دو شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۱
شماره ۲۹۷۹- Mon, Feb, 10, 2003
موسيقي
Front Page

بزرگداشتي براي تواضع
استوار پنجره ديگري را به روي من و بقيه شاگردان بازكرد البته بي دليل هم نبود چون خود او هم انسان بسيار باشعور و كنجكاوي بود

000768.jpg

تصميم بر آن شد ويژه نامه جشنواره موسيقي، بزرگداشتي براي هوشنگ استوار برگزار كند. آن هم به صورت گردآوري خاطرات شاگردان و دوستان وي. مي ماند نوشته اي در باب زندگي استوار. بهترين راه اين بود كه طي گفت وگويي كوتاه با هوشنگ استوار، از زبان وي گوشه هاي زندگي اش را به قلم بياوريم. گفت وگوي ما تلفني بود و بسيار كوتاه، شايد چند دقيقه، عذرخواهي كرد از اين بابت كه نمي خواهد در اين مقولات وارد شود و ترجيح مي دهد همچنان دور بماند. خواست قلبي اش اين بود كه ما هم دور باشيم و نامي از او نبريم. به اصرار، در نهايت رضايت داد كه: «بسيار خوب، ديگران بگويند، شما كه راضي نمي شويد از اين كار منصرف شويد. ترجيح مي دادم هيچ چيز ننويسيد نه از زبان ديگران و نه به قلم خودتان. دور مانده ام، بهتر است باز هم دور بمانم، شايد تا وقتي مناسب. . . » گفت وگوي ما بسيار كوتاه بود ولي در همان مختصر، شخصيتي متواضع، كلامي فرهيخته و زباني مودب در نظرم شكل گرفت كه بر اين بايد تمام آن خاطرات و نقل ها و تعاريف را مي افزودم و اين مجموعه، مي شد هوشنگ استوار. بيوگرافي هوشنگ استوار را از هر مركز و نهادي كه با موسيقي در ارتباط بود جست وجو كردم. لازم به نام بردن نيست ولي مسئول روابط عمومي يكي از اين مراكز از من پرسيد: «هوشنگ استوار؟ تا به حال اسمش را نشنيده ام. . . » پژمان اكبرزاده يك مجموعه دوجلدي با عنوان «موسيقي دانان ايراني» منتشر كرده است. در جلد اول و در بخش آهنگسازان بيوگرافي هوشنگ استوار موجود بود كه به ناچار از همان نوشته استفاده كردم. بنابر همان نوشته، هوشنگ استوار در سال ۱۳۰۶ در تهران متولد شده است. وي فرزند حسين استوار ـ نوازنده تار و پيانو ـ بوده و نزد پدر، مقدمات موسيقي را فرا گرفته و پس از پايان تحصيلات متوسط به مدت يك سال نزد «پرويز محمود» اصول آهنگسازي را فرا مي گيرد. به سال ۱۳۲۵ راهي اروپا مي شود، مدتي در كنسرواتوار ژنو تحصيل كرده و تحصيلات خود را در رشته آهنگسازي به پايان مي برد. ضمن آنكه يك سال نيز در كنسرواتوار پاريس به عنوان مستمع آزاد، آموزش مي بيند. وي پس از بازگشت به ايران در هنرستان عالي موسيقي و گروه موسيقي دانشكده هنرهاي زيبا مشغول به تدريس مي شود. استوار مدتي پس از پيروزي انقلاب مجددا رهسپار اروپا شد و در فرانسه اقامت نمود. . .
(موسيقي دانان ايراني ـ پژمان اكبرزاده ـ صفحه ۸۲ و ۸۳)
بنفشه سام گيس
فريدون ناصري ـ رهبر دائمي اركستر سمفونيك تهران:
من شاگرد كلاس استوار نبودم ولي رابطه ما از معلم و شاگردي و دوستي بسيار فراتر بود. شايد منهاي شب ها، باقي زمان ها را تقريبا با هم بوديم و ايشان به من خيلي كمك كرد. رفتن من از ايران، رفتن به بلژيك و ثبت نام در كنسرواتوار بروكسل و حضور در كلاس «آندره سوري» كه معلم خود استوار بود، با راهنمايي هاي استوار انجام شد. من در ايران شاگرد باغچه بان بودم. تا آخرين سال عالي هم پيش باغچه بان درس خواندم، خيلي هم متشكر هستم چون خيلي چيزها را باغچه بان به من ياد داد ولي آشنايي من با آقاي استوار داستان ديگري بود و استوار پنجره ديگري را به روي من و بقيه شاگردان باز كرد. البته بي دليل هم نبود چون خود او هم انسان بسيار با شعور و كنجكاوي بود. فرزند يك خانواده هنرمند بود، پدرش پيانيست بود و سال ها براي موسيقي ايراني زحمت كشيده و صاحب كسوتي بود. استوار ناظر اين جريانات بود و اين جريانات در تربيت او و در روح و جسم او تأثير داشت و سبب شد كه او موسيقي را دنبال كند. زماني كه به ايران آمد با آنچه كه در اينجا مي گذشت و با سيستم موجود، موافق نبود. چرا كه سال ها روش اروپاييان را تجربه كرده و در بلژيك كنسرواتوار بروكسل را ديده بود و حالا وارد يك نظام پر از هرج و مرج شده بود. به اين دليل درگيري هايي بين او و بعضي ها به وجود آمد كه البته استوار معمولا خود را از اين درگيري ها كنار مي كشيد و با همه دوستانه رفتار مي كرد و سعي در ايجاد محيطي آرام داشت كه بتواند اين آرامش را به شاگردانش منتقل كند. واضح است كه وجود چنين آدمي در محيط موسيقي ايران تأثير داشت، در محيط كنسرواتوار هم تأثير داشت يعني با آمدن استوار، بسياري از افراد مغرور فهميدند كه دنيا به اين كوچكي هم نيست و دنيا فقط به كنسرواتوار تهران ختم نمي شود.
