رضا جلالي
اوايل اسفند ماه سال گذشته نمايشگاهي از آثار تصويري و شبه عكس فرشيد مثقالي در گالري راه ابريشم برگزار شد.
بايد اعتراف كنم وقتي از برپايي نمايشگاه عكسي آن هم توسط فرشيد مثقالي باخبر شدم، باور نداشتم كه درست شنيده باشم، چرا كه در ذهنم مابين فرشيد مثقالي و عكس آن هم به شكل يك فعاليت مستقل هيچ سنخيت و تطابقي وجود نداشت و زماني كه با آثار برخورد كردم، متوجه درستي اين عقيده شدم چرا كه نمايشگاه حاضر در واقع تصاوير گرافيكي هستند كه حاصل كارهاي گرافيكي و كامپيوتري بر روي عكس هايي بسيار معمولي و اين تكنيك هاي كار شده بر روي عكس ها هستند كه جلوه خاصي براي آنها پديد آورده اند.
آثاري در قطع هاي مختلف كه همين امر باعث شده مخاطب در ارتباط برقرار كردن به نوعي دچار سردرگمي شود. تصوير ابتدايي نمايشگاه اشاره به يك زوج عروس و داماد دارد كه در پهنه اي تيره توسط دو سطح مشكي در پايين اثر و آبي در گوشه سمت چپ بالايي محصور شده اند و بيشتر يادآوري نقبي به خاطرات گذشته هستند. شروعي كهنه و قديمي كه از پس هجمه هاي رنگي همراه با القاي فضاي متفاوت سر برآورده اند. سطح مشكي در اين اثر به نوعي اشاره به روند از ياد رفتن خاطره ها در حيطه نيستي اشاره دارد هر چند از سويي ديگر با سطح آبي رنگ نقطه رهايي بر آن متصور شده اند تا همچنان ارتباط مابين آثار حفظ شود. آثار بعدي تا آنجا كه به تصوير فرشته گون زني مي رسند، بيابان ها، سايه هاي انساني و حيواني را نشان مي دهد. نوعي خلأ پس از وصل و در واقع در آستانه پيدايش كه تصوير زني فرشته گون آن را تكميل مي كند. پنداري هنرمند قصد داشته با نگاهي شاعرانه و دلگير پيدايش انسان و هستي را به تصوير كشد.
اين تصوير شديداً يادآور فيلم «بر فراز آسمان برلين» ساخته ويم وندرس است. فرشتگاني كه به سبب عشقي زميني و مادي از شان خود نزول مي كنند و در ورطه اي گيج و مبهم پاي به جهان حاضر مي گذارند و «بودن» را تجربه اي ديگر آغاز مي كنند.
در ادامه آثار نمايشگاه همگي به سوژه هايي انساني يا در رابطه با آن مي پردازند. تصوير بعدي كه در نمايشگاه ارائه شده برخلاف اثر اوليه به جدايي اين زوج اشاره دارد. شبحي از يك زن و مرد كه خطوطي تهديدگر و به رنگ قرمز سعي در مطرح كردن اشاراتي خلاف آنچه كه پيش از اين بيان شده دارند. و در ادامه باقي آثار براي طرح تنهايي صحه مي گذارند و جالب آنكه از اين پس بر طبق يك روال كلي بيشتر آثار از پشت انسان ها را به تصوير كشيده اند. موجوديت پديده اي به اسم انسان در اين نمايشگاه داراي هويت مستقل يا شناخته شده اي نيست. آدم ها هر كجا كه هستند حتي در جمع، تنهايي و غريبي بر فضايشان احاطه دارد، تنهايي اي كه چون امري گريزناپذير و تهديدكننده آن روياهاي اوليه و خام انسان ها از حضور بر عرصه هستي است. مثقالي با اشاراتي ظريف قصد دارد اين حلول روح زندگي و عشق در فرشتگان را فريب زيركانه اي قلمداد كند، نيرنگي كه باعث شد آنها بال هايشان را در سيطره توهم هايي پوچ و توخالي از دست بدهند و پاي بر زمين سفت واقعيت بگذارند، جايي كه حقيقت ها هر روز قرباني تيغ تيز واقعيت ها مي شود و روياهاي ما را زير سوال مي برند.
|
|
مابين تصاوير موجود در اين نمايشگاه هستند آثاري و كلماتي كه به لاتين نوشته شده اند و همچون يك عنصر گرافيكي بر آنها خودنمايي مي كنند.
در وهله اول ممكن است مخاطب با سبقه اي كه از هنرمند در ذهن دارد تصور كند تصوير فوق اثر بي ارزشي در حد يك پوستر است كه جايگاه خاصي در اين نمايشگاه ندارد، اما با توجه به مكان جاي گيري اين تصاوير و كلماتي كه بدان اشاره مي كنند، مي شود كاركردي فراتر از آنچه هست را براي اين چند اثر متصور شد.
در نهايت تصاوير ختم به چند تصوير مبهم و آخرين حضور انسان مي شوند. آثار مبهم كه به هيچ اشاره دارند و در پايان به صورتي دفورمه شده از يك انسان ختم مي شوند. پاياني بر يك شروع كه از وضوح و شخصيت هاي واقعي به انساني تنها و نامشخص ختم مي شود. پنداري انساني و يا موجودي كه پيش از كسب هويت آدمي فرشته اي بوده در پهنه گيتي خليده شده و به جايي كه ديگر هويت مستقلي نمي شود براي آن يافت. اما نمايشگاه حاضر ضعف هايي هم دارد كه گاهي اوقات زبان برخوردي تصاوير ارائه شده را دچار لكنت مي كند.
اولين نكته همان طور كه پيش از اين اشاره شد تفاوت قطع آثار با يكديگر و همچنين ارائه بعضي از آثار با پاسپارتو و در قاب عكس است در حالي كه آثار برجسته نمايشگاه پرينت هايي متري هستند بدون قاب (البته تمامي آثار پرينت ليزري هستند) و كليت آثار به هيچ وجه چنين برخوردي را براي مخاطب توجيه نمي كنند. از سويي ديگر از تصوير ۲۶ تا ۳۸ كه در اتاقي به صورت مجزا ارائه شده اند خود مقوله اي ديگر است.
آثاري كه بعضاً تكرار آثار ارائه شده و گاهي نيز آثار بي ارتباط و حتي ضعيف تر از ديگر تصاوير هستند آن هم در ابعادي كه متاسفانه شديداً كوچك است و بيشتر نمايش اتودهايي ناقص از كليت نمايشگاه به نظر مي آيند. به هر حال ارائه اي اين چنين جذاب در ابتداي نمايشگاه هيچ سنخيتي با مواردي كه ذكر شد ندارد و بيشتر باعث مي شود كه مخاطب از آثار فاصله گرفته و ذهنش مخدوش شود.
فرشيد مثقالي در پاسخ به اين سوال كه چرا عكس يا تصاويري اينچنيني را به عنوان مديوم انتخاب كرده مي گويد: مهم ترين نكته اي كه بايد در ابتدا به آن اشاره كنم آن است كه من آدم تجربه گري هستم و در برخورد با مدياهاي مختلف حساسيت و اشتياقي در من به وجود مي آيد كه از آن استفاده كنم.
ثبت تصاوير اين مجموعه در شكل عكس را حدوداً از ۱۰ تا ۱۲ سال پيش آغاز كردم، كه ۲ سال هم بيشتر طول نكشيد و متعلق به دوره اي بود كه براي اولين بار با كامپيوتر برخورد كرده بودم، حضور اين ابزارهاي تازه در عرصه گرافيك برايم بسيار جذاب بود. يادم هست نمايشگاهي در سانفرانسيسكو بود كه يك آقايي توسط همين ابزار تصوير پنجره اي را عيناً كپي و در جاي ديگر از آن استفاده كرد. اين موضوع برايم شديداً جذاب بود. آن زمان طي سفرهايم تعدادي عكس هاي معمولي تهيه و بعد فكر كردم مي شود با آنها تجربه اي انجام داد و جالب آنكه ما پرينتر يا پلاترهايي با اين كيفيت نداشتيم و مجبور بوديم تصاوير را پس از اتمام كار تبديل به نگاتيو كرده و مثل يك عكس آن را چاپ كنيم چون تنها راه بود و اينها همه حاصل تنها يك تجربه گري صرف است كه پس از چندي هم متوقف شد. وي در پاسخ پرسش ديگري مبني بر اينكه تا چه حدي براي آثارش وجهه هنري قائل است مي گويد: حس تجربه كردن براي من دليل اوليه بود كه آنها را خلق كنم و بيشتر تصاوير موجود را نقاشي مي دانم تا عكاسي، هر چند در خلق آنها از ماده اي اوليه به اسم عكس استفاده شد كه با ابزار كامپيوتري بر روي آن عملياتي صورت گرفته است، اما زماني كه بر روي آنها كار مي كردم آنها را تابلوي نقاشي مي دانستم و نه چيز ديگر.
و اين بازي هاي وضوح، عدم وضوح يا كنتراست هاي تيره روشن بيشتر مد نظرم بوده، اما معناي ادبياتي آنچناني كه شما مي گوييد را نسبت به يك معناي حسي براي اين تصاوير كمتر قائلم و در واقع آثار فوق يك حس لحظه هستند مثل آن نوشته ها كه من فقط در لحظه احساس كردم اين تصوير يك چيزي كم دارد و آن گاه حضور آن كلمات باعث تكميل كار شده است اصولاً آدم غريزي هستم كه بي ترديد در شرايط موجود بعضي چيزها دستخوش تغيير مي شود. اينكه چيدمان و گزينش آثار نيز از روال خاص منطقي برخوردار بوده اند يا اينكه آن هم به طريقه حسي صورت گرفته پرسش ديگري بود كه مثقالي به آن پاسخ گفت: البته روال خاصي دنبال شده و بيش از هر چيز سعي بر انتخاب آثار فيگوراتيو در اين نمايشگاه بود.
و تمام اين ها عكس هاي بسيار ساده سفري بوده اند كه با ذهنيت نهايي آن و استفاده از كامپيوتر گرفته شده اند حتي گاهي بعضي از آثار چند ورسيون داشته اند كه روي آنها كار شده و البته خيلي از كارها به ظاهر تكراري هستند اما عيناً آنها نيستند بلكه اتودهايي از يكديگرند. عكس به هر حال داراي انرژي است كه قطع مورد استفاده باعث تغيير تاثير آن مي شود و مسلماً اگر اين كارها در قطع كوچك ارائه شوند آن اثر لازم را بر مخاطب ندارند. در نهايت تصاوير موجود در اندازه هاي مختلف آزمايش شدند تا ببينيم چه قطعي بهتر است و تا حدي هم محدوديت فضاي نمايشگاه باعث شد كه قطع آنها متغير باشد و به هر حال از اين لحاظ شرايطي بر من حاكم بود كه سعي كردم با آن مدارا كنم. همچنين ما كاغذ سياه و سفيدي در اين ابعاد نداريم، به همين خاطر مجبور بوديم همه عكس هاي در ابعاد بزرگ را چاپ ديجيتال كنيم كه اين هم خود به نوعي محدوديت ايجاد مي كرد.