ماتيو فلاورز، مدير گالري هنر شرق فلاورز، چندين بار آن را ديده است: حركات عجيب و غيرعادي مردم، وقتي كه براي اولين بار نقاشي هاي پاتريك هيوگز را مي بينند. فلاورز مي گويد: «ما آن را رقص پاتريك هيوگز ناميده ايم. مردم مي ايستند. به عقب برمي گردند. به چپ و راست سرك مي كشند و سرهايشان را بالا و پايين مي برند. انگار كه نمي توانند آنچه را كه مي بينند، باور كنند. »
به نظر مي رسد همانطور كه مردم زاويه ديد خود را تغيير مي دهند، همه چيز در نقاشي حركت مي كند. كتابخانه هايي با مفصل گردان، تغيير جهت ديوارها، تعدادي درهاي موازي كه به دورنمايي از ديوار بزرگ چين باز مي شوند. فلاورز ادامه مي دهد: «هنگامي كه آثار هيوگز در نمايشگاه هاي هنري به معرض ديد قرار مي گيرند، مردم فكر مي كنند كه اين عمل به وسيله آينه يا موتورهاي الكتريكي انجام مي شوند، اما حقه اي در كار نيست. حقه در ذهن خود شماست. »
از وقتي كه آخرين نمايشگاه هيوگز با نام Whoppers pective افتتاح شده است، فلاورز هر روز چندين بار «رقص» را مي بيند؛ اين نمايشگاه گران قيمت ترين آثار هيوگز را در خود جاي داده است و بعضي از آنها به قيمت ۸۰ هزار دلار به فروش مي رسند. در همه نقاشي ها عناصر رئاليسم و سوررئاليسم با ژرفانمايي سرگيجه آوري به هم آميخته شده اند كه به صورت مشخصه هيوگز درآمده است. لوييس ميزل، فروشنده آثار هنري در نيويورك، متاسف است كه عكس هاي دوبعدي نمي توانند به درستي توهم حركت را منتقل كنند و مي گويد: «او بي اشكال ترين توهماتي كه من تا به حال ديده ام را مي آفريند. »
|
|
هيوگز براي دست يافتن به چنين نتايجي، كار را با بوم هاي سه وجهي به شكل شكلات هاي توبلرون غول پيكر كه حول وجوهشان مي چرخيدند، شروع كرد. مثلث ها و هرم هاي متعددي از روي بوم به سمت بيننده بيرون زده بود. وقتي از يك طرف به طرف ديگر حركت مي كرديد، با ايجاد اين گمان كه قسمت هايي از نقاشي در حال ناپديد شدن هستند، موضع يك سطح نسبت به ديگري تغيير مي كرد. اما كليد واقعي اين توهم تاثيري است كه هيوگز آن را «پرسپكتيو معكوس» مي نامد. دالان هايي كه ظاهر مي شوند تا عقب بروند، درواقع در نقاط برجستگي به سمت بيننده، جلو مي آيند. ديوارهايي كه به نظر مي رسد تا انتها ادامه دارند، درواقع در فرورفتگي هاي بين نقاط، شكاف خورده اند. زماني كه هيوگز به اين ترتيب جهان را زير و رو كرد، ساختمان ها و ديگر ساختارها به گونه اي كاملاً نگران كننده شروع به حركت كردند. او سپس توهمات ايجاد شده را با استفاده از خط و سايه افزايش داد.
اگر اين نقاشي ها چنين شك قوي اي درباره ادراك و واقعيت برنيانگيزند، هر كسي ممكن است به عنوان يك حقه هوشمندانه به همه آنها بي توجهي كند. تاريخ شناس موسيقي، رزاموند مك گوئينس، كه از نقاشي هاي هيوگز اين درس را گرفته است كه مي تواند جنبه هاي منفي زندگي اش را به راحتي با تغيير موضعش نسبت به آنها، به كلي تغيير دهد، مي گويد: «آثار او بي اغراق زندگي مرا عوض كرده است. » هيوگز مي گويد: «مردم اغلب از من مي پرسند كه چرا آدم ها در نقاشي هاي من وجود ندارند. بايد به آنها بگويم كه شما آدم هاي نقاشي هاي من هستيد. بدون شما، آنها حركت نخواهند كرد. آنها فقط تكه چوب هاي نقاشي شده هستند. » در يكي از به ياد ماندني ترين آثار او، كه كمي پيش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تكميل شده بود، مركز تجارت جهاني را نشان مي داد، كه شجاعانه در مقابل آسمان نيلگون و شفاف ايستاده است. وقتي كه به نقاشي نزديك مي شويد، برج ها به طرف بوم عقب مي روند. يا اين اثر در شرف تكوين را در نظر بگيريد: تعدادي درِ زندان با منظره باشكوه پشت آن. آيا در انتها، درها به امكانات بزرگ و جديدتري باز مي شوند يا به آزادي خفقان آور؟ هيوگز مي داند. اين بستگي به تصور شما دارد.
نيوزويك: ۳ مارس ۲۰۰۳