چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۲
شماره ۳۰۴۲- May, 7, 2003
هنر
Front Page

گفت وگو با امرالله احمدجو كارگردان مجموعه «تفنگ سرپر» - بخش پاياني
به ژانر خاصي دلبستگي ندارم
آن قدر با گذشتيم كه گاري به جاي كالسكه بياورند با تغيير دادن گفت وگوها و ماجراهااسب قصه مان را به آن مي بنديم راه بيفتد سرسبزي و فصل بهار لازم داشته باشيم و زمستان شود بالاخره يك جوري با آن كنار مي آييم قلعه آباد بخواهيم و گيرمان نيايد با يك ديوار خرابه رو به راهش مي كنيم
حامد صرافي زاده
010257.jpg
عكس: رضا معطريان

• فاصله بين روزي روزگاري و تفنگ سرپر چيزي حدود ۸ سال است. در اين مدت فيلمنامه مي نوشتيد؟
فيلمنامه و قصه و حكايت مي نوشتم و بعضي مقاله هاي به دردنخور. همچنين فرصتي بود كه بعضي از سريال ها را از شروع تا پايان تماشا كنم و كتاب بخوانم و ديگر دعا به جان آنها كه از كار بيكارم كرده بودند و جدي جدي بر اين باور بودند كه من جاي آنها را تنگ كرده ام و اگر كنار گذاشته شوم ميدان برايشان باز مي شود و بي ذوقي و نابلدي و بي مايگي خودشان كمتر نقشي در ناكامي هايشان ندارد و با حرافي و لفاظي و معركه گرفتن و دروغ و ريا و تقلب مي شود به همه جا و همه چيز رسيد.
•علاقه نداشتيد كاري در سينما انجام دهيد؟
چرا، خيلي هم علاقه مند بودم و هستم اما رفت وآمد من با همكارانم محدود مي شود به تعداد انگشت شماري كه از قديم با هم دوست بوديم و در سازمان هم فقط در گروه فيلم و سريال شبكه اول چند نفر آشنا دارم كه آنها هم در اين هشت سال مشغله هاي ديگر داشتند تا اينكه بالاخره جناب آقاي مهندس جعفري جلوه به سمت سرپرستي شبكه اول منصوب شدند و توسط جناب آقاي مهندس فلاح به اين تبعيد تلخ و خودنخواسته ام پايان دادند. رسم است كه سازنده را صاحب اصلي كار بدانند ولي من بيش از همه اين دو بزرگوار را عاملان حتي شكل گرفتن و به انجام رسيدن سريال تفنگ سرپر مي شناسم. دو عزيز زحمتكش و كم توقعي كه پابه پاي ديگر اعضاي گروه خون دل خوردند و بخش سنگين تر اين بار به دوش آنها بود و چه از جانب رقبا و غرض ورزان و چه از طرف بي طرفان كوته نظر، عوض خسته نباشيد و خداقوت زخم زبان هاي فراوان شنيدند و جز اين بهره ديگري نبردند مگر انشاءالله اجر معنوي و رضايت خاطر از اينكه كار به اين سختي و پرزحمتي را به پايان رساندند و دست مريزاد كه در مقابل آن همه تهمت و افترا و ناروايي ها خم به ابرو نياوردند و همه جا يار و ياورمان بودند. متأسفانه چاپلوسان و متملقان و زبان بازان چنان عرض و آبرويي از حق شناسي و قدرداني كردن، برده اند كه اين وجه رفتاري فرهنگمان به يكي از دل به هم زن ترين وجوهش تبديل شده وگرنه هم حقشان است و هم بيش از اين مي گفتم.
• اين قصه هاي كوچك را شما سر صحنه مي نوشتيد؟
بله، با آن همه گرفتاري نمي شد نشست براي هريك از قسمت ها قصه هاي جداگانه طراحي كرد. به محض اينكه كار اصلي دچار وقفه مي شد مي رفتيم سراغ آن درگاهي و دوربين را سر جاي هميشگي اش مي كاشتيم و بازيگران و هنروران را در جريان مي گذاشتيم چه كارهايي بايد بكنند و يك حلقه كامل فيلم مي گرفتيم. طرح ها را في البداهه پيدا مي كردم و اگر مي ديدم چنگي به دل نمي زنند همانجا تغييرشان مي دادم.
• در عين حال تمهيدي هم بود كه تماشاگر را از شروع تيتراژ تا پايان هر قسمت نگه داريد؟
اصلاً تيتراژ به همين منظور بايد ساخته شود. تيتراژ هم بخشي از متن است و نبايد كم اهميت نگاشته شود. آنچنان كه در ارزيابي كمي سي چهل تايش را يكي حساب كنند. در فيلم هاي بزرگ براي ساختن تيتراژ از متخصصاني استفاده مي كنند كه بسياري شان در اين كار شهرت جهاني پيدا كرده و به نام هاي بزرگي تبديل شده اند. بايد اين باور تغيير كند تيتراژ فقط و فقط شناسنامه كار است و ديگر هيچ.
• در كل در سريال تفنگ سرپر به نظر من به لحاظ كارگرداني قدمي جلوتر گذاشته شده است. نسبت به روزي روزگاري و به خصوص شاخه هاي بيد. چه به لحاظ كار با بازيگران چه به لحاظ آن توليدات عظيم. براي مثال صحنه هاي ميداني زيادي داشتيم كه در يك پلان / سكانس چند اتفاق را مي ديديم. مي خواستم ببينم براي اين نماها چند برداشت گرفتند؟ دكوپاژ از قبل در ذهنتان بود يا سر صحنه دكوپاژ مي كرديد؟
010269.jpg

هر دو جورش. هم دكوپاژ روي كاغذ و هم دكوپاژ سر صحنه. من نوع دوم را بيشتر مي پسندم و راه دستم است. سر صحنه ذهنم بهتر ياريم مي كند و طرح هاي تر و تازه تري مي توانم پيدا كنم. اما در مورد تعداد برداشت ها و تكرارها خدمتتان عرض كنم كه اغلب تكرارها مربوط به نماهاي بسيار ساده و ثابت هستند. آنجاها كه بازيگر قرار بود ايستاده باشد و احياناً چهار جمله را پشت سر هم ادا كند. در اين موارد بسته به اينكه كدام بازيگر جلوي دوربين است مي شد كه تا بيست بار يا بيشتر مجبور شويم پلان را تكرار كنيم و از تماشاگران و افراد محلي بشنويم كه عجب شغل سختي داريد و چه طاقت و حوصله اي. اما براي پلان هاي طولاني كه عمدتاً هم جمعيت و هم بازيگران و هم دوربين ميزانسن هاي پيچيده اي داشتند بعد از دو سه بار تمرين يك برداشت مي گرفتيم كه معمولاً خوب بود و يكي هم براي احتياط و تمام مي شد مي رفت پي كارش. به ندرت پيش مي آمد كه بيش از دو تكرار داشته باشيم.
• نكته اي كه در مورد بازيگري در كارهاي شما مشهود است اين است كه بازيگران كارهاي شما جلوي دوربين خيلي راحت هستند و ديالوگ ها بر لبشان نشسته مثل بازيگر نقش عموسليمون يا شخصيت جالب آقاي مسروري (كدخداي كولي بار) يا انتخاب آقاي حميدرضا پگاه (غيبيش) كه اتفاق خيلي خوبي بود. اين سريال از جهت معرفي ايشان، بازي ايشان بعد از مدت ها يك شخصيت مردانه اي كه سرسخت و فوق العاده جدي است و يك قهرمان تمام عيار است را نشان مي دهد. از كار با بازيگرها بگوييد.
براي من بازي مهم ترين عامل ساختاري فيلم است و نهايت تلاشم را به كار مي گيرم تا هريك از بازيگرانم آنچنان ظاهر شوند كه اگر زماني از خودشان سوال شود يا ديگران بخواهند كارشان را ارزيابي كنند، احياناً بگويند بهترين بازي شان در فيلم من بوده است. با چنين انگيزه اي معلوم است كه چه حد روي اين مطلب پافشاري مي كنم. خيلي بايد شخصيتي كم اهميت و گذرا و بازيگرش ناتوان باشد تا من به يك بازي ضعيف رضايت بدهم و بگذرم، خيلي!
• قبول داريد بازيگرهايتان خيلي جلوي دوربين راحت هستند؟
همه شان نه. آن بازيگري جلوي دوربين راحت است كه اولاً تعريف حرفه اش را خوب خوب بلد باشد، ثانياً استعداد و آمادگي ذهني و فيزيكي لازم را داشته باشد. ثالثاً بداند چه شخصيتي را قرار است به تماشاگر معرفي كند. رابعاً قصه را خوب خوب و كامل كامل خوانده باشد و بداند موضوع از چه قرار است و اين پلاني كه دارد فيلمبرداري مي شود متعلق به كدام فصل و وقت قصه است و چه ارتباطي با ساير فصل ها و وقايع قصه دارد. خامساً و علي الخصوص حافظه تربيت شده داشته باشد و گفتارش را از بر كرده باشد. سادساً براي بازي در آن صحنه طرح ويژه و براي كل كار طرح مناسبي داشته باشد و حركاتش هماهنگ و شكيل و موزون و حساب شده و بيانش مناسب و بي عيب و نقص باشد. سابعاً بازيش را در تعامل با بازيگران مقابل شكل بدهد و پس از همه اين ها و بسياري مسائل ديگر كه در كلاس هاي بازيگري همه را تدريس مي كنند و جاي آموختنشان سر صحنه فيلمبرداري نيست، انضباط كاري و اخلاق پسنديده و علاقه و پشتكار داشته باشد و بداند كه كارگردان معلم و استاد بازيگري نيست دم به دم به او بگويي استاد من خيلي چيزها از شما آموختم. او همكارش است كه اگر كار خودش را درست بلد باشد بايد كلاهش را بيندازد آسمان، تعليم بازيگري پيشكش اش. بله چنين بازيگري البته كه جلوي دوربين راحت است اما بازيگري كه هزار جور معضل دارد كه اولي اش حفظ نبودن ديالوگش است چطور بايد يا مي تواند راحت باشد وقتي همه از دستش ناراحت و كلافه اند؟ بعضي از بازيگران عادت دارند با تمرين هاي زياد به بازي شان مسلط شوند و لازم است وقت زيادي برايشان صرف كني و بعضي ها هم به دليل كهولت چنين مشكلي دارند، در مورد اين دو گروه اگر مقدورات كار اجازه نداد فرصت كافي برايشان فراهم كنم و در عوض تند اخلاقي و كم حوصلگي از خود نشان دادم همين جا كتباً و در حضور جمع و از صميم قلب از همه شان معذرت مي خواهم اما درباره آنها كه از همه شرايط بازيگري ادعاي زياد و توقع بي جا و چانه زدن بر سر مبلغ قرارداد و در تنگنا گذاشتن گروه و خام طمعي و حسادت و آسان طلبي و تملق و چاپلوسي و دل ندادن به كار و غيبت و بدگويي و بدخواهي و سعايت و ظاهرسازي و عوام فريبي واين گونه محسنات را وجهه كسب و كارشان كرده اند، حتي اگر بليتشان برده و قضا قدري در رديف به اصطلاح حرفه اي ها و صاحب نامان جا خوش كرده اند، بدون تعارف بايد بگويم خوب كردم اگر هر قدر بلد بودم و از دستم برمي آمد نگذاشتم راحت باشند. باور كنيد ياد دادن ساده ترين كلمات به اين عزيز بي جهت ها از آموختن كلمه «قسطنطنيه» به طفل تازه زبان باز كرده مشكل تر بود. همين ها هستند كه باعث گران شدن و بالا رفتن هزينه هاي فيلمسازي شده اند و كار با همين ها است كه شايعه وسواسي بودن بعضي از كارگردان ها را سر زبان ها مي اندازد وگرنه كه كدام وسواس؟ خدا را هزار مرتبه شكر آن قدر با گذشتيم كه گاري به جاي كالسكه بياورند با تغيير دادن گفت وگوها و ماجراها اسب قصه مان را به آن مي بنديم راه بيفتد برود پي كارش، سرسبزي و فصل بهار لازم داشته باشيم و زمستان شود بالاخره يك جوري با آن كنار مي آييم. قلعه آباد بخواهيم و گيرمان نيايد با يك ديوار خرابه رو به راهش مي كنيم و هزاران مورد از اين دست.
• چقدر روي فيلمنامه كار كرديد؟
مجموعاً حدود پانزده شانزده سال از ۶۹ تا ۶۸ كه فيلمبرداري شروع شد يك سره فكرم به آن مشغول بود و در شروع سه سال پي درپي مشغول نوشتن نسخه اولش بودم و بعدها هم چند سال ديگر براي بازنويسي و حك و اصلاحش وقت صرف كردم.
•كاملاً مشخص است كه روي ديالوگ ها خيلي كار كرده ايد. شخصيت ها اكثراً تكه كلام خاص خودرا دارند و بعضاً در بيشتر قسمت ها گفت وگوهاي جذاب و شيريني بين اشخاص داستان رد و بدل مي شود. جدا از اين روي قصه هاي فرعي هم خيلي كار شده و به نظر مي رسد الگويتان هزار و يك شب باشد. قصه ها از دل يكديگر درمي آيند.
تا حدودي بله و البته نه به آن غلظت كه در هزار و يك شب يا آثار ديگر ادبيات كهن نظير مثنوي مولانا از اين فرم زيبا و جادويي استفاده شده است. در مورد ديالوگ ها هم اميدوارم همين طور باشد كه شما مي فرماييد.
• آقاي احمدجو، چه شد كه در اين سريال زن ها نقش كمرنگي دارند؟ آيا اين سريال كاملاً مردانه نوشته شده است؟
كاري كه پانزده سال تمام برايش زحمت بكشيد نمي تواند كار مردانه اي نباشد اما اين را هم قبول ندارم كه نقش زن ها به قدري كمرنگ شده در اين قصه كه كلاً به حساب نيايند. براي مثال همان مورد رقابت عشقي كه خودتان به آن اشاره كرديد بايد سر يك زن دربگيرد و زن آقا و گل افروز و بي بي طاووس و ماه بانو و ليلا و يك لشكر زن در اين سريال به گمان من كافي است تا آن را كاري يكسره به قول شما مردانه ندانيم.
• فكر مي كنيد يكي از علت هايي كه تماشاگران استقبال زيادي از اين سريال نكردند همين حضور كم زن ها بوده؟
اميدوارم اين مورد تأثير مهمي در استقبال يا عدم استقبال از آن نداشته باشد. زن ها در اين قصه هرجا كه ضرورت داشته حضور پيدا كرده اند و انشاءالله كه فقط زينت المجلس نيستند. در چند قسمت پاياني كار خواهيد ديد كه متناسب با پيشامدها چگونه دور را از دست مردان قصه خواهندگرفت و همه كاره ماجراها خواهند شد.
• آقاي احمدجو، شما علاقه عجيبي به طنز و به خصوص معرفي آدم هاي خل وضع داريد. در قصه هاي طنزي كه در هفته نامه مهر از شما چاپ شد هم اين طنز و اين آدم ها ديده مي شدند.
بله، انشأالله كه همين طور است و در قصه هايي كه نشريه مهر آنها را منتشر كرد، آدم ها تا حدودي خل وضع بودند و در اين سريال و كار قبلي هم بعضي از آنها اينطورند اما نه همگي آنها.
• در همين سريال يك شخصيت فرعي داريد كه هر وقت به او سلام مي كنند يك ربع بعد وقتي رسيد سر كوچه جواب سلام مي دهد يا مموش فكر مي كنم جدي ترين آدم اين مجموعه غيبيش باشد. حتي آقاسيد هم طنزي در كلام و برخورد و رفتارش ديده مي شود.
در همه شخصيت ها صفات كودكي را آنقدر كه لازم داشته باشند برجسته مي كنم كه در آدم هاي مثبت بيشتر خودش را نشان مي دهد ولي براي اشخاص منفي قصه عدم تعادل رواني و رذيلت را اصل و اساس قرار مي دهم. براي نمونه آن دو الدنگ و ملدنگ كه الگوي تاريخي مشخصي دارند دو نفر به نام كريم و مختار كه نوكر روس ها بودند و طناب دار را به گردن ثقةالاسلام و ساير محكومين انداختند روز عاشورا، جلوي چشم مردم در ميدان شهر تبريز شايد اين دو نفر خيلي هم سالم و معمولي بوده اند و به غير از آن عمل كثيف، هرگز رفتار ديوانه واري از آنها سرنزده باشد اما من مي گويم آدمي كه يك ذره عقل در وجودش باشد و از بيخ و بن ديوانه نباشد غيرممكن است در هر شرايطي چنين كاري بكند حتي اگر پاي جانش در ميان باشد. ساده لوحي حتي برازنده اين آدم ها نيست و ساده بودن را مي گذارم براي آنها كه خيلي دوستشان دارم.
•مثل شخصيت صفرعلي كه آدم خيلي ساده اي است.
بله دقيقاً. اين شخصيت را از همه بيشتر دوست دارم و آقاي كاوياني هم تمام و كمال حقش را ادا كرده اند. ايشان را از صفرعلي هم بيشتر دوست دارم.
• به مموش هم كه آقاي فيلي آن را بازي مي كند قامتي ديوانه وار بخشيده ايد كه در جواب همه فقط يك نه مي گويد. اين شخصيت از همان اول به همين صورت وجود داشت؟
بله، در فيلمنامه هم دقيقاً همين طور است كه در فيلم او را مي بينيد و اختصاصاً هم براي آقاي فيلي طراحي شده بود. مموش در اصل راوي قصه است و به همين خاطر در همه جا حضور دارد.
• از كار با آقايان منصوري و كريم مسيحي راضي هستيد؟
انتخاب اولمان براي فيلمبرداري اين سريال آقاي فرهاد صبا بود و حتي با ايشان قرارداد بستيم اما گرفتاري برايشان پيش آمد و با چند نفر ديگر وارد صحبت شديم تا اينكه بالاخره با آقاي تورج منصوري به توافق رسيديم. من با ايشان آشنايي قبلي نداشتم وسعي كردم در مدت كوتاهي همديگر را بشناسيم و با هم صميمي شويم كه همين طور هم شد و هيجده ماه تمام با ايشان و همكارانشان بي اوقات تلخي كار كرديم و پس از هشت نه ماه وقفه يك ماه ديگر هم همان گروه به سرپرستي فرهادخان مافي آمدند كار را به آخر رسانديم تمام شد رفت پي كارش. فيلمبرداري از آن مقوله هايي است كه بعد از ميزان مهارت و خلاقيت فيلمبردار نتيجه اش مستقيما با نوع و كيفيت ابزار و امكانات و فيلم خام و بعد هم به مقدار وقتي بستگي پيدا مي كند كه در اختيار فيلمبردار مي گذاريم، بنابراين قضاوت منصفانه در اين مورد با در نظر گرفتن اين دو مورد اخير امكانپذير است و من در اين باره همين قدر مي توانم بگويم كه نه ابزار و امكاناتي كه فيلمبردارمان مجبور بود با آنها كار كند كيفيتشان استاندارد بودند و نه در اكثر موارد وقت كافي به ايشان داده مي شد. اما آقاي كريم مسيحي، مرد سختكوشي كه نزديك به دو سال است تقريباً بدون تعطيلي به طور متوسط روزي ۱۲ ساعت كار مي كند و خستگي از سر و رويش مي بارد و باز هم كار مي كند و كار مي كند و كار مي كند، خدا قوتش بدهد از آن دوستاني است كه مي شود روي هر قولي كه بدهد حساب كرد. من لااقل در مورد مرحله تدوين سريال هايم بسيار آدم خوش اقبالي هستم. در سريال قبلي سه ماه شبانه روز با دوست هم مدرسه اي ام مرحوم مهرزاد مينويي اتاق تدوين برايم دلپذيرترين مكان عالم بود و اين بار هم دو سال با واروژ كريم مسيحي.
• به كدام ژانر سينمايي علاقه داريد؟
به ژانر خاصي دلبستگي ندارم.
•فكر كنم وسترن را دوست داشته باشيد؟
اگر وسترن خوبي باشد بله با علاقه تماشايش مي كنم، از قضا در اين ژانر فيلم هاي سطحي فراوانترند.
• در عرصه ادبيات چطور؟
ادبيات كهن خودمان بيش از هر نوع ديگر باب سليقه ام است اما كارهاي خوب معاصر را هم دوست دارم چه محصولات داخلي و چه خارجي ها اگر ترجمه شان پر از اشكال و ايراد نباشد.
• با ادبيات روز ارتباط دائم داريد؟
با كتاب تقريباً سر و كار دائمي دارم و آثار نويسندگان خوب معاصر را هم مي خوانم.
•فيلم هاي روز را نگاه مي كنيد؟
نه آنچنان. بعد از قطع اكران فيلم هاي خارجي ارتباط من هم با سينما رفتن كم كم قطع شد، در جشنواره ها فرصتي اگر باشد مي روم فيلم مي بينم ولي در خانه تلويزيون و علي الخصوص شبكه خبر را به فيلم ديدن با ويدئوي خانگي ترجيح مي دهم اما براي مثال فيلم هاي كوبريك را به هر شكل و با هر وسيله اي تماشا كنم برايم لذتبخش است. آشغال هاي تجاري نظير تايتانيك را هم محض بي خبر نماندن از دنيا هرازگاه كه يكي مجبورم كند و راه دررو نداشته باشم تا نصفه نيمه ها تحمل مي كنم.
• اگر امكاني برايتان فراهم باشد چه از نظر زمان كافي و چه از نظر سرمايه، چه طرحي در ذهنتان داريد كه علاقه منديد آن را بسازيد؟
من قبلا هم عرض كرده ام، اگر امكانش فراهم باشد هزار و يك شب و قصه هاي شاهنامه را.
• شما هزار و يك شب پازوليني را ديده ايد؟ نظرتان درباره اش چيست؟
خيلي از آن سر در نياوردم، آن را به زبان اصلي و بدون زيرنويس ديدم.
• اگر بخواهيم براي تفنگ سرپر شكستي قايل شويم مي توانيم بگوييم اين سريال از زمان شكست خورده، يعني مغلوب مناسبات زمان و مناسبات پخش شده؟
اگر مجبور باشم چنين نظري را بپذيرم مي گويم اين سريال مثل هر كار ديگري كه نيازمند تأمل و دقت و سكوت و تمركز مخاطب باشد، مغلوب اين خصوصياتش شده و اگر منظورتان جذب نكردن تماشاگران فراوان است آن گروه از مشكلاتش را كه مربوط به خود سريال است مفصلاً توضيح دادم و عوامل بيروني هم به نظرم مهمترين آنها انتخاب فصل و زمان نامناسب براي آغاز به پخش اين سريال - خردادماه-، جابه جا شدن ساعت پخش، همزمان شدن شروع اين سريال با مجموعه هايي كه در اوج بودند و تماشاگر عادتش شده بود همه شب آنها را تماشا كند تا خوابش ببرد و عوامل مشابه اينها است. يك مسئله كلي ديگر هم لحن خاص و شيوه روايتي است كه دامن سريال روزي روزگاري را هم تا نيمه هاي كار و در پخش اولش رها نمي كرد، آن زمان دو شبكه بيشتر نداشتيم و مشتريان تلويزيون مجبور بودند به چند كار داستاني كه بيشترشان از شبكه اول پخش مي شد قناعت كنند، بعد از چند قسمت كه آرام آرام با لحن و نوع بيان سريال خو گرفتند، سر و دست شكستن برايش شروع شد و در پخش هاي بعدي همان قسمت هاي اول را هم بدون اينكه تغيير كرده باشند با لذت تماشا كردند، همان قسمت ها را كه مي گفتند اين ديگر چه مسخره بازي است و هزار بد و بيراه بابتش نثارمان مي كردند و گزك داده بودند دست بوقچي ها در نشرياتشان عليه مان بدهند. اما ناقلاها هرگز اين مسئله را به روي خودشان نياوردند و براي ابد حاشا كردند تمام شد رفت پي كارش.

نگاهي به فيلم «خانه اي روي آب» به كارگرداني بهمن فرمان آرا
تراژدي ايراني
010260.jpg

رضا آشفته
فيلم «خانه اي روي آب» به نويسندگي و كارگرداني بهمن فرمان آرا با يك صحنه سوررئال آغاز و با يك صحنه سوررئال ديگر تمام مي شود. در صحنه هاي مياني نيز كلاف هاي سردرگمي وجود دارد كه باز بر همين سوررئال شدن جريانات تاكيد مي ورزد. اما سبك و شيوه كلي اين فيلم از تلفيق رئاليسم و سوررئاليسم شكل گرفته است، براي آنكه حقايق پنهاني كه مكمل جريانات هستند و فقط از منظر دكتر رضا سپيدبخت (با بازي رضا كيانيان) ديده مي شود، به وجود آورنده فضاهاي سوررئال است، صحنه هاي واقع گرا نيز مبتني بر داستاني است كه براي يك خانواده ايراني متمول و از هم پاشيده روي داده است.
دكتر رضا سپيدبخت با طلاق از همسر و دوري از فرزند (ماني) مواجه است، پدرش را به خانه سالمندان سپرده است و اين زمينه تنهايي و عذاب هاي ذهني و روحي را برايش فراهم ساخته است. همچنين يكي از زنان اغفال شده (ژاله با بازي هديه تهراني) درصدد انتقام از دكتر است، كه در نهايت به قتل وي مي انجامد. اما در اين جست وجوي پنهان در لفافه واقعيت هاي تلخ و تراژيك دكتر به نجات و رهايي از همه چيز پا مي گذارد، براي آنكه نام «خدا» را بر زبان جاري مي سازد و كودكي پاك در دقايق جان دادن در كنارش نوازش هاي آخر را بر سرش مبذول مي دارد تا با راحتي و آرامش پذيراي زندگي هميشگي و تولد دوباره باشد.
با اين تعابير در مي يابيم كه با يك فيلم صددرصد مذهبي مواجه هستيم كه بسياري از خبرها و شايعات دال بر ممنوعيت اكران عمومي آن بود، و وقتي اكران آن ميسر شد، حالا همه در مي يابند كه سكته هايي در اثر به وجود آمده كه ناشي از سانسور اجباري بوده است وگرنه كل فيلم با هيچ نكته غيراخلاقي و غيرمذهبي همراه نيست، بلكه اين فيلم آگاهي لازم را براي مخاطب امروزي مهيا مي سازد تا نسبت به كنش هاي پيرامونش بهتر فكر كند، شايد واكنشي انساني با اين تفكر صحيح مهيا شود.
«خانه اي روي آب» يك اثر تراژيك است كه به از هم پاشيدگي خانواده در ايران به عنوان يك ركن اساسي و سنتي اشاره مي كند.
اما فرمان آرا در نگارش و تصويرسازي از سطح به عمق مي رود تا در چندين لايه متفاوت يك پديده قابل طرح را به كنكاش فردي و عمومي بگذارد. فردي از اين جهت كه فرمان آرا به عنوان يك هنرمند از منظر خود قضايا را مورد بررسي قرار مي دهد، و عمومي هم به خاطر اينكه اين فرصت در اختيار مخاطبان قرار مي گيرد كه نسبت به نظرگاه فردي فرمان آرا تفكر كنند. بنابراين فيلم به لحاظ برقراري ارتباط و تاثيرگذاري موفق است.
تكنيك
فرمان آرا با توجه به بحراني بودن موقعيت يك انسان ايراني كه در نظام مدرن دچار چالشي ذهني و روحي شده است، تا خود واقعي اش را به منصه ظهور برساند و در نهايت اين سير و سلوك رنگي عارفانه و فيلسوفانه به خود بگيرد، كاملاً با آرامش و حوصله وارد عمل شده است. براي آنكه دوربين به درستي چيده شده است تا اسامي، زوايا، حركات و قاب بندي هاي معقولانه سوژه و موقعيت را تصوير كند. لحن و بيان گفتارها، احساسات و عواطف در گفتار و رفتارها و موسيقي نيز در ايجاد فضا كارآمد و موثر مي نمايند. اما آنچه ارزش فيلم را به لحاظ تكنيكي معتبر مي سازد، بازي هاي يكدست و فوق العاده اي است كه از سوي تك تك بازيگران مقابل دوربين به عينيت رسيده است. انگار از قبل بر اين امر تاكيد شده است، كه همه به دور از اغراق و پيروي از حركات زائد و لحن هاي كليشه اي به ساده ترين شكل به طبيعي ترين رفتارها و حركات و ابراز احساسات دست يازند. رضا كيانيان وقتي مي خواهد بر بيماري رواني و جسماني اش اشاره كند، فقط از قوطي قرصي كمك مي گيرد تا چنين تصويري را در ذهن مخاطب بدون دلالت بر گفتار يا رفتاري عجيب متبادر سازد. هديه تهراني عصبانيت خود را با روشن كردن يك سيگار و پك زدن عيني مي سازد. طغيان مژگان (با بازي بهناز جعفري) نسبت به سرنوشت اسف انگيزش و تهديد بيماري ايدز با جيغي خفه و يك برگشت بر روي تخت بيمارستان ممكن مي شود. نگاه تب آلود و پر از آه و بغض خانم محمدي (با بازي فوق العاده و استثنايي رويا نونهالي) خبر از رنجي ديرينه و مرگي زودرس مي دهد. بي اعتنايي پرستار شب (با بازي بيتا فرهي) نسبت به دكتر با يك حركت زاويه دار نسبت به دكتر قابل پذيرش است. پدربزرگ (با بازي زيباي عزت الله انتظامي) تنهايي و پذيرش مرگ تدريجي را با بغض بي صدا هويدا مي سازد. بنابراين همه بازيگران با حداقل حركت و كنش (ميني مال شدن حركات و سكنات) و بهره مند شدن از مكث هاي معنادار به بالاترين ميزان تاثير و انتقال حسي رسيده اند. پيروي از حداقل گرايي براي همه بازيگران لازم الاجرا بوده است، براي آنكه يكدستي در همه بازي ها موج مي زند.
حالا مي توان اذعان داشت كه فرمان آرا در هدايت بازيگران هم انرژي مثبتي را تزريق كرده است و اگر لذتي در پس اين بازي ها آشكار مي شود، بستگي تام به همان انرژي داشته است.

