جيمز ولزلي سال ها رياست سرويس اطلاعاتي ايالات متحده آمريكا را به عهده داشت. وي در دوران رياست خود بر سيا تغييرات فراواني در آن صورت داد. هنوز هم از جيمز لزلي به عنوان يكي از برجسته ترين نظريه پردازان سياست هاي امنيتي ايالات متحده نام برده مي شود. رئيس پيشين سازمان جاسوسي آمريكا، سيا در گفت وگويي با هفته نامه اشپيگل چاپ آلمان به توجيه سياست هاي ستيزه جويانه واشنگتن در مقابل عراق پرداخته و از بازرسان تسليحاتي سازمان ملل متحد خواسته است، كنترل هاي خود را در عراق تشديد نمايند. همچنين جيمز ولزلي در اين گفت وگو به نقش و اهميت نفت در استراتژي ايالات متحده در منطقه و جهان اشاره كرده است. اين گفت وگو را در ادامه مي خوانيد.
ترجمه : قاسم طولاني
• آقاي ولزلي، هنوز هم بازرسان تسليحاتي سازمان ملل در عراق به دنبال سلاح هاي كشتارجمعي مي گردند. آيا آنها در پايان كار خود مي توانند به نتيجه اي دست يابند كه به موجب آن وقوع جنگ عليه عراق اجتناب ناپذير گردد؟
اگر بازرسان تسليحاتي نتوانند از تمام اختياراتي كه به موجب قطعنامه سازمان ملل به آنها واگذار شده است، استفاده كنند، نخواهند توانست به چيز زيادي دست يابند. آنها بايد بتوانند در خارج از عراق از دانشمندان عراقي بازجويي كنند. وگرنه گشت زدن در داخل عراق چيزي به همراه نخواهد داشت.
فرانسه و انگلستان چنين استدلال مي كنند كه بازرسان تسليحاتي سازمان ملل به زمان بيشتري براي انجام كار خود نياز دارند. آنها مي توانند تا ابد به جست وجوي خود ادامه دهند. ولي مسئله اين است كه بدون دستيابي به اطلاعات خود عراقي ها نمي توان سلاح هاي ميكروبي و شيميايي عراق را كشف كرد. به هر حال به سادگي مي توان اين گونه سلاح ها را مخفي كرد.
• هانس بليكس رئيس بازرسان تسليحاتي سازمان ملل متحد از ايالات متحده آمريكا ناخشنود است، چرا كه آمريكايي ها همچنان از ارائه اطلاعات سرويس هاي مخفي به وي خودداري مي كنند. چرا آمريكايي ها اين اطلاعات را در اختيار بازرسان تسليحاتي سازمان ملل قرار نمي دهند؟
البته او بخشي از اين اطلاعات را دريافت كرده است، اما اگر قرار باشد ما اطلاعاتي را به هانس بليكس بدهيم كه به لو رفتن منابع اطلاعاتي ما در عراق منجر شود، در آن صورت امنيت آنها و اعضاي خانواده شان به خطر خواهد افتاد. براي همين خروج دانشمندان عراقي و اعضاي خانواده آنها از عراق از اهميت بسياري برخوردار است.
• توني بلر نگران بروز دو دستگي در حزب كارگر است. فرانسه همچنان از متهم كردن عراق به نقض قطعنامه ۱۴۴۱ سازمان ملل خودداري مي كند. آيا در اين شرايط ايالات متحده بايد به تنهايي از پس صدام حسين برآيد؟
ما هيچ نيازي به قطعنامه ديگري براي مقابله با صدام حسين نداريم. البته اگر انگليسي ها با ما همكاري نكنند، كار براي ما سخت تر مي شود، ولي در نهايت ما تحت هر شرايطي كار خود را انجام مي دهيم. و فرانسوي ها هم مي توانند هر كاري كه دوست دارند انجام دهند.
• به راستي چرا صدام حسين به مظهر شرارت براي آمريكايي هايي چون شما تبديل شده است؟ در مقايسه با عراق، كره شمالي به مراتب خطرناك تر است و حتي علنا آمريكا را تهديد مي كند. اين كشور بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي را اخراج كرده و فعاليت هاي هسته اي خود را از سر گرفته است.
دليل آن است كه ما كاملا عمل گرايانه اقدام مي كنيم. ما نمي توانيم به يك باره مشكل تمام كشورهايي را كه احتمالا سلاح هاي كشتارجمعي توليد مي كنند، حل و فصل كنيم. بلكه در اينجا مسئله اي به نام فوريت مطرح مي شود.
• پس چرا كره شمالي براي دولت جورج بوش تنها يك مشكل ديپلماتيك به شمار مي آيد؟
كره شمالي يك مورد كاملا متفاوت به شمار مي آيد. كره شمالي برخلاف عراق طي ۲۲ سال گذشته هيچ جنگي به راه نينداخته است. اين كشور برخلاف عراق از سلاح هاي كشتارجمعي عليه مردم و همسايگان خود استفاده نكرده است. علاوه بر اين كره شمالي در ميان دو قدرت هسته اي يعني روسيه و چين محصور است و دو همسايه ديگر اين كشور يعني ژاپن و كره جنوبي نيز قدرت هاي بزرگي به شمار مي آيند. علاوه بر اين ايالات متحده نيز در آن منطقه حضور فعال و بسيار محسوسي دارد كه قدرت پنجم منطقه به شمار مي آيد. اما عراق يك كشور ديكتاتوري است و ما نبايد اجازه دهيم رژيم عراق بتواند خود را به سطح كره شمالي رسانده و به سلاح هاي كشتارجمعي و تكنولوژي هسته اي دست يابد. هيچ اميدي هم وجود ندارد كه عراق از درون متحول شود.
عراق امروز را مي توان با آلمان دوران نازي ها مقايسه كرد. حتي با مرگ صدام حسين نيز مشكل عراق حل نمي شود. عدي يكي از پسران صدام در زمينه تجاوز به زنان و قتل آنها تخصص دارد و قصي نيز با روش هاي مختلف شكنجه آشناست.
• شما صدام حسين را با هيتلر مقايسه كرديد. اين روزها در واشنگتن زياد به اين مقايسه تاريخي اشاره مي شود. آيا آمريكايي ها براي تأكيد بر فوريت مسئله عراق به چنين مقايسه هايي متوسل مي شوند؟
صدام حسين امروز به مراتب بدتر از هيتلر در سال ۱۹۳۶ است. برخي از دوستان ما در اروپا هم اكنون سياست نرمش را در قبال صدام حسين برگزيده اند، همانطور كه برخي از اروپايي ها در مقابل قانون شكني هاي هيتلر به نرمش روي آورده بودند.
• بار ديگر به محور شرارت بازمي گرديم: عراق نفت دارد، اما كره شمالي نفت ندارد. دولت جورج بوش در ماه مه سال ۲۰۰۱ از تغيير سياست هاي انرژي خود خبر داده بود. آيا وابستگي آمريكا به نفت وارداتي ايالات متحده را آسيب پذير نمي كند؟
نفت به منزله ماده حياتي براي تمام كشورهاي صنعتي به شمار مي آيد. دوسوم تمام ذخاير شناخته شده نفت جهان در منطقه خليج فارس قرار دارد. در سال ۱۹۹۰ هنگامي كه صدام حسين به كويت حمله كرد، فاصله اندكي با ميدان هاي نفتي عربستان سعودي داشت. اگر او به اهداف خود مي رسيد مي توانست حدود نيمي از منابع نفتي جهان را تحت كنترل خود درآورد.
• آيا اين بار نيز همه چيز به نفت مربوط مي شود؟
بايد دانست كه تنها ايالات متحده به نفت وابسته نيست، بلكه تمام جهان به نفت نياز دارد. يكي از دلايل آسيب پذيري ما اين است كه سعودي ها قدرت بسياري در بازار جهاني نفت دارند و به واسطه حجم بالاي توليد خود مي توانند با كاهش يا افزايش ميزان توليد قيمت جهاني نفت را افزايش يا كاهش دهند. ما بايد اسلحه نفت را از دست كشورهاي خاورميانه بگيريم.
• آيا مي توانيم از سخنان شما چنين نتيجه گيري كنيم كه حمله به عراق آغاز اين استراتژي است؟
در حالي كه تقريبا در تمام اروپا دموكراسي حاكم شده است، هنوز در كشور هاي عربي موانع بي شماري بر سر راه گسترش دموكراسي وجود دارد. ما هم اكنون با عراق شروع مي كنيم، زيرا صدام حسين خطرناك تر و غيرقابل پيش بيني تر از ديگران است. ما نمي توانيم اجازه بدهيم، صدام حسين همچنان قدرت را در اختيار داشته باشد و در عين حال در مناطق اطراف عراق در انديشه استقرار دموكراسي باشيم. بايد براي حل يك مشكل كانون آن را مورد توجه قرار داد.
• البته نبايد فراموش كرد كه سياست خارجي ايالات متحده نيز در شكل گيري مشكلات كنوني خاورميانه دخيل بوده است.
خاورميانه به بهترين شكل ممكن اين سخن وينستون چرچيل را در مورد آمريكايي ها تأييد مي كند كه گفته بود: «آمريكايي ها پس از آنكه همه راه هاي اشتباه را آزمودند، سرانجام كار درست را انجام مي دهند. »
• چگونه خاورميانه چنين جمله اي را تأييد مي كند؟
ما همواره خاورميانه را پمپ بنزين خود مي دانستيم. تمركز ما بر روي نفت منطقه موجب شده است كه دموكراسي در كشورهاي عربي هرگز پيشرفتي نداشته باشد. همين كه ما از تأمين نفت مورد نياز خود مطمئن مي شديم، ديگر هيچ اهميتي به سرنوشت مردم منطقه نمي داديم. در سال ۱۹۹۱ نيز ما پس از اطمينان يافتن از تداوم جريان نفت كردها و شيعيان عراق را در برابر تهاجم گارد رياست جمهوري عراق به حال خود رها كرديم. اين سياست بايد به كلي تغيير كند.