استوار دو زبان انگليسي و فرانسه را به خوبي مي دانست. كتاب و مطالعه بخشي از زندگي اش بود، آن هم با اين شيوه كه تمام آثار داستايوفسكي را خوانده بود و حتي مي خواهم بگويم كه استوار چشم و گوش من را به دنياي ادبيات باز كرد و به من ياد داد كه دنيا فقط به موسيقي ختم نمي شود و خيلي چيزهاي ديگر هست كه اگر آنها را نفهمي، موسيقي را هم نمي فهمي و اگر داستايوفسكي را نشناسي، موسيقي روس را هم نمي فهمي يا اگر مارسل پروست را نشناسي، موسيقي فرانسه و دبوسي و راول را هم نمي فهمي. اين مسائل با آمدن استوار به ايران براي اولين بار مطرح مي شد. البته پرويز محمود قبل از استوار به ايران آمده بود او هم مدتي در بروكسل بود البته شاگرد رسمي كنسرواتوار نبود مدرك رسمي هم نداشت. اما به هيچ وجه تفكر استوار را نداشت. استوار موسيقي كلاسيك را عميقا مي شناخت ضمن آنكه جازمن بسيار خوبي هم بود و غالبا پيانيست گروه هايي بود كه به ايران مي آمدند و در كافه نادري و جاهاي ديگر برنامه اجرا مي كردند. استوار يك مجموعه دانشي بود كه همه جهات را مي شناخت. به نظر من عمده شاگردان هنرستان كه بعدها به جايي رسيدند و به اين مملكت خدمت كردند اكثرا با استوار سروكار داشتند و او آنها را راهنمايي مي كرد. بعدها به هر دليلي كه از ايران رفت من حتي تاريخ دقيق رفتنش را هم نمي دانم به سال هاي دور بازمي گردد. ديگر محيط برايش خفقان آور شده بود. تصور كنيد آدمي كه حرفه اش موسيقي است، سال ها آن را كنار گذاشت و در شركت فرانسوي «كام ساكس» كه سد و پل و اينطور چيزها مي ساخت با محمد قاضي ـ مترجم ـ كار كرد. همين كافي است كه بفهميم نارضايتي ها تا كجا و محيط چگونه بود كه كار موسيقي را به طور رسمي كنار مي گذارد و در يك شركت تأسيساتي مشغول به كار مي شود. تعدادي شاگرد خصوصي داشت ولي كار موسيقي نمي كرد. البته در زمينه آهنگسازي هيچ گاه بيكار نبود. بدون تظاهر و بدون سروصدا مي نوشت و خلق مي كرد و هيچ كس هم خبر نداشت. تا زماني كه فرهاد مشكات به ايران آمد و اركستر سمفونيك تهران اركستري شد در حد يك اركستر متوسط اروپايي. آن زمان استوار آثارش را به اركستر سمفونيك داد و اركستر به رهبري مشكات آنها را اجرا مي كرد. تعدادي از آثارش هم در كتابخانه اركستر سمفونيك موجود است، قطعات آساني هم نيست چون استوار آدم ساده انديش و ساده نگري نبود. آمدن استوار يك حسن بزرگ بود و رفتن او يك شكست و اگر در ايران مانده بود شايد وضع تغيير مي كرد ولي حس كرد كه هر چقدر تلاش كند چون همراه و همپايي ندارد به ناچار بايد در خلأ فرياد بكشد و مگر چقدر مي توان در خلأ فرياد كشيد؟ عاصي شد و خسته شايد خانواده اش هم خسته شده بودند.
مي توانم بگويم كه استوار يكي از موزيسين هاي شايسته اين مملكت است و از معدود افرادي كه مي تواند واقعا به اين مملكت خدمت كند. يكي از بهترين معلم ها است چون بسيار خوب و درست درس خوانده. نمونه استوار در اين مملكت بسيار كم است و متأسفم كه آنطور كه بايد از دانش او استفاده نمي شود. مي گويند كه در خانه اش نشسته و تدريس خصوصي مي كند. درست است كه در اروپا هم خيلي از اساتيد بزرگ فقط تدريس خصوصي مي كنند ولي كنسرواتواري مثل كنسرواتوار پاريس با آن عظمت در جوار كلاس هاي خصوصي هست كه آن همه شاگرد دارد. اما اين وضع نمي تواند براي جامعه موسيقي ما هم صدق كند. ما احتياج داريم كه در هنرستان ها و دانشكده ها معلمي مثل استوار داشته باشيم. چه كسي را مثل استوار داريم؟ هيچ كس. واقعا هيچ كس. ادعاهاي بي معني فراوان است. مطلقا آدمي مشابه استوار نداريم و در هيچ زمينه اي هم نداريم. ببينيد در دانشگاه ها چه كساني تدريس مي كنند. اين نابساماني هاي جامعه ماست و همين نابساماني ها هم سبب شد كه استوار از ايران برود. من اطمينان دارم كه اگر ته دلش را بشكافند باز هم ناراضي است. تنها كسي كه مي تواند كار كند آدمي است مثل استوار كه متأسفانه براي بار دوم آمده و باز هم غريب است. چه كسي جاي او را خواهد گرفت؟
دكتر شاهين فرهت: آهنگساز، نوازنده و مدرس موسيقي
اگر معلم من در دروس هارموني و تئوري و سلفژ و كنترپوان هوشنگ استوار نبود من هيچ گاه نمي توانستم در امتحانات ورودي بعد از ليسانس به دانشگاه نيويورك و دانشگاه استراسبورگ در فرانسه بروم و ادامه تحصيل بدهم. به نظر من اين يك شانس بود در زماني كه من در دانشگاه تهران درس مي خواندم، هوشنگ استوار به ما درس مي داد. من از تمام سال هاي تحصيلات عالي كه در ايران، فرانسه و آمريكا گذراندم و از ميان تمام اساتيدي كه با آنها سروكار داشتم، ۴ يا ۵ اسم را مي آورم كه اگر اين افراد نبودند سرنوشت موسيقايي من تغيير مي كرد و اين تغيير هم مثبت نبود. من در ايران، تنها نام هوشنگ استوار را مي آورم البته از تمام اساتيد ديگري كه با من كار كردند سپاسگزارم و هر كسي كه يك كلمه يا يك نت به من آموخته باشد هميشه براي من قابل احترام است ولي هوشنگ استوار كسي بود كه پايه معلومات موسيقي مرا بنيان نهاد. نحوه برخورد او با شاگرد بسيار حرفه اي است. در عين آنكه انساني متواضع بود ولي به هنگام كار بسيار جدي رفتار مي كرد. استعدادها را مي شناخت و اين از ويژگي هاي يك معلم خوب است. يكي از عوامل موفقيت در تدريس اين است كه معلم، شاگرد را خوب بشناسد و توانايي هاي او را درك كند. استوار اين قابليت را داشت و با هر يك از شاگردانش بسته به ميزان توانايي آن فرد كار مي كرد. شايد نمونه اش را بتوانم از تئودور لستسكي نام ببرم كه يكي از معروف ترين و بهترين اساتيد پيانو است و شهرت داشت كه در تدريس سبك خاصي ندارد و هر هنرجو را بنا به فيزيك و استعداد او تعليم مي دهد. من، استوار را يكي از بزرگ ترين تئوريسين هاي موسيقي مي دانم. آثار زيادي نوشته و آن زمان كه من تهيه كننده برنامه موسيقي كلاسيك راديو بودم آثار ايشان را در دو برنامه پخش كردم. وي با وجود آنكه در فرانسه و در زماني تحصيل كرده كه موسيقي آوانگارد بسيار باب بوده در عين آنكه مدرنيته و مدرنيسم را در آثار خودش رعايت مي كند و بنا به سبك روز پيش مي رود، فاكتور احساس به خصوص احساسي ـ ايراني را هيچگاه از كارش دور نكرده و شما با شنيدن آثار او حس مي كنيد كه يك آهنگساز ايراني با شما صحبت مي كند.
كامبيز روشن روان ـ آهنگساز و مدرس موسيقي:
هوشنگ استوار يكي از چهره هاي برجسته آهنگسازي در ايران است. وي در سال هاي پيش از انقلاب آثاري تصنيف كرد كه به واسطه همان آثار در آن سال ها، يكي از چهره هاي بسيار برجسته موسيقي كشور به شمار مي آمد و در رديف آهنگسازان خوب و طراز اول كشور قرار داشت. وي علاوه بر برخورداري از مقام بالاي آهنگسازي، معلم خوبي هم بود و من آن سال ها افتخار اين را پيدا كردم كه در درس هارموني، شاگرد ايشان باشم. وي به عنوان يك معلم، همچنين راهنماي بسيار خوبي هم بود. آرامش و طمانينه خاصي داشت و به ياد دارم كه همواره مشوق، دوست و همراه شاگردانش بود. استوار سال ها در ايران نبود و حال كه به وطن برگشته، به اعتقاد من بايد در مراكز علمي موسيقي، هنرستان ها و دانشكده ها حضور فعال و جدي داشته و از ايشان به عنوان يك شخصيت برجسته موسيقي تجليل شود. من آثار جديد ايشان را نشنيده ام و نمي دانم كه در حال حاضر در چه سبك و شيوه اي كار مي كند ولي آنچه كه از گذشته به خاطر دارم، اين است كه فعاليت عمده ايشان در زمينه موسيقي كلاسيك بود و آثارش در رديف موسيقي نيمه اول قرن بيستم قرار مي گرفت. آثاري كه ضمن برخورداري از استحكام فرم در موسيقي رمانتيك و كلاسيك، از زبان موسيقي معاصر، يا نيمه اول قرن بيستم هم به خوبي استفاده مي كرد ضمن آنكه بعضي آثار ايشان ملهم از ملودي ها و فرهنگ موسيقي ايراني هم بود.
محسن افتاده: نوازنده و مدرس فاگوت:
البته هوشنگ استوار مدتي در كشور نبود ولي همين فكر كه شرايطي فراهم شده تا از وي قدرداني شود فكر بسيار خوبي است و همه مي دانند كه آقاي استوار از اساتيد برجسته موسيقي است و تلاش زيادي در زمينه آهنگسازي كرده و شاگردان متعددي در درس هارموني از دانش و معلومات وي بهره مند شده اند. آنچه كه از شيوه تدريس وي در ذهن من و بسياري از هم دوره هاي من باقي مانده اين است كه ايشان بسيار فروتن و متواضع بود و به هنرجويان جوان بسيار كمك مي كرد و هر آنچه را كه فكر مي كرد مي تواند در پيشرفت جوان ترها موثر باشد به آن ها ياد مي داد و از هيچ كوششي دريغ نمي كرد.

ترانه سرا كيست و ترانه چيست
رحيم معيني كرمانشاهي

000777.jpg

سال هاست كه در گستره موسيقي بسياري از واژه ها در آميخته شده و مرزبندي آنها مخدوش شده است. مثل شعر و ترانه و شاعر و ترانه سرا و. . . آنچه فراروي خود داريد بخشي است از پاسخ استاد معيني كرمانشاهي به اين پرسش ما كه اصلا ترانه سرا كيست و شرايط لازم براي ترانه سرايي كدام است.
فروغ بهمن پور
۱ـ ترانه سرا در مسير حركت صحيح اين فن در درجه اول، بايد شاعر به معناي وسيع كلمه باشد. با اصول جمله بندي، تركيبات و نوآوري ها، اشارات و كنايات شعري و تمثيل هاي زيركانه براي رسانيدن پيام شاعرانه، آشنا باشد.
براي بيان آهنگ بايد با طبعي پربار، قادر به استخدام كلمات ظريف بوده تا با قدرت خلاقه شعر و بازگو كردن مفاهيم موسيقي به كج راهي كشيده نشود.
۲ـ احوال آهنگ ها را در مقامات مختلف باهوش شاعرانه بشناسد و براي هر حالتي از آهنگ، مفاهيم مناسب در قالب كلمات بيان كند.
۳ـ تداوم مطلب را از ابتداي آهنگ تا انتها رعايت كند، تا گوش شنونده در شنيدن فرازها آشفته نشود.
۴ـ تلفيق بسيار دقيق حالات گوناگون آهنگ ها با معاني كلمات در حالات كلامي مانند: سئوال، گريز، حاشا، پرخاش، گلايه، نارضايتي، تمنا، شيفتگي و امثال اين احوال، در جوهر كلمات ضرورت كامل و حتمي دارند. نبايد به دلخواه و تنها از روي تطبيق با سيلاب، هر كلمه را روي هر فراز آهنگ گذاشت كه كاري عبث و بيهوده است.
۵ـ دو پاره نشدن كلمات در دو سيلاب موسيقي، از اهم فن ترانه سرايي است.
۶ـ انتخاب موضوع از شروط ريشه اي در ترانه سرايي است. آهنگ از سازمان به هم پيوسته اي شكل گرفته كه اساتيد موسيقي ايراني به آن توجهي خاص دارند. سزاوار نيست ترانه سرا اين سازمان را به هم ريزد و با كلمات و جملات نامتجانس، خط فكري آهنگ را مشوش كند. اين كار مشكل ترين مرحله ترانه سازي است. ترانه سرا بايد بداند كه در ساختن هر اثر، با كيفيت تداوم يافته آهنگ شريك است. «آهنگ ـ ترانه»، اثري شخصي و جداگانه نيست. اثري مشترك است. دليل زنده ماندن يك ترانه در سال هاي متمادي توجه به اين نكات است. در پايان، بايد جمله اي را كه سال ها پيش در يك سخنراني به گوش اهل فن رسانيدم، در اينجا بازگو كنم: هر شاعري ترانه سرا نيست ولي هر ترانه سرا، لزوما بايد شاعر باشد. در ايران برعكس كشورهاي غربي، آهنگ ابتدا براساس قواعد موسيقي ساخته مي شود و روي آهنگ ساخته شده، شاعر مكلف به سرودن شعر است. آهنگ ساز هنرمند، ابتدا ملودي را خلق مي كند و سپس با ذوق خويش آن را در چارچوب مايه، گام و يا گوشه دلخواهش قرار مي دهد. براي همين آهنگ سازي روي شعر آماده، معمول نيست و اگر چندين آهنگ نيز بدين صورت ساخته شده باشد، ميزان هاي مخصوصي دارند كه غالبا از وزن و آهنگ كلام شعر الهام گرفته و يكنواختي آهنگ را فرياد مي زنند. معمولا اساتيد محترم موسيقي به يك چنين آثاري، «آهنگ سازي» نمي گويند. بر اين اساس است كه تكليف شاعر روي آهنگ از قبل ساخته شده، سنگين مي شود كه هر شاعري به آن متعهد نيست. اگر فن ترانه سرايي به همان مسير آزاد سخنوري در طبع شاعران جريان داشت هيچ شاعري را نمي شناختيم كه حاضر نباشد اثرش، با صداي مطلوب خوانندگان نامي، بلندگوها و رسانه هاي صوتي و تصويري به گوش مردم برسد. دست كم گرفتن هنر ترانه سرايي و تمسخر نابخردانه آن معمولا از سوي كساني صورت مي گيرد كه عاشق و دلباخته نام و نشان از رهگذر هستند و چون دست كوتاهي براي چيدن اين ميوه دارند اصل ميوه را مردود مي شمارند. شاعران در انتخاب موضوع و حركت كلام براي پيدايش يك اثر براساس ذوق و قريحه خويش (به شرطي كه ذاتا شاعر باشند) آزردند ولي در ترانه چنين آزادي وجود ندارد. محدوديتي همه جانبه حكمفرماست. محدوديت در چارچوب آهنگ ساخته شده محدوديت در بازگويي حالات آهنگ محدوديت در به كارگيري كلمات هماهنگ بر حالات سكون و يا كشش آهنگ محدوديت در توجه به صداي خواننده در چگونگي اداي كلمات و محدوديت در زمان پخش اثر كه در چه فصلي از سال و يا چه دوراني از روزگار است. در مورد اخير شاهدي دارم. ترانه اي با نام «قسمت من ساخته شد » شروع آن چنين بود. گرچه آسايش ندارم، از كسي خواهش ندارم، موج درياي وجودم، يك دم آرامش ندارم و الي آخر. و از همين سطر اول مورد اعتراض آن زمان راديو قرار گرفت بدين بهانه كه گفتن اين مطالب اعتراض به وضع موجود است، شديدا عصباني شدم و كار به مقامات بالا كشيد. پس از قهر و آشتي زياد و رسيدگي به اين موضوع كه قصد من از عنوان چنين مطالبي چيست مقرر شد خودم شروع ترانه را بدين صورت عوض كنم. سر به صحراها زدم من، بر جهاني پا زدم من كه باز هم مورد قبول واقع نشد. اين يك نمونه از محدوديت عجيب در امر ترانه سرايي بود. اين محدوديت ها اضافه بر شرايط لازم براي سرودن ترانه است. با توجه به اين احوال است كه بايد قبول كرد مشكل ترين نوع شعر فارسي ترانه است. شاعري هر اندازه چيره دست تا اين شرايط را ملحوظ نظر نسازد قادر به سرودن يك ترانه برمبناي خوب آن نيست تا چه رسد به عالي.
من شاعر را مي شناسم كه در كار شعر مقام روشني دارد ولي سرودن ترانه با تمام كوشش كمترين توفيقي به دست نياورده است. زيرا شرايط گفته شده در كارشان نبوده است.

تقويم جشنواره
جشنواره چهارم
آرش نصيري

000771.jpg

چهارمين جشنواره موسيقي فجر مصادف با دهمين سال انقلاب بود و به دليل اين تقارن مورد استقلال چشمگير گروه ها قرار گرفت. گروه هاي موسيقي شركت كننده در چهارمين جشنواره موسيقي فجر عبارت بودند از: زنجان (محلي)، تبريز (محلي)، سقز (محلي)، ايلام (محلي)، مهاباد (محلي)، باختران (محلي)، همدان و تويسركان (سنتي)، ايذه (محلي)، خرم آباد (محلي)، بوشهر (يك گروه محلي و يك گروه سنتي)، بندرعباس (محلي)، كرمان (سنتي)، انزلي (سنتي)، اصفهان (سنتي)، لاهيجان (سنتي)، مازندران (يك گروه محلي و يك گروه سنتي)، گنبد (سنتي و محلي)، بجنورد(محلي)، نيشابور (محلي و سنتي)، دره گز (محلي)، تربت جام(محلي)، بيرجند (محلي)، زاهدان (محلي)، سراوان (محلي)، يزد (سنتي)، سمنان (سنتي)، ساوه (محلي) و گروه تنبورنوازان باختران. علاوه بر اينها سه گروه هم از تهران در جشنواره حضور داشتند: اركستر سمفونيك تهران، گروه سماع، گروه مولانا. در اين جشنواره به نمايندگي از طرف مركز سرود و آهنگ هاي انقلابي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ستاد برگزاري جشنواره طي مراسمي و در حضور عده اي از اساتيد هنر، از ده نفر از استادان بزرگ هنر موسيقي تجليل به عمل آورد. استادان: حسن كسايي، موسي زنگشاهي، علي آلود (سليمي)، عثمان محمدپرست، حسن كامكار، حسين قوامي، جليل شهناز، اصغربهاري، احمد عبادي و جواد معروفي بزرگاني بودند كه مورد تجليل قرار گرفتند.
مجله آهنگ نوشته بود: «چهارمين جشنواره موسيقي فجر كه مصادف با دهمين سالگرد انقلاب شكوهمند اسلامي بهمن ۵۶ بود روز دوشنبه ۱۰ بهمن ماه ۱۳۶۶ در سالن بزرگ تالار وحدت، طي مراسم پرشكوه و هيمنه اي، افتتاح شد و مورد استقبال حيرت انگيز صادقانه و صميمانه مردم فداكار كشورمان واقع شد. استقبالي آنچنان گرم و بي شائبه و انقلابي، كه همگان را يكبار ديگر به ياد ايام خاطره انگيز و فراموش نشدني دهه فجر بهمن ۵۶ انداخت، و اشك بهت و شادي را از چشمان جاري ساخت. . . تعداد گروه هايي كه در جشنواره شركت داشتند، به طور فاحشي بر تعداد گروه هاي شركت كننده در جشنواره هاي پيشين، برتري داشت، با توجه به اينكه بعضي از شهرستان ها با دو يا حتي سه گروه در جشنواره شركت كردند، رقم گروه هاي شركت كننده در چهارمين جشنواره فجر بالغ بر سي وپنج گروه مي شود. كه اين رقم از هر نظر ركورد بي نظير و حيرت آوري [است] و حاكي از طلب و تمناي قلبي مردم متعهد و وفادار كشور ما نسبت به انقلاب اسلامي خودشان است. »
به هر تقدير مراسم اختتاميه چهارمين جشنواره، روز سه شنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۶۶ در سالن بزرگ تالار وحدت برگزار شد. هيأت داوران عبارت بودند از: «مرتضي حنانه، علي تجويدي، داريوش صفوت، هوشنگ ظريف، فريدون شهبازيان، كريم گوگردچي، مهدي كلهر (دبير)، حسن رياحي و محمدرضا درويشي. » مهدي كلهر دبيرهيأت داوران جشنواره اسامي برگزيدگان را در دو بخش مجزاي موسيقي سنتي و محلي قرائت كرد. برگزيدگان بخش موسيقي سنتي به شرح زير بودند:
آقايان عليرضا براتيان از گنبد و رضا رضائيان از تهران مشتركا برنده لوح تقدير و مدال طلاي بهترين خواننده شدند. مقام دوم آواز، ديپلم افتحار و سكه نقره ويژه چهارمين جشنواره هم به آقاي محمد دارابي از باختران رسيد. محسن ترك از تويسركان و امير ناصر مهرورزان از همدان هم مشتركا ديپلم افتخار و مدال برنز جشنواره را دريافت كردند، در بخش بهترين نوازنده هم آقايان مهدي سوري از تويسركان، حميد شجاعي از گروه سنتي سماع تهران و بهداد بابايي از نيشابور اول تا سوم شدند. در بخش بهترين هاي كار گروهي هم بهترين ها به شرح زير بودند: «گروه سنتي بوشهر و گروه سماع تهران مشتركا اول، گروه سنتي باختران دوم و گروه سنتي همدان و تويسركان سوم، آقاي عليرضا براتيان از گروه سنتي گنبد براي ساختن قطعه «نگار آمد، بهار آمد» برنده ديپلم افتخار بهترين آهنگ شد. در اين بخش هيأت داوران به آقاي محمدجواد ضرابيان نوازنده سنتور، آهنگساز و سرپرست گروه سنتي سماع تهران، جايزه ويژه و ديپلم افتخار اهدا كرد. در بخش موسيقي محلي، آقاي اسمعيل شاهي از مهاباد برنده لوح تقدير و مدال طلاي بهترين خواننده شد. مقام دوم، ديپلم افتخار و مدال نقره مشتركا به آقايان محمدرضا اسحاقي از ساري و شيرمحمدلي از گنبد تعلق گرفت. در بخش نوازندگي، آقايان غلامعلي ني نواز، نوازنده سرنا از تايباد، حسين طيبي نوازنده ني از مازندران، قادر عبدالله زاده نوازنده شمشال از مهاباد، علي دوست فلاحي نوازنده دوزله از ايلام برنده لوح تقدير و مدال طلاي جشنواره شدند. علي اكبر بهادري، مرتضي اميري، حسن پورعيديان، عوض حيدري و سرور احمدي مشتركا دوم شدند و ذوالفقار عسگري، حسن مصطفي پور، برات قلي پور و اسدالله جوانمرد مشتركا سوم شدند. در بخش سازهاي ضربي آقايان حسين عليزاده، علي عليزاده و آقاجان فيوض هر سه از گروه مازندران اول شدند. آقايان احمد حلاجي، قنبربي پروا و سليمان اسلامي هر سه از بندرعباس دوم شدند و فرزاد گيتي زاده از بوشهر سوم شد. در بخش كار گروهي، گروه سراوان اول شد، گروه هاي خرم آباد و زاهدان مشتركا دوم، و تربت جام سوم شدند.
گروه گنبد به سرپرستي دكتر مجيد تكه برنده جايزه ويژه هيات داوران شد، همچنين هنرمندان نوجوان، عيسي قلي پور از بجنورد، عارف يوسفي از دره گز، مراد كاشف و موسي بهار از تبريز نيز جايزه ويژه هيات داوران را بردند. همچنين بهمن شريفي، درويش رضا منظمي، گلدي محمد وجداني و حميد وجداني نيز ديپلم افتخار هيأت داوران را به دست آوردند.

حاشيه هنر

• اجراي ۹ گروه موسيقي در بخش بانوان
۹ گروه موسيقي در بخش ويژه بانوان هجدهمين جشنواره بين الملل موسيقي فجر به اجراي برنامه مي پردازند. به گزارش ستاد خبري هجدهمين جشنواره بين المللي موسيقي فجر بخش ويژه موسيقي بانوان امسال در تالار وحدت برگزار مي شود. در اين بخش گروه «پري رخ» به سرپرستي پري زنگنه، گروه «ياران» به سرپرستي خاطره پروانه و افليا پرتو، گروه «تذور» به سرپرستي قدسيه مشيري به اجراي برنامه مي پردازند. همچنين، شاكه آقامال و نسرين ناصحي و شهلا ميلاني به اجراي رسيتال آواز كلاسيك مي پردازند. گروه هاي موسيقي «مزامير» به سرپرستي نسيم ثيابي، «شاطريان» به سرپرستي نيما ملك نژاد، «پريشاد» به سرپرستي پريچهره خلوتي، «سمن بويان» به سرپرستي باران رضايي، «ژنوا» به سرپرستي صبا احمدزادگان از ديگر گروه هاي شركت كننده در اين بخش هستند. در بخش موسيقي بانوان همچنين اركستر فارس نيز به اجراي برنامه مي پردازند.

• سرگرمي هنرمندان
يك هنرمند نقاش در گفت وگو با خبرنگار ايسنا گفته است: اصولا عملكرد ضعيف دوسالانه هاي نقاشي آن ها را از اهداف اصلي شان كه توسعه هنر، كشف خلاقيت ها و استعدادهاي جوانان و نقد و بررسي آثار هنري است دور كرده است و دست اندركاران آن به نوعي با تقسيم جوايز، هنرمندان را سرگرم كرده اند. علي مطيع، «دوسالانه ها» را محلي براي اعمال سليقه هاي شخصي عنوان كرده و گفته است: اصلاح ذهنيت دبيران بي ينال ها كه دو سالانه ها را فرصتي براي حمايت از عده اي مي دانند اولين كار جهت برداشتن گامي نوين است.

• چرا استقبال نمي شود
نمايشگاهي از آثار هنرمنداني چون «ناصر سيفي»، «كاظم چليپا»، «حبيب الله صادقي»، «حسين خسروجردي»، «حسين ياقوتي» و . . . هم اكنون در نگارخانه سوره برپاست. اين نمايشگاه به مناسبت بزرگداشت پيروزي انقلاب اسلامي برگزار شده است. حسين ياقوتي يكي از هنرمندان اين نمايشگاه با اشاره به تغيير ماهيت نقاشي پس از انقلاب به خبرنگار ايسنا گفته است: با پيروزي انقلاب اسلامي، نقاشي از جنبه صرف تزئيني خارج شد و هنرمندان نوع نگاه به نقاشي را تغيير دادند و بيان كردن باورهاي ديني و ايدئولوژيكي مردم در قالب و صورت نقاشي، امري مهم به شمار مي رفت.
وي درباره عدم استقبال از اين نمايشگاه گفته است: متاسفانه در چند سال اخير، دولتمردان به اين نگاه و كلا هنر ديني كمتر توجه مي كنند و استقبال كم از اين نمايشگاه نيز نشانگر همين امر است كه تا چه حد مديران فرهنگي بد عمل كرده اند. وي با انتقاد از مطبوعات گفته است: هميشه دغدغه هاي حزبي آنان به مسائل فرهنگي شان برتري داشته است. ياقوتي همچنين گفته است: در حال حاضر هر كدام از هنرها به سمتي رفته اند و همگي مسير مشخصي طي نمي كنند اين موضوع حتي در سينما و موسيقي نيز وجود دارد اما افراد حوزه هنوز بر آرمان هاي اوليه انقلاب متعهد هستند و آن را باور دارند و بر باور خود نيز اصرار مي ورزند.

• در هجدهمين جشنواره موسيقي فجر

000774.jpg

۶ گروه موسيقي از كشورهاي مختلف جهان برنامه اجرا مي كنند. ۶ گروه موسيقي از كشورهاي ارمنستان، روماني، ايتاليا، آلمان، فرانسه، گرجستان و اوكراين برنامه اجرا مي كنند. گروه «آنسامبل» آلمان در اين بخش به اجراي موسيقي كلاسيك مي پردازند. گروه موسيقي ايتاليا قطعاتي از موسيقي فولكلور ايتاليا را با سازهاي محلي اجرا مي كنند. همچنين گروه هاي ارمنستان و روماني نيز در اين جشنواره به اجراي موسيقي فولكلور كشورهاي خود خواهند پرداخت. بر اساس اين گزارش گروه اوكراين در جشنواره امسال موسيقي كلاسيك و مدرن اجرا مي كند و گروه گرجستان نيز به اجراي موسيقي كلاسيك مي پردازد. در اين بخش همچنين ۳۰ نوازنده ارمنستاني با حسام الدين سراج و عبدالحسين مختاباد برنامه مشتركي اجرا مي كنند. مليك واساكاريان آهنگساز ارمنستاني قطعاتي از موسيقي ايراني را براي اين همكاري تنظيم كرده است.

• ابطحي و موسيقي پاپچ
روزنامه «سياست روز» مصاحبه محمدعلي ابطحي را با نشريه اينترنتي «كاپوچينو» منتشر كرده است. در اين مصاحبه ابطحي گفته است: «كار خوبي كه صدا و سيما كرد خارج كردن موسيقي پاپ از مرزهاي ممنوع شده بود. يك اقدام كاملا مهم. تعارض هم ميان اين دو گونه موسيقي نمي بينم. موسيقي براي حالت هاي مختلف آدم ها است، آدم هاي مختار نيازمندي هاي متفاوتي دارند كه ممكن است يكي در لحظه اي احساس كند كه با پاپ نيازش برطرف مي شود و يكي با موسيقي سنتي.

• ملغمه اي از زيبايي شناسي غربي
قباد شيوا هنرمند گرافيست با انتقاد از ارائه نشدن اثري با بيان جهاني در حوزه هنرهاي تجسمي گفته است: «اگر حافظ و مولانا حرفي زده اند جهاني، جاودان و تاثيرگذار بر دنيا، در عوض كدام يك از هنرمندان هنرهاي تجسمي ما، حرف، نگاه و جهان بيني در حد هنرمندان ادبي ما داشته اند؟ تنها در حيطه تجسمي هنر مينياتور آن هم نه به صورت امروزين خود، بلكه اگر خوب دقت كنيم اين هنر نيز ريشه و خاستگاه ادبي و فلسفي داشته و در تقسيم بندي هنري امروز، مينياتور بيشتر در رديف هنر تصويرگري قرار مي گيرد تا يك هنر مستقل. «شيوا» در ادامه «دوسالانه هاي نقاشي ايراني» را «ملغمه اي از مكاتب كشف شده در تاريخ هنر، آن هم با زيبايي شناسايي آتليه شده غربي» خوانده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   ايران  |   تئاتر  |   جهان  |   زندگي  |
|  سينما  |   علم  |   فرهنگ   |   موسيقي  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |