مغزها در ديكتاتوري
7- رئاليسم خاستگاه
قرن برگزيده اثر بيابان ، گرگ
ميكشد سيگار كلي كه نويسندهاي
مغزها در ديكتاتوري
فخرطاولي كوروش:ترجمه اسكارپتارماننويس گي:نوشته
در پرويي ، يوساي بارگاس ماريو و مكزيكي فوئنتس كارلوس جوان ، نويسنده دو سال 1967 ، در
ميانجامد ، طولاني مكالمهاي به كه ملاقات اين در آنها.ميكنند ملاقات هم با لندن
را لاتيني آمريكاي ديكتاتورهاي خندهدار حال عين در و غمانگيز نكردني ، باور چهرههاي
به) ونزوئلايي جمهور رئيس گومز ، بيسنته خوان از مثال عنوان به:ميدهند قرار بررسي مورد
اين از كه را كساني بتواند تا كرد اعلام را مرگش دروغ به كه ميكنند ياد (!سيسال مدت
كه ميكنند ياد بوليويايي پيارانداي انريكه از يا ;نمايد مجازات ميشوند ، خوشحال بابت
نوشتن و خواندن ميشود ، جمهور رئيس پسرم ميدانستم اگر":بود گفته وي درباره روزي مادرش
با كه ميشود يادي مارتينز هرناندز ماكسيميليانو از يا "...ميدادم ياد او به را
بيماري از را شهر تا بود پوشانده را سانسالوادور شهر چراغهاي تمام رنگ قرمز كاغذ
...دارد نگه مصون مخملك
واقعا ادبيات كه شد مطرح پرسش اين آينده ، بزرگ نويسنده دو اين براي زمان همان از
چگونه كند؟ رقابت _ است جذاب كافي اندازه به خودش كه - واقعيت اين با ميتواند چگونه
به آنها كه بود چنين اين نمايد؟ مقاومت اصيلي پرسوناژهاي چنين برابر در ميتواند روايت
دونوسو ، خوزه كورتاسار ، خوليو جمله از) نويسندهشان دوستان برخي از افتادند فكر اين
مورد ديكتاتور درباره كوتاهي داستان بخواهند (كارپانتير آلخو آباستوس ، رو ماركز ، گارسيا
شد باعث ايده اين حال هر به اما.نيافت سرانجامي پروژه اين متاسفانه.بنويسند علاقهشان
خلق شاهكار چند ترتيب اين به و بيفتند ديكتاتورها فكر به جدي طور به شده ياد نويسندگان
"عالمتاب قدرت من ، " و (ماركز گابويل) "پدرسالار پاييز" به ميتوان جمله آن از كه شود
.كرد اشاره (روآباستوس)
در فوئنتس مثلا ميدانيم كه چنان هم و كرد جذب نيز را خودش طرحكنندگان ايده ، اين
دياز ، پوريفريو ديكتاتور قدرت روزهاي آخرين به را رماني دارد قصد آيندهاش ، آثار برنامه
آخرين به كه نيز يوسا ماريوبارگاس اثر "سوربز" رمان امروز ، و دهد اختصاص مكزيك ، در
به ديرين علاقه همان از نيز دارد اختصاص دومينگه _ سن در تروخييو ديكتاتوري روزهاي
را ما "سوربز".ميكند حكايت _ داستاني اصيل و جذاب پرسوناژهاي عنوان به _ ديكتاتورها
;ميبرد دومينگه - سن در سال 1961 دقيقا و دهه 1960 اوايل به اصل در و سال 1996 به
حول عمده ، طور به "سوربز" روايتميشود مرگبار سوءقصد يك قرباني ظالم تروخييوي كه جايي
بارگاس تيزبيني و مهارت ديگر بار يك آن طي كه ميگيرد شكل تنيده درهم آنتريگ سه محور
.هويداميشود رمان عناصر تركيب هنر در يوسا
قدرت راهروهاي در
رژيم ، منصبان صاحب از كابرال ، آگوستين دختر اورانيا ، پرسوناژ بر "سوربز" نخست آنتريگ
در و كرد فرار دومينگه سن از تروخييو قتل شب در نبود ، بيش نوجواني وقتي او:است استوار
معلوم برخواننده رمان پاياني صفحات در فقط آن دقيق ماهيت كه) تكاندهنده حادثه يك پي
و شده وكيل كه حالي در سال ، گذشت 35 از بعد او ;گرديد مستقر متحده ايالات در ،(ميشود
طولاني غيبتي از بعد را پدرش تا ميگردد بر زادگاهش به ميكند ، كار جهاني بانك براي
سن به اورانيا بازگشت.مييابد مرگ آستانه در و ناشنوا ، و فلج را پدر او ;نمايد ملاقات
واسطه به كه ناراحتيهايي ويژه به و كودكي خاطرات يادآوري براي بهانهاي دومينگه _
.ميشود رفت ، او بر ديكتاتور برابر در پدرش انفعال
مرگش از قبل اندكي هم آن تروخييو ، شخصيت و شخص درون به را ما بعدي گرهافكني محور
تمام خلاصه و داده دست از را آمريكا حمايت شده ، طرد كليسا سوي از او كه زماني ;ميبرد
آنچه همه عليرغم تروخييو كه زماني ;هستند وي سرنگوني براي توطئهاي پي در اطرافيانش
در را همكارانش است ، دلخوش پليس سرويسهاي وفاداري به چسبيده ، قدرت به دودستي آمد ، گفته
ترس ، پايههاي بر معنا تمام به ديكتاتوري نظام يك خلاصه و ميدهد قرار آزمايش بوته
مرگ با بالاخره كه نظامي ;است كرده بنا را دسيسهچيني و تحقير شك ، فساد ، اعدام ، شكنجه ،
.نميگيرد پايان نيز همقسم جوان چند گلولههاي ضرب به وي
به دادن پايان براي محكمي دلايل همگي كه را همقسمها اين ديد زاويه نيز سوم آنتريگ خط
نامزدش تروخييو دستور به شده مجبور يكي:ميكند مطرح دارند ، ادعايي "خيرخواه" اين زندگي
و ايمان پايه بر ديگري ;برساند قتل به را نامزدش برادر خودش دستان با و كند رها را
كه سومي و ;ميشود ترغيب مذهبي مقامات سوي از ضمني طور به و ميكند عمل مسيحياش اعتقاد
.بگيرد ظالم ديكتاتور از را برادرش انتقام دارد قصد بود تروخييو محافظ گارد عضو روزگاري
داستاني خط مقطع اين در:ميگيرد سرعت ديكتاتور قتل حكم اجراي هنگام در "سوربز" روايت
همقسمها سرنوشت روي بر بود ، گرفته پيش در حال به تا چه آن به نسبت غيرمعمول سرعتي با
رامون رنه خوزه ژنرال ;نميكند حاصل را انتظار مورد نتايج آنها اقدام:ميشود متمركز
در را نظامي _ سياسي حاكميت رياست _ بود آرزويش كه _ تروخييو مرگ از بعد بود قرار كه
;ميكند گم را پايش و دست و ميشود انفعال دچار تصميمگيري اساسي لحظه در بگيرد ، دست
ميشود واقع شكنجه مورد و دستگير آنها از يكي ;ميگيرند قرار تعقيب تحت همقسمها
اين موازات به ;(ميدهد ادامه كارش به ديكتاتور مرگ از قبل زمان مثل رژيم ويژه پليس)
خدمت در كمرنگ سايهاي زمان آن تا كه بالاگر جمهور رئيس ظريف تحركات شاهد ما جريانات ،
جلب پي در:نميورزد دريغ اوضاع تغيير براي كاري هيچ از او ;هستيم ميشد ، محسوب تروخييو
براي تلاش و ميكند طرد را معدوم ظالم خانواده ميآيد ، بر متحده ايالات و كليسا حمايت
...ميگيرد عهده به دموكراتيك ، نه چه اگر پذيرفتنيتر ، رژيم يك برپايي
دنيايي:دهد دست به قدرت راهروهاي درون از تصويريگيرا ميشود موفق يوسا بارگاس
كينهورزيها ، حقارتها ، و تحقير نابسامانيها ، انواع از مملو وحشتانگيز ،
و خصوصي امور ظالمش ، حاكم كه دنيايي ;مناقشه و آزاررسان تحركات پنهان ، رقابتجوييهاي
مصادره خودش نفع به را ثروت توليد پتانسيلهاي و ثروتها ميآميزد ، هم در را عمومي
مظنونبيني و بياعتمادي از فضايي چنان آن و ميكند دستكاري و كنترل را اطلاعات ميكند ،
امان در را خودشان نميتوانند نيز نزديكانش نزديكترين حتي كه مينمايد ايجاد اطرافش در
.ببينند
سالهاي ساده وقايعنگاري يك فقط "سوربز" كنيم فكر اگر است اشتباه احوال ، اين همه با
رماننويسي نگاه از سالها اين همه زيرااست تروخييو ديكتاتوري تحت دومينگه _ سن سياه
مقايسه قابل ابدا مورخ يك نگاه با كه نگاهي ;ميشود روايت يوسا بارگاس ماريو نام به
و است آن اعماق ناخوشايندترين تا درام ، شخصيتهاي دروني زندگي روايتگر زيرا نيست ،
خودبزرگبين ، متوسط ، شخصيتي:است تروخييو خود "سوربز" شخصيتپردازيهاي همه سرآمد البته
در سياهپوست خون كه اين از شرمنده روانپريشي ، آثار واجد شكاك ، ناتوان ، و بياستعداد
،(...تا ميپوشاند پودر _ كرم با خانمها مثل را صورتش او) دارد جريان شريانهايش
...است تغيير حال در او ضرر به قدرت روابط كه واقعيت اين پذيرش از ناتوان و ظالم
اشارهاي نيز است بزرگ رماننويسهاي كار شاخص كه خصوصيتي به است لازم همچنين جا اين
را تروخييو اطراف كه دوميهايي نقش اين همه ;فرعي پرسوناژهاي شخصيتپردازي موفقيت:كنيم
...و گارسيا آبس اورانيا ، ماماخوليا ، :گرفتهاند
و پيچيدگي است ، استوار مختلف ، عناصر تركيب عالي هنر بر كه "سوربز" رمانسك رنگبندي
نمادين رمان يك به همزمان را رمان اين تاريخي ، وقايعنگاري كنار در ديد زواياي تعدد
رمان يك و (دهد دست به عالم پليسي رژيمهاي تمام از نمادين تصويري ميتواند كه) تاريخي
قتل از بعد آنها يا ميرسد نتيجه به همقسمها قتل برنامه آيا كه اين) ماجراجويانه
تاملي و تعمق همچنين "سوربز" رمان ;ميكند تبديل ،(ميبرند؟ در سلامت به جان ديكتاتور
نشئه ميدارد ، وا تحرك به را ديكتاتور يك جان و روح عواملي چه:هست نيز شكسپيري شبه
از ميتوان چگونه:هست نيز سياسي ميانجيگر يك "سوربز" ميسايد؟ خلاصه طور به و ميسازد
طول تمام در اورانيا چرا:هست نيز روانشناختي بررسي يك شد؟ خلاص ديكتاتوري شريك
:هست نيز فاكنري نوع پازل يك "سوربز" بالاخره و ماند؟ باقي شريف انساني زندگياش ،
مطرح آغاز همان از است ، روايت مركزي محور البته و ميانجامد تروخييو مرگ به كه سوءقصدي
نزديكتر نتيجه به پازل اين كه اين جاي به تازه ، حوادث و شخصيتها ورود با اما ميشود ،
.ميشود پيچيدهتر فاكنر ، گرهافكنيهاي مثل شود ،
يك به شدن تبديل از دور به ميشود ، روايت رماننويس يك نگاه از وقتي تاريخ بالاخره و
با غريب و گيجكننده تاريك ، نقاط از ميشود پر عبرتآموز ، منطقي ، ساده ، روايت
همچنان ميترسيدند ، برنامهشان شكست از حد اين تا همقسمها چرا:بسيار پرسشآفرينيهاي
ترس گرفتار مرگ ، لحظه در رامون ژنرال چرا بودند؟ دلبسته آن موفقيت به اميد و بيم با كه
كمبود خلا ، احساس نوعي تروخييو مرگ چرا و ميكند؟ رها كاره نيمه را كار و ميشود دروني
ميكند؟ ايجاد باشند ، خشنود وي شدن معدوم از است قرار كه كساني نزد حتي انفعال ، و
7- رئاليسم خاستگاه
مردهها و زندهها
كابلي پل
محمديسرشت مريم:ترجمه
توالي اين كه ميدهند نشان متوالي صورت به زماني لحاظ به را رويدادها بياحساس سبك در
نظير بيجان ، اقلام نويسنده سبك اين در.است خارجي اظهارنظر هر از "مستقل" هميشه زماني
توصيف اندازه يك به را شخصيتها ، يا جاندار ، اقلام و عتيقه اثاثيه ديوار ، اسلحه ، ميز ،
به بياينكه را ساكنانش ، و نقشه شهر ، خود رمانهاي و داستانها در همت مثلا.ميكند
( The Gutting of Couffignal)"كوفيگنال نابودي" در يا و ميكند توصيف بپردازد جزئيات
همين اندازه به تقريبا كه ميشود مختصري اشارههاي به محدود روايت اصلي شخصيت توصيف
افكار پيشگويي جاي به معمولا بياحساس نثر.ميكند توصيف را مكان نويسنده اشارهها
اول آن ، اصلي شخصيت يا راوي اگر حتي ميكند ، بسنده آنها اعمال توصيف به تنها شخصيتها
مسئله اين به خاصي توجه نثر اين همچنين.باشد چندلر ، آثار راوي مارلو ، فيليپ مثل شخصي
.كند بازگو را آنها تنها بكند ، اظهارنظري شخصيتها گفتار درمورد بياينكه كه دارد
در را نثرروايي دخالتهاي ميكند تلاش ويژگيها اين واسطه به بياحساس سبك بيترديد
را آنچه هر ميكند مجبور را راوي كار اين براي و كند محدود شخصيتها و رويدادها هدايت
نثر."ميكند بيشتر را روايت نمايشي حالت" اينگونه و كند توصيف ميرسد نظر به لازم كه
(Scene) نمايش2 حال در گويي كه كند توصيف را مسائل گونهاي به بايد (Summary) موجز1
در منطقي (detour) داستاني4 شگردهاي و (delay) وقفه3 ايجاد عملي چنين نتيجه و آنهاست
واقع در ;است "عينيت" نماينده بياحساس روايت:كه خطاست نيز تصوري چنين امااست روايت
بتاني".ميكردند تحسين را او آثار خطايي تصور چنين با همينگوي آثار منتقدان اكثر
ثابت را مسئله اين او كرده ، نقد مستدلي صورت به را بياحساس سبك واقعگرايي "اوگدون
.ميكند فاش را نويسنده گرايشهاي از بعضي سبك اين چگونه كه ميكند
و) بياحساس داستان نويسنده كه است اين ژانر اين فرضي واقعگرايي شرط":او ادعاي بنابه
در كه طور همان ".باشد داشته ميكند توصيف كه چيزهايي به اعتقادي نبايد (او كارآگاه
فاصله هم همزمان روايت رويدادهاي و شخصيتها از ميكرد تلاش راوي نوزدهم قرن رئاليسم
.كند تحميل آنها به را ارادهاش هم و بگيرد
اين از را آثار اين ديگر بار اما داشت ، ادامه همچنان نوزدهم قرن رمانهاي مورد در بحث
گونهاي به دارد ، متن در خود صداي و خود كردن پنهان در سعي راوي كه ميكردند بررسي جنبه
جنبه اين از روايت بررسي.نشود شخصيتها "ساير" بر او مستبدانه تسلط متوجه خواننده كه
اصطلاح يك از اخيرا كين سوزان مثلا.بوده روايت تحليل و تجزيه رايج شيوه امروز به تا
عصر رمانهاي درمورد را نظرش آن كمك به و كرده استفاده استعاره يك بهعنوان معماري خاص
فرعي ساختمانهاي آوردن وجود به با" رمانها اين او گفته به.كرده بيان ويكتوريا
حضورشان انتظار آدم كه ميكنند داستان وارد را شخصيتهايي (narrative annexes)داستاني
را پيرنگ كه ميآفرينند را رويدادهايي و غيرمجازند كه ميپردازند موضوعاتي به ندارد ، را
به شوند ، سپرده فراموشي دست به بود ممكن اين از پيش كه موارد اين تمامي و ميكند عوض
از وحشت":ميافزايد ادامه در او ".ميشوند خيالي عوالم وارد يكديگر ، با مرتبط گونهاي
حولوحوش كه فقرايي از ترس سياهپوستها ، از كاتوليكبازي ، از كارگران ، از وحشت بيماري ،
همگي كه _ ديوارها در محصور باغهاي و كلوپها و خانهها حولوحوش منطقه ، كشيش خانه
ميكنند ، تهي قالب گشنگي از و ميكنند خرحمالي _ ويكتورياست دوره از نويسنده ذهن ساخته
علف و بيآب خلنگزارهاي و خاردار پرچينهاي ميان از باريك ، كوچههاي تو ميكشونه را ما
".داستان فرعي ساختمانهاي به ميرسيم و ميكنيم گذر
ميكند ، اعمال را خود سليقههاي نويسنده نيز بياحساس داستانهاي در "اوگدون" نظر از
اعمال در نويسنده و نيست نامريي حدومرزهاي از خبري سبك اين در كه تفاوت اين با
:داستان قهرمان استثناي به او گفته بنابه.ميكند عمل بيواسطه بسيار خود سليقههاي
آلوده را آن فضاي و كردهاند پر را بياحساس پليسي داستانهاي دنياي كه چيزهايي تمام
ترشحات اغراقآميز ، (گند) بوهاي:مثل.شدهاند توصيف اغراقآميزي صورت به كردهاند ،
انحراف جنسي ، گرايش) اغراقآميز اميال يا و (استفراغ اشك ، ادرار ، عرق ، ) بدن اغراقآميز
.(غيره و زرنگي طمع ، جنسي ،
دليل او گفتههاي كنيم ، ثابت را "رئاليسم" و بياحساس داستان بودن غيرواقعي اينكه براي
.است موجهي بسيار
:پينوشت
موجز نثر.ميرود كار به رمان مثل روايتهايي در كه است نثر نوعي:Summary نثر (1)
ميكند صحبت خواننده با آنها مورد در تنها كند ، تقليد مردم و رويدادها از بياينكه
از و توصيف موجزي صورت به را مردم و زمانها مكانها ، رويدادها ، نثر اين.(tells)
.برد جلو را رمان زمان ميتوان Summary نثر كمك به.ميكند اجتناب جزئيات به پرداختن
روي داستان اصلي رويدادهاي فاصله در است ممكن كه فرعي اتفاقات به توجه بدون ميتوان
و كرد عوض نثر اين از استفاده با ميتوان را داستان مكان حتي.رفت جلو سرعت به ميدهند
.رفت مكانها دورترين به يا ديگر مكان به مكاني از مشخص زماني چارچوب يك در
تمام با مردم و زمانها مكانها ، رويدادها ، نمايش از است عبارت:(نمايش) Scene (2)
نيز (صحنه) Scene يك در است ، گفتار يكسري شامل نمايشنامه كه طور همان.آنها جزئيات
گفتار اين ميتوان مكتوب روايت در كه هستند گفتار شامل ميدهند نمايش كه را رويدادهايي
.كرد تقليد آن از شكل اين به و داد قرار گيومه داخل را
در وقفه ايجاد با فرعي رويدادهاي از بعضي.روايت در است حالتي delay:(وقفه) delay (3)
ايجاد با و كند حركت پايان نقطه سوي به مستقيما روايت كه ميشوند اين از مانع روايت
را داستان نهايت در و ميشوند تعليق سبب و داستان كسالت از مانع روايت مسير در وقفه
.ميكنند جذاب خواننده براي
دوپهلوگويي ، مثل است داستاني رويدادهاي detour از منظور:(داستاني شگردهاي) detour (4)
.ميكنند منحرف داستان اصلي مسير از را خواننده كه جذابي رويدادهاي و انحرافي پاسخهاي
قرن برگزيده اثر بيابان ، گرگ
پادييا.آ
مولايي رامين:ترجمه
قرن برگزيده آثار"ادبيات ضيافت به دعوت" نام به ستوني در روزها اين الپاييس روزنامه
ستون همين در نيز ما هفته اين از.ميكند معرفي خود مخاطبان و خوانندگان به را بيستم
.ميكنيم معرفي را آثار اين
شديد گرايش مشاهده كه ميگويد "بيابان گرگ" درباره خود يادداشت در يوسا ، بارگاس ماريو
شاخص اثر اين خصوصا و هسه هرمان به ميلادي شصت دهه اروپاي نوگراي و معترض جوانان
در را وي ميكردند ، ياد خويش مرشد عنوان به او از كه اين و سوئيسي - آلماني نويسنده
يوسا بارگاس.ميكند وسوسه "بيابان گرگ" دوبارهخواني به رويكرد ، اين از تعجب كمال
در دهه همان اوايل هم نويسندهاش و شده منتشر سال 1927 در اثر اين كه است اين از متعجب
رمان اين نوشتن به هسه هرمان كه دورهاي اقتصادي و سياسي اجتماعي ، شرايط نيز است ، گذشته
روي آن به بعد سال چهل كه جواناني شرايط با مشابهتي هيچ حتي يا كمتر ميكند ، اقدام
نوشته رمان اين.ندارد ميسازند ، خود نسل مظاهر از يكي به بدل را نويسندهاش و ميآورند
نكرده ترميم را اول جهاني خونين جنگ عميق زخم هنوز كه است اروپايي در ساله آلماني 50 يك
تا كه كشوري ميبرد ، رنج جنگ از پس دوران اقتصادي مهلك فشار از كه است كشوري اهل خود و
فاشيسم رسيدن قدرت به با و است خزيده گوشهاي به اكنون و بود جهان قدرت بزرگترين ديروز
كشورگشاييهاي و پيروزي به چشم آن در هيتلر رهبري به سوسياليسم ناسيونال و ايتاليا در
صنعتي جامعهاي منع و نقد به خود نوبه به نو ، شيوهاي و ظرافت با كه رمانيدارد دوباره
كه را آزادي تفكر و زيباييشناسي والاي ارزش انساني ، خالص و پاك شاديهاي كه ميپردازد
كه بسا واي ميكند منكوب و تحقير شود ، جامعه فرهنگ و جمعي روح ارتقاي موجب ميتواند
مورد شصت سالهاي معترض جوانان سوي از انتشار ، از پس سال چهل تنها دليل همين به درست
.ميگردد نهضت اين چهرههاي محبوبترين از يكي به بدل نويسندهاش و ميگيرد قرار اقبال
بحران در انسان
پي در را هسه آثار هميشگي خوانندگان شديد سردرگمي در 1927 "بيابان گرگ" رمان انتشار
رمان خواندن با داشتند عادت آنها روحاني هواي و حال و هسه آثار به كه خوانندگاني.داشت
ميپردازد ، شهري جامعه در مستتر فساد و تباهي كردن فاش و اخلاقي مكاشفه به كه وي ، تازه
مينشاند خويش جاي به را "هالر هري" خود داستان اول شخصيت منتقد ، نويسندهماندند متحير
.ميدهد قرار يكسان خود با را او فاميل و نام آغازين حرف حتي و
.شد متولد مذهبي سنن به پابند بسيار خانوادهاي در و آلمان در سال 1877 به هسه هرمان
را آثارش از توجهي ، خور در بخش ميشورد ، آن عليه نوجواني دوران در كه مذهبي ، تاثير اين
عنوان به سالها او مادري پدربزرگ هم و مادرش و پدر هم سويي ازميدهد قرار تحتالشعاع
پيشرفت در بسزايي تاثير فرهنگي پيوندهاي همين و كردهاند خدمت هند در مذهبي ميسيونرهاي
مذهبي دروس حلقه در زيادي مدت هسه.ميگذارند جاي بر نويسنده روشنانديشي نيز و فكري
در كه چند هر نميآورد ، دوام بود ، كرده گسيل آنجا به را وي پدرش كه ،"مالبرون" صومعه
ترك را خود خانواده سالگي در 14.ميشد محسوب نمونه شاگردان از هم كوتاه دوره همان
رو كتابفروشي به آن از بعد و ميشود كار مشغول مكانيك شاگرد عنوان به ابتدا و ميگويد
توفيقي با كه ميسازد ، منتشر را "كامنزيد پيتر" خود رمان اولين سال 1904 ، درميآورد
كه همسري سه از همسر اولين با ميكشد ، دست كتابفروشي از.ميشود روبهرو انتظار از دور
رماني ميكند ، عرضه را "چرخها زير" بعد سال دو.ميكند ازدواج كرده اختيار عمر طول در
.ميشود داده سوق خودشكني سوي به نمونه ، دانشجوي يك آن در كه آموزشي نظام محكوميت در كه
خوبي به ميشود ، منتشر در 1910 كه "گرتروديس" رمان در مشتركش زندگي تجربه اولين شكست
در كه است "سيذارتا" رمان سفر اين محصولميشود هند راهي هسه بعد سال.ميگردد منعكس
در و ميگزيند اقامت سوئيس در اول جهاني جنگ خلال در نويسنده.ميشود منتشر سال 1922
با همزمان.ميپردازد رايج ناسيوناليستي انديشههاي و جنگطلبي كردن محكوم به آنجا
سروصداي جنگ از پس آلمان در كه رماني ميكند ، منتشر را "دميان" جهاني ، اول جنگ پايان
در مهاجر نويسنده.ميكند اختيار سوئيس تابعيت سال 1923 ، در.مياندازد راه به زيادي
دوباره 1930- (دهان زرين و نرگس) "گلدماوث و نارسيس" و "1927- بيابان گرگ" رمانهاي
جمع اقبال مورد آرزوي ميان تزاحم به دل ، و دليل ميان تنش به انسان ، دروني تضادهاي به
مسند بر او جايگيري و هيتلر صعود.ميپردازد بودن ، خويش خويشتن جستوجوي در و شدن واقع
سوئيس ي"مونتاگنولا" در واقع خلوتكدهاش در كه هسه ، فراوان حيرت سبب آلمان ، در قدرت
بازي" - علاقهاش مورد اثر روي كه است خلوتگاه همين در هسه.ميگردد ميكند ، زندگي
عرضه خود آثار دوستداران به در 1943 را آن كه دوجلدي رمان ;ميكند كار - "تيلهها
بد وضع و بينايي مشكل ولي.مييابد اختصاص او به نوبل ادبي جايزه بعد سال سه.ميكند
و ميگردد دارد سر در نوشتن براي كه مهمي طرحهاي رساندن انجام به در او مانع جسماني ،
.ميبندد فرو دنيا از چشم منزلش در سالگي پنج و هشتاد در اوت 1962 در 9 سرانجام
ميكشد سيگار كلي كه نويسندهاي
آمريكا ادبيات
2 ونهگات آثاركورت و زندگي به نگاهي
برادبري مالكوم
وقفيپور شهريار:ترجمه
بعدي كتاب در كه همانطور اوست ، خود مختص ونهگات داستانهاي واداده و مضطرب فضاي و صدا
"كودكان صليبي جنگ يا شماره 5 ، سلاخخانه" در داد ، نشان را موضوع اين اثرش مشهورترين و
_ آمريكايي يك" را رمان اين كه مينويسد عنوان صفحه در خودماني خيلي ونهگات.(1969)
سيگار هم كلي و) دارد راحتي روزگار كيپكاد در حالا كه است نوشته چهارم نسل آلماني
شاهد پيش سالها و شد اسير جنگ در و كرد خدمت آمريكا پيادهنظام در كه كسي ،(ميكشد
كتاب اين ".بگويد را قصه اين تا ماند زنده و بود ، "الب فلورانس" آلمان درسدن بمباران
واقعهاي زندگياشبود ، واقعه وحشتناكترين با ونهگات مواجهه مستقيمترين و صريحترين
در كه حالي در بنويسدش ، داستاني در تا بود زده سروكله آن با سال سه و بيست از بيش كه
قرار داستانهايش ديگر در را موضوع اين كه حالي در بود ، مناسب سبك ، و لحن فرم ، جستجوي
از و ميكند طرد را موضوع اين هم كتاب اين خود معنا ، يك به ;ميكند طرد را آن و ميدهد
امر و فانتزي چگونه كه ميدهد نشان ما به رئاليسم و واقعيت ارائه زيركانه مراحل خلال
خود تكگويي نسبتا كتاب.بسازيم معنايي بيمعنا امري براي تا ميگيريم كار به را خيالي
فرد با راوي ، ميرود ، پيش داستان كه همانطور ;است كنايي رضامندي نوعي كه است مولف
.است ديده را جمعي كشتار وحشت كه ميكند تعريف مادوري ، ترالفا بيطرفانه
يا نفس او ليكن.گفت قتلعام مورد در نميتوان چيز هيچ واقع ، در كه ميشود خاطرنشان
ايليوم اهل كه خوشطينتي و معصوم عينكساز.مييابد پيلگريم بيلي در را ديگر خودي
كشتارگاه در شده ، اسير جنگ در است ، بوده "نزديكبين عدسيهاي" ساختن شغلش و است نيويورك
هزار و 135 شهر كه ميشود كريهالمنظري و بيرحمانه بمباران شاهد و ميشود زنداني درسدن
و ميشود دزديده بيلي:ميرود فراتر هم اين از جابجايي ليكن.ميكند نابود را شهروندش
هم و است ديده آزار ذهني براي آسيبشناختي مكاني هم كه مييابد ، انتقال ترالفامادور به
رمانهاي كه چرا ;جانشين داستاني ساختار هم و جانشين آگاهي و دانش براي مكاني
رمانهاي در.نيست زميني آثاري و علل بر مبتني و است قطعه قطعه ترالفامادور
علل ، نه اخلاقي ، نتيجه نه تعليقي ، نه پاياني ، نه وسطي ، نه است ، آغازي نه" ترالفامادوري
و ميشوند ديده لحظه يك در تماما" ولي هستند همزمان پيامها تمامي و ،"آثاري نه
را جملات اين ".عميقاند و اعجابانگيز و زيبا كه ميكنند توليد زندگي از تصويري
.كرد قرائت سياه طنز خود يا مدرن پست داستان مورد در ونهگات بيانيه منزله به ميتوان
"شماره 5 سلاخخانه" فرهنگي ، سطوح و ژانرها تكنيكها ، لحنها ، از ونهگات پيچيده آميزه
كرده بدل "مدرن پست" رماني به هم و تخيلي _ علمي عامهپسند ژانر در عظيم اثري به هم را
خودآگاهي و ميآميزد درهم تلخ هجو با را معصومانه صميمت نيز ونهگات بعدي ، آثار.است
بعدياش كتابهاي از يكي.ميزند پيوند كميك تاثيرات و عامهپسند فرمهاي با را داستاني
.داشت خود بر را (1976) "استيك اسلپ" مناسب نام
كوششهايي مثابه به را آنها و ميداند ادبي كمتر تجربياتي را آخرش رمانهاي ونهگات
ميدهد ، توضيح آيندهگرا يا معاصر اخلاقي حكايت فرم در مهمش و بحراني افكار بيان براي
ريش":ميگذرد بعد سال ميليونها در كه است دارويني حكايتي كه (1985) "گالاپاگوس" نظير
هنري خصوصيات بسياري در كه ميكند معرفي را امپرسيونيستي _ آبستره نقاش (1987) "آبي
ويتنامي سرباز كهنه يك مورد در (1991) "پوكوس هوكوس" و است _ گات رنه _ كتاب مولف شبيه
جديد آثار واقع در ميبيند ، آزار و ميشود شكنجه سركوبگر 2001 آمريكاي در هنوز كه است
دهه مدرن پست تجربهگرايي تا دارد را نود دهه "سبز" مضامين هواي و حال بيشتر ونهگات
.شصت
|