كابل ديداردر
خالي شما همه جاي
چيهيرو شگفتانگيز سفر
نميكنه خلاصش كسي چرا
خشم خوشههاي
كارگردان ميگويند من به
هنر حاشيه
كابل ديداردر
افغانستان نوين سينماي
به جمعآوري و كمك براي مركزي اگر نيابدو افغانستانگسترش سينماهادر ساخت اگر
و پژمرده زود بسيار نوزاد اين نكند عمل فعال نيايدو وجود به افغانستان پراكنده هنرمندان
شد خواهد درمانده
شفيعي عبدالملك
آيا كه ديد و برگشت گذشته به بايد "افغانستان نوين سينماي" نام به تيتري به رسيدن براي
گرديده مهيا مولود اين نمو و رشد براي مساعد زمينه آيا و است شده كاشته مولودي چنين بذر
است؟
و محدود بسيار افغانستان سينماي گذشته از من اطلاعات كه كنم يادآوري است لازم همه از اول
ديدهام اتفاقي صورت به بلكه كارشناسانه ديد با نه را آنها كه است فيلم چند ديدن به منحصر
عمده هستم ، افغانستان جنگ دوران نسل از من ، اينكه و مهاجرت.كردهام دنبال بيميلي با و
چند آن در ميدانم كه گذشتهاي است بوده افغانستان سينماي گذشته با من ارتباط قطع دليل
پنج و سي تا سي حدود به افغانستان در فيلمسازي سابقه.است شده ساخته نيز خوبي نسبتا فيلم
و مستند فيلمهاي توليد راستاي در افغانفيلم دولتي موسسه كه زمان آن.برميگردد سال
افغانستان مردم آن از پيش البته.ميگيرد شكل آمريكا سينماي صنعت همكاري با داستاني كوتاه
.است داشته وجود كابل در اصولا هندي فيلمهاي نمايش براي مراكزي و بودهاند آشنا فيلم با
به فيلم توليد مديريت براي سيستمي اينكه از پيش زمان ، آن افغانستان كه است توجه قابل اين
آماتور فيلمسازان دوره اين از بعد.است بوده هند سينماي منفعل مصرفكننده آورد وجود
و نگاتيف فيلمبرداري سيستم ميآورند ، روي گزارشي و مستند فيلمهاي توليد به افغانستان
به لابراتواري كارهاي بقيه و ظهور چاپ ، براي كه است بوده ميليمتري شانزده صورت به اكثرا
و شديدا جهان سينماي كه است شرايطي در اين.است ميشده فرستاده شوروي و انگلستان هند ،
خبري.ميدهد نشان علاقه اكسپرسيونيستي حدودي تا و نوآر كلاسيك ، فيلمهاي توليد به همچنان
قوي چندان جاي مستندگونه ، سينماي.نميرسد افغانستان به ايتاليا سينماي در تحولات از
دولت كمكهاي.شود واقع توجه مورد نميتواند افغانستان در شده توليد فيلمهاي لذا و ندارد
كاملا ثور 1357 كمونيستي 7 كودتاي زمان در افغانستان سينماي تكوين حال در صنعت به آمريكا
افغان فيلمساز جوانان به را اين جسارت خبري ، مستند فيلمهاي ساخت تجربه اما ميشود قطع
دوران اين در.ببرند دوربين به دست روز ، آن افغانستان بر حاكم انقلابي فضاي در تا ميدهد
سعي افغان ، فيلمسازان و ميگيرد را آمريكا كمكهاي جاي وقت شوروي اتحاد كمك كه است
مشترك فيلم توليد در شورويها كمك.بستايند را انقلاب و ساخته تبليغاتي فيلمهاي ميكنند
و تخصص ورود حكايت آن قصه كه فيلمي.ميگيرد خود به بيروني نمود (كابل داغ تابستانهاي)
جنگ در كه است روسي پروفسور يك درباره فيلم قصه.است افغانستان به شوروي اتحاد از كمك
طبابت براي مسكو ، در افغان آموزشديده جوان دو همراه به اكنون و است داشته حضور دوم جهاني
و ميآيند كابل به امروز ، مجاهدين همان يا پاكستان و آمريكا عوامل با جنگ حال در سربازان
اندك تبليغاتي فيلمهاي بر علاوه.ميشوند كار مشغول بستر چهارصد (بيمارستان) شفاخانه در
با بلخي رابعه فيلم از ميتوان نمونه بهعنوان كه ميگردد توليد نيز عاشقانه فيلمهاي
كمونيستي حكومت آخر سالهاي در فيلم ساخت تاب و تب.برد نام همسرش و شادان عبدالله بازي
مروت ، همايون لطيف ، انجنير مثل كارگرداناني كه سالهاست اين در و ميشود بيشتر افغانستان ،
صبور طلبكار ، كمدي:فيلمهاي جمله از و برميآورند نام ديگر تاي چند و احمدژون برمك ، صديق
گناه ، سبز ، مزرعه مهاجر ، پرندههاي كوچهها ، سرگردان عقاب ، مانند جنايتكاران ، سرباز ،
نظير نامهاي به نيز چند شركتهايي و ميشود ساخته خاكستر و عشق حماسه بعد كمي و بيگانه
زمان در و نجيبالله دكتر دولت سقوط از بعد.ميكنند علم قد فيلم آريانا و شفقفيلم فيلم ،
آقاي كارگرداني به عروج و گرداب نام به ميشود ساخته فيلم دو نيز رباني آقاي اسلامي حكومت
.نميآورد ارمغان به خاصي نوآوري محتوايي تغيير از غير فيلمها اين كه حبيب هاشم نور
كه همانطور اوليه ، مراحل در است ، شده توليد افغانستان داخل در زمان اين تا كه فيلمهايي
وارد شعار كه پسينترها ولي برخوردارند مستند فيلمهاي بصري عناصر از گفتم پيشينهتر
مطرح افغاني فيلمهاي بازيگران براي نيز (نقش) رل نام به عنصري ميگردد فيلم داستانهاي
نورپردازي ، مثل عناصري.نميرسد شدن تبديل كاراكتر به كردن بازي رل متاسفانه كه ميشود
شكل همان به يا..و (تدوين بنويسم است بهتر) مونتاژ ويژه ، جلوههاي كادر ، در گرافيك
قضاوت ميتوان فيلمها اين بر گذرا مرور با.ندارد وجود اصلا يا و ميشود اجرا ابتدايي
رشد بيشتر كميت در و است اندك بسيار فيلمها اين ساخت از افغانستان سينماي دستاورد كه كرد
حركت عمودي خط در افغانستان سينماي در ما شعر ، منتقدين تعبير با.كيفيت در تا است داشته
فيلمنامهنويس ، چند زمان اين در ما ، دستاوردبردهايم ياد از را افقي خط ولي كردهايم
هند سينماي از مقداري ميخواهند كارهايشان در كه است بازيگري چندين البته و كارگردان چند
كه صاحبسبك سينماگر صاحبسبك ، اديتور ويژه ، جلوههاي نام به چيزي لذا و كنند تقليد نيز
نيست خبري متاسفانه كند استفاده خلاقانه نحو به فيلم شنيداري و بصري عناصر تمام از بتواند
خاكستر ، عشق ، حماسه مثل فيلمهايي سكانسهاي بعضي در آن از رگههايي تنها هست هم اگر و
سينماي در نيز فيلم موسيقي نام به چيزي نمييابد بسط كه ميشود ديده گرداب و عروج
چنداني تعريف نيز صدابرداري و است انتخابي موسيقيها اكثر و ندارد جايگاهي افغانستان
.ندارد
در فيلمسازي سيستم از پيش كه همانطور هندي فيلمهاي نام به چيزي اين ، موازات به
.دارد خود با را افغان جوان اكثرا و فيلم مخاطبين دل همچنان شد ، كشور اين وارد افغانستان
پري به هم يكشبه و افسانوي صورت به كه فيلمهايي بچه و پريوش و روي ماه بازيگران
فيلم كه زماني در حتي و ميكنند جادو را خود افغان تماشاگران دارايي ، به هم و ميرسند
دكانها نمدار زيرزمينهاي در كه ويدئويي كلوپهاي نميشود ديده سينماها پرده بر هندي
تاديار هندي فيلمهاي به افغان بينندگان شدن طلسم سير.ميگردد بيننده از مملو دارد قرار
است آسان روز فيلمهاي به دسترسي كشورها اين در كه وجودي با مييابد ، امتداد نيز آوارگي
برخلاف متاسفانه اين و نميكند رها را افغانها كه است عادتي ديدن هندي فيلم عادت ولي
مصرفكننده و منفعلانه ولي ميگردد هند موسيقي از متاثر هرچند كه است افغانستان موسيقي
دل كه ميكنند كاري هندي موسيقي از الهام با ديگران و بخش رحيم آهنك ، سر استاد.نيست صرف
.نميافتد اتفاق افغانستان سينماي در ابدا اين و ميربايند نيز را هنديان
دوران در.بيندازم نيز افغانستان از خارج در شده ساخته فيلمهاي به گذرايي اشاره نيست بد
و داشتند دست افغانستان در فيلم توليد در كه كساني از تعدادي افغانستان بر حاكم بيثباتي
فيلم نام به چيزي افتادند تلاش در نيز غربت عالم در بودند برده بهره آن كنار و گوشه از يا
اما بود شده بيشتر خارج در ما فيلمسازان سينمايي جهانبيني اينكه به توجه با كنند توليد
اكثرا فيلمهاي به شده داده عادت و گذشته مخاطبين همان و پراكنده بسيار فيلم مخاطبين
بهرهاي و رشد فيلم توليد چند هر اقتصادي مضيقههاي به توجه با و بودند سطحي و تبليغاتي
با) شود قطع نيز عمودي خط همان كه نگذاشت ولي نياورد ارمغان به ما براي هنري پرداخت در
درست خارج در كه فيلمهايي (است توجه قابل اين افغانستان در طالبان حاكميت به توجه
هندوستان ، شكست پاكستان ، شب ، شكست آمريكا ، _ بيگانه كشور در:هستند اينها جمله از شدهاند
فيلمها اين تمام كه روسيه شرآغا ، و گل شرين سريال و ازبكستان غربت ، آمريكا ، عشق ، خاكستر
.است شده تهيه ويدئويي طريقه به
اين آيااست داشته پيشزمينههايي هم ، باز برآورد سر خاك زير از ميخواهد كه نهال يك
دارد؟ وجود افغانستان نو سينماي خصوص در پيشزمينه
آينده از ميتواند همين و دارد وجود مقدمهها اين بسيار حدود تا بگويم بايد خوشبختانه
داشت ، خواهد مديريت و مراقبت به شديد نياز سينما اين رشد ولي.باشد افغانستان نو سينماي
براي كه چيزي ميكند ، وصل صنعت به را سينما كه است كانالي همان اينجا در مديريت و مراقبت
.است حياتي سينما
دستاورد يك حداقل و اما بود كمرشكن افغانستان و افغانها براي چند هر جنگ سال سه و بيست
خصوصيشان زندگي و پيرامون جهان درباره افغان ميليونها نگرش تغيير آن و است داشته بزرگ
و ذهن به ساده و بسيط خيال و ذهن يك از را افغاني خيال و ذهن كه تغييري باشد ، ميتواند
و پيچيدهتر مطالبات و خواست ميتواند پيچيده سليقه.است كرده تبديل پيچيدهاي سليقه
بالندگي و پويندگي به را ما ادبيات و شعر امروزه كه مطالباتي همان.باشد داشته متنوعتري
كه پيرامون جهان.است متاثر ادبيات از زياد بسيار سينما است ، داده سو و سمت تنوعآفريني و
ويژه جلوههاي و سايه رنگ ، نور ، اسارت در و است گرفته جشن را سينما سالگي صد است سالي چند
ايران سينماي كه سمتي همان به ميرود پيش شدن پسامدرن سوي به است مانده گرفتار كامپيوتري
كه ساده سينماي ميگشايد ، پاي جاي دنيا در و ميكند كار آن براي و است دريافته را آن
ذوقزده آن ، ديدن از ولي بسازند را آن نميتوانند امروز جهان شده گريم و رنگي سينماگران
هم شود ، قلمداد حياتي افغانستان نو سينماي براي ميتواند كه است عاملي همان اين.ميشوند
قابل رشد لحاظ به هم و سرمايه لحاظ به هم و فراوان دستنخورده و بكر سوژههاي لحاظ به
در دايره اين در ماندن اما.ميسازد آسانتر را فيلمسازي كه دستگاههايي اختراع در توجه
.باشد خطرناك افغان ، فيلمسازان براي هم و داخلي مخاطبين براي هم ميتواند درازمدت
جهان سينمايي جريانهاي كنار و گوشه در كه است شاخههايي دارد وجود اينجا در كه مهمي چيز
به را خودشان توجه و مراقبت بدون سالها چند هر شاخهها اين.است يافته نما و نشو خارج
روشنتر.است كرده جلب خود به را گستردهاي توجه حاضر زمان در ولي بودند كرده حفظ زحمت
ازبكستان و ايران سينماي تا گرفته باليوود و هاليوود سينماي از امروزه كه است توجهي بگويم
همان اكثرا استعدادها اين خوشبختانه.ميشود ابراز سرزمينها اين در افغان استعدادهاي به
كشيدن تصوير به و گفتن براي حرف دريافتهاند ، سالها كه جنگند از برخاسته دوم و اول نسل
اندك زمان مدت در كه حدي در است پرانرژي بسيار خوشبختانه ناديده فعلا نيروي اين دارند
شانزده در كه است عكاسي احد زلمي.بياورم مثالهايي است بهتر.دادهاند نشان را خودشان
از كه قوياي درك با جوان اين.ميشود سوئيس كشور مقيم و ميآيد بيرون افغانستان از سالگي
و پايه كه عكاسي طريق از ولي است نشده مهيا برايش فيلم ساخت زمينه چند هر دارد ، تصوير
كشورهاي در انفرادي صورت به عكس نمايشگاه چندين تاكنون است فيلمبرداري و تصويرشناسي اساس
باسابقه كمدين كنار در كه است ديگري جوان رزاقي ولي.است كرده داير آمريكا و اروپايي
نويسندهاي و كارگردان.است مشغول آمريكا سينماي در تجربهاندوزي به كامران ، حاجي افغان ،
همان ديدهايم را او (غربت) سينمايي فيلم ولي نيست يادم به اسمش فعلا متاسفانه كه داريم
فيلم اين شد ، اكران مزارشريف سينماهاي در طالبان شكست از بعد بار اولين براي كه فيلمي
.ميدهد بروز خود از خوب فيلمهاي ساخت براي خوبي بسيار رگههاي
.يافتند گرايش سينما به ايران در پناهنده افغان جوانان از زيادي تعداد گذشته سال چند طي
كه حدي در دادند بروز استعداد خويش از قوي بسيار خود فيلم تجربههاي اولين در جوانان اين
يافته حضور بينالمللي و ايران داخلي فستيوال چندين در تاكنون آنان فيلمهاي از قسمت سه
جشنوارههاي در شركت با كه (افغانآباد) نام به است فيلمي فيلمها ، اين مهمترين كه است
تمام كه است يادآوري به لازم.است داشته خوبي حضور نروژ و تانزانيا گوتنبرگ ، آمستردام ،
.اديتور تا گرفته نويسنده از بودهاند افغان فيلمها اين عوامل
(باران) فيلم بازيگر بازي درخشيدهاند خوب ايران سينماي در نيز افغاني بازيگر تعدادي
را (كريمي صغرا) سفيد خواب ،(پذيرا نيلوفر) قندهار سفر ،(نظري جليل) جمعه بهرامي زهرا
تجربه دومين و ميشود مسكو فستيوال از بازيگري برنده نظري جليل.گرفت ناديده نبايد
بهترين دريافت كانديد خود بازي اولين در بهرامي ميگيرد ، پي آلمان در را خود سينمايي
كريمي صغرا و است فيلمساز خود پذيرا نيلوفر ميگردد ، فجر فيلم جشنواره از زن بازيگر
جسور فيلمبردار چند ما اينها همه كنار در.است داشته بازي ايراني فيلم چند در خموشانه
گرفتهاند ، فيلم را ساله سه و بيست جنگ از زيبايي بسيار صحنههاي كه داريم نيز جنگي
همه كنار در و ميشود پخش جهان تلويزيونهاي از آنها از تكههايي امروزه كه فيلمهايي
موسسه.آمدهاند افغانستان نو سينماي ياري به كابل در هماكنون كه است موسسه چند اينها
فيلمسازان با فيلم كابل است ، داده قرار جوان فيلمسازان تربيت را كارش عمده آينه فرانسوي
تصوير به را خودشان بعدي تجربههاي مخملباف فيلم خانه همراهي با و خود برگشته ايران از
اسلامي ارشاد و فرهنگ وزارت ميدهد ، نشان فيلم افغانستان در فرانسه تك سينما ميكشند ،
فيلم تولد قرارداد افغانفيلم و افغانستان كلتور و فرهنگ وزارت سينمايي معاونت با ايران
...بسازندو فيلم تا دارند جروبحث سر هندوستان مقيم افغانهاي با نيز باليوود ميبندند ،
در زمستان همين نو انديشه با نو تفكر با افغانستان ، نو سينماي شايد ولي بگويم نميتوانم و
چه.ديگر سال يعني آن دومين در هم شايد و !يابد تولد كابل فيلم بينالمللي جشنواره اولين
از سينما اين گفتم كه همانطور ديگر ، سال يا و يابد تولد امسال افغانستان نو سينماي
در سينماها ساخت اگر.درست سياستگذاري به نياز البته صد و دارد مراقبت به نياز هماكنون
به افغانستان پراكنده هنرمندان به جمعآوري و كمك براي مركزي اگر و نيابد گسترش افغانستان
است كاري اين شد خواهد درمانده و پژمرده زود بسيار نوزاد اين نكند عمل فعال و نيايد وجود
.است دولت كار برنميآيد ، افغان سينماگران عهده از كه
در امروزه كه (افغاني فيلمفارسيهاي همان يا) بازاري فيلمهاي انبوه توليد:پيوست
كه است قلمافتاده از جهت آن از ميزند ، را افغانها مغازه در دم روزه هر اروپا و آمريكا
.باشد داشته را افغانستان نو سينماي ويژگيهاي نميتواند و است قديم سبك دنبالهرو و پيرو
خالي شما همه جاي
را "بگير مرا ميتواني اگر" يعني" اسپيلبرگ استيون" فيلم تازهترين كه آنهايي همه
و شدهاند مشعوف "ديكاپريو لئوناردو" و "هنكس تام" درخشان بازيهاي ديدن از كلي ديدهاند
كس چه هاليوود سلطان جز كه پرسيدهاند خودشان از حتما هم خيليهايشان.بردهاند لذت
راه بينشان را گربه و موش بازي يك و كند جمع هم كنار را اعجوبه تا دو اين ميتواند ديگري
كه آنهايي و فيلم طرفداران و شدند زياد قدر آن سوالها جور اين كه اين خلاصه.بيندازد
جناب كه زدند حرف مورد اين در ور آن و ور اين قدر آن هستند سينمايش و اسپيلبرگ هلاك
و بنشيند بازيگرهايش كنار در و بگذارد پاسخ و پرسش عمومي جلسه تا چند گرفت تصميم اسپيلبرگ
ده حدودا كه جلسهها اين از يكي.بدهد جواب ميپرسند جورواجور آدمهاي كه سوالهايي به
.كردهاند كيف كلي بودهاند جا آن كه آنهايي همه و بوده جذاب خيلي شده برگزار قبل روز
بعد بوده ايستاده بازيگرش تا دو وسط "اسپيلبرگ" شدن وارد موقع كه است قرار اين از قضيه
يك و شده تعيين پيش از حركت يك در "لئوناردو" و "تام" و كردهاند نگاه هم به تايي سه
اين.شود داخل بايد استاد اول گفتهاند و كردهاند دراز جلو به را دستشان نمايشي جورهايي
كف كلي ديدهاند ، را احترامآميز حركت اين وقتي "اسپيلبرگ" كشتهمردههاي گفتهاند كه جور
نشستهاند پشتميز وقتي هم اين از بعد.كردهاند تشويق را بازيگر آقايان و زدهاند
اين در كارگردان آقاي.زدن حرف به ميكند شروع همه از قبل و نشسته تا دو آن بين اسپيلبرگ
دوست خلاصه و ميبينند تماشاگران كه است سينمايي همين علاقهاش مورد سينماي كه گفته جلسه
تام".نرود سر سينما سالنهاي در تماشاگران حوصله كه كند كاري و كند تعريف داستان دارد
اين و شوخي اهل و است باحالي آدم چون ميدهد حال خيلي اسپيلبرگ با كار كه گفته هم "هنكس
كند ، كار اسپيلبرگ با هم باز شد فرصتي اگر دارد دوست كه است كرده اضافه هنكس.حرفهاست
.كرده بازي كه است فيلمهايي بهترين از يكي خودش نظر به "بگير مرا ميتواني اگر" چون
با هم چون بوده تجربههايش بهترين از يكي فيلم اين كه گفته هم "ديكاپريو لئوناردو"
اين با كه نميديده هم را خواباش حتي روزي يك و هنكس تام با هم و كرده همكاري اسپيلبرگ
مراسم شدن تمام از بعد و بوده دلپذيري پاسخ و پرسش جلسه كه اين خلاصه.كند كار نفر دو
يك.كردهاند امضا طرفدارانشان براي را فيلم پوستر و ايستادهاند بازيگراناش و اسپيلبرگ
!ميدهد حال خيلي لابد امضا سه با پوستر
چيهيرو شگفتانگيز سفر
ويلمنگتن مايكل
صوفي ياسمن:ترجمه
كارتون از ديسني كمپاني زبان انگليسي نسخه.است كلمات از بيشتر بار هزار ارزششان تصاوير
مورد ، اين در.است شكسته كشور آن در را فيلم پرفروشترين ركورد كه است ژاپني داستاني
ميازاكي هايااو طلسمكننده داستان است ، نبوده توليد بالاي هزينه معني به محبوبيت مسئله
از پر ديگري دنياي در كه چيهيرو نام به كوچكي دختر مورد در فيلم نويسنده و كارگردان
است فيلمي.دارد جهاني ابعاد هم است شخصي كاملا هم گمشده عجيب هيولاهاي و حقهباز اشباح
.بيپايان زيبايي و سرگرمي و محسوركننده تصاوير از آكنده
كه دنيايي ميكند منتقل ديگري دنياي به را شما "چيهيرو سفر".كودكان خوب فيلمهاي همه مثل
اگرچه و ميآفريند را خود شگفتآور فضاي كه شده ساخته مفرح چنان و شده تصوير شاداب چنان
افراد براي كه دارد پروراندن خيال ظرفيت و پيچيدگي نوعي شده ، ساخته كودكان براي مطلقا
را خود مشابه مدلهاي رويايي قدرت نيز فيلم اين داستان ، شدن گشوده با.است مناسب نيز بالغ
شيوه همان با و "زمرد شهر جادوگر" و "عجايب سرزمين در آليس" چون فيلمهايي بدهد گسترش
قاعده صورت به روزافزون طرزي به امروزه كه ديجيتال تجملي روشهاي بدون پويانمايي ، قديمي
روي به و ميبرد رويايي سرزمين جستوجوي به را شما ميازاكي درآمدهاند ، كارتون فيلمهاي
آرامي به "چيهيرو سفر".فيلم ساله ده دختر دنياي و ما دنياي _ ميكشد خط واقعي دنياي
چيهيرو ابتدا.سازيد هماهنگ آن ضرباهنگ با را خود كه ميدهد فرصت شما به و ميشود شروع
والدينش با همراه كه (كرده صحبت واستيچ ليلو در كه همان چيس داويگ صداي با) است لوسي بچه
راه يك اما هستند شهرشان از خارج جديد ناخوشايند ظاهرا خانه رهسپار آفتابي روز يك در
از پر باستاني سرزميني به را آنها ميشود انتخاب جنگل ميان از نابخردانه كه ميانبر فرعي
شده ناپديد گذشته تصاوير از آكنده ميشود منجر اشباح قلمرو به كه گذرگاهي ميبرد معبد
.ژاپن
گرفتار زودي به و نشده نكته اين متوجه (چيكيس مايكل و هالي لورت) چيزدان همه والدين
را شكلات و آبنبات از پر كاسه يك محتويات نابخردانه آنكه از بعد بابا و مامان.ميشوند
چيهيرو.ميشوند تبديل خوك به جادو و سحر اثر بر ميبلعد ، نميكند مراقبت آن از كسي كه
جوان راهنماي يك بيشتر و كند دفاع خود از تنهايي به كه ميشود مجبور و ميكند فرار خودش
.ميكند كمك او به (مارسدن جيسون) هاكو اسم به ميكند برخورد او با ناگهان كه
از خالي روزها كه حمامي ميگيرد شكل تخيلي اقيانوس يك كنار حمام يك در داستان ابتدا از
رودخانه ، بدبوي الهههاي بالدار ، اژدهاهاي از پر مجموعهاي از مملو شبها و است سكنه
.ميشود سخنگو قورباغههاي و مسن عنكبوتي مردان و نقابدار اشباح
يوبابا نام به است باريك بدني و بزرگ بسيار كلهاي با جادوگر زني اينها تمام فرمانرواي
عظيم نوزاد بيشرمانه و دارد استيلا كس همه بر كه زني (پلشت سوزان بامزه بسيار صداي با)
خفاش يك به تبديل كه دارد ناخوشايندي عادت و گذاشته آزاد را (استرانگ تارا) خود جيغجيغوي
و باشد كاري دنبال كه وقتي تا او گفته چيهيرو به هاكو كه گونه آن اما.ميكند پرواز و شده
تحت خانه تنور در چيهيرو زودي به بود خواهد امان در يوبابا گزند از برساند انجام به را آن
موجودات از سپاهي كنار در (استيرز اوگدن ديويد) عنكبوتي مرد كاماجي سخاوتمندانه آموزش
نقشه احوال همه در و ميشود مشغول كار به سياه توپهاي نام به پردادوقالي درشت چشم كوچك
.برهاند اسيرند ، آن در كه خوكها عظيم اصطبل از را خود والدين تا كند پيدا راهي كه ميكشد
_ كيكي پستي سرويس) است آن استادان از يكي) ميازاكي كه كارتوني رسانه ژاپني ، پويانمايي
نظر از هيچوقت گرچه آمريكاست در توجه مورد بسيار موضوعي كه است مدتها (توتورو همسايهام
تهيهكننده.دارد را ترجمهها بهترين از يكي انگليسي نسخه اين امااست نبوده موفق گيشه
كرك كارگردان و (اسباببازي داستان فيلم دو هر تهيهكننده) است ادسهتر جان فيلم اجرايي
دوبله را فيلم دقت به آنها و (ديسني كمپاني دلبر و ديو فيلم كارگردانان از يكي) وايز
.باشد داشته همخواني ژاپني فيلم لبهاي حركت با آمريكايي گفتوگوهاي كه طوري كردهاند
از پر چيس و گستاخ پلهشت جمله از افتادهاند ، جا خود نقش در همگي آمريكايي دوبلورهاي
را او ذائقه است مايل و است قائل احترام ميازاكي براي آمريكايي گروه كه است واضح.حيات
را پويانمايياش يا و او هنوز كه آمريكايي تماشاگران براي پلي كه حال عين در كند حفظ
سفر" كه مالي موفقيت بر علاوه.شد خواهد ساخته پلي چنين مطمئنا.دارد برپا نپذيرفتهاند ،
هم را برلين فستيوال بزرگ جايزه كه شده موفق فيلم اين كرده ، كسب خارج كشورهاي در "چيهيرو
.ميدهد رخ كمتر پويانمايي فيلم يك براي كه امري.شود سهيم
براي حال عين در و) كنند خوشحال را كودكانشان كه هستند فيلمي جستوجوي در كه والديني
با كه فيلميبگيرند نظر در را چيهيرو فيلمسفر بايد (نباشد خستهكننده بالغ افراد
از ميازاكي ديدگاه و _ سفرش و چيهيرو.ميكند رسوخ ما خيال به و ميكند حركت خودش ضرباهنگ
.روياهاست سرزمين به برگشوده دروازهاي _ ژاپن گذشته
نميكنه خلاصش كسي چرا
"جويندگان" فيلمنامه از فصلي
ناجنت.اس.فرانك
ايزدپناه پارميس:ترجمه
نقش زمين روي ردپاها ;زمين سطح از دوربين حركت بعدازظهر ، نزديك ، نماي گسترده ، زمين
اين كنار در غلتان خارهاي توده نسيم و است ، مشخص بياباني خشك زمين روي آن نقش و بستهاند
از را پاها جاي كمكم و كنده زمين از سنگريزهها و شنها باد و ميكند راجابهجا ردپاها
دنبال را خشك زمين مانده برجا نقشهاي شدن محو و باد اين مسير دوربين ميكند ، محو زمين
.ميكند
بعدازظهر لانگشات دور نماي گسترده ، و خشك زمين
در بزرگ خانهاي سوي به طولاني راهي در اندكاندك دوربين به پشت.ميبينيم را سواري
.ميشود ديده آن كنار در انبار و طويله چند كه ملكي ميرود ، پيش وسيع مزرعهاي
بعدازظهر حركت حال در شات مديوم وسيع ، خشك زمين
"ادواردز اتان" او.ميشود نزديك سوار اين به كمكم و است متمركز تنها سوار روي دوربين
ظاهري با ساله ، چهل حدودا است مردي او.ميتازد اسب بر سرزمين ، همين سختي به مردي.است
.تهريش اندكي و خسته چهرهاي با غبارآلود ،
تن بر بلند كت يك او.است نشسته سوارياش لباس بر و چروكيدهاش صورت اجزاي بر غبار و خاك
شلوار.است شده دوخته تمام بيحوصلگي و شلختگي با آن ، آرنج بر چرمين وصلههايي كه كرده
بر مكزيكي چرمين زين.دارد تن بر يانكيهاست نشانه كه رنگي زرد نوار و خط با كمرنگ آبي
قاب در اسب و سوار و ميتازد پيش به همچنان او دارد ، قرار اسب پشت بر تگزاسي پانچو و اسب
جزئيات دوربين و شده محو تنها سوار تصوير ثانيه چند از بعد.مينمايد مشخصتر دوربين
تصوير در مكزيكي پانچوي و پشمي روپوش چرمين ، زين شمشير ، .ميگذارد نمايش به را ديگري
.است شده پيچيده آن دور به رنگي خاكستري ابريشمي پارچه كه شمشير نيام و ميشود جلوهگر
.ميشود مشخصتر تصوير گوشه در ميكند پارس كه سگي و ميشوند نزديكتر مزرعه به سوار و اسب
نيمروز و نزديك نماي در دبي ادوارد ، ملك حياط
بلندتر و ديده را او نيز كوچك سگ ميكند ، نگاه او به و است سوار منتظر خيره چشماني با دبي
ميكند ، بلند زمين از را سگ عجله با دبياست هيجانزده بسيار سوار ديدن از و ميكند پارس
ياد در كه دلنشين و شيرين صورتي با است ساله دختري 11 دبي.ميكند كز او آغوش در سگ و
.ميماند
دبي نزديك ، نماي حياط ،
اين جزئيات به بايد كه چرا ميدهيم قرار توجه مورد چيز هر از بيش را دبي چهره نما اين در
اين آينده سال چند به مربوط صحنههاي در تماشاگر تا بپردازيم بيشتر يادماندني به چهره
بيش كه است جزئياتي انگشتانش و بينياش زيباي كشيدگي چشمانش ، رنگ.آورد ياد به را خصوصيات
.ميشود كشيده تصوير به نما اين در چيز هر از
.غروب هنگام آرون ، ادوارد ، ملك نماي
دل در كه پنجرههايي با گياه ، و كلوخ از سقفي با گل و خشت از شده ساخته است خانهاي
.است گرفته قرار روبهرويي ديوار در كه مهتابيهايي و كوچك ايواني با.است گرفته جاي ديوار
.ميشود خيره تنها سوار سوي به نگاهش و ميشود ، ظاهر در جلوي "ادواردز آرون" هنگام اين در
.ميماند ثابت سوار سمت به دلهرهاي و هراس بيهيچ اما كنجكاو نگاهش و ميآيد جلوتر او
موقرتر و مسنتر كمي سوار با مقايسه در و مينمايد خسته اندكي كه است لاغراندام مردي آرون
در از لوسي بزرگترش دختر است ، سوار شناخت احتمالا و بررسي حال در او وقتي ميرسد نظر به
دلنشين ، و ظريف چهرهاي با ساله ، تا 18 است 16 دختري لوسي.ميايستد او پشت و ميآيد بيرون
كار كنجكاوي ، و مزرعه راه در غريبه حضور خاطر به و دارد ، دست در خمير حاوي بزرگي كاسه او
.است كرده فراموش را _ كاسه درون مايه خمير كردن مخلوط يعني _ خود
سالش و سن وجود با مارتا.ميشود حاضر صحنه در دخترش دنبال "ادواردز مارتا" بعد لحظهاي
و چشمانش اطراف در چروك و چين چندين ساليان گذر از پس است ، دوستداشتني و دلپذير بسيار
او.است نشسته جانش بر خستگي و كرده زمخت و سخت را دستهايش سخت ، كار ميشود ، ديده دهانش
دستهاي اكنون و است حاضر صحنه در هميشه و نمينشينند ، بيكار هرگز گويا كه دارد دستاني
دخترش ميداند ناخودآگاه كه است مادري و است شريك خانوادهاش كنجكاوي در كه است زني
مخلوط خود را خمير و ميگيرد لوسي از را كاسه هنگام اين در كه برده ياد از را وظيفهاش
.ميكند
فولشات ادواردز ، خانه حياط
و كرده ، تن به مردانه پيشبندي كه ميشود ، نمايان ساله 14"ادواردز بن" خانه كنار در
است ، شده دستپاچه اندكي و شده سوار متوجه نيز او ميكند ، جمع لانه كنار در را تخممرغها
چوبها انبار در چوب تخليه مشغول را خود او.كند مخفي را درونياش حالت ميكند سعي هرچند
.است مانده سوار به خيره نگاهش اما كرده
،"بن" از پس.ميتكاند دستانش از را چوب تراشههاي و ميپيوندد ديگران به نيز او سپس
مارتين.ميپيمايد دوربين سمت به را مزرعه و ميشود ديده انبار در مقابل "پائولي مارتين"
ماهر بسيار حيوانات كردن رام و نگهداري كار در او.است چالاك و چست و ساله حدودا 20 پسري
و يراق او.آمريكايي سرخپوستان همچون ريخته ، شانه بر و مشكي و صاف موهايي با مينمايد
را غريبه آنها آيا بداند تا ميكند نگاهي خانواده به او دارد ، دست در سواركاري ابزار
.ميايستد سگ و "دبي" كنار در و ميرود بن دنبال به او نه؟ يا شناختهاند
عصر هنگام اتان ، لانگشات ، گسترده ، و خشك زمين
هنگام آرون ، و لوسي مارتا ، _ شات مديوم ادواردز ، خانواده مزرعه.ميتازد خانه سمت به سوار
دستانش بشناسد ، را او آرون آنكه از پيش مينگرد ، سوار به گشاده چشمان با مارتا ناگهان عصر
سوار نيز آرون ، بعد لحظهاي ميكند ، زمزمه آرام را سوار نام و ميرود دهانش سمت به
.ميشناسد را يكهتاز
اتان؟ (ناباوري و شك با):آرون
لوسي به را كاسه نيز مارتا.برميدارد قدم آرام و مياندازد مارتا به نگاهي اخم با او
.ميرود جلو آرون دنبال به و ميدهد ،
گروه فولشات ، ادواردز ، خانه حياط
بر سردي و نارضايتي.ميكند نگاه را آنها بالا از و شده نزديك آنها به اسب بر سوار اتان
بالاخره؟.است غالب آنها چهره و رفتار
.آرون سلام:اتان
و هست و بوده برادرش همسر شيفته هميشه اتان ميماند ، ثابت و ميچرخد مارتا سوي به نگاهش
.هم نيز مارتا
...مارتا:اتان
.اتان سلام:(لرزان كمي) مارتا
حيرت و پرسش از سرشار نگاهي مارتا و آرون ميپرد ، پايين زين از قدرت با اما آرام ، اتان
كه هنگامي بهويژه مينشيند ، نامطمئن لبخندي آرون لبان بر.ميكنند ردوبدل يكديگر با را
.ميرود آنها سمت به اسب با
خبر؟ چه كاليفرنيا از:آرون
بدونم؟ كجا از من:اتان
...گفت هارپر توس اما:آرون
...نميكنه؟ خلاص اونو كسي چرا است؟ زنده هنوز پير بز اون مگه:اتان
به كمي "دبي" و "بن".ميكند باز زين روي از را بستهاش و ميرود اسبش و زين سمت به او
اين در.ميكشد بو را او "دبي" سگ.ميكنند نگاهش شرم و كنجكاوي با شدهاند ، نزديكتر او
خو كودكان با كه كسي نگاه بلكه مهربان چندان نه نگاهي.ميكند نگاه آنان به اتان لحظه
.است نگرفته
تويي؟ بن:اتان
.ميكند تاييد "بن"
خيلي ديدمت كه باري آخرين از لوسي (.ميكند نگاه دبي به اخم اندكي و بيميلي با):اتان
نشدي؟ بزرگ
(.ميكند اشاره لوسي به دست با) است لوسي اون هستم دبورا من:دبي
.ميكند دنبال را او دست اشاره جهت مستقيما اتان نگاه
ديگر زاويهاي از حياط ، ;نما
.ميشود نزديك حياط در ديگران به و ميآيد بيرون خانه ايوان از لوسي
...است ساله لوسي 17 ;مارتا
!ببوس هم رو اون داره ، هم خواستگار يه و:بن
...!برو هم تو دبورا ، .كن كمك ميز چيدن تو لوسي به و تو برو ديگه ، كافيه:مارتا
ديگر زاويه فولشات ، حياط
دست در را اتان اسب عنان و ميآيد آنها سمت به است نشسته آن بر اخم كه چهرهاي با مارتين
.ميبرد ديگري سمت به را اسب و ميگيرد
!كن صبر لحظه يك (برميگردد او طرف به ):اتان
.ميشود خيره او به شگفتي با بعد و ميرود جلوتر قدم يك مارتين
كه تو اتان..بوديم وايستاده اينجا ما...!مارتين (سرزنش و پشيماني با):مارتا
نكردي؟ فراموش را مارتين
.شدي بزرگ خيلي تو...كردم اشتباه لحظه يك:اتان
شده عام قتل قبيلهات همه كه وقتي هم او.كرد پيدا زيركي با رو تو كه بود اتان اين:آرون
.بودن
بيشتر ديگه كردم ، رو كار اون من كه بود اتفاق يه فقط اين نه (صريح و بيشيلهپيله):اتان
.نزنيد حرف دربارهاش اين از
.اتان عمو ميكنم مواظبت خيلي شما ، خاطر به اسبتون ، از من:مارتين
!كن صبر:اتان
.ميايستد مارتين
.برميدارم اينو من:اتان
چيز گويا كه ميگيرد دست در را آن گونهاي به و برميدارد اسب پشت از را بسته او
برميگردد اتان.ندارد اعتماد او به اتان.ميرنجد مارتين.است كرده پنهان آن در ارزشمندي
هم مارتين.ميكند فكر چگونه مارتين كه نيست مهم او براي.ببيند هم را ديگران نگاههاي تا
.ميبرد طويله سمت به را اسب
.اتان دارم ، نگه برايت را كتت بگذار.بشويي را سرورويت ميتوني حاضره چيز همه:مارتا
.است آگاه خوبي به گرفته قرار آن در كه سختي شرايط از و است مردد اتان
...آمدي خوش خانه به و:(كمرنگ لبخند با) مارتا
.بشويد را رويش و دست تا ميروند خانه سمت به آرون با و ميدهد تكان سري اتان
خشم خوشههاي
فورد جان سينماي
مورخان بزرگترين از يكي او است ناميده سينما شاعر بزرگترين را فورد جان ولز اورسن
هست نيز آمريكا
فرانكلين جان
تاجيك امين:ترجمه
فرزند آخرين و يازدهمين وي.شد متولد آمريكا مين ايالت در سال 1895 ، در "فورد جان"
به - صامت فيلمهاي كارگردان - "فورد فرانسيس" برادرش توسط كه بود ايرلندي خانوادهاي
و محصول 1915 "ملت يك تولد" فيلم در بازيگر بهعنوان او حضور از.كرد پيدا راه سينما
اولين ساخت و كارگردان بهعنوان او حضور تا فيلمها ، از تعدادي در برادرش با همكاري
دوران فيلمسازان بهترين از يكي به تبديل زودي به و كشيد طول سال دو تنها مستقلش ، فيلمهاي
اسب" صامت فيلم در ميتوان ميناميم ، "فورد سبك" امروز ما كه را آنچه نشانههاي اولين.شد
بدون شخصي سبك به توانست بالاخره "فورد" كه سي دهه اواخر تا البته.ديد (1924) "آهني
.نشد پديدار كامل صورت به كيفيت اين يابد ، دست اشتباهش
متوجه خوبي به كنيم مقايسه دهه ، اواخر فيلمهاي با را او سي دهه ابتدايي فيلمهاي چنانچه
طي ،(1936) "كوسه جزيره زنداني" فيلم در مثال براي.ميشويم وي كار تكامل و چشمگير پيشرفت
موزيكي اجراي دستور موسيقي گروه به "لينكلن" آمريكا ، داخلي جنگهاي انتهاي در كه صحنهاي
.ميبينيم خود شكل بهترين در را "فورد" ما و ميدهد را
آمريكا سينمايي سالهاي بهترين از يكي را سال 1939 سينمايي ، نويسندگان و منتقدان اكثر
.است موفقيت اين دلايل از ،"فورد" حضور قطع طور به گفت ، بايد و ميدانند
سرزمين طبلهاي" ،"جوان لينكلن آقاي" ،"دليجان" فيلمهاي ساخت به موفق او ماه عرض 12 در
;كه حالي در.بودند شاهكار همگي كه شد (1940) "خشم خوشههاي" و (محصول 1939 همگي) "موهاوك
شگفتانگيزي كار او.بود فاصله هفته فقط 2 "خشم خوشههاي" و "موهاوك سرزمين طبلهاي" بين
(1941) "بود سبز چه من دره" براي را فيلم بهترين اسكار جايزه "فورد" بعد ، سال.داد انجام
كنند ، طبقهبندي دههها براساس را او جنگ از بعد آثار كردند سعي متعددي منتقدان.كرد دريافت
كلمانتين" وسترن فيلم با زادگاهش به "فورد" بازگشت از كه است ضروري نكته يك به توجه اما
پاييز" و (1962) "كشت را والانس ليبرتي كه مردي" مانند نوستالژيكي آثار تا (1946) "عزيزم
.ميناميم "نظام سواره سينماي" را آن كه يافت دست تركيبي فرم يك به او ،(1964) "شاين قبيله
،(1949) "زرد روبان با دختري" ،(1948) "آپاچي قلعه" "نظامش سواره تريلوژي" در او
مرد" اسكاري فيلم.بود نگرفته صورت آن از پيش تا كه داد انجام را كاري "1950) "ريوگرانده"
در "فورد" حضور و شكست را "فورد" فيلمهاي رايج كليشههاي ميگذرد ، ايرلند در كه "آرام
مورد در فيلمهايي همچنين او.داد قرار تاثير تحت را سينما اين مجموعه ايرلند ، سينماي
آنها":اوست جنگ از بعد فيلم اولين آنها ، چشمگيرترين كه ساخت ويتنام و كره جنگهاي
و روان فيلمبرداري با.است سنجيده سادگي يك داراي "فورد" سبك.(1945) "بودند فناپذير
از متاثر ميتوان را "ولز اورسن" ،"كانوني - ژرف" فن و نورها تركيببندي نوع.بيادعا
گرچه ،((1940) "خانه سوي به طولاني سفر" فيلم به كنيد توجه) دانست فورد اوليه فيلمهاي
.داشت ساده تركيببندهاي به شديدي تمايل خود ، رنگي آثار آخرين در "فورد"
باعث كه آنچه كرد ، مطرح را "مخفي تكنيك" نام به مسئلهاي "فورد" حرفهاي ، زندگي اوايل در
صحنههاي تاثير و است داستاني فيلمي تماشاي مشغول كه كند فراموش تماشاگر ميشود
دليل اين به "خشم خوشههاي" فيلم پايان در مادرش از خداحافظي همچون خيرهكنندهاي
شوخ طبيعت از "فورد".است شده تصوير تلويزيوني گزارش يك مانند تقريبا كه است موفقيتآميز
حركت كمدي و تراژدي بين قصه زمينه او ، شاخص آثار در.است كرده را استفادهها بيشترين خود ،
شده باعث تواناييها و استعدادها اين مجموعه و اوست اصلي استعدادهاي از يكي اين و ميكند
.گردد بدل اسطورهاي به او كه است
آمريكا استقلال جنگهاي از - را آمريكا تاريخ مختلف دورههاي تقريبا فيلمهايش در كه چرا
شود نقل عين ، به عين واقعي ، شكل به تاريخ كه نيست لازم و ميكند بررسي - ويتنام جنگ تا
حقيقت به افسانه وقتي":"كشت را والانس ليبرتي كه مردي" فيلم در "فورد" گفته مانند بلكه
افسانه او بود ، فيلمساز يك از فراتر "فورد جان" كه دانست بايد ،"كن ثبت را افسانه پيوست ،
.بود
شخصي تجربيات براساس را آن "فورد" كه ديگر رئاليستي اثر يك - (1945) "فناپذيربودند آنها"
حسي تاريخي ، چشمانداز يك از او فيلم ، اين در.است درآورده تصوير به جنگ ، در خود
صحنه.ميكشد تصوير به را دوم جهاني جنگ در آمريكا پيروزي بزرگترين مورد در اسطورهاي
.است ديدني ميگذرد ، "دوناريد" و "وين جان" بين كه فيلم پاياني
بدين و ميشود روايت فلاشبك صورت به داستان راوي خاطرات - (1941) "بود؟ سبز چه من دره"
شاديها يادآوري بنابراين.ميدهد قرار نوستالژيك فضايي تاثير تحت را فيلمش ،"فورد" ترتيب
قاببنديهاي و ميزانسنها.ميكند القا بيننده به را غمانگيز حسي نيز گذشته جشنهاي و
.بينظيرند فيلم اين در "فورد"
اول ، انتخاب بهعنوان "جويندگان" تماشاي ،"فورد" آثار با آشنايي براي - (1956) "جويندگان"
،"فورد" دنياي از دقيق شناخت بدون و است شخصي كاملا اثر يك فيلم ، چون نيست جايي به گزينش
و كارگردان اين آثار پيرامون شناخت كمي با كه حالي در داشت ، آن از درستي فهم نميتوان
فيلم ، اين ديدن دوباره و ميكند پيدا را خودش جايگاه راحتي به وسترن ، شده فراموش ژانر
صحنههاي بهترين از برخورداري بر علاوه.كرد خواهد برانگيخته را شما شگفتي و تحسين
درام اينكه بدون چگونه وي كه كنيد توجه داشته ، وجود او فيلمهاي اكثر در كه پرتعليق
جان" ميگويند كه كساني": است معتقد "ميليوس جان".است كرده تصوير را ساليان كند ، راتضعيف
".نديدهاند را "جويندگان" كند ، بازي نميتواند "وين
كارگردان ميگويند من به
فورد جان
بهار اميد:ترجمه
بزرگ توهم
فكر بعضيها چرا نميدانماست بوده آساني كار هميشه نظرم به.است آساني كار ساختن فيلم
از و ميكشند حصاري خودشان دور آدمها اين ميكنم فكر گاهياست سخت ساختن فيلم ميكنند
حق آنها به هم گاهي حال عين در.كنند برقرار رابطه دنيا با ميكنند سعي حصار اين پشت
دليلاش يك.شدهاند نااميد حسابي و شده سينما كار وارد كه ديدهام را خيليها چون ميدهم
كه بگيريد نظر در را وسترنر دو.كرد مبارزه بايد سينما در ندارند خبر آنها كه است اين
كه باشد كسي آن بايد كارگردان.ميميرد يكي آن و ميكند شليك يكي ايستادهاند ، هم رودرروي
تماشاگر اگر ميكند ، شليك كه باشد كسي آن بايد كارگردان.ميميرد يكي آن و ميكند شليك
.است معركه پس كارگردان كلاه كند شليك
بزرگ داستان
شكلاش كليترين در سينماكنم تعريف داستان دارم دوست من اما ندارم ديگران كار به كاري
اگر.دارد نگه سينما سالن در را تماشاگرانش بايد كه ديدني و جذاب و بزرگ داستان يك يعني
اول.ميكنم شك بودناش كارگردان در ندارد ، اهميتي برايش داستان كه كند ادعا كارگرداني
تعريف خاص روش و شكل يك با را داستان اين كه باشيد بلد هم بعد و باشيد داشته داستان بايد
اندازه به داستان شكل.ميشود شناسايي قابل كارتان وقت آن باشيد بلد را كار اين اگر.كنيد
بدون.دارد اهميت آنها در داستان كه هستم كارهايي دنبال هميشه من دارد اهميت داستان خود
بدرد داستان يك با ميشوم مجبور كه گاهي.ندارد فايدهاي ساختن فيلم داستان كردن تعريف
.ميشود گرفته حسابي حالام كنم نرم پنجه و دست نخور
تكراري داستانهاي
تعريف به كردند شروع آدمها كه اولي روز همان از.هستند تكراري دنيا داستانهاي همه
در تكراري داستانهاي اين.رسيدند نظر به تكراري و شدند كهنه داستانها كمكم داستان ،
چيزي آن و ندارد وجود معنا آن به تازهاي داستان بنابراين.شدهاند تكرار بارها هم سينما
شكل آدمها ميان كه است رابطهاي و تازه شخصيتهاي كرد حساب رويش بايد و است مهم خيلي كه
تغيير وقتي شخصيتها جاي كنيد ، عوض را آدمها جاي تكراري داستانهاي در بايد.ميگيرد
پيدا هم تازه داستان يك بشود شايد البته.بكنيد را كار اين حتما.ميشوند بامزه ميكند
بايد كه هست هم ديگر چيز يكهستم خريدارش همه از زودتر باشيد مطمئن شد پيدا اگر اما كرد ،
.بد كدام و است خوب داستان كدام ميفهمند كه هستند خوب كارگردانهاي فقط.كرد توجه آن به
سليقه از.هست هم سليقه بحث ضمنا.كنيد نگاه را بد كارگردانهاي كار نميكنيد باور اگر
.است اساسي و مهم خيلي چون شد غافل نبايد
فيلمنامه
و هستند بلد خوب را كارشان ميكنند فكر چون دارند؟ تعصب كارشان روي فيلمنامهنويسها چرا
آنها.است آنها با حق.نوشت نميشود آن از بهتر و است خوب خيلي نوشتهاند كه چيزي
يك از بخشي من وقتي.هستيم بلد را كارمان هم كارگردانها ما اما هستند بلد را كارشان
و كرده فكر نويسندهاش كه ميرسد عقلام.ندارم مرض ميريزم دور و ميزنم خط را فيلمنامه
دوست خيلي.است اضافه تكه اين كه ميرسم نتيجه اين به و ميكنم فكر هم من اما.نوشته چيزي
حق واقعا كنم؟ خراب را خودم فيلم نويسنده يك خاطر به بايد چرا اما نكنم را كار اين دارم
.شدهام گيج كه من كيست؟ با
بده گوش من به
زياد هم همين براي.ميكنم درك را آنها كاملا و ميفهمم را اين است ، مشكلي كار بازيگري
من كه كاري.نيستم هم متداولاش معني به تمرين اهل.نميگذارم فيلمام بازيگران سر به سر
آن كه است طبيعي بنابراين كنم ، فيلمبرداري را صحنه يك ميخواهم من.است صحنه مرور ميكنم
بايد كه را كاري اصول هم من و كند كار چه بايد كه ميكند سوال من از بازيگر.كنم مرور را
.كنم خرابكاري است ممكن و نيست من كار چون نميشوم ، جزئيات وارد.ميدهم توضيح برايش بكند
چون نده ، تكان طوري اين را سرت بده ، گوش من به ميگويم ميدهد تكان را سرش بازيگر وقتي
كنند راهنماييام ميتوانند ميكنند فكر بازيگرها بعضي هم گاهي.نفهميدهاي كه مطمئنام
.دارد اهميت من نظر فقط و هستم من كارگردان كه كنم اعلام رسما مجبورم مواقع جور اين
ابري روزهاي
احساس ميشود ابري هوا وقتي.همينطور هم را آفتاب غروب دارم ، دوست خيلي را ابري روزهاي
يك ميتابد ، چيزي روي عمود وقتي آفتاب.ميكند پيدا را واقعياش شكل دارد چيز همه ميكنم
.است دردسر مايه ندارم ، دوست را عمود نور جور اين من.ميكند نابود را چيز آن مزاحم نور
.باشد ابري هوا هميشه كاش
وين جان
حسابي هستم او با وقتي كه است آدمهايي از يكي "دوك".هستيم دوست هم با كه است وقت خيلي
گفت او بعد زلزديم هم به دقيقهاي چند ديديم ، را همديگر كه اولي بار.ميكنم راحتي احساس
كره روي آدم معروفترين من چون ميگويي درست قاعدتا دادم جواب هم من و است آشنا قيافهات
من كه كارهايي عهده از "دوك".خنديديم صدا يك و زديم زل هم به دوباره بعدزمينام
رويش و ميكنم انتخاب را خصوص به داستان يك او خاطر به وقتها خيلي.ميآيد بر ميخواهم
به واقعا ندارد ، سبك چون نيست خوبي بازيگر او گفت من به كسي بار يكميكنم سرمايهگذاري
بيايم كنار بازيگر با بايد من.نميخورد من درد به باشد داشته سبك كه بازيگري.برخورد من
نميگويد من به كس هيچ نكنم را كار اين اگر.دهد انجام ميخواهم كاري هر كه كنم وادارش و
.مطمئنام بابت اين از.كارگردان
هنر حاشيه
نميشود عاشق كه پير آدم *
و بودهاند جريانساز كمدياش فيلمهاي است سالها كه آمريكا سينماي نابغه "آلن وودي"
پايان" فيلماش عمومي نمايش مناسبت به پيش مدتي گرفتهاند ، قرار استقبال مورد هميشه
جزو خودشان كه ايتالياييها.كرد ديدار طرفداراناش با آنجا و شد ايتاليا راهي "هاليوود
كف براياش و ميبرند لذت "آلن" كارهاي ديدن از هميشه هستند ، دنيا در كمدي بهترينهاي
تلويزيوني برنامههاي از يكي سفر ، آن در كه است قرار اين از قضيه حال هر به.ميزنند
و بزنند حرف چيزها خيلي درباره هم با تا بيايد استوديو به كه ميخواهد "آلن" از ايتاليا
ميكند قبول بود ، پسنديده را پيشنهاد اين كه هم قد كوتاه نابغهشود گرم سرشان حسابي مردم
است بوده ديدني حسابي برنامه آن ميگويند كه جور اينميشود حاضر برنامه اين در ميرود و
تا شود پخش ديگر بار يك حتما آلن با گفتوگو كه كردهاند تقاضا ايتالياييها از خيلي و
.ببرند لذت آن از دوباره
كه گفته بود پرسيده شدن پير به نسبت را او احساس كه سوالي به جواب در برنامه آن در آلن
گوشاش و ميرود تحليل نيروهايش همه كه ميكند احساس وقتي آدم.داشت خواهد بدي خيلي احساس
پير آدم كه كرده اضافه آلن.ميشود گرفته حسابي حالاش ميبيند ، كم چشماش و ميشنود كم
دل نياز به پير آدم بدن كه است اين هم آن و دارد عمده مشكل يك اما شود ، عاشق ميتواند هم
عاشق خير از و بيايد كوتاه كه است مجبور هم عاشق دل طبيعتا و دهد جواب نميتواند او عاشق
آدمهاي كه گفته بزند هم حكيمانه و گنده حرفهاي دارد عادت كه "آلن وودي".بگذرد شدن
روبهرو آن با راحتتر خيلي باشند داشته ايمان اگر اما ميترسند خيلي مرگ از بيايمان
مرگ يك كه است اين ميكنند برايت كه دعاهايي از يكي چون نيست خوبي دوره ما دوره ميشوند ،
به هميشه كه نابغه آقاي.است مهم حسابي خيليها نظر از اين و باشي داشته درد بدون و آسان
هيچ خصوصياش زندگي در كه كرده اضافه ميشود شناخته فوقالعاده نفره تك نمايشگر يك عنوان
سينما در موفقيتهايش.است بوده تصادف سر از رسيده جايي به وقت هر و نبوده موفقي آدم وقت
را چيزها خيلي كه گفته هم حقارتاش عقده مورد در آلن.ديگر چيزي نه بوده ، اتفاق يك فقط هم
مثل دارد دوست كه ميداند متوسط حد از پايينتر آنقدر را خودش و است حقارتاش عقده مديون
!ميكنند هو را او فيلمهاي كه شود آدمهايي
بزن داد حالا *
بر را "لوسآنجلس محرمانه" درخشان فيلم پيش سال چند كه آمريكايي كارگردان "هنسن كرتيس"
بود داده نشان و بود ساخته كارآگاهي داستانهاي سرشناس نويسنده "الروي جيمز" شاهكار اساس
فيلمي پيش ماه چند كارستان ، كند كاري و كند رعايت حسابي را نوآر ژانر قواعد است بلد كه
تحسين را "هنسن" سليقه و ذوق و كردند حيرت تماشاگراناش اكثر كه "مايل ايت" نام به ساخت
خواننده سراغ آيد در آب از حسابي و درست فيلماش ميخواست دلاش كه "هنسن".كردند
سياهپوستاني از بهتر خيليها قول به را "رپ" معترضانه ترانههاي كه رفت سفيدپوستي
كه است آن از معروفتر خيلي امينم.هستند غريب و عجيب موسيقي جور اين مبدع كه ميخواند
در را خيليها صداي كه كرده كارهايي و حرفهاييزده سالها اين در چون نشناسد ، را او كسي
كار در هست هم آمريكايي معترض جوانهاي بعضي الگوي كه شور و پرشر امينم همين اما آورده ،
"هنسن كرتيس".باشد ديروز از بهتر روز هر ميكند سعي كه است نااميد خواننده يك هنسن تازه
دست يا هستند واقعي چند هر "مايل ايت" فيلم ماجراهاي كه بود گفته گفتوگويي در قبل مدتي
بيرون او ذهن از فقط و هستند خيالي عملا شخصيتهايش اما ميدهد نشان جوري اين ظاهرشان كم
.كرد پيدا را ردپايشان ميتوان واقعي دنياي در كه آدمهايي از هستند تركيبي و آمدهاند
داستان ميگويند كه سينمايي منتقدان نظر براي كه كرده اضافه حال عين در كارگردان آقاي
گفته هنسن.ميدهد حق آنها به و است قائل ارزش هم دارد امينم زندگي به شباهتهايي فيلم
عمق چون كرد اكتفا ظاهر همين به نبايد اما موسيقي درباره است فيلمي ظاهرا مايل ايت كه
آن همه و زندگي با ميكنند سعي كه است آدمهايي درباره ايتمايل.است ديگري چيز فيلم
حفظ را موقعيتشان بايد حال عين در آنها.بيايند كنار ميشوند مربوط زندگي به كه چيزهايي
چنين در.برسند جايي به و كنند زندگي بتوانند هم روز آن فرداي كه كنند كاري و كنند
آمريكا سفيدپوستان كه است منتشري ارزشهاي به اعتراض عملا كه رپ موسيقي كه است جامعهاي
از خيلي كه كرده اضافه هنسن.ميكند رشد و ميگيرد شكل بودهاند ، آن مروج سالها طول در
فيلم اين ديدن با ميكنند ، رد را آن جوري همين و نميفهمند را رپ موسيقي كه آنهايي
جور اين كه آنهايي و گرفته شكل چرا و آمده كجا از موسيقي جور اين كه بفهمند ميتوانند
فيلم اين ميتواند كس هر كه كرده خواهش هنسن.هستند آدمهايي جور چه ميخوانند را آوازها
.شود روشن برايش رپ معناي تا كند تماشا را
|