پنج شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۲۵- April, 17, 2003
نواي انقلابي خوانندگان آفريقا
دهان هايتان را باز كنيد ديوارها را بشكنيد
در زيمبابوه پاسخ هميشه موسيقي است امبيرا (نوعي پيانو) به طور سنتي براي
احضار روح و به منظور درخواست كمك استفاده مي شد موسيقي در زيمبابوه روزنامه شفاهي بود و سرمقاله هاي خوانده شده اغلب موجب اقداماتي مي شدند
007575.jpg
ترجمه: نوشين ديانتي
به صدها نفري كه آواز توماس «ماپفومو» را همراهي مي كنند و بالا و پايين مي پرند بپيونديد تا ببينيد، بشنويد و احساس كنيد كه موسيقي چگونه مي تواند يك نيروي رهايي بخش باشد. غريو شادي و هلهله به افتخار مردي كه او را شير زيمبابوه مي نامند، سكوت يك شب مطبوع ژانويه در موتار را شكسته است. گوش كنيد. آنچه كه مي شنويد فقط صداي ناهنجار ماپفومو از درون آمپليفايرها نيست. ماپفومو خود آمپليفاير است. يك تاجر به نام افرايم مي گويد: «او صداي مردم است.»
با اينكه پليس در محل دست به سينه ايستاده و نگاه مي كند، تماشاگران چيزهايي را كه جرات گفتنش را ندارند، مي خوانند - نه، فرياد مي زنند. بيشترين همراهي مردم با آهنگ «ماريمانزارا» است كه درباره مردي با دهاني گشاد است كه همه كارگران را بيرون مي كند. همه مي خوانند: «در توطئه ات شكست خوردي. » ماپفومو هرگز نام مرد دهان گشاد را ذكر نمي كند، اما همه مي دانند كه او رئيس جمهور، رابرت موگابه است، كه زيمبابوه استقلال يافته را در طول ۲۳ سال بدبختي فزاينده اش رهبري كرده است. ماپفومو مي گويد: «من فقط سعي مي كنم به درون مردم نفود كنم. » همهمه اي كه سالن مملو از جمعيت را تكان مي دهد، نشان دهنده موفقيت اوست. همان هفته در آنسوي كشور «اوليور امتوكودزي» - كه غول ديگر موسيقي زيمبابوه است و قبلاً با ماپفومو در يك گروه بودند - در بينگا، ناحيه روستايي در كناره غربي زيمبابوه است. همان قدر كه موتار سرد، مرطوب و سبز است، بينگا داغ، خشك و قهوه اي است. توكو هم، با گيتارش در يك نيمكت چوبي تيره رنگ جاي گرفته است. او تمام روز، دست هاي بزرگش را به هم مي زند، بازوهاي بلندش را تكان مي دهد، با گام هاي بلندش در اطراف زمين سيماني لخت كنار استوديوي موقتي راه مي رود و خلاصه هر كاري مي كند تا دسته كر يتيمان ايدز - كه مشغول ضبط يك آلبوم خيريه با آنها است - را به هيجان آورد. بدون سخت گيري و تكرارهاي يك جلسه ضبط هم، بچه ها در اين گرماي جهنمي دارند از حال مي روند. وقت استراحت است - و نوبت توكو است كه آواز بخواند. دوجين بچه دور او جمع مي شوند و همديگر را هل مي دهند تا انگشتاني را كه به سرعت روي ساز حركت مي كنند بهتر ببينند. بعد، صداي توكو، قوي و خش دار، خوانندگان گروه كر را ساكت مي كند. «كاري را كه تو در تاريكي انجام مي دهي، يك روز برملا خواهد شد، كاري كه تو پشت درهاي بسته انجام مي دهي، روزي همه جا ديده خواهد شد. » «يك، دو، سه، چهار، بچه.... نه مدرسه دارند، نه غذا» و سوالي كه از آلبوم موفق او به نام تودي در سال ۱۹۹۸ درباره ايدز مطرح شد و حالا به تمام بحران هاي سياسي، اقتصادي، طبيعي و روحي كشور مربوط مي شود. «چه بايد كرد؟»
در زيمبابوه پاسخ هميشه موسيقي است. امبيرا (نوعي پيانو) به طور سنتي براي احضار روح و به منظور درخواست كمك استفاده مي شد. موسيقي در زيمبابوه روزنامه شفاهي بود و سرمقاله هاي خوانده شده اغلب موجب اقداماتي مي شدند. به گفته ماپفومو در دهه ۶۰ ميلادي وقتي كه يان اسيمتز تنها عضو سفيدپوست دولت بر آنچه كه در آن زمان رودزيا ناميده مي شد حكومت مي كرد. «موسيقي الهام بخش جوانان در مبارزه با رژيم ستمگر بود. »
اكنون زيمبابوه مستقل است، او مي گويد: «اما مبارزه هنوز تمام نشده است. » در سرزميني كه بيشتر جريان هاي مخالف به سرعت سركوب مي شوند، دو اسطوره موسيقي زيمبابوه مانند سيل خروشان آواز مي خوانند و فرياد مي كشند. شيوه هاي آنها متفاوت است - ماپفوموي بي پروا با سياست رودررو قرار مي گيرد؛ امتوكودزي، داستان سراي احساساتي تمثيل و استعاره را ترجيح مي دهد. اما آوازهايشان وارياسيون هاي متفاوتي از يك تم مشترك است - ساختن يك زيمبابوه بزرگ. هنگامي كه موگابه با جت به دور دنيا سفر مي كرد، اين دو آهنگساز هموطنان خارج از كشور را بازخواست مي كردند و آنها را به برگشت تشويق مي كردند. ممكن است پس از دوره ويتنام، آوازهاي اعتراض آميز عمدتاً در غرب از بين رفته باشند، اما در جنوب آفريقا - جايي كه موسيقي در زندگي مردم چيزي بيش از موسيقي فيلم است - هنوز اهميت دارد. امتوكودزي مي گويد: «وقتي آواز مي خوانم، پرچم زيمبابوه را بالا مي برم.» اگر ملت توسط موگابه، طبيعت و شرايط به زانو درآيند، آن وقت اين ميهن پرستان مي خوانند: «بپاخيزيد.» بايد متعجب شويد كه ماپفومو و امتوكودزي «تكرار گذشته» را تجربه مي كنند. هر دو آنها، در سال هاي ۱۹۶۰ در طول آخرين حمله نظامي كشور براي آزادي در شهرك سياه پوست نشين هايفيلدز در حراره براي به دست آوردن شهرت شروع به كار كردند. چارلز تاونگوا، مالك موشانديرا پاموه - هتل افسانه اي كه هر دو مرد در اوايل زندگي حرفه اي شان در آنجا برنامه اجرا مي كردند - به ياد مي آورد: «در آن روزها سياهان نمي بايستي پس از تاريكي هوا به شهر مي رفتند، يكي از معدود جاهايي كه مي توانستند بيايند، هتل بود. » ماپفومو و امتوكودزي كاري بيش از آواز خواندن انجام دادند. تاونگوا ادامه مي دهد: «آنها هميشه با موسيقي خود پيامي داشتند. آنها براي همه زيمبابوه اي ها مي خواندند و مردم را كنار هم جمع مي كردند.»
در سال ۱۹۶۶ امتوكودزي به گروه محبوب «واگن ويلز» پيوست كه ماپفومو هم در آن نقش مهمي داشت. اما هر دو به زودي از گروه جدا شدند تا هر يك به روش خود معروف شوند. ماپفومو هميشه مبارزتر بود. آواز هوكويا (مراقب باش!) باعث شد كه او را در سال ۱۹۶۶ سه ماه به زندان بفرستند. ترانه پامورو موشته (اين فقط يك حرف است، ۱۹۶۸) پاسخ اميدواركننده اي به سوگند اسميتز - كه مي گفت آفريقايي ها هيچ گاه حكومت نخواهند كرد - باعث شد كه سياهان به مبارزه استقلال بپيوندند. موسيقي ماپفومو با شيمورنگا (مبارزه) شناخته شده است و خود، سبك شيمورنگا لقب گرفته است. دو سال بعد، هنگامي كه زيمبابوه آزادي اش را جشن گرفت، توكو و گروهش، بلك اسپيريتز، با آلبوم آفريقا كه پر از قطعات رقص و خوش بيني هيجان انگيز درباره آينده بود، به بالاي جدول پرفروش ها رسيد.
زيمبابوه، سال ها طبق قول هايي كه در زمان انقلاب داده شده بود، پيش رفت. سرزمين شير و عسل، ذرت و تنباكو و گوشت آفريقاي جنوبي بود، اما خشكسالي و برنامه نادرست اصلاحات كشاورزي را نابود كرد. هفته گذشته، گزارشي دولتي اعلام كرد كه قانون هر نفر، يك مزرعه ناتمام خواهد ماند و مزارع دوباره بين مالكين سفيدپوست توزيع خواهد شد. مدتي طولاني بود كه زيمبابوه اي ها اين مسائل را مي دانستند. اما اين اولين باري بود كه مقامات رده بالا آنرا اعلام مي كردند. در ميان اين اغتشاشات توليد ذرت، قوت غالب، به ۲۰ درصد سال ۱۹۹۹ سقوط كرد. تورم طبق آمار رسمي به ۲۰۰ درصد رسيد و مردم مي گويند كه نرخ واقعي تورم خيلي بيشتر است. كنترل قيمت ها هم همه چيز را بدتر كرده است. يك قرص نان در بازار سياه ۱۰ برابر قيمت رسمي است - البته اگر پيدا شود: نانوايي ها آرد را براي درست كردن محصولاتي مانند دست پيچ كه كنترل قيمت نمي شود، استفاده مي كنند.
ماپفوموي ۵۶ ساله، در اواخر دهه ۸۰ ميلادي به اين فكر افتاد كه دوباره به مبارزه باز گردد. او مي گويد: «رشوه خواري شايع بود. موگابه جهت نادرستي را در پيش گرفته بود. » پاسخ او: وارومبوكووارومبو (۱۹۸۸) در خارج از كشور در سال ۱۹۸۹ با عنوان رشوه خواري، پخش شد. او دست از تلاش برنداشت ترانه هايي مانند زواتا كابوا كاهوندو (وقتي كه جنگ را تمام كنيم، ۱۹۹۴) وندياني واپارادزاموشا (چه كسي خانه ما را خراب كرد، ۱۹۹۸) مي نوشت. راديوي ايالتي زدبي سي - منبع اصلي اخبار و سرگرمي - معمولاً آهنگ هاي ماپفومو را تحريم مي كند. در طول «شيمورنگا» حكومت به يك ايستگاه موج كوتاه از موزامبيك برخورد كه در كشور پخش مي شد - تاكتيكي كه زيمبابوه اي هاي تبعيدي دوباره مورد استفاده قرار دادند. اكنون رژيم مي خواهد شكست خود را با به خدمت گرفتن خوانندگان محبوب با آلبوم هاي پروپاگاندا جبران كند. يك منتقد موسيقي از حراره مي گويد هنرمنداني كه ثبت نام كرده اند «به خاطر همكاري با سيستم فاسد و ظالم مورد تنفر هستند. » «تامپسون تسودزو» وزير دائم وزارت آموزش، ورزش و فرهنگ اقرار مي كند كه استراتژي ها بيهوده هستند. او مي گويد: «دولت نمي تواند موسيقي را كنترل كند. » هنرمنداني مانند ماپفومو در راديوهاي موج كوتاه تا زماني كه نوارها خراب شوند، شنيده مي شوند. تسودزو مي گويد: «بهتر است وزرا گوش دهند، آهنگسازها آنچه را كه مردم مي گويند، بيان مي كنند.» آلبوم اخير ماپفومو با عنوان «توا، توا» همزمان با سال جديد ميلادي در زيمبابوه منتشر شد. صداها آشنا هستند: امبيراي خوش آهنگ، گيتارهايي با صداي تودماغي، اركستر بزرگ سازهاي برنجي. نام آلبوم از نوعي موسيقي اعتراض آميز گرفته شده است. اما مدير برنامه هاي ماپفومو، كاتبرت چيرومو، مي گويد: «توا، توا بيشتر متفكرانه و كمتر سياسي است. » البته ضدسياسي نيست - با اين همه ماپفومو است. بيشترين همهمه علاقه مندان درباره آهنگ تيموتي است. اين ترانه از آدم ابلهي انتقاد مي كند كه كودكان را به خطر مي اندازد. رئيس جمهور اغلب That Idiot Mogabe)) TIM آن موگابه ابله ناميده مي شود. انطباق؟ از خود آهنگساز بپرسيد. او موذيانه لبخندي مي زند و فقط مي گويد: «آهنگ محشري است.» مخالفين مي گويند انتقاد كردن براي ماپفومو از زماني كه با خانواده اش بيشتر در آمريكا زندگي مي كنند، آسان تر شده است. ماپفومو مي گويد كه در سال ۲۰۰۰ «به خاطر بچه ها» نقل مكان كردند، كه تقريباً دليل مهاجرت هر پدر و مادر زيمبابوه اي است. او هر سال باز مي گردد تا آهنگ بسازد و مي گويد: «من در مبارزه براي آزادي و كشورم خواهم مرد. » بعضي منتقدين مي پرسند آيا او همچنين مي خواهد تا با هموطنانش زندگي كند - و رنج بكشد. آنها مي توانند از محل زندگي ماپفومو ايراد بگيرند، اما مبارزه در زيمبابوه، مبارزه يك ملت است نه يك فرد. او مي گويد: «مردم مي توانند وضعيت را تغيير دهند. آنها بايد سرنوشت خود را انتخاب كنند.» موضوع تنها بالا بردن مشت ها عليه موگابه نيست. امروز به گفته ماپفومو «ملت نابود شده است. » حتي بعد از اينكه رئيس جمهور از قدرت كنار برود. زمان - و كار زياد و سختي- لازم است تا دوباره ساخته شود. به همين دليل است كه اين مردان و موسيقي آنها مهم است. ماپفومو در مورد آنچه كه بايد در زيمبابوه انجام پذيرد، مي خواند، بنابراين مردم مي توانند همه آنچه را كه توكو مي گويد، به دست آورند.
شايد اگر زيمبابوه اي ها آنچه را كه توكو مي گويد از صميم قلب بپذيرند، گفته هاي ماپفومو زودتر به واقعيت بپيوندند. امتوكودزي ۵۰ ساله مي گويد: «حل مشكلات زيمبابوه از خود ما آغاز مي شود، ما ابتدا بايد خودمان شروع كنيم. » اولين قدم براي او نگاه به وضعيت داخلي است. زيمبابوه اي ها براي چه زندگي مي كنند و براي چه مي ميرند؟ واقعاً چه چيز مهم است؟ شهرت توكو از پرسش و پاسخ اين گونه سوالات با استفاده از تمثيل و استعاره به وجود آمده است. خارجي ها كه به موقعيت سياسي و اجتماعي آگاه نيستند، شايد منابع آهنگ هاي او را درك نكنند. شايد شعرها به نظر موعظه بيايند. اگر چه براي زيمبابوه اي ها حقيقت است. امتوكودزي از تفسير ترانه هايش سر باز مي زند. ولي مي گويد: «براي مردمي كه معني ترانه هايم را درك مي كنند، خوشحالم» و معمولاً هم در مورد معني اشعار او اتفاق نظر وجود دارد. آهنگ بسيار محبوب واساكارا از آلبوم بووما (بردباري) سال ۲۰۰۰ را در نظر بگيريد. توكو با ضربات درام كونگا و صداي دلنشين هوشو مردي سالخورده را براي اعتراف به اينكه ديگر نمي تواند بعضي كارها را انجام دهد، فرا مي خواند: «تو عمرت را كرده اي، وقتش است كه قبول كني پير شده اي. » بيشتر زيمبابوه اي ها آن را كنايه اي به رئيس جمهور مي دانند كه در آن موقع ۶۶ سال داشت. يكي از اعضاي گروه هم همين طور فكر مي كرد و طي اين آهنگ نور را روي عكس موگابه انداخت و مدتي را در زندان گذراند.
پس از انتشار آلبوم سال گذشته وونز موتو (اخگر سوزان) كه روي جلدش زيمبابوه را در آتش نشان مي داد، امتوكودزي از طرف پليس مخفي مورد بازجويي قرار گرفت. آنها حتي نتوانستند او را وادار كنند كه ترانه هايش را توضيح دهد. او مي گفت: «شما به [زبان] شونا صحبت مي كنيد، مگر نه؟ هر كسي خوب و بد را مي شناسد. آنها در اعماق درون، چيزهايي مي دانند. »
سرشت نيك، اصول اخلاقي و آهنگسازي امتوكودزي از تربيت مسيحي او شكل گرفته است. او در بيش از ۲۵ سال و بيش از ۴۰ آلبوم روش خاص خود را بسط داده است، آميزه اي كه ريشه در تعاليم انجيل و نواها و ريتم هاي سنتي شونا دارد، كه موسيقي توكو ناميده مي شود. در ترانه اي از آلبوم سال ۱۹۸۸ به نام انجيل، او آهنگسازي را با چيپانگامازانو (واعظ) مي نامد. او مي گويد: «من مي خواهم كه مردم به چيزهاي درست فكر كنند، اگر بر مسند قدرت نشسته اند يا خير. »
دبي متكالف مدير برنامه توكو مي گويد: «توكو اين رويا را در سر دارد كه با تبليغ كافي، قادر خواهد بود دوباره ارزش هاي بنيادين را رواج دهد و احساس مي كند هيچ منش اخلاقي باقي نمانده است. » او تنها كسي نيست كه اين گونه فكر مي كند. خيلي از زيمبابوه اي ها عقيده دارند مشكلات كشور حل نخواهد شد مگر اينكه جامعه، از بالا تا پايين، بازسازي شود. اما ارزش ها و منش اخلاقي از كجا مي آيند؟ براي زيمبابوه اي ها يك ترجيع بند وجود دارد كه بعضي اوقات به زبان متفاوتي بيان مي شود، اما هميشه يكي است: «ما به خدا نيازمنديم. » يكي از شناخته شده ترين ترانه هاي امتوكودزي در خارج از زيمبابوه، «پروردگارا، به من گوش كن» (۱۹۹۴) است، سفري سريع به بهشت بر بال ريفهاي گيتار. درخواست پرشور براي مداخله خداوند توسط خواننده آمريكايي باني ريت انجام مي شود. اين آهنگ، بهتر از هر ترانه ديگري در كارنامه او نشان مي دهد كه بسياري از مسيحيان مخلص مانند توكو، امروز چه احساسي دارند. «خدايا كمكم كن، احساس افسردگي مي كنم. » آينده بدون شك در ذهن توكو است. امتوكودزي مي گويد: «من از آهنگ هايي كه فقط براي مدت محدودي كاربرد دارند، متنفرم. يك ترانه بايد براي ديروز، امروز و فردا معني داشته باشد. » به همين خاطر است كه آلبوم اخير او اين همه ترانه درباره ايدز دارد. بيش از ۸/۱ ميليون زيمبابوه اي - يعني يك چهارم همه بالغين - HIV مثبت هستند. براي او، اين يك مسئله شخصي است. حلقه خانواده و دوستانش - مانند تقريباً همه در زيمبابوه - به سختي صدمه ديده است و مشكل برطرف نمي شود. به همين دليل است كه به دعوت يك سازمان غيردولتي براي استفاده از يتيمان بينگا در نوارهايشان پاسخ مثبت داد كه مقرري مطمئني را به جامعه مستمند آنها خواهد بخشيد. براي همين است كه اين همه در مورد ايدز مي نويسد: آهنگ تودي، يك كلاسيك توكو با صداي موزون گيتار و ترانه اندوه بار ماباسا كه مي پرسد «هنگامي كه همه نان آوران مرده اند، چه كسي به آنها غذا خواهد داد؟»
در اين بين امتوكودزي مبارزات كوتاه مدت در زيمبابوه را كنار نمي گذارد. به طور مثال، پاييز گذشته، به تاسيس شركت تعاوني موسيقي براي غذا كمك كرد كه درآمد كنسرت هايش براي رفع نياز فوري گرسنگي صرف مي شود. او مي گويد: «اين مشكلات به پايان خود نزديك خواهند شد. اين يك مرحله گذراست. » او عقيده دارد هر مرحله اي در زيمبابوه، به ارزش هاي اصيل نياز خواهد داشت - انضباط ذاتي، احترام به ديگران، غرور فرهنگي، اعتقاد. و به نظر مي رسد كه طرفدارانش هم با او موافق هستند. يك مستخدمه به نام شاميسو مي گويد: «آه، توكو! او رنج ما را مي شناسد. » و نيز پيشخدمتي به نام ابنزر مي گويد: «توكو آواز واقعيت ما را سر مي دهد. آنچه را كه اتفاق افتاده و خواهد افتاد را مي خواند. » منتقدين اصرار دارند كه اگر امتوكودزي بي رودربايستي در مورد سياست صحبت كند ممكن است كه واقعيت متفاوت باشد. كسي مي گويد: «او مانند همه است ـ مي ترسد. » او مي توانست از محبوبيتش براي ساخت يك بيانيه استفاده كند. جان ماتيند ريك «DJ » در راديو آفريقا مي پرسد: «اما به چه قيمتي؟ او مي توانست يك آلبوم معركه منتشر كند ـ و بقيه عمرش را در زندان مي گذراند. » توكو مي داند در آنچه مي كند و روشي كه انجام مي دهد قدرتي نهفته است. او مي گويد: «يك آهنگساز، سياستمدار نيست. او مردم را سرگرم مي كند. اما او همچنين وجود دارد كه كمك كند. او رهبري است كه تلاش مي كند حرف بزند، بياموزد. » زندان به اين معني است كه كلاس تمام شده است.
توكو، زيمبابوه چه بايد بكند؟ كشور به چه احتياج دارد؟ او با لبخندي به پهناي صورت به معني آنكه شما نمي توانيد مرا وادار كنيد كه درباره سياست حرف بزنم! اعلام مي كند: «ما به باران نياز داريم! لازم است باور كنيم كه هستيم و دوباره به يكديگر احترام بگذاريم. » سپس روحيه مردم را شرح مي دهد: «وقتي آب به جوش مي آيد، مسلم است كه سر مي رود. » در اين مبارزه آزادي، مانند مبارزه مشابه در دو دهه پيش، موسيقي اعمال فشار مي كند. روح سياه نوازنده گيتارباس مي گويد: «موسيقي براي ما زندگي است. » آهنگ هايي مانند هوني، سرود مذهبي ماپفومو (با مردم بازي نكن، آن ها مي توانند شورش كنند) و كوشنكاي متفكرانه امتوكودزي (به آن ها كه شجاعند اقتدا كنيد، آن ها كه پيش از شما رفته اند). قدرت و ضعف امكان تغيير را يادآور مي شوند. ماپفومو مي گويد: «موسيقي براي مردم خيلي مهم است. فقط بياييد از خدا بخواهيم كارساز شود. » ممكن است بعضي مردم متعجب شوند كه چرا تا به حال اين اتفاق نيفتاده است. جاكوب، يك كارمند در موتار، مي گويد: «ما ملت صبوري هستيم، بعضي وقت ها بيش از حد صبوريم. » جيپو كه دانشجوست مي گويد: «مردم از ميان اين موسيقي پيام هايي دريافت مي كنند. ما مي دانيم كه آن ها از صميم قلب آواز مي خوانند و به ما كمك خواهند كرد كه بپاخيزيم. »
در آخرين صبحي كه امتوكودزي در بينگاست، گروه كر قوي تر و از خود مطمئن تر به نظر مي رسد.
آن ها دو آهنگ را به سرعت اجرا مي كنند و توكو بازوانش را رو به بهشت مي گشايد امروز جشن پيروزي است. يا اين كه روز شكرگزاري است؟ اما بچه ها زود خسته مي شوند، صداهايشان مي لرزد. پاهايشان درد مي گيرد. لباس هاي جديد كه چيت قهوه اي با نوارهاي طلايي است ـ تنشان را مي خاراند. در ميانه آهنگ بونگاهلابللا، آهنگ اميدوارانه اي كه توسط همين بچه ها نوشته شده است و مي گويد به خداوند وفادار بمان! آوازبخوان! آوازبخوان! توكو دست هايش را تكان مي دهد و گروه كر را متوقف مي كند. او با رهبر اركستر در مورد تغيير يك نت مشورت مي كند و به سمت گروه برمي گردد. شروع مي كنند. از فراز هارموني چهارگانه شان، صداي توكو را مي شنويد، كه آن ها را تشويق مي كند.
«دهان هايتان را باز كنيد! بلندتر! مي خواهم كه شما اين ديوارها را بشكنيد. » اين پيامي است كه همه زيمبابوه بايد آن را بشنود.
تايم: ۳ مارس ۲۰۰۳

آن سوي آب ها
حقه در ذهن شماست
ماتيو فلاورز، مدير گالري هنر شرق فلاورز، چندين بار آن را ديده است: حركات عجيب و غيرعادي مردم، وقتي كه براي اولين بار نقاشي هاي پاتريك هيوگز را مي بينند. فلاورز مي گويد: «ما آن را رقص پاتريك هيوگز ناميده ايم. مردم مي ايستند. به عقب برمي گردند. به چپ و راست سرك مي كشند و سرهايشان را بالا و پايين مي برند. انگار كه نمي توانند آنچه را كه مي بينند، باور كنند. »
007580.jpg

به نظر مي رسد همانطور كه مردم زاويه ديد خود را تغيير مي دهند، همه چيز در نقاشي حركت مي كند. كتابخانه هايي با مفصل گردان، تغيير جهت ديوارها، تعدادي درهاي موازي كه به دورنمايي از ديوار بزرگ چين باز مي شوند. فلاورز ادامه مي دهد: «هنگامي كه آثار هيوگز در نمايشگاه هاي هنري به معرض ديد قرار مي گيرند، مردم فكر مي كنند كه اين عمل به وسيله آينه يا موتورهاي الكتريكي انجام مي شوند، اما حقه اي در كار نيست. حقه در ذهن خود شماست. »
از وقتي كه آخرين نمايشگاه هيوگز با نام Whoppers pective افتتاح شده است، فلاورز هر روز چندين بار «رقص» را مي بيند؛ اين نمايشگاه گران قيمت ترين آثار هيوگز را در خود جاي داده است و بعضي از آنها به قيمت ۸۰ هزار دلار به فروش مي رسند. در همه نقاشي ها عناصر رئاليسم و سوررئاليسم با ژرفانمايي سرگيجه آوري به هم آميخته شده اند كه به صورت مشخصه هيوگز درآمده است. لوييس ميزل، فروشنده آثار هنري در نيويورك، متاسف است كه عكس هاي دوبعدي نمي توانند به درستي توهم حركت را منتقل كنند و مي گويد: «او بي اشكال ترين توهماتي كه من تا به حال ديده ام را مي آفريند. »
007585.jpg

هيوگز براي دست يافتن به چنين نتايجي، كار را با بوم هاي سه وجهي به شكل شكلات هاي توبلرون غول پيكر كه حول وجوهشان مي چرخيدند، شروع كرد. مثلث ها و هرم هاي متعددي از روي بوم به سمت بيننده بيرون زده بود. وقتي از يك طرف به طرف ديگر حركت مي كرديد، با ايجاد اين گمان كه قسمت هايي از نقاشي در حال ناپديد شدن هستند، موضع يك سطح نسبت به ديگري تغيير مي كرد. اما كليد واقعي اين توهم تاثيري است كه هيوگز آن را «پرسپكتيو معكوس» مي نامد. دالان هايي كه ظاهر مي شوند تا عقب بروند، درواقع در نقاط برجستگي به سمت بيننده، جلو مي آيند. ديوارهايي كه به نظر مي رسد تا انتها ادامه دارند، درواقع در فرورفتگي هاي بين نقاط، شكاف خورده اند. زماني كه هيوگز به اين ترتيب جهان را زير و رو كرد، ساختمان ها و ديگر ساختارها به گونه اي كاملاً نگران كننده شروع به حركت كردند. او سپس توهمات ايجاد شده را با استفاده از خط و سايه افزايش داد.
اگر اين نقاشي ها چنين شك قوي اي درباره ادراك و واقعيت برنيانگيزند، هر كسي ممكن است به عنوان يك حقه هوشمندانه به همه آنها بي توجهي كند. تاريخ شناس موسيقي، رزاموند مك گوئينس، كه از نقاشي هاي هيوگز اين درس را گرفته است كه مي تواند جنبه هاي منفي زندگي اش را به راحتي با تغيير موضعش نسبت به آنها، به كلي تغيير دهد، مي گويد: «آثار او بي اغراق زندگي مرا عوض كرده است. » هيوگز مي گويد: «مردم اغلب از من مي پرسند كه چرا آدم ها در نقاشي هاي من وجود ندارند. بايد به آنها بگويم كه شما آدم هاي نقاشي هاي من هستيد. بدون شما، آنها حركت نخواهند كرد. آنها فقط تكه چوب هاي نقاشي شده هستند. » در يكي از به ياد ماندني ترين آثار او، كه كمي پيش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تكميل شده بود، مركز تجارت جهاني را نشان مي داد، كه شجاعانه در مقابل آسمان نيلگون و شفاف ايستاده است. وقتي كه به نقاشي نزديك مي شويد، برج ها به طرف بوم عقب مي روند. يا اين اثر در شرف تكوين را در نظر بگيريد: تعدادي درِ زندان با منظره باشكوه پشت آن. آيا در انتها، درها به امكانات بزرگ و جديدتري باز مي شوند يا به آزادي خفقان آور؟ هيوگز مي داند. اين بستگي به تصور شما دارد.
نيوزويك: ۳ مارس ۲۰۰۳

حاشيه هنر
• مخملباف: نقاشي مرده
«محسن مخملباف» كارگردان برجسته سينماي ايران به مناسبت حضور آثار حسين خسروجردي در نمايشگاه نقاشي ونيز، در كاتالوگ نمايشگاه يادداشتي را نوشته است. مخملباف در اين يادداشت كه نشريه سينماي نو آن را منتشر كرده نوشته است: «حسين خسروجردي، گرافيست و نقاش معاصر ايراني از نوابغ هنر دو دهه اخير ايران است. آثار او به دليل مضمون انساني اش، جهاني و به سبب فرم نوگرايش، امروزي است. اما چه سود كه وقتي نقاشي مرده است، نقاش زنده مانده باشد؟ چه خوب كه پيكاسو، ون گوگ، ماتيس و دالي و نقاشي با هم مردند و نماندند تا ببينند در عصر سينمايي هاليوود، كمپاني هاي پول، هنرمندان جهاني اند و در عصر ديجيتال، تروكاژ آي سي هاي ژاپني، از فسفر خاكستري ذهن پيكاسو شعبده بازتر مي نمايد.» مخملباف در ادامه آورده است: «من بيست سال است كه خسروجردي و آثارش را دنبال مي كنم. بدون ترديد اگر او هم در عصر امپرسيونيست ها بود ما مجبور بوديم اسم او را براي امتحان تاريخ هنر به خاطر بسپاريم. اما در عوض براي هنرمند نابغه اي چون او، هيچ چيز از آن احمقانه تر نشد كه در عصر سينماي ديجيتال، او هنوز نقاش مانده باشد.» اين كارگردان سينما همچنين افزوده است: «بارها به او گفته ام، جاي نبوغ تو در سينما خالي است اما هيچ گاه نتوانستم درياي توفاني را قانع كنم كه عاقل باشد او چون يك مرتاض هندي كه در سكون با يك درخت مسابقه گذاشته است، مي داند كه براي در آغوش گرفتن آسمان، بايد برزمين ايستاد. او در هنر همچون گردبادي است كه در يك فريم نقاشي زنداني است. راستي «نرودا» براي گردباد ساكن چه نامي گذاشته بود؟»

•«حمزه نامه» و كمال الدين بهزاد
سايت اينترنتي BBC فارسي، از برگزاري نمايشگاهي ديدني با عنوان «ماجراهاي حمزه» از روز ۶ مارس در موزه «ويكتوريا و آلبرت» در لندن خبر داده است. در اين نمايشگاه كه تا هشتم ژوئن ادامه خواهد داشت تعدادي از نقاشي هاي كم نظيركتاب «حمزه نامه» كه در سده هاي ۱۵ و ۱۶ ميلادي تهيه شده است به نمايش گذاشته شده اند. براساس اين گزارش، كتاب حمزه نامه در دو نسخه متفاوت تنظيم شده است كه نسخه اصلي آن ۱۸۶ نقاشي دارد. حمزه نامه ۳۶۰ داستان دارد و بسياري از اشعار نسخه اصلي را ميرعلاءالدين قزويني و ميرسيدعلي كه نظارت بر تهيه اين نسخه را به عهده داشته اند سروده اند. مسئوليت تهيه نسخه دوم حمزه نامه به عهده محمد عارف قندهاري نويسنده كتاب تاريخ اكبري و گردآورنده آيين اكبري واگذار شد. «قاسم علي» و «آقاميرك» از شاگردان كمال الدين بهزاد استاد مسلم مينياتور ايراني از جمله هنرمندان ايراني خالق اين اثر بودند و به همين دليل در بسياري از نقاشي هاي حمزه نامه تأثير آثار بهزاد كاملاً مشهود است حتي تعداد اندكي از نقاشي هاي حمزه نامه منسوب به كمال الدين بهزاد هستند.

• محمد شمس لنگرودي و موسيقي پاپ
نشريه «چلچراغ» گفت وگويي با محمد شمس لنگرودي انجام داده است. او در اين مصاحبه، عنوان كرده كه برخلاف بسياري از نسل سومي ها بيشتر به چيزهاي نو گرايش دارد تا چيزهاي كهنه. شمس لنگرودي در پاسخ به سوالي كه موسيقي پاپ را دوست دارد يا سنتي؟ گفته است: من از هر چيزي كه نو باشد بيشتر خوشم مي آيد و طبعاً پاپ را بيشتر دوست دارم اما باز نه به اين معنا كه موسيقي سنتي بي ارزش باشد.

• علي تجريدي در بيمارستان
استاد علي تجريدي آهنگساز و نوازنده ويولن، كه پيش از اين نيز به علت بيماري در بيمارستان لقمان الدوله بستري شده بود، دو مرتبه در بيمارستان دي (تهران) بستري شد. به گزارش خبرنگار همشهري، وي بهمن ماه سال گذشته در بيمارستان لقمان حكيم و تيرماه همين سال در بيمارستان آراد تهران بستري شده بود.

•كاوه گلستان و جناح خاص
روزنامه «ياس نو» چهارشنبه هفته گذشته پيام يك خواننده خود را به چاپ رساند كه معتقد بود: جامعه هنري ايران طي اين چند روز يكي از برجسته ترين عكاسان و فيلمسازان خبري خودش كه براي مملكت اعتبار بين المللي هم كسب كرده بود را از دست داد و در عين حال رسانه هاي همگاني ما كه زير نظر جناح خاصي هستند به هيچ وجه حاضر به بازتاب خبر درگذشت «كاوه گلستان» نشدند و به گونه اي بيگانه با اين هنرمند برجسته كه پدرش هم جزو مفاخر ادب و هنر ايران هستند برخورد كرده اند. بنده هم از همين جا به خانواده ايشان تسليت عرض مي كنم. يك سينماگر ايراني نيز در تماس با خبرنگار همشهري، با انتقاد از صدا و سيما گفت: چرا اين سازمان براي درگذشت خبرنگار الجزيره در جنگ پيام تسليت مي فرستد ولي حتي خبري از درگذشت كاوه گلستان در رسانه ملي پخش نمي شود.

• آب، نقاش را با خود برد
محمد واعظي، استاد خط و نقاشي هشترود در آب رودخانه قرانقو در اين شهرستان سقوط كرده و مفقود شده است. به نوشته روزنامه آسيا، رحيم عالي بيگي بخشدار مركزي شهرستان هشترود در گفت وگو با ايرنا گفته است: علت سقوط واعظي در آب به احتمال زياد سياهي رفتن چشم و سپس لغزش وي بوده است. وي افزوده است: واعظي به اتفاق جمعي از هنرمندان براي احداث و طراحي قسمتي از قلعه ضحاك رفته بودند كه اين حادثه اتفاق افتاده است. بخشدار شهرستان هشترود همچنين گفته است: براي يافتن وي ستادي متشكل از نيروهاي مردمي، امداد و نجات شهرهاي هشترود و ميانه تشكيل شده است.

•خرازي و نقاشي هاي جمال خرمي نژاد
جمال خرمي نژاد هنرمند نقاش در گفت وگو با خبرنگار بخش ميراث فرهنگي خبرگزاري دانشجويان ايران گفته است: در سفري كه به فرانسه داشتم در صحبت با صادق خرازي سفير جمهوري اسلامي ايران در فرانسه، قرار شد تا در جهت معرفي آثار و ابنيه تاريخي ايران، نمايشگاهي از كارهاي بنده در چند كشور اروپايي، از جمله فرانسه برگزار شود. گفتني است خرمي نژاد بيشتر آثارش را نقاشي با آبرنگ تشكيل مي دهد. به گزارش ايسنا آثار خرمي نژاد شامل پنجاه قطعه از استان هاي مختلف كشور است كه بيشتر بعد گرافيكي دارد تا نقاشي و در يك نگاه تمامي جنبه هاي تاريخي، تمدن و فرهنگ يك استان را مي توان ديد.

هنر
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |