سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۰- April, 22, 2003
گفت وگو با رئيس كميسيون امنيت ملي مجلس ـ۱
انتخاب ميان بمب و تركش
در شرايط فعلي كه با تهديد مواجهيم اگر خوب عمل كنيم نااميدي مردم سريع تر بر طرف خواهد شد در غير اين صورت ديگر هيچ شانسي نداريم
محسن ميردامادي رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي علاوه بر سوابق خود در تسخير سفارت آمريكا در تهران كه به گفته او هيچ گاه از اين كار پشيمان نخواهد شد اين روزها در مجلس و در كنار ديگر همفكرانش شرايط سختي را پشت سر مي گذارند. تحولات صورت گرفته در عراق و بركناري صدام از حكومت عراق و پيش از آن تحولات صورت گرفته در افغانستان اين نگراني را براي او و برخي سياستمداران ايراني ايجاد كرده است كه تركش هاي تحولات عراق ساير كشورهاي منطقه از جمله ايران را هم در برگيرد. در گفت وگويي كه با او داشته ايم ميردامادي راهكارهاي برخورد با تهديدات موجود را مطرح كرد. وي همچنين تحولات آتي منطقه را مورد بررسي قرار داده است كه در پي مي آيد.
محمد باريكاني
008605.jpg
عكس: عباس كوثري

• به نظر مي رسد در شرايط تهديدآميز فعلي و مسائل ايجاد شده در عراق سياستمداران ايراني را دچار نگراني كرده است، اين طور نيست؟
بايد گفت امروز در شرايط نسبتاً خطيري قرار گرفته ايم كه در اين شرايط تصميم گيري بسيار مهم است و يك تصميم اشتباه مي تواند كشور را دچار مشكلات كلي كند كه به راحتي نتوان از آن خارج شد، چون به اعتقاد من در شرايطي قرار داريم كه در بيست و پنج سال پس از انقلاب مشابه آن را نداشته ايم و اين يك واقعيت است حالا تعبيرش را هر طور كه مي خواهيد به كار ببريد.
• آيا شما هم در ملاقات هاي ديپلماتيك خود خصوصاً با فرستادگان نيروهاي ائتلاف دچار نگراني شده ايد؟
خير اين طور نبود. مذاكره با ديپلمات ها چندان مشكل نيست ولي در نظام تصميم گيري كشور اين مشكل وجود دارد كه واقعاً نمي دانيم در نهايت چه تصميماتي گرفته خواهد شد و بحثي هم كه ما داريم درست در همين نقطه است نه در مذاكرات رسمي. مشكل، پيدا كردن راه حل براي ثبات كشور است و هر كسي با توجه به برداشت خود از مسايل به ارائه راه حل مي پردازد و در واقع نظر ديگران را هم قبول ندارد. به عنوان مثال طبيعتاً بنده براي اين مشكل راه حلي به نظرم مي آيد كه ممكن است تصميم گيرندگان كشور آن را نپسندند يا اصلاً آن را راه حل ندانند. بنابراين مشابه خيلي از مقاطع ديگر در كشور كه دو ديدگاه مقابل يكديگر داشته ايم در اين برهه هم اين دو ديدگاه مخالف در مقابل يكديگر قرار گرفته اند. ولي چون شرايط بسيار خطيرتر و حساس تر است بايد توجه داشت كه آثار تصميم گيري ها عميق تر و درازمدت تر خواهد بود.
• در مورد دو ديدگاه مخالف فعلي كمي توضيح دهيد.
دو ديدگاه اين است كه اصولاً در برخورد با تحولات بين المللي و مشكلاتي كه در سطح بين الملل و منطقه ايجاد شده است بايد در حل مشكلات خودمان يا به روش نرم افزاري متوسل شويم و يا روش هاي سخت افزاري را سرلوحه كار خود قرار دهيم. به عبارت ديگر، آيا بايد با تكيه به مردم و راي آن ها مسايل را حل و فصل كرد و يا با سوءظن داشتن به آن ها يعني اتخاذ شيوه سخت افزاري براي رفع مشكلات تصميم گيري كنيم. اين دو ديدگاه در حال حاضر در مقابل يكديگر قرار دارند و هر چه قدر هم كه در رابطه با تحولات منطقه خود را مصون نشان دهيم و بگوييم كه اين تحولات ارتباطي به ما ندارد و مشكلي ايجاد نمي كند عملاً فرار از واقعيت است. يقيناً تركش تحولات منطقه ما را هم خواهد گرفت و تازه اگر در سياست خارجي و داخلي مان خوب عمل كنيم تركش مي خوريم و در صورت عملكرد غيرعقلاني ديگر تركشي به ما اصابت نمي كند بلكه اصلاً ديگر سر و كارمان با بمب است. به هر حال اين وضعيت منطقه است و آمريكا به عنوان كشوري كه خود را قدرت بلامنازع مي داند و حرفش اين است كه در ايجاد تغييرات مورد نظرش هيچ كشوري جلودارش نيست. حتي كشورهايي كه در گذشته متحد وي بوده اند چون فرانسه و آلمان و بسياري از كشورهاي اروپايي را كه در دوران جنگ سرد هميشه همراه آمريكا بوده اند در صورت اختلاف نظر به راحتي كنار زده خواهند شد و آمريكا به تنهايي منافع خود را دنبال مي كند. بنابراين نمي توان خيلي راحت از كنار تحولات جديد منطقه گذشت و گفت كه اين تحولات به ايران مربوط نخواهد شد.
• با توجه به سخناني كه گفتيد و دو نگاه متضاد مقابل يكديگر در كشور يا تفسيرهاي شخصي از تحولات منطقه به نظر مي رسد در نظام تصميم گيري كشور نوعي آشفتگي وجود دارد. با توجه به اين وضعيت آيا دولتمردان ايراني قدرت تصميم گيري واحد در قبال تحولات را دارند يا تمام تصميم گيري ها به تحولاتي مرتبط است كه آمريكايي ها در منطقه رقم مي زنند؟
قطعاً قدرت تصميم گيري در داخل وجود دارد و نمي خواهم بگويم كه هرج و مرج در تصميم گيري ها وجود دارد ولي دو ديدگاهي كه در موردش بحث كردم واقعاً عيني است و بايد ديد كه كدام يك قدرت تاثيرگذاري بيشتري دارد. چون در نظام تصميم گيري هر يك از اين دو ديدگاه روش هاي خاص خود را توصيه مي كنند، يك گروه براساس حوزه سخت افزاري و گروه ديگر براساس حوزه نرم افزاري و هر يك هم راه حل خود را دارند. بنده معتقدم كه روش سخت افزاري ديگر به هيچ وجه جوابگو نيست و بايد به روش هاي نرم افزاري تكيه كرد.
• ابزارهاي دو روشي كه گفتيد كدامند؟
ببينيد. در حوزه سخت افزاري در شرايطي كه با يك دشمن خارجي روبه رو هستيم بايد به سمتي برويم كه خود را از لحاظ نيرو و توان نظامي و برخورد نظامي تقويت كنيم، در حقيقت مي خواهيم پايه هاي قدرت خود را تحكيم كنيم. به هر حال زماني كه تهديد مي شويم بايد خود را قدرتمند كنيم تا تهديد خنثي شود. در اين ديدگاه قدرت عمدتاً در قدرت نظامي تعريف مي شود. اگر از لحاظ نظامي خود را قدرتمند كنيد بايد ببينيد كه در شرايط موجود مقابله سخت افزاري يا نظامي جواب مي دهد يا خير كه بنده معتقدم اگر تمام سرمايه هاي كشور را هم جمع كنيم و به دنبال تسليحات برويم و بخواهيم كه با قدرت نظامي و تسليحاتي به مقابله با دشمن برويم اين روش تنها به هدر دادن سرمايه هاي كشور مي انجامد زيرا نقطه قوت ما تسليحات نظامي نيست بلكه قدرت مردم است و امروز كه در مقابل تهديداتي بسيار جدي قرار گرفته ايم تنها كساني كه مي توانند از كشور دفاع كنند، مردم اند. در حال حاضر در تقابلي قرار گرفته ايم كه صندوق مهمات، صندوق هاي راي ما است و هر چه اين صندوق ها پر باشند به همان ميزان صندوق مهماتمان پر شده است و بالعكس.
008620.jpg
كاريكاتور: هادي حيدري

اگر شما بتوانيد ۹۸ درصد صندوق هاي راي را پر كنيد، صندوق مهمات تان به همان ميزان پر شده است و اگر ۲۰ درصد پر كنيد، ۲۰ درصد مهمات داريد. حالا بايد انتخاب كرد كه كدام بهتر است؟ آيا مي توانيم به نحوي عمل كنيم كه بيش از ۸۰ درصد مردم اميدوار و دلگرم باشند و با اميدواري در تمام صحنه ها حاضر باشند و معيارشان هم همان رايي باشد كه مردم در صندوق ها مي ريزند يا خير؟ آن چيزي كه در حقيقت مي شود رويش حساب باز كرد در شرايط خطير فعلي تعداد رايي است كه در صندوق ها ريخته مي شود كه اگر اين تعداد را به اندازه كافي داشته باشيم آن وقت قدرت نظامي و مهمات هم به اندازه كافي داريم.
• براساس اخباري كه از جلسه غيرعلني مجلس منتشر شد شما خودتان به رئيس جمهور تذكر داده ايد كه مردم را داريد از دست مي دهيد و صندوق هاي راي در انتخابات شوراها هم شكستي براي اصلاح طلبان بود و پشتوانه مردمي شان را تقريباً از دست داده اند و صندوق هاي مهمات در وضعيت بدي قرار دارند...
در جلسه غيرعلني مخاطب من رئيس جمهور نبود بلكه كل حاكميت بود. در مورد شوراها هم، بنده مسئله را اين طور نمي بينم كه يك جناحي برنده شده باشد و جناح ديگر بازنده بلكه در انتخابات شوراها شما هيچ برنده اي پيدا نمي كنيد و اين انتخابات به خصوص در شهرهايي مثل تهران و اصفهان و امثال آن كه ميزان مشاركت مردم بسيار پايين بوده يك باخت براي كل نظام بوده است. همه باخته اند منتها يك جناح با تفاضل گل بيشتري باخته و جناح ديگر با تفاضل گل كمتر، (مثل يك مسابقه است كه تيم ملي مي بازد ديگر نمي شود گفت در چنين نتيجه اي مثلاً قرمزها يا آبي ها بردند هر چند ممكن است يكي از آن ها كمي بهتر بازي كرده باشد بالاخره تيم ملي باخته است) من هم در اظهارات خود در مجلس گفتم كه اگر مسئولان نظام بخواهند راه حلي پيدا كنند كه از اين بحران سالم عبور كنند بايد اقدامي كنند، همين مردمي كه برگشته اند و از صندوق هاي راي نااميد شدند، اميدوار شده و پاي صندوق ها بيايند. اگر مردم نااميد شدند و پاي صندوق راي هم نيامدند يا به تعبير شما از اصلاح طلبان هم نااميد شدند و با شعارهاي اصلاح طلبانه هم پاي صندوق نيامدند يعني اين ها عبور كرده اند و ديگر اميدوار نيستند و اصلاً ديگر مي روند به سمتي كه مي گويند، خواسته هايمان ديگر اين موضوعاتي نيست كه شما مي گوييد و تغييرات بنيادي تري مي خواهيم كه ديگر اين مسئله براي همه باخت است. البته اين طور هم نيست كه نااميدي مردم مسئله اي غيرقابل ترميم باشد و در صورتي كه عملكردها اصلاح شود در يك پروسه و فرآيندي نااميدي مردم نيز ترميم خواهد شد و اتفاقاً در شرايط فعلي كه با تهديد مواجهيم اگر خوب عمل كنيم نااميدي مردم سريع تر بر طرف خواهد شد، در غير اين صورت ديگر هيچ شانسي نداريم.
• عملكرد خوب يعني تعديل رفتار افراطيون در برخي دستگاه ها، تغيير قانون اساسي يا بازنگري در عملكردها؟
من در شرايط فعلي به تغيير قانون اساسي اعتقاد ندارم يعني فكر نمي كنم اين كار مشكلات را حل مي كند من مي گويم اگر نتوانيم مردم را پاي صندوق راي بياوريم آن وقت باور مردم اين مي شود كه از صندوق هاي راي معجزه اي حاصل نخواهد شد و مشكلات شان را بر طرف نخواهند كرد. حل نشدن مشكلات از طريق صندوق راي يعني اين كه اين سيستم و نظام هم نمي تواند مشكلاتشان را حل كند ديگر آن وقت از اين نظام و قانون اساسي هم عبور مي كنند. البته اين كه مي گويم نبايد به دنبال تغيير قانون اساسي رفت به معناي نبود ضعف و اشكال در قانون اساسي نيست چون قانون اساسي هم دستنوشته بشر است و بايد به تدريج شرايطي ايجاد شود كه ضعف و اشكالش هم برطرف شود. ولي زماني مي توان از اصلاح قانون اساسي سخن گفت كه قانون اساسي به طور كامل اجرا شود. مشكل امروز ما نداشتن قانون خوب نيست، بلكه عمل نكردن به قوانين است.در حال حاضر نه به قانون اساسي درست عمل مي شود و نه به قوانين موضوعه يا قوانيني كه مجلس تصويب مي كند شما مي بينيد كه با قانون عادي مصوب سال ۱۳۳۹ كه مربوط به برخورد با اشرار و افراد شرور است روزنامه مي بندند. اگر در آن قانون آمده كه آلت جرم بايد گرفته شود منظورشان قانوني است كه نوشته شده و با مراجعه به قانون معلوم مي شود كه يعني قمه و چاقو و اين طور حرف ها، پس آلت جرم مطبوعات كامپيوتر است و بايد كامپيوترها را گرفت يا قلم را بايد گرفت كه ديگر ننويسيد. وقتي به عنوان مثال با آن قانون اين طور برخورد مي شود شما بياييد بهترين قانون را هم بنويسيد. در قانون اساسي آمده كه حاكميت از آن خدا است و مردم كه جانشينان خداوند بر زمين هستند حاكم بوده و بايد اراده آن ها حاكم باشد آيا اين ها اجرا مي شود حالا شما بياييد بهترش را هم بنويسيد اين را بايد حل كرد. مشكل فعلي در اين برهه از زمان و ايراد اصلي ضعف قانون نيست بلكه عدم اجراي همين قانون است حالا شما بهترين قانون را هم كه در عالم مي شود نوشت بنويسيد، نكته مهم اجراي قانون است.
هشدارهاي مقامات آمريكايي به سوريه از قبيل ضرورت رعايت حقوق بشر، خودداري از حمايت از گروه هاي مبارز لبناني و فلسطيني، عدم دستيابي به سلاح هاي كشتار جمعي و. . . بسيار شبيه به تهديداتي است كه آن ها در برهه هاي مختلف نسبت به ايران داشته اند. ارزيابي تان از اين هشدارها چيست؟
در صورتي كه آمريكايي ها اين هشدارها را به مقامات سوريه داده باشند و مقامات آمريكايي مانند پاول اين سخنان را گفته باشد. نشانگر اين واقعيت است كه سرعت تحولات در منطقه بسيار سريع تر از آن چيزي است كه تصور مي شود.
• فكر نمي كنيد وزير خارجه آمريكا در سفري كه به سوريه خواهد داشت پيام هاي آمريكا را از طريق مقامات سوري به ايران برساند؟
پيام آوران آمريكا براي ما قطعاً سوري ها نخواهند بود. آمريكايي ها اگر بنا باشد به كشوري مانند ما كه هيچ رابطه اي با آن ندارند پيامي بفرستند اين كار را از طريق كشورهاي مورد اعتماد خود كه با آن كشور روابط نزديك تري دارند انجام مي دهند. به عنوان مثال زماني از طريق عمان به ايران پيام مي داد و يك وقتي از طريق تركيه و پاكستان پيام هاي خود را ارسال مي كرد. بنابراين آمريكايي ها اگر بنا باشد پيامي براي ما داشته باشند اين كار را از طريق سوريه انجام نمي دهند مگر اين كه بخواهند از اين طريق به سوري ها هم بفهمانند كه ببينيد ما به ايران هم چنين پيامي داده ايم كه بنده اين كار را بعيد مي دانم.
• مقامات ايراني از يكسو اعلام مي كنند كه از سقوط صدام بسيار خوشحالند ولي از طرف ديگر از نحوه سقوط ديكتاتور بغداد و كشورهاي آزادكننده عراق اعلام انزجار مي كنند اين دوگانگي چگونه قابل حل است؟ شما يا بايد از آزادي يك كشور خوشحال باشيد يا از تحولات عراق اعلام نارضايتي كنيد آيا اين يك تضاد نيست؟
در تحولات بين المللي معمولاً فرصت و تهديد در كنار يكديگر قرار دارند شما در يك تحول ممكن است فرصت هايي را پيدا كنيد كه در صورت عدم استفاده به تهديد عليه خودتان تبديل شود و بالعكس در مواردي با تهديد مواجه مي شويد كه در صورت عملكرد خوب به فرصت تبديل مي شود بنابراين خوشحالي و نگراني در بسياري از مسايل در كنار هم هستند. در تحولات افغانستان طالبان حكومتي بود كه ما آن ها را نمي پسنديديم و ترجيح مي داديم كه حكومت ديگري در افغانستان جايگزين آن ها شود. اين اتفاق هم افتاد و ما هم در جهت حذف طالبان همراهي و كمك كرديم و تحليل مان هم اين بود كه هر حكومتي به جز طالبان در افغانستان براي ما بهتر است و اين گروه بايد هر چه سريع تر حذف شود. با اين وجود پس از حذف طالبان شديم محور شرارت كه تا پيش از آن نبوديم. محور شرارت شديم به دلايل متعدد از جمله اين كه به ما اتهام زدند كه القاعده را پذيرفته ايم و به دنبال تقويت تحركات نظامي در افغانستان هستيم. بنابراين همين افغانستاني كه براي ما يك فرصت بود تبديل به تهديد هم شد در صورتي كه مي توانستيم به گونه اي عمل كنيم كه همه اش تبديل به فرصت شود. در بحث عراق هم همين طور است ولي قدري پيچيدگي آن بيشتر است. در عراق مسلماً حذف صدام براي ما خيلي خوب است و پس از صدام ايران وضع بهتري خواهد داشت چون در بيش از نيم قرن گذشته مهم ترين تهديد خارجي ما در مرزهايمان رژيم عراق بود چه پيش و چه پس از انقلاب. تحولات امروز عراق به نحوي است كه حكومت آينده به هيچ وجه نمي تواند بيگانه با مردم باشد و آمريكايي ها هم بالاخره آنجا را ترك مي كنند و بنابراين دولت آينده اگر صددرصد هم دموكراتيك نباشد و تنها بخش هايي از يك حكومت دموكرات را داشته باشد آن حكومت به دليل منافع مشترك زياد و اشتراكات دو كشور تهديدي جدي براي ما نخواهد بود.
