چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۴۲- May, 7, 2003
پرونده برمر
برمر در مقاله اي كه سال ۱۹۹۶ در وال استريت ژورنال منتشر كرد از دولت بوش خواست به برخي كشورهاي خاورميانه براي پايان دادن حمايت از تروريسم هشدار دهد و در صورت لزوم عليه هر كشوري كه اين اولتيماتوم را ناديده گرفت دست به اقدام نظامي بزند
دولت بوش، پل برمر نماينده سابق دايره مبارزه با تروريسم اين كشور در دوران زمامداري ريگان را به عنوان ناظر ارشد آمريكايي تشكيل رژيم جديد عراق برگزيده است. واكنش رسانه اي به اين انتصاب بر اختلاف نظر پنتاگون و وزارت كشور متمركز شده بود و اكثر رسانه هاي آمريكايي نوشتند با انتصاب يك ديپلمات سابق به اين سمت كالين پاول وزير كشور ايالات متحده به توفيقي شايان توجه در مقابل رقباي قدرتمند خود در وزارت دفاع دست يافته است.
010221.jpg

شكي وجود ندارد كه در داخل دولت آمريكا اختلاف نظرهاي جدي اي در مورد استراتژي و تاكتيك هايي كه در عراق بايد به كار گرفته شود وجود دارد. اكنون اين نكته روشن شده كه ژنرال بازنشسته جي گارنر كه از سوي رامسفلد براي هدايت اداره بازسازي و كمك هاي بشردوستانه تحت كنترل پنتاگون منصوب شده است در تلاش براي تشكيل دولت انتقالي تحت كنترل آمريكا با توجه به اعتراضات عمومي شايع موجود درعراق به توفيق چنداني دست نيافته است.
در همين حال انتصاب برمر بيش از هر چيز به دليل افشاي ماهيت رژيمي كه واشنگتن مترصد تشكيل آن در عراق است چشمگير مي نمايد. اكنون بايد اين سوال را پرسيد چرا واشنگتن بر اين باور است كه برمر از توان و قدرت كافي براي نظارت بر تشكيل دولتي كه مقامات آمريكايي اصرار دارند بايد به وسيله مردم عراق و براي آنان تشكيل شود، برخوردار است.
برمر به مدت ۱۳ سال به عنوان ديپلماتي كاركشته و كهنه كار در وزارت امور خارجه ايالات متحده خدمت كرد و در همين ضمن او روابط نزديكي با راست هاي حزب جمهوريخواه برقرار كرد. در سال ۱۹۸۱ الكساندر هيگ وزير امور خارجه دولت ريگان، برمر را به عنوان دستيار ويژه وزير در مركز مديريت بحران منصوب كرد. چهار سال بعد او نماينده تام الاختيار مبارزه با تروريسم شد كه وظيفه اش هماهنگ كردن و گسترش روابط ايالات متحده با ساير كشورها در زمينه مبارزه با تروريسم بود.
در واقع اين برمر بود كه بوش را ترغيب به صدور فرمان يورش هوايي به ليبي و بمباران طرابلس كرد كه در اين عمليات چهل شهروند ليبيايي از جمله دختري كه قذافي به فرزندي قبول كرده بود كشته شدند. در بيانيه اي كه از سوي دولت آمريكا در مورد اين حمله منتشر شد دولت اين بمباران را دفاع از خود در برابر حملات آينده توصيف كرد كه نسخه بدوي حملات بازدارنده دولت بوش بود.
پس از ترك وزارت امور خارجه برمر به محفل كيسينجر پيوست و در شركت او كه دست اندركار امور مشاوره است و شخص كيسينجر، وزير امور خارجه اسبق آمريكا مديريتش را برعهده دارد مشغول به كار شد. در بين مشتريان اصلي اين شركت، شركت هاي بزرگ آمريكايي پيشرو هستند كه درصدد نفوذ به بازارهاي خارجي بوده و در اين زمينه از شركت كيسينجر آسوشيت مشاوره مي گيرند.
برمر در سال ۱۹۹۶ مقاله اي را در وال استريت ژورنال منتشر كرد كه عنوان «دوستان تروريست ها بايد هزينه اين دوستي را بپردازند» را بر خود داشت. در اين مقاله او از دولت بوش خواست در فاز اول به برخي كشورهاي خاورميانه براي پايان دادن به حمايت از تروريسم هشدار دهد و در صورت لزوم عليه هر كشوري كه اين اولتيماتوم را ناديده گرفت دست به اقدام نظامي بزند. كشورهايي كه به اعتقاد او بايد هدف حملات نظامي قرار مي گرفتند ليبي، سوريه و سودان را در بر مي گرفت اما عجيب اينجا بود كه عراق از قلم افتاده بود.
010230.jpg
برمر

در سال ۱۹۹۹ مجلس نمايندگان آن دوره كه تحت سلطه و نفوذ جمهوريخواهان بوده و نمايندگان جمهوريخواه در آن اكثريت داشتند برمر را به رياست كميسيون تروريسم برگزيد. اين كميسيون خطوط راهنماي مبارزه با تروريسم را در زمينه امنيت ملي براي دولت كلينتون تبيين مي كرد. در اكتبر ۲۰۰۱ او رئيس هيأت مديره و مدير اجرايي يك شركت مشاوره شد كه به شركت ها در مورد نحوه رويارويي با تهديدهاي تروريستي و بحران هاي بالقوه توصيه هاي كارشناسي ارائه مي داد. به دنبال وقوع حوادث يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ برمر به ناگاه دوباره در كانون توجهات و طرف مشورت مقامات دولت بوش قرار گرفت. او رياست كميسيوني را برعهده گرفت كه از سوي بنياد هريتج براي مبارزه با تروريسم و شناسايي تهديدات تروريستي تشكيل شد. اين بنياد از موسسات تحقيقاتي نزديك به حزب جمهوريخواه و دولت بوش است.
در زمره اولين توصيه هاي او به كاخ سفيد اين بود كه محدوديت هاي به وجود آمده براي سيا رفع شود وبه آژانس اطلاعات مركزي آمريكا اجازه داده شود باري ديگر به وضعيت خود در سال ۱۹۶۵ و عمل به مباني كميسيون چرچ بازگردد كه به اين سازمان اجازه مي داد نسبت به ترور رهبران دولت هاي خارجي و سرنگوني رهبران منتخب مردم در كشورهايي كه منتقد آمريكا هستند يا منافع ملي اين كشور را تهديد مي كنند، اقدام كند. برمر همچنين خواستار رفع قوانيني شد كه عوامل سيا را ملزم مي كند قبل از به خدمت گرفتن قاتلان شناخته شده مسئله را با روساي ارشد خود هماهنگ كنند.
اوايل سال جاري ميلادي برمر به همراهي جيمز ولسي رئيس سابق سيا در برنامه ويژه اي كه توسط گروهي تحت عنوان آمريكايي هاي طرفدار پيروزي به تروريسم و دانشجويان جمهوريخواه دانشگاه كاليفرنيا و لس آنجلس برگزار شده بود شركت جست. در آن كنفرانس بود كه ولسي، از دوستان نزديك برمر جنگ جاري عليه تروريسم را چهارمين جنگ جهاني نام گذاشت و پيش بيني كرد اين جنگ بيش از جنگ هاي اول و دوم جهاني به طول انجامد.
ولسي در اين كنفرانس گفت: «در دهه هايي كه از پي مي آيد ما افراد زيادي را به خشم خواهيم آورد. » او به اعراب اشاره داشت و افزود: «ما مي خواهيم شما را خشمگين ببينيم. مي خواهيم دريابيد كه براي چهارمين بار طي يكصد سال گذشته اين كشور و متحدانش به خشم و خروش درآمده اند. » ولسي كه يكي از پروپاقرص ترين و جدي ترين حاميان جنگ عليه عراق بود گفته مي شود قرار است پستي كليدي در مديريت بازسازي عراق را به عهده گيرد. واشنگتن پست طي مقاله اي در مورد انتصاب برمر كه از آن تحت عنوان پيروزي بزرگ پاول و تعديل سياست هاي جنگ طلبان در عراق ياد مي شود نوشت: «برمر ۶۱ ساله فردي جنگ طلب است كه روابطي نزديك با نئومحافظه كاران پنتاگون دارد. او از حمايت همه جانبه رامسفلد و ولفوويتز برخوردار است.
مشاوران كاخ سفيد مي گويند «انتصاب برمر مويد رضايت بوش از نحوه عملكرد پنتاگون در عراق تا اين مقطع و ادامه روند جاري تا زمان تشكيل دولت جديد در اين كشور است. »

سودان سومالي مي شود
010239.jpg
پس از موفقيت نسبي تلاش هاي جهاني و منطقه اي براي برقراري آرامش بين دولت سودان و جنبش جنوب به رهبري ژنرال گارانگ، از دورترين نقاط غرب اين كشور جنبش هاي مسلحانه اي سر برآورد كه به جنگ با يكديگر برخاسته اند. گويا اين كشور بايد همچنان محروم از صلح و امنيت بوده و ثروت هاي عظيم آن مورد سوءاستفاده قرار گيرد. اما از آنجا كه اين جنبش هاي متخاصم هنوز در ابتداي كار خود هستند بايد بيشترين تلاش را صرف كرد تا پيش از پيچيده تر شدن امور، خونريزي هاي بيشتر، يا چندپاره شدن اين بزرگ ترين كشور آفريقايي به دولت هاي كوچك مهار شوند.
اين جنبش ها كه به رغم تعددشان، همه راه مقاومت در پيش گرفته اند، خواستار گفت وگو و به رسميت شناختن حقوق غرب سودان از نظر ثروت و قدرت و دموكراسي هستند، خواسته هايي كه اگر حسن نيت در آنها باشد، بر حكومت مركزي است تا به آن ها پاسخ مثبت دهد. اما جنبش هاي ياد شده بهتر است به جاي نشانه رفتن سلاح خود به سوي دولت راه گفت وگو را در پيش گرفته و به آداب ملتزم باشند كه در غير اين صورت آن ها هيچ چيزي به دست نخواهند آورد و در نهايت بيشترين آسيب و ضرر به سودان خواهد رسيد.
عبرت گرفتن از گذشته بهترين راهنما براي مطالبي است كه ذكر شد. جنگ جنوب طي سال هاي گذشته موجب كشته شدن ده ها هزار نفرت و كوچ ميليون ها نفر و از بين رفتن ثروت هاي كشور گشت. به طوري كه روزانه اين جنگ حدود دو ميليون دلار هزينه داشت و كار را به جايي رساند كه سودان اين «سبد غذاي جهان» به فقيرترين دولت ها تبديل شد.
حال جنگي كه در غرب شروع شد چه چيزي را بر ميراثي خواهد افزود كه جنگ ناتمام جنوب بر جاي گذاشته است؟ به احتمال زياد ديگر نه ثروتي قابل تقسيم باقي خواهد ماند و نه وطني كه كرسي هاي قدرت را در آن تقسيم كنند.
اگر اهالي سودان از جنگ جنوب درس گرفته باشند، نخستين وظيفه شان اين است كه در اسرع وقت آتشي را كه در غرب بر افروخته شده خاموش سازند. دولت بايد پيشنهاد گفت وگو داده و به خواسته هاي مطرح شده از سوي تمام گروه هاي سياسي احترام بگذارد و آن ها را براي مشاركت در يك كنفرانس ملي براي حل مشكلاتي كه منجر به اين گونه درگيري ها مي شود دعوت كند تا سرانجام به يك راه حل سياسي و ملي برسد. اين فرصت نادري است كه مي تواند تلاقي نظر تمام گروه هاي سياسي را براي مقابله با خطري كه در اين حوادث نهفته است پديد آورد. مشكل غرب سودان را بايد به دور از مفاهيم حزبي و قدرت طلب به عنوان يك مسئله ملي حل و فصل كرد. زيرا اهالي غرب بخشي جدا نشدني از بافت ديني و فرهنگي و سياسي اين كشور هستند. از اين رو مشاركت همه مي تواند عنصري بسيار با اهميت براي حل و فصل اختلافات تلقي شود. شايد اين كار بتواند مدخلي اساسي براي از بين بردن موانع بين تمام نيروهاي مخالف و دولت مركزي گشته و به يك وفاق ملي همه جانبه منجر شود.
تمام نيروهاي سياسي با صدور بيانيه هاي مختلف خواستار حذف راه حل نظامي هستند و به همزيستي مسالمت آميز بين قبايل دعوت كرده و آن را در چارچوب يك مسئله ملي مي دانند. حتي حزب كنگره ملي نيز از آنچه اتفاق افتاد اظهار تاسف كرد و گفت آنچه اتفاق افتاد به خاطر نفوذ گروهي از جبل مره بود كه قصد داشتند تا پيشرفت هاي به دست آمده را به شكست بكشانند و دولت به جاي محكوم كردن آن ها، پشت سرشان قرار گرفت. آشكار است كه مناطق غرب سودان غالباً وامدار طايفه «انصار المهدي» هستند. از اين رو دولت بايد طرح صادق المهدي براي ميانجيگري را بپذيرد و اعلام كند كه راه حل نظامي را كنار گذاشته و از همه گروه ها براي برپايي يك كنفرانس ملي فوري براي حل اوضاع غرب كه همچنان در معرض اشغال و پيچيدگي هاي فزون تر است استقبال كند.
ترديدي وجود ندارد كه برپايي چنين كنفرانسي حاكي از درك دولت نسبت به گذشته خواهد بود يعني زماني كه تمام گروه هاي سياسي شمال را از گفت وگوهاي با جنبش جنوب محروم ساخت. در آن زمان تمام گروه هاي سياسي خواستار مشاركت خود بودند تا توافق حاصل شده، همه جانبه بوده و تمام مسايل را شامل گردد. چون به هر حال مشكل دولت سودان است نه مشكل بر سر حكومت جنوب و به طوري جدا از شمال و غرب و شرق اين كشور. اما دولت علاقه شديدي داشت تا خود را نماينده كل سودان به استثناي جنوب معرفي كند و عجيب اين كه آمريكا هم اين فرضيه را تقويت كرد و متاسفانه انگلستان نيز با آمريكا در اين كار همراه شد. به همين خاطر آنچه تاكنون در گفت وگوهاي صلح به دست آمده تنها در چارچوب تقسيم بين دولت و جنبش جنوب به رهبري گارانگ قرار مي گيرد. به ويژه تقسيم قدرت كه قرار است در پايان ژوئن تكميل شود. بعضي از ناظران بعيد نمي دانند كه همين توافق دوجانبه و جزيي عاملي اصلي در تحريك و وقوع حوادثي چون دارفو باشد كه به سبك جنبش جنوب يك شورش مسلحانه را پديد آورد.
با اين وصف، ايالات متحده آمريكا به عنوان مهندس گفت وگوهاي دولت مركزي با شورشيان جنوب، تصميم گرفت تحريم هاي سودان را به خاطر همكاري اين كشور در تلاش هاي مربوط به صلح حذف كند. بوش طي بيانيه اي از كاخ سفيد اعلام كرد «در رابطه با قانون صلح سودان، من به كنگره ابلاغ كردم كه دولت سودان و جنبش آزاديبخش جنوب بر مبناي صادقانه اي گفت وگو مي كنند، اين گفت وگوها بايد استمرار يابد و دو طرف تاكنون پيشرفت مهمي براي رسيدن به صلحي عادلانه و همه جانبه براي مردم سودان داشته اند.» اما اگر گفت وگو براي صلحي همه جانبه بود پس چرا ساير گروه هاي سياسي از آن كنار گذاشته شدند؟ اميدواريم اين پرسش را آمريكا كه ميانجي است پاسخ دهد و مفيد بودن آن را در پرتو حوادث بعدي در يابد. البته تمام گروه ها با درجات متفاوت نسبت به آنچه تاكنون حاصل شده خوشبين هستند اما همچنان خواستار مشاركت همه گروه ها هستند به نحوي كه مورد رضايت همه بوده و آن ها را نيز نسبت بدان متعهد سازد. شايد ايالات متحده نيز ضرورت اين مسئله را درك كرده و پيش از تكميل و اعلام توافق نهايي از ساير گروه ها نيز براي مشاركت در اين توافق دعوت كند و در عوض شانس اجراي آن از سوي همگان را به دست آورد. حتي «تجمع دموكراتيك ملي» مخالف در نشست اخير خود در اسمره گفتماني را در پيش گرفت كه ضمن استقبال از شيوه هاي صلح جاري خواستار همه جانبه بودن اين راه حل و عادلانه بودن آن شد و اين كه تلاش بيشتري شود تا از طريق يك تحرك ديپلماتيك با ميانجي ها بر نتايج گفت وگوها اثر بگذارد. اين تجمع بر ضرورت برپايي يك كنفرانس قانون اساسي طي شش ماه اول از دوره انتقالي تاكيد ورزيد و همچنان زمينه را براي گفت وگوي مستقيم با دولت در خرطوم باز مي دارند.
تمام اين تحولات به جاي گفتمان سابق به شدت جهت گيري صلح و وفاق را دارد و از آن گفتمان جدال آميز گذشته فاصله دارد. شايد همگان با يكسري گفت وگوهاي سريع مي كوشند تا بر گفت وگوهاي آينده صلح پيشي بگيرند و از اين فضاي صلح طلبانه اي كه براي توقف جرقه هاي يك جنگ جديد به وجود آمد استفاده كنند. به هر حال اگر چنين كاري نشود، نه صلح جنوب به وجود خواهد آمد و نه جنگ غرب متوقف خواهد شد و حتي بايد همه منتظر جنگ تازه اي باشند كه بالاجبار از شرق خواهد آمد و آن وقت است كه سودان هم مي شود سومالي!
الشرق الاوسط

نگاه روزنامه نگار
چالش شيعيان با آمريكا در عراق
بخش پاياني
پاتريك سيل*
سازمان هاي سه گانه شيعي كه با صدام حسين مبارزه مي كردند همه به نوعي از سوي ايران مورد حمايت قرار مي گرفتند. اين سازمان ها الزاماً بر سر همه مسائل با هم توافق نظر ندارند اما به احتمال زياد خواهند توانست يك موضع واحد مبني بر طرد آمريكا از عراق و به دست گرفتن قدرت را اتخاذ كنند. مهم ترين اين گروه ها «جماعت علما» است كه روحانيون عراق دوستدار ايران را در برمي گيرد. پس از آن نوبت به «مجلس اعلاي انقلاب اسلامي» مي رسد كه مركز آن در تهران و رياستش برعهده آيت الله محمدباقر حكيم است. سومين گروه «حزب الدعوة» است كه از نظر تجربه مبارزاتي طويل المدت و مخفيانه در عراق و بر ضد رژيم صدام حسين يكي از مهم ترين تشكل ها محسوب مي شود. آمريكا براي غلبه بر مجلس اعلا و نيروهاي آن موسوم به «سپاه بدر» دشواري چنداني نخواهد داشت اما اگر با حزب الدعوة درگير شود دشواري بيشتري پيدا خواهد كرد زيرا اين حزب در شبكه هاي پنهان خود عناصري اطلاعاتي و جنگجويان مجربي دارد. مي گويند اين حزب سه شعبه در تهران، لندن و دمشق دارد كه بين هيچ كدام ارتباط مستقيمي وجود ندارد و در ميان آنها شاخه تهران از همه فعال تر است.

نقش اهل تسنن چگونه خواهد بود
010233.jpg

از زمان تأسيس دولت جديد عراق، پس از جنگ جهاني اول، يعني زماني كه انگليسي ها امير فيصل را بر تخت سلطنت نشاندند، اهل تسنن حكومت را در عراق در دست داشتند و نهادهاي دولتي و ارتش در اختيار آنها بوده است. به همين خاطر آنها امروزه «طرف گناهكار» محسوب مي شوند زيرا پيكره اصلي رژيم صدامي را تشكيل مي دادند. با اين همه تصور اينكه اين كشور ويران شده بدون مشاركت نخبگان اهل تسنن دوباره بتواند روي پاهاي خود بايستد، دشوار است. مي توان از همين الان پيش بيني كرد كه آمريكا به زودي خواهد كوشيد با اهل تسنن عقد دوستي بسته و اعضاي برجسته اين طايفه را برگزيند تا بتواند در توازن قوا با شيعيان از وزن آنها كاسته و در عين حال خود را براي هرگونه چالشي با آنها آماده سازد. اما همچنان كه شخصيت هاي شيعي خاصي كه پس از سال ها تبعيد تحت نظارت آمريكا به عراق برگشتند فاقد محبوبيت لازم در عراق كنوني هستند، شخصيت هاي اهل تسنن نيز چنين اند و اگر بخواهند انتخاب شوند بايد از شهرت لازم برخوردار و نوعي محبوبيت مردمي داشته باشند. به احتمال زياد شخصيت هايي كه آمريكا بدان محتاج است كساني خواهند بود كه از محبوبيت مردمي گسترده اي برخوردار بوده و قدرت جذب حمايت توده هاي عراقي را داشته باشند. شايد هم به يك ژنرال سابق اتكا شود كه بتواند ساير افسران را براي پشتيباني از رژيم جديد جذب كند.
تا الان نحوه اداره بازي در عراق به دست پنتاگون است. گارنر، ژنرال بازنشسته ارتش كه مديريت حكومت در عراق را برعهده گرفته، دوست شخصي دونالد رامسفد وزير دفاع آمريكا است. اما اگر شورش شيعيان شكل گرفته و ارتش از حل امنيتي اين اوضاع ناتوان گردد، پنتاگون كنار گذاشته شده و به جاي آن وزارت امور خارجه با همكاري سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) مديريت اين بازي را برعهده خواهند گرفت. آمريكا در ابتداي راه دشوار خود در عراق قرار دارد. در حال حاضر ايالات متحده آمريكا بايد هرچه زودتر ادارات اصلي را به كار اندازد تا اهالي دوباره به سر كارهاي خود بازگردند و جريان نفت روند طبيعي خود را پيدا كند. آمريكا نيازمند آن است كه سيستم بانكي را اصلاح و ارز را تثبيت كند، پس از آن مسئله حساس بدهكاري هاي فراوان عراق را حل و فصل نمايد. در همان حال بايد عراق را از هرگونه دخالت خارجي دور نگه دارد و هرگونه مخالفتي را سامان دهد و دشمناني كه بدون ترديد در انجام مأموريتشان مانع ايجاد خواهند كرد را سر جايشان بنشاند و همچنان بر بازسازي نهادهاي سياسي و زيرساخت هاي اقتصادي و دولتي عراق كنترل داشته باشد. با توجه به اين نكات مي توان ترديد داشت كه بازهاي واشنگتن ـ كه با قدرت وحشيانه اي قصد تغيير رژيم عراق را داشتند ـ عملاً درك مي كردند چه مسئوليت هاي سنگيني را متوجه خودشان مي كنند. آمريكا كوشيد تا نقش يك امپراتوري را بازي كند و اكنون بايد عواقب آن را بپذيرد. چنان كه انگليسي ها در گذشته دچار همين مشكل شدند. به هر حال حل و فصل موضوع شيعيان عراق، يكي از سخت ترين ماموريت هاي آمريكا خواهد بود.
الحيات
پي نوشت:
* نويسنده انگليسي متخصص در امور خاورميانه.

حاشيه جهان
• پيروزي زنان فنلاندي
010224.jpg
هالونن

زنان اكنون در بسياري از نقاط جهان حق شركت در انتخابات را دارند و حتي مي توانند كانديداي پست هاي مختلفي باشند. اما به نظر مي رسد زنان در فنلاند توانسته اند ركورد حضور زنان در راس حكومت و دولت را بشكنند. پيروزي زنان فنلاندي در انتخابات ۱۶ مارس بسيار چشمگير بود و زنان توانستند ۶۵ صندلي از ۲۰۰ كرسي مجلس را به خود اختصاص دهند و اكنون در واقع ۳۸ درصد مجلس اين كشور متعلق به زنان است. پس از انتخابات، تارجا هالونن رئيس جمهور فنلاند خانم آنلي جاآتينماكي رئيس حزب ماركز پيروز انتخابات را به سمت نخست وزيري برگزيد. در كابينه جديد، هشت وزير از حزب ماركز، هشت وزير از حزب سوسيال دموكرات و دو وزير از حزب ليبرال خلق سوئد جاي دارند. با اين وضعيت فنلاند اولين كشوري است كه رئيس جمهور، نخست وزير و همچنين سخنگوي دولت اش متعلق به بانوان است.

• منع كانديداتوري ۲۴۱ نفر در باسك
010227.jpg

دادگاه عالي اسپانيا ۲۴۱ نفر از كانديداهاي انتخابات محلي را كه قرار است در ۲۵ مه انجام گيرد به اتهام عضويت سري در گروه استقلال طلبان باسك (ETA) از شركت در انتخابات منع كرد. ميشاويلا وزير دادگستري اسپانيا اين كانديداها را كلوني وابسته به حزب باتاسونا شمرد. جيمز ماژوراورگا رهبر محلي حزب راستگراي خلق در باسك (حزبي كه بر مسند اقتدارند) اين انتخابات را به خاطر عدم حضور گروه ها و افراد وابسته به ETA، پيروزي بزرگ خواند. اما تحليلگران و سياستمداران باسك بر اين باورند كه اين ممنوعيت به اغتشاش در منطقه دامن خواهد زد. جويز ايبارتكس از اعضاي ميانه روي حزب ملي گرا در باسك با نادرست خواندن اين تصميم گفت: «آيا هر كسي در اين كشور تفكر حزب مقتدر را نداشته باشد وابسته به ETA است؟»

• طارق عزيز حرف نمي زند
بوش در سخنراني اخير خود با بيان اين كه كشف تسليحات كشتارجمعي عراق به زمان زيادي نياز دارد از عدم همكاري اعضاي دستگير شده بعثي با آمريكا شكايت كرد. بوش به ويژه با تاكيد بر اين كه طارق عزيز مشاور نزديك صدام همكاري چنداني با آنها نداشته گفت: «ما متوجه شديم كه طارق عزيز هنوز نمي داند واقعيات را چگونه به زبان بياورد. او زماني كه در حكومت عراق مسئول بود نيز چگونگي بيان واقعيات را نمي دانست و حال كه اسير شده نيز بلد نيست!» وي در ادامه اشاره كرد آنها مطمئن هستند كه صدام حسين سلاح كشتارجمعي دارد، حالا كي آنها را پيدا كنيم معلوم نيست.

• قطع برنامه هاي CNN در هلند
010236.jpg

رياست مركز پخش برنامه هاي تلويزيوني شمال هلند، مجوز پخش كابلي CNN را در اين منطقه لغو كرد. اين مركز به خاطر آن كه در دوران جنگ عراق شبكه كابلي CNN اخبار جانبدارانه اي از آمريكا پخش كرد اين تصميم را اتخاد كردند. از اين پس، يورونيوز جاي CNN را خواهد گرفت. سخنگوي اين مركز با اعلام خبر قطع برنامه هاي CNN گفت: «ما مي خواهيم كه اخبار منتشر شده در شمال هلند واقعي و واقع بينانه باشد. براي همين چنين تصميمي را گرفتيم. » وي در ادامه با اشاره به اينكه شبكه BBC world نيز در طول جنگ دوم خليج فارس، تا حدود زيادي صداقت اخبارش را زير سوال برده است اعلام كرد كه پخش اين شبكه نيز قطع خواهد شد. مسئولان CNN پس از دريافت اين خبر ضمن ابراز ناخشنودي از اين وضعيت اظهار داشتند كه چنين كاري تنبيه كردن بيننده است. يكي از مسئولين CNN در اين باره اظهار داشت: «مهر آمريكايي زدن به CNN خيلي ناراحت كننده است در حالي كه اين شبكه صاحب برنامه هاي گوناگون در نقاط مختلف دنيا است. برنامه هاي CNN در آمريكا با برنامه هايش در اروپا متفاوت است. » مسئولان شبكه CNN تصميم دارند ضمن اعتراض به اين تصميم، به دنبال راه حل حقوقي مسئله باشند. CNN از زمان جنگ افغانستان و سپس عراق به خاطر پخش اخبار جانبدارانه از آمريكا در معرض انتقاد بسياري از صاحبنظران سياسي و تحليلگران خبري قرار گرفته است.

• تئاتر در ويرانه هاي بغداد
مردم عراق عاقبت پس از يك دوره طولاني محروميت از تفريح و سرگرمي بار ديگر به ورزش و سرگرمي روي آورده اند. چندي پيش گروه نمايش الناجين در سالني مملو از تماشاگران در تماشاخانه بمباران شده و نيمه مخروبه الرشيد در بغداد تئاتر اجرا كردند. اين گروه تئاتر «آنها از اين جا گذر كردند» را به روي صحنه بردند. تماشاچيان قطعه كه نه تنها شاهد و شنواي ديدگاه هاي بازيگران اين نمايش بودند كه مي توانستند بوي دود بمب هايي كه به ساختمان تماشاخانه اصابت كرده را استنشاق كنند، به دفعات به پا خاسته و كف زدند. بازيگران پس از اين نمايش گفتند كه ناچارند تمام وقت در تماشاخانه بمانند تا از غارت بيشتر اموال آن خودداري كنند. در عرصه صدور ورزش هم تيم الزئورا در اولين بازي خود پس از جنگ، با ادوات و لوازمي به ميدان رفتند كه از خانه با خود آورده بودند چرا كه اموال استاديوم نيز به يغما رفته بودند.

جهان
اقتصاد
ايران
علم
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |