پذيرفتن سفر ناجي صبري به ايران نه تنها عملي معقول و منطقي بلكه ضروري نيز بود اگر از بغداد تقاضاي اعزام نماينده ويژه جهت تحصيل اطمينان از عدم همكاري ايران با آمريكا بنماييم و يا چنان چه نمايندگان محترم مجلس همتايان عراقي خود را به ايران دعوت نمايند نابخردانه عمل ننموده ايم
گروه ايران: سعيد حجاريان تا كنون به نگارش مقالاتي درحوزه سياست داخلي مشهور بوده، اما گويا حوادث پيش روي خاورميانه سياستمداران ايراني را نيز به حضور در عرصه بين المللي و تحليل مسائل منطقه هدايت كرده است. مقاله اي كه مي خوانيد به طور اختصاصي براي همشهري نوشته شده است.
بحران عراق: مواضع و عمل ما
دولت كنوني آمريكا بنا به دلايل داخلي،۱ خارجي۲ و رفتار عراق در صدد خلع سلاح و احتمالا تغيير رژيم بغداد است. از آنجا كه در اين نوشته به دنبال بايدها و نبايدهاي مواضع و عمل خودمان هستيم، از احصا و تبيين دلايل رويارويي آمريكا با عراق خودداري مي كنم و كانون تمركز خود را سناريوهاي محتمل در مورد عراق و موضع گيري ايران قرار خواهم داد. براي استقرار وسيع و گسترده نيروهاي نظامي آمريكا در منطقه و جنگ رواني همراه آن حداقل چهار سناريو متصور است:
۱ - افزايش و استقرار (DEPLOYMENT) نيروهاي نظامي آمريكا و متحدانش در منطقه موجب متقاعد كردن رژيم عراق در معتبر بودن تهديدهاي آمريكا مي شود. در نتيجه اين باور دولت عراق براي بقاي خود تن به خلع سلاح مي دهد. برخي از آگاهان سياسي و تحليلگران روابط بين الملل بر اين اعتقادند كه هم اكنون دولت عراق تمايل به تحقق اين گزينه دارد و حتي مذاكراتي در اين راستا انجام مي دهد. دغدغه عراق در اين رابطه عدم اطمينان به پايبندي آمريكا به قول و قرارهاي گذاشته شده است. عراق مطمئن نيست كه چنانچه خلع سلاح گردد، آمريكا بعدا به بهانه هاي گوناگون به دنبال سرنگوني رژيم حاكم بر آن برنيايد. حاكمان بغداد بر اين تصورند كه وجود سلاح هاي كشتارجمعي امكان بازدارندگي (DETERENCE) حداقلي را براي آنها در مقابل آمريكا و نيروهاي متحد آن فراهم مي كند. بعضي ها بر اين باورند چنانچه صدام حسين اطمينان حاصل كند كه آمريكا پس از خلع سلاح به دنبال سرنگوني رژيم او نيست، تن به اين عمل خواهد داد.
۲ - حضور گسترده نيروهاي نظامي آمريكا و متحدانش برخي از سران كشورهاي همسايه و منطقه را تحريك و ترغيب نموده است صدام را متقاعد كنند كه به همراه بستگان خود و بلندپايگان كشوري و لشكري رژيم، براي اقامت به كشور ديگري برود. اين گزينه به تلقي رهبران اين كشورها، هم براي صدام و نزديكان او بهتر است و هم براي كشور عراق. در مورد اين گزينه نيز او اطمينان ندارد كه پس از كناره گيري از قدرت در اندك زماني كشته نشود و يا سر از دادگاه جنايات جنگي بين المللي درنياورد. با وجود اين، چنانچه اطمينان هاي لازم به او داده شود امكان قبول اين پيشنهاد نيز اگرچه كم است ولي وجود دارد.
۳ - افزايش نيروهاي نظامي آمريكا و جنگ رواني۳ همراه آن و تماس و ارتباط دولت هاي منطقه و آمريكا با بعضي از امرا و افسران نظامي عراق، آنها را متقاعد گرداند براي حفظ يكپارچگي كشور، جلوگيري از وقوع جنگ داخلي و به راه افتادن حمام خون و. . . كودتا نموده و كشور را از بحراني حتمي نجات بخشند. با عنايت به نحوه اي كه صدام توسط حلقه هاي متفاوت امنيتي و نظامي از خود محافظت مي نمايد امكان تحقق اين سناريو چندان زياد نيست. اگرچه عملي شدن آن را هم نمي توان با اطمينان رد كرد.
۴ - در صورت عدم تحقق سناريوهاي فوق، ارتش آمريكا و متحدانش به عراق حمله نظامي خواهند كرد. در صورت حمله نظامي، حداقل مي توان دو امكان را در نظر گرفت:
الف - نيروهاي نظامي آمريكا قادرند سريع و نسبتا با تلفات كم رژيم بغداد را سرنگون كنند.
ب - نيروهاي آمريكا و متحدانش بنا به دلايل متفاوت۴ نمي توانند جنگ را به سرعت و با تلفات كم به پايان ببرند.
|
|
البته حالات مياني متفاوتي را مي توان در نظر گرفت كه به دليل رعايت اختصار به آنها نمي پردازم. در مورد مواضع كشورهاي منطقه در قبال هر يك از اين سناريوها بايد گفت كه دولت هاي عربي و تركيه دنبال تحقق سناريوهاي دوم و سوم هستند چرا كه از اين طريق ساخت قدرت و اقتدار در كشور عراق دچار تغييرات اساسي نمي شود و منافع آنها بدين وسيله تامين خواهد شد. دولت تركيه با رغبت و دولت هاي عرب با اكراه از تحقق سناريوي اول حمايت مي كنند. در صورت تحقق سناريوي اول نيز ساخت قدرت و دولت دچار تحول اساسي نمي شود و نگراني تركيه از احتمال استقلال و يا خودمختاري گسترده كردهاي عراق مرتفع مي گردد. در حالت چهارم (در هر دو صورت آن) ساخت دولت و قدرت دچار تحول اساسي خواهد گرديد و نقش، قدرت و منزلت شيعيان و كردها در دولت مركزي افزايش خواهد يافت. از آنجا كه تاثيرات منطقه اي اين تغييرات قابل پيش بيني نيست، دولت هاي تركيه و اعراب چندان رغبتي به جنگ از خود نشان نمي دهند. البته چنانچه به اين جمع بندي برسند كه وقوع جنگ حتمي است، درصدد تحصيل حداكثر منافع محتمل براي خود برمي آيند. شايان ذكر است كه تغييرات حاصله در صورت تحقق هر كدام از چهار سناريوي ذكر شده تبعات منطقه اي و جهاني گسترده اي خصوصا در ذهنيت و عملكرد حاكمان بر پنتاگون خواهد داشت. براي ما نيز محيط امنيتي و شايد ژئوپلتيك جديدي به وجود خواهد آمد.
در اين نوشتار به دنبال بررسي تاثيرات و تبعات تحقق هر كدام از سناريوهاي چهارگانه بر وضعيت ايران و منطقه نمي باشم. البته براي ما بدون ترديد ادامه وضعيت موجود (STATUS- QUO) مطلوب ترين گزينه است، زيرا دو دولت متخاصم ما براي مدت طولاني مشغول صف آرايي در مقابل يكديگر هستند. آمريكا طي سال هاي پس از جنگ دوم خليج فارس سرعت بازسازي قدرت رژيم عراق را (خصوصا در زمينه هاي سلاح هاي غيرمتعارف، سيستم هاي موشكي و سلاح هاي پيشرفته متعارف) به شدت كاهش داد و تا حدود زيادي كنترل نمود. صدام نيز قادر بود كه عمده توجه و انرژي آمريكا را به خود معطوف كند (البته مردم ستم كشيده عراق در اين دوره نيز رنج فراواني را تحمل نمودند). به هر صورت ادامه وضع موجود با در نظر گرفتن شرايط كنوني ديگر گزينه ممكني نيست. بنابراين بايد با توجه به سناريوهاي بديل و اين واقعيت كه مواضع و عمل ما در قبال بحران عراق از اهميت فراواني برخوردار است، ببينيم كه چه گزينه هايي داريم.
به عنوان يك مشاهده گر چهار رهيافت را در برخورد با جنگ عراق در ايران شناسايي نموده ام:
۱ - رهيافت حداقلي: قائلين به اين رهيافت معتقدند كه ما در اين جنگ بي طرف باشيم. از عراق بخواهيم كه قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل را رعايت نموده، به خلع سلاح تن در دهد و آمريكا نيز بايد در چارچوب قطعنامه هاي شوراي امنيت عمل نمايد. حداكثر مطالبات ما در قبال حداقل همكاري تامين حقوق شيعيان عراق، استقرار يك دولت دوست و يا حداقل يك دولت غيرخصمانه با ما، حفظ تماميت ارضي عراق، ملاحظات انساني در مقابل پناه جويان عراقي و برقراري ثبات در عراق است. در اين رهيافت در برابر حداقل همكاري تقاضاي ويژه اي براي تامين منافع خود از آمريكا نداريم. عملكرد و مواضع ما تقريبا شبيه عملكرد و مواضع ما در جنگ دوم خليج فارس خواهد بود.
۲ - رهيافت حداقلي به علاوه +: قائلين به اين رهيافت علاوه بر موارد مذكور در رهيافت فوق، اعتقاد دارند كه ما بايد با ميزان بيشتري از همكاري، تقاضاي تامين منافع خود را نيز از آمريكا داشته باشيم. آزادسازي سرمايه هاي مسدود شده ما در آمريكا؛ فروش هواپيماهاي بوئينگ و يا قطعات آن و يا رفع موانع براي فروش ايرباس به ايران؛ حمايت سياسي براي گرفتن غرامت از عراق؛ حذف و يا كاهش تحريم هاي اقتصادي آمريكا عليه ايران؛ و گرفتن تضمين هاي لازم در قبال برخورد با ايران از مواردي است كه در قبال نوع، سطح و عمق همكاري در جنگ عليه عراق به آنها اشاره مي شود.
۳ - رهيافت حداكثري خوش بينانه: معتقديم به اين رهيافت باور دارند كه بايد از وضعيت پيش آمده حداكثر استفاده را كرد و تمامي مسائل مهم بين ايران و آمريكا را مورد توجه و بررسي قرار داد. طرفداران اين رهيافت استدلال مي كنند كه گذر زمان به نفع ما نيست و آمريكا پس از حل بحران عراق (به هر طريق از چهار نحو ذكر شده به جز حالت ب سناريوي ۴) به سراغ ما آمده و ما ناگزير خواهيم بود در موضع ضعيف تري به حل و فصل مسائل بين دو طرف بپردازيم.۵ معتقدين به اين ديدگاه بر اين باور هستند كه ما منافع مشترك زيادي داريم و همكاري حداكثري در جنگ مي تواند منافع ملي ما را بيشتر و بهتر تامين نمايد.
۴ - رهيافت حداكثري مقابله اي: طرفداران اين رهيافت استدلال مي كنند كه آمريكا قصد محاصره نظامي ما را دارد و در نهايت به دنبال رويارويي نظامي با ايران و با هدف حداقلي تغيير رفتار خارجي ايران و يا حداكثري مورد انتظار (از لحاظ نظامي با هدف حداقلي نابودي تجهيزات هسته اي و يا حداكثري كاهش توانايي نظامي) است.۶ از ديدگاه علاقه مندان به اين رهيافت سياست برخورد منفعلانه با حوادث مهم منطقه اي از جمله بحران عراق توجيه منطقي ندارد و بايد با برخوردي فعال، دشمن استراتژيك خود يعني آمريكا را در تمامي عرصه هاي ممكن درگير نماييم۶ (مثلا در عراق، لبنان، افغانستان و...)
با برخي از پيشنهادهاي چهار رهيافت فوق موافق و با برخي از آنها مخالف مي باشم اما براي رعايت اختصار، در بخش آخر اين نوشتار نظرات خود را در مورد مواضع و عمل ما در قبال بحران عراق با توجه به وضعيت موجود مواضع، نيروها، مخاطرات، و. . . موجود به شرح زير در قالب رهيافت پنجم مطرح مي كنم.
۵ - رهيافت دو مرحله اي جداگانه: به نظر مي رسد كه ما بايد با توجه به وضعيت نيروها و مخاطرات در دو مرحله فعلي و پس از جنگ رهيافتي دو مرحله اي اتخاذ كنيم.
منابع اطلاعاتي آمريكا اعلام نموده اند كه عراق حدود ۱۴ تا ۱۸ (در بعضي نقل ها ۱۴ تا ۲۴) فروند موشك اسكاد در اختيار دارد. همچنين همين منابع اذعان مي كنند كه اين موشك ها توانايي حمل كلاهك هاي بيولوژيك و شيميايي را دارند. بر اساس همين اطلاعات اسرائيل باداشتن دو سيستم ضد موشكي ارو (ARROW) و تدارك پزشكي گسترده و تهيه ماسك هاي مخصوص حملات شيميايي و بيولوژيك و. . . خود را آماده نموده است.۸ نيروهاي نظامي آمريكا نيز از چنين امكاناتي برخوردار هستند. شايان ذكر است كه در اكثر برنامه ريزي هاي جنگ احتمالي با عراق از اولين اهداف آمريكا پاكسازي مناطقي از عراق است كه احتمال پرتاب موشك به اسرائيل را دارد. آمريكا حتي براي تركيه به دنبال تهيه و استقرار سيستم ضد موشكي پاتريوت (PATRIOT) مي باشد. اگرچه آمريكا ادعا مي كند كه توانايي نابودي همه پرتاب كننده هاي موشكي MISSILE LAUNCHER) ) در لحظه هاي اوليه جنگ را دارد، ولي آماده سازي و تداركات براي مقابله با حملات موشكي در اسرائيل و تركيه دلالت بر اين امر دارد كه امكان تحقق خلاف ادعاهاي مذكور نيز وجود دارد. بر اساس تحليل هاي واقع بينانه مي توان ادعا كرد كه چنانچه حمله نظامي آمريكا عليه عراق تحقق يابد، صدام و رژيمش نابود خواهند گشت و صدام نيز به خوبي از اين امر آگاه است. در چنين لحظاتي صدام احتمالا به دنبال اين خواهد بود كه به صورت قهرمان بميرد و مقاومت جانانه اي در مقابل آمريكا و متحدانش بنمايد و همچنين انتقام خود را از كساني كه به آمريكا جهت سرنگوني او كمك كرده اند بگيرد. بنابراين (از ديد او) معقول به نظر مي رسد كه تعدادي از موشك هاي خود را با كلاهك هاي بيولوژيك و يا شيميايي (در صورت امكان) به سمت اسرائيل پرتاب كند و بقيه را به كشورهايي كه از ديد او در منطقه همراه با آمريكا هستند (تركيه، كويت، عربستان، ايران و. . . ) پرتاب كند. تاثير اين موشك ها در كشورهاي مذكور متفاوت است. اصابت يك يا دو موشك با كلاهك بيولوژيك در تهران، بدون آمادگي هاي ضدموشكي و يا آمادگي هاي پزشكي، تاثيرش قابل مقايسه با بقيه كشورهاي ذكر شده نيست. اگر چه موافق حل و فصل مشكلات في ما بين به صورت متعارف مي باشم، ولي هر گونه همكاري با آمريكا را در اين مرحله (مرحله اول ـ قبل و يا در زمان وقوع حمله) در رابطه با بحران عراق به مصلحت ايران نمي دانم. ضرر محتمل از همكاري با آمريكا به مراتب بيشتر از نفع محتمل آن است. حداكثر امتيازي كه آمريكا در قبال همكاري در جنگ به ايران در خوش بينانه ترين حالت بدهد، تضمين هايي در مورد آينده (كه اساسا با تغييراتي در منطقه و يا در آمريكا نقض مي گردند) و يا قول هايي در مورد آزادسازي سرمايه هاي مسدود شده است. آمريكا حتي به طور جدي حاضر به گفت وگو در مورد رفع تحريم هاي اقتصادي در قبال همكاري در جنگ نيست. رفع تحريم ها به عوامل ديگري چون تغيير در رفتار سياست خارجي ما نسبت به اسرائيل بستگي دارد.۹
|
|
هيچ كدام از امتيازهايي كه آمريكا حتي در حالت خوش بينانه حاضر است به ما بدهد قابل مقايسه با هزينه محتمل براي ما نيست. بنابراين مصلحت ايران در قبل و در زمان وقوع جنگ بي طرفي كامل است. در اين راستا حتي دادن تضمين هاي اضافي به بغداد حاكي از محتاطانه و عاقلانه عمل كردن است. مبناي حركات ديپلماتيك و ارتباط با عراق در اين وضعيت نبايد از موضع قدرت، ضعف و يا فرصت طلبي باشد. حركت بر مبناي اعتمادسازي در اين زمان كوتاه باقيمانده تا حل و فصل بحران عراق، بلاترديد بيشتر تامين كننده منافع ملي ما است. با اين روش و از اين موضع ما هم انگيزه انتقام گرفتن را از صدام كاهش داده ايم و هم امكان حل برخي از مشكلات باقيمانده بين دو طرف را افزايش داده ايم. در اين شرايط از موضع قدرت با رژيم عراق صحبت كردن نتيجه اي براي ما نخواهد داشت چرا كه قدرت موثر تهديدكننده آن از جاي ديگري بر آمده و قدرت ما در ادامه بقا و يا سرنگوني آن بلاتاثير است.
فراموش نكنيم كه موقعيت و موضع ما در مقابل عراق با ديگر همسايگان و با ديگر قدرت ها تفاوت اساسي دارد و تعميم دادن رفتار ديگر كشورها در امتيازگيري از عراق در چنين شرايطي امري درست و معتبر نمي باشد (اگر چه حداقل در مورد همسايگان دادن امتياز استراتژيكي را به ياد نمي آورم). پذيرفتن سفر ناجي صبري به ايران از اين منظر نه تنها عملي معقول و منطقي بلكه ضروري نيز بود. اگر از بغداد تقاضاي اعزام نماينده ويژه جهت تحصيل اطمينان از عدم همكاري ايران با آمريكا بنماييم و يا چنان چه نمايندگان محترم مجلس همتايان عراقي خود را به ايران دعوت نمايند، نابخردانه عمل ننموده ايم. آمد و رفت هاي مخالفان عراقي به ايران و يا ايجاد تسهيلات براي عراقيان مخالف رژيم بغداد شرط احتياط نيست و بهتر است متوقف گردد. بلاترديد چنان چه براساس اعتمادسازي حتي يكجانبه (نه متقابل) رفتار نماييم، رفتارهاي ما در قبال رژيم عراق توجيه پذيرتر از رفتار بسياري ديگر از همسايگان و يا ديگر قدرت ها است. قبل از اينكه اشاره اي به مواضع و عملكرد ما پس از جنگ بنمايم، ضروري است اشاره شود چنان چه منابع اطلاعاتي خودمان اطمينان حاصل نموده اند كه صدام امكان استفاده از موشك هاي با كلاهك بيولوژيك عليه ما را ندارد مواضع و عمل ما در قبال آمريكا و عراق مي تواند و بهتر است كه متفاوت از پيشنهاد عدم همكاري باشد.
در رابطه با مواضع و عمل ما پس از جنگ (مرحله دوم) بعضي ادعا مي كنند چنان چه ما در قبل و يا در زمان وقوع جنگ بي طرف باشيم و ريسك نپذيريم، نمي توانيم انتظار تاثيرگذاري در آينده عراق را داشته باشيم. به عبارتي ديگر، آمريكا امكان تاثيرگذاري ما را بي نهايت محدود خواهد نمود. با در نظر گرفتن آرا و افكار حاكمان كنوني پنتاگون خصوصا در مورد مسايل خاورميانه و خليج فارس همكاري و يا عدم همكاري ما (عليرغم قول هايي كه سياستمداران انگليسي صادقانه و يا غيرصادقانه و ديگر سياستمداران منطقه اي و جهاني و يا مقامات رسمي و يا غيررسمي آمريكا بدهند)تاثير چنداني در به وجود آوردن امكان تاثيرگذاري در آينده عراق را ندارد. آنچه مهم است، زيرساخت از قبل موجود تاثيرگذاري ما در عراق است (مثل رابطه ما با شيعيان، رابطه ما با مجلس اعلاي عراق، حضور مرجعيت شيعه در نجف، رابطه با كردهاي عراق، شناخت ما از فرهنگ و اجتماع عراق و...) بي ترديد چنان چه بخواهيم در حد معقول در شكل گيري آينده عراق نقشي بازي كنيم نه تنها آمريكا امكان كاهش نفوذ معقول ما را ندارد بلكه با بحث هايي كه اين روزها در بين رسانه ها و سياستمداران آمريكايي در رابطه با آينده عراق مطرح است، طالب افزايش نقش معقول و سازنده ما نيز خواهد بود. بنابراين مهم ترين عامل تاثيرگذاري ما در آينده عراق نه همكاري ما در قبل و يا در زمان وقوع جنگ بلكه وجود زيرساخت هاي تاثيرگذاري در عراق است كه سياستمداران آمريكا را وادار به پذيرش نقش معقول ما مي نمايد، شايان ذكر است آنچه كه عمدتا آمريكا را از پذيرش چنين نقشي براي ما در آينده عراق باز دارد رفتاري از ما است كه: استقرار ثبات در عراق را خدشه دار كند، نيروهاي آمريكايي را به چالش طلبد، از گروه هاي راديكال حمايت كند، گفتمان ايدئولوژيك را به شيعيان القا كند، صدور نفت عراق را با بحران مواجه نمايد و. . . البته بجا است كه به آمريكايي ها به نحوي امكان استفاده ما از اين اهرم ها اطلاع داده شود و همچنين اطلاع داده شود كه ايران قصد استفاده از اين اهرم ها در صورت به رسميت شناخته شدن نقش معقول خود در آينده عراق را ندارد. به نظر مي رسد از طريق اين رهيافت دو مرحله اي مي توان در عين كاهش مخاطرات، منافع ملي كشور را به نحو مطمئن تري در شرايط موجود حفظ كرد.
پانوشت ها:
۱) از جمله دلايل داخلي مي توان به حضور قوي يك تفكر افراطي ايدئولوژيك بر منابع مهم قدرت آمريكا، انتخابات آينده آمريكا، يك بلوك از قدرت كه درصدد ايجاد تغييرات بنيادي راهبردي در آرايش جديد از حاكميت (POLICY) آمريكاست و. . . اشاره كرد.
۲) از جمله دلايل خارجي مي توان به آرايش جديد منطقه و جهان، مبارزه با تروريسم، مبارزه با گسترش سلاح هاي كشتار جمعي، كنترل و اثرگذاري بيشتر بر منابع نفتي عراق و منطقه و. . . اشاره نمود.
۳) جنگ رواني بخش مهمي از عمليات نظامي آمريكا عليه ديگر كشورهاست. منظور از جنگ رواني در اين جا صرفا پخش اعلاميه، تاسيس راديو و تلويزيون، فرستادن نامه هاي الكترونيكي و غيرالكترونيكي به سران نظامي و سياسي، استفاده از ضداطلاعات (DISINFORMATION) و... عليه كشور هدف نيست، بلكه مهم تر از آن فرتاباندن قدرت و هيبت نيروي نظامي آمريكا (PROJECTION OF POWER) است كه با مهارت هاي بسيار زيادي توسط دولت آمريكا به صورت برنامه ريزي شده و به وسيله رسانه هاي جمعي آمريكا به صورت غيربرنامه ريزي متمركز و غيرمستقيم انجام مي گيرد.
۴) مقاومت مردم و يا نيروهاي عراقي، ويژگي هاي جنگ هاي شهري و عدم آشنايي آمريكاييان با اينگونه جنگ ها، استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي توسط رژيم عراق و. . . مي تواند موجب طولاني شدن جنگ و افزايش تلفات شود.
۵) البته اگر روند حاكم بر سياست هاي آمريكا به دلايل داخلي و خارجي دستخوش تحول نشود و همچنان به دنبال اهداف اعلام شده و اعلان نشده خود باشد.
۶) پايگاه هاي نظامي آمريكا در كشورهاي شمالي ايران، در خليج فارس و كشورهاي حاشيه خليج فارس، در افغانستان و احتمالا در عراق امكان استراتژيك مهمي را در اختيار نظاميان و سياستگذاران آمريكا براي برخورد احتمالي قرار مي دهد.
۶) اين برداشت كه چه به صورت نظامي و چه به صورت غيرنظامي و يا جنگ هاي با شدت كم (LOW INTENSITY WAR) و همچنين با تشكيل ائتلافي مقطعي و استراتژيك چندجانبه به مقابله با آمريكا برخيزيم.
۸) سيستم هاي ضدموشكي ارو (ARROW) پيشرفته ترين سيستم ضدموشكي است. اين سيستم توانايي اين را دارد كه به مراتب سريع تر و در ارتفاع بالاتر موشك هاي پرتاب شده را هدف قرار داده، نابود گرداند. اسرائيل تاكنون دو سيستم ضد موشكي ارو را عملياتي نموده و در صورتي كه سومين سيستم را هم عملياتي كند، تمامي فضاي اسرائيل تحت پوشش حمايتي سيستم ارو قرار خواهد گرفت.
۹) هر سه موضوع ادعايي عليه ايران در خصوص تروريسم، توليد سلاح هاي هسته اي و سنگ اندازي در صلح خاورميانه در نهايت به مسئله اسرائيل بر مي گردد. منظور آمريكا از تروريسم، حمايت ايران از گروه هاي مبارز حزب الله، جهاد اسلامي و حماس است. در مورد توليد سلاح هاي هسته اي دو موضوع توان و نيت مهم است. چنان چه كشوري توان توليد سلاح هاي هسته اي را داشته باشد، ولي نيت استفاده آنها عليه آمريكا و متحدانش را نداشته باشد، آمريكا اگر چه با اكراه اما حاضر به چشم پوشي از اين «تخلف» است (مانند نمونه هاي پاكستان و هند). اما چنان چه كشوري توان توليد سلاح هاي هسته اي را داشته باشد و آمريكا به غلط و يا درست برداشت كند كه نيت كشور توليدكننده سلاح هاي هسته اي (يا به دنبال دست يابي به آنها) به جهت رويارويي با اين كشور و يا متحدانش است، اين امر را غيرقابل چشم پوشي قلمداد مي كند. تلقي آمريكا اين است كه با برد موشك هاي شهاب و كسب توانايي توليد سلاح هاي هسته اي، نيت ايران نابودي اسرائيل است.