پنج شنبه ۲۸ فروردين ۱۳۸۲
شماره ۳۰۲۵- April, 17, 2003
ايران
Front Page

تحولات حوزه علميه نجف و خشونت هاي اخير درگفتگو با هادي قابل
حوزه پس از ديكتاتور
قابل: بين نجفي هاو كربلايي ها حزب الدعوه و حزب العمل طرفداران مراجع و علما رقابت ها و بلكه حسادت ها وجود دارد
007480.jpg

گروه ايران ـ محمدجواد روح: دست «حيدرالكدار» را گرفته بود و به سمت چند تن از علماي شيعه مي رفت. حركت او نماد آشتي ميان شيعيان عراقي بود. الكدار را همه مي شناختند. او از اعضاي وزارت امور مذهبي رژيم صدام بود كه در نجف به عنوان كليددار حرم فعاليت مي كرد. قرار بود گفت و گوي وي با علماي شيعه در حرم امام اول شيعيان نقطه آغاز وحدت نيروهاي شيعي در عراق باشد. اما همه چنين نمي خواستند يا نمي انديشيدند. جوانان پر شروشوري هم بودند كه بگويند: «الكدار يك حيوان است. مردم نمي خواهند او در حرم باشد. » اينجا بود كه درگيري لفظي اين جوانان با الكدار و همراهش شروع شد. همراه او تيري هوايي شليك كرد. لحظه اي بعد جنازه هاي مثله شده آن دو، روي زمين بود. ۲۰۰ شمشير به دست «سيد عبدالمجيد خويي» را تكه تكه كرده بودند. روحاني ميانه رو و آشنا به تحولات بين المللي كه مي خواست شيعيان را با «عراق جديد» همراه سازد. ترور فرزند آيت الله العظمي خويي از مراجع فقيد نجف، نقطه آغاز خشونت هايي بود كه طي هفته اخير مهمترين شهر مذهبي عراق را دربر گرفته است. گروه هاي مختلف شيعي مي گويند كه خشونت ها به فرمان صريح جواني ۲۲ ساله صورت گرفته است. «سيد مقتدي صدر» فرزند آيت الله «سيد محمد صادق صدر» از روحانيان بلندپايه عراق است كه چهار سال پيش به همراه دو پسرش توسط عوامل رژيم صدام حسين كشته شده بود.
• • •
آمريكايي ها حتي پيش از حمله به عراق، نگران فعاليت هاي وابستگان حزب الدعوه بودند. آنها هر چند مي دانستند كه اين گروه، سرسخت ترين مخالفان صدام را تشكيل مي دهند اما در عين حال، از مشي بنيادگرايانه و ضدآمريكايي آنان نيز خبر داشتند. دستگاه هاي اطلاعاتي آمريكا در گزارش هاي خود اين احتمال نگران كننده را كه «مقابله با تجاوز آمريكا» گروه هاي مسلحي چون وابستگان حزب الدعوه را در كنار رژيم صدام بسيج كند، مطرح كرده بودند. حوادثي كه در نجف رخ داد، آن پيش بيني ها را به شكلي ديگر محقق مي سازد؛ گروه هايي در عراق فعال اند و كنترل آنها بسيار مشكل مي نمايد. اين واقعيتي بود كه سازماندهي سريع تشكيلات امنيتي آمريكا در عراق را ضروري مي ساخت.
• • •
نجف يكي از قديمي ترين شهرهاي شيعه نشين در جهان است كه آرامگاه اولين امام شيعيان نيز در آن قرار دارد. همين ها، كافي است تا در كنار داشتن حوزه علميه اي كهنسال، توجه جهان شيعه را به خود جلب كند. در اين ميان، ايران به عنوان بزرگترين كشور شيعه و همسايه شرقي عراق بيش از همه به اين تحولات توجه نشان مي دهد. كشوري كه با وقوع انقلاب اسلامي در آن از يكسو و تضييقات و فشارهاي رژيم صدام عليه علما و شيعيان عراقي از سوي ديگر، بر اهميت مذهبي آن طي ربع قرن اخير افزوده، تا آنجا كه حوزه علميه قم طي دو دهه اخير در جايگاه پيشين حوزه نجف نشسته است. تحولات اخير در عراق و به ويژه خشونت هاي نجف به خوبي نشان داد كه ايران هم از بعد سياسي و هم از زاويه مذهبي، عراق و نجف را زيرنظر دارد. انتشار اطلاعيه هايي از سوي مقامات عالي نظام جمهوري اسلامي، برخي مراجع قم، جامعه مدرسين، شوراي عالي و مديريت حوزه علميه قم در كنار فعاليت حزبي - سياسي دفاتر علماي نجف در تهران و قم گوشه اي از اين توجهات را بروز مي داد. واكنش ايران، آن زمان صريح تر و آشكارتر شد كه گروه تحت رهبري «سيد مقتدي صدر» بيت آيت الله سيستاني بزرگترين مرجع شيعيان در نجف را محاصره كردند. جوان ۲۲ ساله كه اينك نام گروه خود را «جماعت صدرثاني» گذاشته، ظاهراً از اين مرجع كهنسال شيعي خواسته بود يا اقتدار مذهبي او را بپذيرد يا اينكه ظرف ۴۸ ساعت به ايران بازگردد. او پيش از اين، چنين خواستي را از آيت الله «اسحاق فياض» نيز داشت. فياض از مراجع افغاني الاصل مقيم عراق است. با اين حال، جايگاه آيت الله سيستاني و نيز ايراني الاصل بودن ايشان، نگراني ها و واكنش حكومت و نهادهاي مذهبي ايران را به شدت برانگيخت. چرا كه به نظر مي رسيد گروه «صدرثاني» بيش از آنكه در جهت تقويت جايگاه شيعيان در آينده عراق حركت كند، از يك ناسيوناليسم افراطي پيروي مي كند كه حتي چهره اي نظير آيت الله سيستاني را نيز برنمي تابد. مرجع صاحب جايگاهي كه همواره بنا به سنت اغلب علماي نجف، از سياست كناره گرفته است. تا آنجا كه در طول جنگ اخير نيروهاي به رهبري آمريكا در عراق، نمايندگان آيت الله سيستاني در خارج از عراق بارها اعلام كرده اند كه او هيچ فتوايي به نفع هيچ يك از طرفين درگيري صادر نكرده است. گرچه شايعات زيادي در اين باره وجود داشت. ماجراي محاصره بيت آيت الله سيستاني در نهايت با مذاكره رهبران قومي پايان يافت، ضمن آن كه جمعي از عشاير شيعي، حفاظت از منزل ايشان را بر عهده گرفتند.
007485.jpg
آيت الله العظمي سيستاني (چپ) و مرحوم آيت الله العظمي خويي (راست)

اما موضع گيري ايران عليه خشونت هاي اخير در نجف، تنها از زاويه جايگاه اين شهر و مراجعي نظير آيت الله سيستاني نبود. اين اقدام از آن جهت نيز اهميت داشت كه برخي تحليل ها و گمانه زني ها را رد كند. تحليل هايي كه طبق آن، چنين حوادثي ناشي از جنگ قدرت ميان شيعيان عراقي بود و گروه هايي نظير مجلس اعلاي انقلاب اسلامي كه به ايران نزديك هستند، يكسوي آن محسوب مي شوند. در حوادث اخير، موضع صريح مقامات جمهوري اسلامي به دنبال زدودن چنين شائبه هايي نيز بود. «سيدمحمد باقر حكيم» رئيس مجلس اعلا نيز با انتشار اطلاعيه اي، مسئوليت هرج و مرج هاي اخير در نجف را «متوجه نيروهاي اشغالگر» دانست و بر «تلاش براي حفظ وحدت و كنار گذاشتن اختلافات جانبي جهت حفظ منافع عامه» تأكيد كرد. اين موضع گيري به بيانيه دفتر آيت الله سيستاني شباهت داشت كه اعلام مي كرد: «عتبات مقدسه و حيات مراجع عظام در نجف اشرف در آستانه خطر جدي است، مسئوليت هرگونه تعرض به امنيت اين شهر مقدس و حيات مراجع و فاضلان حوزه نجف و مراكز ديني عراق را برعهده نيروهاي مهاجم مي دانيم. » مسئول دانستن نيروهاي مهاجم از سوي اين دو جريان مهم شيعي در عراق در حالي صورت مي گرفت كه براساس گزارش خبرنگار بي. بي. سي در اين كشور: «به نظر مي رسد نيروهاي آمريكايي مايل به مداخله براي پايان دادن به محاصره منزل آيت الله سيستاني در نجف نبوده اند. » تحليلگر منطقه اي بي. بي. سي از آن متعجب بود كه «آمريكا كه ظرف سه هفته ارتش بسيار سطح پايين تر از خود را شكست داد، اكنون در وضعيتي بسيار پيچيده تر از آنچه پيش بيني مي كرد، گرفتار آمده است.»
گفت وگوبا «هادي قابل»
«هادي قابل» رئيس جبهه مشاركت قم و از اعضاي مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه اين شهر از كساني است كه تحولات اخير در عراق را مورد توجه قرار داده است. او در گفت وگويي با خبرنگار «همشهري» حوادث اخير و نيز آينده حوزه علميه نجف و تاثير آن بر حوزه قم را مورد بررسي قرار داده كه مي خوانيد.
• آقاي قابل! به دنبال سقوط صدام، حوادثي در شهر نجف رخ داد كه مهمترين آن ترور «سيد عبدالمجيد خويي» و محاصره بيت آيت الله سيستاني بود. شما اين حوادث را چطور تحليل مي كنيد؟
اينگونه حوادث در كشوري كه حكومت مركزيش را از دست داده است و هيچ نيروي حافظ امنيت ندارد، امري طبيعي است. به ويژه آنكه عده اي در پي تصفيه حساب هاي شخصي و يا گروهي باشند، از شرايط سوء استفاده كرده اهداف پليد خود را عملي مي سازند. در ارتباط با ترور مرحوم حجةالاسلام سيد عبدالمجيد خويي فرزند مرحوم آيت الله العظمي خويي (ره) همين موضوع صادق است. به ويژه آنكه بامشي ايشان عده اي مخالف بودند. سيد عبدالمجيد خويي ارتباطاتي با دولتمردان آمريكا و انگليس برقرار كرده بود و به همراه نيروهاي ائتلاف وارد عراق و نجف شد. حضور او در نجف و تماس هاي تلفني با خبرگزاري ها و اقامه نماز در حرم اميرالمومنين(ع) و سخنراني براي مردم نجف و اعلان كنفرانس خبري در صحن اميرالمومنين(ع)، سبب شد كه حسادت عده اي را برانگيزاند و برخي را به اين احساس وادارد كه از خويي عقب افتاده اند و ممكن است در آينده خويي سهمي را بگيرد كه به آنان نرسد. اين امر سبب بروز فاجعه اي شد كه منجر به كشته شدن او و دو نفر ديگر گرديد و پس از آن هم تعرض به ساحت مراجع و علماي نجف به ويژه آيت الله العظمي سيستاني را در پي داشت.
• آيا اين حوادث از دسته بندي هاي موجود ميان شيعيان عراقي نشأت مي گيرد؟
البته با كمال تاسف بايستي بگويم اين دسته بندي ها وجود دارد. بين نجفي ها و كربلايي ها، حزب الدعوه و حزب العمل، طرفداران مراجع و علما، رقابت ها و بلكه حسادت ها وجود دارد كه گاه افراد را از مسير حق و انصاف خارج مي سازد. اگر شيعيان عراق، نخبگان سياسي و علما و مراجع عراق براي اين امر چاره اي نينديشند عليرغم اكثريت شيعيان عراق، در آينده عراق با اختلاف و تفرقه نقشي نخواهند داشت. اگر شيعيان بخواهند نقش آفرين باشند اول بايستي اختلافات بين خودشان را برطرف كنند و پس از آن هم با برادران اهل سنت خود اتحاد و اتفاق داشته باشند، تا بتوانند حكومتي مبتني بر اراده و خواست مردم تشكيل دهند. بروز اختلافات و منازعات داخلي سبب دوام حضور نيروهاي آمريكا و انگليس در عراق خواهد شد.
• خشونت اخير مشخصا متوجه آيت الله سيستاني و نوه آيت الله خويي شده است. جايگاه اين دو مرجع در نجف چگونه است؟
آيت الله العظمي سيستاني از شاگردان برجسته آيت الله العظمي خويي هستند كه پس از ارتحال آيت الله خويي اكثر مقلدان ايشان به آيت الله سيستاني رجوع كردند، در حال حاضر ايشان در جهان تشيع يكي از مراجع بزرگ شيعه هستند. طبق وصيت آيت الله العظمي خويي كليه موسسات و اموالي كه از وجوهات شرعيه بوده است بايستي در اختيار آيت الله سيستاني قرار بگيرد، چون مرجع پس از ايشان هستند. جايگاه و منزلت آيت الله العظمي سيستاني در عراق، كشورهاي خليج فارس، هندوستان، پاكستان، ايران، افغانستان، لبنان و كشورهاي اروپايي و آمريكا موقعيتي ممتاز است و بيشترين مقلد را دارند.
• انديشه هاي اين دو مرجع، به ويژه از زاويه «اسلام سياسي» به چه شكلي است؟
007490.jpg

از نظر انديشه سياسي به نظر مي رسد اين دو بزرگوار (آيت الله خويي و سيستاني) تفاوتي با هم ندارند، هر دو بر اين باورند كه ورود مستقيم روحانيت در مسائل سياسي و مناصب حكومتي به روحانيت و دين ضربه مي زند. روحانيت بايد به ارشاد، وعظ، هدايت و انذار مردم، حاكمان و مسئولان بپردازد. رسالتي كه انبيا و اولياي الهي برعهده داشته اند و عمده وظيفه و رسالتشان بوده است.
• به نظر مي رسد اين نگرش به نسبت «دين» و «سياست» نمادي از تفاوت بينش حوزه هاي قم و نجف باشد...
اختلاف بين علماي قم و ايران با علماي نجف و عراق امري روشن و غيرقابل انكار است. به نظر مي رسد كه حوزه نجف و شاگردان مكتب نجف بيشتر به فقه سنتي و ماندن در چارچوب ديدگاه هاي پيشينيان از فقها گرايش دارند، اما حوزه قم به نوآوري و به روز كردن فقه گرايش دارد. نكته ديگر اين كه ديدگاه «ولايت فقيه» تحت عنوان فقيه حاكم و حوزه اختياراتش برخاسته از تفكر فقهي مكتب قم است و عمده فقيهان پرورش يافته در مكتب فقهي نجف به آن اعتقادي ندارند يا در حدود اختيارات آن اختلاف نظر دارند. و نكته سوم اينكه فقه حوزه نجف بيشتر نظري است و كمتر كاربردي، اما فقه حوزه قم كاربردي تر است.
• مي خواهيد بگوييد كه حوزه نجف دين را از سياست جدا مي داند، برخلاف قم؟
خير. مي خواهم بگويم كه تفكر رايج در حوزه نجف پرهيز از ورود مستقيم روحانيت و فقها در مناصب حكومتي و دخالت مستقيم در سياست است. آنها معتقدند كه نقش روحانيت نقش ناظر، واعظ، منذر و هادي است. اما مكتب فقهي قم معتقد است كه حكومت حق است و هرگونه اعمال حكومت بدون اذن فقيه جايز نيست. لذا معتقدند كه فقيهان و روحانيت بايد در حكومت وارد شوند. تفكر نجف معتقد است ورود روحانيت در اداره حكومت از اعتبار روحانيت در پناهگاه امن ملت مي كاهد. به همين جهت مي بينيم كه اكثر مراجع و بزرگان روحانيت شيعه كه از شاگردان مكتب نجف هستند از ورود مستقيم در امور حكومتي و دخالت در تصميم گيري ها سرباز مي زنند، در عين حال هر كجا كه احساس وظيفه كنند با تذكر، ارشاد و انذار مسائلي را به مسئولان يادآور مي شوند. اما تفكر حوزه قم چنين نيست. بلكه معتقدند كه بايستي در مناصب حكومتي وارد شد و دخالت مستقيم كرد و اين ورود و دخالت و حكومت كردن حق مسلم است.
• با توجه به اين مسائل، درون حوزه علميه قم هم نسبت به شيعيان عراقي و حوزه نجف دسته بندي و گرايش هاي مختلفي وجود دارد؟
با توجه به حضور حدود ۲۰ تا ۲۵ سال جمع كثيري از مراجع و علما و شاگردان مكتب نجف در قم و طرح انديشه هاي فقهي و معرفتي، طبيعي است كه بر آن مبنا عده اي تربيت شده و حامي جدي تفكر نجف هستند. از آن سو تفكر حوزه قم و شاگردان حضرت امام(ره) هم از جايگاه و پايگاه بالايي برخوردار است. طبيعي است اين گرايش ها در حوزه وجود دارد و منشاء اختلاف در ديدگاه مي شود و در نهايت صف بندي و دسته بندي شكل مي گيرد.
• با توجه به همه اين شرايط و خشونت هاي اخير، چشم انداز شيعيان عراق و حوزه نجف را چه طور مي بينيد؟
با توجه به اخبار و اطلاعاتي كه ما شنيده ايم، قول داده شده كه هيچ گونه دخالتي در امور حوزه علميه نجف و كربلا نشود و محدوديتي هم براي فعاليت حوزه علميه و رشد و بالندگي آن به وجود نياورند. بر اين اساس بنده فكر مي كنم در آينده نه چندان دور، شاهد بازگشت جمع كثيري از علما، مراجع، طلاب و فضلاي جهان تشيع به حوزه علميه نجف اشرف خواهيم بود. اين امر سبب بازگشت، عزت و اقتدار از دسته رفته اين حوزه كهن و عظيم شيعه خواهد گرديد. با اين وجود به نظر مي رسد دست هايي در كار است كه سهم شيعيان را در حكومت آينده از بين ببرند و يا كم كنند. دليل بر اين قضيه دامن زدن به اين اختلافات است. اگر نخبگان شيعه چاره اي نينديشند اين امر اتفاق خواهد افتاد.
•شما از حوزه نجف به عنوان «حوزه كهن و عظيم شيعه» ياد كرديد. اين اهميت تاريخي از كجا ناشي مي شود؟
حوزه علميه نجف اشرف در طول تاريخ تشيع مركز ثقل علوم و معارف بزرگ اهل بيت عليه السلام بوده و حرف اول را مي زده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران رژيم بعثي عراق به علت ترس از بروز انقلاب اسلامي در آن كشور و تاثيرپذيري حوزه نجف از ديدگاه هاي حضرت امام (ره) با توجه به حضور ۱۵ ساله امام در آن حوزه، اقدام به اخراج علما و فقهاي ايراني الاصل و شاگردان ايشان كرد. از سوي ديگر جمعي از مراجع و علما را به شهادت رساند و برخي را تحت فشار و كنترل شديد قرار داد. حكومت استبدادي و پليسي صدام حسين همه تلاش خود را در جهت تضعيف اين حوزه بزرگ به كار بست. اينك كه صدام و حزب بعث به نقطه پايان حكومت خود رسيده اند، اميد مي رود كه با دخالت سازمان ملل و جامعه جهاني حكومت آينده عراق مبتني بر خواست و اراده مردم تشكيل شود. روي كار آمدن حكومتي مردمي سبب خواهد شد كه جمع بسياري از مراجع، علما و فضلا و تشنگان معارف اهل بيت از كشورهاي ايران، پاكستان، هندوستان، افغانستان، لبنان و ساير بلاد اسلامي به سوي نجف حركت كنند و حوزه نجف اقتدار گذشته خود را به دست آورد.
• اگر آن گونه كه گفتيد حوزه نجف اقتدار خود را به دست آورد، آيا سبب تضعيف حوزه قم نخواهد شد؟
البته هيچ حوزه اي، حوزه ديگر را تضعيف نمي كند، بلكه رقابت علمي هم در پي خواهد داشت كه اين رقابت خود سبب بالندگي هر چه بيشتر اين دو حوزه عظيم شيعه خواهد شد. لكن اگر مقصود شما نقش آفريني اين دو حوزه در جهان تشيع باشد، بايد عرض كنم كه قطعاً در صورت بازگشت اقتدار گذشته به حوزه نجف، اين حوزه حرف اول را خواهد زد. در طول تاريخ شيعه همواره مرجعيت اعلاي شيعه كه عالي ترين مقام و مرجع ديني مردم بوده است، از سوي حوزه علميه نجف اشرف تعيين مي شده است. فقط در دوره مرحوم آيت الله العظمي بروجردي ـ رحمت الله عليه ـ زعامت و مرجعيت در حوزه قم شكل گرفت كه منشاء تحول عظيمي در حوزه قم گرديد. اما پس از رحلت آيت الله بروجردي باز هم حوزه نجف تعيين كننده بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و برخوردهاي رژيم بعثي عراق، حوزه قم يگانه حوزه جامعه تشيع شد. بازگشت جمع زيادي از مراجع، علما، اساتيد و طلاب از كشورهاي مختلف به نجف و فضاي آزاد و باز علمي آن سبب خواهد شد كه بر حوزه قم برتري يابد و همچون گذشته ترسيم كننده خط فكري و معرفتي و فقهي در جهان تشيع باشد.

نگاه اول
ميان دو مطلق

مهران كرمي
سيماي عراق پس از سقوط ديكتاتور، جنگي تمام عيار با همه نمادهاي نظم پيشين را نشان مي دهد؛ هرج و مرج، غارت اموال و انتقام. سي و پنج سال حاكميت جمهوري وحشت حزب بعث و نزديك به پنج دهه رژيم هاي پليسي متكي بر ايدئولوژي هاي رنگارنگ پان عربيسم، ناصريسم، سوسياليسم و ناسيوناليسم، از عراق كشوري به جا گذاشته كه در آن شرايط انقلابي همواره حكمفرما بوده است. بيست و پنج سال از اين دوران، مردي در عراق حكومت داشت كه تا هفته پيش عالي ترين سمت ها را با خود يدك مي كشيد. رئيس شوراي عالي فرماندهي انقلاب عراق، رئيس جمهور و نخست وزير و حتي وزير برخي از وزارتخانه ها كسي نبود جز شخص صدام حسين. عزت ابراهيم الدوري مرد شماره ،۲ طه ياسين رمضان مرد شماره ۳ و طارق عزيز مرد شماره ۴ عراق معاونان او در شوراي عالي فرماندهي انقلاب، رياست جمهوري و نخست وزيري بودند و دو فرزند صدام، عدي و قصي نيز در همه نهادهاي رسمي و امنيتي، رسانه ها و حتي نهادهاي غيرسياسي چون فدراسيون هاي ورزشي در راس كار بودند يا حرف نهايي را مي زدند، بقيه سمت هاي كليدي هم در دست بستگان نزديك صدام يا كساني چون سعيدالصحاف مي گشت كه چشم و گوش او بودند، هر چند كه صدام به هيچ كس حتي فرزندانش اعتماد نداشت و براي هر كدام جاسوسان و گماشتگاني استخدام مي كرد. حاصل اين دوران چيزي نبود جز بي اعتمادي همه به هم. قتل، سركوب، جنايت، اعدام بدون محاكمه، اتهام به خيانت و. . . واژگاني بودند كه در نظم آهنين مرد قدرتمند عراق اعتبار و رواج داشتند. تنها ملاك ها براي ارتقاي موقعيت و منزلت افراد در كشوري كه مردم آن زندگي عادي را فراموش كرده اند و حتي يك روز را فارغ از شرايط انقلابي و فوق العاده نزيسته اند، چيزي نبود جز اثبات وفاداري به شخص صدام و براي رسيدن به اين هدف راه هاي آشنايي وجود داشت؛ متهم كردن ديگر وفاداران، پرونده سازي عليه ديگران و مسئله دار كردن آنها تا مگر اينكه كسي ديگر پيدا شود و با او همان كند كه او با ديگران كرده بود. عضويت در حزب بعث و سيستم هاي پيچيده و مخوف استخبارات و تلاش براي متهم كردن مخالفان يا حتي دوستاني كه پيشرفت آنها تهديد به حساب مي آمد و برچسب جاسوسي، خيانت، ضديت با انقلاب ۱۹۶۸ عراق، عضويت در گروه هايي كه در وفاداري آنها به صدام ترديد بود و تلاش براي براندازي رژيم همه و همه اتهامات آشنا براي هر عراقي بود كه براي نجات جان خود يا تهيه مايحتاج روزمره زندگي، به آن نياز داشتند. ويژگي هايي كه كم وبيش در همه نظام هاي كمونيستي و فاشيستي و سازمان ها و نظام هاي سياسي بسته مدرن قابل مشاهده است. اين روزها و پس از فروپاشي رژيم بعث در عراق اتفاقي كه افتاده اين است كه مردم خود را در شرايطي متفاوت از گذشته مي بينند. انسان هايي كه در رويارويي با واقعيات رژيم حاكم بر خود به مرز استيصال رسيده بودند ناگهان براي نخستين بار خود را در شرايطي مي بينند كه اختيار و انتخاب انساني خود را مي توانند به اثبات برسانند. انرژي اين مردم، همچون فنري متراكم با قدرت تخريبي فراواني رها شده است و هيچ رادع و نظم بازدارنده اي جلودار آن ها نيست. اين انرژي به صورت خشم و نفرت، حس كين خواهي و انتقام جويي، جبران هر آنچه درگذشته بر اين مردم رفته و حتي در قالب هاي ارزش مدارانه اي چون مبارزه با بي عدالتي و ستم يا پس زدن آنچه در گذشته بر آنها تحميل شده خود را نمايانده است. كمتر فرد، گروه يا طبقه اي خود را از آن بركنار مي داند. هيچ چيز در جايگاه واقعي خود قرار نداشته و همه كس از موقعيت قبلي خود احساس نارضايتي مي كنند. همه خود را مظلوم مي دانند و هركسي جز خود را در ستم روا داشته بر آنها، سهيم مي دانند.
اين احساس حتي از مرز افراد و كسان هم گذشته و هويت هاي فردي و جمعي غيرخود را در بر مي گيرد. عرصه، عرصه مطلق هاست و چيزي نسبي به نظر نمي رسد. در اين فاجعه هولناك كمتر عرصه اي از تعرض مصون مانده است. مذهب در برابر مذهب، هويت هاي نژادي در برابر يكديگر و حتي جنگ در درون هويت ها، مذهب ها و نژادها خود را نشان داده است و حتي به علماي مذهبي و وفاداران آنها سرايت كرده است. عرب در مقابل عجم، كرد در مقابل عرب طرفداران فلان عالم ديني در برابر عالم ديگر كه هر دو هم به يكسان زيرستم و فشار حكومت صدام قرار داشته اند. اينها همه بيان فهرست وار وضعي است كه عراق پس از ديكتاتور در حال گذراندن آن است. رفتار سياسي مردمي است كه تا چهل و پنج سال پيش يا تحت حاكميت امپراتوري عثماني قرار داشتند و يا زير چتر استعمار بريتانيا غرور ملي آنها لگدمال شده است. از زمان كودتاي عبدالكريم قاسم در سال ۱۹۵۸ هم شاهد رژيم هاي سركوبگر نظامي قرار داشته اند كه همه مي خواستند بهشت موعود را در همين دنيا بر اين مردم عرضه كنند و جهنمي ساختند كه آتش و دود آن تا سال ها و دهه ها دامان اين مردم را خواهد گرفت و به چشمانشان فرو خواهد رفت. مي توان تصور كرد، براي يك شهروند عراقي كه پا از مرزهاي اين كشور فراتر ننهاده واژه هايي چون آزادي و دموكراسي معنايي نداشته باشد. اين وضعيت حتي در بسياري از نيروهاي سياسي معارض عراقي كه سال ها در كشورهاي ديگر زندگي گذرانده و براي تحقق دموكراسي و سرنگوني ديكتاتوري مبارزه كرده اند، ديده مي شود. چنان كه در اجلاس دي ماه سال گذشته معارضان عراقي در لندن، يكي از اين افراد ديگري را مخاطب قرار مي دهد و تهديد مي كند كه پس از تحقق دموكراسي در عراق او را به سياهچال بيندازد. كودكان عراقي تحت حاكميت چنين رژيم هايي، از روزي كه پايشان به مدرسه باز مي شود، نفرت از همسايگان و برتري خود را بر ديگران مي آموزند و متون درسي، مدارس و دانشگاه هاي عراق سرريز از نوشته هايي است كه از فخر و پيروزي هاي پي درپي تاريخي اين كشور و پستي و شكست هاي دشمنان و همسايگان غيرعرب داد سخن سر مي دهد. دولتمردان آينده عراق عرصه اي دشوار پيش رو دارند. بسياري از آنها هم اكنون يا در فكر انتقامند و يا در معرض آن. در اين شرايط شايد كمتر كسي تن به خطر قرار گرفتن درقدرت دهد يا اقتدار آن را داشته باشد كه فضاي سياسي كشور را به سمت آرامش و شكل گيري نظام جديد رهنمون شود. تنها نشانه هايي كه در ميان سكوت و بي عملي نيروهاي آمريكايي ناظر بر تحولات عراق ديده مي شود، مكانيزم هاي كنترلي خودجوشي است كه براي جلوگيري از هدم و غارت، شكل گرفته و نقش پليس مردمي را ايفا مي كند. اما آينده سياسي عراق چه تحت قيموميت نظامي ايالات متحده اداره شود يا حكومتي برگرفته از نيروهاي سياسي سرشناس، همچنان در ابهام است.

آينده روابط تهران - لندن - با نگاهي به تجمعات ضدانگليسي در تهران
تسخير ناكام

اكرم ديداري
007525.jpg

«هيچ شباهتي زماني و تاريخي بين اقدام دانشجويان پيرو خط امام در تسخير سفارت آمريكا در تهران و تلاش هايي كه اخيراً براي تسخير سفارت انگليس در تهران صورت گرفته، وجود ندارد و هرگونه شبيه سازي در اين زمينه، فاقد ارزش است. » اين بخش از سخنان وفا تابش يكي از اصلاح طلبان عضو دفتر سياسي جبهه مشاركت است كه ۲۴ سال پيش با همراهي گروهي از دانشجويان جوان از ديوار سفارت آمريكا در تهران بالا رفتند و اعضاي اين سفارتخانه را به مدت ۴۴۴ روز به گروگان گرفتند. از آن زمان كه يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود، روابط تهران - واشنگتن به طور كامل قطع شد. نخستين تاثيري كه اين اقدام در روابط ديپلماتيك ايران گذاشت، تعطيلي سفارت انگليس در تهران بود كه فاصله چندان دوري با سفارت آمريكا نداشت. لرزان بودن چتر امنيتي سفارت انگليس در تهران و هشدار مقامات وزارت خارجه در اين زمينه موجب شد كه با تعطيل شدن سفارت انگليس در تهران، روابط تهران - لندن نيز مخدوش شود و ۲۰ سال زمان سپري شود تا هر دو دولت تهران و لندن تصميم بگيرند كه روابط ديپلماتيك خود را از سطح «كاردار» به سطح «سفير» ارتقا دهند و «نيكلاس براون» و «مرتضي سرمدي» مجريان مثبت سازي روابط دو كشور شوند.
به اعتقاد وفا تابش «تلاش هايي كه طي روزهاي گذشته در قالب تجمعات ضدجنگ براي تعرض به سفارتخانه انگليس كه با دولت ايران مناسبات ديپلماتيك دارد، پيش از آنكه نشان دهنده موضع گيري سياسي باشد نشان دهنده ضعف دولت در تامين امنيت ديپلمات هاي خارجي در تهران است. » وي مي گويد: «اگر بخشي از نيروهاي سياسي نسبت به سياست انگليس منتقدند مي توانند با استفاده از روش هاي مسالمت آميز و منطقي، نارضايتي خود را اعلام كنند. درست است كه ايران نسبت به روشي كه منجر به سقوط صدام شد، انتقاد دارد و انگليس هم كشوري است كه در اين ماجرا نقش اساسي دارد اما من فكر مي كنم كه ما بايد مسائل مربوط به گذشته را به اندازه و سهم خود، بها دهيم و مسائلي را كه به آينده مربوط است و تاثيراتي كه در آينده تحولات مي تواند داشته باشد را نيز به اندازه و سهم خود مورد توجه قرار دهيم. »
وي معتقد است كه «هنوز زمينه هاي بسيار خوبي براي ادامه همكاري ايران و انگليس وجود دارد و اتفاقات عراق نبايد خللي اساسي در روند اين همكاري ها ايجاد كند. طبيعي است كه دو كشور بايد ملاحظات و منافع خاص خود را در نظر بگيرند اما بايد سعي شود كه در يك نقطه بهينه كه متضمن منافع طرفين است، قضايا متوقف شود. »
در نخستين جمعه سال ۸۲ پس از پايان تظاهرات ضدجنگ در ايران كه به دعوت سازمان تبليغات اسلامي صورت گرفت، عده اي از تظاهركنندگان با حضور مقابل سفارت انگليس در تهران با پرتاب سنگ و شيشه به ساختمان اين سفارتخانه، اعتراض خود را به حمله نظامي آمريكا و انگليس به عراق، اعلام و تلاش كردند كه اين سفارتخانه را به تسخير درآورند كه نيروي انتظامي مانع از اين كار شد. در روزهاي پس از آن نيز تجمعات ديگري در اطراف اين سفارتخانه صورت گرفت كه با درگيري ميان برخي دانشجويان با نيروي انتظامي و مسدود كردن خيابان هاي اطراف اين سفارتخانه همراه بود. تداوم اين تجمعات و گفته هاي غيررسمي مبني بر تلفن هاي تهديدآميز افراد ناشناس به سفارت انگليس و در اين ميان، برخورد يك دستگاه وانت حامل مواد سوختني با ديوار سفارت كه «تصادف» خوانده شد، نوعي نگراني امنيتي را در ميان اعضاي سفارتخانه انگليس در تهران ايجاد كرد. در اين زمينه، «بي بي سي» خبر داد كه «مقام هاي سفارت بريتانيا در تهران تصميم گرفته اند برخي از كاركنان غيرضروري و اعضاي خانواده خود را از ايران خارج كنند. » براساس اين گزارش مسئولان سفارت بريتانيا در تهران گفته بودند كه اين سفارتخانه از طريق تماس هاي تلفني به بمب گذاري تهديد شده است. اتحاد لندن با واشنگتن در حمله به عراق، فضاي ضدانگليسي را در سطح جهان نيز ايجاد كرد و اين كشور را بر آن داشت تا تعدادي از ماموران خود را از برخي كشورها به داخل انگليس فرا خواند و گرچه با تداوم تجمع هاي اعتراض آميز مقابل سفارت انگليس در تهران، دور از ذهن نمي رسيد كه برخي اعضاي اين سفارتخانه از ايران خارج شوند اما وزارت امور خارجه به طور رسمي هرگونه خروج كاركنان اين سفارتخانه را تكذيب كرد.
007540.jpg

به گفته دكتر يوسف مولايي استاد دانشگاه و صاحب نظر در زمينه حقوق بين الملل، «طبق تعهدات بين المللي و از جمله كنوانسيون وين ناظر به روابط ديپلماتيك و كنسولي، ايران موظف به حفظ امنيت محل هاي ديپلماتيك و حفظ امنيت و حيثيت افراد و كاركنان محل هاي ديپلماتيك است و به لحاظ حقوقي، هر گونه اتفاق و حادثه اي كه براي اين محل ها رخ دهد، دولت جمهوري اسلامي، مسئول قلمداد مي شود، صرف نظر از اين كه آيا تجمعات و تظاهرات با مجوز صورت گرفته يا نه. »
وي مي گويد: «دولت ايران بايد به تعهدات بين المللي وفادار بماند و اين محل ها را مورد حفاظت قرار دهد. ضمناً كساني كه به سياست هاي دولت انگليس در رابطه با جنگ عراق اعتراض دارند، بايد از طريق تريبون ها اين اعتراض را اعلام كنند. قطعاً در اين شرايط حساس، اقداماتي از اين قبيل هيچ دستاورد مثبتي براي ايران در عرصه روابط بين الملل به همراه نخواهد داشت. »
تشديد تجمعات اعتراض آميز مقابل سفارت انگليس در تهران، حسين طه هاشمي يكي از اعضاي هيأت مديره دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم را بر آن داشت تا با انتقاد شديد از اقدام هاي غيرقانوني براي تسخير سفارت انگليس، اقدام دانشجويان خط امام در تسخير سفارت آمريكا در تهران را نيز مورد نقد قرار دهد. به اعتقاد وي، «برخي درك نمي كنند كه زمان تسخير سفارتخانه ها و حمله به نمايندگي هاي كشورهاي ديگر گذشته است... ما خسارت برخي از اقدام هاي افراطي را پرداخت كرده ايم و زيان هايي كه متوجه ايران است ناشي از همين سنخ اعمال خودسرانه و افراط گرايانه است. . . متاسفانه يك عده خيلي دير از خواب بيدار شده اند و اگر نگوييم دست هايي براي متشنج و ناامن كردن كشور فعال شده، بايد گفت كه آنها با اعمال خشونت آميز خود شايد قصد جبران مافات دارند. در شرايط حساس كنوني هر گونه اقدامي كه بخواهد فضاي جامعه را ناامن نشان دهد و دغدغه ها و نگراني هاي جديدي را براي مردم ايجاد كند، مستقيماً در خدمت تجاوزگران و نظام سلطه است و طبيعي است كه اگر قدرتي هوس تجاوز به كشور ايران را داشته باشد به احدي از جريان هاي سياسي موجود رحم نخواهد كرد. »
تمام اين وقايع باعث شده كه «آينده روابط تهران - لندن» به موضوع بحث روز در محافل ديپلماتيك و سياسي تبديل شود. تاثيرگذاري و نفوذ بيش از يك دهه محافل محافظه كار بر سياست خارجي و تلاش پنج ساله اين محافل براي مخدوش كردن برنامه دولت در تنش زدايي در عرصه روابط خارجي اين دغدغه را ايجاد كرده كه مبادا تجمعات اعتراض آميز اخير به حساب موضع دولت ايران گذاشته شود. اما برخي نشانه ها از اين حكايت دارد كه دولت ايران شديداً مخالف تعرض به سفارت انگليس در تهران و مخدوش شدن اين روابط - پيش از آنكه منافع ملي كشور با احتمال حمله آمريكا به ايران در خطر افتد - است. همكاري نيروهاي انتظامي در پراكنده كردن تجمع كنندگان مقابل سفارت انگليس در تهران و جلوگيري آنها از انجام برخوردهاي افراطي و خشن، ديدار اخير دالتون سفير انگليس در تهران و مايك اوبرايان معاون وزير امور خارجه انگليس با محسن ميردامادي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي و كمال خرازي وزير امور خارجه و حسن روحاني دبير شوراي عالي امنيت ملي را مي توان مصاديق بارزي از تلاش ايران براي حفظ «موضع بي طرفي فعال» و پرهيز از تيره شدن روابط تهران - لندن دانست. الهه كولايي عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي نيز تاكيد دارد كه «تجمعات اخير خارج از تصميم و مواضع دستگاه ديپلماسي كشور است و به نظر نمي رسد كه در سطح وزارت خارجه و دستگاه رسمي ديپلماسي كشور با انگليس مشكل جدي داشته باشيم. » به اعتقاد وي، «اين نوع عملكردها ناشي از عدم درك صحيح مسائل بين المللي و شرايط امروز منطقه است كه نشان مي دهد ما در سياست خارجي خود تحت تاثير عوامل گوناگون قرار داريم كه در واقع تصميم گيري و اقدام در اين حوزه را تحت تاثير قرار مي دهد. ترديدي نيست كه آمريكا و انگليس دو كشور متحد و همسازي هستند اما در شرايط كنوني در سياست خارجي ما رويكرد واحدي نسبت به اين دو وجود ندارد. لذا اين نوع رفتارها ناشي از عدم تعريف صحيح بازيگران و فضاي بين المللي، اهداف و رفتار اين كشورها است. »
به نظر كولايي، با توجه به اين كه هر كشوري در وهله نخست منافع خود را جست وجو مي كند، ضروري است كه ايران نيز در سياست خارجي خود تعريف دقيقي از منافع ملي تدوين و روابط خود را با ديگر كشورها در اين چارچوب ارزيابي و تنظيم كند.
وي مي گويد: «البته در همه كشورها، گروه هاي مختلف داخلي بر سياست خارجي اثرگذار هستند اما آنچه كه جهت كلي رفتارهاي مختلف در اين زمينه را تنظيم مي نمايد، منافع ملي هر كشور است. به نظر مي رسد در اين زمينه، دستگاه هاي مختلف اطلاع رساني بايد به تبيين منافع كشور بپردازند و برخي جريانات كه رفتارهاي همراه با شائبه افراطي را هدايت و سازماندهي مي كنند، به منافع خود در چارچوب منافع ملي توجه كنند. »
به اعتقاد عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي، «اين گونه اخلال ها در كشور ما مسبوق به سابقه است و برخي از افراد و گروه ها، تحولات جهاني را به درستي درك نمي كنند لذا شيوه و روش هايي كه خاص دوران و شرايط ويژه بوده است را دوباره تكرار مي كنند. اما اين روش ها مي تواند به طور جدي به منافع كشور زيان وارد سازد. »
وي ابراز اميدواري مي كند كه همه گروه هاي سياسي داخل كشور با اتكا به محاسبات عقلاني و واقع بينانه و برآورد سود و زيان از هر رفتار در حوزه سياست خارجي، از هر گونه رفتار و حوادثي كه خسارت و هزينه هاي زيادي را بر ايران تحميل مي كند، پرهيز كنند و وارد روندي نشوند كه تنها نتيجه آن وارد آمدن ضربه به منافع ملي و تامين اهداف رقبا و دشمنان باشد.

گفت وگو با معاون اروپا و آمريكاي وزارت خارجه ـ بخش پاياني
غافلگير نشويم
چشم انداز خوبي را براي روابط بين ايران و اتحاديه اروپا متصور هستم
اگرچه سر راه مشكلات و اختلاف نظرها هم وجود دارد كه بايستي تلاش كنيم اينها را از بين ببريم

فرشاد محمودي
• اگر موافق باشيد رابطه خودمان را با كشورهاي اروپايي بررسي كنيم. از انگليس شروع كنيم. به نظر مي رسد كه مشخصاً انگليسي ها در شرايط بحراني رابطه شان را با ما گرم تر مي كنند. سياست چرخشي كه به نظر مي آيد مقطعي باشد. حالا مي خواستم ببينم تحليل شما از اين جريان چيست؟
روابط بين كشورها يك تعامل دوسويه است و قطعاً كشورها در تنظيم روابط خودشان در درجه اول منافع ملي شان را مد نظر مي گيرند و به دنبال تأمين هرچه بيشتر منافع خودشان هستند. در مورد انگليس هم استثنا وجود ندارد.روابط ما با انگليس از ويژگي هاي خاص خودش برخوردار است كه نسبت به برخي از كشورهاي اروپايي، ويژگي هايش متفاوت است. با توجه به سبقه روابط و گذشته اي كه در روابط بين دو كشور ثبت شده، طبيعي است كه ملاحظات ويژه اي هم برايش حاكم باشد، اما مجموعه برداشت ما از سياست هاي دولت انگليس اين است كه به سمت واقع بيني بيشتري نسبت به ايران حركت كرده اند و روال بهتر و مناسب تري در روابط دو كشور ايجاد شده كه اين رفت وآمدها، رايزني ها و ارتباطات هم نشانگر روال جديد در روابط است.
• در اين مقطع جنگي انگليس جداي از اتحاديه اروپا با ما رابطه برقرار مي كند و در حقيقت آن هم به شكل نوعي ايجاد تعادل است؟
به نظر من نبايد به اين شكل به روابط ايران و انگليس نگاه شود. طبيعي است سياست هاي انگليس در قبال منطقه، در بحران عراق از سياست هاي آلمان و فرانسه و برخي ديگر از كشورهاي اروپايي متفاوت است.
• حتي در برخي از موارد، خود اتحاديه اروپا هم متفاوت است.
به قول شما در برخي از موارد هم خود اتحاديه اروپا. و اين كاملاً روشن است كه انگليسي ها سياست هاي خاصي را دنبال مي كنند كه برخي ديگر از كشورهاي عضو اتحاديه يا موافق آن نيستند يا چندان در اين راستا فعال نيستند و در جهت ديگري حركت مي كنند. آنچه مهم است، جايگاه ما و اهميت جمهوري اسلامي ايران در منطقه است، كه به لحاظ نقش كليدي اي كه دارد و مي تواند داشته باشد، مورد رايزني طيف هاي مختلف به كشورهاي مختلف است و اين فرصت خوبي را براي ما ايجاد كرده تا بتوانيم از شرايط ژئوپلتيك و شرايط سياسي اي كه در منطقه داريم، بهره برداري خوبي را در جهت تأمين بهتر منافع خودمان داشته باشيم.
• از رابطه با روس ها چه جوابي گرفتيم؟
فضاي بسيار خوبي در روابط و همكاري هاي ايران و روسيه حاكم است. نكته اي كه قابل توجه است اينكه آمريكايي ها همواره فكر مي كردند با اعمال تحريم و با فشار و محدوديت هايي كه براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد مي كنند، بتوانند اولاً ايران را وادار به عقب نشيني از مواضع اصولي اي كه دارند كنند و دوم اينكه سياست خودشان را بر ديگران هم تحميل كنند. ولي واقعيت هاي دو دهه گذشته نشان داده كه در اين رابطه نتوانستند توفيقي را به دست بياورند چون ديگر كشورها، چه روسيه، چه كشورهاي اروپايي، برايشان و براي اخبار عمومي شان قابل پذيرش نيست كه در واقع سياست هاي تحميلي و فرامرزي يا فرامليتي آمريكا به آنها تحميل شود و زماني كه آمريكايي ها بحث تحريم ها را با جديت دنبال مي كردند، بحث جلوگيري از سرمايه گذاري شركت ها در صنايع نفت و انرژي را دنبال مي كردند، شاهد بوديم كه شركت هاي مهم اروپايي آمدند و سرمايه گذاري كردند و اين در واقع يك تودهني به سياست هاي آمريكا بود كه حاضر نيستند دنباله رو آنها باشند و اين هم درس عبرتي براي آمريكايي ها بوده و هم توجه ما را جلب كرده تا بتوانيم از همه امكانات استفاده كنيم.
• ولي در بعضي از موقعيت ها اين كشورها از ايران فاصله مي گيرند و به آمريكا نزديك مي شوند شاهد مثالش قضيه خزر است كه روسيه با يك چرخش زياد به سمت منافع آمريكا عملاً ما را در خزر تنها گذاشت.
در تنظيم روابط با كشورهاي مختلف همواره بايستي احتمالات و امكانات مختلف ديده شود و براساس آن احتمالات تدابيري انجام شود كه غافلگير نشويم. طي سال گذشته هم اين مد نظر بوده كه در تنظيم روابط با كشورهاي مختلف، اروپايي و غيراروپايي و غيره اين احتمالات ديده شود و براساس اين احتمالات پايه گذاري شود كه اگر فشارهاي آمريكا بخواهد محدوديت هايي را براي آنها ايجاد كند ما دچار مشكل نشويم.
• وضعيت ما با اروپا با شروع بحران عراق دچار مشكل نشد؟
وجود اختلاف نظرها و انتقادات نسبت به يكديگر مانع از اين نيست كه دو طرف تلاش كنند براي اينكه در خصوص تأمين بهتر منافع خودشان همكاري ها و چارچوب هاي بهتري را براي اين مناسبات تدوين كنند. با همين ديدگاه هم هست كه مذاكرات ما در مقوله هاي مختلف ادامه دارد.
• پيش بيني شما براي به نتيجه رسيدن مذاكرات چه زماني است؟
مذاكرات مربوط به موافقتنامه تجارت و همكاري اولاً يك مذاكره فني است و ثانياًبسيار پيچيده كه ماهيتاً زمان بر است. در برخي از كشورها براي اينكه اين موافقتنامه تنظيم شود حداقل ۵ ـ ۴ سال زمان برده چون سرفصل هاي مختلف را دارد، بخش هاي مختلفي را در نظر مي گيرد و در محدوده هاي مالي، فني و گمركي، انرژي، حمل و نقل و همه و همه بايستي بدان پرداخته شود و با توجه به مقرراتي كه در مجموعه اتحاديه حاكم است و مقررات ملي اي كه داريم، بحث هاي بسيار فني و جزئي اي را بايد در رابطه با مفادمان انجام دهيم كه يك بحث زمان بر است. در مجموع من چشم انداز خوبي را براي روابط بين ايران و اتحاديه متصور هستم، اگرچه سر راه مشكلات، موانع و اختلاف نظرها هم وجود دارد كه بايستي تلاش كنيم اينها را از سر راه مرتفع كنيم.
• چند روز پيش از شروع اولين دور مذاكرات كميسر روابط خارجي اتحاديه از توقف مذاكرات بر سر مسائل حقوق بشري احتمال داده بود. فضاي گفت وگوها الان چطور است؟
اين را به عنوان يك واقعيت بايستي بدان توجه كنيم كه اروپايي ها، افكار عمومي اروپا، حساسيت خاصي نسبت به مسائل حقوق بشري دارند. اگرچه اين انتقادات را همواره ما به آنها داشته ايم و داريم كه اگر چنين هست بايد بدون تبعيض باشد ولي شاهد هستيم كه همين مجموعه اتحاديه اروپايي، با خيلي از كشورهايي كه وضعيت اسف باري در زمينه حقوق بشر دارند، روابط بسيار دوستانه اي دارند و سكوت كاملاً مشهودي هم در رابطه با آنچه كه در كشورها مي گذرد وجود دارد. بحثي را كه در مذاكراتمان با اتحاديه داشته ايم اين بوده كه ما سياست هاي اصولي خودمان را داريم، آنها هم طبيعتاً سياست هاي خاص خودشان را دارند. تا زماني كه حاضر باشند براساس احترام متقابل و بدون هيچ گونه شرط و پيش شرطي، گفت وگوهاي صريح و صميمانه اي را داشته باشند ما هم استقبال مي كنيم و كاملاً آمادگي داريم كه روابط را به جلو پيش ببريم. در سفر اخيري كه آقاي «پاتن» به اينجا داشت اين سوال مطرح شد كه آيا شما شرطي در رابطه با پيشبرد همكاري هاي اقتصادي و منوط كردن آن به بحث هاي سياسي و بشري داريد و ايشان تصريح كرد كه به هيچ وجه ما به اين مسئله به عنوان يك شرط نگاه نمي كنيم بلكه علاقه مند هستيم، بتوانيم روابط را در ابعاد سياسي و اقتصادي همزمان و توأمان جلو ببريم و اين چيزي است كه مورد توجه ما هم هست.
•  اين ابراز علاقه قطعاً براي تأمين منافع اقتصادي است، يا نشان از سياست و رويكرد تازه اي دارد؟
قطعاً منافع اقتصادي، يك قسمت آن است كه قابل انكار نيست. اما به هر حال اتحاديه به خصوص با نگرش تقويت همگرايي و ايفاي نقش فعال در صحنه منطقه بين المللي به خصوص در خاورميانه علاقه مند هستند تا بتوانند نقش فعال تري را ايفا كنند و مي دانند ايران نقش كليدي اي در منطقه و جهان اسلام دارد و لذا جدا از بحث انگيزه هاي اقتصادي و سياسي و حتي فرهنگي با توجه به جايگاه تمدني قوي اي كه جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان دارد، علاقه مند هستند كه در ابعاد مختلف، روابطشان را شكل بدهند و تقويت كنند.
• پس اين امر ناشي از تغيير گفتمان ايران و اتحاديه اروپا است؟
بله همين طور است. اين گفت وگو قطعاً در اصلاح تصوير و ذهنيتي كه در مورد ايران داشته اند اثرگذار است. هم در جهت شناختن بهتر مواضع و ديدگاه هاي ما و هم اينكه آن ذهنيت هاي مسمومي كه برايشان ايجاد شده را اصلاح كنند چون به خصوص هيأت هايي كه از اروپا به ايران مي آيند وقتي با واقعيت هاي جامعه ما از نزديك آشنا مي شوند يك تصور جديدي پيدا مي كنند كه به هيچ وجه تا قبل از آمدنشان به ايران در ذهنشان نمي گنجد كه واقعاً اين ايران است. اينها وقتي از نزديك واقعيات را مي بينند، ديدگاهشان متحول مي شود و اين امر بسيار مثبت است.
• تا چند ماه پيش از اينكه نهادهاي موازي در تصميم گيري هاي وزارت خارجه دخالت مي كنند، گله مي شد. از حجم اين موازي كاري ها كم شده يا قرار است از اين موضوع حرفي به ميان نيايد؟
براساس شرح وظايفي كه وزارت خارجه دارد وظيفه اصلي آن تعيين سياست خارجي كشور است. اما براي اينكه اين سياست شكل بگيرد پروسه اي را بايد طي كند كه ارائه داده و اطلاعات دقيق همراه پيش بيني از وقايع و رخدادهاي دنيا بايد ارائه شود و اين وظيفه عمده وزارت خارجه است تا مسئولان نظام در جريان رخدادها باشند. در رابطه با تصميم هاي كليدي  و مهم، اين تنها كافي نيست چون سياست خارجي تنها مربوط به وزارتخارجه نيست مربوط به كل نظام است و طبيعي است كه اين اطلاعات و تحليل ها كه مرتب آماده مي شود و براي مسئولان و ستادها فرستاده مي شود هسته شكل گيري سياست خارجي را شكل مي دهد. در نهايت اين مقوله ها در شوراي عالي امنيت ملي مطرح مي شود و تصميمات اتخاذي شورا به تأييد مقام معظم رهبري مي رسد و آنچه كه مربوط به وزارت خارجه مي شود ابلاغ مي شود.

يادداشت سياسي
تهاجم آمريكا به عراق و منافع ايران
007530.jpg

دكتر صادق زيبا كلام
سياست رسمي ما در قبال بحران عراق از همان ابتدا اعلام بي طرفي بود. اما پوشش خبري ما به تنها چيزي كه شباهت نداشته روايت بي طرفانه جنگ بوده است. گزارشات، تحليل ها و اخبار صدا و سيماي ايران ظرف دو هفته نخست جنگ به گونه اي بود كه مخاطب را بر اين باور مي رساند كه آمريكا و انگلستان در جنگ گير كرده اند، پيش بيني ها و انتظارات آنان به خطا رفته، نيروهاي مسلح عراق درس فراموش نشدني به مهاجمين داده اند، اختلاف نظر عميق و رو به گسترشي ميان مقامات آمريكايي بروز كرده، برخي از مقامات ارشد آمريكايي به واسطه ناكامي هاي نظامي شان در عراق زير فشار قرار گرفته اند تا استعفا دهند.
در اين ميان، دموكراسي نيز بي نصيب نمانده و شماري از مسئولان به همراه صدا و سيما و برخي از مطبوعات دق و دلي حسابي بر سر دموكراسي دارند خالي مي كنند. گويي مسئوليت حمله آمريكا و انگلستان به عراق دموكراسي است و آخر و عاقبت رفتن به سمت و سوي دموكراسي حمله و تجاوز و كشتار ديگران است. به علاوه گفته مي شود كه هدف آمريكايي ها از حمله به عراق و ساقط كردن رژيم صدام آن است كه مي خواهند در عراق و سپس ساير كشورهاي منطقه «دموكراسي تحت كنترل» ايجاد كنند.
فقره بعدي تسويه حساب با ديپلماسي خارجي تنش زاديي خاتمي و منتقدين سياست دشمني با آمريكا است. طرفداران تنش زدايي با آمريكا به شدت مورد حمله قرار گرفته اند، به اين دليل كه در فهم آمريكا آنقدر ساده انديش، كوته بين و كج فهم بوده اند.
آنچه بالاخص باعث رونق بازار ضديت با آمريكا و طرفداري از عراق شده، مقاومت عراقي ها و برخي روند تحولات جنگ در دو هفته اول آن بوده است. اين البته درست است كه برخي از پيش بيني هايي كه قبل از حمله متفقين به عراق صورت مي گرفت با گذشت بيش از دو هفته از جنگ تحقق نيافت، انتظار مي رفت كه ارتش عراق در نخستين روزهاي حمله متفقين از هم فروپاشد. انتظار مي رفت كه بسياري از نظاميان عراق تسليم مهاجمين شده و حاضر نشوند براي بقاي صدام بجنگند. بالاتر از همه، انتظار مي رفت كه همچون جنگ اول خليج در يازده سال پيش، پس از حمله متفقين، مردم عراق عليه رژيم صدام به پا خيزند. اما اين پيش بيني ها تحقق نيافته.
عدم تحقق اين انتظارات به هيچ روي دلالتي بر حقانيت رژيم صدام نداشته بلكه براي هر كدام از اينها دلايل متعددي وجود دارد. در جنگ اول خليج در يازده سال پيش مردم مناطق جنوب عراق بالاخص در شهرهاي بصره، نجف، كربلا و مناطق هور پس از ورود متفقين عليه رژيم صدام به پا خاستند. اما متفقين از ادامه جنگ با رژيم صدام دست كشيدند و رژيم صدام پس از تثبيت مجدد قدرت هزاران عراقي متمرد را كشته و اعدام نمود. بسياري از مردم هنوز كابوس آن قتل عام ها را فراموش نكرده اند و ترديدي جدي دارند كه يكبار ديگر عليه رژيم به پا خيزند. به علاوه تشكيلات و دستگاه هاي اطلاعاتي، امنيتي و شبه نظامي رژيم صدام آن چنان حاكميت رعب و وحشتي در عراق ايجاد كرده اند كه رمق و ناي هرگونه مقاومت و تحركي را از مردم و مخالفان رژيم گرفته. به علاوه براي شماري از عراقي ها، حمله متفقين و دفاع رژيم عراق يك احساس ملي و عرق ميهني به وجود آورده. مشابه چنين حالتي براي شماري از نظاميان عراقي هم به وجود آمده كه چندان ميل و رغبتي نسبت به صدام و رژيمش ندارند.
اما در عين حال هجوم متفقين به كشورشان نوعي عرق ملي و ميهني براي آنان به وجود آورده، سرانجام مي بايستي به اين واقعيت اشاره داشت كه براي برخي از نيروهاي نظامي عراق همچون «گارد رياست جمهوري» «ميليشياي حزب بعث» و «فداييان صدام» راه ديگري به جز جنگيدن تا به آخر نمانده و بقاي آن وابسته به بقاي رژيم است. بسياري از آنان به دليل مظالمي كه بر سر مردم عراق و مخالفين صدام آورده اند آنچنان منفور هستند و مورد خشم و غضب مردم كه اگر صدام سقوط كند آينده و هولناكي در انتظارشان هست بنابراين جنگ و مقاومت براي آنان مسئله مرگ و زندگي است.
رژيم صدام يكي از مخوف ترين، پليسي ترين و سركوبگرترين رژيم هاي ديكتاتوري جهان است. جنگ تحميلي با عراق و حمله آن كشور به ايران تهديد آشكاري كه رژيم عراق همواره براي ما داشته و نهايتاً ماهيت سركوبگر اين رژيم، حقايقي نيستند كه بتوان ناديده گرفت. اما نحوه پوشش خبري ما، تحليل هايمان و نظرات به اصطلاح كارشناسانه اي كه ارائه مي دهيم و لحن آشكار يكجانبه اي كه عليه آمريكا و انگلستان پيش گرفته ايم عملاً به طرفداري از رژيم عراق منجر مي شود. كمترين ايرادي كه به رويكرد ما در قبال جنگ وارد مي شود آن است كه اين رويكرد يك طرفه بوده و تنها عنصري كه در آن وجود ندارد «بي طرفي» است. بغض و كينه ما عليه آمريكا سبب شده كه ما نه تنها... چشمان خود را بر روي واقعيات جنگ بسته ايم بلكه متوجه نيستيم كه رژيم صدام زودتر از آنچه ما فكرش را مي كنيم سقوط خواهد كرد. مي ماند حجم انبوه تبليغات جانبدارانه اي كه ما از رژيم صدام غيرمستقيم مي نماييم. خطر جدي كه ما را تهديد مي كند آن است كه خودمان تبليغاتي را كه در مورد جنگ به راه انداخته ايم باور كنيم كه در آن صورت بيشترين لطمه را به دست خودمان بر منافع ملي مان در قبال عراق و آينده اش خواهيم زد.
همچنان كه اتخاذ سياست هاي مشابه سبب شد تا در جريان افغانستان علي رغم هزينه هاي سنگيني كه متحمل شديم جايگاهي شايسته در آينده افغانستان پيدا نكنيم. اين خطر وجود دارد كه در مورد عراق هم منافع ملي مان قرباني شود و جايگاهي براي خودمان در عراق و آينده اش بر جاي نگذاريم. آيا زمان آن فرا نرسيده كه بيش از اين منافع ملي را قرباني اشتباهات خود نكنيم؟

حاشيه ايران

• ۲۵۰۰ ميليارد دلار
خبرگزاري تازه تاسيس «مهر» در گفت وگويي با «موسي موسوي پور» استاد دانشگاه غرامت هاي جنگي ايران از عراق را دوهزار و پانصد ميليارد دلار برآورد كرده است. موسوي پور گفته: «بي طرفي فعال ايران در جنگ اخير آمريكا و عراق امري عاقلانه بود اما ديپلماسي شناور و منطقي در آينده مي تواند منافع ما را تامين كند.»

• ضعف در پيگيري قطعنامه
«الهه كولايي» نماينده مردم تهران و عضو كميسيون سياست خارجي مجلس باز هم از عملكرد وزارت امور خارجه انتقاد كرده و گفته: «ديپلماسي ايران هيچ عملكرد قابل قبولي در پيگيري مفاد قطعنامه ۵۹۸ ندارد. » او معتقد است كه فرصت هاي خوب از دست رفته است. او از وزارت امور خارجه خواسته در اين باره به ملت ايران توضيح داده شود. كولايي گفته كه «آقايان بايد از كويت ياد بگيرند كه بعد از جنگ چه كرد و چگونه توانست غرامت خود را بگيرد آقايان ببينند مسئولان كويتي چه كردند؟» كولايي يكي از منتقدان وزارت امور خارجه است كه به تازگي نيز اظهار داشته من به شدت انتقاد دارم و آنها فرصت ها را از دست داده اند و اين مايه مباهات نيست.

• آفتاب روشن نقد
007535.jpg

روزنامه «همبستگي» در گزارشي تحليلي از گفت وگوي رئيس مجمع تشخيص مصلحت با مجله «راهبرد» نوشته است كه آقاي هاشمي خيلي زود نسبت به واكنش هاي ارائه شده از خود عكس العمل نشان داد.

•حمله به ايران
«ماركوس مكل» نماينده مجلس آلمان از حزب حاكم پيرامون احتمال حمله نظامي آمريكا به ايران و سوريه گفته است كه «مسئله حمله نظامي را بسيار جدي بگيريد چون اين امر در راستاي همان سياستي است كه ما تاكنون در عراق نيز شاهد آن بوده ايم و بايد به صراحت اعلام كنم كه به رغم انتقاداتي نسبت به ايران و سوريه حمله نظامي عليه اين دو كشور غيرقابل قبول است. اين امر مي تواند جهان را به آشوب بكشاند. »

•«اوبرايان» و استفاده از زبان زور
روزنامه «جمهوري اسلامي» در سرمقاله خود با وقيح خواندن سخنان «مايك اوبرايان» معاون وزير خارجه انگليس نوشته: «از مسئولان ايراني طرف مذاكره با او به هيچ وجه پذيرفته نيست كه پاسخ ياوه سرايي هاي او را ندهند و فقط مستمع او باشند. به نظر مي رسد كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي در شيوه برخوردشان با دولتمردان انگليسي كه اكنون گويي خود را نمايندگان فرعون مي دانند بايد تجديدنظر كنند و به اين نكته توجه داشته باشند كه انگليسي هاي شرور را جز با زبان زور نمي توان از تجاوز و خيانت و جنايت پشيمان ساخت.»

• آمريكايي ها ايران را امتحان كردند
007545.jpg

«علاءالدين بروجردي» معاون سابق وزارت امور خارجه و نماينده فعلي مجلس شوراي اسلامي درباره احتمال حمله نظامي آمريكا به ايران گفته كه آمريكايي ها ما را در دوران جنگ تحميلي آزموده اند. بروجردي اظهار داشته كه اين عراق نبود كه عليه ايران در جنگ بود بلكه آمريكا و متحدان اش با دادن امكانات گسترده سلاح هاي كشتارجمعي مخرب و ارائه اطلاعاتي ماهواره اي به عراق عملاً با جمهوري اسلامي در جنگ بودند. معاون سابق وزارت خارجه همچنين گفته كه آمريكا با توجه به تجربه آموزنده ۸ سال جنگ تحميلي نمي تواند نگاهي تجاوزكارانه به ايران داشته باشد.

•موضع نظام نيست
محسن تركاشوند، عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي در گفت وگو با خبرنگار «بازتاب» موضع گيري ايران را درباره جنگ آمريكا عليه عراق منطقي و در چارچوب منافع نظام ارزيابي كرد و گفت: ايران از همان آغاز جنگ نظامي عليه عراق، موضع گيري خود را بي طرفانه اعلام كرد و اتخاذ اين موضع، كاملاً در جهت منافع نظام بود. اما برخي از تحليلگران سياسي و رسانه ها بدون در نظر گرفتن منافع كلي نظام با موضعي ديگر با اين قضيه برخورد كردند كه اين نبايد به حساب موضع گيري هاي نظام تمام شود. وي افزود: هم اكنون كه منطقه خاورميانه با شرايط حساسي روبه رو است و ايران نيز همواره در معرض تهديدهاي آمريكا قرار گرفته، نبايد از سوي عوامل داخلي اقداماتي شود كه ايران در موضع اتهام قرار گيرد و نبايد كوچكترين بهانه اي به دست آمريكا داد. وي با بيان اين مطلب كه شيوه برخورد آمريكا با ايران نظامي نيست، گفت: نوع رفتار ما در داخل، تعيين كننده شيوه برخورد آمريكا با ايران است و با شناختي كه از ملت ايران دارد، قطعاً دست به اقدام نظامي عليه ايران نخواهد زد. اما با وضعيت كنوني منطقه، پيش بيني مي شود كه نوع برخورد آمريكا با ايران كاملاً تغيير كند و اين بار با عزم بيشتري وارد ميدان نبرد با ايران شود. وي به عناصر سياسي و تحليلگران رسانه ها توصيه كرد با اعلام مواضع نادرست و خلاف منافع نظام، ايران را در معرض اتهام قرار ندهند، چون هم اكنون آمريكا با تصرف نظامي عراق مغرور شده و فقط به دنبال بهانه است.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   زندگي  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |