درايزر آدمي تجربه گرا بود ناتوراليسم درخشان او در دوره اي ظهور كرد كه بيست و سه سال از مرگ زولا مي گذشت
مهدي يزداني خرم
تئودور درايزر به سال ۱۸۶۱ از پدر و مادري آلماني ـ آمريكايي زاده شد. او كه با فقر و فلاكت دوران نخستين زندگي اش را طي كرده بود، در همان دوره جواني به گزارش نويسي براي روزنامه ها مشغول شد. درايزر آدمي تجربه گرا بود. ناتوراليسم درخشان او در دوره اي ظهور كرد كه بيست و سه سال از مرگ زولا مي گذشت. از نخستين آثار مهم او رمان «خواهر كاري» بود كه بعد از چاپ بيش از پنجاه نسخه فروش نكرد! و اين ضربه سختي براي نويسنده بود. بعدها اين اثر به عنوان يك شاهكار قرن بيستمي مورد توجه قرار گرفت.
«تراژدي آمريكايي» به سا ل۱۹۲۵ منتشر شد و درايزر پنجاه و چهارساله را به نقطه اوجي در ادبيات آمريكاي شمالي تبديل كرد. او آن چنان بر نويسندگان بعد از خود تأثيرگذار بود كه ويليام فاكنر او را يكي از چهار نويسنده بزرگ آمريكا دانست. «سال بلو» نويسنده جهاني آمريكا در آثارش ريشه هاي درايزر را به وام گرفته و با فرمي نو بنا كرده است؛ او برنده جايزه نوبل است. به هر حال درايزر راوي دوره ويراني آمريكا است. دوره اي كه دشيل همت آن را به صورت يك متروپوليس بي هنجار و درايزر به شكل يك ناتوراليسم ناگزير تصوير كردند. براي درايزر رنج بردن و از تصوير ساختارهاي رنج نوشتن اهميت اساسي دارد. اصولا در آثار وي فرم پيچيده و خاصي براي خواننده امروز ادبيات او وجود ندارد بلكه روح و جهان بيني متن اوست كه اثر را هنوز جزو شاهكارهاي ادبيات داستاني قرار مي دهد. تئودور درايزر در روز ۲۸ دسامبر ۱۹۴۵ در سن هفتاد و چهار سالگي در هاليوود از دنيا رفت. رمان حجيم تراژدي آمريكايي را مترجم معتبري چون سعيد باستاني ترجمه كرده است.
او كه در اوايل دهه ۶۰ از مترجمين مطرح ايران بود، نماند به سفر رفت و آثار مهمي مانند برهنه ها و مرده ها (نورمن ميلر) و تراژدي آمريكايي را به يادگار گذاشت. اميدواريم او دوباره روزي قلم به دست گيرد. ناشر اين شاهكار نشر هاشمي است كه در ۶۰۰۰ نسخه كتاب را منتشر كرده است. چاپ اول زمستان ۱۳۶۳ صورت گرفته است و كتابي به اين اهميت تجديد چاپ نمي شود. شايد دليلش ريسك چاپ آثار كلاسيك و حجيم باشد. مجموعه اي از داستان هاي اين نويسنده با نام «جف سياهه و سه داستان ديگر» را هم پرويز داريوش ترجمه كرده كه چاپ سوم آن در سال ۱۳۶۲ انجام گرفته است. خواهر كاري نيز گويا ترجمه شده كه به دلايل مختلف در بازار موجود نيست. در اين برهه جامعه ادبي جديد و نوپا از پشتوانه هاي كلاسيك كم بهره است. انتشار مجدد تراژدي آمريكايي مي تواند اتفاقي مهم باشد.
تئودور درايزر و اين ناتوراليسم آمريكايي: داستان رمان تراژدي آمريكايي ساده و پرماجرا است. جواني به نام كلايد در خانواده اي فقير و مذهبي به دنيا مي آيد. او احمق، ناپخته و تا حدودي معصوم است. طي ماجراهاي متعددي به استخدام عموي ثروتمندش درآمده و دختري فقير را براي حفظ آبرويش در مقابل اشراف شهر به قتل مي رساند. او دستگير شده و اعدام مي شود. شايد مختصر كردن داستان هاي كلاسيك آن چنان پسنديده نباشد اما با توجه به نوع قصه گويي درايزر اين كار لطمه اي به كليت پرآب و رنگ اثر نمي زند. براي خوانش رمان سه محور اصلي را فرض مي كنيم: ۱ ـ درايزر از جامعه اي مي آيد كه نه اصالت تاريخي اجداد انگليسي اش را دارد و نه روحيه ناسيوناليستي فرانسوي ها را، آمريكاي اوايل قرن بيستم، آمريكاي تكنولوژي و رشد سرسام آور اقتصادي است.
عمو سام با سرعتي چشمگير از بياباني وحشي، شهرهايي متمدن مي آفريند و پيامد اين اجتماع جامعه اي است كه طبقات متعدد اجتماعي در آن رشد خود را آغاز كرده اند. تراژدي شكست جنگ هاي آمريكا براي جنوبي ها تبديل به رخوت قدرت براي شمالي ها مي شود. نظام سياسي و اقتصادي بر مبناي ثروت و توليد استوار مي شود. هجوم آدم ها با نژادها و فرهنگ هاي مختلف به آمريكا، ملغمه اي را مي آفريند كه پيامد آن نابهنجاري فرهنگي جامعه دهه ۲۰ و ۳۰ آمريكا است. در اين فضا درايزر قهرماني را به دنيا پرتاب مي كند، قهرماني كه با توجه به روح و خواسته فطري بشري خواهان رشد است. او كه در نوجواني در محاصره مذهب طرد شده قرار دارد معنويت مسيحي را مساوي با تحجر و فروپاشي مي انگارد. زنجيره هاي مذهبي به پاي كلايد آن چنان دوامي ندارند وي با اينكه در دامان مسيحيت است از آن فاصله گرفته است. در واقع مذهب كلايد مساوي معنويت نيست.
او با ذهن خود در دل مسيحيت، معنويت مي جويد و هنگامي كه اين معنويت تبديل به تحقير و فقر مي شود، متافيزيك را مي بوسد و به كناري مي گذارد. در اين برهه از روايت، انسان نوپاي آمريكايي يكي از سنت هايي كه اين سرزمين را ساخته به دور مي اندازد. او «طغيان» مي كند. اين طغيان جنبه هاي ذهني ندارد في الواقع آدم هاي درايزر آن چنان متفكر نيستند بلكه با دلار ساخته شده اند! وقتي او به مراحل طغيان مي رسد، جامعه او را مي پذيرد و ما تازه درمي يابيم متن مذهبي خانواده كلايد، ارزشي براي خوانش ندارد. اولين خطا و گناه از كلايد سر مي زند. او به ميان جامعه رفته و حالا مي خواهد با فشار و جبري كه انسان ها به وجود آورده اند بجنگد.
او از پس آسمان برآمده، پس همگون شدن و گذر از جامعه پست شهرش نبايد كار سختي باشد. اين روال ادامه پيدا مي كند تا وقتي كه او به خاطر عشق دختري اشرافي، كارگري را كه از او باردار است از پاي درمي آورد و خفه مي كند. از اينجاي رمان به بعد كه شرح مفصل دادگاه است، اثر بيشتر حالت انتقادي پيدا مي كند و در پايان كلايد جوان اعدام مي شود در حالي كه مادر با ايمانش برايش دعا مي خواند. نهيليسم متني اثر به همراه ناتوراليسم فكري درايزر يك دايره ايجاد مي كند، دايره اي كه كلايد نمي تواند از آن بگريزد. كلايد در يك محور جنون انگيز روايت مي شود. او براي رسيدن به نقطه بالاي ذهنش مي كوشد با حذف سنگ هاي مقابل پايش، پيشرفت كند. او در ميان نابخردانگي پنهان جهان عيني، مي كوشد زندگي كند اما به علت كمبودها و عقده هاي مانده در وجودش، واپس مي رود و سقوط مي كند. مانند حيواني دختر را در آب غرق مي كند و عدالت ساخته شده به دست نظام سرمايه داري گوشمالي اش مي دهد. سقوط كلايد ظريف روايت شده است.
اصولا درايزر به مانند داستايوفسكي در برادران كارامازوف به روانشناسي جنايت اهميت مي دهد. او جنايت با گناه كبيره را بر موضوع خود حمل مي كند تا بتواند پوست اندازي و عرق ريزي روح انسان آمريكايي را در اين پروسه بازآفريني كند. هيچ كس از مرگ اين دختر متأسف نيست. خشم باستاني و حيواني آدم هاي رمان كلود را محكوم به تخطي از اصول مي كند. در واقع هنجارهاي متناقض اجتماعي و انسان هاي پيش بيني نشدني درايزر، به كلايد اجازه ساختن تئوري زندگي در ميان يك متن پرآشوب را نمي دهد. كلايد مي خواهد جايش را در ميان روايت پيدا كند. او براي اين عمل انساني، از تعقلي غيرانساني برخوردار شده است. در اين ميان تراژدي آمريكايي مفهومي پاروديك پيدا مي كند. روان او متلاشي مي شود و نظم ناساخته شخصيت او عيان مي گردد. او زيرساخت هاي متن خود را نمي شناسد. جنايت و خطا كه تا امروز بر ديگران بخشيده شده است بر او بخشيده نمي شود. او با اينكه اشرافيت آمريكايي را فاسد مي بيند اما در ميان فساد «لذت» مي برد. آدم هاي درايزر توقعي از آسمان ندارند و اصولا مذهب و معنويت ابزار ايشان است.
كلايد در اين هجمه از تناقض و نابساماني فريب مي خورد. با اينكه دوستش داريم اما از عمل او ضربه مي خوريم. اگر ديميتري در برادران كارامازوف به قتل محكوم مي شود اما كلايد در ميان جامعه خود محكوم به زياده خواهي مي شود. نقد صريح درايزر بر اومانيسم آمريكايي جاي حرف و ترديد باقي نمي گذارد. ۲ ـ هنر درايزر در انعكاس اين همه نابخردانگي است. او كلاسيك مي نويسد، عمق و حجم آدم هاي بالزاك و داستايوفسكي را به همراه دارد اما اثر او يك ضدكلاسيك عميق است. سه نكته در اين ادعاي من قابل ارائه است. نخست اينكه با توجه به معيارهاي كلاسيسم قبل از درايزر، رمان كلاسيك به معناي رفتارشناسي و تبيين حادثه بود. در واقع نويسنده اي مانند بالزاك از هجمه آدم هاي خود براي ساختن يك سنت روايي و يك جهان جديد سود مي برد. رئاليسم او برپايه تعريف هگل شكل مي گيرد. كلاسيسم قبل از درايزر به بازآفريني رئاليسم عيني مشغول است.
|
|
پس آدم ها ذهن دارند و اشيا صاحب نقش و شكل هستند. اگر برطبق تعريف معروف پوپر كه انسان را فاعل و شي را مفعول مي داند به قضيه نگاه كنيم، درمي يابيم كه جهان مثلا بالزاك داراي طبقه علي معلولي است. حتي ناتوراليسم زولا كه درايزر بدان توجه عميقي دارد سنت خود را در شي بودن انسان ها پيدا مي كند و حال مي خواهد نكبت اين شي وارگي را فرياد كند. اما رمان درايزر در واقع تنها به بيان رفتارهاي قهرمان هاي او مي پردازد. اگر رمان كلاسيك را متني رفتارشناس بدانيم اثر درايزر از اين امر تخطي مي كند و به طور كل روانشناسي آدم هاي اثر تبديل به تحميل رواني متن نمي شود. نكته دوم در فرم روايي اثر است. اين درست كه تراژدي آمريكايي به تمام مراحل درام پايبند است اما اجراي اين مراحل به صورت داستاني با آثار پيش از او تفاوت زيادي دارد. به طور مثال نقطه محوري اثر يعني جنايت اين بار با سويه اي آشنايي زدا مطرح مي شود.
جنايت تراژدي آمريكايي به خودي خود اهميتي ندارد و تبديل به حادثه داستاني و فلسفي نمي شود بلكه درايزر با توجه به علايق و دغدغه هاي اجتماعي خود آن را نتيجه و پيامد طبيعي انسان آمريكايي قرن بيستم مي داند. كلايد شخصيتي مفعول است كه نمي تواند خود را به فاعل اثر تبديل كند شايد اين نگاه جزو جديدترين دستاوردهاي رمان درايزر در دوره خود بود. رمان كلاسيك تا آن روز فاعل داستاني و موضوع داستاني را مي شناخت حال اين فاعل هر وجهه متفاوتي هم داشت مهم نبود. اما درايزر كلايد را مشخص مي كند كه قوه روايت بر او حمل مي شود. حضور فيزيكي او در داستان تنها كاركرد روايت درام دوست را توجيه كرده و اين تراژدي آمريكايي را از نمونه هاي كلاسيك مانند جنايت و مكافات دور مي كند. سومين دليلي كه مي توان با توسل به آن اثر را يك ضدكلاسيك ناميد رويكرد ضدبيانگر نويسنده به جهان داستان او است. او با تمام نمادها و مولفه هايي كه ما آنها را مي شناسيم، اثر خود را نوشته است. كمتر مخاطبي است كه از رنج بردن، سياهي و شكست نمادين آدم هاي اثر اطلاع پيدا نكند. اما درايزر تمام اين نمادها را در آخر رمان بي ارزش مي كند. كلايد مثل يك حيوان كشته مي شود و صدايي از جهان هم درنمي آيد.
او ارزشي درون متني ندارد و محكوم به مردن است. بيانيه و يا مانيفستي شكل نمي گيرد، مادر او را دفن كرده و دوباره به تعاليم مذهبي خود مشغول مي شود. اگر در رمان قرن نوزده مانند سرخ و سياه ما با يك تراژدي انساني روبه رو هستيم، در پايان سپيدخواني متن باعث مي شود تا جهان تازه اي از اين هجمه كلمات بيرون بيايد. در حالي كه استفاده مبتكرانه درايزر از نهيليسم درون متني هيچ پيشنهادي براي سپيدخواني باقي نمي گذارد. مي توان جريان را اين گونه تشريح كرد كه بافت اجزاي رمان تراژدي آمريكايي از نوعي جهان بيني ماترياليستي سود مي برد كه در اين دور آدم ها جايگزين آدم هاي ديگر مي شوند. ادبيات درايزر يك جهان ضدپيام و بدون دستاويز است. پوچ انگاري ضدبيانگر او رئاليسمي را مي سازد كه واقعيت را بازآفريني نمي كند.
بلكه آن را اغراق كرده و با همان ريتم و همان ساختار تحويل خواننده مي دهد. تبارشناسي و اصولا تاريخ فردي در رمان مفهومي ندارد. مثلا اگر ما راسكلنيكوف را مي بينيم در عين حال انبوهي از داده ها و تحليل هاي رفتاري، زباني و مخصوصا تاريخي پشت سر او وجود دارد. «زيرا داستايوفسكي به وجود آدم خود به عنوان انسان اعتقاد دارد» در حالي كه جهان بي دروپيكر درايزر تاريخ و هويت فردي ندارد، هويت، همان روايت كلان گسترده جمعي است كه در رمان كلاسيك مفهومي پيدا نمي كند. از جهتي ديگر آدم هاي درايزر فاقد زبان فردي هستند. ايشان در پيامد آن ساختار ناتوراليستي صاحب زباني جمعي هستند كه مي كوشد با زبان هاي ديگر ديالوگ و در غير اين صورت آنها را حذف كند. تراژدي آمريكايي محملي براي طرح خيانت و بي رحمي است. اين بي رحمي درايزر را به معناي آرماني و كلاسيك عدالت خواهي و يا انسان از پاي افتاده نيچه رهنمون نمي كند. بلكه براي نويسنده هندسه و رياضي اين بي رحمي غير از بي رحمي ندارد. يك دور باطل كه همه چيز را به همه چيز ختم مي كند. با اين نگاه اثر درايزر از كلاسيك هاي دوره خود فاصله مي گيرد، با حفظ نام و سبك «رمان كلاسيك» اثري ضدساختارهاي فكري و دروني اين گونه ادبيات مي نويسد. در پايان: تراژدي آمريكايي رماني دو جلدي و بزرگ است. نقد اين اثر شايد خود نياز به نوشتن كتابي داشته باشد اين مقدمه كوشيد تا حدودي فضاي فكري درايزر را بازآفريني كند. فضايي كه او در مجموعه داستان جف سياهه با صراحت و خشونت عميق تري بيان مي كند.
درايزر از جامعه اي مي نويسد كه تقابل و برخورد انسان ها بيشتر جنبه هاي فيزيكي و تجاري مآبانه دارد. برخوردهاي ذهني و چالش هاي دروني ميان انسان هاي او معنايي ندارند. شايد درايزر را بتوان از پيشگامان نهيليسم اجتماعي دانست كه بدون فرياد و تف اندختن به جهان، آن را گزارش مي كنند. چيزي كه تراژدي آمريكايي را به اين درجه و رتبه رسانده عدم پيشنهاد جهاني تازه است. وجود و ماهيت جهان تازه اهميتي ندارد بلكه بودن آن احمقانه به نظر مي رسد. تراژدي آمريكايي شروعي بر داستان تكه تكه شدن تمام روايت هاي تعريف شده ادبي قبل از اين رمان است. يك حمله نفس گير و جنون باور.