يكشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۲۸- April, 20, 2003
گزارشي از هفتاد و نهمين نشست خانه كتاب
روايت فيلسوف از شاعر
بر خلاف نظر ايماژيست ها روش ديگري وجود دارد كه در آن به جاي آنكه شي را نشان دهيم توصيفاتي مي كنيم كه ما را به آن شي مي رساند

سعدي يكي از غيرقابل تقليدترين شاعران زبان فارسي است او نوعي با زبان رفتار مي كندو كاري از زبان مي گيرد كه از توان ديگران خارج است
حميدرضا ابك
به مناسبت فرارسيدن روز بزرگداشت سعدي هفتاد و نهمين نشست كتاب ماه ادبيات و فلسفه به نقد و بررسي كتاب «سعدي» تاليف دكتر ضياء موحد اختصاص داشت. اين نشست، ۲۶ فروردين ماه با حضور گسترده صاحب نظران و استادان حوزه فرهنگ و ادب، در خانه كتاب برگزار شد.
007930.jpg

حالا ديگر خانه كتاب بايد براي برگزاري نشست هايش جاي بزرگ تري دست و پا كند. حتي دكتر ديناني هم به ضرب صندلي اي كه از بيرون برايش پيدا كردند، توانست جايي براي نشستن بيابد. قرار بود ضياء موحد درباره كتاب «سعدي»اش صحبت كند و ميزگردي هم با حضور آتشي و انزابي نژاد، كه از مشهد آمده بود، برگزار شود؛ مثل بقيه نشست ها. اما در اين نشست اتفاق عجيبي افتاد. بعد از سخنراني موحد و آتشي، انزابي نژاد و پاسخ هايي كه موحد به پرسش هاي حاضران داد، يكي از دانشجويان از موحد سوالي پرسيد. او به موحد گفت شما در فصل اول كتابتان از به دست آوردن نكته هاي تاريخي از ميان آثار هنري به شدت انتقاد كرده ايد و آن را مهم ترين دليل بسياري از منازعات پديد آمده بر سر سال تولد و مرگ سعدي و مسائلي از اين دست دانسته ايد. اما روش تان در فصل سوم كتاب دقيقاً همين است. انتزاع وقايع تاريخي از اشعار سعدي. همه منتظر بودند تا موحد ضمن انتقاد از پرسش كننده و تحكيم مواضعش با مباني فلسفه تحليلي، به همه حالي كند كه چرا اين پرسش مبناي درستي ندارد و به چه دليل انتقادي از اين دست به او وارد نيست. موحد كمي فكر كرد و پاسخ داد: «انتقاد شما كاملاً منطقي و وارد است و من بايد فصل سوم كتاب را بازنويسي كنم. علي الخصوص كه به تازگي فهميده ام برخي اشعار مورد استناد من در آن فصل ، سروده سعدي نيستند». همين. نه دفاعي و نه حمله اي. داستان فرگه و راسل را به ياد آوردم. وقتي فرگه، بنيانگذار منطق جديد مهم ترين كتاب خود را پس از سي سال تلاش منتشر كرد، برتراند راسل كه در آن زمان كمي از يك دانشجو مشهورتر بود، نامه اي به او نگاشت و ادعا كرد كه بر بنيادي ترين اصل كتاب فرگه خدشه اي اساسي وارد است و به همين دليل نگارش باقي مطالب كتاب، تقريباً بي وجه است. فرگه، در نامه اي به راسل از او تشكر كرد، انتقادش را پذيرفت و ديگر هيچ وقت كتابش را تجديد چاپ نكرد (اگر هم كتاب تجديد چاپ شد به همت ديگران بود. ) شرافت فيلسوفانه فرگه و موحد از نگارش هر كتابي و انجام هر كاري انساني تر و بزرگمنشانه تر بود.
•••
در ابتداي اين نشست،موحد ضمن اشاره به آراي ريچاردز و ويتگنشتاين در باب متن، درباره شيوه اي كه خود در اثرش استفاده كرده است، گفت: در نوشتن اين اثر، دچار افراط و تفريط نشدم. در واقع معتقدم كه يك سمت زبان، خود زبان است و طرف ديگر آن، جهان قرار دارد. سعدي در دنيايي به دنيا آمده، از پدر و مادري زاييده شده، زبان را نزد آنان آموخته، به مدرسه نظاميه رفته، اعتقاداتي داشته و در زمانه اي زندگي مي كرده كه تمام اين مسائل بر او اثر گذاشته اند. بنابراين، به اعتبار محتوا، سعدي را نمي توانيم خارج از زمانش در نظر بگيريم و به اعتبار مسئله هنري بايد به زبان او پرداخت. در اين كتاب سعي شده نه جانب زمان فرو گذاشته شود و نه زبان. اما از آنجايي كه مباحثي كه در مورد سعدي مطرح شود، بيشتر مباحث معناشناسي است، در اين كتاب چندان به اين بحث توجه نشده و سعي شده تا سعدي به عنوان شاعر و سخنگوي زبان فارسي معرفي شود.
منوچهر آتشي درباره شيوه نگرش دكتر موحد به سعدي اظهار داشت: شيوه برخورد تحليلي - انتقادي دكتر موحد با سعدي، تحقيقي زنده، آموزنده، پويا، قابل توسعه و توسع است. اين شيوه تحقيق، شاعر و اديبي چون سعدي را نه شاعري مرده و مربوط به گذشته، بلكه چون پاره اي از بدن و پيكره كل ادبيات ايران، امروزي و زنده نشان مي دهد كه مي تواند ما را از گمراهي هاي عجولانه و متداول امروزي رهايي بخشد.
وي درباره ابعاد مختلف فكري سعدي اذعان كرد: سعدي تك ساحتي نيست. او نه عارف مطلق است همانند مولانا كه بتوان به راحتي تمامي اقيانوس متلاطم انديشه هايش را در كاسه اي به نام «وحدت وجود» ريخت و سر كشيد و عطش عرفاني خود را فرو نشاند، نه غزل سراي بي بديلي مثل حافظ است كه بتوان خوشباشي هاي ايراني تبار و عرفاني و تعادل دست نيافتني گفتارش را مايه تسلي خاطر كرد. نه رباعي سراي بي همتايي چون خيام است كه انسان را لعبت و چرخ فلك را لعبت باز مي دانست و بر همه دشواري هاي هستي خط بطلان مي كشيد. در حقيقت سعدي همه اينهاست.
آتشي ضمن برشمردن برخي امتيازات كتاب «سعدي»، اظهار داشت: يكي از امتيازات مهم اين اثر، آوردن نمونه ها و مثال هايي از ادبيات خارج، يا شعر معاصر براي توسع بخشيدن به بن مايه پژوهش تازه و سرزنده خويش است. همچنان كه كمرنگ بودن و مبهم بودن زندگي شخصي شاعران كلاسيك را نتيجه مستغرق بودن آنها در كليت فرهنگ، خصوصاً فرهنگ پيش از خود بهره گيري از تجربيات شاعران و اديبان پيشين مي داند كه تنها نوع بهره گيري هر يك از آنها از زبان و شگرد نوشتاري، آنها را از هم متمايز مي كند.
در ادامه اين نشست، دكتر رضا انزابي نژاد با اشاره به حذف برخي عبارات و حكايات بزرگان ادبي توسط مصححان معاصر از روي حدس و گمان، گفت: ما اگر احتمال بدهيم مطلبي به نويسنده يا شاعري تعلق ندارد، حق حذف آن مطلب را نداريم، مگر آنكه به يقين در اين باره اطمينان داشته باشيم. نمي توان نسبت به واقعيت كينه ورزيد و صرفاً به اين دليل كه موضوعي مورد پسند ما نيست، آن را حذف كرد و يا موضوع مورد پسند خود را به آن افزود. بنابراين، چنانچه در آثار سعدي از ديدگاه زنده يادان يوسفي و فروغي، حكايتي محل ترديد است، ما تا نسبت به حذف آن يقين حاصل نكرديم، حق حذف نداريم.
اين مسئله امروز دامنگير بسياري از محققان معاصر است، پس بايد نسبت به حقيقت متعصب نباشيم.
007940.jpg

وي در باب اختلاف نسخ در آثار سعدي اظهار داشت: غالب نويسندگان و شاعران بزرگ ما، بعد از چند سال مطالبشان را بازنويسي مي كردند.
بنابراين، وقتي در تصحيح نسخ سعدي با دو كلمه روبه رو مي شويم كه با زبان او هماهنگ است، احتمالاً هر دو به خود سعدي تعلق دارد. گاه نيز تنها با يك نسخه روبه رو هستيم كه نسخه بدلي ندارد و در آن كلماتي نامفهوم به چشم مي خورد كه نتيجه استنتاخ بد نسخه نويسان است. در اين صورت با كمي دقت و حوصله و با توجه به سبك اثر كلمه صحيح را مي توان به دست آورد. در برخي نسخ نيز نسخه صحيح است اما استنتاج هايي كه صورت مي گيرد با افكار سعدي مغايرت دارد.
دكتر ضياء موحد در تبيين اين كه سعدي به جاي توصيف جهان با زبان، آن را به خواننده نشان مي دهد، تصريح كرد: بر خلاف نظر ايماژيست ها كه ازرا پاوند معتقد بود نبايد صفت به كار برد بلكه بايد مستقيماً به شي اشاره كرد، روش ديگري وجود دارد كه در آن به جاي آنكه شي را نشان دهيم، توصيفاتي مي كنيم كه ما را به آن شي مي رساند. در شعر معاصر غرب از اين نمونه اشعار بسيار به چشم مي خورد. حال آنكه شاعران ما در گذشته از اين روش بسيار استفاده كرده اند از جمله حكيم نظامي و فردوسي در توصيف طلوع و غروب بدون آنكه به ماه يا خورشيد اشاره كنند، اين دو پديده را بيان مي كنند. جالب اين است كه طلوع و غروب متناسب با اتفاق رخ مي دهد.
دكتر موحد درباره اهميت موسيقي در شعر و نثر سعدي اظهار داشت:
سعدي اصولاً عاشق موسيقي است. او بيش از هر شاعر ديگري، انسان خوش آواز را مي ستايد و از انسان بدآواز شكايت مي كند. در شعر سعدي، موسيقي غوغا مي كند، حتي در حكايات گلستان موسيقي طبيعي و زيبايي به گوش مي رسد. كمتر شاعري مي توان يافت كه همانند سعدي هم شعرش تا بدين حد موسيقي وار باشد و هم تا اين اندازه به موسيقي اشاره كرده باشد.
دكتر انزابي نژاد ضمن اشاره به نمونه هايي طنزآميز از گلستان سعدي در باب مفهوم طنز با توجه به تعريف يحيي آرين پور، تصريح كرد: طنز عبارت است از روش ويژه اي در نويسندگي كه ضمن دادن تصويري هجوآميز، زشت و منفي و ناجور از زندگي، معايب و مفاسد جامعه و حقايق تلخ اجتماعي را به صورت اغراق آميز، نمايش مي دهد تا صفات و مشخصات آنها نمايان تر جلوه كند و تضاد عميق وضع موجود با يك زندگي عادي آشكار شود. جوهر طنز را انتقاد اجتماعي تشكيل مي دهد. نشانه هاي بسياري در سعدي است كه همه آنها گوياي طنزهاي بسيار گزنده و هنري او هستند. يكي از شگردهاي هنري او براي تأثيرگذاري بيشتر در طنز، وارونه گويي است. او در مواردي چون نمايش زشتي رشوه خواري در ميان مسندنشينان قضا، تقبيح دوگونه بودن و دوگونه زيستن، نكوهش تكبر نسبت به زيردستان و. . . از زبان طنز بهره مي گيرد.
دكتر ضياء موحد در باب تقليدناپذيري اشعار سعدي اذعان داشت: سعدي يكي از غيرقابل تقليدترين شاعران زبان فارسي است. او نوعي با زبان رفتار مي كند و كاري از زبان مي گيرد كه از توان ديگران خارج است. شاعران ديگري خواستند همانند سعدي شعر بگويند اما به راحتي سعدي شعر گفتن، كار هر كسي نيست. سعدي بر زبان و ادبيات ما تأثير بسياري گذاشته است و حتي گروهي معتقدند كه تا پيش از جريان شعر نو، شاعر مطرح ايرانيان، سعدي بوده و حافظ معمولاً در سنين بالاتر مورد توجه قرار مي گرفت. به هر ترتيب تأثير سعدي بر شعراي پس از خود، تأثيري انكارناپذير است.
وي درباره تناقضاتي كه در آثار سعدي مطرح است گفت: يكي از مشكلات كم حوصله بودن اين است كه ما مطلبي را خارج از متن مورد ارزيابي قرار مي دهيم در صورتي كه اگر در متن آن را بسنجيم آن سخن درست به نظر مي آيد. ديگر آنكه سعدي مانند هر انسان ديگري در معرض تناقض گويي قرار دارد و اين تناقضات به آثار او راه يافته است. كما اينكه در شعر حافظ، بسيار با اين تناقضات خصوصاً در مقوله جبر و اختيار روبه رو هستيم. دكتر موحد با اشاره به تفاوت زمانه سعدي با دوره ما در اين باره گفت: جهاني كه سعدي در آن مي زيست، جهاني بود كه ما مركز عالم بوديم و جزيي از يك كل محسوب مي شديم. اين جهان با ظهور مدرنيته، از ميان رفت. در دنياي سعدي همه چيز معقول و منطقي بود و اين جهان به دست ما تغيير كرد و ما ناگزيريم كه با اين سرگرداني به نوعي سازش كنيم. فرانسيس بيكن جزو اولين فلاسفه اي بود كه اعتقاد داشت بايد بر طبيعت مسلط شد و از جنگ با جهان صحبت كرد. در همين زمان بود كه شاعران به دنياي درون پناه بردند.
دنباله روي سوررئاليست ها از فرويد، بي دليل نبود. براي اينكه آنها معتقد بودند در برابر جهان بيروني علم، ناخودآگاه وجود دارد و به همين جهت، شاعران سوررئاليست و سمبوليست داعيه داران پناه بردن به درون هستند. هنوز هم هنرمندان اين جدايي عظيمي كه علم و تكنولوژي مي خواهد ايجاد كند و همه چيز را به ذرات بنيادي فرو بكاهد و بگويد هركدام از اينها قائم به ذات هستند و ما از اينجا ساخته شده ايم را تحمل نمي كنند. حال آنكه، اين تصور در زمانه سعدي وجود نداشت و در دوره او انسان ها در دنيايي بسيار اندام وار زندگي مي كردند.

هرمنوتيك ايراني ـ۲۳
فال حافظ
روح الله يوسفي
از باب نمونه مي توان به فال حافظ اشاره كرد. كمتر كسي است كه فال حافظ را مثبت تفسير نكند و به قول معروف بالاخره هيچ كس را نااميد نمي كند. چرا چنين است؟ دو دليل وجود دارد يكي در شعر حافظ است و ديگري در خواننده حافظ. شعر حافظ غزل است و آن هم در اوج تمثيل و تشبيه سازي و مجاز و صنعت گرايي و طبيعي است كه چنين نوع كلامي ظرفيت بالايي براي تفسير و قرائت هاي مختلف دارد. به ويژه كه حافظ اصلاً شاد و بانشاط و اهل طرب و رندي است و اهل پنهانكاري و پنهان گويي (پنهان خوريد باده كه تعزير مي كنند) و نيز خوشبين نسبت به طبيعت آدميزاد است و اين خصوصيات البته آمادگي بيشتر براي تفاسير شاد و خوشبينانه ايجاد مي كند. وقتي شعر «نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد ـ عالم پير ديگرباره جوان خواهد شد» در فال مي آيد، چگونه مي توان آن را حمل بر بدي و بدفرجامي كرد و سرشار از شادي و اميد و خوشبختي نشد؟
به هر حال اجمالاً نقش تمايلات دروني آدمي در تحليل ها و تفسيرها و جهان بيني ها روشن تر از آن است كه نيازي به بحث بيشتر داشته باشد. اما شايد از فرط بداهت مورد توجه قرار نگرفته باشد و لازم است به آن توجه شود. لازم نيست تمامي تحليل هاي غلط و يا تفسيرهاي نادرست مغرضانه و حتي از سر عمد و آگاهانه باشد، بسياري از تفاسير و فهم هاي تأويلي به دليل اثرگذاري همان تمايلات است كه چه بسا غالباً بر خود شخص نيز آشكار نيست. به احتمال زياد كساني كه مرتب از جنگ و خشونت حرف مي زنند و صادقانه ده ها سند مي آورند، خود نمي دانند پس از هر چيز بيولوژي اوست كه او را به اين حماسه پردازي و پيكارگري و ستيزه جويي وامي دارد. عكس آن نيز درست است. در واقع ايدئولوژي و مستندات آن پوششي شده است بر طبيعت و غرايز او و يا به عبارت ديگر تصادفاً بخشي از احكام با سرشت و تمايلات او هماهنگ افتاده است.
نكته آخر اينكه منظور اين نيست كه همه تفسيرها جبري و اجتناب ناپذير است و يا نمي توان يك برداشت كامل و جامع و به دور از تمايلات و خواسته ها و نخواسته ها داشت، قطعاً مي توان چنان كرد كه در جاي خود به آن خواهيم پرداخت.
قطعاً كساني كه از غرايز و تمايلات بدوي و خام مي گذرند و به تعبير شريعتي از غريزه عبور كرده، وارد ايدئولوژي مي شوند (ايشان معتقد است ايدئولوژي ادامه غريزه است)، با يك نگرش جامع و كلان و منظومه اي (سيستماتيك) مي توانند هم اهل پيكار سخت باشند و هم اهل اعتدال و مدارا و مسالمت و گذشت، چنانكه پيامبر و امام علي(ع) بودند، پيامبري كه به قول شريعتي «دل مسيح» را در سينه داشت و «شمشير قيصر» را در دست.

حاشيه انديشه
007935.jpg
• همايش دانشگاه بيرمنگام
خبرگزاري كار ايران - دانشگاه «بيرمنگام» انگليس، همايش سه روزه اي با عنوان «منطق و زبان» برگزار كرد.
در اين همايش كه از تاريخ ۱۴ تا ۱۶ آوريل (۲۶ تا ۲۵ فروردين) برگزار شد، ۸ متفكر از جمله «تيموتي ويليامسون»، «اسكات سوآمز»، «الكس اوليور» و. . . مقالاتي درباره «زبان و منطق» ارائه كرده اند.
اين همايش بين المللي به همت «آكادمي انگليس»، «جامعه ارسطوييان»، «انجمن ذهن» و «موسسه تحليل حقيقت» برگزار شد. در روز اول اين همايش، ابتدا «هارولد نونان» استاد دانشگاه بيرمنگام انگليس، درباره مفهوم «كلي» سخنراني با عنوان «درباره مفهوم اسب» ارائه كرد. پس از هارولد نونان، «پائول پتروسكي»، استاد دانشگاه مريلند آمريكا، به تحليل «احكام اتمي و دلالت شناسي نوين ديويد سوني» پرداخت. «پتروسكي» در خلاصه اي كه از مقاله خود به دبيرخانه اين همايش ارائه كرده، مي گويد: در اين باره كه يك نگره تركيبي معنا، درباره جملات متعددي، مانند «عمرو، زيد را زند» و جملات تسويري مانند، «هر سگي پارس مي كند» در زبان طبيعي چه معنايي را القا مي كنند؟ بحث هاي بسياري مي توان ارائه كرد. اولين و آشناترين نگره اين است كه فعل «زدن» به عملي كه واقعاً بين دو فرد اتفاق افتاده اشاره دارد.
دومين نگره اين است كه فكر «زدن» به نحو دلالت شناختي بر عمل زدن حمل مي شود. ما مي توانيم - يا شايد بايد بتوانيم - به چنين نظري درباره نشانگرهايي چون «هر»، «بعضي» و «بايد». . . برسيم. ما مي توانيم، نشانگر را چون محمولات اتمي دلالت شناختي، كه با چيز ديگري مشاركت دارند، يا بدون آنها، در نظر بگيريم. سپس «پتروسكي» در اشاره اي كوتاه نگره خود را توضيح داد كه بنا بر اين نگره، نشانگرها، ما را به وسيله كنش هاي دوگانه اقناع نمي كنند؛ بلكه در اينجا، نزديكي بين فرصت هاي اقناع كننده نشانگر و تجمعي از كنش ها، چون فعاليت «عمرو» در زدن «زيد» ما را به مقصود مي رساند. در روز دوم سخنراني «هائوو پرايس»، استاد دانشگاه سيدني، درباره «نقض مضاعف» مقاله اي با عنوان «باز هم سلب» ارائه كرد كه در آن به بحث در رابطه با ديدگاه هاي مختلف «نقض» در منطق پرداخت.
او كه با دو مقاله اخير خود در سال هاي ۱۹۸۳ و ۱۹۹۰ در مجله ذهن، اين موضوع را بسط داده، در اين سخنراني درباره نگر «رفع نقض مضاعف» (DNE) تجديد نظرهايي كرده و بازبيني خود را مطرح كرد. «اسكات سوآمز» سخنران دوم اين روز بود كه درباره نگره «كريپكي: ضروري هاي پسيني و دو بعد نوآوري او» سخن گفت. «سول كريپكي»، در كتاب معروف خود با عنوان «نامگذاري و ضرورت» - كه به فارسي نيز ترجمه شده - به تعريف جديدي از مفهوم ضروري پرداخته است. بر طبق اين تعريف برخي از احكام علوم تجربي نيز ضروري هستند و اين موضوع سخنراني «اسكات سوآمز» استاد دانشگاه پرينستون آمريكا بود. بعدازظهر روز دوم همايش «منطق و زبان» با سخنراني «استن ليندستورم»، با عنوان «تقليل گرايي «ميني ماليسم» فرگه اي و تناقض هاي دلالت شناختي» آغاز شد. «ليندستورم» نظر خود درباره تقليل گرايي فرگه اي را اين گونه مطرح كرد كه: «من به اين نتيجه رسيده ام كه رويكردهاي انقباضي «فرگه» درباره گزاره ها (در مقاله انديشه) و اجزاي اصلي آن به معني اولين حاملان حقيقت در هر ارجاع محسوب مي شوند. »
سپس وي با اشاره به كوشش هاي انجام شده، توسط ديگر انديشمندان، به نقد نگره هاي آنان پرداخت. «استن ليندستورم» در مقاله خود، به تحليل تناقض ها پرداخت و بحثي درباره اكتشافات تقليل گرايي در امتداد آراي فرگه ارائه كرد. روز سوم همايش با سخنراني «جنوو وا مارتي»، استاد دانشگاه بارسلونا، آغاز شد. عنوان مقاله او «تفكر دوباره، درباره تفاوت هاي اسنادي - ارجاعي» بود. او به توضيح و نقد صورت بندي «كيت دانلان »از كاربردهاي ارجاعي يك وصف خاص پرداخت. طبق نظر «مارتي»، يك وصف خاص، فردي را بدون اقناع وصفي اسنادي برمي گزيند. «مارتي» توضيح داد كه «دوستان» و «دشمنان»، كه يك وصف اسنادي - ارجاعي است، يكي از موضوعات را به نحو كاملاً نادرست از نظر خارج مي كند. او سپس اشاره كرد، با اينكه توضيحات «كيت دانلان» با روشي درست پي گرفته شده، اما در توضيحات او هر موضوعي كه به صورت ارجاعي استفاده مي شود، ممكن است به چيزي كه گوينده در ذهن دارد، بازنگردد. سوال اصلي «مارتي» در سخنراني اش اين است كه چگونه يك وصف خاص با نيت گوينده ارتباط برقرار مي كند. سخنران آخر همايش از منتقدان بزرگ و معروف معاصر و استاد دانشگاه آكسفورد، «تيموتي ويليامسون» بود كه چندي پيش نيز به ايران سفري داشت. وي سخنراني خود را با عنوان «همه چيز» آغاز كرد و نظريات خود را درباره «سورهاي عمومي» بيان كرد. او همچنين به نتايج نگره «تسويري» در نظام هاي مابعدالطبيعي اشاره كرد و به تحليل آنها پرداخت.
«تيموتي ويليامسون» با اشاره به اينكه چگونه يك نگره، تطابق خود را با تفسيري از تناقض هاي راسل از دست مي دهد، به مقايسه مفهوم «تارسكي» از حقيقت منطقي با نگره هاي تسويري ديگر پرداخت. او اين سوال را مطرح كرد كه آيا يك فرا - زبان، با نظامي گسترده تر خواهد توانست، نگره اي تسويري را از تبديل شدن به تناقض نجات دهد يا نه؟ گفتني است، منطق از ريشه «نطق» در عربي و به معناي «بيان» گرفته شده است. همچنين (logic) در زبان هاي اروپايي هم ريشه با واژه (logos) به معناي گفت وگو كردن است. اين امر به خودي خود، نشان دهنده ارتباط و نزديكي «منطق» با «زبان» است. اما گذشته از اين نزديكي لفاظي، منطق دانان بر جنبه هاي ديگري از قرابت اين دو امر تاكيد كرده اند. براساس «نظريه تصويري زبان»، ساختار زبان چون آينه، ساختار جهان را بازمي تاباند. در اين نگره جهان از ديدگاه منطقيون ساختاري منطقي دارد. پس يكي از بهترين راه هاي مطالعه ساختار منطق جهان، بررسي ساختار منطقي زبان است. از نظرگاهي ديگر چون انديشه با زبان بيان مي شود، ساختار انديشه بايد برگرفته از نظام زباني باشد. به اين ترتيب بررسي زبان و منطق جهت واحدي پيدا مي كند. اين همايش كه با هدف بررسي اين ارتباط برگزار شده بود، در روز سوم با سخنراني «تيموتي ويليامسون» و برگزاري مراسم اختتاميه در روز ۱۶ آوريل (۲۶ فروردين) به پايان رسيد.

ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |