در شناخت حوزه آبخيز سفيد رود
سفيد رود نماد اكوسيستم هاي خزري
|
|
پيش درآمد :
رودخانه ها، شريان هاي حياتي كشور ما به شمار مي آيند و سفيد رود يكي از مهم ترين حوزه هاي آبخيز ايران است. شناخت ارزش هاي زيست محيطي و آسيب هايي كه متأسفانه بر اثر بي توجهي و غفلت دستگاههاي مسئول به اين حوزه مهم آبخيز وارد شده است، اين امكان را فراهم مي كند كه به نحوي به جبران اين ضايعات سنگين برخيزيم. گزارشي كه طي دو شماره درباره «سفيدرود» از نظرتان مي گذرد، چكيده يك پژوهش مفصل است.
منابع آب
در اين حوزه آبخيز ۴۵ رودخانه عمده اصلي با دبي متوسط حدود ۶۶۵ متر مكعب در ثانيه شبكه آبهاي سطحي حوزه را تشكيل مي دهد. يكي از عمده ترين اين رودها سفيدرود است. و آبهاي زيرزميني حوزه شامل ۸۸۷۴ دهنه چاه با ۱۱۹۱ حلقه قنات و ۸۶۸۴ دهنه چشمه با دبي حدود ۱۰۰ متر مكعب در ثانيه مي باشد و تا قبل از سالهاي خشكسالي سالانه بالغ بر يك ميليون و ۵۴۲ هزار متر مكعب از آنها آب برداشت مي شده است.
سفيد رود بزرگترين رودخانه سواحل جنوبي درياي مازندران است كه از كوههاي چهل چشمه كردستان و آذربايجان سرچشمه گرفته است و پس از مشروب كردن زمينهاي گيلان به درياي مازندران مي ريزد. رقم متوسط آب جاري در رودخانه هاي حوزه آبخيز جنوب درياي مازندران طبق برآورد تا سال ۶۳ بالغ بر ۵/۱۳ ميليارد متر مكعب در سال است. كه از اين رقم ۱/۴ ميليارد متر مكعب (بيش از ۳۰%) آن در سفيدرود و ۳/۱ ميليارد متر مكعب آن در شعب ارس و اترك و باقيمانده در بقيه رودخانه هاي شمال جريان دارد. سرچشمه اصلي رود سفيد كوه چهل چشمه كردستان است كه بعداً شعبه اي به نام (گروس) از كوههاي پنجه علي واقع در شمال غربي همدان و شاخه هاي ديگري (در ناحيه بيجار(گروس) به آن متصل شده و به سمت شمال جريان مي يابد و در ميانه رودهاي ديگري به نام (قرانقوش چاي) و (ميانه چاي) و هشترود چاي و آبهاي كوه سهند و بزقوش به آن مي پيوندد و بعد به طرف جنوبي شرقي متمايل مي شوند. سپس زنجان رود كه از چمن سلطانيه سرچشمه مي گيرد به آن پيوسته و سرانجام به تنگه منجيل مي رسد. تا اين نقطه رودخانه مذكور به نام قزل اوزن يا ( خوزو كويا رود سرخ ) ناميده مي شود و در اين محل شاخه ديگري به نام شاهرود كه از كوههاي طالقان سرچشمه مي گيرد و طول تقريبي آن تا منجيل حدود ۱۸۰ كيلومتر است و به آن مي پيوندد و اين شاخه تقريباً يك چهارم آب رودخانه سفيدرود را تأمين مي كند واز محل تلاقي رودخانه شاهرود و قزل اوزن به بعد رودخانه سفيد رود ناميده مي شود.
رودخانه سفيدرود در طول تاريخ از رودخانه هاي منحصر به فرد در حوزه جنوبي درياي خزر از لحاظ مهاجرت و
زاد و ولد آبزيان و بخصوص گونه هاي ماهيان خاوياري و گونه هايي از ماهيان استخواني بوده است. با احداث سد منجيل در سال ۱۳۴۱ با ظرفيت ۷۴/۱ ميليارد متر مكعب در محل اتصال دو رودخانه قزل اوزن و شاهرود كه بعد از به هم پيوستن سفيد رود را تشكيل مي دهند، تا حدودي وضعيت اكولوژيك و به طول كلي طبيعت حاشيه و بستر رودخانه شديداً در ارتباط با زاد و ولد آبزيان دگرگون شد. بخصوص پس از سالهاي ۵۹ و ۶۰ كه هر سال عمليات شاس (تخليه كردن رسوبات سد سفيد رود از طريق بازگذاشتن دريچه هاي عمقي سد را شاس گويند.) و لايروبي سد مخزني منجيل انجام شد كيفيت آب براي ماهيان نامناسب تر شد.
معرفي اكوسيستم ها
اكوسيستمهاي طبيعي در حوزه آبخيز سفيد رود، تالش، مرداب، به لحاظ سابقه طولاني بهره برداري هاي گوناگون از شرايط اوج اقليمي مربوط به اثر روند توالي نخستين اكولوژيك به آن دست يافته بوده فاصله زيادي گرفته است. به لحاظ مديريت نادرست منابع طبيعي و بهره كشي مفرط و بي ضابطه از اكوسيستم ها، شرايط طبيعي داراي سير قهقرايي شده است. براي درك بيشتر از اين روند شناخت تك تك اكوسيستم هاي موجود در منطقه ضروري است در اين منطقه چندين اكوسيستم متفاوت با ويژگي هاي طبيعي خاص قابل تشخيص است، كه شامل انواع اكوسيستم هاي جنگلي استپي، كشاورزي و تالابي است. ويژگي هاي اكوسيستم تالابي به شرح زير است:
اكوسيستم هاي تالابي
كليه آبهاي سطحي و همچنين اراضي كه به طور موقت پوشيده از آب مي شود و در آنها حيات گياهي و جانوري محيط زيست ويژه اي را بوجود مي آورد، تالاب ناميده مي شود.
تالابها در محيط اطراف نقشهاي زيست محيطي ارزشمندي از قبيل تنظيم سطح آبهاي زيرزميني در محيط هاي اطراف، تعديل ميكرو كليما، بهره مندي هاي چندگانه اهالي اعم از شكار و صيد پرندگان آبزي و ماهيان، استفاده از گياهان آبزي و استفاده به عنوان راهي آبي براي ارتباط بين روستاهاي اطراف را دارا مي باشند.
تراكم زمينهاي تالاب در حوزه هاي مرداب و تالش نسبت به ساير حوزه ها در منطقه حوزه آبخيز سفيد رود بيشتر است. اين نقاط بنابر تعريف ارائه شده توسط كنوانسيون جهاني رامسر، تمام محدوده ساحلي درياي خزر تا عمق آب ۶ متري كه باروري قابل توجهي دارد را شامل مي شود. پراكنش آنها از منهاي
۲۶ متر تا ارتفاع ۱۵۰۰ متري از سطح درياست، بيشتر شامل اراضي گود و پست با سفره آب زيرزميني نزديك به سطح زمين و يا ساير آبهاي سطحي است.
اين اراضي داراي خاك عميق با بافت سنگين و رسوبات ريز محتوي مواد آلي است كه در بسياري از موارد از گياهان آبزي مانند ني، لويي، سازو، گراستهاي آبدوست و گياهان غوطه ور در زير آب و شناور در سطح آب پوشيده شده اند كه اين تالابها در سالهاي اخير مورد هجوم عوامل تخريبي انسان ساخت قرار گرفته است. مثل ورود پسابها و فاضلابهاي شهري صنعتي و كشاورزي كه براي تالاب ها شرايط يوتريفيكاسيون را بوجود آورده است.
در اين حوزه آبخيز به نظر مي رسد كه پوشش گياهي كليماكس كه در گذشته هاي دور آن را فرا مي گرفته و شامل انواع درختچه ها و بوته هاي چوبي بود، اثر تخريب فزاينده به وضعيت امروزي رسيده است. عمده ترين عوامل تخريب در اين اكوسيستمها را چراي سنگين و مفرط و بي ضابطه احشام تشكيل مي دهد. بعد از آن ديم كاري غلات را بايد از عوامل تخريبي مهم محسوب داشت.
در اين زمينهاي شيب دار كه براي چنين بهره برداري آن هم با روش غلط شخم زني كه در امتداد شيب زمين انجام مي شود به سرعت فرسوده مي شود و ديگر امكان برگشت خاك و پوشش گياهي قبلي وجود ندارد. به بيان ديگر براي طي مراحل توالي ثانويه اكولوژيك در شرايط طبيعي بيش از يك هزار سال زمان مورد نياز مي باشد البته با اين فرض محال كه عامل تخريبي موجود كاملاً منتفي شده باشد!
در اكوسيستم كوهستاني منطقه كه ۱۵۰۰ تا ۴۸۰۰ متر از سطح دريا ديده مي شود، شيب زمين در اين نقاط از ۳۰ تا بيش از ۱۰۰ درصد است و مشتمل بر كوهستانهاي پرشيب با قلل داراي شكلهاي متفاوت و مواد تشكيل دهنده گوناگون است.
اقليم اين نواحي نيمه خشك بوده و ميزان متوسط بارندگي سالانه در اين نقاط از ۲۵۰ تا ۷۰۰ ميلي متر مي باشد. پوشش گياهي غالب آنها را درمنه، گون، گياهان يك ساله و انواع گياهان خاردار و مهاجم تشكيل مي دهد كه بر اثر شرايط شديد تخريبي به تدريج جايگزين گياهان اصلي شده اند. حيات وحش جانوري عمده آنها كل و بز مي باشد كه از شرايط زيستگاهي مطلوبي در اين منطقه برخوردار نيستند.
كاربري اصلي مورد پيشنهاد براي اين اراضي، حفاظت و جلوگيري از چراي احشام است. ضمناً بايد اقدامات ترميمي از قبيل پياده كردن طرحهاي آبخيزداري، نهال كاري و بذرپاشي را نيز از نظر دور نداشت. در عين حال مي توان نسبت به مديريت حيات وحش نيز استفاده تفرجگاهي غيرمتمركز مانند كوهنوردي به عنوان تنها كاربريهاي سازگار در اين سرزمين را مدنظر داشت.
اكوسيستم استپي مرتعي در محدوده ارتفاعي ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ متر از سطح دريا قرار دارد. شيب عمومي زمين ۵ تا ۳۰ درصد است. اراضي آن بيشتر فلاتها و تراسهاي فوقاني با كوهها و تپه ها با قلل مدور آهكي و يا دشتهاي سيلابي و در برخي ديگر از مناطق از واريزه هاي بادبزني شكل تشكيل شده است. خاك اين اكوسيستم كه عميق تا نيمه عميق است اقليم آن در نقاط مختلف از نيمه خشك تا نيمه مرطوب بوده و متوسط بارشهاي سالانه در نقاط مختلف ۲۵۰ تا ۱۲۰۰ ، ۱۲۰۰ تا ۲۵۰۰ ميلي متر در سال است. پوشش گياهي اين اراضي را گياهان مرتعي داراي ارزش علوفه اي پوشانيده است، كه در صورت رعايت اصول مرتعداري و توقف روند پرشتاب تخريبي موجود امكان بهره برداريهاي مرتعي بسيار زياد خواهد بود. حيات وحش غالب اين منطقه قوچ و ميش وحشي است. در حال حاضر به دليل شرايط تخريبي موجود و بويژه رقابت نابرابر اين گونه ها بادام اهلي در شرايط زيستگاهي خوبي قرار ندارد.
كاربري پيشنهادي در اين منطقه انجام اقدامات ترميمي از طريق آبخيزداري و نهال كاري و بذرپاشي و بويژه رعايت دقيق اصول مرتع داري قابل توجيه است. كاربري اصلي اين اكوسيستم علاوه بر مرتع داري عبارت از مديريت حيات وحش و تفرج غيرمتمركز است.
اكوسيستم هاي كشاورزي
از ارتفاع منهاي ۲۵ متر تا ۱۵۰۰ متر بالاتر از سطح دريا پراكنش دارد. شيب آنها كمتر از ۵ درصد مي باشد و مشتمل بر دشتهاي دامنه اي و رسوبي است كه بر اثر ته نشست ذرات ريز كه از ارتفاعات منتقل شده تشكيل يافته است. اقليم آن نيمه خشك و نيمه مرطوب تا مرطوب مي باشد، بارندگي متوسط سالانه آنها از ۲۵۰ تا ۱۲۰۰ در نوسان مي باشد و جانوران وحشي آنها شامل جوندگان، شغال و برخي از پرندگان مي باشد.
اين شاليزارها و چايكاريها و ساير زمين هاي كشاورزي واقع در بخش جلگه اي در حوزه هاي مرداب و تالش تا گذشته اي نه چندان دور عبارت از جنگلهاي جلگه اي بسيار باارزش شمال كشور بوده كه امروزه اثر كمي از آن بر جاي مانده است و آنچه كه امروز به عنوان اكوسيستم هاي كشاورزي در حوزه هاي مذكور مشاهده مي شود حاصل تبديل اراضي ياد شده است و در حال حاضر بنا بر مقتضيات اجتماعي و اقتصادي امكان اعاده آن جنگل هاي ارزشمند خيلي بعيد به نظر مي رسد، لذا در اينجا از اين قبيل زمينها به عنوان اكوسيستم هاي كشاورزي ياد شده است.
در واقع عرصه هايي كه به تدريج انساني شده است و امروزه به نام سيستم هاي اكولوژيك كشاورزي ناميده مي شود به طور كلي در صورتي كه قابليت لازم براي انجام عمليات كشاورزي را داشته باشد و اين عمليات به فرسايش، شوري و ساير پيامدهاي تخريبي در آنها منجر نشود مي تواند به صورت يك اكوسيستم در طول زمان قابليت استمرار بهره دهي داشته باشد. بنا براين، اراضي كه در طول زمان تحت عنوان ديم زارهاي كم بازده و يا زمينهاي تالابي با زهكشي نامناسب كه امروزه تحت عمليات كشاورزي قرار گرفته است، در اينجا مورد نظر نيست.
نكاتي چند لازم به يادآوري است: در مورد كاربري صحيح در اين اراضي تا حد مقدور از فرآيندهاي طبيعي بجاي نهاده ها و وسايل مصنوعي استفاده شود. به عنوان مثال تا حد مقدور براي مبارزه با آفات و بيماريهاي گياهي از شيوه هاي مبارزه بيولوژيكي و به زراعي به جاي سمپاشي استفاده شود، همچنين از كمترين ميزان كود براي رشد بيشتر گياهان مي بايست استفاده نمود.
پوشش گياهي
پوشش گياهي در قسمت عمده منطقه به صورت استپي و مرتعي است و در حوزه هاي مرداب و تالش پوشش گياهي به صورت جنگلهاي بسيار با ارزش مي باشد و جنگلهاي واقع در اقليم مربوط به حوزه هاي مرداب و تالش به طور كلي به جنگلهاي ناحيه هيركاني و يا خزري موسوم است. محتوي عناصر زيستي با منشأ اروپا و سيبري مي باشد. اين پوششهاي جنگلي بر اثر روابط متقابل و پيچيده موجود بين آب و هوا، خاك و موجودات زنده طي هزاران سال با پشت سر گذاشتن تغييرات پي در پي در اجتماعات گياهان، جانوران و موجودات ذره بيني آن و گذشتن از مراحل متعدد توالي، به شرايط پايدار امروزي رسيده است به طوري كه هنوز آثار ارزشمندي از گونه هاي آندميك دوران سوم و دوره هاي يخچالي در اين ناحيه تأييد كننده اين نظر است.
جنگلهاي اين منطقه را نبايد فقط به صورت مجموعه اي از درختان در نظر گرفت، بلكه به عنوان اكوسيستمهاي ارزشمندي از بيوم جنگلهاي برگ ريز خزان كننده به حساب آورد، در نتيجه ضروري است هرگونه دخل و تصرف در اين جنگلها ضمن رعايت دقيق اصول اكولوژيك و توجه كامل به روابط پيچيده موجود بين اجزاي اين اكوسيستمها انجام پذيرد و ضمن تنوع گونه هاي درختي و ساير جانوران بهره برداري مستقيم با توجه به استعدادهاي طبيعي و شرايط بوم شناختي و توجه به اين كه منافع اقتصادي اين جنگلها براي آينده هم باقي بماند. پيش از اين، جامعه جنگلي متشكل بود از جامعه هاي جنگلي راش، ممرزستان و بلوط ممرزستان و در سالهاي اخير با بهره برداري بي رويه از جنگلها بخصوص بهره برداري زياد از درختان بلوط و راش كه چوب آنها از كيفيت بهتري برخوردار است به افزايش چشمگير درختان ممرز انجاميده است. به علت قطع بي رويه درختان جنگلي منجر به رشد و ازدياد گونه هاي مهاجم نظير تمشك و سياتلو، ازملك، ازگيل، انار، وليك ها و ...
همچنين تبديل اراضي جنگلي و بهره برداريهاي غيراصولي و سودجويانه را بايد از عمده ترين علل و عوامل تخريب در حوزه آبخيز سفيد رود، مرداب و تالش به حساب آورد. مراتع منطقه مورد مطالعه عمدتاً گياهان ارمنه، گون، گراسهاي يكساله و چند ساله، كلاه ميرحسن و ساير درختان علفي مربوط به فلور ايرانو و توراني تشكيل مي دهد.
وضعيت آنها عموماً ضعيف و متوسط و قابل بررسي مي باشد. در مراتع هم بهره برداريهاي با سرعت انسان به چشم مي خورد در نتيجه وضعيت تخريبي را به مراتع تحميل مي كند. عمده ترين عوامل تخريب مراتع منطقه ابتدا چراي مفرط و بي رويه احشام است. پس از آن ديمكاري بي رويه در عرصه هاي مرتعي است و تقريباً در تمام اراضي مرتعي كه امكان شخم زدن وجود داشته اقدام به ديمكاري شده است و در اين قبيل زمينها كه اغلب شيبدار هستند بر اثر شخم كه بيشتر در امتداد شيب زمين صورت گرفته نه تنها گياهان چندساله كه سرمايه مرتعي به حساب مي آيند ريشه كن شده ، بلكه خاك در معرض فرسايش شديد قرار گرفته و سرمايه اصلي منابع طبيعي اين خاك كه بستر حيات در اكوسيستم هاي طبيعي است رو به نابودي است.
نسرين آقاجان نوري
ادامه دارد
|