سه بازيكن پرسپوليس به كميته انضباطي باشگاه فراخوانده مي شوند و در مقابل چشمان حيرت زده هواداران از حضور در جلسه انضباطي سر باز مي زنند آيا اين مسئله مويد قدرت برتر آنان در برابر مديريت باشگاه نيست شايد هم ديگر كسي نيست كه حرف اول و آخر را بزند
عكس ها: محمدرضا شاهرخي نژاد
اميرحسين ناصري
امروز چه كسي مي تواند مدعي شود كه در پرسپوليس هيچ بحراني وجود ندارد؟ چه كسي اتفاق ها، اختلاف ها، درگيري ها، احضار بازيكنان به كميته انضباطي باشگاه يا فدراسيون، سر باز زدن بازيكنان از مقررات باشگاه، حقوق هاي معوقه و. . . را مي تواند جزو شرايط عادي باشگاه پرسپوليس تلقي كند؟
با وجود بحران امروز باشگاه پرسپوليس در ذهن كساني كه به دور از تعصبات كور شرايط را تحليل مي كنند، چه نقش مي بندد؟ بحران هاي موجود، دليل بر چه ضعف هايي است؟
چه كساني عامل آن هستند؟ آيا مي توان بحران امروز باشگاه پرسپوليس را، شرايطي تحت كنترل عنوان كرد؟ اين گونه به نظر نمي رسد كه امروز پرسپوليس با چالشي مصنوعي دست به گريبان است؟
علي القاعده هر باشگاه يا تيمي در چنين شرايطي از هم مي پاشد، نتيجه نمي گيرد، روز به روز بر ضعف عمومي اش افزون مي شود، ولي چه عاملي باعث شده كه با تمام اين معضلات پرسپوليس همچنان به روزمرگي خود ادامه دهد؟ آيا هر شخص ديگري جز اكبر غمخوار مديرعامل بود، كادر فني پرسپوليس اين گونه سكوت مي كرد؟ هنوز يادمان نرفته كه در تمام سال هاي گذشته، وقتي پرسپوليس به شرايط دشوار مالي مي رسيد، علي پروين و دستيارانش، باشگاه و مديريتش را به بي كفايتي و هر آنچه كه خود بهتر مي دانيد متهم مي كردند ولي امروز چه عاملي باعث شده كه علي پروين سكوت كند. هنوز از آن روزها فاصله نگرفته ايم كه اگر كسي به كادر فني مورد علاقه پروين، نظري مي داشت يا قصد ترميم كادر را در ذهن مي پروراند چگونه مورد ترور شخصيتي قرار مي گرفت، پس امروز چه دليلي وجود دارد كه علي پروين با آمدن هانس ديتر اشميت آلماني، و رفتن ناصر ابراهيمي و ناصر محمدخاني از كادر فني موافقت مي كند؟ آيا همين علي پروين نبود كه يكي از مخالفان حضور هر مربي خارجي در كادر فني به شمار مي رفت؟ آيا همين فرد نبود كه حضور استانكو يا هر مربي خارجي ديگري را در نطفه خفه مي كرد؟ آيا دليل «بچه ها از قيافه ناصر ابراهيمي خسته شده بودند» براي جدايي ابراهيمي قابل قبول است، آن هم از فردي چون علي پروين؟ اما چه افرادي در بحران امروز پرسپوليس چهره هاي برتر به شمار مي روند؟
۱ـ سازمان تربيت بدني
شخصيت حقوقي سازمان پس از ماه ها درگيري باشگاه را به حكم قوه قضاييه در اختيار گرفت.
كدام منطق امروزي مي تواند پذيراي قبول مسئوليت بيشتر از سوي سازماني باشد كه در جهت خصوصي سازي حركت مي كند؟ سازماني كه حتي اماكن ورزشي اش را كه قاعدتاً برايش سودآور است به بخش خصوصي واگذار مي كند، با كدام منطق براي گرفتن حكم مالكيت پرسپوليس آن قدر تلاش كرد؟ پرسپوليسي كه اگر كسي نداند، مسئولان سازمان مي دانستند و مي دانند كه امروز جز هزينه براي مالكانش چيزي ندارد.
محسن مهرعليزاده، رئيس مجمع دو باشگاه پرسپوليس و استقلال است. مجمعي كه از سوي سازمان انتخاب مي شود، و اين مجمع هيأت مديره را انتخاب و آنها مديرعامل را برمي گزينند. پس بافت دو باشگاه مزبور آن چيزي است كه سازمان به آن اعتقاد و ايمان دارد. پس چرا امروز در اين شرايط، علي كفاشيان مدعي است كه خرج باشگاه پرسپوليس را مديرانش بايد تامين كنند نه سازمان؟ پرسپوليس يا حتي استقلال امروز مانند طفلان عقب مانده اي هستند كه توانايي لقمه گرفتن در سفره پرنعمتي را ندارند، چه رسد به اينكه خود با كسب درآمد سفره اي را آماده پذيرايي كنند. وقتي علي كفاشيان مدعي است كه ديروز هم مديرانش خود هزينه هاي باشگاه را تامين مي كردند آيا نبايد پرسيد كه چرا باشگاه را از اختيار كساني كه توانايي تامين هزينه هايش را داشتند گرفتيد و به دست كساني سپرديد كه. . . وضعيت امروز، خود توجيه كننده باقي مسائل است.
۲ـ هيأت مديره و مديرعامل
بگذاريد به چند ماه قبل بازگرديم، جايي كه اكبر غمخوار در مصاحبه اي مدعي شد او هميشه مدير شرايط بحراني بوده. به آن روزي كه ادعا بر اين بود، هيأت مديره پرسپوليس از افراد توانمند اقتصادي و سياسي انتخاب شده اند. پس امروز اين ادعاها كجاي اين بحران قرار دارند؟ مگر غمخوار مدعي نبود كه بهترين قرارداد اسپانسر روي پيراهن را به لحاظ مالي براي پرسپوليس منعقد كرده، مگر حامد كاويانپور را با مبلغي حدود ۴۰۰ ميليون به الوصل نداد و. . . بحث بورس هم از ديگر نكاتي است كه هرازچندگاهي براي انحراف اذهان عمومي مطرح شده و به سرعت فراموش مي شود. حتي اگر بپذيريم كه بورس با شرايط جديد، پرسپوليس بدون پشتوانه مالي را بپذيرد، كدام منطقي مي پذيرد كه طرفدار تيم سرخ پايتخت با اطمينان از اينكه اين تيم هزار تومان هم در سال سوددهي ندارد، سهام باشگاه پرسپوليس را بخرد؟
|
|
شايد غمخوار هنوز به اين استنباط نرسيده كه مديريت باشگاه ورزشي با مديريت جنگ يا بخشي در بنياد مستضعفان و جانبازان تفاوت دارد. مشكل كريم با باشگاه را بررسي كنيم. كريم باقري پس از راي كميته انضباطي فدراسيون در اولين بازي پرسپوليس روي سكوي تماشاگران نشست تا اين گونه به نظر رسد كه او و باشگاه به توافقاتي رسيده اند ولي دوباره بحث صدور رضايت نامه باقري در نشريات مطرح مي شود كه اين ميدان خالي از بحران نباشد. آقاي غمخوار، خود به كفايت مديريت پرسپوليس نمره بدهيد.
۳ـ كادر فني
علي پروين كه مدت هاست تلاش مي كرد پرسپوليس به اختيار سازمان تربيت بدني درآيد، امروز در مصاحبه هايش به طور مداوم تكرار مي كند كه سازمان بايد هزينه هاي پرسپوليس را بپردازد و اگر نمي تواند بدهد خودمان اداره اش مي كنيم. آقاي پروين، شايعه ۶ دستگاه پيكان را ما هم شنيده ايم، امروز در اين مورد چه نظري داريد؟
اما مهم ترين مسئله جبهه امروزي علي پروين است. تاكنون سابقه نداشته علي پروين در شرايط مشابه اين چنيني بر عليه مديريت باشگاه صحبت نكند. سكوت امروز پروين در برابر مديريت باشگاه چه دليلي مي تواند داشته باشد؟ در مقابل محمود خوردبين در مصاحبه اي هيأت مديره را در برابر حل مشكلات مالي باشگاه ناكارآمد خوانده است. آيا محمود خوردبين اطلاع ندارد كه هيأت مديره سياستگذار است و مجري سياست هاي اتخاذ شده در اين جمع مديرعامل است؟ چرا ناصر ابراهيمي كه هميشه ساز مخالف را در برابر مديريت مي زده، پس از استعفايش ـ شايد هم كنار گذاشتن اش ـ هيچ حرفي نزد؟
۴ـ بازيكنان
بازيكنان، تهديد كرده اند كه چك هايشان را به اجرا مي گذارند مصاحبه مي كنند، در لفافه بر عليه مديريت باشگاه حرف مي زنند و. . . اين گونه به نظر مي رسد آنها هميشه زبان كادر فني بوده اند، يعني در بسياري موارد كه كادر فني خود نمي خواست مسئله اي را مطرح كند، آنان مصاحبه مي كردند و البته پس از كمي توبيخ از سوي مديريت معضل حل مي شد. سه بازيكن پرسپوليس به كميته انضباطي باشگاه فراخوانده مي شوند و در مقابل چشمان حيرت زده هواداران از حضور در جلسه انضباطي سر باز مي زنند. آيا اين مسئله مويد قدرت برتر آنان در برابر مديريت باشگاه نيست. با وجود اين شرايط پرسپوليس شهر بي قانوني است كه در آن هر كسي بنا به مصالح شخصي هر حركت يا صحبتي را بر خود حق مي داند و نتيجه همين است كه امروز شاهد آن هستيم.
۵ـ مطبوعات
آنها بيشتر از بسياري مي دانند چه اتفاقاتي درون پرسپوليس را به بحران كشيده. آنها خوب مي دانند اما هيچ كدام توان به نقد كشيدن آن را در خود نمي بينند. چشم و زبان مردم هستند ولي ترس از شكايت، در دست نبودن مدارك معتبر و... آنان را به سكوت كشانده است. آنها هم امروز در شرايط بحراني پرسپوليس حل شده اند. اما چرا كسي نمي نويسد به چه دليل تعداد تماشاگران پرسپوليس و هواداراني كه حاضرند به استاديوم ها بيايند، اين قدر كاهش يافته است؟ مگر آنها مدعي نبودند كه مشكلات مديريتي دليل اصلي كاهش تعداد تماشاگران است، پس امروز چه اعتقادي براي ادامه اين معضل دارند؟ و تنها جوابي كه از همه آنها مي شنوي سكوت است. سكوت!