سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۳۰- April, 22, 2003
سايه همسايه
از استانبول تا رياض
عكس: مجله تايم
008570.jpg

گروه بين الملل ـ نفيسه كوهنورد: از اجلاس استانبول تا اجلاس رياض، شايد يكي از بزرگ ترين تحولات منطقه در چند دهه اخير رخ داد. سقوط رژيم بعثي عراق به رهبري مردي كه سال هاي سال بر مسند قدرت استبدادي اش تكيه زده بود. استانبول شاهد آخرين نشست همسايگان عراق قبل از جنگ بود و رياض پذيراي ايشان پس از جنگ. گرچه شايد فاصله ميان دو اجلاس بيش از چند ماه نبود اما با اتفاقي كه افتاد گويي چندين سال از آن گذشته بود.
در اين دو نشست برخي بر سر اختلاف ها، اشتراك نظر داشتند و بسياري از مسائلي كه بر روند اجلاس استانبول پيش از جنگ سايه افكنده بود در اجلاس رياض نيز وجود داشت. اما تاكنون كمتر سابقه داشته كه كشورهاي همسايه عراق چنين احساس ضرورت كنند كه براي حل مشكل يك كشور ديگر نشستي مشترك تشكيل دهند، آن هم دو نشست در فاصله كمتر از سه ماه. تا پيش از اين، سوءتفاهم بين اين كشورها و نگراني از نيات يكديگر موج مي زد. همسايگان عراق به دو گروه عرب و غيرعرب تقسيم مي شوند. در بين همسايگان عرب بيشترين پيوستگي منافع و مواضع بين كويت و عربستان ديده مي شد. نيز سوءظني كه اين كشورها به اهداف دو كشور غيرعرب ايران و تركيه داشتند مانع از آن مي شد كه منطقه شاهد گردهمايي همسايگان عراق باشد. تنها مورد همكاري كشورهاي دو سوي همسايگي عراق، به نشست هاي سه جانبه ايران، تركيه و سوريه در سال هاي پاياني دهه نود ميلادي برمي گشت كه حول محور جلوگيري از تبديل شدن مسائل شمال كردنشين عراق به يك معضل امنيتي دور مي زد.
حمله نظامي آمريكا و انگليس هزار و يك پيامد سوء داشت كه تحقير سازمان ملل و بي توجهي به افكار عمومي جهاني و مواضع كشورهاي منطقه از جمله اين پيامدها است، اما اگر تنها چند دستاورد مثبت براي همسايگان عراق داشته باشد، يكي از آنها اين است كه كشورهاي همسايه عراق را براي جلوگيري از شكل گيري سايه تهديدي كه از اين منطقه متوجه آنها مي شود، در زير يك سقف كنار هم قرار داد.
پيش از جنگ
پنج شنبه ۳ بهمن ۸۱ وزيران خارجه ۵ كشور همسايه عراق به همراه مصر در كاخ چراغان تركيه گرد هم آمده بودند. اجلاسي براي حل مسالمت آميز بحران عراق! منطقه در هاله اي از ترديد و ناامني فرو رفته بود چرا كه هنوز هيچ چيز آشكار نبود. جنگ آغاز خواهد شد يا نه؟ كي؟ چگونه و هزاران سوال ديگر هر روز تكرار مي شد. فريادهاي ضدجنگ در سراسر جهان طنين داشت. در روز اجلاس، استانبول نيز شاهد يكي از اين تظاهرات بود. كساني كه در مقابل كاخ چراغان جمع شده بودند با شعارها و پلاكاردهايشان از همسايگان عراق مي خواستند تا نهايت سعي شان را براي جلوگيري از جنگ انجام دهند. گرچه پيشنهاد اجلاس منطقه اي براي حل بحران عراق ابتدا از سوي ايران مطرح شده بود، ترك ها از فرصت استفاده كرده و ابتكار را به دست گرفتند. عبدالله گل نخست وزير سابق تركيه سفري را به كشورهاي منطقه آغاز كرد و پس از رايزني با همسايگان در مورد عراق و حتي فرستادن نماينده براي گفت وگو با صدام، از اين كشورها دعوت كرد تا در سطح سران اجلاس استانبول به مذاكره بنشينند. اما در نهايت اجلاس با شركت وزراي خارجه كشورهاي همسايه و مصر برگزار شد. اجلاسي كه از آن به عنوان آخرين فرصت صلح نام مي بردند. البته همان زمان نيز ميهمانان اجلاس به اين واقعيت رسيده بودند كه به هرحال صدام رفتني است و احتمال آغاز جنگ ۹۹ درصد است، در واقع تلاش همسايگان براي ۱ درصد باقي مانده بود. با وجود اين شركت كنندگان در اجلاس سعي داشتند به نوعي خود را به نتيجه اي مثبت اميدوار كنند. مروان معاشر وزير خارجه اردن در اين اجلاس با بيان اينكه نتايج اجلاس گامي براي ممانعت از جنگ خواهد بود گفت: «جنگ خطر بزرگي است به همين دليل آمريكا و عراق بايد به پيام كشورهاي منطقه گوش فرا دهند. » محمد مبارك مشاور وزير خارجه مصر نيز پس از پايان نشست كارشناسان ارشد كشورها كه پيش از اجلاس در كاخ برگزار شد با ابراز اميدواري از نتيجه نشست اظهار داشت: «همه چيز به خوبي پيش مي رود و ما اميدواريم بتوانيم آمريكا و عراق را به حل موضوع راضي كنيم. »
اين اجلاس در شرايطي برگزار مي شد كه برخي از كشورهاي شركت كننده از جمله تركيه و عربستان سعودي در برزخي سخت قرار داشتند، چرا كه هر دو اين كشورها به عنوان پايگاه هاي آمريكا در منطقه هنوز تصميم قطعي براي همكاري يا عدم همكاري در جنگ نگرفته بودند. البته موضع عربستان از ترك ها روشن تر بود اما به دليل ترسي كه سعودي ها از احتمال قرار گرفتن در ليست سياه آمريكا داشتندآن را واضح بيان نمي كردند.
فضاي حاكم بر كشورهاي عربي در اين دوران سنگين بود. از يك سو هيچ يك از اين كشورها غير از سوريه، از رژيم بعث حمايت نمي كردند و از دگرسو مداخله آمريكا در كشوري عربي براي همه ايشان هشداري بود كه به دغدغه  در مورد ثباتشان در منطقه مي افزود. اين پارادوكس ميان اعراب شايد يكي از دلايلي بود كه همان روزها هم تحليلگران بر اين باور بودند كه اين اجلاس نتيجه بخش نخواهد بود. چرا كه اين كشورها و كشورهاي غيرعربي در ميان خود نيز با اختلافات بسياري مواجه بودند. مصر به عنوان كشوري كه سعي دارد نقش رهبري دنياي عرب را برعهده بگيرد از مداخله كشورهاي غيرعرب در اين موضوع استقبال نكرده و حتي پيش از اجلاس نيز با بيان اينكه مسئله عراق معضلي عربي است تأكيد كرده بود كه كشورهاي غيرعرب يعني ايران و تركيه نبايد در اين موضوع دخالت كنند.
همچنين ناهماهنگي ميان كشورهاي منطقه در جهت موضع گيري در مقابل آمريكا نيز از موانع اصلي به نتيجه رسيدن اجلاس بود. اردن از مدت ها قبل اعلام كرده بود كه در جنگ با نيروهاي آمريكايي همكاري خواهد كرد. كويت نيز به بهانه اينكه كشورهاي منطقه از اين كشور براي شركت در اجلاس دعوت نكرده اند، به آمريكا قول همكاري داد. شايد به قول ادوارد سعيد تنها موضوع مشترك ميان اين كشورها، ترس از تهديد امنيت منطقه بود، اما همين نيز كافي نبود چرا كه اين اشتراك نيز در پس رايزني هاي پشت پرده كشورها با آمريكا رنگ باخت. يكي از مهم ترين مسائل اجلاس استانبول موضوع پذيرش تغيير رژيم عراق بود. در واقع اجلاس استانبول راهي بود براي رساندن پيام به رژيم بعث و مسئولين عراق و فرصتي براي آن كه عراق بدون مداخله نيروهاي خارجي به نوعي مشكل را حل كند. حتي به اعتقاد برخي از تحليلگران پيام اجلاس حاكي از آن بود كه حضور آمريكا در عراق نيز پذيرفته شده است. به هر حال همانطور كه پيش بيني مي شد جنگ آغاز شد. تركيه در آخرين لحظات به خواسته هاي آمريكا پاسخ منفي داد و عربستان سعودي نيز پس از فشارهاي فراوان يكي از فرودگاه هايش را در اختيار آمريكا گذاشت. با ممانعت ترك ها، كويت مركز آغاز عمليات شد. بمباران ها و حملات موشكي آمريكا با شدت فراوان ادامه پيدا كرد و اگرچه آنطور هم كه برنامه ريزي شده بود رژيم بعث به سرعت سقوط نكرد ليكن سرانجام بغداد در ۳ آوريل فتح شد. مجسمه هاي صدام توسط مردم پايين كشيده شد. پايان ديكتاتوري اما آغازي نامعلوم. برخلاف تصور آمريكايي ها به دست گرفتن اداره عراق چندان هم آسان نبود. گروه هاي مختلفي كه سال ها تحت تسلط و سركوب رژيم بعث قرار داشتند سر برآورده و اين بار در مقابل مهاجمان ايستادند. كردها در شمال و شيعيان در جنوب. در اين ميان كشورهاي همسايه عراق خصوصاً كشورهاي عربي در شرايط ويژه اي قرار گرفتند. شرايط ابهام آميز آينده عراق و سرنوشت دولت جديد آن همه و همه دست به دست هم داد تا يك بار ديگر همسايگان اين كشور را گرد هم آورد.
پس از جنگ
008575.jpg

وزراي خارجه كشورهاي همسايه عراق در اولين نشست پس از جنگ در رياض گردهم آمدند تا اين بار در مورد سرنوشت عراق بعد از صدام به مذاكره بنشينند. از آخرين اجلاس پيش از جنگ تا اولين اجلاس بعد از جنگ شرايط بسيار تغيير كرده است. اما باز هم ابهام در آينده منطقه و عراق حاكم است. با گذشت بيش از يك هفته از سقوط صدام حسين هنوز دولتي بر سر كار نيامده و چنين موضوعي نيز بر معضل امنيتي منطقه افزوده است.
روزنامه نگار عرب تبار رويتر در اين باره مي نويسد: «هيچ يك از اين كشورها صدام را دوست نداشتند اما اكنون سعي دارند به نوعي خلاء ناشي از نبود وي را در عراق پر كنند. »
در اين ميان تهديدات آمريكا عليه سوريه از سوي كشورهاي عربي تهديدي جدي براي حكام اين كشورها شمرده مي شود. و شايد به همين دليل است كه سعودالفيصل در سخنراني افتتاحيه اجلاس با اشغالگر خواندن نيروهاي آمريكايي اظهار داشت كه اين نيروها بايد هر چه زودتر منطقه را ترك كنند.
از دگرسو به نظر مي رسد كشورهاي منطقه بيش از پيش به لزوم ايجاد اتحاد منطقه اي پي برده اند. شاهد آن نيز پذيرش اهميت نقش كشورهاي غيرعربي ايران و تركيه از سوي كشورهاي عربي است. هر چند كه پايه هاي چنين اتحادي به سبب ضعف مفرط موقعيت عرب ها شكننده است.
اگرچه كشورهاي همسايه در اين موضوع كه سرنوشت دولت عراق بايد توسط مردم آن كشور تعيين شود اتفاق نظر دارند ليكن اختلاف كشورها بر سر چگونگي چينش گروه هاي معارض عراقي در بدنه دولت جديد از موانع اصلي ايجاد اتحاد براي كمك در آينده عراق است. از ديگر سو نحوه انتقال قدرت و نوع حكومت جديد بغداد نيز پيش و پس از جنگ از مهم ترين مسائل مورد بحث كشورهاي همسايه بوده است چرا كه برخي كشورها از سرايت الگوي جديد حكومت به كشورشان نگرانند. اين نگراني به ويژه درميان كشورهاي عربي كه سال ها به يك نوع حكومت خو كرده اند بيشتر است. از ديگر سو نحوه رابطه حكومت آينده با اين كشورها نيز تأثيرات جدي بر منافع اقتصادي و مسائل سياسي آنها خواهد گذارد.
همچنين عربستان سعودي و بحرين به طور آشكار از قدرت گرفتن گروه هاي شيعه در جنوب عراق نگرانند. ايران و تركيه نيز دغدغه هايي در مورد كردهاي شمال عراق و امكان تشكيل دولتي كردي دارند. اين نگراني براي ترك ها به حدي است كه بارها آن را در اجلاس بيان كرده اند.
يكي از ديپلمات هاي عربستاني پس از اجلاس به خبرنگاران گفت: «همه كشورهاي منطقه نگراني هاي مشتركي دارند اما از نقش يكديگر نيز مي ترسند اما شايد بهترين كار براي رفع اين ترس همكاري مشتركشان باشد. »
يكي ديگر از مسائلي كه باعث اختلاف پنهاني در روابط اين كشورها و اتحاد آنها خواهد بود اختلاف بر سر نقش نيروهاي آمريكايي در منطقه است. تركيه و اردن به عنوان هم پيمانان آمريكا در منطقه به نظر مي رسد چندان نيز از ادامه حضور آنها در عراق نگران نيستند. اما در سوي ديگر سوريه و عربستان سعودي اكنون خود را بيش از گذشته در معرض خطر مي بينند. عربستان كه زماني يكي از متحدان آمريكا و پذيراي پايگاه هاي بزرگ آمريكايي ها در منطقه بود مدت هاست روابطش با كاخ سفيد تيره شده است.
تهديدات نهان و آشكار واشنگتن براي بركناري حكومت سلطنتي آل سعود، دغدغه هاي اين كشور را بيشتر كرده است البته آمريكايي ها براي تحت فشار گذاردن سعودي هااز ابزار بهتري مانند نفت نيز بهره جسته اند. و اينك يكي از نگراني هاي ديگر عربستان در مورد آينده عراق با موضوع نفت گره خورده است. ورود مجدد نفت عراق به شكل گسترده به بازار مطمئناً عربستان را تحت تاثير قرار خواهد داد و اين كشور ديگر يكه تاز بازار نخواهد بود. موضع گيري سعودالفيصل در اين مورد نيز آشكارا نشان دهنده نگراني سعودي هاست: «نيروهاي اشغالگر حق بهره برداري از نفت عراق را ندارند. » البته بحرين نيز در اين معضل با عربستان مشترك است با اين تفاوت كه فعلاً به خاطر همكاري هايش با آمريكا امكان رايزني هاي بيشتري را دارد.
در سوي ديگر مصر با وجود مخالفتش با حضور انگليس و آمريكا در عراق به نظر مي رسد چندان هم از اين موضوع ناخشنود نيست. چرا كه اين كشور به شكل پنهان از اشغال كشورها منافعي دارد: اشغال عراق و سوريه توسط نيروهاي بيگانه مركز ثقل دنياي عرب را هر چه بيشتر به سوي قاهره سوق خواهد داد. شايد در اين بين موضع گيري ايران تنها موضع گيري شفاف ميان كشورهاي منطقه باشد.
در اين ميان با وجود تبليغات رسانه هاي خارجي مبني بر نگراني ايران از تهديد آمريكا، كمال خرازي وزير خارجه كشورمان از ابتدا موضع ايران را مبني بر مخالفت با حضور نيروهاي بيگانه قبل و پس از جنگ بارها اعلام كرد. دكتر خرازي در اجلاس رياض با تأكيد بر اينكه هيچ دغدغه اي در مورد تهديدات كاخ سفيد ندارد، گفت: «عراق داستاني كاملاً متفاوت بود. » همچنين ايران نيز بر ضرورت حضور تمام قوميت ها در حكومت آينده عراق با ديگر كشورها اتفاق نظر داشته و معتقد است كه اين امر بايد به انتخاب مردم گذارده شود. سوريه در ميان كشورهاي شركت كننده در اجلاس از وضعيت خاصي برخوردار بود. هنوز آتش بمباران هاي آمريكا در بغداد خاموش نشده بود كه كاخ سفيد نوك پيكان را به سوي سوريه چرخاند. اين موضوع يكي از مهم ترين مسائل مورد بحث در اجلاس رياض بود. كشورهاي منطقه اين بار با جديت بيشتري مخالفت خود را در اين باره با آمريكا اعلام كردند. عبدالله گل وزير خارجه تركيه پيش از اجلاس تأكيد كرد كه جنگ در عراق تمام شده و كشورهاي منطقه به هيچ وجه ادامه را نخواهند پذيرفت. » از ديگر سو تهديد سوريه تأثيرات بسيار سوئي در خاورميانه خواهد داشت و به ويژه كشورهاي عربي از تشديد بي ثباتي در منطقه به شدت هراس دارند. اما مهم ترين مسئله اي كه در مورد سوريه و تهديد اين كشور وجود دارد دخالت مستقيم وفشارهاي بيش از حد اسرائيل به كاخ سفيد براي ادامه تهديدات است. اسرائيلي ها در پي بازتاب هاي منطقه اي و بين المللي رويداد يازدهم سپتامبر فرصت خوبي پيدا كردند تا واشنگتن را عليه دمشق تحريك كنند. اين تحريكات قبل از جنگ عراق و پس از آن نيز ادامه داشته و دارد. آريل شارون، نخست وزير اسرائيل به بوش اشاره كرد كه بايد نسبت به مشاركت سوريه در ائتلاف بين الملل بر ضد تروريسم عكس العمل نشان داد. در روزهاي اخير نيز پس از فتح بغداد، تل آويو باز هم اين موضوع را به كاخ سفيد گوشزد كرد. از ديگرسو چندي پيش عبدالله گل سفرش رابه دمشق لغو كرد و جالب اينكه بلافاصله بعد از آن وزير خارجه اسرائيل به آنكارا سفر كرد. گرچه گل بر اين موضوع تأكيد كرده است كه دليل لغو سفرش مطرح شدن معضلي در شمال عراق بوده، وليكن به اعتقاد بسياري از تحليلگران گل از سوي تل آويو زير فشار قرار داشته است. همچنين تنها موردي كه آمريكايي ها پس از اجلاس به آن عكس العمل نشان داده اند احتمال نزديك شدن سوريه، ايران و تركيه به يكديگر است. مورتون آبراموويز سفير سابق آمريكا در آنكارا در مصاحبه اي با شبكه NTV تركيه با بيان اينكه آمريكايي ها به هيچ وجه از حمايت ترك ها از سوريه خرسند نيستند گفت: «ترك ها بايد موقعيت خود را مشخص كنند كه در آينده مي خواهند در كنار سوريه و ايران جاي گيرند يا در كنار غرب. »
تمام اين مسائل باعث شده است كه واقعيت هدف نهايي آمريكا از جنگ عليه عراق در ذهن كشورهاي منطقه پررنگ تر بشود: حفظ امنيت و گسترش اسرائيل. البته آژير خطر اين معضل قبل از جنگ به صدا درآمده بود و عملاً دراجلاس استانبول نيز همسايگان به اين مهم اشاره كرده اند كه آمريكا پس از جنگ به موضوع صلح خاورميانه خواهد پرداخت. در اجلاس رياض نيز دغدغه گسترش اسرائيل و حتي تأثير سياست هاي تل آويو در آينده عراق مطرح شد. برخي از تحليلگران بر اين باورند كه اسرائيل از ابتدا در پي ايفاي نقشي در عراق و استفاده از ذخاير اين كشور براي قدرت گرفتن و تحت فشار قرار دادن هرچه بيشتر كشورهاي منطقه است. يكي از روزنامه نگاران الحيات در اين باره مي نويسد: «اسرائيل حتي به فكر اين است كه به گونه اي از ابزار كردها براي تحت فشار قرار دادن سوريه، ايران و تركيه استفاده كند و احتمال اين وجود دارد كه براي اين كار به تشكيل دولت كرد تحت سلطه خود كمك كند. » حضور بيشتر اسرائيل در منطقه و قرباني شدن فلسطين در بحبوحه حل مسائل عراق بدون صدام نه تنها خطري براي كشورهاي منطقه محسوب مي شود بلكه شكستي براي كشورهاي عربي خواهد بود كه تاكنون نتوانسته اند هيچ راه حلي در اين باره ارائه دهند، به خصوص با توجه به اين كه كشمكش هاي ميان دول عرب و عدم هماهنگي شان مطمئناً تأثيرات سوئي در آينده عراق نيز خواهد گذاشت.
به هر حال با وجود تمام اين معضلات در شرايطي كه ائتلاف هايي چون جنبش عدم تعهد، اتحاد عرب، سازمان كنفرانس اسلامي، شوراي همكاري خليج فارس و... به دلايل گوناگون توان موضع گيري و اجراي سياست هاي لازم را در مواقع بحراني ندارند برگزاري دو دوره اجلاس همسايگان عراق مي تواند به ائتلافي تازه در منطقه بحران خيز خاورميانه كمك كند. البته اگر اين كشورها بتوانند بر اختلافات گذشته پاي گذاشته و همان رنسانسي كه احمد ماهر وزير خارجه مصر در اجلاس استانبول گفته بود را در روابطشان طي كنند. از دگر سو به نظر مي رسد همسايگان عراق به همراه مصر و بحرين ـ رئيس دوره اي اتحاديه عرب ـ به دليل تنوعي كه بر حوزه نفوذ سياسي خود دارند مي توانند بيش از گذشته دست كم در آينده عراق كه با آينده منطقه نيز پيوندي تنگاتنگ پيدا كرده است اثر بگذارند.

نگاه اول
ايران، آمريكا و اسلام گرايي در عراق
دكتر صادق زيباكلام
تاريخ روابط ايران اسلامي و آمريكا ظرف ۲۴ سال گذشته روايت تلخ فرصت هاي مناسبي است كه دو كشور مي توانسته اند ديوار بي اعتمادي را پشت سر گذارده و به دو دهه اختلاف و دشمني پايان دهند. اما در عمل همواره اين فرصت ها از كف رفته و در عوض بي اعتمادي و دشمني رو به افزايش بوده است. تحولات عراق و سقوط رژيم صدام به شرحي كه خواهيم ديد يكبار ديگر فرصت مناسبي براي دو كشور پديد آورده كه به جاي تداوم دشمني هاي گذشته به سمت و سوي جلب اعتماد و همكاري حركت نمايند. نقطه آغاز اين نزديكي در تظاهرات گسترده ضدآمريكايي جمعه ۲۹ فروردين مردم عراق نهفته است. واقعيت آن است كه آن تظاهرات همه را غافلگير كرد. كمتر تحليلگري پيش بيني كرده بود كه در نخستين نماز جمعه آزادي كه پس از سقوط صدام در شهرهاي بزرگ عراق برپا مي شود، هزاران نمازگزار آنچنان آشكارا مخالفت خود را با حضور آمريكايي ها در خاك ميهنشان به نمايش گذارند. پيام تظاهركنندگان خيلي ساده و روشن بود. آنان نه تنها استقبالي از آمريكايي ها نشان ندادند بلكه با خشم خواهان خروج آنان به عنوان اشغالگر از عراق بودند. اتفاقاً ظهور اين تظاهرات هست كه دربطن خود نطفه نزديكي تهران و واشنگتن را حمل مي كند. به سخن ديگر، تظاهرات اسلام گرايي روز جمعه عراقي ها مي تواند «فرشته» نجاتي شود. آمريكايي ها يا بايد به تدريج به سركوب اسلام گرايان بپردازند يا آنكه به نوعي آنان را جذب و جلب نمايند. اولي كه نشدني هست و براي راه حل دوم آمريكا به ايران نياز جدي و اساسي پيدا مي كند.
عراق ظرف سي سال گذشته جامعه بسته اي بوده كه مردم آن به هيچ روي فرصتي براي نشان دادن احساسات سياسي و اجتماعي شان نداشتند. اختناق وحشتناكي كه بعثي ها در عراق ايجاد كرده بودند سبب شده بود تا نفس ها در سينه ها حبس شده و هيچ كس به درستي نداند كه مردم عراق چه مي انديشند و چه مي خواهند. سقوط صدام سبب شده تا مردم عراق پس از سه دهه سكوت اكنون بتوانند آزادانه فرياد برآورند كه چه مي خواهند و چه نمي خواهند. اگرچه هنوز زود است كه به يك جمع بندي قاطعي پيرامون گرايش مردم عراق رسيد، اما تظاهرات روز جمعه حكايت از آن مي كند كه اسلام و گرايش هاي مذهبي يكي از عمده ترين نيروهاي سياسي و اجتماعي مردم عراق است. شايد با نگاهي به گسترش جريانات اسلام گرا در ساير كشورهاي خاورميانه انسان منطقاً مي بايستي به اين جمع بندي مي رسيد كه عراق استثنا نيست و در يك شرايط آزاد گزينه عراقي ها همچون گزينه ترك ها، مصري ها، فلسطيني ها، سوري ها و سايرين اسلام است اما اختناق و زندان بزرگي كه صدام در عراق ساخته بود سبب شد تا كمتر كسي بتواند به درستي درك كند كه در عراق چه مي گذرد. اما اكنون كه درب هاي زندان عراق باز شده، مردم آن كشور آشكارا خواهان اسلام هستند. راستي را آن است كه اين پديده را هيچ كس پيش بيني نكرده بود. همه بخش ها از جمله نظرات و طرح هاي آمريكايي ها آن بود كه ژنرال گارنر يا يك مجموعه آمريكايي رهبري عراق را پس از سقوط صدام به دست خواهد گرفت و به تدريج با جذب و جلب رهبران عراقي متمايل به آمريكا در داخل و خارج از عراق، در نهايت رژيمي در عراق بر سر كار بيايد كه مشابه حامد كرزاي در افغانستان باشد. تنها مشكل موجود آن بود كه نحوه همكاري ميان عراقي هاي داخل كشور با آنان كه از خارج و از تبعيد باز مي گردند آيا به ميزان كافي خواهد بود يا خير. به علاوه آمريكايي ها مطمئن بودند كه چه رهبران عراقي در تبعيد و چه نخبگان سياسي در داخل نسبت به همكاري و حضور آمريكا در عراق توافق دارند و بالاخره آنكه آمريكايي ها تصور مي كردند كه پس از سقوط صدام، مردم عراق از آنان به عنوان «فرشته» نجات استقبال خواهند كرد.
اما تظاهرات روز جمعه بسياري از حدس و گمان ها، انتظارات، طرح ها و نقشه ها را نقش بر آب كرد. آخرين تصوري كه بر مخيله آمريكا و انگلستان (و خيلي از عراقي هاي در تبعيد) خطور كرده بود آن بود كه در نخستين تجمع آزادي كه عراقي ها پيدا مي كنند آنان پرچم اسلام و الله اكبر را برافرازند و نه تنها به آمريكايي ها به چشم «فرشته» نگاه نكنند، بلكه به عنوان اشغالگر از آنان بخواهند كه خاك ميهنشان را ترك كنند.
تظاهرات روز جمعه آمريكا را در وضع بغرنجي قرار داده است. اگر آمريكا در شرايط فعلي خاك عراق را ترك كند، عراق در بستري از بي ثباتي، هرج و مرج، جنگ قدرت و رقابت هاي قومي و ديني و. . . مي رود كه آينده اش را هيچ كس نمي تواند پيش بيني كند. كردها در شمال اعلام خودمختاري (اگر نگوييم استقلال) خواهند كرد؛ استقلال طلبي آنان بدون ترديد هجوم نظامي تركيه را به همراه خواهد آورد و به سرعت كانوني از بحران و ناآرامي كل منطقه شمال عراق را در خود فرو خواهد برد. بماند شيعيان و جريانات و نيروهاي سياسي ديگر. اگر آمريكا از عراق خارج نشود، براساس آنچه كه روز جمعه اتفاق افتاد، تنش ميان آمريكايي ها و مردم عراق رو به افزايش خواهد گذارد. كمترين اتفاقي كه خواهد افتاد آن است كه مردم عراق به هيچ روي پذيراي حكومت ژنرال گارنر و ساير سناريوهاي آمريكا و انگلستان نخواهند شد. در نتيجه هر روز شاهد تظاهرات و درگيري هاي بيشتري ميان مردم عراق و رژيم دست نشانده آمريكا در كشورشان خواهيم شد. تنها سناريوي عملي آن است كه آمريكايي ها تن به خواست مردم عراق دهند. اينجاست كه آن فرصت طلايي پيش مي آيد، زيرا ايران مي تواند همكاري كليدي داشته باشد. تظاهرات روز جمعه نشان داد كه جريانات اسلام گرا مهم ترين نيروهاي سياسي عراق هستند.
ايران بدون ترديد از نفوذ معنوي زيادي در ميان علما و رهبران شيعه عراق برخوردار است. فراموش نكنيم كه شيعيان ۶۰ الي ۶۰ درصد جمعيت عراق را تشكيل داده و در مناطق جنوبي آن كشور اين رقم به ۹۰ درصد هم مي رسد. با كمك ايران نه تنها مي توان جلوي بي ثباتي، هرج و مرج و تكه و پاره شدن عراق را گرفت بلكه به تدريج ثبات سياسي، امنيت و شرايط عادي را در آن كشور برقرار كرد. اين سناريو به گونه اي اجتناب ناپذير مستلزم ايجاد حس اعتماد و تنش زدايي ميان ايران و آمريكا است. آمريكا توانست غول ارتش صدام را ظرف سه هفته نابود نمايد. آمريكا توانست از صدها كيلومتر فاصله، به كمك بمب هاي هدايت شونده يك ساختمان يك طبقه را در داخل بغداد با خاك يكسان كند. هيچ كس منكر توان نظامي آمريكا نيست. اما مراجع شيعه و علماي سنتي عراق را نمي توان با بمب ده تني و موشك كروز همراه ساخت. اين كاري است كه از دست ايران برمي آيد.
همكاري ميان ما و آمريكا در عراق صرفاً به نفع منافع ملي ايران و آمريكا نيست، بلكه در اين همكاري كليد آينده عراق نهفته است. دشمني و رقابت موجود نه تنها به زيان منافع ملي است بلكه دود اين تنش اكنون به چشم مردم عراق نيز خواهد رفت. تجربه تلخ ۲۴ سال دشمني ميان ايران اسلامي و آمريكا به نحو حزن انگيزي حكايت از آن مي كند كه بسياري از مشكلات و معضلات، در منطقه نتيجه مستقيم اين تنش بوده است. بدون حل مناقشات في مابين نه تنها مشكلات عراق روزبه روز افزايش خواهد يافت بلكه كل منطقه روي صلح و ثبات و آسايش را نخواهد ديد.

پايان شوراي امنيت
برخي تحليلگران اعتقاد دارند اقرار به مرگ حاكميت قوانين سازمان ملل متحد در زمينه به كارگيري قوه قهريه مي تواند معادل كنار گذاشتن كامل حاكميت قانون باشد
مايكل جي گلنون
008580.jpg

ترجمه: رضا سادات
«چادرها جمع شده اند، كاروان بزرگ بشريت بار دگر به حركت درآمده است. » اين جملاتي بود كه ژان كريستين اسماتس در مورد تأسيس اتحاديه ملل بر زبان آورد. يك نسل بعد اين حركت جمعي به سوي حاكميت بين المللي قانون كماكان پويا به نظر مي رسيد. در سال ۱۹۴۵ اين اتحاديه جاي خود را به سازمان ملل متحد داد. تأسيس اين نهاد پرتحرك از سوي همه شخصيت ها مورد استقبال قرار گرفت و كوردل هال وزير امور خارجه وقت ايالات متحده از آن به عنوان كليد دستيابي به رفيع ترين آرزوها و مكنونات بشري ياد كرد. دنيا با سرعتي بيش از گذشته به حركت درآمده بود. عاقبت اوايل سال جاري اين كاروان به حال سكون درآمد و متوقف شد. با گسست تاريخي و دور از انتظار شوراي امنيت سازمان ملل متحد مشخص شد تمامي تلاش ها براي ملزم كردن روي آوردن به قوه قهريه از طريق حاكميت قانون ناكام مانده است. به واقع در تمامي اين سال ها هيچ پيشرفتي حاصل نيامده بود.
اصول حاكم بر به كارگيري قوه قهريه كه در اساسنامه سازمان ملل متحد آمده و از طريق شوراي امنيت اعمال مي شد قرباني نيروهاي ژئوپولتيكي شد كه قوي تر و پرتلاطم تر از آن بودند كه نهادي قانون گرا بتواند در برابرشان تاب آورد. قبل از آنكه سال ۲۰۰۳ ميلادي فرا رسد سوال اصلي اي كه فراروي كشورهايي قرار مي گرفت كه استفاده از قوه قهريه را در نظر داشتند اين بود كه آيا چنين عملكردي قانونمند است يا نه. در مقابل در قرن نوزدهم تنها سوالي كه در چنين شرايطي پيش مي آمد اين بود كه آيا به كارگيري زور وقوه قهريه عقلاني و بجا هست يا خير. آغاز پايان حاكميت سيستم امنيتي بين المللي به واقع اندكي قبل و روز ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۲ از راه رسيده بود. در آن روز جورج بوش رئيس جمهور آمريكا در ميان بهت و شگفتي همگان پرونده طرح شده خود عليه عراق را به مجمع عمومي سازمان ملل آورد و از اين سازمان خواست به دليل ناكامي بغداد در اجراي خلع سلاح تسليحاتي، عليه اين كشور وارد عمل شود. بوش گفت: «ما با شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي تصويب قطعنامه هاي لازم همكاري خواهيم كرد. » اما همزمان هشدار داد چنانكه سازمان ملل در همكاري با آمريكا كوتاهي كند او به تنهايي عليه عراق اقدام خواهد كرد.
تهديد بوش يك ماه بعد از سوي كنگره آمريكا تكرار شد و مورد تأييد قرار گرفت. كنگره مجوز به كارگيري قوه قهريه عليه عراق بدون جلب نظر بدوي سازمان ملل متحد را صادر كرد. پيام آمريكا كاملاً شفاف به نظر مي رسيد. همانطور كه يكي از مقامات ارشد دولتي در آن زمان اين پيام را اين گونه بيان كرد: «ما به شوراي امنيت نياز نداريم. » دو هفته بعد و در ۲۵ اكتبر ايالات متحده به طور رسمي قطعنامه اي را پيشنهاد كرد كه به اين كشور اجازه مي داد عليه عراق وارد جنگ شود. اين بار هم بوش هشدار داد رد اين پيشنهاد از سوي شوراي امنيت مانع از اقدام عليه عراق نخواهد شد. او گفت: «اگر سازمان ملل عزم يا شجاعت كافي براي خلع سلاح صدام حسين را ندارد و اگر صدام حسين به خلع سلاح تن ندهد ايالات متحده رهبري ائتلاف خلع سلاح [او] را برعهده خواهد گرفت. » در پي رايزني هاي پشت پرده گسترده شوراي امنيت با تصويب به اتفاق آراي قطعنامه ۱۴۴۱ در هفتم نوامبر به تهديدات بوش پاسخ داد. اين قطعنامه عراق را ناقض عملي قطعنامه هاي قبلي معرفي مي كرد، رژيم بازرسي هاي جديدي را به وجود آورد و يك بار ديگر به عراق هشدار داد در صورت عملي نشدن خلع سلاح تسليحاتي با تبعات و پيامدهاي جدي كارشكني خود روبه رو خواهد شد. اين قطعنامه به وضوح مجوز به كارگيري قوه قهريه را صادر نكرده و به همين دليل واشنگتن ناچار بود باري ديگر به شوراي امنيت رجوع كند تا قبل از به كار بردن قوه قهريه از اين شورا كسب مجوز كند. رأي مثبت شوراي امنيت به قطعنامه ۱۴۴۱ پيروزي اي شخصي براي كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا بود كه تلاش زيادي براي واداشتن دولت آمريكا اقدام از طريق شوراي امنيت به خرج داده بود. ديري نپاييد كه ترديدهايي در مورد كارآمد بودن بازرسي هاي تسليحاتي جديد و ميزان همكاري عراقي ها به منصه ظهور رسيد. ۲۱ ژانويه ۲۰۰۳ پاول شخصاً اعلام داشت بازرسي ها كارآمد نيست. او پنجم فوريه باري ديگر به شوراي امنيت رجوع كرده و ادعا كرد عراقي ها كماكان در حال مخفي كردن تسليحات كشتارجمعي خود هستند. فرانسه و آلمان با پافشاري بر اختصاص دادن زماني بيشتر به بازرسي به اظهارات پاول واكنش نشان دادند. تنش بين متحدان كه پيش از آن نيز بالا بود افزايش پيدا كرد و شكاف ها هنگامي كه هجده كشور اروپايي بيانيه اي در حمايت از موضع آمريكا صادر كردند، تعميق شد.
008595.jpg

چهاردهم فوريه بازرسان در برابر شوراي امنيت قرار گرفتند تا اطلاع دهند پس از يازده هفته بازرسي در عراق هيچ گواهي در زمينه تسليحات كشتارجمعي عراق نيافته اند. ده روز بعد و در ۲۴ فوريه ايالات متحده، بريتانيا واسپانيا پيش نويس قطعنامه اي را مطرح كردند كه شورا را به اعلام رسمي «ناكامي عراق در استفاده از آخرين فرصت خود براساس قطعنامه ۱۴۴۱» براساس فصل هفتم اساسنامه سازمان ملل متحد ترغيب مي كرد. فرانسه، روسيه و آلمان باز هم پيشنهاد كردند به عراق فرصت بيشتري داده شود. ۲۸ فوريه كاخ سفيد كه بيش از پيش بي قرار و خشمگين به نظر مي رسيد هدف نهايي خود را برملا كرد. آري فلچر سخنگوي مطبوعاتي كاخ سفيد اعلام داشت هدف آمريكا ديگر صرفاً خلع سلاح عراق نيست، بلكه اكنون تغيير رژيم در عراق را هم شامل مي شود. دوره اي مملو از چانه زني از پي آمد. عاقبت پنجم مارس فرانسه و روسيه تصريح كردند هر قطعنامه اي كه به كارگيري قوه قهريه عليه صدام را مجاز شمرد بلوكه خواهند كرد. روز بعد چين هم اعلام داشت قصد دارد همين موضع را اتخاذ كند. بريتانيا راهي مصالحه جويانه را پيشنهاد كرد اما پنج عضو دائم شوراي امنيت نتوانستند در مورد اين پيشنهاد به اتفاق نظر دست يابند: در هنگامه رويارويي با تهديدي جدي كه صلح و ثبات بين المللي را به مخاطره افكنده بود شوراي امنيت با بن بستي مهلك روبه رو شده بود.
بازي بزرگان
در اين مقطع همانطور كه بوش گفت دستيابي به اين استنتاج كاملاً سهل و آسان بود كه ناكامي شوراي امنيت و سازمان ملل در رويارويي با عراق موجب مي شود اين نهاد جهاني به منزله مجموعه اي ناكارآمد و مجمعي مشاورتي و بي فايده به تاريخ بپيوندد و رنگ ببازد. در عالم واقعيت سرنوشت شورا مدت ها قبل رقم خورده بود. مشكل تنها درگرفتن جنگ دومي در خليج فارس نبود بلكه انشعاب يگانه قدرت جهاني به سوي اين رويكرد بود كه نمي تواند خود را با تعريفي كه براي فعاليت و عملكرد سازمان ملل تعريف شده انطباق دهد. اين در واقع بسط يكجانبه گرايي آمريكا ـ نه بحران عراق ـ بود كه در كنار رويارويي فرهنگ ها و ديدگاه هاي متفاوت نسبت به، به كارگيري قوه قهريه گام به گام اعتبار شورا را فرسايش داد. هرچند اين نهاد توانسته بود در دوران آرام و كم تلاطم لنگ لنگان همگام با تحولات به پيش رود و به وظايف خود عمل كند، ثابت شده بود نمي تواند در دوران پرالتهاب كارآيي چنداني داشته باشد. دليل اين ناكامي هيچ كشور منفردي نبود. علت اصلي روند نامناسب اشاعه، توسعه و تكامل سيستم بين المللي بوده است. در اولين گام كافي است تغيير در سياست قدرت ها را در نظر بگيريم. واكنش در قبال حركت خزنده ايالات متحده در جهت اعمال بازدارندگي از پيش قابل پيش بيني بود. ائتلاف رقبا ظهور يافته است. پس از پايان جنگ سرد فرانسوي ها، چيني ها و روس ها در حال تلاش براي بازگرداندن جهان به وضعيت چندقطبي و حال و هوايي متعادل تر بوده اند. هوبرت ودرين وزير امور خارجه اسبق فرانسه در سال ۱۹۹۸ رسماً به پيگيري اين هدف اقرار كرد: «نمي توانيم بپذيريم. . . كه جهان به لحاظ سياسي تك قطبي باشد. » او افزود: «به همين دليل است كه ما براي خلق جهاني چندقطبي مي جنگيم. » ژاك شيراك رئيس جمهور فرانسه به شكلي خستگي ناپذير براي دستيابي به اين هدف در تلاش بوده است. براساس اظهارات پيرله لوش كه در ابتداي دهه نود مشاور سياست خارجي شيراك بود رئيس او خواهان «جهاني چندقطبي كه اروپا در آن وزنه تعادل و خنثي كننده توان سياسي و قدرت نظامي ايالات متحده باشد» است. شيراك خود در اين مورد اين گونه توضيح مي دهد: «هر جامعه اي كه در آن تنها يك قدرت برتر و بانفوذ وجود داشته باشد، هميشه خطرناك بوده و واكنش ديگران را برانگيخته است. » طي سال هاي اخير روسيه و چين هم نشان داده اند مشغوليت هاي اين چنيني دارند. به واقع اين هدف در قالب معاهده اي كه دو طرف در ژوئيه ۲۰۰۲ به امضا رساندند رسميت يافت. اين معاهده به وضوح عزم اين دو كشور براي ايجاد جهاني چندقطبي را به تصوير مي كشد. آلمان هرچند دير به اين كاروان پيوست اما خيلي زود به يكي از شركاي فعال رويارويي با هژموني ايالات متحده تبديل شد. يوشكا فيشر وزير امور خارجه آلمان در سال ۲۰۰۰ گفته بود يكي از اصول اساسي اروپا پس از ۱۹۴۵ مقابله با جاه طلبي هاي سلطه طلبانه كشورهاي منفرد بوده و هست. به رغم اين قسم مخالفت ها، واشنگتن آشكار كرده كه عزم دارد هرچه در توان دارد براي اعمال بازدارندگي مورد نظر خود انجام دهد. دولت بوش در سپتامبر ۲۰۰۲ جزوه اي منتشر كرد كه استراتژي امنيت ملي ايالات متحده را به تصوير مي كشيد. اين جزوه هيچ ترديد و جاي سوالي در مورد برنامه هاي آمريكا كه قصد دارد اجازه ندهد هيچ كشوري رقيب قدرت نظامي آمريكا شود بر جاي نگذاشت. مناقشه انگيزتر آنكه اين جزوه همچنين مضمون دكترين بازدارندگي اي را طرح مي كند كه به وضوح مغاير منشور سازمان ملل متحد است.
مرگ قانون
يكي از بسترهاي ديگر اختلاف نظر كه موجب تضعيف سازمان ملل شده آنجايي است كه بايد قوانين بين المللي تبيين شوند. آمريكايي ها قوانين قهري و تصويب شده براساس موقعيت ها و شرايط را ترجيح مي دهند. آنها ترجيح مي دهند فضا براي رقابت باز باشد و قوانين را آخرين نقطه در تنظيم شرايط و روابط مي پندارند كه در صورت شكست بازار بايد وضع شوند. اروپاييان در مقابل طرفدار قوانين پيشگيرانه هستند كه هدف جلوگيري از بحران ها و به نظم درآوردن شرايط پيش از معضلات را دنبال مي كند. اين ديدگاه ايجاد ثبات و پيش بيني روند جريانات را مد نظر دارد، در حالي كه آمريكايي ها در آن سوي طيف با خلاقيت و هرج و مرج گاه به گاه احساس راحتي بيشتري مي كنند.
در اين بين و بيش از هر چيز ديگر اين بار هم اختلاف نظر دو طرف در رفتارها و خصوصاً لزوم متابعت از قوانين سازمان ملل در استفاده از قوه قهريه به چشم مي خورد، عاملي كه بيش از ساير عوامل موجبات انقطاع در عملكرد سازمان ملل را رقم مي زند. پس از ۱۹۴۵ استفاده از قوه قهريه به رغم مغايرت كامل با اساسنامه سازمان ملل متحد آن چنان شايع بوده كه مي توان ادعا كرد رژيم مورد نظر اين نهاد دچار فروپاشي شده است. اين استنتاج را براساس اشكال و راه هاي متفاوتي تحت دكترين حقوق بين المللي و عرف حاكم به جامعه بين المللي مي توان تعريف و تبيين كرد. نقض جمعي يك معاهده توسط تعداد بي شماري از اعضا در دوره اي طولاني را مي توان به منزله شكست و ناكامي آن معاهده و سيستم دانست. اين موارد نقض را همچنين مي توان عادتي عرف شده دانست كه به خلق قوانين جديد نانوشته ختم شده كه عملاً جانشين قواعد و قوانين قبلي شده است. صرفنظر از اينكه چه فرمول و قاعده اي را براي تعريف بحران جاري به كار ببريم در صورت مسئله تغييري به وجود نمي آيد. ويتن اشتاين مي گويد: «اگر مي خواهيد بدانيد فردي متدين است يا نه از او سوال نكنيد، رفتار او را تحت نظر بگيريد.» بنابراين اگر شما مي خواهيد بدانيد يك كشور چه قانوني را قبول دارد كافي است اين چنين عمل كنيد. چنانكه كشورها به واقع خواستار اين بودند كه روي آوردن به قوه قهريه از سوي يك كشور را در چارچوب قانون محصور كنند بايد هزينه نقض اين قانون را به مراتب بيشتر از هزينه متابعت از آن قرار مي دادند. اما آنها چنين نكردند. با اين حال برخي تحليلگران اعتقاد دارند اقرار به مرگ حاكميت قوانين سازمان ملل متحد در زمينه به كارگيري قوه قهريه مي تواند معادل كنار گذاشتن كامل حاكميت قانون باشد. اين تحليلگران با اشاره به اين واقعيت كه افكار عمومي بوش را وادار كرد به كنگره و سازمان ملل متحد روي آورد مي گويند اين مسئله نشان مي دهد، قانون بين المللي به بازي بزرگان شكل مي بخشد. قوانين بين المللي دچار فروپاشي شده اند و به همين دليل عجيب و بهت آور نبود كه ايالات متحده در سپتامبر ۲۰۰۲ در اعلام سند مربوط به امنيت ملي خود كه به شكلي آشكار نشان مي داد آمريكا ديگر قصد ندارد در به كارگيري قوه قهريه از قوانين بين المللي پيروي نكند، ترديد به خود راه نداد. كلمات قانونمند يا غيرقانوني بودن آنجا كه مسئله به استفاده از زور در سطح بين المللي مربوط مي شود معناي خود را از دست داده اند.
فضايي پرالتهاب
اين ها مجموعه نيروهايي بودند كه اضمحلال شوراي امنيت را رقم زدند. ساير نهادها هم با شرايطي مشابه روبه رو شده اند. يك نمونه بارز ناتو بود. هنگامي كه فرانسه، آلمان و بلژيك سعي كردند مانع از كمك به دفاع از حريم تركيه در صورت آغاز جنگ با عراق شوند، فرانسيس هسبورگ از مشاوران وزارت امور خارجه فرانسه پس از تحولات گفت: «به پايان ائتلاف آتلانتيك خوش آمديد. » به همين سياق منتقدان آمريكا وقتي عبارت «ما احساس دين و اجبار در توجه به ديدگاه هاي ساير دولت ها نداريم» را بشنوند، خواهند گفت چنين جمله اي بي شك توسط يك آمريكايي عنوان شده است. اما در واقع اين عبارتي است كه گرهارد شرودر صدراعظم آلمان دهم فوريه سال جاري ميلادي بر زبان آورد. اولين و آخرين حقيقت ژئوپلتيك اين است كه امنيت را بايد با قدرت جست. نهادهاي قانون گرايي كه با روش هاي ديگر درصدد تحقق اين هدف هستند، نهايتاً برچيده خواهند شد.
منبع: فارين افرز

فكر مي كنند نبرد پايان يافته است
عبدالعزيز رنتيسي*
به خوبي مي دانم قلوب مسلمانان از دهشتي ناگهاني كه در بغداد اتفاق افتاد دردمند است. حادثه اي كه منجر به اشغال سريع و ناگهاني پايتخت هارون الرشيد بدون مقاومتي قابل ذكر شد. در اين ميان آنچه عمق اين زخم روحي را بيشتر كرد و دل ها را به لرزه درآورد اين بود كه ملت هاي عربي و اسلامي مشتاق روز پيروزي بوده و حتي براي آن لحظه شماري مي كردند. كساني كه با تاسف شديد بايد گفت سرنوشت خود را به سرنوشت صهيونيست ها و آمريكايي ها گره زده و خود نيز نمي دانند چه كرده اند. كساني كه با بي صبري انتظار چنين لحظات دردآوري را داشتند به اين گمان كه در اين اشغالگري مصلحت يا منفعت ملي ارزشمندي باشد.
اما آيا پرده جنگ بر ضد عراق كنار رفت؟ آيا اين پايان نبرد است كه مي بينيم؟ و آيا اين نبرد با شكست سنگين عراق پايان يافت؟ واقعيت دردناك اين است كه ما در شرايط ضربه و دهشت به سر مي بريم و اين وسوسه ها پيدا مي شود يا بعضي حدس و گمان ها زده مي شود اما به زودي از خواب بيدار مي شويم تا ببينيم آنچه كه اتفاق افتاد، تنها مرحله اي از اين نبرد بود نه تمام آن. تمام يقيني كه تا اينجا حاصل شده، اينكه رژيم عراق با همه خوبي و بدي هايش پايان يافت. اما اين به معناي پايان ملتي نيست كه از آن جز سرسختي نديده ايم. ملتي كه گذشته و اكنون آن گواهي مي دهد تحقير و توهين را نمي پذيرد. از اين رو ملت عراق هرگز تسليم مهاجمان و حمله تحقيركننده آنها نسبت به اين كشور كهن نخواهد شد. كما اينكه جوان مسلماني كه در شوق جهاد في سبيل الله مي سوزد به مهاجمان فرصت زيادي نخواهد داد. آري به زودي خواهيم ديد كسي كه امر بر او مشتبه شده بود، احساس مي كند ورود مهاجمان فرصتي بود براي رهايي از رژيمي كه از آن تنفر داشت، اما به زودي اينها خواهند فهميد چيزي كه دچارش شده بودند پرده هايي بود كه بر چشمان آنها كشيده شده بود تا واقعيت را نبينند. فردا بايد اين پرده كنار رود تا حجم مصيبتي را كه بر ملت آنها وارد شده دريابند پس به زودي آتش انقلاب در رگ هاي آنها جوش خواهد آمد تا سلطه طلبي آمريكا و صهيونيسم شاهد باشند. آنها حتماً براي احياي كرامت خود پيروز خواهند شد پس در خدمت اشغالگران آمريكايي جز آنهايي نخواهند ماند كه روح و وجدان خود در افروختند و به ملت شان خيانت كردند. ملت اينها را به حاشيه رانده و منزوي خواهد كرد، درست مثل آنچه در فلسطين اتفاق افتاد و مزدوران در غربتي كشنده در جامعه زندگي مي كنند.
ملت عراق فردا از دست اين مهاجمان و مزدوران شان چيزهايي را خواهند ديد كه باعث مي شود تا بر ضد اين دشمن ستمگر قيام كنند. دشمني كه كودكان و پيران و زنان بي گناه را كشت. آيا عراقي ها حضور بيگانگان را تحمل خواهند كرد. كساني كه آنها را محاصره كرده و دارايي هاي آنها را بر باد دادند و كودكانشان را كشتند و خاكشان را آلوده كردند و پس از آن، بندگي تحقيرآميز اشغالگران را بر آنها تحميل كردند. بزرگان ملت عراق هرگز اجازه نخواهند داد و ملت سلاح برداشته و مهاجمان را طرد خواهد كرد. آمريكا براي غارت ثروت هاي عراق آمده است. آمريكا هرگز اين جنگ را براي از بين بردن رژيم حاكم بر عراق به راه نيانداخت بلكه اين نفت بود كه آب از دهان آمريكا راه انداخت و دست به ريسك زد. مطالعات كارشناسان حاكي از آن است كه ذخاير نفتي عراق بزرگ ترين ذخاير نفتي جهان است. پس آيا عراقي ها سكوت خواهند كرد و همچنان تماشاچي آن خواهند بود كه ثروت هاي كشورشان به جيب آمريكا و صهيونيسم برود. آيا در حالي كه آمريكايي ها توان زراعي آنها را تخريب مي كنند آنها همچنان سكوت خواهند كرد؟ آمريكا مي خواهد عراق، اين كشور ثروتمند را عمداً به لقمه اي براي گندم آمريكا تبديل كند تا عراق براي هميشه مرهون فريبكاري سياسي اشغالگران باشد. آمريكا به عراق آمد تا ارزش ها و مفاهيم اسلامي را درعراق نابود كند. تا عراقي ها شيوه هاي آموزشي خود را كه از تمدن و عقيده و ارزش هاي اصيل خود گرفته بودند كنار زنند، آمريكا آمده است تا نسل هاي آينده عراق را آمريكايي كند و آنها را براساس فسق و فجور و بي بندوباري تربيت نمايد. آيا عراق مسيحي كردن يا يهودي كردن فرزندانش را تحمل خواهد كرد و در قبال آن همچنان ساكت خواهد نشست؟! آمريكا آمده است تا رژيمي مزدور را بر عراق حاكم كند. رژيمي كه حاضر باشد دست از فلسطين بكشد. حتي آماده باشد تا با دشمن صهيونيستي قرارداد صلح امضا كند و با آن روابط ديپلماتيك و امنيتي و فرهنگي و تجاري برقرار سازد. آيا عراقي ها خواهند پذيرفت، [به خصوص آن هايي كه در خانه ماندند و پس از حمله به كشورشان به استقبال آمريكايي ها برنخاستند] كه كشورشان با دشمن صهيونيستي صلح كند؟ آيا از اين كه پرچم رژيم صهيونيستي برفراز آسمان بغداد به اهتزاز درآيد خوشحال خواهند بود؟
آيا اگر اعراب موضعي مردد نمي گرفتند و در ارائه هرگونه حمايت به عراق ترديد نمي كردند آمريكا مي توانست پيروز شود؟ آيا ملت عراق موضع رسمي بعضي از رژيم هاي عربي را فراموش خواهد كرد؟ حضور آمريكا در عراق، امروزه تهديدي خطرناك براي كل كشورهاي عربي و اسلامي محسوب مي شود. بلكه حتي مي توان بدون اغراق گفت اشغال عراق، اشغال كل امت عربي از اقيانوس اطلس تا خليج فارس است زيرا از اين پس جزو شاهد وابستگي كامل و تام اعراب نسبت به آمريكا نخواهيم بود. آيا ملت هاي عربي مي توانند از رژيم هايي كه در مدار آمريكا مي چرخند و بر ضد منافع اين امت و نسل هاي آينده آن عمل مي كنند چشم پوشي كنند. تمام اطلاعات موجود حاكي از آن است كه هنوز جنگ تمام نشده و مقاومت اسلامي به زودي شعله خواهد كشيد و ملت ها اين حمله آمريكايي صهيونيستي را بر نخواهند تافت. مقاومتي كه آمريكا را مجبور به فرار از سومالي و لبنان كرد، قادر است خاك عراق را از اين ننگي كه بر آن وارد شده پاك سازد. بگذار تا امروز آمريكايي ها و مزدورانشان قهقهه بزنند اما آن ها بايد بدانند كه به ياري خدا براي هميشه مدتي طولاني نخواهند خنديد. حتي اگر بگويم مقاومت اسلامي به زودي در تمام كشورهاي عربي شعله ور خواهد شد، اغراق نكرده ام. كشورهاي عربي كه چراگاه اشغالگران شده و آمريكايي ها آن را آلوده و ثروت هايش را به غارت برده و آزادي ها را در آن سلب كرده اند به زودي شاهد يك قيام خواهد بود. به ياري خدا پيروزي مي رسد اما ما بايد لوازم آن را آماده سازيم چون بدون آن ها، پيروزي بسيار دشوار خواهد بود. همه حرف هايم اين بود، كسي كه فكر مي كند نبرد تمام شده توهم كرده است، اين تازه اول نبرد است!
* از رهبران حماس
القدس العربي

نگاه روزنامه نگار
هشت سؤال از تامي فرانكس
008585.jpg
فرد كاپلران
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
اكنون كه جنگ خليج فارس ۲ تقريباً به پايان رسيده است و فقط اعلان رسمي پايان جنگ باقي مانده، بايد ديد چه زماني ژنرال تامي فرانكس سخنراني مبسوط خود را در مورد اين جنگ ايراد خواهد كرد. البته اين روال را ژنرال نورمن شوارتسكف، رئيس سابق ستاد مركزي فرماندهي آمريكا در عمليات توفان صحرا بنا نهاد. روز ۲۶ فوريه سال ۱۹۹۱ با نزديك شدن جنگ نخست عليه صدام به پايان خود (هرچند هنوز به پايان نرسيده بود) ژنرال نورمن شوارتسكف در مركز مطبوعاتي ظهران در عربستان سعودي پشت تريبون رفت و سخناني ايراد كرد كه به مادر همه سخنراني ها (به تقليد از گفته صدام قبل از جنگ كه آن را مادر همه نبردها خوانده بود) معروف شد.
در اين سخنراني بود كه شوارتسكف رازهاي جنگ زميني را برملا كرد: استقرار سربازان نيروهاي ائتلاف در برابر گارد رياست جمهوري عراق و سپس به محض نابود شدن نيروي هوايي عراق و كور شدن دستگاه اطلاعاتي آن، تغيير جهت آنها به سمت غرب به طوري كه بتوانند عراقي ها را دور بزنند. احتمالاً سخنان ژنرال تامي فرانكس در مورد جنگ خليج فارس ۲ حاوي نكاتي به اين اندازه قابل توجه نخواهد بود، هر چند بعيد نيست بار ديگر باعث شگفتي شود. اما با وجود اين همه خبرنگار و پوشش خبري بيست و چهار ساعته در مورد جنگ كنوني، هنوز هم سوالاتي در مورد اين جنگ وجود دارد و سخنراني شوارتسكف دوم ممكن است به برخي از آنها پاسخ دهد. اما به همين دليل، احتمال كالبدشكافي جنگ دوم خليج فارس در ملاءعام وجود نخواهد داشت. براي مثال فرانكس بايد جواب دهد كه او و كادرش چگونه پس از يك هفته طرح جنگي خود را تغيير داده اند تا از پس مشكلاتي نظير ضربات ناگهاني، توفان شن و تيراندازي هاي غيرمنتظره فداييان صدام به خطوط تداركاتي برآيند. اين توضيحات مي تواند يك مورد مطالعاتي بسيار جالب در مورد انعطاف عملياتي براي ارتش باشد. اما انتظار نداشته باشيد كه پاسخ اين سوال را، حداقل به طور رسمي دريافت كنيد، چرا كه درست در زماني كه روند حمله به عراق كند شد و برخي از ژنرال هاي آمريكايي شروع به انتقاد از استراتژي آمريكا كردند، دونالد رامسفلد، وزير دفاع اين كشور و ژنرال ريچارد مايرز، رئيس ستاد مشترك اعلام كردند كه طرح جنگي آمريكا بسيار «عالي» و «هوشمندانه» بوده است. اكنون هر توضيحي در مورد بازنگري اين طرح آنان را دروغگو جلوه خواهد داد.
همين مسئله ما را به سوي سوال اول رهنمون مي سازد: بين هفته اول و دوم جنگ چه اتفاقي افتاد؟ روز ۲۶ مارس ژنرال ويليام والاس فرمانده نيروهاي مسلح آمريكا در خليج فارس به خبرنگاران گفت: «شيوه مبارزه دشمن با آنچه ما انتظار داشتيم اندكي متفاوت است و اين به علت وجود نيروهاي شبه نظامي عراقي است. » روز ۲۹ مارس افسري كه نام خود را اعلام نكرده بود، به واشنگتن پست گفت كه جنگ در طول تابستان نيز ادامه خواهد داشت. روز سي ام، ژنرال مايرز اعلام كرد كه حمله به بغداد تا رسيدن نيروهاي كمكي به تعويق خواهد افتاد. سپس ناگهان در روز اول آوريل سربازان آمريكايي به حومه بغداد رسيدند. دو روز بعد فرودگاه را اشغال كردند و روز بعد از آن داخل پايتخت عراق بودند. چه اتفاقي افتاده بود؟ آيا فداييان صدام به همين سادگي از حمله به خطوط تداركاتي منصرف شده بودند؟ چرا؟ آيا زماني كه چند گردان آمريكايي در عمليات «جست وجو و نابودي» به داخل شهرهاي ناصريه و نجف رفته بودند، تمام فداييان صدام را خانه به خانه و محله به محله كشته بودند؟ آيا چريك ها فقط در اين شهرها حضور داشته اند و تعدادشان همين بوده است؟ آيا تهديد فداييان با همين عمليات منتفي شده است؟
ادامه دارد

حاشيه جهان
• آلمان ها و صدام
اسناد كشف شده در مقر مركزي استخبارات عراق در بغداد نشان مي دهد سرويس جاسوسي آلمان در حال تلاش براي برقراري ارتباطاتي نزديك تر با همتاي عراقي خود در ضمن دوران پرالتهاب يكسال گذشته بوده است. اين اسناد از ديدار ۲۹ ژانويه ۲۰۰۲ بين يك مأمور اطلاعاتي ارشد آلمان به نام يوهانس ويليام هافنر و سرتيپ دوم طاهر جليل هبرش از مديران ارشد استخبارات عراق خبر مي دهد. روزنامه انگليسي تلگراف روز شنبه با طرح اين خبر ادعا مي كند جليل در اين ديدار به طرف آلماني خود پيشنهاد داده در قبال كمك آلمان ها و برخورداري از اطلاعات جاسوسي قراردادهاي وسوسه كننده و پرسود به شركت هاي آلماني واگذار شود. او همچنين به هافنر پيشنهاد كرده بود در ازاي ترغيب وزارت امور خارجه كشورش به گسترش سطح روابط دو طرف و ارتقاي هيأت نمايندگي آلمان در بغداد به سطح سفارت از كمك هاي مالي سخاوتمندانه بغداد برخوردار شود.

• ادعاي جديد
008590.jpg

ايالات متحده بر اين باور است كه حداقل هفت مقام ارشد عراقي اكنون در سوريه هستند كه يكي از آنها نفر هشتمي است كه در فهرست ۵۰ نفره افراد تحت تعقيب آمريكا قرار دارد. ارشدترين مقام عراقي كه آمريكاييان مدعي حضورش در سوريه هستند كمال مصطفي عبدالله تكريتي رئيس گارد ملي و نيروهاي ويژه گارد رياست جمهوري عراق است. روزنامه نيويورك تايمز در گزارشي به نقل از مقامات ارشد وزارت امور خارجه ايالات متحده ادعا مي كند مقامات آمريكايي اسامي كساني كه از ديدگاه آنان در سوريه هستند را به همتايان سوري خود ارائه كرده و خواستار اخراج آنان از عراق هستند. در همين حال نظاميان آمريكايي جست وجوهاي خود براي يافتن مظنونين تحت تعقيب در عراق را افزايش داده اند و دامنه اين تجسس ها به مناطق مرزي عراق و سوريه كشيده شده است. لازم به يادآوري است ابراهيم العضاوي وزير دارايي صدام پريروز ديده شده است.

• نمايشگاه حيرت انگيز مسكو
نمايشگاه ويژه اي به مناسبت شصتمين سالگرد تأسيس سازمان جاسوسي دوران جنگ دوم جهاني اتحاد جماهير شوروي موسوم به smersh در مسكو برپا شده است. سازمان جاسوسي و ضدجاسوسي روس ها در آن دوران آن چنان فعاليت پررمز و رازي داشت كه حتي پس از گذشت شصت سال باز هم داستان هاي دلهره آوري در مورد اين سازمان مطرح مي شود. شبكه خبري بي بي سي با انتشار گزارشي در مورد اسمارشي كه مستقيماً تحت نظارت استالين رهبر وقت اتحاد جماهير شوروي بود ارگان اطلاعاتي روس ها را مخوف ترين سلاح دوران جنگ آنان معرفي مي كند. مي گويند اسمارش كه نامش در زبان روسي از عبارت Smert shpionan يا مرده باد جاسوسان، به عاريت گرفته شده توسط شخص استالين نامگذاري شده بود.

• پايگاه هاي هوايي آمريكا در عراق
ايالات متحده در حال برنامه ريزي براي برقراري روابط نظامي درازمدت با دولتي است كه در عراق به قدرت خواهد رسيد. براساس برنامه ريزي هاي پنتاگون اين روابط متضمن بندي مبتني بر دسترسي ارتش آمريكا به پايگاه هاي هوايي عراق در درازمدت است كه به ادعاي مقامات دولت بوش موجب افزايش توان نظامي و نفوذ سياسي آمريكا در منطقه پرمناقشه خاورميانه مي شود.
نيويورك پست با اشاره به مصاحبه برخي مقامات پنتاگون با اين روزنامه از دسترسي مستقيم نيروي هوايي آمريكا به فرودگاه بغداد، فرودگاه طلال در شمال و فرودگاه I-H در صحراهاي خالي از سكنه غرب عراق خبر داده است. همچنين گفته مي شود طرح هايي براي بازسازي و استفاده از فرودگاه بشور در نواحي كردنشين شمال شرق هم در دست است. پنتاگون ادعا دارد اين در خواست براي افزايش توان آمريكا در جهت مقابله با بحران هاي احتمالي آتي در عراق مطرح شده است.

• فرار نخبگان كره شمالي
008600.jpg

حدود بيست تن از نخبگان نظامي و علمي كره شمالي با گريختن از اين كشور به ايالات متحده و متحدان غربي اش پناهنده شده اند كه اين عمليات سري فرار از كره شمالي از طريق جزيره كوچك Naurn در اقيانوس آرام انجام شده است. گفته مي شود اين گريز جمعي پس از وعده اعطاي پناهندگي يازده كشور غربي به اين پناهجويان كره شمالي با قاچاق آنان به خاك چين روز شنبه اين هفته به مرحله اجرا درآمده است. روزنامه استريت تايمز ادعا مي كند در بين افرادي كه اكنون گمان مي رود در نقطه امني در يك كشور غربي نگاهداري مي شود يونگ ون ها، كسي كه از او به عنوان پدر برنامه تسليحات هسته اي كره شمالي ياد مي شود هم حضور دارد. به ادعاي استريت تايمز، يونگ بلافاصله پس از خروج از خاك كره شمالي و رسيدن به مقصد اطلاعات جامعي در مورد عملكرد كره شمالي ها ارائه كرده است كه چشم انداز جديدي در مورد فعاليت هاي هسته اي اين كشور در برابر ايالات متحده و متحدان غربي اش گشوده است.

جهان
اقتصاد
ايران
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |