تاريخ قهرمان
واگذاريم ايرانيها رابه صدام كار
سياست حاشيه
24_ تفحص و تحقيق
مرور
بازتاب
تاريخ قهرمان
گذشت صفرخان مرگ از روز چهل
برهاني.الف
متفاوتي واكنشهاي بهنود ، مسعود مقاله چاپ و قهرمانيان صفر مورد در همشهري ويژه گزارش
نوشته صفرخان درگذشت روز چهلمين آستانه در و اينك.داشت همراه به مختلف طيف دو در را
.كنيد ملاحظه را حاضر
مظلوميت نوعي از بهنود چون بود تعجببرانگيز قهرمانيان صفر مورد در بهنود سياسي يادداشت
يادگار به تاريخ براي را زندگياش تاريخچه خود زبان به كه صفرخان.ميكرد صحبت تاريخ در
قهرماني كس هر و نشوند خيال و وهم دچار بهدستان قلم و تاريخنويسان تا است گذاشته
گروهي يا جناحي بهرهبرداري آن از و زند پيوند حقايق كردن قلب با خود ايسم با را صفرخان
كه گذشته رژيم سياسي زندانيان از نفر دو توسط ايشان از كه نوارهايي طبق صفرخان.نمايد
روستاهاي از يكي در من:ميگويد چنين اين است شده پر داشتند آمد و رفت ايشان با هميشه
ياد را قرآن خواندن منطقه پيشملاهاي و آمدم دنيا به مذهبي خانواده در شرقي آذربايجان
در ما كه شرايطي است ، بوده قرآن قرائت و نوشتن و خواندن حد در كلا تحصيلاتم و گرفتم
حكومت طرف از كه بود كشاورزان به نسبت فئودالها حد از بيش ظلم ميكرديم زندگي آنجا
و فئودالها ستم و ظلم تحت هميشه بوديم كشاورز خانواده از كه ما و ميشدند حمايت مركزي
بر گرفتيم تصميم و شديم مسلح منطقه كشاورزان از عدهاي ما.بوديم منطقه شاهزادههاي
سياسي گروههاي يا و منطقه سياسي گروههاي از يك هيچ به من و بجنگيم فئودالها عليه
حاكمان با درگيري خاص شرايط خاطر به مواقع از بعضي در بود ممكن نداشتم ، وابستگي خارجي
با يا و باشيم هم كنار در را زمان از مقطعي يا و كمكرساني و انساني روابط منطقه ظالم
آنها وابستگي يا و فكري جريان از اطلاعي هيچ من اما باشيم گذرانده گروهها از بعضي
منطقه ، ظالم حكام و فئودالها عليه بر مبارزه هم آن و ميكردم فكر چيز يك به فقط نداشتم ،
سادات از شدگان اعدام از نفر يك كه شدند اعدام و دستگير ما از نفر هشت بار يك حتي
و مردم نواميس به تجاوز حتي ستمي و ظلم گونه هيچ از فئودالها همين.بود منطقه معروف
عروس كه جايي تا ميكردند تجاوز مردم ناموس به آشكارا بهطور نميكردند دريغ كشاورزان
خانه روانه سپس ميبردند ، منطقه فئودال خانه به اول دامادي بخت خانه به رفتن جاي به را
ديده گذشته رژيم در ستم با مبارزه دوران در كه ناملايماتي تمام با صفرخان.ميشد داماد
كنار سياست از داشت انقلاب پيروزي از بعد اسلامي جمهوري زمان در كه خاصي شرايط و بود
بعد سال 1371 در را خاطرات نوارهاي اين.داشت سادهاي و معمولي زندگي آرام بهطور كشيده
آغاز و ميكند شروع الرحيم الرحمن بسمالله جمله با اسلامي انقلاب پيروزي از دهه يك از
ظلم با مبارزه صرف عمرش همه ميان اين در و ميشود شروع خدا كلام قرآن ، با هم زندگيش
طول در خداوند به اعتقاد:يك ميشود خلاصه جمله دو در قهرمان اين زندگي خلاصه ميشود ،
را استقامت و صبر ظلم ، با مبارزه و عدالتخواهي راه در و عدالتخواهي ، :دوم.زندگي
خواسته بهنود.است شده تاريخ در مقاومت اسطوره و صبر نماد گويي كه ميكند پيشه آنچنان
تناسبي صفرخان زندگي انتهاي و ابتدا با كه صفرخان اصلي جوهره شناخت بدون ناخواسته يا
خدا نام با را زندگيش آغاز سياسي زنداني يك كه همينميكند قلمداد تودهاي را او ندارد
از بيش كه سياسي انسان يك گذشته ، انقلاب پيروزي از سال ده از بعد و ميكند شروع قرآن و
وحدانيت به شهادت باز است ديده را بودن زندان ميلههاي پشت و ستيزي ظلم تجربه دهه چهار
او چون كنيم قلمداد تودهاي يك قالب در را او كه اوست حق در بزرگي ظلم اين.ميدهد خدا
نوارهاي در كرات به قهرمان اين اينكه به توجه با است تاريخ در سياسي جريان يك از فراتر
هدفم فقط نداشتم ، وابستگي گروهي و سياسي جريانهاي از يك هيچ به من ميگويد شده ضبط
در خداوند وحدانيت به شهادت با هم عمر آخر روزهاي در الان و است بوده ظلم با مبارزه
توحيدي ابنياء مكاتب و اسلام تاريخ در صفرخان همانندميگيرد قرار توحيد مكتب وادي
با اما نداشتند آنچناني سياسي دانش و سواد كه بودند ابوذرها همانند كمنظيري انسانهاي
اظهارات اين كردند ، زندگي ظلم با مبارزه و (خدا وحدانيت به شهادت) خدايي فطرت همان
در روستايي مذهبي كشاورز خانواده يك به متعلق صفرخان چون نيست صفرخان به ظلم تنها بهنود
نمونهاي انسانهاي تاريخ آن در كه است تاريخ به متعلق قهرمان اين بلكه نيست آذربايجان
قطعا.ايستادند تاريخ مستكبران و ظالمان مقابل در كمنظير استقامتي با صفرخان همچون
انعكاس در نيت حسن تنها نه كه بوده منابعي از اشتباه به بهنود برداشتهاي و دريافتها
قرار گروهي بوته در را صفرخان ميخواستند بلكه نداشتند تاريخي مرد اين حقيقت و واقعيت
فراتر ما معاصر تاريخ در صفرخانميبينند خويش گروه محدود قالب در را دنيا همه كه دهند
مبارزات گرچه كرد مبارزه آپارتايد و نژادي تبعيض با كه است جنوبي آفريقاي ماندلاي از
در را او كه است صفرخان زندگي در برتر ويژگي دو اما است تقدير قابل تاريخ در ماندلا
شهادت يك ، ميدهد نشان ماندلا از فراتر تاريخ سياسي زندانيان و مبارزين مقياس و نمونه
ستم و ظلم با مبارزه راه در تاريخ در ماندلا از بيش دو ، عمر ، پايان تا خدا وحدانيت به
به حاضر شكنجهها سختترين مقابل در زندان روزهاي آخرين تا كه است بوده سياسي زنداني
وجودي جوهره در همچنان عدالتخواهي خدايي فطرت و نشد ، شاهي ستم رژيم مقابل در نوشتن عفو
را مبارزاتش و خود سادهزيستي ، با عمر آخر تا كه بود خروش و جوش در بزرگ انسان اين
در كه است وارد اسلامي جمهوري مسئولين به انتقاد اين گرچه.نشد گم هدفش و نكرد فراموش
او سياسي مبارزات خور در كه قدرداني و تجليل صفرخان از انقلاب عمر از گذشته سال طول 24
تجليل ايشان از و كردند دعوت را ماندلا تاريخ سياسي زنداني دوم شاگرد اما نكردند باشد
گرچه) كردند اعطا او به سياسي افتخاري دكتراي مدال و آويختند گردنش به گل و كردند
خانه بزرگان اول كه گرفت ناديده نميتوان را كوتاهي اين اما (بود هم تقدير اين شايسته
در تاريخي مرد اين پرواز از قبل ماه چند فقط را ، جهان ملل ديگر بزرگان سپس ديد بايد را
سياسي ، بهرهبرداري بدون انقلاب از قبل مسلمان سياسي زندانيان كانون مشروطه نهضت سالروز
بشريت تاريخ در سياسي زنداني طولانيترين كه تاريخ قهرمان يك از تجليل منظور به صرفا
گراميداشت جلسه از خدا وحدانيت به شهادت ضمن هم صفرخان و كرد تجليل صفرخان از است بوده
كه است سياسي زندانيان و سياسي گروههاي همه به توصيه اين و كرد1 تشكر متقابلا كانون
يا و ندهند تجلي آن كنار در را خود از تجليل پيشكسوت ، و قديمي مبارز يك از تجليل راه در
گذاشتن احترام و دادن بها جاي به نكنند ، مصادره خود نفع به را قهرمان اين استقامت و صبر
در.كنند كسب بزرگي و داده جلوه بزرگ صفرخان ، كشيدن آغوش در با را خود جناح صفرخان ، به
به عمر آخر تا و ميايستد ستمگران مقابل در و ميدهد خدا وحدانيت به شهادت كس هر اسلام
منتهي است ، تاريخ در قهرمان مسلمان يك بلكه است مسلمان يك تنها نه باشد باقي خود شهادت
در را خويش جوهره صفرخان حد در فرد يك.است نسبي امر يك اسلام دستورات به كردن عمل
از و ميماند پايبند عمرش طول در و داده تجلي ستمگران با مبارزه و خدا وحدانيت به شهادت
برخوردار آنچناني سياسي دانش و روز دانش از كه حالي عين در ميسازد ، مقاومت اسطوره خود
تاريخ هميشه براي جهان مسلمين براي مخصوصا تاريخ ، و بشريت براي مبارز انسان اين.نيست
از ميكند ، عمل الهي درشت و ريز دستورات تمام ديگريبه فرد و است احترام و تقدير قابل
اصلي جوهره و شاخصه اما است زياد بس فاصله الهي دستورات به كردن عمل در ديگري تا صفرخان
توحيد به دعوت از بعد ابنيا اول شعار كه است توحيدي انبياء همه عدالتخواهي همان اسلام
.بگنجد تودهايها نام به گروهي قالب در كه است تاريخ ماندلاي از فراتر صفرخان پس است
خود از مانده بهجاي نوارهاي در خاطراتش در و نميكرد فكر آن به صفرخان كه چيزي تنها
ماترياليستي ايدئولوژي مخصوصا گروهها به فكري وابستگي عدم است گذاشته يادگار به
بود كمونيستي گروههاي
به خود از مانده بهجاي نوارهاي در خاطراتش در و نميكرد فكر آن به صفرخان كه چيزي تنها
ماترياليستي ايدئولوژي ، مخصوصا گروهها به فكري وابستگي عدم است گذاشته يادگار
فرموده گورباچف به خطاب ايدئولوژي اين به نسبت (ره)امام حضرت كه بود كمونيستي گروههاي
اشياء بهنودها و بهنود آقاي (مضمون به نقل) ميخورد تاريخ موزه درد به عقيده اين بودند
انسانهاي به پينه و وصله با را آن و بماند تاريخ موزه در بگذاريد را تاريخ موزه قديمي
سپس ميكردند ، تحقيق اول بهنود آقاي امثال بود بهتر نزنيد پيوند صفرخان همانند بزرگي
مبارزه تودهايها خطمشي اينكه بر مضافا ميكردند نظر اظهار صفرخان تفكر طرز به راجع
تودهايها با تناسبي كوچكترين مبارزه روش در نه و تئوري در نه صفرخان نبود ، مسلحانه
نقل ذيلا است آمده صفرخان به راجع بهنود سياسي يادداشت در كه جملاتي اينجا در.ندارد
.ميشود
سطر 14...شد تودهاي حبس همان در و..1
.بودند افتاده بند به كه شنيد تودهايهايي زبان از تنها را خود فرياد كه چرا..2
سطر 15
مانند نيايد در بند به دوباره تا گرفت فاصله سياست از آزادي اول روزهاي برخلاف..3
سطر 25...و دادند جان و افتادند حبس به دوباره كه تودهايها ديگر
علل چه ميافتد اتفاق تاريخ در حقايق قلب از خيلي چرا كنند فكر اگر امروز مورخين راستي
واقعيات تحريف و حقايق قلب اولا كرد اشاره اساسي نكته دو به ميتوان بودند ، عواملي و
را ما نبايد عامل دو اين مدعيان ، از عدهاي كردن عمل بد ثانيا...كه انسانهايي توسط
برخوردار خاصي احترام از مكاتب همه براي تاريخ در قلم و نمايد تاريخ در مغلطه به وادار
.دارد نگه را آن حرمت واقعيات و حقايق نوشتن با بايد قلم صاحب ديگران از قبل.است بوده
كه اختناقي و خفقان ميبينيد نكنيد اكتفا هم مطالعه به تنها و كنيد مطالعه را تاريخ اگر
در بود ديگر جاهاي و اروپا در وسطي قرون تاريخ يا و بنيعباس و بنياميه زمانهاي در
اگر است ، وارد ميگذرد آنچه و ما زمان بر نقدهايي گرچه.ميشود مشاهده كمتر زمان اين
تاريخي زنده سندهاي به توجه با راحتي به بهنود بود ما زمان در دوران آن خفقانهاي
اين و نميكرد حقايق قلب تاريخ قهرمان آن خاطرات نوارهاي و صفرخان زندانيان هم مخصوصا
صفرخان جسم ميآيد نظر به.نميكرد زنداني تاريخ در خاص گروه يك بند در را مقاومت اسوه
براي صفرخان ستيزي ظلم و آزاديخواهي منش و روح اما درآمد تاريخ مستبدان بند در سال 32
آمده بهنود سياسي يادداشت از قسمتي در ايضا و است تاريخ مردان آزاد جزو تاريخ هميشه
و ستم عليه مبارزان و سابق زندانيان قدر آن گذشت كه قرني همين در و دوران اين در] است
نفس كه كردند ستم و بدكاري نشستند قدرت اريكه بر وقتي جهان ، در آزاديبخش قهرمانان
سياستمداران از عدهاي گفت بايد البته [افتاد ذاتي ارزش از مقدس آرزوهاي و شدن زنداني
جزو نيز خود نشستند قدرت اريكه بر وقتي فرمودند بهنود آقاي كه بودند چنين اين تاريخ در
جباران جزو رسيدن قدرت به از بعد مبارزين همه كه نبوده طور اين اما شدند تاريخ جباران
ديروز عدالتخواهان ظالم ، خاطر به مقدس آرزوهاي و شدن زنداني نفس با و باشند شده تاريخ
و ديروز عدالتخواهان و اصيل خردورزان را تفكر نوع اين)باشد افتاده ذاتي ارزش از
همراهي راه آخر تا صفرخانها ، همانند ديگر عبارت به (مينامند بريدهها تفكر امروز ،
عشق آن و است خرد و عقل از فراتر راه اين.ميدهند سوق ناكجاآباد به را قلم و نميكنند
بود خواهند راز تماشاگه راه راهيان بلكه.بنشيند كس هر قلم احساسش در كه عشقي هر نه است
زماني ديگر ، دست به قلم هر يا و روزنامهنگار محقق ، مورخ ، يك.نامند حقيقي عشق را آن و
نه كند منعكس را واقعيات و حقايق كند سعي بايد قلم حرمت خاطر به ميگيرد دست به قلم كه
ديگران كه بچرخاند طوري را قلم يا و كرده حقايق قلب يا و ميكند فكر خود كه طوري آن
همه مورچه ميگويند كه نيست مناقشه مثل در.بنشينند او قلم نوك بر و كنند فكر او براي
ظلمستيز قهرمان آن صفرخان ياد پايان درميبيند گذشت او سر از كه آبي در را عالم
گرامي گذراند پهلوي مخوف زندان سياهچالهاي در را خود عمر از سال كه 32 را تاريخ
براي صفرخان و ميفرستيم درود (معاصر تاريخ) مبارز مسلمان اين روان و روح بر و ميداريم
از را مقاومت ركورد و بود تاريخ سياسي زنداني طولانيترين ميتوان كه كرد ثابت تاريخ
بعدي از هميشه براي تاريخ پيشاني بر را تاريخ مقاومت اول نمره و گرفت زمان ماندلاي دست
تاريخچه صفرخان همرزمان و دوستان انشاءالله.رساند ثبت به ميگنجد آن در صفرخان كه
هر و درآورند تحرير رشته به كامل بهطور است بوده صفرخان كه نحوي آن به را او مبارزاتي
به راجع مختلف شكلهاي در يا و ميگيرد دست به قلم صفرخان به راجع كه ديگري متعهد شخص
درس تا نمايد هنرنمايي يا و درآورده تحرير رشته به را بود آنچه ميكند هنرنمايي ايشان
بايد افسانه آسمان در را چيز هر نكنند فكر آيندگان و باشد بشر نسل و آيندگان براي عبرتي
همانند بشر نهاد در كه را صفاتي خداوند و گرفت الگو بايد افسانهها از و كرد جستوجو
پشت سال و 32 ميشود محقق صفرخانها توسط تاريخ در داده قرار بالقوه صورت به صبر
از خارج و شود تلقي صبر و آزادگي الگوي ميتواند كردن مبارزه ظلم عليه و بودن ميلهها
نوعي ميدارند روا ظلم يا و ميروند ظلم بار زير كه انسانها از بعضي كردن زندگي زندان
ببينند بند در را ديگران و آزاد را خود اگر.است تاريخ در شدن زنداني و رفتن حصار در
رشته به بهنود قلم در چه هر حال عين در چيست؟ تاريخ نجواي و ميگويد چه تاريخ ديد بايد
است نهفته قلم تضارب و انديشهها برخورد در گاهي تقدير چون است تقدير قابل درآمد تحرير
.آيد نظر در چه و افتد قبول چه تا دارد بلند بس حرمتي انديشه آزادي نفس و
:پينوشت
دولتمرداني بعضي از سزاوارتر.كنند تجليل او از زمان هم كه بود اين در تقدير شايد - 1
!بودند نكرده درك را ظلم با مبارزه طعم كه بود
واگذاريم ايرانيها رابه صدام كار
روشنفكر طنز
*چامسكي نوام
گرفتن كار به از و دارد جمعي كشتار سلاحهاي چون برداريم ، ميان از را صدام بايد ما
دولت ارزيابي اين اگر.كرد قمع و قلع كاملا بايد را خطري چنينندارد ابايي هم آنها
و پيشنهاد.نيست درست لزوما مزبور خطر دفع براي آن راهبرد و استراتژي باشد درست بوش
كه آن جاي به كه است اين من نظر.است نتيجهبخشتر و بهتر لحاظ هر از اما ، من استراتژي
كه بگذاريم و كنيم تشويق عراق به حمله به را ايرانيها برويم حسين صدام مصاف به خودمان
خطري كه بيآن هم آن ما ، نظامي و لجستيكي كمكهاي البته.بدهند را او رژيم ترتيب آنها
كار بقيه اما است ضروري و لازم (بالا ارتفاع از موشك و بمب ريختن) آورد وجود به برايمان
از شك بدون جنگي چنين به ايراني سربازهاي گسيل.كنيم واگذار ايرانيها به بايد را
.دارد ارجحيت و مزيت جهات از بسياري
بايد همه از قبل حسين صدام حكومت برانداختن در ايرانيها از استفاده مزيت برشمردن در
باشيم مطمئن ميتوانيم ما.دليرترند و انگيزهمندتر بسيار ما تفنگداران از آنها كه گفت
ايران ارتش.شد خواهند نابود كاملا او جمعي ابواب همه و صدام ايرانيها حمله با كه
نابود چنان را عراق در جمعي كشتار سلاحهاي از اثري گونه هر خودش مصالح و منافع براساس
.نشود ايران متوجه مهمي خطر عراق طرف از ديگر هم صدام از بعد دوران در كه كرد خواهد
خودشان متوجه كه خساراتي و تلفات از هم واهمهاي حسين صدام رژيم عليه جنگ در ايرانيها
حساس جنگ ادامه به نسبت را ما عمومي افكار كه شدهاي هلاك سربازان.داشت نخواهند ميشود
صدام احتمالي اقدام.شد خواهند داشته گرامي شهيد عنوان به ايران در ميكند منفينگر و
كرد نخواهد ايجاد مشكلي تنها نه ايرانيها براي هم اسرائيل سوي به موشك پرتاب به حسين
به حملهاي هر در ما كه حالي در كرد ، خواهند استقبال جنبي نعمت يك عنوان به آن از بلكه
كشته جنگ اين در عراقي زيادي تعداد البته.بكنيم هم را اسرائيل امنيت ملاحظه بايد عراق
بازيافتي سياستمداران عمدتا آنجا در كه واشنگتن براي اين خوب ولي شد خواهند
بود ، نخواهد مسئلهاي اصلا دارند دست در را امور زمام ريگان رونالد دوران (Recyceled)
را وي سلاح ارسال با و داشتند احترام و ارادت حسين صدام به كه پيش سال اينها20 كه چرا
شد ريخته جنگ آن در كه فراواني خون براي ككشان نيز ، نمودند متقاعد ايران به حمله به
به عراق كردهاي عليه و ايراني سربازان عليه حسين صدام كه شيميايي سلاحهاي حتينگزيد
در يعني مارس 1991 در حتي..نياورد پديد واشنگتن در چنداني نگراني هم ، گرفت كار
(پدر) بوش بود ، كويت از عقبنشيني حال در آمريكا نظامي ضربات زير عراق ارتش كه روزهايي
براي حسين صدام به "عراق در امنيت و ثبات حفظ" خاطر به چني ديك يعني او دفاع وزير و
شمار گفت ميتوان كه روست همين ازدادند نشان سبز چراغ كشور اين جنوب شيعيان سركوب
فرستادن.بود نخواهد هم پسر بوش براي مهمي مسئله عراق به ايران حمله در تلفات بالاي
سازمان با مدام نيستيم مجبور ما كه دارد هم را مزيت اين حسين صدام رژيم مصاف به ايران
دهيم توضيح جهان به كه بود نخواهد هم نيازي و باشيم داشته ناخوشايندي و تند رفتار ملل
.بگذارد گردن ما خواستهاي و توصيهها به كه بود خواهد مهم زماني تنها ملل سازمان كه
عراق به احتمالياش حمله در نشده اعلام و نهاني انگيزههاي به كه آمريكا دولت برخلاف
جهانيان براي لحاظ هر از حملهاي چنين انجام در ايرانيها دلايل ميشود ، متهم
مورد تسليحاتي برنامههاي با را صدام ما ، مثل تنها نه آنها آخربود خواهد باورپذيرتر
جنوب در كم دست.بودهاند وي قربانيان اولين خود برعكس ، بلكه ندادهاند قرار حمايت
(ايران) همسايه شيعه كشور رهاييبخش نيروهاي كربلا و بصره خيابانهاي در يعني عراق ،
تحسين در ميتوانند هم ما خبرنگاران و گرفت خواهند قرار استقبال مورد هلهله و باشادي
راستي به و شوند صدا هم ايراني خبرنگاران با عراق جنوب مردم آزادكنندگان بينظير جسارت
نباشد؟ قائل خود براي را عراق در دموكراسي برقراري رسالت ما همچون ايران چرا
ايالات كه اين اولدارد هم اشكال تا چند من معقولانه پيشنهاد كه كنم اذعان بايد البته
در خود قدرتي قدر و اندازد كار به را خود نظامي پتانسيل بود نخواهد قادر ديگر متحده
دست به حسين صدام رژيم بركناري از كه سودي مجبوريم ما كه اين دوم.كشد رخ به را جهان
كه اين سرانجام و كنيم تقسيم ديگران با آمريكا حكومت تحمل و طاقت از فراتر را ميآيد
ميكند ، مختل نيز را واشنگتن در حاكم راستگراي اليگارشي داخلي استراتژي من پيشنهاد اجراي
و كرد خواهند پيدا اهميت دوباره ماندهاند لاينحل كه داخلي مشكلات از بسياري كه چرا
.شد خواهند داخلي مشكلات اين حل خواهان خارجي ، بحران هرگونه بابت از نگراني از فارغ مردم
پيشنهاد اين.دارد را خود خاص اهميت و ارزش ناپختگي ، رغم به من پيشنهاد كه اين آخر دست
:دقيقتر عبارت به.هستند اجرا دست در حاضر حال در كه است طرحهايي از معقولانهتر بسيار
سوي از علنا كه بود چيزي همان واقعا مسئله عراق رژيم با آمريكا حكومت برخورد در اگر
طرحهاي از خردمندانهتر بسيار من پيشنهاد وقت آن (عراق سلاح خلع) ميشود اعلام واشنگتن
حسين صدام رژيم سرنگوني در را ديگري ناگفته اهداف عملا ما دولت چون ولي.بود جاري
دقيقتر واشنگتن مقامات استراتژي كنم اذعان كه اين جز ندارم چارهاي هم من ميكند دنبال
.است متناسبتر و
سياست منتقدان شاخصترين از حال عين در كه است آمريكا نامدار زبانشناس چامسكي نوام*
هفتهنامه در كه آن آلماني متن از چامسكي مقاله.ميرود شمار به آمريكا دولتهاي خارجي
.است شده برگردانده فارسي به رسيده چاپ به (دسامبر 2002 13) فرايتاگ
سياست حاشيه
خبر يك ماجراهاي*
كه شدند مواجه صفحات از دريكي سفيدي جاي با صبح روزنامه يك خوانندگان سهشنبه روز
چون و است شده حذف چاپخانه در مطلبي كه ميكرد متبادر ذهن به را نتيجه اين بلافاصله
اين از قضيه.است مانده باقي آن سفيد جاي ناگزير نداشته ، وجود آن كردن جايگزين امكان
شماره خبر در و دوشنبه 24/9/81 روز در ايران اسلامي جمهوري خبرگزاري تلكس كه بود قرار
:بود نوشته شود فاش نامش بود نخواسته كه اطلاعات وزارت در آگاه مقام از نقل به 330
از "ايرنا" بعد ساعت چند ".ندارد وجود نظرسنجي دادگاه غيرعلني برگزاري بر اصراري"
برخي حال اين بانكنند استفاده وجه هيچ به خبر اين از كه خواست "گرامي مشتركان"
مقام اين اظهارات.رساندند انتشار به را خبر و نداشتند خبر ايرنا درخواست از مطبوعات
براي تلاشها برخي از حكايت ديدگاهها برخي كه شد مواجه خبري بايكوت با حالي در آگاه
درخواست به نيز "يونسي علي"گويا.دارد نظرسنجي پرونده در اطلاعات وزارت دخالت عدم
پرونده در شده مطرح مسائل درباره گفتوگو و ملاقات انجام براي زنداني پژوهشگران خانواده
.است داده منفي جواب نظرسنجيها
فوقالعاده اطلاعات*
علني غير افتتاحيه سخنراني جز به جلسات همه مشاركت جبهه فوقالعاده كنگره در كه حالي در
كنگره موثق اطلاعات براساس كه است كرده ادعا محافظهكار جناح به وابسته دريچه بوده ، سايت
بيانيه.نرسيد پاياني بيانيه صدور مرحله به اختلافات دليل به مشاركت فوقالعاده
از برخي اما بود واصلاحات نظرسنجي دادگاه و آقاجري حكم مورد در نكاتي شامل پيشنهادي
كه بودند معتقد آنان.كردند توصيف عادي بيانيههاي سطح رادر بيانيه حزب اين اعضاي
بيانيه صدور دليل همين به نشد حاصل توافق آن مورد در ولي شود نوشته تندتري بيانيه بايد
سعيد ميشود گفته.است شده موكول آذر دوشنبه 25 روز در مشاركت مركزي شوراي جلسه به
.است نكرده شركت فوقالعاده نشست در حجاريان
...ايران نقش*
رويدادهاي در اسلامي جمهوري حضور و نقش لندن ، در صدام مخالفان اجلاس مباحث جمله از
كه گفت عراق اسلامي انقلاب اعلاي مجلس نماينده عنوان به بياتي حامد.بود عراق آينده
و است نداده را ايران خاك داخل از بدر سپاه به نظامي عمليات اجازه هنوز اسلامي جمهوري
دولت كه ندارد وجود دليلي هيچ كه شد مدعي عراق ملي كنگره رئيس چلبي احمد وي برابر در
حسين صدام رژيم عليه ايران خاك داخل از تازه جبههاي شدن باز مخالف هم آينده در ايران
لندن اجلاس در تركيه و كويت از نمايندگاني حضور هفته اين يكشنبه روز جلسه در.باشد
ميشود مطرح تلويحا اما نميشود گفته رسما هنوز كه آن با و كرد جلب خود به را نظرات
آمريكا ، نمايندگي هياتهاي كنار در و كنفرانس در نمايندگاني نيز اسلامي جمهوري سوي از كه
.دارند حضور انگلستان و كويت تركيه ، انگلستان ،
چيست "د" بند اسناد*
خواست كيفر "د" بند به مربوط اسناد از بخشي:گفت "رويداد" سايت به آگاه منبع يك
"عبدي عباس" عليه غيرعلني شكل به اطلاعات وزارت درخواست به است قرار كه مدعيالعموم
.است جمهوري رياست نهاد استراتژيك تحقيقات مركز در وي مسئوليت دوران به مربوط شود ، مطرح
در چگونه اسناد اين كه اين مورد در مدعيالعموم نماينده پيگيري منبع ، اين گفته به
تحقيقات مركز اجتماعي معاونت خود عبدي كه است حالي در گرفته ، قرار عبدي اختيار
تهيه مطالب واقع ، در و داشته برعهده هفتاد دهه اوايل تا را جمهوري رياست نهاد استراتژيك
موسوي محمد حجتالاسلام است گفتني.است ميكرده نگهداري منزل در را خود توسط شده
سال 71 اواخر تا و بودند مذكور مركز پايهگذار عبدي عباس و حجاريان سعيد خوئينيها ،
تغيير دليل به كه بود تاريخ اين از پس.داشتند اختيار در را آن معاونتهاي و مديريت
آن مديريت "روحاني حسن" زمان آن از و كردند كنارهگيري مراكز اين از آنها سياسي فضاي
.گرفت قرار مصلحت تشخيص مجمع اختيار تحت مذكور مركز خرداد ، دوم از پسدارد عهده بر را
امام نظر تفسير*
گفته كه (ره)امام سخن از را خود تفسير اعتماد روزنامه پرسش به پاسخ در انصاري مجيد
حق نسلي هر كه چرا نميشود ، ما شامل اين ميدادند ، راي سلطنت به ما پدران اگر":بودند
سن به كه نسلي هر كه نيست اين دنيا جاي هيچ در":است كرده بيان اينگونه ،"دارد انتخاب
امام حضرت.بكنند راي تجديد آرا همه به راجع خودشان ، اساسي قانون به راجع رسيد ، قانوني
.و بزرگ همايشهاي در حضور قدس ، روز بهمن ، راهپيماييهاي 22 است ، نبوده اين منظورشان هم
معني به انتخابات در مردم شركت نفس...است مردمي مجدد بيعتهاي اينها درواقع..
"...است سياسي نظام پذيرش
24_ تفحص و تحقيق
ورزش در اعتبار جابهجايي
مفيدي بدرالسادات
ايجاد كه بود كرده اضافه بدني تربيت سازمان درباره مجلس تفحص و تحقيق گزارشادامه
محدود كشور در قهرماني عمر تا گرديده سبب باشگاهي ورزش در پول حاكميت و سودآوري روحيه
روز شرايط اين در كه است بديهي.شود مشاهده استخواندار و ثبات با قهرمانان كمتر و بوده
عمل سليقهاي و فردگرايي كه اين به توجه با و كرد خواهد نزولي سير قهرماني ورزش روز به
زمين چنين در درخشان استعداد و مساعد بذر دارد ، ادامه هنوز كشورمان ورزش در كردن
درست شيوه و صحيح ابزارهاي و كارآمد و علمي مديريتي و مناسب ساختار نبود با و شورهزار
.شد نخواهند بارور قطعا
لطف از بعد را كشور ورزش در قهرماني جرقههاي و مقطعي پيروزيهاي گزارش اين حال عين در
تصادفها و ايثار و عشق كشور ، جوانان فوقالعاده و بالفطره استعدادهاي متوجه تعالي خداي
بررسيهاي براساس مقابل در و است دانسته دارد ، سابقه ورزش در همواره كه شانسيها خوش و
تشكيلات كارآمد غير و كهنه ساختار را كشور قهرماني راه سر بر موجود ضعفهاي گرفته انجام
واگذاري در سابقه و تجربه و دانش بر مبتني شايستهسالاري علم به عنايت عدم كشور ، ورزش
ورزشي ، فدراسيونهاي در مجرب كارشناسان و متخصصين جذب عدم و قهرماني ورزشي مسئوليتهاي
شده ، تدوين برنامه يك طبق ملي تيمهاي براي پشتوانهسازي عدم مردمي ، باشگاههاي وجود عدم
به و ملي تيمهاي و فدراسيونها در سازمان رياست شخص اختيارات حدود از خارج دخالتهاي
آنان اخراج و توجه قابل پولهاي پرداخت و كافي مطالعه بدون خارجي مربيان گرفتن خدمت
.است كرده معرفي..و مردم و مسئولين به كردن گزارش بدون
تخلفات از مختلفي موارد بدني تربيت سازمان بودجه تفريغ بخش در مجلس گزارش ديگر سوي از
مجوز داشتن بدون طرحها اعتبار جابهجايي به مربوط عمدتا كه كرده ثبت را سازمان اين
آن در بدني تربيت سازمان در پروژهها اجراي ميانگين متوسط اساس اين بر.است بوده لازم
بيشترين اين بر علاوه و ميرسيد نظر به طولاني بسيار كه است بوده نيم و سال زمان 7
شده دانسته بدني تربيت سازمان به مربوط عمراني پروژههاي زمانبندي در عقبماندگيها
اعتبارهاي با تمام نيمه پروژههاي زيادي تعداد كه اين وجود با ديگر عبارت به يا است
.ميگرديد شروع جديدتري پروژههاي سال هر داشت ، وجود پايانيافته
آزادي ورزشگاه بازسازي وضعيت به را خود گزارش از بخشي مجلس تفحص و تحقيق هيات همچنين
.بود داده اختصاص
مرور
سال از 20 پس تعطيلي
احزاب برخي زيرمجموعههاي و فرهنگي سياسي ، دفاتر شدن بسته جهت دستوري ايران كشور وزارت
.است كرده صادر را ايران مقيم افغانستان جهادي
فعاليت ميشود گفته.است افغانستان حزبالله دفتر است مشهد شهر در كه دفاتر اين از يكي
وزارت اين مقامات از نقل به و شده دانسته غيرمجاز ايران كشور وزارت سوي از دفتر اين
.ميشناسد رسميت به را افغانستان در كرزاي حامد دولت فقط ايران دولت كه شده اعلام
"اسلامي حركت" احزاب ديگر حزب دو و "وحدت" حزب شاخه دو آن تاي دو كه حزب چهار به البته
شدن بسته اما.است شده داده ايران در فعاليت اجازه هستند افغانستان "اسلامي جنبش" و
عمدهاي دلايل چه ميكند فعاليت ايران در است سال از 20 بيش كه افغانستان حزبالله دفتر
باشد؟ داشته ميتواند
حوادث 11 از بعد":گفت اينباره در شود ذكر نامش نخواست كه دفتر اين مقامات از يكي
نام با زيرا.است شده مختلفي سياستهاي قرباني افغانستان حزبالله دفتر سپتامبر
".است بوده ايران با همكاريهايي به متهم هميشه نام اين خاطر به و ميكند فعاليت حزبالله
يا و كشورها ديگر بين در فكري طرز چنين ميخواهد كه دليل اين به شايد ايران":افزود وي
احمد قاري ".است كرده دفتر اين بستن به اقدام باشد نداشته وجود افغانستان مقامات
سر به هرات شهر در هماكنون افغانستان ، حزبالله دفتر اصلي مسئول دروازي ، عليقور
كرزاي مركزي حكومت از را خود حمايت و رفته افغانستان به طالبان خروج از پس وي.ميبرد
:ميگويد مشهد ، شهر در افغانستان كنسولگري اول دبير فقيري ، محمدنسيماست كرده اعلام
تمام قانون اين براساس و ميكند تابعيت سال 1343 اساسي قانون از افغانستان هماكنون"
فعاليت اجازه بشناسند رسميت به را افغانستان مركزي دولت كه فرهنگي سياسي ، احزاب دفاتر
به قانونا را كرزاي آقاي دولت هم ايران كه امر اين به توجه با و.داشت خواهند آزادانه
حزبالله دفتر بستن ميكنند ، زندگي ايران در زيادي مهاجرين هنوز و ميشناسد رسميت
".دارد مناسب توجيه يك به نياز افغانستان
البته.شد تاسيس "دروازي عليقور احمد قاري" توسط درسال 1359 افغانستان حزبالله دفتر
خود فعاليت به جداگانه سال 1374 از "انسجام شوراي" نام با دفتر اين انشعابات از يكي
شوراي" به حزبالله دفتر "انسجام شوراي" افغانستان در تحولات از بعد كه داد ادامه
ايران دولت.كرد پيدا انتقال هرات شهر به و داد تغييرنام "افغانستان مسلمان ملت انسجام
حكمتيار ، گلبدين رهبري به اسلامي حزب جمله از افغان ، مخالف گروه چندين دفاتر تاكنون
.است كرده تعطيل مشهد شهر در را افغانستان ، سابق نخستوزير
بازتاب
پدران بر پسران لعنت
- آزادي) سلطنتطلب تلويزيوني شبكه چند از نقل به شنبه 23/9/81 روز در همشهري روزنامه
[دانشجو روز] آذر روز 16 شبكهها اين همگي:كرد اعلام (...و پارس ملي ، تلويزيون - تپش
دست در آذر پرچم 16) عنوان تحت و صفحه 32 در كه مطلب اين خواندنداشتهاند گرامي را
جناب استادم توسط كه تاريخي اتفاقات از يكي ياد به را حقير بود شده چاپ (آن مخالفان
شيخ مرحوم رمضان ماه يك".انداخت بود گرديده مكتوب پاريزي باستاني ابراهيم دكتر آقاي
در مرد اين - كه ميدانند همه و) بود رفته كرمان به روضهخواني براي قزويني عباسعلي
پيش عليشاه مشتاق از صحبت روضهخواني هنگام او (است بوده مقتدر حد چه تا جمع تسخير
واقعه عباسعلي شيخ.بود شده سنگسار رمضان ماه در (م 1791) سال 1206ق در كه بود كشيده
گرفته فرا را شبستانها و صحن همه كه جمعيت و كرد بيان عاشورا واقعه مثل را مشتاق قتل
حالا شما كرمان مردم اي:گفت و كرد مردم به رو سخن پايان [در] بودند افتاده گريه به بود
كه حالي در همه كردند؟ سنگسار را مشتاق مرحوم مسجد همين در چگونه شما پدران كه دانستيد
اولاد شما و:گفت باز دانستيم ، همه ها ، -:گفتند آرام بودند گذاشته پيشاني به را دست
كرمان ، مردم اي پس:گفت سپس عباسعلي شيخ مرحوم.پيچيد كوتاهي همهمه باز - پدرانيد؟ همان
كه شده روايت !كنيد نثار خود پدران روح به لعنتي يك شما همه كه است لازم وجوبا امروز
همهگير و بلند چندان كردند بلند بيشباد و باد لعنت بانگ بلند ، فرياد به مجلس اهل همه
".ميكنند ختم بلند صلوات گويي كه
همشهري خواننده
|