• ممكن است تهديدي شكل نگيرد ولي بسياري از منافع شما در آن كشور از دست خواهد رفت مثلاً همين حالا كه ما با هم صحبت مي كنيم شيعيان در عراق به جان هم افتاده اند و دولت موقت اين كشور هم تركيبي آمريكايي دارد؟
ببينيد در شرايط فعلي كه هيچ دولتي در عراق حاكم نيست كاملاً طبيعي است كه گروه ها به جان هم بيفتند ولي اين مسئله مقطعي است. مگر در همين افغانستان كه گروه هاي مختلف در كنار يكديگر حكومت مي كنند سال هاي طولاني با يكديگر نجنگيدند و همديگر را نكشتند؟ ولي شما مي بينيد كه امروز در قالب يك دولت با يكديگر همكاري مي كنند. در عراق هم به دليل عدم حاكميت نظم و دولت بيشتر شورشگران الان موقعيت اظهار وجود دارند تا هر كاري كه بخواهند انجام دهند. به عنوان مثال ترور آقاي مجيد خويي يا افرادي كه دوروبرخانه آيت الله سيستاني جمع شده اند همگي اتفاقاتي هستند كه فقط در يك دوره هرج و مرج مي تواند به وقوع بپيوندد و به محض اين كه حداقل نظم حاكم شود اين دوره تمام خواهد شد.
• آقاي هاشمي رفسنجاني از رفراندوم براي برقراري رابطه با آمريكا صحبت كرده اند ولي خود شما مخالفت كرده ايد. آيا در ماه هاي آتي شاهد اوجگيري رقابت هاي سياسي در كشور در اين زمينه نخواهيم بود؟
در خصوص سخنان آقاي رفسنجاني اين طور نيست كه من بخواهم تحليل كنم البته شنيدم كه دفتر ايشان تكذيب يا اصلاح كرده است، اين كه در ايران چه اتفاقي خواهد افتاد يك مقداري قضاوت كردن زود است. همان طور كه گفتم دو ديدگاه وجود دارد من اميدوارم ديدگاه نرم افزاري بيشتر غالب شود و در صحنه عمل اين ديدگاه در پيش گرفته شود و اگر اين ديدگاه به كار گرفته نشود به هيچ وجه به آينده خوشبين نيستم.
• اگرچه در سال هاي گذشته تقريباً همه آن چيزهايي كه اصلاح طلبان آرزوي آن را داشته اند برآورده نشده است ولي خود اصلاح طلبان در ميتينگ هاي سياسي خود مدام از بحث رفراندوم در موارد متعدد سخن گفته اند پس دليل مخالفت شما با پيشنهاد آقاي هاشمي چيست؟
من كاملاً موافق اين مطلب هستم كه حتي مسائل مربوط به سياست خارجي هم بايد با اتكا به خواست مردم باشد همان طور كه در عرصه سياست داخلي خواست مردم مهم است و بايد به طور كامل محقق شود در سياست خارجي هم مردم نقش تعيين كننده اي دارند. ببينيد مثالي غير از آمريكا براي شما مي زنم، ما به عنوان يك كشور اسلامي و وفادار به ارزش هاي انقلابي مان هيچ گاه نمي توانيم نسبت به مسئله فلسطين بي تفاوت باشيم و جزو وظايف انساني خودمان مي دانيم كه از مردم فلسطين حمايت كنيم ولي دولت زماني مي تواند اين كمك را به درستي انجام دهد كه خواست مردم باشد و اگر زماني مردم اين كمك را نخواستند و دولت علي رغم ميل آنها اقدام به كمك كند هرگز موفق نخواهند بود و تداوم اين روند تنها شكاف دولت - ملت را بيشتر مي كند و مردم را نسبت به دولت بدبين تر و معترض تر خواهد كرد. دولت اگر مي خواهد كار درستي كند بايد به نحوي عمل كند كه مردم خودشان پيشقدم شوند در مورد آمريكا هم همين طور، اگر دولت همواره مخالف تعامل و مذاكره با دولت آمريكا باشد و به نظر مردم در رابطه با آمريكا توجه نكند ممكن است از دو طرف تحت فشار قرار گيرد از يك سو آمريكايي ها فشار مي آورند و مي خواهند ارتباط داشته باشند و از سوي ديگر از جانب مردم تحت فشار خواهد بود و در نهايت ممكن است به تصميمي كه تمايلي به آن ندارد دست بزند. انتقادي كه بنده به بحث رفراندوم دارم در شيوه كار است وگرنه نظر مردم را مي توان از طريق نظرسنجي هم پيدا كرد. به نظر من نظرسنجي از كارهاي بسيار مفيدي است كه در صحنه سياست خارجي كشور مي تواند صورت گيرد. البته همان موقع كه اين نظرسنجي انجام شد بنده به مركز پژوهش هاي مجلس گفتم كه نتايج را تنها براي مسئولان عالي رتبه نظام ارسال كنند و از انتشار عمومي آن خودداري شود. حالا اگر در رفراندوم نتيجه هماني شود كه مثلاً هفتاد درصد مردم طرفدار مذاكره با آمريكا باشند پس از آن شما موظف به مذاكره با آمريكا خواهيد بود و بايد به خواست مردم عمل كنيد. چون مردم را آورده ايد به يك رفراندوم رسمي و اكثريت گفته اند كه طرفدار مذاكره اند پس شما حق نداريد كه اين مذاكره را انجام ندهيد. بدين ترتيب با اين اقدام تنها يك اهرم فشار جديدي در سياست خارجي براي خودمان ايجاد مي كنيم و رفراندوم كردن يعني خلع سلاح خودمان در يك مذاكره و چانه زني در سياست خارجي كه هيچ سياستمدار باتجربه اي اين كار را انجام نمي دهد.

نگاه بيگانه
«اميد كمرنگ» به تنش زدايي
008615.jpg
به دنبال سقوط رژيم صدام حسين در عراق و تحولات جاري در منطقه، بحث درباره چگونگي مواجهه ايران با آمريكا و سياست هاي آتي اين كشور در منطقه، بار ديگر به اصلي ترين موضوع در عرصه سياست ايران بدل شده و مقامات بلندپايه جمهوري اسلامي، ديدگاه هاي متفاوتي را در اين زمينه بيان مي كنند. در تازه ترين دور چالش ها بر سر اين مسئله، سياست تنش زدايي محمد خاتمي، رئيس جمهوري كه از زمان انتخاب وي به رياست جمهوري در دوم خرداد سال ،۱۳۶۶ به عنوان سياست رسمي جمهوري اسلامي در پيش گرفته شد، مورد توجه قرار گرفته است.
آقاي خاتمي روز چهارشنبه، ۲۶ فروردين (۱۶ آوريل)، اگرچه به انتقاد خود از سياست هاي آمريكا در حمله به عراق و نيز تهديد ايران و سوريه از سوي اين كشور ادامه داد، اما در عين حال تاكيد كرد كه سياست تنش زدايي را در عرصه سياست خارجي شكست خورده نمي داند.
وي گفت: «تنش زدايي ما صرفا متوجه آمريكا نبوده است؛ ما با آمريكا مشكلات بزرگي داريم، اگر چه هيچ وقت از تنش و ايجاد تنش بين خودمان و اين كشور استقبال نكرده ايم و اگر تنشي هم بوده، آمريكايي ها آن را ايجاد كرده اند. »
خاتمي افزود: «سياست تنش زدايي يك سياست خاص و علمي است كه آثارش را به جا گذاشته است و نبايد اين سياست را فقط در رابطه با آمريكا ارزيابي كرد، بلكه در رابطه با اروپا و كشورهاي همسايه نيز بايد ديد قبل از اين، روابط چگونه بوده و امروز چگونه است. »
اين سخنان در حقيقت ناظر به بهبود قابل توجه مناسبات تيره ايران با كشورهاي عرب منطقه و نيز اتحاديه اروپاست، كه اصلاح طلبان همواره از آن به عنوان يكي از موفقيت ها و دستاوردهاي عمده خود ياد و نتايج مثبت آن براي كل نظام را گوشزد مي كنند.
از سوي ديگر، اظهارات روز چهارشنبه رئيس جمهوري، پاسخي به انتقادات محسن رضايي، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام است كه روز سه شنبه، ۲۶ فروردين، در جمع خبرنگاران از شكست سياست تنش زدايي سخن گفته بود. آقاي رضايي، كه سال ها فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را بر عهده داشت، از سياست هاي جمهوري اسلامي در سال هاي اخير در مقابل آمريكا، به عنوان سياست تنش زدايي يك طرفه ياد كرد و افزود: «اين سياست شكست خورده و با پاسخ مثبت آمريكايي ها مواجه نشده است. » وي تاكيد كرد: «اساسي ترين عنصري كه مي تواند ايران را در هر جنگي موفق كند، آمادگي دفاعي است و تنها با پشتوانه دفاعي مي توان ديپلماسي موفقي داشت. »
اما اين اظهارات بلافاصله با واكنش رئيس جمهوري و نيز «عبدالله رمضان زاده»، سخنگوي دولت روبه رو شد. رمضان زاده، روز چهارشنبه با صراحت بيشتري به محسن رضايي پاسخ گفت و اظهار داشت: «ما تصميم گرفته ايم كه سياست ها كاملا منطبق بر منطق و بدون اقدام به هر گونه تحريك باشد، اما به نظر مي رسد كه برخي هنوز ديدگاه هاي نظامي سابقشان را در سياست خارجي حفظ كرده اند. » وي افزود: «به نظر ما سياست تنش زدايي، منطقي و عقلاني است؛ بنابراين، اگر عده اي مي گويند اين سياست شكست خورده، چه سياستي را مي خواهند جايگزين آن كنند؟»
چنين بحثي البته در سال هاي اخير بارها مطرح شده است. سال گذشته، پس از آنكه اصلاح طلبان درون حاكميت از تئوري استراتژي بازدارندگي سياسي به جاي بازدارندگي نظامي براي مواجهه با آمريكا سخن گفتند، به سختي از سوي جناح محافظه كار مورد انتقاد قرار گرفتند و به مسائلي نظير ترس از دشمن، وادادگي سياسي، بي غيرتي و گام برداشتن در راه منافع آمريكا متهم شدند.
اما اكنون اصلاح طلبان مي گويند در شرايط فعلي و در حالي كه آمريكا با تسلط بر عراق، عملا در تمامي كشورهاي همسايه ايران، حضوري نظامي دارد و تهديدهاي خود را نسبت به ايران افزايش داده، سخن گفتن از تقويت پشتوانه هاي دفاعي، مي تواند اقدامي تحريك آميز تلقي شود و هزينه هاي سنگين و چه بسا پيش بيني ناپذيري را به نظام و كشور تحميل كند.
خاتمي نيز در آخرين اظهارنظر خود، تاكيد كرد كه مخالفت ايران با آمريكا و دفاع از سياست هاي سوريه، كه هدف موج اخير تبليغات آمريكا به شمار مي رود، به هيچ وجه جنبه نظامي ندارد.
در دو هفته گذشته، مقامات مختلف جمهوري اسلامي، از راهكارهاي گوناگوني كه مي توانند در قبال آمريكا و حل مشكل ۲۴ ساله مناسبات تهران - واشنگتن اتخاذ كنند، سخن گفته اند؛ اما تقريبا همه اين اظهارنظرها، با انتقاد جناح مقابل روبه رو شده است.
اين مسئله به خوبي نشان مي دهد كه پس از دو دهه سر دادن شعارهاي تند و تبديل كردن مسئله ارتباط و يا حتي مذاكره با آمريكا به يكي از خطوط قرمز و اصلي نظام جمهوري اسلامي در حال حاضر، تا چه اندازه براي ايجاد تغييرات متناسب با موقعيت كنوني، با دشواري مواجه است. از نظر طيف اصلاح طلب حكومت، آنچه اكنون مهم و يا حتي حياتي است، آن است كه حاكميت، خود با داشتن ابتكار عمل بتواند راهي براي كاستن از شدت مخاصمه ميان جمهوري اسلامي و آمريكا بيابد و ناگزير نشود در وضعيتي به مراتب سخت تر، دست به انتخابي از ميان گزينه هاي كمتر بزند. اما شدت مخالفت پاره ديگر حاكميت كه اصلي ترين ابزارها در عرصه سياست خارجي را در دست دارد، عملا اميد به تحقق چنين امكاني را دست كم در اوضاع كنوني كمرنگ كرده است.
منبع: BBC

حاشيه ايران
• پرونده هاي جديد
سايت خبري «رويداد» وابسته به جبهه مشاركت از اقدام عليه «حسين انصاري راد» و «محسن ميردامادي» روساي كميسيون هاي اصل ۹۰ و امنيت ملي مجلس خبر داده است. بنابراين گزارش، اين اقدام، در واكنش به «اقدامات اين دو كميسيون از جمله به قرائت گزارش كميسيون اصل ۹۰ در مورد شكايات نهضت آزادي و هاشم آقاجري از قوه قضاييه و نيز موضع گيري هاي صريح رئيس كميسيون امنيت ملي به دنبال حوادث عراق در هفته گذشته» صورت مي گيرد. «رويداد» افزود: «در همين زمينه، مخالفان اصلاحات شكايتي را عليه انصاري راد تدارك ديده اند كه به نوشته «كيهان»، تحت عنوان «گروهي از طلاب نيشابوري» صورت گرفته است.»

• فشارهاي «غيرنظامي» بر ايران
معاون وزير دفاع آمريكا بار ديگر بر «سياسي» بودن فشارهاي واشنگتن به تهران تاكيد كرد. «پل ولفوويتز» از چهره هاي تندرو در هيأت حاكمه آمريكا در مصاحبه اي با «فاكس نيوز» گفت: «برخورد با ايران بيشتر سياسي است تا نظامي. مقامات ايران بايد رفتارشان را با مردم خود بررسي كنند.»

• نقش زدن بر آب
008610.jpg

«عليرضا علوي تبار» تحليلگر سياسي اخيراً در يادداشتي كه سايت «امروز» آن را درج كرده درباره شرايط كنوني كشور نوشته است: «همه مي دانند كه كشور نيازمند وحدت و وفاق است. اما وحدت و وفاق براي چه؟ اگر هدف وفاق و وحدت حفظ تماميت ارضي كشور، استحكام بخشيدن به حاكميت ملي و از ميان بردن موانع توسعه همه جانبه كشور باشد، آن گاه اين وفاق ارزش فداكاري و تحمل رنج و حتي چشم پوشي موقتي از برخي از خواسته هاي مشروع را نيز دارد. روشن است كه اين وفاق با همه ممكن نيست. وحدتي كه چنين اهدافي را دنبال مي كند بايد با كساني صورت گيرد كه در عمل پايبندي خود را به مصالح ملي نشان داده اند و ملت را براي خودش بخواهند. تجربه سال هاي اخير نشان داده است كه تلاش براي رسيدن به وحدت پيرامون مصالح ملي با محافظه كاراني كه مي شناسيم، نقش زدن بر آب است.»

• بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر
سايت ملي ـ مذهبي در يادداشت اين هفته خود با اشاره به اقدامات مخالفان اصلاحات از سال ۶۶ تاكنون و تحليل بحران هاي هر ۹ روز يك بار به اصلاح طلبان، به تحولات اخير منطقه اشاره كرده و نوشته است: «تحميل زيست در بحران به مردم به دليل بحران در زيستن خود، به نيروهاي ضعيف تر، از خويش ممكن است. اما زماني كه قدرتمندي ديگر آيد تا به دليل حل بحران خود، ديگري در خدمت خود بگيرد. زيستن در بحران كه شيوه يك جريان است براي آن جريان ضعيف تر بحراني مي شود. تجربه نشان داده كه در چنين حالتي، جريانات مزبور آچمز مي كنند. يعني قادر نخواهند بود كه تصميم درست و اصولي بگيرند. اين نوع آچمز كردن به معني قفل كردن است يعني به اقتضاي تنبيه تاريخ و مكافات عمل، «بهرام كه گور مي گرفتي همه عمر ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت» رخ مي دهد. تجربه صدام حسين در اين حالت تجربه بسيار خوبي است. وي لحظه اي حاضر به امتياز دادن مي شد كه ديگر زمان مناسب آن گذشته بود. از همين روي آن قدرتمند در برابر ضعيفان، در برابر قدرتمندي ديگر، حتي مقاومت معمولي هم انجام نداد و در روز سه شنبه ۱ آوريل ناگهان تمام قدرت حزب بعث يك باره آب شد. » در ادامه اين تحليل مي خوانيم: «نمونه اين آچمز كردن را در برخورد با مصاحبه هاشمي مشاهده كرديم كه فشارها آن سان زياد بود كه هاشمي عقب كشيد. از سوي ديگر وقتي دبير شوراي تشخيص مصلحت اعلام مي كند كه ما چراغ سبز به آمريكا داديم اما آمريكايي ها به ما پاسخ ندادند يا اينكه خاتمي نيز اعلام مي كند كه ما با آمريكا مشكل فراوان داريم، مجموع اين نظرات از آچمز كردن ناخواسته كه اصلاح طلبان و اقشار جامعه را نيز در آن حالت نگه داشته اند، خبر مي دهند.»

• اقدام ايران
008625.jpg

«گراهام فولر» معاون سابق شوراي اطلاعات ملي سيا اخيراً مدعي شده: «مقامات ايراني از روي كار آمدن حكومت حامي آمريكا در كشور همسايه خود نگران هستند به ويژه آنكه در افغانستان چنين دولتي بر سر كار آمده است. مقامات ايران با دامن زدن به احساسات ميهن پرستانه مردم عراق به خصوص شيعيان اين كشور مي خواهند اين باور را در مردم اين كشور به وجود آورند كه هر چند از شر رژيم عراق خلاص شده اند اما هم اكنون نيروهاي آمريكايي اشغالگر محسوب مي شوند و بايد هر چه سريع تر از شر آنها نيز خلاص شوند، اين چالشي است كه ايران فراروي آمريكا قرار داده است. »

ايران
اقتصاد
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |