حضور نظامي آمريكا در عراق و تشكيل حكومتي جديد در اين كشور پيامدهاي بسياري را در منطقه و به ويژه در كشورهاي عرب زبان و نيز همسايگان اين كشور سبب خواهد شد. كم و كيف اين تحولات در كنار موقعيت جديد اروپا نسبت به آمريكا و كشورهاي منطقه و نيز راهكار هاي موجود ايران براي خنثي سازي تهديدها در گفت وگو با دكتر هرميداس باوند استاد روابط بين الملل مطرح شده است كه در پي مي آيد.
پيمان عارف
• موقعيت مخالفان اقدام نظامي آمريكا و انگليس عليه عراق چگونه بود؟
تنها يك گروه معتقد بودند كه قطعنامه هاي قبلي و محدوديت ها عليه عراق كافي است مضاف بر اينكه در مورد مناطق امن، آمريكا پيگير بود كه محدوديت ها رعايت شود و در طول اين ده سال در قبال برخي از اقدامات عراقي ها، برخوردهاي مستمري را شاهد بوديم. اما البته كسان ديگري هم بودند كه بر رويه قبلي تأكيد مي كردند و معتقد بودند هرگونه اقدامي بايد با همراهي دوستان آمريكا به خصوص اتحاديه اروپا و ديگران همراه باشد و به تأييد شوراي امنيت سازمان ملل برسد. اين موضوع به شوراي امنيت ارجاع و در نهايت به قطعنامه ۱۴۴۱ منتهي شد. قطعنامه اي كه تمامي كشورها حتي سوريه هم با آن موافقت كردند.
در قطعنامه ،۱۴۴۱ در بند اول آن تصريح مي كند كه دولت عراق ناقض اصول اساسي قطعنامه هاي شوراي امنيت بوده و هست و بر اين موضوع تأكيد هم مي كند. در بند دوم نيز تصريح شد كه اين آخرين فرصتي است كه به عراق داده مي شود و در بند سوم هم پيش بيني مي كند كه گزارشي طي يك ماه در مورد سلاح هاي كشتارجمعي و تجهيزات ديگري مثل موشك هايي كه فراتر از ۱۵۰ كيلومتر برد دارد، تهيه و به شوراي امنيت ارائه شود كه اين گزارش مفصل در بيش از يازده هزار صفحه به شوراي امنيت تسليم شد. بعد از ارائه اين گزارش دو تفسير و يا دو نگرش جديد در شوراي امنيت پديدار شد. آمريكا و انگليس معتقد بودند كه گزارش مبهم، ناحق و گمراه كننده است. بنابراين عراق ناقض اصول اساسي قطعنامه ۱۴۴۱ است، و ضرورت منطقه اي اين نقض و عدم رعايت آن ايجاب مي كند كه اقداماتي عليه عراق انجام شود.
|
|
در حالي كه تفسير ديگر مي گفت كه بايد باز هم فرصت به عراق داده شود، به خصوص اينكه دو گزارش بازرسان سازمان ملل و آژانس بين المللي انرژي اتمي حكايت از اين داشت كه تا حدودي عراق با بازرسان همكاري كرده است و بايد زمان بيشتري براي آنان در نظر گرفته شود. در عين حال گفته مي شد كه براساس قطعنامه ،۱۴۴۱ استفاده فوري و فوتي از زور مجاز نيست. اين دو تفسير متفاوتي بود كه ارائه مي شد. آمريكا مي گفت كه نيازي به پيگيري مسئله نيست و طرف مقابل معتقد بود كه هرگونه تصميمي دال بر استفاده از عمليات قهري بايد با توسل به قطعنامه جديدي انجام شود. نهايتاً بحث اعلام ضرب الاجل از سوي آمريكا مطرح شد و واشنگتن اعلام كرد كه براي امنيت مردم خويش هر اقدامي را كه مقتضي بداند انجام مي دهد. به اين ترتيب عمليات نظامي عليه عراق شكل گرفت.
• اگر ژاك شيراك نمي گفت كه هرگونه قطعنامه عليه عراق را وتو خواهد كرد اقدام نظامي عليه عراق حداقل هايي از پشتوانه حقوق بين الملل را همراه داشت.
هم ژاك شيراك و هم روسيه ابتدا سعي كردند موضع كم و بيش بي طرفي را اتخاذ كنند اما بعد از اينكه فرانسه و آلمان موضع نسبتاً متفاوت و مخالفي را اتخاذ كردند، روسيه هم تا حدودي تغيير روش داد و همگام با آنان ظاهر شد. مجموعه اين جبهه گيري ها براي آمريكا غيرقابل پيش بيني بود، البته موضع فرانسه تازگي نداشت. فرانسه پيشتر هم ابتدا موضع نسبتاً مستقلي داشت ولي نهايتاً با آمريكا همراه و همگام مي شد ولي نكته اي كه موضع فرانسه را تقويت كرد و بيشتر بازتاب داشت، همراهي آلمان و فرانسه و نهايتاً روسيه در اين مسئله بود.
• يعني هسته اروپا؟
بله، يعني رويدادي كه اولين بار سبب مقابله جويي در شوراي امنيت و بعضي كشورهاي اتحاديه اروپا در مقابل آمريكا مي شد و از سوي ديگر اختلالي در ناتو بر سر مسئله تركيه به وجود آورد. عكس العمل هاي اخير آمريكا حاكي از آن است كه مي خواهد برخي از كشورها را تهديد كند و حتي فرانسه را مد نظر دارد. فرانسه نيز براي رفع اين بحران در شوراي امنيت پيشنهاد كرد كه تحريم ها عليه عراق بايد لغو بشود ولي آمريكايي ها آنچنان استقبالي از اين پيشنهاد نكردند. پاول وزير خارجه آمريكا اذعان داشت كه آمريكا لازم مي داند اقداماتي را در قبال فرانسه در پيش بگيرد.
• آيا اين وضعيت به تشكيل ارتش اروپايي منجر مي شود؟
مشكلات بين آمريكا و برخي از كشورها و به خصوص كشورهاي اتحاديه اروپا در ناتو تشديد شده است. برخي كشورهاي اروپا از جمله فرانسه و آلمان به اين فكر افتاده اند كه حركت جديدي را آغاز كنند تا اتحاديه اروپا به خصوص از لحاظ بعد امنيتي قائم به خود باشد. البته اين نگرش در آغاز جنگ سرد پديدار شده بود. يعني فكر مي كردند كه با فروپاشي شوروي، ضرورت وجودي نهادهاي امنيتي از جمله «ناتو» بي رنگ شده و بايد در پرتو شرايط جديد خط مشي متفاوتي را اتخاذ كرد. ولي چند عامل سبب شد كه نه تنها ناتو جايگاه تضعيف شده اي نداشته باشد بلكه نقش فراتر و مهم تري را در نظر بگيرد. كشورهاي كوچك اتحاديه اروپا مانند هلند و لوكزامبورگ از سلطه قدرت هاي بزرگ مثل آلمان و فرانسه نگران بودند و حضور آمريكا را يك دريچه براي آرامش و اطمينان اروپا مي دانستند. از سوي ديگر كشورهاي جدا شده از بلوك شرق كه نگران احياي سلطه روسيه بودند؛ ادامه ناتو و ورود به ناتو را تضميني براي آينده خويش تلقي مي كردند و بالاخره بحران بالكان و عدم توانايي كشورهاي عمده اروپا در حل و فصل اين معضل منطقه اي و ورود نهايي آمريكا و سروسامان دادن به اين بحران، همه و همه ادامه حيات ناتو و حتي گسترش آن را مورد تأييد قرار داد.
|
|
البته «ناتو» از نظر قلمرو و ماهيت فعاليت تغييراتي را در پيش گرفت. مكانيسم هاي جديدي مثل مشاركت در صلح يا ايجاد شوراي آتلانتيك شمالي كه بعدها تبديل به يورو آتلانتيك كانسل شد. بنابراين اتحاديه اروپا با اينكه در پيمان ماستريخت، پيش بيني كرده بود كه با احيا و تقويت اتحاديه اروپاي غربي به عنوان بازوي امنيتي عمل كند؛ ولي در شرايطي كه اشاره شد پيگير اين هدف نشد يعني اينكه تقريباً ناكام ماند. بنابراين نهايتاً مصلحت را در اين ديدند كه هسته كوچكي مثل نيروي واكنش سريع ايجاد كنند. ولي بعد از اين شكافي كه پديدار شد؛ به نظر مي رسد، اتحاديه اروپا، آلمان و فرانسه و ديگران تلاش مي كنند تا پيش بيني متوقف شده موجود در پيمان ماستريخت را به شكلي جديد احيا كنند و پيگير اين قضيه باشند.
البته اين رويكرد در آينده تحقق مي يابد و بدون ترديد در وضع موجود جهان بي اثر نخواهد بود. مضاف بر اينكه آمريكا در بازسازي عراق و ترتيبات سياسي جديد در عراق قصد دارد سازمان ملل دخالت مستقيم نداشته باشد بلكه نقش جانبي ايفا كند. كشورهايي مانند فرانسه و آلمان كه مايلند از طريق سازمان ملل وارد اين مسائل بشوند عملاً در امر مشاركت در بازسازي و همكاري در ترتيبات سياسي و آينده عراق با مشكلاتي مواجه مي شوند. اين شرايط به نوبه خود اين اختلال را تشديد مي كند يعني شكافي كه ابتدا در ماجراي برخورد با عراق به وجود آمد تا حدودي تشديد مي شود. بنابراين از ديدگاه بين المللي بايد اذعان كرد كه اين رويداد زمينه ساز تغييراتي نسبي در آناتومي نظام بين المللي خواهد شد.
• يعني با توجه به قطعنامه ۱۴۴۱ در پيوند با قطعنامه هاي پيشين، معتقديد كه جنگ عليه عراق را به جاي «توسل به زور»بايد توسل به زور مشروع بدانيم؟
بعد از ۱۱ سپتامبر آمريكا با تأكيد بر استراتژي دفاع از خود در چارچوب عمليات پيشگيرانه، اين حق را براي خود قائل شده است. اما رويداد عراق پيامدهاي متفاوتي را در پي داشت. بعد از طرح مسئله عراق در شوراي امنيت و شرايطي كه متعاقباً پديدار شد، عقب نشيني آمريكا يك شكست بزرگ در داخل آمريكا و نيز در نظام بين الملل محسوب مي شد. بنابراين مسئله براي آمريكا حيثيتي بود. اين كشور راهي به جز پيگيري اقداماتي كه مدنظر داشت پيش رو نمي ديد ولي چند نكته بسيار مهم بود. نخست آنكه عكس العمل منفي دوستان سنتي آمريكا، به خصوص كشورهاي مهم اتحاديه اروپا مثل آلمان، فرانسه، روسيه و حتي بلژيك و ديگران و دوم موضع سازمان ملل در قبال آمريكا. در اين ميان عكس العمل افكار عمومي جهانيان در اكثر كشورها نوعي همبستگي در مخالفت با جنگ را به نمايش گذاشت.
به اين ترتيب پديده جديدي در نظام بين المللي رخ داد كه بدون ترديد بيش از گذشته بر تصميم گيري هاي دولت ها تاثيرگذار خواهد بود. اين پديده پيشتر در قبال آثار منفي پديده جهاني شدن و طي برگزاري اجلاس گروه هشت و اجلاس صندوق بين المللي پول در سياتل، مونترآل، واشنگتن، پراگ و نقاط ديگر رخ داد. همبستگي مردم در كشورهاي جهان به خصوص در جنگ عراق با هيجان بيشتري ظاهر شد. مجموعه اين رويدادها نشان داد گو اينكه آمريكايي ها به استفاده از استراتژي نرم افزاري در برخورد با كشورها تاكيد دارند اما استفاده از سخت افزاري مثل جنگ دال بر اين است كه آمريكا مقبوليت گذشته را در دنيا ندارد. بنابراين آمريكايي ها تلاش مي كنند تا در آينده در استفاده از قدرت نظامي زياده روي نكنند و حتي شايد از به كارگيري قدرت نظامي پرهيز كنند. به خصوص براي تحقق و ايجاد ارزش هاي دموكراتيك و نرم افزاري از برخورد نظام پرهيز مي كنند. از اين لحاظ درست است كه در كوتاه مدت، لطمه اي به اعتبار سازمان ملل وارد و شكافي بين آمريكا و دوستانش به وجود آمد وليكن در بلندمدت تجربه عراق و عكس العمل جهانيان با اشكال مختلف آن سبب مي شود كه در مورد استفاده از قدرت نظامي ترديدهاي جدي اي ايجاد شود. با توجه به اين واقعيت، تمايل به اعاده حيثيت سازمان ملل متحد محتمل است. برخي معتقدند كه اين رويكرد از طريق تجديد نظر در ساختار سازمان ملل تحقق مي يابد. البته بايد يادآور شد كه كميسيون تجديد نظر و اصلاح منشور، سال هاست كه فعال است ولي اعضاي دائمي شوراي امنيت مخالف اين اقدام بودند.
• اين تغييرات در چه سطحي مطرح است؟
برخي معتقدند نمايندگي براي عضويت دائمي شوراي امنيت بايد نمايندگي قاره باشد نه كشورها، اما معتقدم كه آنها روي عضويت دائم و حق «وتو» تاكيد دارند، تغيير تعداد اعضا، شايد تغيير چنداني در ماهيت قضايا به وجود نياورد.
• در حال حاضر چه مسائلي در منطقه مورد توجه قرار دارد؟
دو مسئله در خاورميانه بعد از پايان عمليات نظامي عليه عراق مطرح است. مسئله اول بازسازي عراق است كه در اولويت قرار دارد و همان طور كه اشاره شد، كشورهايي بودند كه سرمايه گذاري هاي قابل توجهي در عراق داشتند و قراردادهايي هم با حكومت صدام منعقد كرده بودند، به خصوص روسيه، فرانسه و تا حدودي ايتاليا و حتي برخي از كشورها مثل اندونزي و مالزي كه در قالب كنسرسيوم هاي بين المللي سرمايه گذاري كرده بودند ولي از طرف ديگر سازمان ملل متحد بر آن است كه در امر بازسازي، حضور فعالي داشته باشد. كشورهاي معظمي كه در قطب هاي اقتصادي جايگاهي دارند، مانند كشورهاي اروپايي بر آن هستند تا در امر بازسازي حضور داشته باشند ولي تا اين لحظه آمريكا اعتقاد دارد كه نقش سازمان ملل بايد بسيار جانبي و حاشيه اي باشد و دوم اينكه دولت هايي كه موضع مخالف در مورد آمريكا اتخاذ كرده بودند نبايد نقش و جايگاه ويژه اي داشته باشند و حتي برخي بر آن هستند كه قراردادهايي كه رژيم بعثي عراق با برخي از دولت ها منعقد كرده است آن چنان كه بايد و شايد در جهت منافع مردم عراق نبوده و اين موارد بايد مورد تجديد نظر قرار بگيرد. استراتژي آمريكا براي حفظ و كنترل نظام انرژي بين المللي، كه آن را به عنوان آناتومي نظام اقتصادي بين المللي تلقي مي كنند نيز قابل توجه است.
آمريكا بر آن است كه بر كانون هاي استراتژيك انرژي جهان، به ويژه در قطب يا كانون خليج فارس و درياي خزر نفوذ مسلطي داشته باشد. بنابراين با توجه به اينكه منابع نفتي عراق صد و دوازده ميليارد پيش بيني شده است، از ديدگاه آمريكايي ها نوعي كنترل بر منابع نفتي عراق مورد توجه قرار دارد. آمريكا نياز روزافزوني به واردات نفتي دارد كه البته از منابع مختلف ونزوئلا تامين مي شود و بر آن هستند كه شايد در آينده قسمتي از نياز خود را از طريق عراق تامين كنند. ضمن اينكه آمريكا تلاش مي كند، وابستگي قبلي به عربستان را كاهش دهد تا دست بازتري در تجديد ساختار بعضي از كشورها داشته باشد. نكته سوم نيز تسلط بر كانون انرژي به عنوان اهرم فشار در قبال رقباي اقتصادي مثل اتحاديه اروپا، ژاپن و چين است. و بالاخره به نظر عده اي، تضعيف اوپك و ايفاي نوعي كنترل كننده عرضه و تقاضاي بين المللي نفت نيز محورهاي ديگر هدف آمريكاست. بنابراين آمريكا مايل نيست ديگران مشاركت موثر و قابل توجهي در امر بازسازي داشته باشند و اولويت با آمريكا و انگلستان و ديگر كشورهايي است كه مورد تاييد آمريكا هستند.
• آمريكا در مورد ترتيبات سياسي عراق چه برنامه اي دارد؟
با توجه به ساختار اجتماعي و سياسي عراق تلاش بر اين است كه سلطه سنتي اهل تسنن كه حدود ۲۰ ميليون از جمعيت عراق را تشكيل مي دهند به شكلي متحول شود تا مشاركت موثر همه گروه هاي قومي و نژادي و فرقه اي تامين شود. بنابراين ظاهراً برقراري نوعي نظام دموكراتيك مدنظر قرار دارد و اولين الگويي كه به نظر مي رسد، با توجه به ساختار اجتماعي و سياسي عراق موردنظر است؛ يك نوع فدراسيون است كه مورد تقاضاي كردها هم بوده است. الگوي ديگري هم مطرح است كه هدف آن استقرار دولت نسبتاً مقتدر است. نظامي ائتلافي از گروه هاي مختلف برمبناي شيوه هاي دموكراتيك، و بالاخره يك احتمال بسيار بعيد اين است كه شاهد نوعي تجزيه عراق باشيم كه البته بسيار بعيد است. آنها اعلام كرده اند كه به هيچ وجه خواهان تجزيه عراق نيستند و مي خواهند تماميت ارضي عراق حفظ شود.
• اين ترتيبات چه تاثيري بر كشورهاي منطقه دارد.
بدون ترديد ساختار ترتيبات سياسي مورد نظر در كشورهاي همسايه بي اثر نخواهد بود. سامان دادن ترتيبات سياسي در عراق امر آساني به نظر نمي رسد. از ديدگاه كردها، آنان از وضع سال هاي گذشته بسيار راضي هستند چون ۱۳ درصد درآمد نفتي عراق به آنها اختصاص داشت و آنها هم با تركيه روابط تجاري داشتند و مقداري هم قاچاق نفت و يا تجارت كالا با ديگر همسايگان داشتند.
بنابراين خواهان منافع بيشتر هستند نه منافع كمتر. يعني نوعي از خودگرداني كه الان از آن برخوردار هستند، به نحوي بايد براي كردها حفظ بشود. از سوي ديگر در مورد سني ها از زمان عثماني ها حاكمان ولايات از اهل تسنن تعيين مي شدند. دوران قيموميت و استقلال از سال ۱۹۳۲ به بعد آنها جايگاه مسلطي در نظام سياسي عراق داشتند و حاضر هستند كه تغييراتي را در نظام جديد پذيرا بشوند ولي مايل نيستند كه تغييرات آن چنان باشد كه جايگاه و يا نقش حاشيه اي را عهده دار بشوند ولي نكته مهم در مورد شيعيان آن است كه شصت درصد و شايد هم بيشتر جمعيت عراق را تشكيل مي دهند ولي به دو دليل به نظر مي رسد كه از اين زاويه ترتيبات جديد با مشكل روبه رو شود، نكته اول اين كه همسايگان عراق مثل تركيه، اردن، سوريه، عربستان و كويت مايل نيستند، شيعيان جايگاه مسلطي در نظام آينده داشته باشند. نكته دوم اين كه شيعيان به گروه هاي نسبتاً متفاوتي تقسيم شده اند و موانع ارزشي نسبتاً مختلفي را مطرح كردند و از اين نظر گروهي طرفدار نظام سكولار هستند و برخي ديگر بر آن هستند تا نظامي كه ايجاد مي شود رنگ و رخسار مذهبي داشته باشد. طرفداران صدريه، گروهي كه طرفدار آيت الله سيستاني، مدرسيه، حكيميه و يا مجلس اعلا و يا الهوه و يا الدعوةالاسلاميه هستند اينها هم نگرش هاي متفاوتي دارند.
• در اين تحولات كشورهاي منطقه چه وضعي خواهند يافت و در روابط ايران با كشورهاي منطقه چه تحولي ايجاد مي شود؟
روابط بسيار حسنه آمريكا و تركيه كه دچار اختلال شده است و تا حدي تشديد مي شود. پاكستان نيز پذيراي خواست هاي آمريكا شده است ولي به نظر مي رسد كه اين رويكرد براي آمريكا كافي نيست. آمريكا مي خواهد، قدرت هسته اي پاكستان را به شكلي عقيم كند و اين مسئله را به شكلي پيگيري خواهد كرد. بنابراين ما مي بينيم، دولت هايي كه رقيب منطقه اي ايران بودند و از نزديكي با آمريكا، بهره مي بردند و در خط مشي هاي منطقه اي خودشان با اعتماد بيشتر عمل مي كردند، امروزه دچار اختلالات و يا وضع انفعالي با آمريكا شده اند. در شرايط جديد بدون ترديد توجه آمريكا به سوي ايران جلب خواهد شد. ايران در پرتو حوادث جديد جايگاه ويژه اي را در قبال استراتژي فعلي آمريكا احراز كرده است. منتها اين موضوع به كيفيت مناسبات ايران با آمريكا بستگي دارد. آمريكا در مورد ايران خواستار آن است كه: تغييرات مسالمت آميز درون ايران كه مورد درخواست اكثريت مردم است و دچار بن بست و توقف شده است تحقق يابد. آمريكا مي خواهد، اجازه داده شود كه اصلاحات مورد تقاضاي اكثريت مردم ايران روند متداول و طبيعي خودش را طي كند. اما درصورتي كه ايران اين تغييرات را به نحو مسالمت آميز نپذيرد، آمريكا تلاش مي كند تا جمهوري اسلامي را تحت فشارهاي بسيار متنوع و شديدتري قرار دهد. به نظر من شرايط جديد منطقه به نفع ايران است؛ مصالح و منافع ملي اقتضا مي كند كه در يك ارزيابي كلي از تحولات منطقه و جايگاهي كه ايران در نگرش استراتژيك كلان آمريكا و ديگران پيدا كرده، بر آن باشد كه با تغييراتي به خصوص متناسب با خواست اكثريت مردم، موضع مساعد و مثبتي اتخاذ كند و با توجه به اين كه در رويدادهاي قبلي ما فرصت هايي را از دست داديم؛ اين بار با يك ارزيابي صحيح و همه جانبه، اجازه ندهيم اين فرصت از دست ايران خارج بشود، در غير اين صورت فكر مي كنم كه ما تحت فشارهاي مداوم و بسيار متنوع و شديد قرار خواهيم گرفت و اين پروسه ديالكتيك داخلي ايران تحت فشارهاي مكانيكي خارج قرار خواهد گرفت.
• منظورتان تحول در ساخت قدرت است. درمورد سوريه و كره شمالي چطور؟
سوريه در آينده نزديك رابطه خود را با آمريكا ترميم مي كند. قرائن و شواهد آن هم پديدار شده است.
در كره شمالي هم مذاكرات جدي و سيستماتيك آغاز شده و بنابراين مسئله كره شمالي هم گريزناپذير منتفي خواهد شد. مذاكراتي انجام مي شود و امتيازاتي به كره شمالي از نظر مالي خواهند داد. در اين ميان ايران باقي مي ماند. بوش در پيام خود از اشاره مجدد به ايران و قرار گرفتن در محور شرارت خودداري كرد، بنابراين آن موضوع مربوط به دوران يكسال قبل از آن بود. تحولات جديد هم به نوبه خود وضعيتي را به وجود آورده كه پيگيري اين قضيه به عنوان محور شرارت بي رنگ مي شود، بنابراين در چنين وضعيتي توجه آمريكا به سوي ايران به عنوان يك واحد ژئوپولتيك و ژئواكونوميك جلب خواهد شد. به همين دليل من بر اين باور هستم كه آمريكايي ها در مورد ايران از قدرت نظامي استفاده نخواهند كرد.