حاشيه هنر

• سينايي در خانه هنرمندان ايران
فيلم مستند «عبور از نمي دانم» به كارگرداني خسرو سينايي روز پنج شنبه ۱۸ ارديبهشت ماه (ساعت ۱۸) در خانه هنرمندان ايران به نمايش در مي آيد.اين فيلم درباره زندگي و آثار نقاشي «محمد ابراهيم زاده» و نگرش او به زندگي است. جلسه گفت و شنود با حضور كارگردان و نقاش، پس از نمايش فيلم نيز برگزار مي شود.

• ارباب حلقه ها در حوزه هنري
فيلم سينمايي «ارباب حلقه ها» ساخته «پيتر جكسون» از ۱۵ تا ۱۹ ارديبهشت ماه در كارگاه فيلمنامه نويسي حوزه هنري نمايش داده مي شود. اين فيلم محصول سال ۲۰۰۲ ميلادي است و در سالن شماره يك حوزه هنري به نمايش گذاشته مي شود.

• اصفهان ميزبان جشنواره فيلم كوتاه
نخستين جشنواره فيلم كوتاه اصفهان يكم تا پنجم خردادماه سال جاري در اصفهان برگزار مي شود. تاكنون ۳۰۰ اثر به دبيرخانه جشنواره ارسال شده است كه از اين تعداد ۲۴۰ اثر داستاني، ۵۰ اثر مستند، ۳۸ اثر اجتماعي و هشت فيلم در بخش اصفهان شناسي هستند. براساس اين گزارش همچنين تعدادي از آثار فيلمسازان كشورهاي فرانسه، يونان و ايتاليا كه به جشنواره ارسال شده است، در حاشيه جشنواره به نمايش درمي آيد. اين گزارش مي افزايد: فيلم هاي ارسالي به دبيرخانه كه در مرحله انتخاب قرار دارد، توسط هيأت انتخاب تا پايان ۱۸ ارديبهشت ماه سال جاري مورد بررسي قرار گرفته و فيلم هاي انتخاب شده معرفي مي شوند.

• اكران آخرين فيلم قبادي در آمريكا
010263.jpg

«آوازهاي سرزمين مادري ام»، دومين ساخته بهمن قبادي، با نام بين المللي «گمشده اي در عراق» در آمريكا اكران شد. اين فيلم جمعه گذشته در يك سينماي نيويورك به نمايش درآمد و با برخورد گرم منتقدان سينماي آمريكا روبه رو شد. همچنين قرار است از اين جمعه شش سينماي ديگر نيويورك نيز براي اكران اين فيلم اضافه شود. اين فيلم از ۱۰ روز ديگر از سوي شركت مووينت (movienet) در كشور آلمان اكران خواهد شد. «آوازهاي سرزمين مادري ام» داستان نوازنده كردي را روايت مي كند كه به همراه پسرانش در جست وجوي همسر سابقش است.

• معادله ابراهيم وحيد زاده
010266.jpg

شوراي صدور پروانه فيلمسازي ۳۵ ميلي متري مجوز ساخت يك فيلم سينمايي را صادر كرد. به گزارش روابط عمومي معاونت امور سينمايي و سمعي و بصري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و بنا به اعلام اداره كل نظارت و ارزشيابي، فيلم سينمايي «معادله» به كارگرداني و تهيه كنندگي ابراهيم وحيدزاده مجوز ساخت دريافت كرد. ابراهيم وحيدزاده فيلم «عشق فيلم» را آماده اكران دارد، اين فيلم سال گذشته در بخش مسابقه جشنواره فجر به نمايش درآمد. همچنين شوراي صدور پروانه فيلمسازي با تغيير نام فيلم «بيگانه» به كارگرداني مهدي فخيم زاده و تهيه كنندگي مرتضي شايسته به «هم نفس» موافقت كرد.

•جنايت تدوين مي شود
010272.jpg

محمدعلي سجادي هم اكنون در استوديو فارابي مشغول تدوين جديدترين ساخته خود، «جنايت» است. اين فيلم، داستان سياوش دانشجوي عاصي و شوريده اي است كه تصميم مي گيرد براي نفي بي عملي خود دست به عمل بزند و مردي را كه به زعم خود شپش مي پندارد به قتل برساند. در «جنايت» جمشيد هاشم پور، ميترا حجار، شهرام حقيقت دوست، مهدي ميامي، امير جعفري، معصومه ميرحسيني، آزيتا لاچيني، ميرمحمد تجدد و. . . بازي مي كنند. ساير عوامل فيلم عبارتند از مدير فيلمبرداري: حسين ملكي، صدابردار همزمان: حسن زاهدي،تهيه كننده: حسن توكل نيا، محصول يكتافيلم.

• اكران واكنش پنجم در آمريكا و دبي
سعي شده است با پايان اكران فيلم «واكنش پنجم» در ايران، نمايش آن در آمريكا آغاز شود. محمد نيك بين تهيه كننده «واكنش پنجم» با بيان مطلب فوق به خبرنگار سينمايي ايسنا، افزود: ابتدا سعي بر اين بود كه همزمان با تهران بتوانيم واكنش پنجم را در «آمريكا» و «دبي» هم اكران كنيم اما چون اين كار نياز به مذاكرات زمان بر داشت، اكران فيلم به طور همزمان صورت نگرفت. او افزود: در نهايت سعي شده است با پايان اكران واكنش پنجم در ايران پس از حدود ۴۰ روز اكران آن در آمريكا آغاز شود. نيك بين، درباره محل نخستين اكران فيلم در آمريكا خاطرنشان كرد: شروع اكران در لس آنجلس خواهد بود چون در آنجا جمعيت ايراني خيلي بيشتر از جاهاي ديگر است و طبيعي است كه از آنجا شروع كنيم و بعد بتوانيم شهرهاي ديگر كاليفرنيا و آمريكا را هم پوشش دهيم.

|  اقتصاد  |   ايران  |   جهان  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |