نتايج هرگونه وفاق و همكاري واشنگتن ـ بغداد براي جمهوري اسلامي بسيار سنگين تر و وخيم تر از مقابله جويي متقابل آنهاست و شايد از اين نظر بايد گفت كه اتحاد گرگ ها براي ما بسي خطرناك تر از به جان هم افتادن آنهاست كه نبايد آن را از نظر دور داشت
محمدرضا شكراللهي
دو موضع گيري اخير مقامات بغداد در رابطه با جمهوري اسلامي ضرورت كاوش بيشتر مناسبات دو كشور را در كانون توجهات قرار داده است.
نخستين موضوع اعلام نظر دوباره رئيس جمهوري عراق در رابطه با بي اعتباري قرارداد ۱۹۶۵ الجزاير بود كه در جاي خود مهم است. صدام حسين كه در پي اشغال كويت و جبهه گيري ائتلاف جهاني به رهبري آمريكا در جريان جنگ نفت عليه بغداد در يك موضع گيري تاكتيكي در قبال تهران به اعتبار اين قرارداد اعتراف كرده بود، امروز سخن ديگري مي گويد. دومين موضع مقامات عراق در قبال جمهوري اسلامي ادعاي يك مقام اين كشور درباره تكذيب بمباران شيميايي حلبچه توسط عراق و نسبت دادن تلويحي اين جنايت به ايران بود. «محمد الدوري» نماينده عراق در سازمان ملل متحد در گفت وگو با «الجزيره» اعلام كرد: يكي از مأمورين سيا اعتراف كرده است كه حمله شيميايي به حلبچه توسط كشور ديگري با طرف مقابل جنگ با عراق انجام گرفته است.
به ادعاي وي، عراق گاز استفاده شده عليه مردم حلبچه را در اختيار ندارد و اين گاز از طرف كشور ديگري كه با عراق مي جنگيد، استفاده شده است. دليل پيدايش اين مواضع خصمانه عليه تهران در دوران تشديد تهديدات آمريكا براي آغاز حمله به اين كشور به ويژه با توجه به ديدار «ناجي صبري» وزير امور خارجه عراق از تهران درخور اعتناست. واقعيت اين است كه سياست بغداد در قبال بحران هاي مبتلا به جهاني از انعطاف و تاكتيك پذيري بسيار بالايي برخوردار است.
حكام بغداد نشان داده اند كه در راه اهداف منطقه اي و بين المللي خود به خوبي از سياست «ميخ و نعل» بهره مي گيرند و بدون كمترين پايبندي اخلاقي و حقوقي به تعهدات خود به سهولت ريسك پذير هستند. تجارب جنگ هشت ساله عليه ايران يا حمله به كويت اين واقعيت مسلم را ثابت مي كند. از اين حيث هم اينك نيز مقامات عراق براي رهايي خود از بحران جاري و حفظ خود حاضر به پرداخت هرگونه بهايي حتي ايجاد درگيري جديدي عليه جمهوري اسلامي هستند.
با اين اوصاف جاي بسي شگفتي است كه سياست خارجي كشورمان در قبال عراق نيز نه تنها از يكدستي لازم برخوردار نيست بلكه وابسته به حركات و سكنات بغداد در قبال تهران، رفتار عكس العملي نشان مي دهيم. در حالي كه مقامات عراق در قبال تهران مواضع متضادي از جنگ گرفته تا صلح و سازش اتخاذ مي كنند، سياست ما در برابر اين كشور بيشتر احساسي و انفعالي بوده و حتي در بسياري موارد از نوعي همكاري و همراهي و چراغ سبز نشان دادن ها به سيگنال هاي فرصت طلبانه بغداد تبعيت كرده است.
سردرگمي سياست ما در قبال عراق از همين رخدادهاي چند روزه اخير نيز قابل حصول است، چه در حالي كه برنامه سفر احتمالي وزير خارجه عراق به ايران اختلاف نظرهايي را در داخل ايجاد كرده و حتي به واكنش تند برخي نمايندگان مجلس عليه وزارت خارجه انجاميد، باز هم مقامات عراق وقيحانه از بي اعتباري قرارداد ۱۹۶۵ الجزاير و حتي دست داشتن تهران در بمباران حلبچه سخن گفته اند. به اين ترتيب، ملاحظات ذيل را درباره سياست خارجي كشورمان در قبال عراق بايد در نظر گرفت.
۱ ـ شك نيست كه حذف صدام به عنوان كينه توزترين دشمن جمهوري اسلامي از جميع جهات به صلاح كشورمان است و از اين نظر امروزه خواه ناخواه منافع ما و ديگران در يك راستا قرار گرفته است. سياست خارجي ما در قبال اين رخداد به رغم بي طرفي فعال، عملا در مواردي بوي همكاري با بغداد يا دست كم مقاومت در قبال تغييرات در حكومت عراق نيز از آن به مشام مي رسد كه در واقع خلاف جهت بهره برداري از فرصت ها به معناي عام واژه «سياست» در قاموس فرهنگ هاي سياسي است. البته واضح است كه اين نگره متأثر از تيرگي روابط جاري با واشنگتن رخ داده است. با اين حال نبايد از ياد ببريم كه منطق ديپلماتيك و مصالح ملي ما بالضروره حكم مي كند در عين پايبندي به راهبرد اصولي خود در قبال آمريكا راهكار مناسبي براي حل اين معادله دومجهولي بيابيم نه اينكه صورت مسئله را پاك كنيم. قطع نظر از نوع و چند و چون مواضع ما در قبال بحران عراق، طرح و برنامه ايالات متحده در اين خصوص به مورد اجرا گذاشته خواهد شد، از اين رو موضع گيري و جبهه آرايي عليه اين فرايند نه تنها نتيجه بخش نيست، بلكه ممكن است تبعات غيرقابل پيش بيني و بالقوه خطرناكي را نيز به دنبال داشته باشد. نتايج هرگونه وفاق و همكاري واشنگتن ـ بغداد براي جمهوري اسلامي بسيار سنگين تر و وخيم تر از مقابله جويي متقابل آنهاست و شايد از اين نظر بايد گفت كه اتحاد گرگ ها براي ما بسي خطرناك تر از به جان هم افتادن آنهاست كه نبايد آن را از نظر دور داشت. اين نكته اساسي را مسلم بدانيم كه همواره بهبود روابط صدام با آمريكا و حتي هر نوع حاكميتي در عراق با آمريكا در درجه نخست عليه كشور ما خواهد بود و بعيد نيست در سايه چنين اتفاق ناميموني مقامات كاخ سفيد بخواهند به اصطلاح اعضاي ليست «محور شرارت» را رودرروي هم قرار دهند و به اصطلاح با يك تير دو نشان بزنند.
۲ ـ سياست رسمي ايران در ارتباط با عراق «بي طرفي فعال» اعلام شده است در حالي كه در مواردي ديناميسم جاري تهران در قبال اين موضوع فاقد اهداف مشخص است و بر تشتت آرا و بي برنامگي دلالت دارد. از يك سو از در دوستي با گروه هاي معارض عراقي درآمده ايم و حتي پذيراي برخي از آنها در تهران شده ايم. از سوي ديگر دست رياكار مقام هاي بغداد را نيز فشرده ايم.
به ياد داشته باشيم كه «بي طرفي فعال» منوط به برقراري موازنه قوا و شرايط نيروهاي درگير در بحران و ريسك پذيري همسان روي گزينه هاست نه در موقعي كه از پيش تكليف تنازع نيروها پيداست. از اين نظر همكاري محاسبه نشده با بغداد در اين شرايط حساس به مثابه شرط بندي روي اسب بازنده محسوب مي شود.
۳ ـ بهسازي محاسبه نشده مناسبات با بغداد در مرحله حساس كنوني ممكن است، شبهه درهم تنيدگي سرنوشت ديپلماسي عراق با ما را در اذهان جهانيان به وجود آورد. به ويژه اينكه با قرار داشتن نام هر دو كشور در ليست محور شرارت بوش، گمانه مزبور به خودي خود بهانه اي به دست مي دهد براي القاي همسان نمايي سياست هاي تهران و بغداد در ادعاهاي واهي «تروريسم» و «تسليحات كشتارجمعي».
۴ ـ به رغم اعلام متجاوز بودن عراق در جنگ تحميلي و به بار آمدن يك هزار ميليارد دلار خسارت به كشورمان هنوز برخي از مواد قطعنامه ۵۹۸ مانند آزادي اسيران باقي مانده و پرداخت خسارت راكد مانده و وضع قرارداد ۱۹۶۵ الجزيره روشن نيست. در شرايطي كه در دو دهه اخير، به ويژه متعاقب تجاوز عراق به كويت رژيم صدام بر بغداد به عنوان متجاوزترين كشور جهان و بارزترين ناقض قوانين و امنيت بين المللي بر كرسي اتهامات جامعه جهاني نشانده شده است، سياست خارجي كشور ما در راستاي استيفاي حقوق پايمال شده ملت ايران به خوبي عمل نكرده است. اين همه در حالي است كه به پشتوانه صلابت موضع مقامات كشور كوچك كويت در قبال عراق ـ با علم به نقش انكارناپذير آمريكا در اين زمينه ـ نه تنها صدام حسين لاجرم به عذرخواهي از كويتي ها تن داد بلكه عملا هم اينك بخشي از درآمدهاي حاصل از برنامه فروش نفت در مقابل غذاي عراق مستقيما به عنوان جبران خسارت به جيب كويتي ها ريخته مي شود.
|
|
۵ ـ در حالي كه برخي از همسايگان با توجه به استيصال حاكم بر رژيم عراق و البته با نگاهي آزمندانه به ذخاير نفت شمال اين كشور، به فكر ماهي گرفتن از آب گل آلود شده در منطقه هستند و حتي بي محابا به جابه جايي نيروهاي خود در خاك اين كشور مبادرت مي ورزند كشور ما كه بدون هيچ گونه طمع و چشم داشتي معتقد به حفظ تماميت ارضي عراق است، نبايد در اثر بي مبالاتي و تن دادن به نزديكي تاكتيكي به بغداد، هم بهانه به دست طمع ورزان منطقه اي بدهد و هم با رانش گروه هاي اپوزيسيون از اطراف خود، افكار گريز از مركز را در اذهان آنان بيافريند.
۶ ـ به رغم فشار جاري بين المللي روي عراق و در منگنه قرار گرفتن شديد رژيم حاكم بر بغداد و در نتيجه اجبار صدام حسين به جلب همكاري همسايگان كشورش، ما از اين فرصت مناسب حتي براي كم كردن شر گروهك هاي ضدانقلاب برخوردار از حمايت بغداد نيز استفاده نكرده ايم.
۶ ـ تاكتيك پذيري بالاي رژيم صدام حسين و مهارت اين رژيم در بازي كردن با كارت هاي مختلف هميشه در چالش هاي مبتلا به داد اين رژيم رسيده و مفرهايي را در پيش روي حاكمان بغداد گشوده است لذا رهبران اين كشور با وقوف به خصومت واشنگتن عليه تهران و احساس خطر صهيونيست ها از ايران، مي كوشند با نشان دادن نوعي وفاق و همگرايي تصنعي با تهران در واقع جهت فشار ايالات متحده در منطقه را از عراق به سوي ايران سوق دهند و به اصطلاح توپ را روانه ميدان تهران كنند يا دست كم دامنه هدف يورش آوران به منطقه را متكثر سازند.
۸ ـ به ياد داشته باشيم كه در شرايط وانفساي كنوني موقعيت ايران با تمام كشورهاي ديگر منطقه و جهان كه در عين مخالفت با جنگ طلبي آمريكا براي حفظ منافع خود دست همكاري عراق را نيز رد نكرده اند، كاملا متفاوت است.
اين گونه كشورها با «سياست دو حوزه» خود مي كوشند در راستاي حفظ منافعشان همه پل ها را در پشت سر خود خراب نكنند، تا در صورت تعلق گرفتن اراده واشنگتن به حفظ صدام، بازنده بازي آمريكا در عراق نباشند و هم با مماشات جويي نسبي با كاخ سفيد آمريكايي ها را نيز بدوشند.
هيچ يك از اين كشورها اعم از منطقه اي و فرامنطقه اي در همسنجي با ايران داراي شرايط خطير تهران در بحران مورد بحث نيستند و به همين دليل رفتار سياسي ما در قبال اين بحران هم از حيث راهبردي و هم از حيث تاكتيكي بايد كاملا استثنايي و منطبق با جميع ملاحظات ملي، روابط خاص با عراق، ساختارگرايي منطقه اي بين المللي باشد.
بنابراين بستن سيكل راهبرد خود در قبال عراق (به هر ترتيب و در هر سو) با تمسك به رفتار ديگر كشورها براي توجيه كاركردهاي كنوني در عرصه سياست خارجي به غايت غيرعقلايي و نسنجيده است.
۹ـ واقعيت اين است كه واشنگتن با برخورداري از حمايت سازمان ملل و سازمان هاي امنيت جمعي مانند ناتو و حتي حمايت هاي گروهي و فردي واحدهاي سياسي منطقه درصدد تأمين منافعش بر حسب متغيرات نوبه نو شونده منطقه اي و جهاني است. از اين منظر حتي مي توان ديپلماسي آمريكا در قبال بحران عراق را نوعي «كنش سيال» ناميد، به گونه اي است كه نه مي توان به يكسره شدن كار صدام دل بست و نه روي ادامه حكومت او حساب كرد. اكنون در حالي كه آمريكا از يك سو همزمان با آرايش جنگي نيروهايش در منطقه بر ضرورت آغاز حمله به عراق پاي مي فشارد، برخي مقام هاي اين كشور نظير دونالد رامسفلد كه حتي در جرگه گروه هاي جنگ طلب و به اصطلاح «گروه بازها» در سياست خارجي ايالات متحده محسوب مي شود، نيز از امكان مماشات با بغداد و ادامه حكومت صدام حسين مي گويند. برخي از نظريه دانان نيز از ايران به عنوان هدف بعدي منويات جنگ طلبانه آمريكا در منطقه نام مي برند و از آن بدتر برخي ديگر اصولا هدف حضور ايالات متحده در منطقه را جمهوري اسلامي ارزيابي مي كنند.