بودند نفر شش آنها
پرشور و زنده آثاري
ايران امروز نمايش صحنههاي در اتفاقي
جوابيه
نگاه يك در تلويزيوني طنز مجموعه سه
بودند نفر شش آنها
مينوفر ستاره_ افشنگ مريم
محمدرضاشاهرخينژاد:عكس
حقشناس ، ، جمشيد !وكيلي احمد ، ذاكري علي ، كامراني بهنام ، ندايي علي: راست از
محبعلي مهرداد
اين كرد برپا روز شش در ايراني نقاش شش همكاري با نمايشگاهي گذشته هفته لاله نگارخانه
نقاشي تابلوهاي از خالي ديوارهاي با و شدهاي كشيده قبل از اثر هيچ بدون نمايشگاه
جمشيد و كامراني بهنام محبعلي ، مهرداد ذاكري ، علي ندايي ، علي وكيلي ، احمد.شد برگزار
تهران در بار اولين براي كه بودند نمايشگاه اين كننده برگزار هنرمندان حقشناس
گروه اين با.كشيدند بازديدكنندگان حضور در و نمايشگاه افتتاح زمان از را خود تابلوهاي
.نشستيم گفتوگو به
داشت خواهد دستاوردي آيا كه بودم مشكوك دادندمن را نمايشگاه پيشنهاد دوستان كه زماني
روز هر ميتوانستم و نبودم نقاشان جزء كاش كهاي خوردم افسوس نمايشگاه از بعد نه؟ يا
كنم نظاره را كاركردنشان و بايستم بچهها از سريكي پشت
شديد؟ جمع هم دور اتفاقي صورت به يا شد تصميمگيري نمايشگاه شكلگيري روند مورد در آيا*
.بگذاريم نمايش به را آثار شكلگيري روند ميتوانيم چگونه كه كرديم فكر:علي محب
تصميم نهايت در.رسيديم نتيجه به ارائه شكل درباره تا شد برگزار جلسه چندين طبيعتا
نقاشي و باشد نداشته وجود نمايش براي چيز هيچ و كنيم فعاليت كارگاهي صورت به كه گرفتيم
.شود خلق همانجا
شد؟ صحبتي هم كار مضمون درباره*
.باشد آزاد كه رسيديم توافق به:علي محب
بود؟ شده آثار چنددستگي باعث بودن آزاد اين نميكنيد فكر*
دارد؟ اشكالي چه.بود موجود نمايش ذات در:علي محب
نقاشي كه معتقدم من.بود نمايشگاه ويژگي جزء داشت وجود كه تفاوتي اين من نظر به:ندايي
.است خودش خاص جهانبيني داراي كسي هر.باشد متفاوت ميتواند مختلف چهرههاي تعداد به
اتفاق همه براي كه بود آفرينشي اشتراك ، مهمترين.كرد اشاره بايد اشتراكها به شايد
ميتوانست مخاطب نمايشگاه در و ميكنيم كار فيگوراتيو ما همه كه اين ديگر.ميافتاد
جذابيتهاي جزء اختلاف اين ميكنيم فكر ماببيند مختلفي ديدهاي زاويه از را واقعيت
.بود نمايشگاه
نقاشي جاي به بار اين ولي.بود شما با حق ميكرد ، فرق نمايشگاه فرم اگر شايد:ذاكري
رسانهها در كه چرا.ميكرد دفاع خودش از نوعي به و بود شده گذاشته نمايش به نقاش خود
با نقاش درگيري نمايش نمايشگاه ، اين.ميدهند نشان خاص و بيمار موجودي را نقاش هميشه
.بود اثرش
.بوديم نمايشگاههايي چنين شاهد گذشته در.نبود نوآوري كه چرا بود؟ چه نمايش اين علت
زمان خودم.نديدم كردن كار هنگام را نقاشي هرگز خودم دانشجويي دوران طول در من:ذاكري
كه اين تا ببينم كردن كار موقع را مهرداد بايد كه رسيدم نتيجه اين به نمايشگاه برپايي
بودم مشكوك من دادند ، را نمايشگاه پيشنهاد دوستان كه زماني.ببينم را آثارش تنها هميشه
نقاشان جزء كاش كهاي خوردم افسوس نمايشگاه از بعد نه؟ يا داشت خواهد دستاوردي آيا كه
.كنم نظاره را كاركردنشان و بايستم بچهها از يكي سر پشت روز هر ميتوانستم و نبودم
با ظاهري لحاظ از گرچه نفر شش اين.است انديشهشان نوع براساس نفر دو تضاد:ندايي
.بود جذاب اين و هستند شبيه يكديگر به انديشه نظر از ولي متفاوتند يكديگر
بود؟ گروهي كارتان نوعي به پس*
.صددرصد:ندايي
ميگرفتيد؟ تاثير همديگر از*
چيزش همهبود آخر روز افتتاحيهاش نمايشگاهها ، تمامي برعكس نمايشگاه اين ولي.نه
.بود برعكس
خودتان مورد در.ميكنيد صحبت مخاطب مورد در شايد بود؟ چه گروه روي كار اين تاثير*
بود؟ چگونه
انرژي يك اين.نبود معمول خودمان براي حتي كه كرديم كار فضايي در ما:حقيقتشناس
كارها وقتي.كنيم جمع را خودمان ايدههاي و ذهنيت تمام بوديم مجبور ما يعني است متفاوتي
بال فراغ.است شده نقاشي ديگري انرژي يك با آثار اين كه كردم احساس بردم كارگاه به را
به رويداد يك صحنه پشت واقع دراست شده خلق آثار اين نمايشگاه فشار زير و نداشته وجود
پايان به حالا.كرديم تمام را كار و داديم ادامه كرديم ، شروع آنجا در ما.آمد در نمايش
.نميدانم نه ، يا رسيد
برديد؟ بهره گذشته سالهاي اندوختههاي از يا كرديد كار فيالبداهه صورت به آيا*
آن با آنقدر ميآيد ، وجود به من براي كه موضوعي.افتاد اتفاق آنجا من براي:علي محب
بلكه نگرفت شكل نمايشگاه درون موضوع اما.كنم پيدا را بياناش زبان تا ميروم كلنجار
.كردم پيدا را بياناش زبان
از اتودي با اول روزميكردم دفاع نقاشي يا خودم حيثيت از بايد نمايشگاه در:ذاكري
فضاي به سپردم را خودم بنابراين.نتوانستم ولي آمدم ، كار براي شده تعيين پيش
كار به و كردم استفاده موسيقي از شدم ، درگير آن با كودكان نقاشي در كه فيالبداهگي ،
تناقض فيالبداهگي و ديداري كار بين كه رسيدم نتيجه اين به نمايشگاه اين در من.پرداختم
.بود من براي بزرگي درس اين و دارد وجود
ندايي آقاي كارهاي من ، نظر به كه ، بگويم بايد كنم صحبت ندايي آقاي با كه اين از قبل*
.بود قبلي روند همان ادامه
طراحيهايي.شاهنامه عين به عين نه البته هستم شاهنامه درگير كه است سالي دو من:ندايي
بدم كه اين ضمن.بودم كرده بوم روي حال به تا كه بود تجربهاي اولين دادم انجام كه
تعريف بين ما كشور در البته.بگذارد تاثير بچهها روي طراحي در تواناييام نميآمد
مورد در هم گاهي و موضوع خصوص در اوقات بعضي نقاشاست بوده بحث هميشه نقاشي و طراحي
ذهنياش تراوشات واقع در كه ميزند را پيشطرحهايش.ميكند فكر كار در موضوع موقعيت
.است نقاشي كه ميشود اجرا كه ميرسد تصميمي يك به نهايت در است
.ميكند پيدا وحدانيت واقع در*
طرحي هيچ "آرش مرگ" كار براي ولي داشتم طرح پيش بزرگ سهلت كار براي من.بله:ندايي
تخفيف درجه يك مرگ؟ چرا كه رسيدم نتيجه اين به بعد ولي كردم شروع مرگاش از.نداشتم
شروع برايم نمايشگاه از آرش مرگ موضوع.كنم كار را شاهنامه عين به عين چرا.شويم قائل
.ميكنم فكر موردش در دارم هنوز و شد
.بود متفاوتتر كمي شما كارهاي شناس حقيقت آقاي*
مدت طول در.نميدانم ميافتد ، اتفاقي چه مسافرت اين در.است كردن سفر من اصلي موضوع
نمايشگاه شروع از قبل البته.دارد اهميت برايم حركت ايجاد و نميكنم فكر چيز هيچ به كار
كار كه است پرداخت است ، ساده نقاشي كه رسيدم نتيجه اين به و كردم نگاه دفترچههايم به
تخريب ميدانم كه را چيزهايي تمام كردم سعي من.پيچيده موضوع يك نه ميكند ، پيچيده را
.است تصميم اين نتيجه كرده ، فرقي اگر و كنم
چطور؟ شما كامراني آقاي*
داشت ، طلايي زرورق كه بود آورده شكلاتي شاگردان از يكيبود اوليه فضاي حد در اوليه فكر
كار عيني ما از خيلينكردم فرار اتفاقات از يعني كردم استفاده زرورق همان از من
كار تنهايي من كه چرا كنم تصور را آنجا فضاي كردم سعي نمايشگاه از قبل و نميكنيم
فكر.شوم آماده كمي كه بود اين براي تمرين اين.است شلوغ آنجا كه ميدانستم و ميكنم
كه نكته اين دادن نشان و بود نقاشي رسانه احياي نمايشگاه اين مزيت بزرگترين ميكنم
.است زنده نقاشي
را نقاشي آنها.مرز طرف آن با نقاشي به نسبت ما تفكر بين دارد وجود تفاوتي:ندايي
شنا يا ميبرد بهره آن از خودش وسع اندازه به ساحل لب كسي هر كه ميدانند بيكراني درياي
نظاره را آنها و ميبرد لذت افراد اين كردن آبتني از كه دارد وجود هم مخاطبي و ميكند
ما به كه ميكنيم نگاه آن به گونه همان و نميگيريم فاصله نقاشي از ما ولي ميكند
.بود قانون اين شكستن نمايشگاه اين جالب نكته ميكنم فكر من و آموختهاند
كه چيزي آن تا كنيم صحبت افتاده اتفاق كه چيزي آن درباره بايد كنم فكر من:علي محب
.كرد بررسي بايد شد آنها باعث اتفاق اين كه تاثيراتي.ميشد بايد
داشت؟ تاثيراتي چه ميكنيد فكر شما خب ، *
كه انرژياي واقع در و كردند اشاره هم بچهها و گذاشت ما روي كه تاثيري.داشت تاثير دو
به كلافگي و شعف بارها مخاطب براي.گرفت صورت كه بود استقبالي ديگري و بود حاكم فضا بر
.آمد وجود
شوند؟ جمع هم دور نفر شش اين كه شد باعث دليلي چه*
در كنيم ثابت ديگري به را خودمان ميخواستيم ما پيش سال پنج ميكنم فكر من:حقيقتشناس
حالا.دهيم انتقال ديگري به ميرسد ذهنمان به كه را آنچه ميخواهيم حاضر حال در كه حالي
در بلكه نگرفتند قرار كتيبه يك جلوي ما بينندههاي.باشيم نفر چند پيش كه نميكند فرقي
انتهايش به نه و است آن ابتداي به نه فيلم يك جذابيتگرفتند قرار پاياني و آغاز جريان
.است فيلم روند به بلكه
شده علاقهمند هم نمايشگاه مخاطب.بدهيم تغيير را نمايشگاه فضاي كرديم سعي ما:ذاكري
فضاي به ميخواستيم ولي كنيم رايج را نمايشگاهها گونه اين كه نبود اين ما قصد.بود
به را طراحي نويسنده.طراحي درباره ميخواندم مطلبي.كنيم وارد شوك كارها ارائه رايج
بايد بلكه كند ، نگاه هدف به فقط نبايد تيرانداز يك كه ميگويد و ميكند تشبيه تيرانداز
مخاطب براي اثر شكلگيري پروسه به نگاه اين.ميخورد هدف به مسيري چه از تير كه ببيند
.كردم احساس مخاطب بر كاملا بود حاكم نمايشگاه در كه را انرژي تاثير من.بود مهم
پوستر روي."شيو" گالري در داشتم نمايشگاهي قبل چندي.كنم اشاره نكتهاي به:ندايي
چرا.داريم را سعدي و حافظ ما كه كرد اعتراض آقايي.بود نوشته "بازيوس ويليام" از شعري
ميكنيم فكر كه است اين شما و من كار اشكال گفتم من و كرديد؟ استفاده بيگانه شعر از
من.است نقيصه يك اين ميشود شمول جهان انسان كه روزگاري در.است ما به متعلق فقط حافظ
تحت من كار پنجاهدرصد و است فهميده بهتر و حماسيتر را فردوسي "ونجليز" ميكنم فكر
.گرفت شكل ونجليز موسيقي تاثير
سرگرمي جنبه هم آن و ديد بايد هم ديگر طرف يك از را قضيه ميكنم فكر من:كامراني
دچار آن به هنرمندان معمولا كه روشنفكرانه ژستهاي و بحثها از نظر صرف.است نمايشگاه
در.است موفقيتاش راز اين و بود سرگرمكننده و معمولي شدت به نمايشگاه اين هستند ،
اين.برميانگيزد شعف چقدر خاص چيز يك ميكنند عمل تكراري و دلزده رسانهها كه فضايي
كند بلند اينترنت و ماهواره تلويزيون ، پاي از را بيننده كه داشت را ويژگي اين نمايشگاه
و هستند موزه فقط كه ندارد بازديدهكننده دليل اين به ما موزههاي.بكشد نمايشگاه به و
رشيدي ربع از آمده وجود به پاتوقي كه كجا هرندارد وجود كنارشان در تفريحي مكانهاي
در.نداريم را هنري پاتوق اين ما.آمد وجود به هنر در اتفاقي نادري ، كافه تا گرفته
اين در ولي دارد اختيار در آثار ديدن براي را مشخص زماني بيننده نمايشگاهها تمامي
.ميرفت ديگري نقاش سراغ به يا و ميكرد صحبت دوستاش با ميشد خسته وقت هر نمايشگاه
اين من.بردند نام كتيبه عنوان به هنري اثر از صحبتهايشان بين در حقيقتشناس آقاي*
و زندگينامه دانستن با البتهنيست دسترس در هنرمند هميشه كه چرا ندارم قبول را حرف
ناديده نميتوان را اثر خود ولي.كرد برقرار ارتباط كار با ميتواند بهتر هنرمند تفكرات
.گرفت
قائل ذهني هر كه ميكشد بيرون را مواردي كوچك ، شي يك از باستانشناسي علم:حقيقتشناس
كه كرده فراموش يا ندارد را كنكاشگري ذهن آن ما جامعه متاسفانه.نيست تشخيصاش به
كه اين نه بگيرد قرار توجه مورد جنبه اين شد سعي نمايشگاه اين در.باشد داشته ميتواند
نظري كه آمده وجود به انساني توسط كتيبه اين بلكه نه؟ يا است ارزشمند كتيبه اين بگوييم
ميتوانند مردم كه نميدانند مردم معمولا.كند منتقل جامعه به را نظرش ميتواند و دارد
.بگذارد تاثير زندگيشان روي ميتواند اثر و باشند اثري صاحب
به را بكهام ديويد و جكسون مايكل پوستر دارد دوست بيشتر امروز جوان متاسفانه:ندايي
شده مواجه انجماد با معاصر نقاشي كه است اين هم دليلش.را هنري اثر يك تا بزند ديوار
و هنري اثر بين كه است اين هم دليلش و نميآورد وجود به انگيزهاي هيچ مخاطب در و است
.ندارد وجود نقاش مخاطب ،
وجود ديگر هنرمند كه ميرسد زماني.است درست ميكردم ، فكر شما حرف به داشتم من:ذاكري
جهان كشورهاي در متاسفانهبرد پي هنرمند تفكرات به ميتوان چگونه زمان آن در و ندارد
هنرمند كه است درست ديگر كشورهاي در.نميشود شناسانده جامعهاش به هنرمند وقت هيچ سوم
راهنمايي اثر ، از بهتر درك به را مخاطب مانده جاي به او از كه كتابهايي ولي است مرده
به نسبت واكنشي نمايشگاه اين شايد.هستيم مواجه ايران در موضوع اين عدم با ما.ميكند
.بود مسئله اين
پرشور و زنده آثاري
ديانتي نوشين:ترجمه
دست نحوي به آن توليد كار در مردم از نفر ميليون واقع 20 در.است روتختي مملكت آمريكا
هنرهاي موزههاي نمايشگاههاي ديدن به كه باشد افرادي همه تعداد از بيش شايد كه دارند ،
مدرن هنر طرفداران و دارند نقش روتختي توليد در كه كساني نيست نيازي اما.ميروند مدرن
"جيزبند روتختيهاي" عنوان تحت راحتي به ميتوانند وقتي مخصوصا باشند ، ويژهاي گروه عضو
برپا نيويورك در ويتني موزه در هماكنون كه نمايشگاهي:شوند جمع هم كنار [Gees Bend]
غيرمعمول رنگبندي نظر از - هستند ديد معرض در نمايشگاه اين در كه روتختي است700
توسط كه آبستره نقاشي تابلوهاي از چيزي - هوشمندانه بصري خلاقيت و شگفتانگيز تركيبهاي
روستاي.ندارد كم ميكنند ، زندگي جهان بزرگ شهرهاي در كه يافتهاي تعليم هنرمندان
كنار نامرغوب مزارع با دورافتاده سياهپوستنشين شهرك يك آلاباما ، ايالت در جيزبند
همه ميدوزند ، روتختي اينجا در امروز كه كساني.دارد جمعيت نفر هزار از كمتر رودخانه ،
يك حفظ با فقط آنها.نگذرانيدهاند هنري مدرسه هيچ كه هستند آمريكايي - آفريقايي زنان
خود هنري آثار شده ، منتقل آنها به مادربزرگهايشان و مادران از نسل به نسل كه محلي سنت
درست شوهرانشان مستعمل جين شلوارهاي و دستمال جمله از استفاده غيرقابل پارچههاي از را
پرشور و زنده آثار از روستا تمام شده باعث محل آب در چيزي كه است اين مثل درستميكنند
چهارخانههاي طرح.شود پر كليز پاول ظريف آبرنگهاي جاي به تخت يك اندازههاي در آنها
بگيريد نظر در تيره آبي و آلبالويي رنگهاي به را (متولد 1928) يانگ مائه آني غيرمتعارف
دادن قرار بصري شعور امااست كار اين قلب الگوسازيميكند پيروي خاصي الگوهاي از كه
مثال ، طور به) است؟ آمده كجا از هوشمندانهاي و ظريف روش چنين با آلبالويي نوارهاي اين
شده داشته نگاه متوازن جين پارچههاي از رديفي ناگهاني ورود با چپ سمت در نوار يك حضور
و خلاق تصور از فقط بلكه نيست ، ديزاين 101 بوهوس از برگرفته طرح اين مسلما (است
نقاشانه و يگانه فيروزهاي خطوط مورد در مسئله همين.است گرفته نشات هنرمند خود عالمانه
با خلاقيت و سبك در كه است هنرمنداني از پر "جيزبند".ميكند صدق يانگ شاهكار پايين در
.ديگر نفر و 42 (متولد 1953) مور فلورا (متولد 1935) بندولف لي مري:ميكنند برابري يانگ
زودي به است ممكن كه - جيزبند در روتختي توليد كه است اين نمايشگاه مورد در توضيح تنها
پايان بااستعدادش هنرمندان تنهايي به و شود برقرار آنجا به منظمي دريايي اتوبوس سرويس
و دور زمانهاي از زيبايي اين به هنري وقتي.است تاسف مايه اين و است زوال روبه - دهد
آن تعالي و رشد امكان نهايت ، حد تا بايد است ، ميشده توليد خاص جامعه يك وسيله به تنها
جيزبند در ساده حيات روش به آنكه بدون نمايشگاه اين كه بود اميدوار ميتوانشود فراهم
قابل هنر ادامه براي زندگي روش اين ميرسد نظر به زيرا ;شود امر اين موجب بزند لطمه
.است ضروري تامل
نيوزويك:منبع
ايران امروز نمايش صحنههاي در اتفاقي
"ليوانها روي رقص" نمايش بر يادداشتي
فرزانه سام
ليوانها روي رقص
كوهستاني اميررضا:كارگردان و نويسنده
معيني علي منصورآبادي ، شراره:بازيگران
كوهستاني.ر.ا:صحنه طراح
اجرا4516 ساعت
مولوي تالار:اجرا مكان
وقتي كه ميشوند تكرار كم و هستند زيبا آنقدر نمايش هنر حيطه در تجربهها از برخي _1
.كرد جلوگيري شدن ذوقزده از نميتوان ميآيند ، صحنه روي
يك طرف دو ساعت يك مدت به بازيگر دو كه است تئاتري تماشاي ناب تجربههاي اين از يكي
را خود شما و دهند انجام زيادي حركتهاي آنكه بدون ميگويند ديالوگ و نشستهاند ميز
"ليوانها روي رقص" نمايش.كنيد ملال احساس آنكه بدون البته.ميدانيد آن تماشاي به ملزم
كه است تاثيرگذار قدري به ساعته يك صحنه اين.ميكند دعوت تئاتري چنين تماشاي به را ما
.است دادن رخ حال در غريبي و عجيب اتفاق چه كه ميكرديم فكر بازيگرها حركت كوچكترين با
فرمي با هم آن ميدهد ما به زمان آن در كه اطلاعاتي و نمايش اين شروع ميرسد نظر به
.است دوم بخش بيشتر چه هر يافتن استحكام علت منحصربهفرد ،
اول شخص "فرود" تلفني گفتوگوي شنونده ما است محض تاريكي همهجا كه نمايش شروع در _2
اين از برخي در.ميگويد خود زندگي و اعتقادات از او.هستيم روانكاو دكتر با نمايش
از گوشهاي در را بازيگري نور آن پرتو در و ميشود تابانده صحنه به كمي نور لحظهها
محيط تاريكي مدد به فوقالعاده صحنه اين.ميدهد انجام حركتهايي كه ميكنيم تماشا صحنه
در بيننده بهعنوان ما كه چرا است تاثيرگذار بسيار صحنه گاه به گاه شدنها روشن بعد و
شكل ما ذهن در وهم اين در چيزها از بسياري و ميسازيم خود ذهن در را داستان تمام تاريكي
كار به را خود تماشاگر خيال توانسته كه گفت تبريك كارگردان به بايد همين برايميگيرد
.بيندازد
با را او و دكتر به دادن تمركز به ميكند شروع "فرود" كه افتاده راه به ما خيال موتور
زندگي داستان به ما ورود براي ميشود آغازي دادن تمركز اين.ميكند همراه خود داستان
پايان حسابي و درست انجامي بدون و ناگفته آخر در داستان اين اما "شيوا" و "فرود"
داستان اينكه يا.ميكرد خود روايت بهانه براي فكري نويسنده كه بود لازم شايد.مييابد
گفتوگوي به فرود و روانشناس دكتر بين از را گفتوگو و ميكرد بيان ديگر نحوي به را
است معتقد بودايي مرام به فرود.ميداد تغيير خودش با او گفتوگوي حتي يا دوستي با فرود
باشد داشته روانشناس با گفتوگو براي دليلي است بعيد كه راسخ ، اعتقاد اين در چنان و
شيوا فرود اگر ديگر طرف از.بكند كار چنين كه است آن از بالاتر خيلي او نفس به اعتماد
.ميكند برملا را او راز روانشناس با گفتوگو حتما باشد نشده جلب هنوز و باشد كشته را
.ميكند بسنده قصه شدن روايت به تنها و گرفته ناديده را مسائل اين نويسنده اما
تماشاگران.ميكنند گفتوگو و نشستهاند ميزي طرف دو در شيوا و فرود كه طور همان _3
گفته به.ديگر طرف در خانمها و طرف يك در آقايان نشستهاند ميز سوي دو در هم نمايش
چرا؟ راستي.است نمايش صحنه طراحي از بخشي كار اين نمايش اجرايي گروه
تماشاگران كه بوده اين قصد اگر.چرا نميدانيم و نداريم سوال اين به پاسخي متاسفانه
مدد به اتفاق اين كه بكنند همذاتپنداري احساس و گذاشته شخصيتها جاي به را خودشان
كه نمايشها اينگونه در تماشاگر دادن دخالت.است داده روي نمايش لمس قابل شخصيتهاي
از را بيننده تمركز فقط ببرد پيش را تئاتر است قرار آنها اجراي و گروه صحبتهاي تنها
مناسبات در كه دارد انتظار كمتر و ميآيد سالن به تئاتر ديدن براي تماشاگر.ميبرد بين
.شود وارد شخصيتها بين
..و كتاب و تئاتر و فيلم آنها از و جوانان براي ميخواهند كه كساني همه به است لازم _4
از ليوانها روي رقص.كنند تماشا را نمايش اين اجراي كنيم توصيه كنند ، تهيه.
طرف از آن بقاي كه شيوهاي.كنند زندگي خود شيوه به دارند قصد كه ميزند حرف جوانهايي
.بگيرند پيش را روشي چنين فرزندانشان كه ندارند قبول آنها و است نكوهيده مادرها و پدرها
آدمهاي گوش به هنرمندانه چنين را خود نسل فكر و حرف نسل همين افراد از يكي كه خوشحالم
.ميرساند ديگر
جوابيه
اين مديران گويا كه بود شده درج مطالبي پسران و دختران موسيقي هنرستان از گزارشي در
انصاف از دور را آن و داشتند انتقاد گزارش اين در شده منعكس مطالب از برخي به هنرستان
.باشند موفق خود اهداف در آنان اميدواريم عزيزان اين از عذرخواهي ضمن.ميدانستند
نگاه يك در تلويزيوني طنز مجموعه سه
آشفته رضا
رايج سنتي به تبديل ديگر...و قسمتي قسمتي ، 300 قسمتي ، 110 قسمتي ، 100 مجموعههاي 90
خستگي لبخند و خنده با شب هر كه است شده موظف تلويزيون انگار.است شده ما تلويزيون در
در محلول پيچيده مشكلات به توجه با حركت اين البته بزدايد تماشاچيانش ذهن و تن از را
كيفيت به توجه چيزي هر از پيش اما.ميآيد نظر به پسنديده رايج افسردگيهاي و اجتماع
نفعي مخاطب بدون سريالهاي ساخت وگرنه باشد موثر مخاطبان جذب در ميتواند برنامهها اين
بازيگريها ، كارگردانيها ، متنها ، تهيه در سختگيري كمي اگر ندارداما مردم حال به
مسئول مخاطب و رسانه به نسبت را خود همه وقت آن بشود ، ...و تصويربرداريها مونتاژها ،
برنامههاي در _ سرگرمي و طنز _ هنري گروههاي جدي حضور شاهد تدريج به و ميكنند حس
.بود خواهيم تلويزيوني
(داوود نقش در) رضوي جواد حضور با اما و داشت ، نامناسبي شروع پاورچين طنز:كنايه و نيش
به اتفاقات حاشيه از پيرمردها حذف و...و (فرهاد خواهر شادي ، نقش در) ولدبيگي سحر و
قبلا كه طور همان.شد تزريق مجموعه اين ماجراهاي در خندهداري و سرگرمكننده روند مرور
پاسكاريهاي ضمن در تا دارد شنگولي همبازيهاي به نياز مديري مهران شديم ، متذكر هم
مديري مهران نفع به حضورش رضوي جواد بار اين.بشود تقويت بازياش موقعيتها دل در معمول
.كنند صميمي و گرم را موقعيتها هم كنار در دو اين تا است شده تمام
همچنين شهري ، غيررايج و اشتباه سنتهاي به هم كنايه و نيش گاهي خنداندن ضمن پاورچين
اصول به متكي زناشويي روابط و كاري و اداري محيطهاي اصلاح و نقد قابل رفتارهاي
در اتفاق اين اما ميآيد ، بيرون صرف خنده حالت از بنابراينميزند مردسالارانه ،
هم كسي قباي تريج به كوچك انتقادات اين ضمن در.ميخورد چشم به كمتر اوليه قسمتهاي
.است شده مهيا شدن نقد براي چيز همه فانتزي فضايي در آنكه براي برنميخورد ،
نسبي موفقيت بيانگر اين و دارد ، مخاطب تهران در خود رقيبان از بيشتر روزها اين پاورچين
.است شده تدوين و تهيه زيباشناسانه معيارهاي به توجه و جمعي خواست بنابه كه است مجموعه
(لولايي حميد بينظير بازي با) مستوفي خشايار نبودن از آنكه با شهر ، آسمان زير:ضدپليس
اين كه آنجا از اما.بازگرداند مجموعه به را خشايار غيرمنتظرهاي طور به ميبرد ، رنج
و طبيعي شكل به نميتواند ميشود ، پينه وصله شده تصويربرداري قبل از سكانسهاي به حضور
تا ميداشت حضور پايان تا ابتدا از قسمتها تمامي در بايد خشاياركند جلوه باور قابل
قسمت يك در او كه ميبينيم شبها اين اما و ميداد ، سو و سمت نمايشي گرههاي همه به
اينگونه شايدندارد اثري و رد ديگر و ميگويد ديالوگ تا چند ميآيد ، بيربط كاملا
روزگار عجايب از ديگر اين اما كنند ترغيب مجموعه ديدن براي را مخاطبان كه خواستهاند
.كنند سنجاق اثر كليت به غيرمعمول طور به را بازيگر يك كه است
.است پليسي هشدارهاي با موضوعات پخش است ، كرده تكراري را مجموعه تقريبا كه بعدي مورد
آنقدر جريان اين در باشد ، پليسي دستورات و فرامين مبلغ كه است قرار مجموعه انگار
هم غلطي تصوير بلكه نميگيرند جدي را هشدارها مردم تنها نه كردهاند ، كار سست و ابتدايي
به احمق و كودن آدم عده يك قسمتها اين در آنكه براي.مينشيند ذهنها در پليس از
پليس انگار و.ميدهند پليس نيروهاي تحويل دودستي را مجرمان و خاطيان ممكن شكل بدترين
.است شده مات پيش از مجرمان انداختن چنگ به آماده هميشه
قابل ايده و فكر از ميشود پخش شب هر دوم شبكه از كه شبكه طنز مجموعه:رفته باد بر
اما شود انتقاد روز معضلات به نسبت كه شده آن بر سعي مجموعه اين در.است برخوردار دفاعي
_ پرداخت در اما.باشد ژورناليستي جاروجنجالهاي از دور به و ملايم بايد انتقادات اين
.است درنيامده عينيت به تفكري چنين بازيها و كارگرداني متن ،
حضور حتي.است مانده بيتاثير و معلق دفاع قابل سخنهاي و حرف آن تمام بنابراين
رفتن بالا در توفيري هيچ هم...و راد ايرج پناهي ، حسين مانند رسمداري و اسم بازيگران
.نداشتهاست مجموعه هنري عيار
و اقتصادي چرخههاي در آقازادهها ، حضور مسكن ، بيكاري ، مانند حادي مشكلات به پرداختن
ساختار از مضامين اين اماشده مطرح شبكه در كه است مواردي جمله از..و فرهنگي
مردمي انتقادات بيانگر نميتواند شبكه بنابراين.است ديده ضربهكاري مطلوب نهچندان
انتظاري چنين وقت آن ميشد ، نهايي پرداخت تا نگارش زمان از حوصله و دقت كمي اگر.باشد
.نبود غيرممكن
راحت خيلي اما ميكنند كار مجزا طور به مجموعه اين در هنري و فني كارگردانهاي آنكه با
.بدهند زيبايي شكل مجموعه به نتوانستهاند طور چه كه گرفت ايراد نماها تكتك به ميتوان
در برنامه شكل است ، تلويزيون اتفاقات ، كلي فضاي آنكه به توجه با است شده سعي البته
مبرا تكنيكي جزيينگري و نوآوري از مجموعه كه حيف اما.شود داده مجموعه كليت به برنامه
.شود ماندگار كه رسيد اثري به ميشد سوژه اين از دقت كمي با وگرنه است ،
|