صدراييان تاريخ
ايران در بهائيت
شاهنامهپژوهي قلمرو در خويي زرياب
اسلامي تمدن جدالهاي
صدراييان تاريخ
متاخر عرفاي حكماو تاريخ كتاب بررسي
ابك حميدرضا
در كه كرد ضيق و تنگ اشراقيون بر را عرصه چنان عقلگرا فلسفههاي اوجگيري و دكارت ظهور
پر را فلك گوش دين و فلسفه تباين و جدايي آواي جديد فلسفههاي تجليات بروز آغاز همان
كرد
و ابنرشد فلسفه اروپايي ، كشورهاي در شده نگاشته فلسفي دايرالمعارفهاي از بسياري
چرا كه سوال اين به پاسخ.است شده برشمرده اسلامي فلسفه پايان او ، مابعدالطبيعه كتاب
و مدارك و منابع به دسترسي در بعضا كه افتاده ، فلسفه مورخان اين ميان در اتفاقي چنين
توجه اماميطلبد فراواني تامل بودهاند ، ايرانيان از ، كفايتتر با و متمولتر مستندات
تاريخ ابنرشد ، دوران از پس اسلامي فلسفه تاريخ.است ضروري مقام اين در نكته يك به
به ايراني فرهنگ رداي كه آنان عليالخصوص اسلامي ، حكيمان.است بوده اشراق و عقل امتزاج
دستان در كه نهادند را معرفتي سنگبناي ابنرشد ، از پس قرون و ساليان در داشتهاند ، تن
دستگاه در كه رسيد بدانجا كارشد "متعاليه حكمت" به بدل شيرازي صدرالدين كفايت با
كه رسيدند نزديكي و قرابت از پايه بدان فلسفه و دين و وحي و عقل صدرالمتالهين فلسفي
و دين و حقيقتاند نور تجلي از جلوه يك دو هر وحي و عقل كه شدند دقيقه بدين قايل بسياري
و دكارت ظهور.نيفتاد زمين مغرب در هرگز اتفاق اين.معرفت مقدار پر سكه روي دو هر فلسفه
آغاز همان در كه كرد ضيق و تنگ اشراقيون بر را عرصه چنان عقلگرا فلسفههاي اوجگيري
تا.كرد پر را فلك گوش دين و فلسفه تباين و جدايي آواي جديد ، فلسفههاي تجليات بروز
علم قد منطقي عقل سيطره عليه بر كه اگزيستانسيل و وجودي به موسوم فلسفههاي حتي كه آنجا
اما شدند ، مدرن عقلانيت بزرگ منتقدان از گرچه و گذاردند صحه تباين بدين نيز بودند كرده
سارتر پل ژان چون كسي فاصله بسا چه.برندوختند مومنان و دينداران براي كلاهي نمد اين از
آن با اسپينوزا و دكارت امثال كه بود فاصلهاي از عميقتر و بيشتر بسيار ديني معارف از
خلطي غربي ، فلسفي دستگاههاي در عرفان و عقل آميختن كه شد اين نتيجه بود ، چه هر.داشتند
را ابنرشد غربيان كه همينروست از شايد.اليم عذابي و عقوبت مستوجب و شد دانسته عظيم
.كردهاند صادر او از پس اسلام جهان در فلسفه مرگ به حكم و انگاشتهاند فلسفه پايان
اثبات به نيز نگارش و پژوهش و تحقيق در اسلامي - ايراني فرهنگ بيشمار ضعفهاي متاسفانه
و رسالهها نيز ما سرزمين در اگر شايد.است دامنزده ابنشد از پس قرون در خلا اين
ميشد ، نگاشته ابنرشد از پس اسلامي - ايراني تفكر بسط و شرح در كتابهايي و مقالهها
.ميآمد فراهم اسلامي فلسفه تاريخ در تامل براي بهتري مجال
همت به شده منتشر و سها صدوقي منوچهر از است كتابي نام "متاخر عرفاي و حكما تاريخ"
در فلسفه ، تاريخ نه و فلاسفه ، تاريخ نگارندهاش زعم به كه كتاب اين.حكمت انتشارات
و منابع بر تكيه با اما اجمالي نگاهي با تا دارد تلاش است ، صدرالمتالهين از پس دوران
در تفكر اين پرچم و بودهاند كساني چه متعاليه حكمت ميراثبران كه كند روشن مستند ماخذ
همين با كتابي سال 1359 در مولف همين.است شده برافراشته كساني چه دست به بعدي قرون
و حكما تاريخ.بود نگاشته "صدرالمتالهين بر متاخر عرفاي و حكما تاريخ" عنوان و محتوا
كتاب اينكه اول.چند تفاوتهايي با اما است كتاب همان بازنويسي و بازبيني متاخر عرفاي
به اخير كتاب در را خود مطالب تمامي مولف.است نبوده تاريخي انسجام هيچگونه واجد نخست
چشماندازي ترتيب ، اين سايه در تا رسانده مدد خواننده به و است آراسته تاريخي سير ترتيب
حاجي احوالات شرح مثال براي.آورد دست به حوزه اين در داده رخ تغييرات و تحولات از
قمشهاي محمدرضاي آقا احوالات بر متاخر نخست كتاب در است قمري متوفاي 1289 كه سبزواري
دوم كتاب در فصول تقسيم و بنديها بخش اينكه دوم.است درگذشته قمري سال 1306 در كه است
تقسيمات درك براي اول كتاب خوانندهاست كرده آسانتر را كتاب محتويات از استفاده امكان
نظم به نيز اخير كتاب ابواب از كدام هر مطالب ضمن ، در.ميشد بسياري زحمات متحمل كتاب
.بازنميگردد آنها صورت به صرفا كتاب دو اين تفاوت اينكه ديگر.شدهاند مرتب الفبايي
.است نخست كتاب برابر سه حدودا كتاب اين مطالب حجم كه است آورده كتاب مقدمه در مولف
آن ديرياب و صعبالوصول زبان با مواجهه در كتاب ، امروزين خواننده مشكل مهمترين اما
در نگارش سنتي آرايههاي به آراسته و فخيم چنان است برگزيده كتاب نگارنده كه زبانياست
ناممكن گاه البته و دشوار غيرمتخصص خواننده براي را اصلي مقصود فهم كار كه ماست فرهنگ
كتاب فرازهاي برخي در است ، عربي و فارسي از عالمانه البته تركيبي كه زبان ، اين.ميكند
ساختارهاي و قواعد از و ميكند تركيب درهم را زبان دو هر مرزهاي كه ميرود پيش جايي تا
ارزنده نكات كه است دليل همين به شايد.ميجويد بهره نگارنده مقصود بيان در زبان دو هر
زبان پرده در چنان است ، آمده اجمال ، غايت به كتاب ، نخست فصل و مقدمه در كه آموزندهاي و
.ميماند دور به خواننده توجه كانون از موارد برخي در كه ميشود محو كتاب
فيلسوفان تاكنون آنچه بر است شرحي و دين و فلسفه ميان نسبت باب در است فصلي كتاب مقدمه
فلسفه ادوار نگارنده كه است مقدمه اين نگارش از پس.نگاشتهاند اينباره در متكلمان و
.ميپردازد كتاب سراسر در اوست مدنظر آنكه از بخشي شرح به و برميشمرد را اسلامي حوزه در
ظهور ترجمه ، نضج ترجمه ، آغاز:است چنين مولف نظر بنابه اسلام تاريخ در فلسفه ادوار
ظهور واسطه ، اساتيد دوران صدرالمتالهين ، ظهور فترت ، تهافتات ، ابنسينا ، ظهور فارابي ،
.آنان تلاميذ و اربعه حكماي تلاميذ و اربعه حكماي نوري ، ملاعلي آخوند
ظهور با كه است فلسفياي دورانهاي از يكي شرح كتاب بعدي فصلهاي از كدام هر
از شرحي ابتدا كه است ترتيب بدين فصول نگارش در نويسنده روش.ميشود آغاز صدرالمتالهين
درباره مختلف آثار در كه اقوالي بررسي از پس و ميدهد نظرش مورد فيلسوف احوالات و زندگي
مذكور فيلسوف مخالفان و موافقان حتي و آثار مبدعات ، مذهب ، به است شده ذكر موردنظر متفكر
ذكر با موارد برخي در كه زمينه اين در موجود منابع از نويسنده دقيق استفاده.ميپردازد
خواننده براي را اصلي مفاهيم درك گرچه ميشود ، همراه نيز مولف شخص شنيدههاي و خاطرات
درك و فيلسوفان افكار و احوالات تطبيقي بررسي براي زمينهاي اما ميكند ، مشكل مبتدي
براي ساده نمودارهاي ترسيم.ميآورد فراهم را ميگذراندهاند روزگار آن در كه موقعيتي
ذكر فصل طول در آنچه هر از خلاصهاي جمعبندي هم متفكران اين از كدام هر فكري انساب ذكر
.ميآورد فراهم شده
آقا شاگرد نوري ملاعلي آخوند كه درمييابد كتاب صفحه 98 مطالعه با خواننده مثال براي
شاگرد او و دارايي محمد شاه شاگرد او و نيريزي محمد قطبالدين شاگرد او و بيدآبادي محمد
شاگرد او و يزدي عبدالله مولي شاگرد او و بهايي شيخ شاگرد او و بحراني عليبنسلمان شيخ
.است بوده دواني محقق بلافصل شاگرد او و محمود جمالالدين
كشور در مختلف دلايل به كه است گروهي فعاليتي حاصل دست اين از كتابهايي نگارش معمولا
متاخر عرفان و حكما تاريخ كتاب اگر شايد.نيست برخوردار چنداني سابقه و زمينه از ما
متفكران از بيشتري تعداد به تنها نه ميشد ، نگاشته پژوهندگان و محققان از گروه يك توسط
و اطلاعات نيز متفكران همين مورد در ميشد ، پرداخته ملاصدرا از پس انديشمندان و
هر بهميشد برده بهره نيز بيشتري منابع از و ميشد ذكر و جمعآوري بيشتري دادههاي
.باشد پژوهشها آن براي مقدمهاي ميتواند كتاب اين حال
ايران در بهائيت
رهبر محمد
سالها اين در كه تاريخنگارياي معالاسف و دارد بسياري كور نقاط ايران معاصر تاريخ
دهد دست به دقيقي و مدرن تاريخ و بگشايد فروبسته كار اين از گرهي نتوانسته گرفته انجام
سالها اين در كه تاريخنگارياي معالاسف و دارد بسياري كور نقاط ايران معاصر تاريخ
.دهد دست به دقيقي و مدرن تاريخ و بگشايد فروبسته كار اين از گرهي نتوانسته گرفته انجام
مقام اين در و آيد ميان به نيز سياست دست كه ميرسد اوج به وقتي وقايعنگاري سرسام اين
كتابهايي معدود از يكي سراغ به مقدمه بااين حال ميلنگد ، تاريخي بيطرفانه قضاوت پاي
ايران در بهائيت.است شده نگاشته بحثبرانگيز جرياني و حساس برهه يك درباره كه ميرويم
كار تنها كتاب كه داشت انتظار ميبايست و رسيده طبع به اسلامي انقلاب اسناد مركز سوي از
و آماده را آن مركزي و گروهي بلكه نباشد سلامي محمدعلي و زاهداني زاهد سعيد سيد دكتر
بسياري غيرمحرمانه و محرمانه اطلاعات و سازمان شده طبقهبندي اسناد و باشند ديده تدارك
.باشد آمده نويسندگان كمك به
انقلاب تاريخ تدوين طرح عنوان تحت كه است نوشتارهايي جمله از ايران در بهائيت كتاب
حجتيه انجمن درباره هم كتابي كه زد حدس ميتوان و است تهيه دست در مركز سوي از اسلامي
شد ، خواهد منتشر
از مذهبي جنبش يك عنوان به بهائيت جنبش چون و چند بررسي را تحقيق از هدف نويسندگان
كه گويند پاسخ پايان در سوالات اين به تا خواستهاند و كردهاند بيان امروز تا آغاز
چه اعتقاداتشان و ديدگاهها و آمد وجود به كساني چه توسط و چگونه و چرا بهائيت اصولا
اين اينكه با داد ، نشان واكنشي چه رفت بوم و مرز اين بر آنچه قبال در آخر دست و بود
پا نكته اين بر نويسندگان اما ميدهد خبر بهائيت تاريخ واگويي داعيه از سوالات
زاويه از را تحليلي ميخواهند تنها و نيستند تاريخنويسي دنبال به كه ميفشارند
زمينه خصوص در كه تحليلي كتابهاي نقد به مقصد اين پي در.دهند ارائه سياسي جامعهشناسي
جنبش تحليلگران همه تقريبا":كردهاند ابراز و پرداخته شده نوشته بهائيت شكلگيري
فلاكت و فقر و كردهاند جستوجو اقتصادي زمينههاي در را حركت اين بروز علل بهاييگري ،
منازعات از تازه دريافتي با تحقيق اين آوردهاند ، حساب به جنبش اين اصلي عامل را مردم
اين در اجتماعي منازعات زمينه كه است آن بر ايران اخير ساله دويست تاريخ در اجتماعي
ساختار شكلبندي ترسيم با ترتيب بدين است ، سياسي باشد اقتصادي آنكه از بيشتر سالها
هر كه آنجا از ".ميپردازيم ساختار اين در بهاييگري جنبش بررسي به كشور سياسي كلان
به خويش اصلي ذوق بهرغم كتاب تحليلگران هست ، نيز تاريخي روايت يك نيازمند تاريخي تحليل
نمايي اين از قبل البته شدهاند ، بهائيت قصه سر بر و كردهاند نيز تاريخ روايت تحليل ،
استبدادي وضعيت از است عبارت اجزايش كه ميشود نمايانده خواننده به قجري جامعه از كلي
را شيعه علماي به شاه فتحعلي بسيار توجه مولفين قاجاري ، جامعه در دين نقش و قاجار شاهان
ميكرده سعي و داشته آگاهي تودهها ميان در دين موثر نقش از دربار كه ميگيرند آن قرينه
بر حكمراني در و كند پا و دست خود براي را مشروعيتي علما به تمسك و دين به توسل با تا
اجتماعي نوآوري و اصلاح كه دريافت ميتوان بنابراين.باشد داشته فراختري راه خلقالله
در بدعت و ايجاد طبيعتا و ميگرفت قرار عموم استقبال مورد ميشد همراه دين نام با اگر
اختصاص خود به را وسيعي نسبتا گستره برده ، سود سياسي زمينه همين از ميتوانست نيز دين
.دهد
مقبره به عموما شاه فتحعلي دوره در اگر":مييابد ادامه مصداقي گونه به تحليل اين
شيخ عطار ، نظير عرفا مقبره به بيشتر محمدشاه دوره در ميشد رسيدگي امامزادهها و امامان
اين به كه ميشود ختم نتيجه اين به و "شد پرداخته ولي نعمتالله شاه و شبستري محمود
دولت و اصولي علماي بين فاصله و يافته عموميت صوفيگري به اعتراف محمدشاه زمان در ترتيب
ملت - دولت بين شكاف نيز شاه مظفرالدين و شاه ناصرالدين دوران در.كرد پيدا افزايش
اريكه بر شاه و شد بسته نيز دين علماي تظلمخواهي دريچه حتي ديگر كه يافت گسترش آنچنان
و ميآمد حساب به اخباريون از كه شيخيه فرقه كه بود زماني چنين در نشست ، مطلقه استبداد
مطرح را تازهاي نظريات ميگرفت كناره عرصه از كمكم اصولين علماي بين در علم رشد با
احكام استنباط در ابزاري عنوان به آن از عقل به اتكا با بودند توانسته اصولين ساخت ،
رابع ركن ابداع در را چاره شيخيه مقابل در و شوند تبديل فقهي غالب نهضت به و برند بهره
خود از را زمان هر فرامين اينها نظاير و خواب و مكاشفه طريق از كه كردند ادعا و ديدند
اين حقيقت در باشند ، نداشته دين تغيير در عقل بهبكارگيري نيازي تا ميگيرند معصوم امام
ارتباط از فراتر را پا كه يافت بها و باب جمله از مدعيان بعدها كه بود چيزي همان ادعا
وجود به باعث عقلستيزي واقع در كه گفت بتوان شايد و كردند ابداع جديدي دين و نهادند
.شد بهائيت فرقه آمدن
چهرههاي و بهائيت احكام و باب تعاليم اصول بررسي به سوم و دوم فصل در ايران در بهائيت
از مجمل تاريخ بخشها اين در.ميپردازد بهاء و ازل صبح تا قرالعين و باب از بهايي
تفاوت و شده داده تطبيق بعضا اسلام احكام با بهائيت احكام و ميشود ارائه بابيه جنبش
.ميشود نمايان بهائيت فرقه و اسلام مذهب اساسي
راه به بابيان كه آشوبهايي شرح و باب محمدعلي خود زندگاني با بيشتر تاريخي بخش در
بهائيان به بابيان دودستگي و بهائيت پيدايش و باب از پس تاريخ هستيم ، روبهرو انداختند
آن يكباره تبديل و غيرايرانيان ميان در بهائيت رشد و شده برگزار اجمال به ازليها صبح و
تحليلهايي ذيل تنها تاريخي مواخذ و منابع به عنايتي چندان بدون وطني جهان مذهبي به
بهائيت نقش ناقص واگويي از پس ششم فصل در اينكه تا.است شده برگزار توطئه نظريه بنابر
.ميشويم پهلوي عصر وارد مشروطه انقلاب در
زيادي تعداد ساواك اسناد و فردوست كتابهاي از كدهايي آوردن با نويسندگان بخش اين در
نتيجه و داشتهاند بودن بهايي شائبه كه ميبرند نام را پهلوي حكومت كارگزاران از
اداري ، مناصب در بهائيان حضور براي محملي صورت به دولت اقتدار پهلوي عصر در كه ميگيرند
.است بوده درآمده كشور فرهنگي و اقتصادي
وضعيت از تازهاي آگاهيهاي دادن به ميرود شمار به كتاب پاياني قسمت كه هفتم فصل
كه گفتهاند كتاب آغاز همان در نويسندگان چه اگر ميپردازد ، انقلاب از پس بهائيان
طرح اين عهده از مهم اين و بوده محدود و كم انقلاب از بعد در بهائيت به مربوط اطلاعات
.كردهاند تدوين را خود يافتههاي اجمال به كتاب پايانبندي منظور به اما است خارج
خود تشكيلاتي فعاليتهاي به مخفيانه بهطور كماكان بهائيت سال 62 تا مستندات ، بنابراين
تشكيلاتي فعاليت هرگونه رسمي نامهاي انتشار با كشور كل دادگستري سال اين در.داد ادامه
ملي روحاني محفل دادگستري اعلاميه چاپ دنبال به.كرد اعلام ممنوع را ايران در بهائيت
آن كامل متن كه جوابيه اين در.داد پاسخ آن به و داد نشان واكنش سريعا ايران بهائيان
از كنارهگيري بر مبني بهائيت اعتقادات بنابر بهائيان ملي سازمان رسيده ، چاپ به كتاب در
اين گويا و ميكند اعلام تعطيل را ايران در بهائيان تشكيلات تمامي تعطيلي سياست ، و نزاع
ايران در بهائيان كتاب و.است بوده انقلاب از پس بهائيان با رسمي برخورد آخرين اتفاق
.نميدهد توضيحي انقلاب از پس بهائيت سرنوشت درباره اين از بيش
پژوهي شاهنامه قلمرو در خويي زرياب
آمريكا رسانههاي
نكوروح حسن با اخير شماره آغازين گفتوگوي.رسيد شماره 62 به فلسفه و ادبيات ماه كتاب
انديشه از آن در نكوروح و است او فكر و زبان و مان توماس آثار مورد در گفتوگو اين.است
نيز بعدي گفتوگوي.ميپردازد است پذيرفته آلماني متفكران ديگر از كه تاثيراتي و مان
اين.است شده انجام سال 1976 در كه است بورخس با پورچين ريچارد مصاحبه از ترجمهاي
.كرد خواهد منتشر را آن نشرني و شده ترجمه ميرعباسي كاوه توسط كامل صورت به گفتوگو
در اواست پرداخته هرمنوتيكي نقد به ادبي نقد وضعيت بررسي همايش نشست در ضيمران محمد
تاكنون آنچه برخلاف هرمس ضيمران نظر بهكرده اشاره جالبي نكته به سخنرانياش ابتداي
روايات بنابه و است نبوده مسرتبخش و خوش اخبار پيامآور همواره ميشده ، پنداشته
محشور مردگان با را او و ميبرده هادس ژرفاي به را آدمي روح موارد پارهاي در اساطيري
سخنراني عنوان كه ميدهد تذكر ضيمران به مصاحبه پايان در مخاطبان از يكياست ميكرده
.است نپرداخته دريدا به مخاطبان تصور برخلاف ضيمران و بوده آن مفيد متن با متناقض او
روانشناسي و لاكان مكتب و است رمانلي ايلين مقاله از ترجمهاي بررسي و نقد نوشتن
جالب مقالات از يكياسحاقيان جواد از است مقالهاي عنوان نيز ادبي نقد در ساختارگرا
قلمرو در خويي زرياب كه مقاله اين.است شده نگاشته آيدنلو سجاد قلم به شماره اين
و ميپردازد شاهنامه به مربوط پژوهشهاي حوزه در زرياب نقش به و دارد نام شاهنامهپژوهي
.برميدارد پرده ما سرزمين ادبي پژوهندگان بزرگترين از يكي پرثمر و بيدريغ تلاشهاي از
ترجمه به شماره اين در كه ماركز گارسيا گابريل از است مقالهاي هم گفتن براي زيستن
حسيني صالح به كه دارد هم ويژهاي پرونده ماه كتاب شماره اين.است شده درج كاشاني حميرا
به كه مدتهاست آمريكاست واشنگتن جورج دانشگاه فارغالتحصيل كه حسيني.دارد اختصاص
فراي نورتروپ كل رمز كتاب بررسي به شماره اين ميزگرد.است مشغول اهواز دانشگاه در تدريس
به فاني كامران آن از پس و است شده درج حسيني كوتاه سخنراني متن ابتدا.دارد اختصاص
.است پرداخته حضار پرسشهاي پاسخ به هم حسيني و پرداخته حسيني ترجمه درباره اظهارنظر
به هم آن از پس و كرده معرفي را فراي فرهيخته تخيل كتاب بررسي و نقد جلسه در علايي مشيت
و دانسته خواندني و پاكيزه بسيار را حسيني ترجمه او.است پرداخته كل رمز از حسيني ترجمه
خواهد همراه به را ما كتابخوانهاي تحسين و سپاس يقينا كتاب اين كه است كرده اذعان
آن كه است وولف ويرجينيا از كتابي بررسي حاصل هم دريايي فانوس سوي به آبي رنگ با.داشت
.است كرده ترجمه حسيني صالح هم را
نو جامعه مصاحبههاي
مطالب جمله از.است شده منتشر اخيرا (ماه 1381 دي) نو جامعه ماهنامه شماره يازدهمين
كه عنوان اين با است داده انجام قابل احمد با نو جامعه كه است مفصلي مصاحبه شماره اين
مدل دين در آيا" كه ميشود آغاز پرسش اين با گفتوگو "ميرسيم؟ دموكراسي به دين با"
تابع و است عرفي مسئله يك حكومتي مدل اينكه يا "است؟ شده پيشبيني خاصي حكومتي
ارائه حكومت باب در نظري كلياتي صرفا دين" كه است اين قابل نظر.مكان و زمان مصلحتهاي
مورد كلي اصول از يكي را مشورت قابل ، ".است نكرده اظهارنظري حكومت شكل به نسبت و كرده
پرداخت مسئله اين به بايد طور چه اينكه درباره پاسخي و پرسش از پس.ميداند حكومت اشاره
آن براي و ميكردند فرض ديني را حكومتي مدل يك تاريخ از دورهاي هر در مسلمانان كه
داريم ، حكومت سنت در ما...حال هر به" كه ميرسد اين به كنند پرسش ميآوردند ، تاييد
الگوهايي چنين سنت در وقتي ،..مدينه در پيامبر حكومت و كوفه در علي حضرت حكومت يعني
با قابل ".شود داده تسري اسلامي جوامع تمام به بايد الگو اين شود تصور است طبيعي داريم
شيعه ائمه حضرات از تن كه 9 ميكند اشاره اين به حكومت و امامت مسئله درباره بحث
سخنان معناي به و ميكند تاكيد مشورت مسئله بر باز همچنين قابل.نكردند حكومت هيچگاه
به نقل طبق آمدند او نزد به سوم خليفه از بعد حكومت براي وقتي كه ميپردازد علي امام
قانون درباره مسائلي به ادامه در بحث اين..."غيري التمسو و دعوني" كه است گفته مردم
صفر نشده منتشر خاطرات" ديگر توجه قابل مطلب عنوانميانجامد...و ايران اساسي
است مصاحبهاي درقالب كه مطلب اين.شد چاپ شماره اين در آن اول بخش كه است "قهرمانيان
.دادهاند انجام سال 1371 در قهرمانيان صفر با توكل محمد و صمصاميفرد جلال كه
مصاحبه اين موضوع.است طالقاني طاهره با بختيارينژاد پروين گفتوگوي بعدي مصاحبه
ديروز روحانيت مقاله دوم بخش همچنين شماره اين در.است طالقاني سيدمحمود زندان سالهاي
حوزه" كه قسمت اين.است آمده بود ، شده چاپ نشريه اين شماره 9 در آن اول قسمت كه امروز و
از بعد علميه حوزه در مديريت دوره دو درباره بحث به دارد ، نام "انقلاب از بعد علميه
و ميخواند "انتقالي مديريت" را آن محمدي ، رضا نويسنده ، كه دورهاي دارد ، اختصاص انقلاب
مديريت" كه ديگر دوره و مييابد ادامه دهه 1370 اوايل حدود تا انقلاب پيروزي از بعد از
.است گرفته شكل بعد به دهه 1370 از كه ميشود خوانده "تمركز دوره
اسلامي تمدن جدالهاي
اسلامي تمدن در فلسفه عرفا ، كلام ، جدال
(عربي عقل تكوين)
جابري محمدعابد دكتر:نويسنده
شيرازي رضا:مترجم
يادآوران:انتشارات
سال در تحصيل ، مقدماتي دوران اتمام از بعد و متولد مغرب در سال 1936 جابري محمدعابد
فلسفه دكتراي وي.برگزيد را رباط ادبيات دانشكده در فلسفه رشته و شد دانشگاه وارد 1964
جابري.گرديد مشغول نيز فلسفه تدريس به دانشگاه همين در و كرد اخذ سال 1970 در را خود
بر جابري تلاش.ميآيد شمار به عرب جهان در مطرح و ممتاز شخصيتهاي جمله از هماكنون
در كه وي كتب مهمترين.است گرفته قرار شاطبي و ابنخلدون ابنحزم ، انديشههاي محور
رشد _ (العلوم مدخلالفلسفه) علمي فلسفه بر پيشدرآمدي از عبارتند است عربي عقل زمينه
و نحن) سنت و ما _ (العلمي تصورالفكر و تجربي المذهب) تجربي متد و اصول و علمي انديشه
العقل بنيتول) عرب عقل ساختار _ (المعاصر العربيه الخطاب) عرب معاصر گفتمان (تراث
،(الحادث و تراث) مدرنيته و سنت _ (العربي العقل تكوين) عرب عقل تكوين _ (العربيه
تكاپو سخت عرب روشنفكران است ، كرده بحران دچار نيز را عرب دنياي استعمار و مدرنيته
راه و آوردهاند روي _ سنت _ تراث به گروهي.كنند حل را تجديد و تراث مشكل تا ميكنند
ميزنند حرف دارالسلام و دارالكفر از مداوم اينانجستهاند تشريع و تطبيق در را نجات
خوبي ميانه مدرن هرمنوتيك با اينان.پيروانش سلفيگري جنبش و اخوانالمسلمين مانند
حسين ، طه مانند.ميكنند توصيه را مدرن عقل از پيروي و مدرنيته ديگر گروه.ندارند
تاكيد عربي عقل بر بيشتر كتاب اين در جابري.ابوزيد حامد و ارگون محمد جابري ، محمدعابد
حل را مشكل عربي عقل بازخواني و نيست سكولاريسم عرب ، جهان مشكل كه است معتقد اوميكند
عربي ، عقل بياني ، عقل.مينهند فرق عرفاني و برهاني و مياني عقل نوع سه بين او.ميكند
عقل بر را عربي عقل او.است هندي و ايراني عقل شهودي ، عقل و يوناني عقل برهاني ، عقل
.ميدهد ترجيح شهودي
.مدرنيسم با هم و آشناست سنت با هم او است ، متنوع و وسيع بسيار جابري كار قلمرو و حيطه
مكون عقل و مكون عقل بين او كه تفاوتي ميكند ، استناد فرانسوي متفكران به آثارش اغلب در
.ديد او آثار در ميتوان هم را فوكو ميشل پاي رد و است لالاند آثار از ماخوذ ميگذارد
پيرامون كتاب ، اين در جابري كه حرفهايي دارد ، محوري نقش جابري آثار ميان در كتاب اين
و فلسفي نگاهي با كتاب اين در كه گفتوگوست و بحث قابل زده ، شهودي و برهاني و بياني عقل
كرده تبيين عربي _ اسلامي فرهنگ در را انديشه كاركرد و فرهنگ خرد ، موضوعات عقلي بينش
بيروت در بار چندين تاريخ 1989 تا از 1984 سال مدت 5 در العربي ، العقل تكوين كتاب.است
ساختار ، جمله از عربي _ اسلامي فرهنگي ميراث عربي ، عقل تكوين نويسنده.است شده تجديدچاپ
داده قرار ارزيابي مورد علمي بينش به تكيه با و عرب انديشه مرجع و ترقي موانع مراحل ،
سه جامع پيوند به و كرده ارزيابي را اسلامي تمدن اضمحلال و استمرار تكوين ، او.است
را اسلامي تمدن افول نهايت در و پرداخته اسلامي فرهنگ در فلسفه عرفان ، كلام ، اصلي مقوله
نظر مورد موضوع بررسي كتاب اين در جابرياست دانسته فلسفه و عرفان كلام ، نزاع گرو در
ميراث نقد عين در است گرفته پي معرفتشناسي بعد از بلكه ايدئولوژيك نقطهنظر از نه را
از و پرداخته مدرن اروپاي تجربه و باستان يونان تجربه با آن مقايسه به عربي _ اسلامي
و تطور عدم او است آورده ميان به سخن عربي _ اسلامي فرهنگ ميراث در علمي نگرش جايگاه
كلامي بينش چگونه كه ميدهد توضيح و داده نسبت عرفان و كلام كاركرد به را عرب عقل تكامل
جامعه در چندان بينش اين غايت و كرده آماده را تقليد و تحجر زمينههاي اسلامي فرهنگ در
.نگرفت قرار پذيرش مورد.است يافته تسري آن گوناگون حوزههاي در (عرفاني فرهنگ) كه ما
به خود از كاركردي چه اسلامي تمدن در عرفاني انديشه كه است داده نشان كتاب اين در جابري
.است گذاشته جا
توضيح درستي به خود اما.ميكند تاكيد اسلامي تمدن در فلسفي مكاتب اهميت بر جابري
بهعنوان گرديد مطرح اسلامي تمدن در كه هنگامي از فلسفي معرفتشناسي سيستم كه ميدهد
اساسي نقش ميراثمان در دو اين سازش يا كلام با عرفان كشمكش و نزاع و بود محكوم طرف
بر آمدن فائق راه تنها را وفرهنگ انديشه حوزه در گسترده تحولات و تغيير وي.است داشته
علمي و همهجانبه نقد سايه در فقط كه ميكند تصريح او خود و ميداند موانع و مشكلات
اسلامي تمدن در را غرب سهم وي چند هردارد تحول و تغيير امكان عربي _ اسلامي فرهنگي
تمدن اين در نيز ايرانيان بهخصوص اقوام ديگر كه ميكند اذعان اما ساخته جلوهگر بسيار
غرب در فلسفه هويت به اسلامي فرهنگ ميراث بررسي عين در كتاب اين در نويسندهبودند سهيم
در كه ميكند اشاره ويدارد وافر تاكيد اسلام جهان شرق در كيفياش تفاوت و اسلام جهان
زندهاش حيات آن ، تاريخ كه چرا كرد جدا آن فرهنگي تجربه از را سياست نميتوان عرب فرهنگ
بررسي و خردگرايي به و داد قرار بحث مورد را عرب عقل نميتوان ديگر.ميدهد دست از را
فرهنگمان با برخورد و فهم براي را پژوهش اين" كه ميگويد وي.نكرد توجه موضوعات عقلي
كه ضربالمثل و خرافات افسانه ، داستان ، به حوزه اين در و كردم انتخاب آگاهانه بهطور
با تا است نقادانه كار يك تحقيق اين زيرا.نداشتهام توجهي ميدهد ، تشكيل را مردم فرهنگ
از كه است عقلي از رهايي بلكه نيست ، نقد براي نقد من هدفگردد احيا خردگرايي شيوه اين
".است جديد دوره ايجاد و حيات موانع برداشتن يعني است رسيده ارث به ما فرهنگي ميراث
|