يك در نااميدي تا ميدهد اجازه بدبين شخص -
بلكه است ، ناراحت شده بيكار كه اين از تنها نه باشد ، شده اخراج كار از اگر مثال ، طور
شخص.شوند خارج كنترل از كودكانش يا و بيفتد خطر به نيز زناشوييش زندگي كه است مضطرب
با خوشبين شخص.گيرد دربر را زندگيش جنبههاي تمام شكست يك كه نميدهد اجازه خوشبين
به و هستيم نزديك هم به همسرم و من هنوز شدهام ، بيكار اينكه با":ميگويد خود
."ميكنيم افتخار بچههايمان
با رانندهاي اگر.ميكند سرزنش را خود بدبين فرد نيست ، مراد وفق بر كارها وقتي -
احمقانهاي محل چنين در كردن پارك براي را خود شما كند ، تصادف شما شده پارك اتومبيل
تجربه حادثه از يا ميدهد نسبت اتفاق حسن به را حادثه اين خوشبين شخص.ميكنيد سرزنش
آنجا كمتري اتومبيلهاي كه ميكنم پارك جايي را اتومبيل آينده دفعه" ميكند كسب جديدي
."باشد
را بدبين شخص نميكند ، تغيير چيزي دهم انجام كاري هر كه فكر اين":ميكند اضافه سليگمن
به ميخورند ، شكست افراد اينوقتياين بنابر.ميدارد باز اوضاع بهبود براي تلاش از
."ميشوند تسليم سرعت
.كرد ترك ميتوان را شده گرفته ياد عادات خوشبختانه ، باشيد؟ خوشبين ميخواهيد آيا
پيدا تبحر آن در ميتواند كس هر كه است مهارتي خوشبيني كه ميدهد نشان اخير تحقيقات
كمك شما مثبتانديشي به تا ميدهيم مرحلهاي چهار برنامه يك شما به قسمت اين در.كند
.كنيم
كنيد مبارزه منفي افكار با
دير هميشه من" -كنيد سرزنش را خود كه اين جاي به.رسيدهايد كار سر به دير كه كنيد فرض
كي بار آخرين كه بياوريد خاطر به كنيد سعي.باشيد داشته خود از درستي ارزيابي -".ميرسم
حال چون رسيديد دير كار سر دليل اين به آيا.قبل هفته نه ، هشت ديروز؟ كردهايد؟ دير
قطره آخرين تا را اتومبيل بنزين شما نوجوان قبل شب نه ، نداشتيد؟ را تختخواب از برخاستن
.ميكرديد توقف بنزين زدن براي ميبايست شما و بود كرده مصرف
رئيس الان" ميگوييد ناله با.كنيد تصور را حالت بهترين سپس و داستان حالت بدترين ابتدا
حتي و باشد مانده ترافيك در رئيس است ممكن.نيست طور اين كاملا نه ".ميزند فرياد سرم
ميزتان سمت به شما وقتي:كنيد تصور را حالت معمولترين سپس ، .برسد كار سر شما از ديرتر
اتفاق مصيبتي ولي شرمندهايدميكند نگاه شما به تهديدآميزي نگاه با رئيس ميدويد ،
.است نيفتاده
بيرون خانه از زودتر دقيقه ده يا كنيد كار ناهار ، وقت.بگرديد راهحل دنبال به سرانجام
به شكست به":ميگويد سليگمن.كنيد جلوگيري پيشبيني غيرقابل تاخيرهاي از تا بياييد
اين بنابر.شخصيتي ضعف يك عنوان به نه كنيد ، نگاه اشتباه استراتژي يك نتيجه عنوان
".بزنيد عمل به دست ميتوانيد هستيد ، ناتوان و عاجز كنيد احساس كه اين جاي به
ها آزمايش":ميگويد هلند ، هوپ كالج در روانشناسي پروفسور مايرز ، ديويد
دارند ، را شكست انتظار كه آنهايي به نسبت ميكنند تصور را موفقيت كه افرادي ميدهند نشان
از قبل بشكنيد؟ خواهرتان دختر عروسي در را رژيمتان ميترسيد آيا "ميكنند عمل بهتر
ميكنيد رد را خامهاي شيرينيهاي خوردن دعوت كه كنيد تصور حالتي در را خود عروسي ، روز
تمرينات شويد ، روبهرو واقعي موقعيت با كه زماني.ميخوريد پخته سبزيجات عوض در و
.ميدهد اراده قدرت و نفس به اعتماد شما به ذهنيتان
كنيد اعتماد خود به
را است بوده تلاشهايتان نتيجه كه خوبي اتفاقات.كنيد اعتراف گذشتهتان موفقيتهاي به
كه خاطر بدين نه بودند ، يك درجه گرفتيد تعطيلات در كه عكسهايي.كنيد تحليل و تجزيه
و نوررساني در شما كه علت بدين بود ، بلكه شده طراحي پاچلفتي و دست افراد براي دوربين
كه علت بدين نه شد ، برگزار خوب بسيار باز فضاي در شما مهمانيداريد مهارت نورها تركيب
.شما اجتماعي مهارتهاي و پذيرايي خاطر به بود ، بلكه خوب هوا
باارزش احساس عمل اين كنيد مباهات خود دستاوردهاي به اگر.بگيريد جشن را خود موفقيتهاي
.ميدهد شما به بودن
كنيد مشخص را اهدافتان
نيازمند هدفها به رسيدن":ميگويد لارنس ، در كانزاس دانشگاه روانشناس اشنايدر ، .آر.سي
باشيد مطمئن و كنيد انتخاب هوشمندانه را هدفهايتان."است راه انتخاب قدرت و اراده قدرت
فروشگاه شما كه دارد سر در را رويا اين پدرتان اگر.هستند شما به متعلق آنها كه
عنوان به داريد ، دوست بيشتر را كتابها شما اما كنيد ، اداره را فلزي ابزار خانوادگي
.بود خواهيد خوشبختتر كتابخانه متصدي
بار زير در تا كنيد تقسيم كوچكتر هدفهاي به را بزرگ هدفهاي.كنيد مشخص را اهدافتان
ديد خواهيد را پيشرفت كوچك ، اهداف به رسيدن با":ميگويد اشنايدر.نشويد له عظيم كارهاي
و -نشانه اين و شد خواهيد هيجانزده و پرانرژي افتاد خواهد اتفاق كه آنچه به نسبت و
."است خوشبين فرد -قدرت
دايجست ريدرز مجله:منبع
فردهوشمند نازلي:ترجمه
|