جفتميكنم را كفشها
متن از فراتر جهاني
تئاتر نام به جشنوارهاي باب در كلمه چند
اجرا و متن در شاعرانگي
بگويم دروغ ايمان با يكبار ميخواهم
نديدهاند تعليم كه استادهايي
فجر جشنواره در موسيقي سير
هنر حاشيه
جفتميكنم را كفشها
كارگردان و نويسنده نادري ، عليرضا با گفتوگو
و نادري عليرضا طراحي و كارگرداني و نويسندگي به "رحمان حكايت چندين از حكايت چهار" نمايش
در نائل مهران و سالك مسيح معيني ، مريم هدايتي ، حميد آذرنگ ، حميد امامبخش ، مهران بازيگري
راه ميانه در قهوهخانهاي در نمايش اين.آمد صحنه به فجر تئاتر يكم و بيست جشنواره
نقل شيفته نوجوان عباسو ، .است لافزن دو حصون و مطير درباره كه ميگذرد جنوب در جادهاي
گرهها و ميرسد راه از رشيد.است دوخته چشم آنها دهان به متحير جنگ از لافزن دو اين
پير ، مندال خالو خاطرات پژواك شنيدهايم ، و ديدهايم آنچه سرانجام.ميشود گشوده يكيك
بهعنوان كه نادري عليرضا با ميداند؟ كه چيست؟ حقيقت.است راه ميانه قهوهخانه آن صاحب
نشستهايم گفتوگو به است ، گرفته قرار تقدير مورد نمايشنامهنويسي فعال چهرههاي از يكي
:ميخوانيد ادامه در كه
آشفته رضا
برگزيدگان از يكي بهعنوان شما يكم و بيست جشنواره متون بازخواني شوراي سوي از *
چيست؟ باره اين در ارزيابيتان.شدهايد تجليل و انتخاب نمايشنامهنويسي
از !!است كمسابقه لااقل و بيسابقه كه آمده وجود به تغييراتي هم هوا وضعيت در است مدتي
كه برف و بيباران زمستانهاي زوال با نمايشنامهنويسي و نمايشنامه به توجه وضعيت مقايسه
روزافزون افزايش با ايام اين در اولا بله كه.نيست كماهميت دقيقه اين به توجه بگذري
مديران در هم نمايشنامه به تمايل و ميل تفكر ، و انديشه دربردارنده آثار به مخاطبان توجه
.ميكند خودنمايي پيش از فراوانتر هنرمندان هم و هنري
به اجرا زمان در كه نمايشنامههايي بودهاند جشنوارهها پيشين تجربيات طول در ثانيا
همواره كه كساني از قدرداني:اينكه سوم و نمييافتهاند ظهور و بروز مجال گوناگون دلايل
نخستين از شايد ميكنند تئاتر چون كمبازده فعاليتي وقف را خويش زودگذر حيات از بخشي
منتهي كجا به شده كه كار اين ميكنيد فكر ايحال علي.باشد آگاه هنري مديران دغدغههاي
.است ماجرا آغاز اين گفتهاند ميشود ،
نزديك راه ساختهاند ، پديدار را بكري موضوعات سياسي و اقتصادي بحرانهاي انقلاب از پس *
چيست؟ نمايشنامه نوشتن براي موضوعات اين به شدن
آن با همزمان و ساله هشت جنگ آن از پس و انقلاب كوران در درست همعقيدهام ، شما با هم من
آغاز را خود ويرانگر حيات سودجو و فرصتطلب حيلهگر ، مرموز ، طبقهاي اهميت ، نخست درجه در
.كرد
كه دارد حيرتآوري بعضا و چندگانه كاركرد و ساختار خصوصيات ، مشخصات ، جديد طبقه اين
و همزن به حال آمده ، فراهم تئاتر بهانه به كه مصاحبهاي چنين در آنها همه توصيف
معوق ناكاميهاي به طبقه ، اين خصوصيات مهمترين از اما.ميگذرم آن از كه است نااميدكننده
ويران را جامعه بنياد خود "كامروايي" مسير در "ناكامان" اين.ميكنم اشاره ماندهاش
گذاشته كنار خانوادهها ، برخي ريختن فرو طبقهاي ، چنين خاستن پا به بر علاوهكردهاند
از مهمي بخش ريختن درهم اقتصادي ، و اجتماعي فعاليت عرصه از جامعه از بخشهايي شدن
...و سنت محور دور به يافته قوام خانوارهاي
...داخلي مخرب درگيريهاي و جنگ انقلاب ، اثر در جامعه جوانان از عظيمي بخش شهادت _
...غربت و مادري سرزمين از...فرار مهاجرت ، _
جامعه جوان گروههاي طبيعي كشش و جهاني سلطه به وابسته مخوف سازمانهاي و تاسيسات كوشش _
و سكتاريسم آن ، سن كاهش و روسپيگري غنيمتي ، دم و بيبندوباري مخدر ، مواد سكس ، به
.مقبوليت عدم و روستايي تربيت دانش ، حيث از هنري ، فرهنگي ناكارآمد مديريتهاي انزواطلبي ،
تاريخي ، تنبلي بيكاري ، ظواهر ، به مديريتها فراوان توجه دليل به فراگير رياكاري و تظاهر _
ميكوشد كه را _ نمايشنامهنويس اينجا در _ امروز هنرمند..و ناكارآمد پرورش و آموزش
فرزند نيايد ، شمار به بيگانه و بيطرف خود جامعه در نشود ، دفن بيخاصيتي زبالهدان در
آثار بياماني ، چالش چنين نتيجه در و ميكند زمانه آتشهاي درگير نباشد خود دوران ناخلف
.ميگيرند سر نجيب انساني و اجتماعي
است اجتماعي هنر به رويكردي چنين دامنگير همواره كه آفتي به بيفاصله است لازم جا همين
از مزاحم و بيمصرف زائدهاي چون جا همه در اغلب بلكه ما زمانه در فقط نه كه كنم اشاره
و دروغين اجتماعي هنر از عبارت آن و زده بيرون و روئيده نمايشي _ اجتماعي آثار پيكر كنار
"گوشپيچي" و "مچگيري" و شده باب "بازي مسئوليت" كه زمان هر.است رسوا سخت كه است قلابي
تقليد به و شده پيدا "اجتماع" و "سياست اهل" اصطلاح به جماعتي باشد كرده فروكش كمي هم
را خودشان مثل سطحي و بيعمق آدمهاي بعضي و درميآورند خودشان از بيعمق و مضحك اداهاي
بيحاصل و است رسوا تقلب اين:اينكه از غافل _ ميدهند فريب
شد خواست زابلستان به بهمن چون
شد "راست" از و افكند آوازه "چپ"
:كنم تمام
.است متفاوت آسمان تا زمين اجتماعي _ سياسي شعار با اجتماعي تئاتر و نمايشنامه:اولا
و ركاكت و آكتور جماعت اسافل نمايش و بيراه و بد و فحش زبان ، لقلق و ظاهرسازي به:دوما
.ساخت اجتماعي نمايش و نوشت اجتماعي نمايشنامه نميشود استهجان
جذبه و جلوه هركدام..و سمبل و تمثيل و هجا و هزل رثا ، و حماسه غزل ، و غنا:سوما
اجتماعيات ولي ميكند كمك بسيار نمايشنامهنويس و نمايشگر توفيق به كه دارد خاصي
همين جمله از.نيست كس هر كار آنها در توفيق كه دشواريهايي و فراوان دارد لغزشگاهها
جرح و حذف و دخالت با كه است مميزي و سانسور محدوديتهاي و موانع از گريز يكي لغزشگاهها ،
.ميكند دور خود اهداف از كلي به را هنري اثر گهگاه خود تعديل و
با ميتواند چگونه خود خلوت در نويسنده يكحقيقتند بيان براي بزرگي مانع قرمز خطوط *
.شود نزديك حقيقت مرزهاي به خطوط اين از عبور
آن با بيواسطه اجتماعي ، نمايشنامهنويسان كه است مشكلاتي از قرمز خطوط شما گفته به اين
نمايش و اجرا براي مجالي دلايل همين به كه آثاري نيستند كم هماكنون.هستند روبهرو
كرد؟ ميتوان چه ندارند ،
يك براي هم ديگري جنبههاي اما.جاري سياست با برخورد است ، همين جنبهاش يك اجتماعيات
آن ميتوان آيا ببينيم بايد اجتماعي ، _ انساني عالي كليات بود متصور ميشود اجتماعي اثر
عرصه به را اجتماعي و انساني كليات و كرده تعديل اندكي را "جاري سياست با" برخوردهاي
رساند؟
فكر نتيجه نيست ، روز اجتماعي پسندهاي در محدود _ من گمان به _ بيزوال اجتماعي نمايش اثر
..اجتماعي يا سياسي منطقهاي محدوده از بالاتر دست عاطفي گسترش نوع يك است ، سنجش و حساب و
اين ضرورت اما.است نشده شناخته مستقل حرفه يك بهعنوان هنوز ايران در نمايشنامهنويسي *
بهعنوان را نمايشنامهنويسي ميتوان راهكاري چه با.است جدي تئاتر اعتلاي و بقا براي امر
ساخت؟ معتبر فرهنگي جامعه در حرفه
من گمان به ما جامعه در نمايشنامهنويس و نمايشنامه اعتبار افزايش و ايجاد راه تنها
از ديروزها ، همچنان ايران ، امروز نمايشنامه و تئاتر است ، نمايش هنر اجتماعي تاثير افزايش
دنبال به و جهاني مسئوليتهاي مثلا.دارد خود همراه به قلابي مسئوليتهاي مشتي ترجمه راه
خود الكي همينطور...بيدليل شدهاند قائل !"جهاني مسئوليتي" خود براي كه عدهاي خود
...ميدانند متعهد و مسئول يكمي و بيست و بيستمي قرن اضطرابات و بشريت جهان ، قبال در را
تجملي اينها من اعتقاد به.دارند مشكل خود سرد اتاق كردن گرم براي هنوز شايد كه حالي در
و آنسوتر شرايط آن از پس..."ما با درگير و بيواسطه شرايط" مقابل در است "اضافي".است
نمايشنامهنويس _ ايراني هنرمند براي شرايط اين در يكم و بيست قرن مسائل با درگيري آنسوتر
...نميكند زندگي يكم و بيست قرن در من جامعه چون است ، فريب و دروغ است ، تجمل يك _
است اين من اعتقاد حرف ، اين ندارد منكر است ، نازل هم ما بر قرن اين آفات كه ميدانم البته
و بيان قابل دنياي بين واسطههايياند حكم در كه ميشناسم را كساني يا كس هنرمند من كه
.است مهمي قيد گفتن درخور و "بيان قابل دنياي" پس...تاريخشان و جامعه و گفتن درخور
حد چه تا انقلاب از پس نمايشنامهنويساناست آن شدن مردمي تئاتر بقاي راههاي از يكي *
بودهاند؟ كوشا راستا اين در
ميگذارد؟ جهل و ناداني مگر اما است ، شده بيشتر باشند آن شاهد مردم كه تئاتري سوي به حركت
!تئاتر؟ خرج درصد چند ميشود ، هنر خرج مملكت عمومي بودجه از درصد چند !
داده آموزش فرهنگ آنها به مدارس در چقدر ميشوند ، تربيت مدارس در مملكت اين فرزندان
...هيچ:معلمم است سال بيست من...و شخصيت و منش و سلوك چقدر اجتماعي ، رفتار چقدر ميشود ،
!...كم
از داشتهايد ، نوشتن دغدغه دهه دو به نزديك كه نمايشنامهنويسي بهعنوان شما ارزيابي *
چيست؟ انقلاب از پس نمايشنامهنويسان
.ميكنم جفت را كفشهايشان ميفشارم ، را نمايشنامهنويسان همه دست من
متن از فراتر جهاني
قصهساز شهرزاد كهنه شندره بر نو بهاطلس نگاهي
مباركه محمدطاهري غلام
نادري عليرضا:نويسنده
گودرزي شكرخدا:كارگردان
رامينفر ايرج:لباس و صحنه طراحي
ارجمند پيروز:موسيقي
پرسوناژترين پر از يكي اجراي شاهد فجر تئاتر جشنواره ،(1381) امسال ماه بهمن دهم
.بود ملي ، تئاتر نمايشنامههاي ،
- شهرزاد قصههاي - جهان قصه كهنترين پايه بر نو ، برداشتي "...شندره بر نو اطلس"
يعني آن عنصر اصليترين بستر بر و شب يك و هزار قصههاي فضاي همان در كه برداشتي.است
درواقع او كه گفت بايد شهرزاد داستانهاي تحليل در.است گرفته شكل ولا و هول و تعليق
ريشههاي برخيدارد دنبال به هم را مرد سعادت شهرزاد پيروزي و است زنانه خرد از نمادي
پايه بر را شگفتانگيز داستاني نادري عليرضا اكنون.ميرسانند مادرسالار جامعه به را قصه
مقوله و است برخوردار بالا دقتي و سرشار هوشي از كه ميدهد نشان و ميگويد باز ما براي آن
مورد گوناگوني زواياي از ميتوان را نمايش اين.ميشناسد خوبي به را "نمايش" و "ديالوگ"
.داد قرار بررسي و تحليل
درستي به را ولا و هول و تعليق يعني شهرزاد قصههاي عنصر اصليترين توانسته متن - متن
ميتواند و است كرده حفظ را شهرزاد قصههاي جذابيت همان متن عبارتي به.كند استفاده
ويژگي متن بودن ايراني و بودن عيني بودن ، ملموس ديگر طرف از.ميخورد رودست لحظه آخرين در
است ، بوده موفق شخصيتها وپردازش كارگيري به در نمايش - شخصيتپردازي.است آن ديگر برجسته
فكر ديگري جور بايد كه است بازيگراني دست در بيطار و ادريس مانند كليدي نقشهاي ويژه به
نقش.كنند بازي را دوگانه و پيچيده شخصيتهاي نقش عبارتي به بازي ، ديگري جور اما كنند
ضمير كردن بيدار و رساندن خودآگاهي به او خويشكاري گويي كه است نجواگر دختر ديگر كليدي
آدمهايي حتي.است نمايش آدمهاي اعمال و تفكر لحظه به لحظه منتقد او است جمعي ناخودآگاه
شخصيت به تبديل و شده خارج تيپ حالت از آنها شدهاند ، پرورانده درست دارند ، جزئي نقش كه
در كه هستند آدمهايي آنها واكنش ، يك يا و ديالوگ يك تنها گفتن با هم آن ميشوند ،
موقعيتي در كه هستند تماشاگران خود وگويي ندارند ثبات كردهاند ، گير بحراني موقعيتهاي
.شدهاند گرفته بازي به چنين اين
وجه مهمترين تمثيلي اشارات.كارستان است كاري تماشاگر به چنين اين نقشهايي باوراندن
تاريخي اشارات شكل "ديالوگها" در تمثيلي اشارات اين گاه كه است آن تمثيلي زبان نمايش ،
ملك رفتار بزغاله و گرگ آينه ، دارند ، تمثيلي شكلي نيز كنشها و اعمال.ميگيرد خود به را
.است چنين اين همه ادريس شخصيت سرانجام و
درباره (394- صص 95) تئاتر درباره" كتاب در برشت است ، مهم بسيار نمايشنامه لحن - لحن
:ميگويد لحن
ادامه صحنه سراسر در آن نشيبهاي و فراز و نوسانها كه داد پس و گرفت چنان بايد را لحن"
كرد خواهد پيدا شباهت گفتوگويي بصري تاثير به لحن سمعي تاثير باشد اين جز اگر.كند پيدا
".ميگيرد صورت كور دو بين كه
شخصيتها كه بگوييم بايد صداست و حركت بر تكيه نمايش وسيع معناهاي از يكي كه بپذيريم اگر
كهنگي بوي اما است ، فاخر و فصيح نمايشنامه زبان.كردهاند عمل استادانه باره اين در
اما دارد را خود خاص تئاتري زبان كه چند هر و است يكدست سختو نرم ، آن زبان نميدهد ،
مهم نكته.است تحولپذير و متنوع زنده ، نميگيرد فاصله امروزي تماشاگر با زبان اين
اين ميدانند ، بيهوده كشيدن فرياد در را تئاتر زبان و لحن كه كساني آن برخلاف كه اينجاست
مخاطب را مردم ميخواهد چون و است بوده موفق زبان ، و لحن درست بهكارگيري در نمايشنامه
حفظ را خود بودن فصيح و بودن فني كه حالي همان در ;ميشود نزديك آنان زبان به دهد قرار
.ميكند
تماشاگران روي روبه دارد را قصري باشكوه نقش كه پردهاي:دارد بخش دو صحنه طراحي _ طراحي
:كه است حرف اين كننده تداعي و دارد تمثيلي جنبه اين و است مانده پابرجا انتها تا ابتدا از
شده ويران انگار كه است شهري مانده باقي گويي كه است ميدانگاه ديگري و "ماست ذهن در ملك"
ميتوان ميزانسن طراحي از نمونه عنوان به.است شده حساب بسيار طراحي عنصر درواقعاست
يادآور اين مينشيند ، آن مركز در و ميشود صحنه وارد شهرزاد كه آورد شاهد را صحنهاي
پيدا ادامه تعزيه در بعدها كه است سياووش سوگ مانند آئيني نمايشهاي و ايراني مينياتورهاي
شكل انگار.ميرسد مركزي نقطه يك به و ميآيد بالا عالم از انگار كه است خطي آن و ميكند
نيز شهرزاد نشستن جاي.ميرسد مركز به سرانجام و كوچكتر به بزرگتر دايره دارد ، حلزوني
.است مدرن و سنت از آميزهاي هم لباس طراحي.است صحنه اين ثقل مركز در درست
پريمتيوگونه ملوديهاي از استفاده يكيدارد زمينه دو هم ارجمند پيروز موسيقي _ موسيقي
موسيقي به شبيه ملوديهايي از استفاده ديگر و است بدوي و ابتدايي انسان يادآور كه است
رازي ، مروزي ، كه نمايش درونمايه با اين و است كوچنده اقوام كننده تداعي كه فلامينگوست
هستند...و چمان و دنان حال در و كردهاند سفر ميدانگاه در...و كرد و لاري
موسيقي قصه و نمايشنامه محتواي به توجه با ميتوان موسيقي نوع اين در هم و ميخواند
.يافت را ايراني فولكلوريك
جايگاه پرداخت آن بررسي و تحليل به نمايشنامه در ميتوان كه مسائلي ديگر از _عناصر ديگر
روانشناسي منظر از ميتوان را مردم.است اثر در..و انتخاب عنصر مردم ، قهرمان ، عشق ،
و ديد بالادستان و پاييندستان متفاوت نگاه دو از را قهرمان.كرد تحليل خوبي به اجتماعي
.رسيد بر قهرمان ديدگاه از آن اجتماعي بستر در و تاريخي بزنگاه در را انتخاب تراژيك عنصر
ايران تئاتر مياني نسل از كارگرداني تجربيات مديون نوشتيم كه را اينها همه _ كارگرداني
به كاغذ روي از و متن از را آدمها ندارد ، صحنه دستور كه ميكند اجرا را متني او.هستيم
كه اوست فرمان به.ميكند باورپذير و ميكشد ، بيرون قاب از را آنها ميآورد ، صحنه روي
دقيقه درصد اينها همه و ميآيد وجود به...و احساس حركت ، كلام ، ريتم ، در كاملي هماهنگي
قابليتهاي و ظرفيتها كه است توانسته گودرزي.ميرسد اوج به مناسب ضرباهنگي با نمايش
تئاتر روز دانش با را ايران تئاتر بومي و ملي عناصر و بدهد دراماتيك شكلي را ايران نمايشي
از فراتر جهاني بتواند تا ميكند ، حل خود وجود در را متن او.آميزد درهم و كند تلفيق جهان
.ستودني و شگرف و بزرگ است كاري اين و كند خلق متن
پايان به آن با را سخن نيز اكنون گفتم ، سخن ملي تئاتر از متن ابتداي در_ سخنپاياني
قصههاي كه كساني همه.است نمايش ساختار دليل به گفتم ملي تئاتر از اگر كه چرا ميبرم ،
كه ديگراني...و بالايي كريستف مانند كردهاند تحليل ساختارگرايي ديدگاه از را ايراني
ايراني قصههاي كه معتقدند كردهاند ، عمل "پريان قصههاي" بررسي در پراپ ولاديمير شيوه به
.است اهريمني و اهورايي است ، شطرنجي است ، سفيد و سياه نيز ايراني تفكر.دارند دوگانه ساختي
تاروپود در عبارتي به.دارد وجود نمايش اين تشكيلدهنده عناصر تمامي در دوگانگي اين و
مولفههاي از اين و دارد وجود است ايراني فرهنگ اصلي مشخصه كه دوگانگي عنصر نمايش اين
كه گونه همان صحنه طراحي.دارد ايراني بوي و رنگ كه است ديگري هنر هر و "ملي تئاتر" اصلي
و غربي ملوديهاي زمينه دو از موسيقي / است سمبوليك و رئاليستي جنبه دو داراي ديديم
/ شهرزاد و ملك بين تضاد آن درونمايه و نمايشنامه محتواي در / است برخوردار فولكلوريك
/ ادريس مانند شخصيتهايي دوگانگي / هم با مردم / مردم به عشق با خود شخصي عشق در شهرزاد
همه...و جهاني و دراماتيك ساختاري با ايراني و بومي سخت داستاني / مدرن و كهن عناصر چيدن
يك "..نو اطلس" كلام يك در.است رفته پيش به گام يك "ملي تئاتر" كه ميدهد نشان همه و
.است تئاتر مدرسه
تئاتر نام به جشنوارهاي باب در كلمه چند
فر قاسم مهرداد
;است رسمي نهادهاي سوي از غيررسمي نظارتهاي پذيرش توسعهيافته ، جوامع شاخصههاي از يكي
و كاستيها به حساس خبرنگاران و روزنامهنگاران مطبوعات ، سوي از عمدتا كه نظارتهايي
حتي و بياعتنايي نيز ، توسعهنايافتگي شاخصههاي از يكي سويي از و ميشود اعمال معضلات
"دموكراسي چهارم ركن" مرتبه تا آن از امروز ، جهان در كه است نظارتهايي چنين به زدن پوزخند
بتواند نمونه ، اين از دهها يا يادداشت اين كه نيستم مطمئن چندان بنابراينميشود ياد
در كه آنجا از اما كند ، ايجاد واقعياش مخاطبان عملكرد و انديشه راكد سطح بر تلنگري حتي
جاي به ميدهم ترجيح پس برميآيد ، قلم اهالي از كه است مسئولانه نوشتن تنها ميانه اين
.بنويسم سكوت ،
نمودهاي از يك هيچ در اما ميكشد يدك نيز را بينالمللي صفت آنكه با تئاتر جشنواره
.نمينهد نمايش به نيز را منطقهاي هيچ كه جهاني چهرهاي اجرايياش
نميخواهم آن جهاني ارزش و سطح در را جمله اين مصداق كه كنم تاكيد بايد جا همين اگرچه
در تئاتر و فيلم نوع از جشنوارههايي خواندن بينالمللي واقفيم همگان كه چرا ;كنم جستوجو
حتي نه و تماشاگران نه و ميكنند باورش دعوتشدگان نه كه است شوخي نوعي تنها ايران ،
اين نظر مد كه آنچهنيست آن به پرداختن قصد اينجا و است روشن هم دلايلش ;برگزاركنندگان
يا Package اصطلاح به كه است اجرايي شيوههاي كليت به دادن توجه اما ، است يادداشت
مثل بومي كاملا و محلي ذاتا جشنوارهاي با گيرم ;ميدهند سامان را مراسم اين بستهبندي
در بسيار ندانمكاريهاي حتي و احوالي پريشان و بينظمي.باشيم رودررو فجر تئاتر جشنواره
بود كافي جشنواره ايام در.نهيم خشخاش به مته نخواهيم كه هست آنقدر جشنواره ، اين اجراي
صفت با) ملي جشن يك از نشانهاي كمترين تا بزنيد برگزاري محلهاي از يكي به سري
مواج عصبيتهاي و دستپاچگيها.شود محال آرزويي به تبديل برايتان مكان آن در (بينالمللي
درهمريختگيهاي و بيبرنامگيها چنين آشكار علايم از است بينظمي همين از ناشي كه فضا در
با حتي گاه كه نمايشها اجراي ساعت جابهجايي.است سازوكارها منطقي مديريت فقدان از ناشي
به نمايشها به يافته اختصاص بودجههاي شفافيت عدم درميآيند ، نمايش به ساعته چند تاخيري
اختيار در را آثارشان براي مصوب بودجههاي نيز جشنواره آستانه تا كارگردانها برخي كه حدي
است معضلاتي ديگر از..و سالنها ظرفيت با جشنواره در شده اجرا آثار تناسب عدم ندارند ،
است جشنوارهاي بر مدبرانه و دلسوزانه و دقيق كنترل عدم و بينظمي بيانگر خود خودي به كه
.آورد گردهم را نمايش هنر پراكنده مشتاقان است قرار يكبار سالي تنها كه
كه است ندانمكاريهايي و مرج و هرج يا و انديشه و نظم بيانگر واقع در سيستمي هر ورودي
نيز و مردم با رايج رفتارهاي و است حاكم سيستم آن گيرنده تصميم اتاقهاي پنهانترين بر
از كه است مفصلي حديث خود تاكنون ، پيش سال چند از (خبرنگاران) جشنواره اين ويژه مهمانان
كمي با ميتوان را جاري مشكلات از برخي كه است شرايطي در اين و خواند ميتوان مجمل اين
.كرد حل مسئوليتپذيري روحيه و ابتكار تدبير ،
ساله هر كه منتقداني و داوران روزنامهنگاران ، ميهمانان ، ورود براي نميتوان آيا فرضا
تدبيري همان يعني شد؟ قائل جداگانهاي ورودي ميشوند ، دعوت جشنواره اين به ويژه كارت با
و شان هم تا ميانديشند عمومي و ملي جشنوارههاي هنگام به دنيا ديگر نقاط تمام در كه
حكمفرما كنترلي قابل و افزونتر هماهنگي و نظم هم و نشود خدشهدار جشنواره مهمانان احترام
اهانتآميز رفتارهاي به اعتراض در خبرنگار همكاران از تعدادي كه بود پيش سال همين.باشد
پس جشنواره دبير به بود ، شده صادر آنها نام به كه را فجر تئاتر جشنواره ويژه كارتهاي
را كارتهايتان ميتوانيد":كه شدند رودررو خونسردي كمال در پاسخ اين با البته و ;دادند
جشنواره ، اين بر حاكم كارمندي روحيات ميرسد نظر به !همين "دهيد تحويل عمومي روابط به
تنها و تكراري مراسم يك به را آن دشواري ، وظيفه چنين اجراي براي لازم شوق و عشق از فارغ
.است كرده تبديل عريضه نبودن خالي براي
اما كردهاند را خود تلاش تمام كه ميشوند يافت هم عدهاي ميانه اين در يقين به اگرچه
.است نشده ختم دفاعي قابل نتيجه به نيز عده اين تلاش معيوب ، سيستم چرخه در متاسفانه
به نسبت جامعه يك شان و حرمت و روشنانديشي احترام ، از جلوهاي بهمثابه همواره تئاتر ،
اين ، از بيش كاش اي.است بوده متبلور _ گونهاي و دسته هر از _ مخاطبانش انساني جايگاه
.ندهيم تقليل اغماض و بياعتنايي از حدي چنان به را جلوهاي چنان
اجرا و متن در شاعرانگي
"بياورد ياد به را داستانها همه اين نيست كسي" به نگاهي
صفاييتبار حامد
سبب به كه است متني چرمشير محمد نوشته "آورد ياد به را داستانها همه اين نيست كسي"
ديالوگها زبان نمايشنامه اين در ميگيرد خود به متفاوت و غريب شكلي تكنيكياش ويژگيهاي
غريب چند هر و ذهن از دور چند هر را فضاها كه است نمايشي قدرتمند زبان يك مونولوگها و
و ميگيرد شكل متفاوت فضايي در كدام هر هم از بريده و گسيخته روايتها.ميكند باورپذير
برقرار آنها بين باشد نمايشنامه داستاني منطق يا و قصه منطق مبناي كه منطقي ارتباط هيچ
يا خوانده آن از چيزي يا و كردهايم تجربه را آن كه است فضايي از تكهاي روايت هر.نيست
زدايي آشنايي طرف به و شكسته را رئال و واقعي فضاي هم كنار آنها گرفتن قرار اما شنيدهايم
پاياني و آغاز نقطه هيچ اينكه و متني فضاي در روايتها اين شدن رها.ميرود موجود اتفاقات
هم كنار كه ميكند شاعرانه سطري يا بيت شبيه را تكه هر نيست متصور آنها از يك هيچ براي
پايه بر كار ميرسد نظر به حتي كه طوري به.ميآورد وجود به را شعر يك آنها گرفتن قرار
.داستاني منطق يك براساس نه و ميگيرد شكل شاعرانه منطق
براي شده انتخاب موضوعات خود دارد سزايي به تاثير شاعرانه فضاي اين تكامل در كه چيزي
انتخاب زبان حتي و ميشود ديده نيز موضوعات داخل در شاعرانگي اين كه بهطوري.است روايت
متني ، چنين نوشتن در چرمشير.ميكند كمك آن بيشتر چه هر ايجاد به نيز شخصيتها براي شده
كار ، جريان طول در مركزي روايت ;كرده استفاده نويسندگي در بسياري ابزارهاي از آگاهانه
خشونت بلندتر ، روايتهاي و كوتاه خيلي روايتهاي اثر ، انسجام براي متعدد روايتهاي خرده
هم كنار در همه و همه طنز حتي و رمانتيك اجتماعي ، عاشقانه ، روايتهاي همچنين و قصهها
شده تقطيع و كوچك اجزاي طرف به و كرده دوري واحد شكل يك و كليت يك از كه ميسازند را چيزي
ما كنار در روز هر كه است چيزهايي آن بدل كه ميسازد ذهن در را چيزي نهايت در و ميرود
.ميكند عبور و ميگيرد شكل
گفت ميتوان و ميرسد نظر به موفق نيز - حداد رضا كارگرداني به - اثر اجراي بين اين در
روي به تمركز عدم و شخصيتها و فضاها بودن متفاوت است شده اجرا و فهميده خوبي به متن كه
.است كرده آن موفق اجراي به بسياري كمك نقطه يك
انجام متفاوت شكلهاي و فضاها در شده نوشته متفاوت پارههاي در متن كه همانطور اجرا
كه نكته اين فهم و تماشاگر جذب باعث ميزانسن كه طوري به ميزانسن از صحيح استفاده.ميشود
.است متن اين اجرايي تاثيرات مهمترين از برميگيرد در را متعددي روايتهاي خرده كار
مركزي شكل يك از كه تيرگي و تاري با توام و وهمآلود فضاي يك ايجاد در نورپردازي همچنين
قدرتمندانه و تاثيرگذار اما كوتاه بازيهاي همچنين.است موثر بسيار نميكند پيروي
ميتوان كل در.ميكند چندان دو شود منتقل روايت خرده يك از بايد كه را تاثيري بازيگران
نوشته متن كه اسلوبي و اصول همان بر و ميشود ديده اجرا و متن بين ويژهاي هماهنگي كه گفت
جشنواره كارهاي در كه است چيزي اجرا و متن بين هماهنگي و تلفيق اين و شده اجرا اثر شده
ذكر جشنواره از دوره اين موفق كارهاي از را نمايش اين بايد وصف اين با.ميشود ديده كمتر
.كرد
بگويم دروغ ايمان با يكبار ميخواهم
آندرانيك نمايش درباره
روزبهحسيني
مبارز ،"آندرانيك" دنبال به درجههايش گرفتن پس براي شاهي رضا شده درجه خلع بازجويي يك
كليساي به را او جريان اين تعقيب.است گريخته ايران به سرخ ارتش همراه به كه است ارمني
..دادهاند فراري يا پناه را او احتمالا كه ميكشاند سونيا دخترش زيباييهاي و پطرس پدر
وجوه داراي اما ميافتد اتفاق زماني كوتاه مدت طول در و ساده و خطي داستان چند هر.
و توصيف حال در پيوسته زبان.است "مهكام حسين" خاص شاعرانه ريزبافتهاي و معنايي متفاوت
وضعيت از گوشهاي به قبل دهه شش حدود از داستان اجتماعي _ سياسي مفهوم.است شاعرانگي
و صداقت مسيح ، ميكشاند خود پليسي ضمنا قصه همراه را امروز تماشاگر و ميزند نقب امروز
اجزايي ديگر از گوشهها ، اين بر زنانه شيفتگي و عشق و سياسي مبارزه نهايتا و كرداري راست
:است شده نوشته پرده سه در نمايشنامه.ميگذارند تاويل به سر متن شكافتن با كه هستند
_ دراماتورژ _ نويسنده همراه به نمايشي گروه و كارگردان اگر ،"وداع" و "توفان" ،"ضيافت"
كاستي مهمترين اما كردهاند ، هم خلاصه كنار و گوشه در را متن و منصرف متن پردهبندي از
نمايش و است رفته دست از كه است فرود يا پايان و اوج شروع ، معناي به پرده سه در ريتم حفظ
علاوه به نمايش شخصيتهاي.است داده كف از اجرا در را رفتن پيش گام و گام و لطافت آن
در بيشتر اجرااست كرده زنده ما براي را درونش آدمهاي و متن بازيگران درخشان بازيهاي
پهلو بيشتر پليسي كار يك به رمزگشاييها و كشفها و ديالوگها بدهبستان شمايل و ريتم
است اجرايي هم اين حال هر به.ميدهد جلوه كمرنگتر را متن ديگر تاويلي زواياي و ميزند
!هان؟ شمايل ، و شكل اين با نمايشنامه يك از
نديدهاند تعليم كه استادهايي
ايران در موسيقي آموزش فرايند بررسي
كه است آن تحول اين لازمه باشيم آينده سال سي در آن نتيجه منتظر و كنيم برنامهريزي بايد
شود متحول بايد آن آموزش و موسيقي به نگاه نوع
نصيري آرش
اين از جملاتي و نيافتاد اتفاقي و گفتيم بس از شديم خسته" "بگوييم؟ چقدر" ،"فايده؟ چه"
و بيشتر قديميترها.شد شنيده گرفتند قرار پرسش مورد كه كساني از بارها و بارها دست ،
بگويند را حرفهايي نشدند حاضر موسيقي سابقه با استادان از نفر چند حتي.كمتر جوانترها
موسيقي براي دلسوزي كه نيز را اين و گفتيم را همه اين.بود مكررات تكرار نظرشان به كه
.نيست چاپ قابل گفت آنچه و نزد حرفي كسي حتي بود همه صحبتهاي اشتراك نقطه
نبودن يا بودن موسيقي ،
تناقضي و تعليق با توام آن ، به نگاه نوع و است تيغ لبه روي رفتن راه موسيقي از كردن صحبت
آن از گوشهاي مناسبتي هر به و است جاري ما زندگي لحظهلحظه در طريق هر به كه هنريعجيب
آن اشاعه و آموزش و نميگيرد قرار مسئولان رسمي توجه مورد ميشود متجلي _ غمگين يا شاد _
متولي مسئول ، اين اگر حتي نميآيد بيرون مملكتي مسئول هيچ زبان از كه است مطلبي
.دهد قرار خود حمايت زير را هنر از شاخه اين بايد ظاهرا كه باشد وزارتخانهاي
آموزش معضلات":ميگويد معاصر هنرمندان فرهنگ موسيقي بخش مسئول و محقق پوراميد ، عليرضا
موسيقي به نگاه اين مسئولين طرف از تا و برميگردد آن به نگاه نوع به ايران در موسيقي
يك عنوان به موسيقي به ما نگاه كه زماني تا و است برقرار كماكان هم معضلات دارد ، وجود
نگاه مثابه به موسيقي به نگاهها وقتي تا و است شكل همين به اوضاع نباشد علمي و جدي مقوله
".كرد نخواهد تغيير اوضاع است راهي سر فرزند يك به
نوع از تحليلي با را موسيقي به مثبت نگاه لزوم _ نوازنده و آهنگساز _ سينا آذر مهدي
دو از را موسيقي آموزش":ميگويد او.ميكند گوشزد موسيقي ، صاحب كشورهاي در آن با برخورد
چون آن با شدن آشنا و موسيقي يادگرفتن كه وجه اين از ابتدا.كرد بررسي ميتوان نظر
آموزش از وجهي همان ايناست لازم همه براي باشد تربيت و تعليم اصلي نظر دو از ميتوان
ايجاب دانشگاه تا كودكستان از پيش از پرورش و آموزش مختلف مراحل در را موسيقي حضور كه است
هدف ، بخش اين در.گماشتهاند همت مهم اين به كه است قرنها پيشرفته كشورهاي و ميكند
افراد تا تربيت ، و تعليم براي است وسيلهاي موسيقي اينجا در بلكه نيست موسيقيدانان پرورش
زيباييهاي درك كند ، تربيت سليقه خوش و ذوق با را آنها و بياورد بار متعادل و موزون را
و جنايت جايگزين را ارزش با و پاك احساسات و عوالم سازد ، مقدور اجتماع و فرد براي را حيات
توجه موسيقي كاربرد از وجه اين به كه است اين امروز موسيقي آموزش معضلات از.كند پليدي
".نميشود
مورد در نااميدانه طوري و ميكند مطرح را موسيقي با سليقهاي برخورد ظريف هوشنگ استاد
بگيريم بالا را دستها بايد ما آيا كه بپرسيم ميشويم مجبور كه ميكند صحبت موسيقي آموزش
.ندارد فايدهاي ولي ميكنيم كار داريم هنوز ما.نميدانم:ميگويد شويم؟ تسليم و
موسيقي آموزش عمده معضلات
آموزش در عمده معضلات عنوان به را عامل چهار نيز _محقق و موسيقيدان _ كياني مجيد
دبستان از كه معنا اين به.نيست ريشهاي موسيقي آموزش":ميگويد و ميكند مطرح موسيقي
جوانان ، و جامعه افراد در بيشتر شناخت با دبيرستان در كه نميشود ايجاد كودكان در شناخت
ايجاد به بايد كه طور آن گروهي رسانههاي كه اين دوم مسئله.شود باعث را آنها انتخاب حسن
و تبليغ دارد پسند عامه جنبه كه را موسيقي از نوعي فقط و نميكنند كمك شناخت نوع اين
جدي حمايت مورد بايد جدي موسيقيهستند معرفي نيازمند موسيقي مختلف انواع.ميكنند ترويج
نظر در را اقتصادي جنبه بيشتر كه هستند موسيقي آثار ناشران مسئله سومين.گيرد قرار
".است فقهي مسائل كه ، اين چهارم مسئله و ميگيرند
آموزش معضلات درباره ما سوال جواب در _ موسيقي مدرس و آهنگساز _ شريفيان سعيد محمد
ديگر كه گفتهايم جواب متعدد سالهاي در آنقدر سوال اين به":ميگويد ايران در موسيقي
آموزشي سيستم در را مشكل او حال اين با ".است آمده در ملالآوري صورت به مجدد گفتن
آموزشي سيستمهاي طراحي در بخش يك.است بخش سه آموزشي تيم در ما مشكل":ميگويد و ميداند
گزينش سوم مرحله و است مجرب اساتيد كادر تدوين دوم ، بخش.است مهمي بخش مسلما كه است
سيستمهاي كه اين از گذشته كه ميبينيم بدهيم قرار الگو را اصول اين ما اگر دانشجو ،
اساسي ايرادات مرحله سه اين همه در نميكنند دنبال را خاصي سطح و نيستند هدفمند ما آموزشي
آموزشي سيستم وقتي ما كه است طبيعي.است ريشهاي ضعف كه ميبينيم بنابراين.دارد وجود
توقع يك مطلوب سطح با حرفهاي موزيسينهاي و موسيقي خوب توليدات توقع باشيم نداشته خوبي
".بيجاست
نابساماني اصلي عامل عنوان به را وجوه از يكي هم آواز برجسته استاد ناصحپور نصرالله
هستند ، افرادي ايران در موسيقي آموزش معضلات از يكي":ميگويد و ميكند معرفي موسيقي آموزش
.بود نخواهد دقيق آموزششان نحوه بالطبع.ميكنند آموزش به اقدام نرسيده استادي حد به كه
حال در شود منتقل شاگرد به بايد كه است اخلاق بعد آن جمله از كه دارد متفاوتي ابعاد آموزش
سال پزشكي دانشجوي يك.است نشده تكميل آموزششان اينها ولي است زياد انساني نيروي حاضر
شروع كرده كار تار سه ماه ده كه شاگردي الانگماشت بيمار درمان به نميتوان را دوم و اول
.ندارد وجود كارش روي هم خاصي كنترل.ميكند آموزش به
را آموزش سيستم نيز _ دختران موسيقي هنرستان مديره و قانون نوازنده و مدرس _ سعيدي مليحه
موسيقي دروس از و كرد تغيير مقداري آموزشي سيستم انقلاب از بعد":ميگويد و ميخواند ناقص
نيامد وجود به باشد ، داشته بايد كه بازده آن دليل همين به و شد اضافه عمومي دروس به و كم
دانشگاههاي و هنرستانها.است نداشته بهرهاي سيستم اين معدودي ، نوازندههاي جز به و
و مشغولاند موسيقي آموزش كار به كه هستند دولت به وابسته ارگانهاي رسميترين موسيقي
دروس باشد ، اصل آن در موسيقي آموزش آنكه جاي به و شدهاند سليقهاي مسائل درگير متاسفانه
.است برخوردار بيشتري اهميت از آنها در عمومي
قبول موسيقي آموزش سيستم عنوان به را موسيقي هنرستانهاي سيستم شريفيان سعيد محمد البته
تعداد كه ميشود مربوط ما كشور در موسيقي هنرستانهاي وضعيت به مشكل اين ميگويد و ندارد
:ميگويد روشنروان كامبيز.است فاجعه حد در چيزي كشور ميليوني هفتاد جمعيت برابر در آنها
بيشتر تا چهار كشور كل در موسيقي هنرستانهاي دارند ، شديدي بودجهاي كمبودهاي اينها"
هر ميليوني هفتاد مملكت يك در.شيراز در ديگر يكي و اصفهان يكي تهران ، در تا دو ;نيست
بودجه.بگيرند نميتوانند هم شاگرد از250 بيشتر سال در هنرستانها اين از كدام
و است صفر حد در تقريبا گفت ميتوان هنري آموزش مركز يك براي است اندك بسيار هنرستانها
گسترش را كارشان و كنند جذب متخصص نيروي نميتوانند هم خاطر همين به و نيست جوابگو اصلا
منطق و معيار هيچ با و است غلط كاملا هم موسيقي دانشجوي گزينش نظام آنكه ضمن.بدهند
.بودند آدمهايي جور چه كردند طراحي را سيستم اين كه كساني نميدانم من نميخواند عقلاني
هنوز كه است معضلي دانشجو گزينش وضع":ميگويد هم ظريف هوشنگ دانشجو گزينش نظام درباره
شود انتخاب موسيقي دانشجوي عنوان به ميخواهد كه كسي كه ميگويد سليم عقلاست نشده حل
در اما كند شركت كنكور در گاه آن شد ، قبول اگر و بدهد امتحان و باشد بلد زدن ساز بايد اول
چهار در آدم اين.نيست بلد ساز ميشود ، قبول سراسري كنكور در كه كسي.است برعكس اينجا
كه ميبينند وقتي مادرها و پدر هم موسيقي هنرستانهاي مورد در.نميرسد جايي به هم سال
كلاس در را آنها كه اين مثل.بخوانند موسيقي كه ميگذارند نيستند درسخوان بچههايشان
"...و خياطي كلاس يا كنند ثبتنام كامپيوتر
خوب حالا تا موسيقي دانشگاه":ميگويد موسيقي دانشگاههاي نظام مورد در ناصحپور نصرالله
.نديدهايم شاخصي چهره موسيقي دانشگاه فارغالتحصيلان در هنوز ما كه چرا است نكرده عمل
و ندارد موسيقي به ربطي اكثرا ميگيرند دانشجويان از كار ابتداي در كه امتحانهايي
ضعيفي آدمهاي موسيقي دانش لحاظ از است ممكن ميگيرند خوب نمرههاي دروس آن در كه افرادي
نياورد ، هم نمره موسيقي از اگر ميآورد نمره غيرموسيقي رشتههاي در كه كسي بنابراينباشند
كه آدمهايي ميشود ، قبول آدمي چنين وقتي است روشنميشود قبولياش باعث دروس ديگر معدل
".ميمانند بيرون دارند موسيقي نبوغ
:ميگويد او.ميداند نگرانكننده را موسيقي متخصص نيروي كمبود نيز روشنروان كامبيز
نظري بخشهاي تمام و سازها تمام در و زمينهها تمام در بخشها بقيه مثل نيز موسيقي آموزش"
تا و است جدي معضل دچار آموزش.است متخصص نيروي نگرانكننده واقعا كمبود دچار عملياش و
آينده كه بود اميدوار نميشود نكند ، پيدا درستي سامان و سر كشور در موسيقي آموزش وضعيت
".بيايد وجود به كشور موسيقي براي خوبي
گفت؟ بايد چه كرد؟ بايد چه
كرد خواهد چه شود موسيقي آموزش ساماندهي مسئول اگر كه پرسش اين جواب در ناصحپور نصرالله
نفر يك كه است وقت يك.نميپذيرم را مسئوليتي چنين اصلا فعلي شرايط با من":ميگويد
در انساني غير و انساني نيروي از را آموزشي مختلف وسايل و شده جمع همه و ميشود مسئول
از حال اين با "كرد كار نميشود است مشروط برنامهاي چنين كه وقتي.ميگذارند اختيارش
حمايت تحت هستند استاد فن اين در كه افرادي كلاسهاي بايد":نميزند سرباز راهكارها ارائه
:ميگويد مثالي طي و است قايل مراتبي سلسله آموزش براي او ".گيرد قرار كشور دولتمردان
ميخواهند كه هستند آنهايي دسته يك.كنيم تربيت شاگرد دسته سه در بايد آواز در مثلا"
سوم دسته.است موسيقي معلم تربيت دوم كلاس.ميخواهند خاصي آموزش اينها.شوند خواننده
كار هم با دسته سه اين جايي تا.باشند پژوهشگر ميخواهند آينده در كه هستند آنهايي
".شود جدا هم از كلاسهايشان بايد بعد به مرحله يك از ولي ميكنند
از نفر پنج تا سه شوراي بايد":ميگويد سنتي موسيقي برجسته رديفدان كياني مجيد
با و شوند دعوت دارند تاليفاتي و هستند صاحبنظر آموزش زمينه در خصوص به كه موسيقيداناني
در ماشود آماده موسيقي زمينههاي تمام در آموزشي دقيق برنامهريزي يك جوانب همه رعايت
مقامي ، _ نواحي موسيقي رديف ، _ دستگاهي موسيقي":داريم موسيقي سرفصل حداقل 5 كشورمان
از كدام هر در(پاپ) عامهپسند موسيقي ،(غربي) كلاسيك موسيقي آئيني ، _ مذهبي موسيقي
تا شوند دعوت رشتهها همان كارشناسان بايد كه است تخصصي كميته به احتياج اينها
كند تعيين را كميتهها كلي سياست سياستگذاري ، شوراي يعني.دهند انجام آموزشي برنامهريزي
پاپ موسيقي زمينه در حتي (..و كند تعيين را شرايط و كند دعوت را رديفدان چند مثلا)
استانداردسازي و يكسانسازي بحث چون بيايند دارند برجستهاي كارهاي كه آنهايي بايد
آموزش اما است آينده به مربوط طبيعتا و است هنرمند كار هنري جديد اثر يك خلق.است موسيقي
براي را آثار اين بايد موسيقي خبرگان كه است طبيعي.ميگيرد انجام گذشته ، آثار براساس
به مربوط چون.ميگيريم نظر در را كلاسيك موسيقي مركز مثال عنوان به.كنند انتخاب آموزش
در.است شده تدوين كاملا آنها آموزشي قوانين و آداب آنجا در و ميشود اروپا موسيقي
است شده تدوين هم اينجا ميبينيم خودمان فرهنگ در و ميگرديم بر را همين كه حالي
نوع چه نيست مشخص كه است اين داريم آموزش زمينه در ما كه مهمي مسايل از يكي درحالحاضر
اين كميته اين وظيفه.هستند آموزش سطح در اعتبار مورد تدريس ، شيوههاي يا روشها كلاسها ،
و كرده تهيه گزارش يك صورت به انتها در و كند مشخص علمي و دقيق صورت به را اينها كه است
سراسر براي تا كند ارسال فرهنگي انقلاب شوراي به طريق آن از و دهد ارائه هنر شوراي به
خاطر به هم نهادها اين و كند ابلاغ آموزشي موسسات همچنين و عالي آموزش مراكز و هنرستانها
".بدهند انجام را لازم همكاري آموزشي يا اجتماعي معضل اين با همدردي
واقف آموزش اين حياتي اهميت به كه خانوادههايي تنها حاضر حال در":ميگويد آذرسينا مهدي
يادگيري به را فرزندانشان دارند هم را خصوصي كلاسهاي از استفاده مالي توان و هستند
بايد.شود گرفته نظر در كودكان همه براي بايد آموزش اين كه حالي در.ميدارند وا موسيقي
اين براي كه نقشي حداقل.دانشگاه تا كودكستان از باشد ، پرورش و آموزش اصلي برنامههاي جزو
اين اجراي براي اما و ورزش اهميت و نقش با باشد برابر بايد گرفت نظر در ميشود آموزش
نيروي چه مخصوصا و امكاناتي چه ديد بايد جامعه افراد همه براي موسيقي آموزش يعني منظور
آموزش از بخشي حتي حاضر حال در متاسفانه كه است مفصلي حديث خود اين كه است لازم انسانياي
دليل به گاه و نيست سنجيده و درست و هدفمند چنان آن هم است ميسر عدهاي براي كه موسيقي
و مسخرگي و ابتذال پرورش به صرفا موسيقي بيصلاحيت مربيان تراكم و هدفها شناخت عدم
به كه هم دولتي طريق از آموزش كردم عرض كه طوري همان و ميشود تبديل مطربپروري و تنبلي
.نيست ميسر مختلف دلايل
چنان و است شده متحول چنان دنيا در كودك موسيقي امروزه":ميگويد روشنروان كامبيز
تحولات اين گرد به نميتوانيم بدويم هم كيلومترها حتي ما كه است شده سريع تغييرات دستخوش
از قبل تا را نوابغ واقع در كه دارد وجود كودكان موسيقي آموزش در امروز سيستمهاي.برسيم
تمام نابغه يك عملا برسد سالگي ده به كودك اين آنكه از قبل يعني.ميكند تربيت سالگي ده
و هستيم مسائل اين از بيخبر كاملا ما و كرده تغيير چنين اين سيستمها.است موسيقي عيار
تربيت خوب موسيقيدان ميخواهيم نيست جوابگو هم امروزه ديگر كه قديمي روشهاي به همچنان
".بود نخواهد جوابگو طبيعتا كه كنيم
قياس خردي صاحب هر نظر به كه است مقولهاي است چگونه ديگر جوامع در موسيقي آموزش كه اين
:ميگويد دختران موسيقي ، هنرستان مديره موسيقي نوازنده و مدرس سعيدي مليحه.است معالفارق
نقاشي ، براي مختلفي وسايل كودكان در.نيست صورت اين به اصلا عمومي دروس ديگر كشورهاي در"
نه است همشان بيشتر وقت آن و ميكند انتخاب خودش كودك و است موسيقي و..و نجاري
اين از رفت برون راهكار هم پوراميد عليرضا "ندارند موسيقي به ربطي كه ديگري درسهاي
به كار اين كه وقتي تا":ميگويد و ميداند دبستانها از موسيقي آموزش را ، آموزش در بحران
.بود خواهد شكل همين به وضعيت نشود ايجاد درسي رشته يك صورت به و پرورشي و آموزشي صورت
در و نيست راهگشا ميدهد را مجوزش الان ارشاد وزارت كه موسيقي خصوصي آموزشي مراكز ايجاد
است اخلاقي بعد از كنترل فقط ميشود آن روي كه كنترلي چون است مسئوليت رفع نوع يك حقيقت
گزينش نحوه كه اين ديگر.نيست خوب مديريت دليل داشتن موسيقي مدرك يك صرف.فني لحاظ از نه
".نميروند دانشگاه به اتوماتيكدار موسيقي هنرستانهاي بچههاي و نيست صحيح دانشجو
و سنتي شيوه يكي:ميكند مطرح را موسيقي آموزش به موجود نگاه نوع دو سپس ايشان
را ديگر گروه گروهها ، اين عاملان از كدام هر كه آموزش مدرن شيوه ديگري و سينهبهسينه
پوراميد عليرضا.هستند موسيقي پرواز براي لازم بال دو دو ، اين كه حالي در ندارند قبول
آن از و نشست آب كنار در ميتوان و ديد عمر گذر و نشست آب كنار در ميتوان":ميگويند
در را انسان وجودي ابعاد همه و نارساست تنهايي به دو اين از كدام هر.كرد ايجاد الكتريسته
سي در آن نتيجه منتظر و كنيم برنامهريزي بايد".است كارساز دو اين تلفيق.نميگيرد بر
.شود متحول بايد آن آموزش و موسيقي به نگاه نوع كه است آن تحول اين لازمه.باشيم آينده سال
مستقيمي نسبت جوامع در رفاه و تمدن و تربيت و تعليم پيشرفت بين":ميگويد آذرسينا مهدي
معنوي و مادي نظر از خلاصه و اقتصادي نظر از و فرهنگي نظر از كه جامعهاي.دارد وجود
براي طبيعتا.باشد داشته بايد نيز گستردهاي و سالم موسيقي آموزش يقينا است پيشرفته
ضرورت هم خوب و سالم زندگي شئون ساير به توجه اجتماع معنويات و روان و روح به پرداختن
حد كه است كردني تكرار باره اين در هفتم قرن جامعهشناس ،"خلدون ابن" نظر مضمون و دارد
".كرد استنباط آن موسيقي رونق از ميتوان را اجتماع معنوي و مادي شكوفايي و رونق
آخر كلام
آنچه كه است گسترده آنقدر موسيقي آموزش بحث كه چرا نيست بحث از نتيجهگيري آخر كلام
يك حل در ميتواند كه است كلي بحث يك از چكيدهاي و خلاصه خود آمده مقاله اين در تاكنون
شيوه به مسئولان طرف از كه است كشور موسيقي بر حاكم شرايط از مثالي آخر كلام.باشد كتاب
سه و تار مدرس و نوازنده مهرنيا ، مهران زبان از مثال اين.ميشود اداره جهت هر به باري
اين در ابدا موسيقي خصوص به ايراني هنرهاي ميان در آموزشي معضل:ميگويد او.است تار
خود تا هنرجويان اولياي از مشكل اين كه چرا نيست ، تخصصي بررسي و تحليل قابل كوتاه فرصت
را آن تبعات هيچگاه كه مشكلي اصليترين من نظر به اما دارد وسعت هنري مديران و استادان
اين علم و تجربه توان كه است كساني توسط نوازندگي و موسيقي تدريس نمود جبران نميتوان
عده و كرده پيدا تدريس امكان شارلاتانيسم با روابط از استفاده با تنها و ندارند را حرفه
جمعيت آن با شهري در حاضر حال در مثال براي.ميكشند بيراهه به را علاقهمندان از زيادي
متاسفانه كه ميكند فعاليت موسيقي انتصابي شوراي يك موسيقي ، فراوان علاقهمندان و كلان
آموزشگاه اين در.نيستند موسيقي متخصص و كارشناس يك اندازه و حد در آن اعضاي از يك هيچ
موسيقي رديف دوره يك حتي كدام هيچ كه هستند سهتار و تار رشته تدريس حال در نفر هفت
تست دوره يك برگزاري امكان جوسازي و روابط از استفاده با بلكه نكردهاند تحصيل را ايراني
دولتي مراكز خصوص به و آموزشگاهها حاضر حال در.مياندازد تعويق به دائما نيز را مدرسان
كاري به و پرداخته خود اصلي شغل به صبحها كه شده كساني جولانگاه به تبديل موسيقي آموزش
و نوازندگان براي عصرها و (...و كارمندي معلمي ، بازاري ، ) هستند مشغول ديگر
دست در امروزه موسيقي آموزش كه اين خلاصه.ميكنند تكليف تعيين حرفهاي موسيقيدانهاي
نيز كوچك صباي يك خود براي كدام هر كه اين جالب.است سه و دو درجه خوانندگان و نوازندگان
قطعا قربانگاه ، اين قرباني البته و ميدهند آموزش تنهايي به را ساز چند و !هستند
بسيار افراد اين با برخوردشان احتمال مكاره بازار اين در كه هستند درخشاني استعدادهاي
استادان از بيشتر نماها استاد تعداد كه اين اول:دليل دو به.است معتبر استاد يك از بيشتر
واقعي استادان كه حالي در هستند ، بازتر زبان هنر عرصه بازيگران اين كه اين دوم.است واقعي
".چشم از دور و هستند مطالعه و تمرين حال در خود خلوت كنج در اوقات اغلب
فجر جشنواره در موسيقي سير
قلعهسري رضا
وقت عامل مدير حسني سعدي بين قراردادي هشت و پنجاه و سيصد و هزار سال ماه دي چهاردهم در
بر علاوه" شد متعهد حامي آن طي كه شد امضا حامي اميرحسين و (فعلي وحدت) رودكي تالار
در [ديگر نفراتي] اتفاق به مقرر اوقات از خارج و دارد عهده به رودكي تالار در كه وظايفي
اجرا رودكي تالار در كه ماه بهمن و 11 تاريخ 7 ، 8 ، 10 در كردي و كرمانشاهي برنامه اجراي
شركت آن به مربوط تمرينات كليه در مربوطه مسئول زيرنظر و نمايند وظيفه انجام شد خواهد
و ماليات كليه پرداخت و حقالزحمه مبلغ و اعضا تعداد شامل قرارداد مفاد بقيه ".نمايند
مبادله طرفين بين و تنظيم بودند واحد حكم در آنها كليه نسخه چهار در كه بود..و عوارض
اما ميشد برگزار فجر دهه ايام در و انقلاب از بعد در كه بود كنسرتي اولين اينگرديد
اجراي مسئول و رودكي تالار موقع آن صدابردار حامي ، اميرحسين.نبود فجر جشنواره هنوز نامش
روحانيون انتقاد مورد اجرا لحاظ از موسيقي اوضاع انقلاب پيروزي از پس":ميگويد كنسرت اين
هنرمندان از تعدادي و بود آشفته هنري فعاليتهاي كل اداره اوضاع و بود گرفته قرار
سختي به.شد تشكيل انتظامي كميتههاي.بودند رفته كشور از خارج به ديگر تعدادي و بازنشسته
بود شده جواهري محلي و ايراني موسيقي حقيقت در و ميكردند جلوگيري ساز با افراد تردد از
روزها همين مثل تقريبا.بود گرفته غربي قطور جرم يك يا و فراموشي خاك يا را آن روي كه
جو اين انقلابي فضاي وجود علت به زمان آن در البته ".بودند شاد و پاپ موسيقي طرفدار مردم
طرفداري و بود نشده آغاز كشور داخل به لسآنجلسي موسيقي صدور موج هنوز و بود غالب جو يك
قرار حاشيه در ملي و جدي موسيقي حال هر به.داشت رواج مردم از عدهاي بين پاپ موسيقي از
برخورد آن با شدت به البته صد و داشت قرار توجه مورد كمتر هم محلي موسيقي حتي و بود گرفته
بر نظارت شوراي نام به شد تشكيل ادارهاي بين اين در":ميگويد حامي اميرحسين.ميشد
به تقريبا و داشت نظارت داخل توليد موسيقي و خارجي و وارداتي نوارهاي روي بر كه موسيقي
.نميداد كسي به را موسيقي توليد اجازه مذهبي ، و محلي و عرفاني موسيقي جز
پيروزي مناسبت به ماه بهمن ايام در كنسرتي برگزاري براي اقدام اينجانب زمان اين در
".گرفتم عهده به وحدت تالار در را عرفاني كنسرت يك اجراي قراردادي طي كه كردم انقلاب
اين طي.است آمده گزارش اين پيشاني در آن مفاد و تاريخ كه است قراردادي همان قرارداد اين
و محمديان جلال خوانندگيهاي به "كردي و كرمانشاهي موسيقي" گرديد ، اجرا شب كه كنسرت
وطنم ، هواي باز" معروف آهنگگرديد اجرا وفارسي كردي زبان به سهتار و تنبور سازهاي همراهي
در.است كنسرت اين يادگار "....آرزوست زدنم زدنم ، كنعان به تكيه / آرزوست وطنم
ماه بهمن ايام در و و 60 سالهاي 59 در آنها كاست اما نشد تكرار كنسرت اين بعد سالهاي
استوديو تاسيس اجازه حامي اميرحسين سال 1361 ، در.شد مواجه خوبي استقبال با و گرديد منتشر
به با و گرفت - اسلامي ارشاد وزارت وقت معاونت - سيدجوادي حاج كمال از را وحدت تالار در
برگزار جريان.شدند كار و فعاليت به دعوت محلي گروههاي استوديو ، در ضبط جريان افتادن راه
به دعوتي كارت سال 64 ماه بهمن اول دهه دركشيد طول سال سه فجر دهه ايام در كنسرت نشدن
شده نوشته آن داخلي صفحات در و بود شده چاپ انقلابي - هنري آرمي آن روي كه رسيد خواص دست
نخستين / امامخميني "باشد مملكت خدمت در كه است هنري صحيح هنر" / دعوت كارت":بود
جنابعالي از..خواهر برادر ، /ماه 1364 بهمن تا 22 / انقلابي آهنگهاي و سرود جشنواره
اين انقلابي آهنگهاي و سرود جشنواره برنامه از ساعت 16..تاريخ در تا مينمايد دعوت
آهنگهاي و سرود مركز / فرماييد ديدن وحدت تالار در واقع شركتكننده شهرستانهاي و مركز
الزامي اسلامي حجاب رعايت" اينكه و بود كوچك سالن كه اجرا محل صفحه پايين در و "انقلابي
".است
هنر حاشيه
سال 82 تومانيدر ميليون پانصد جشنواره *
به يافته اختصاص بودجههاي ميزان برنامهريزي و مديريت سازمان هنر و فرهنگ دفتر كل مدير
در فجر موسيقي جشنواره براي خسروآبادي ، رجبعلي گفتههاي براساس.است كرده اعلام را فرهنگ
.است شده گرفته نظر در بودجه تومان ميليون پانصد سال 82 ،
خطاطان و نقاشان مجسمهسازان ، *
محمدعلي ابلاغ با و بود مجسمهسازان انجمن به متعلق اين از پيش كه لاله نگارخانه داستان
هماكنون نگارخانه اين.دارد ادامه همچنان شد واگذار ايران خوشنويسان انجمن به زم
ادامه ماه بهمن تا 21 كه است كرده برگزار را هنرمندان از گروهي نقاشيهاي از نمايشگاهي
هنري فرهنگي سازمان رئيس زم محمدعلي به نامهاي در هنرمندان از گروهي همچنين.دارد
.شدند خوشنويسان انجمن به نگارخانه اين واگذاري تصميم تغيير خواستار تهران شهرداري
مغرضانه يا ناآگاهانه *
درست اجراي نبود:است گفته ايسنا خبرنگار با گفتوگو در نقاش هنرمند ذابحي ، حسينعلي
.ميگيرند برعهده را كارها اين كه است افرادي به مربوط بيينالها برگزاري در برنامهها
كاري چنين به دست مغرضانه يا برنميآيند كار انجام عهده از ناآگاهي علت به عبارتي به
.آيد دست به مطلوب نتايج تا شوند انجام درستي به بايد شده تدوين برنامههاي زيرا.ميزنند
نقاشي نمايشگاه درباره او.گرفت كمك ديگر كشورهاي از برنامهها اجراي در ميتوان حتي
دارد وجود نمايشگاه اين در درآمده نمايش به آثار از بسياري انتقادات:است گفته اسلام جهان
امر ، اين علت نيست مشخص:است افزوده وي.نكردند شركت نمايشگاه اين در خوبي نقاشان و
نمايشگاه در شركت به نقاشان آن نداشتن تمايل يا آنان دولتهاي كمكاري آثار ، نادرست گزينش
:است گفته بيينالها برگزاري درباره نيز گرافيست هنرمند كلهرنيا بهرام نه؟ يا است بوده
را بيينالها:است افزوده وي.باشند هنرمندان خود بايد بيينالها برپاكنندگان و مجريان
موضعگيريهاي زيرا.داد قرار هنرمند خود اختيار در اجرايي لحاظ از بنياني شكل به بايد
ابعاد:است گفته همچنين وياست فني حساس و ظريف بسيار و تخصصي نگاه يك جانب از آنان
انديشه و آرا برخورد براي محلي بيينالها زيرا.ديد بينالمللي حد تا بايد را بيينالها
.دارند منطقهاي و ملي سطح در اهدافي انديشهها اين كه است هنري خلاق
كرد ، تبديل ملي فراگير اتفاق يك به بايد را بينالها كه موضوع اين به اشاره با كلهرنيا
اين گنجايش بايد شوند برگزار تهران شهر سطح در تنها اينكه جاي به بيينالها داشت ، اظهار
در بخشهايي طريقي به هركدام مختلف شهرستانهاي و استانها مركز در كه باشند داشته را
.باشند داشته برعهده را بيينال از حاشيه
تجسمي هنرهاي و مطبوعات *
بيتوجهي:است گفته ايسنا خبرنگار به سينايي خسرو همسر و نقاش هنرمند سينايي گيزلاوارگا
وي.ميشود ناشي ارگانيزاسيون مديريت در موجود اشكالات از تجسمي هنرهاي به نپرداختن و
جرايد و رسانهها ضعفشناختي دليل به و نيست موجود كشور در هنري نقد مطلقا:است افزوده
استفاده آن از نيز جرايد و نوشته خود نمايشگاه يا آثار درباره مقالهاي خود هنرمندان برخي
در امروزه متاسفانه:است گفته باره اين در نيز گرافيست هنرمند مرزبان فتحالله.ميكنند
اگر يا نميبينيم باشد برخاسته آگاهي سر از كه درست نقد يك مجلهاي يا روزنامه هيچ
قهوهخانهاي نقاشي هنرمند خليلي احمد اما.نميآيد چشم به كه است كمرنگ آنقدر ميبينيم
صفحات از ديگر هنرهاي با مقايسه در تجسمي هنرهاي سهم چند هر:است گفته ايسنا خبرنگار به
آن جاي گفت نميتوان و ميشود آن به اشاراتي گذشته سالهاي به نسبت اما است كمتر جرايد
.است خالي
و كم هنر ، به رسانهها توجه اساسا:است گفته باره اين در نيز كاريكاتوريست مهرابي مسعود
يعني است ، فني مسئله تجسمي ، هنرهاي به بيتوجهي اين از بخشياست كمتر تجسمي هنرهاي به
نتيجه در و ميشود نگهداري منازل يا و موزهها گالريدارها ، براي اساسا نقاشان آثار
.دهند انعكاس را آنها و داشته آثار اين از واضحي و خوب عكاسي نميتوانند نشريات
لندن در روشنروان كامبيز *
سالن در قربان سعيد عيد با همزمان فوريه ، با 12 مصادف ماه بهمن روشنروان ، 23 كامبيز
.پرداخت خواهد ايران برجسته آهنگسازان از قطعاتي اجراي به لندن هال فستيوال رويال
|