يكشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۴۶- May, 11, 2003
فقط بغداد سقوط نكرد
خالدالدخيل
010695.jpg

آنچنان كه رئيس جمهور پيشين عراق قبل از جنگ وعده داده بود، مغول دوران پاي ديوارهاي بغداد خودكشي نكرد آن كه دست به خودكشي زد خود رژيم عراق بود. اين كار را نه در بيرون ديوارهاي بغداد كه در قلب آن شهر و دقيقاً در ميدان «الفردوس» انجام داد. اتفاقي كه افتاد چه بود؟ مي گويند خودكشي رژيم عراق يا سقوط آن بسيار سريع تر از آن اتفاق افتاد كه پيش بيني مي شد. واقعيت اين است كه بسيار سريع تر از آن چيزي بود كه اعراب آرزو مي كردند و عكس آن را انتظار داشتند. بعضي ها آرزو مي كردند آنچه را در ام القصر و بصره و ناصريه اتفاق افتاد سرآغاز يك مقاومت مردمي باشد. چقدر زيبا و اميدبخش بود اگر چنين مي شد. مقاومت مردمي با ماهيت خود شورشي است بر ضد شكستن و فروپاشيدن ناگهاني. چون از خاك و تاريخ و انسان اين سرزمين دفاع مي كند و پيش از آن از حق اين مردم براي زندگي و آزادي و امنيت. اما آيا چنين مقاومتي مي توانست در چارچوب رژيمي چون رژيم عراق و حزب بعث تصور شود؟
يادم مي آيد، غسان سلامه وزير فرهنگ لبنان كه فردي روشنفكر و محقق بود و به حزب بعث وابسته نبود، پيش از سقوط بغداد در يك كنفرانس تلويزيوني به اعتراض گفت: اگر مقاومتي در عراق صورت نگرفت چه خواهد شد؟ اين پرسش دردناكي بود و در بطن آن به پوشالي بودن وضعيت داخلي تمام كشورهاي عربي اشاره داشت. در آشفته بازار جنگ غافل شديم كه اولين خط مقاومت از داخل عراق و پيش از شروع جنگ آغاز مي شود و فراموش كرده بوديم كه چنين خطي اساساً در عراق وجود ندارد. دليلش اتفاقاتي است كه در طول جنگ رخ داد به خصوص پيش از سقوط بغداد. با سرعتي برق آسا، طي سه هفته رژيمي سقوط كرد كه بيش از سي سال با تمام توان بشري و مالي و طبيعي اش ساخته شده بود. با فروپاشي رژيم، مقاومت هم با سرعتي برق آسا سقوط كرد. بدتر از آن فروپاشي نظام امنيتي شهرها بود و آن حالت غارت و هرج و مرجي كه به وجود آمد. از آنجا كه ادارات دولتي و نه مكان هاي خاص هدف اساسي اين غارت بود، عكس العمل مردم را نسبت به حكومت نشان مي داد. يعني آشكار شد كه مردم تمايل دارند آنچه را سال ها تحت چكمه هاي امنيتي رژيم در سينه حبس كرده بودند، بيرون بريزند. انتقام گرفتن از تصاوير صدام حسين و مجسمه هايش بارزترين وجه اين قضيه بود.
اين ها يعني چه؟ يعني خيلي چيزها. اولاً يعني كسي كه در ام القصر و بصره مقاومت مي كرد نه عناصري از مقاومت مردمي بلكه عناصري از رژيم بودند. سقوط بغداد بدون هيچ مقاومتي، شاهدي بر اين ادعاست. دوم يعني اين كه تمام تصاوير و مجسمه هايي را كه صدام حسين در خيابان ها و ميادين و ساختمان ها نقش كرده بود جز بر احساس تنفرد و تحقير مردم نيفزوده بود و در اين عبرتي است براي آن هايي كه عبرت مي گيرند. چون كشورهاي عربي متعددي وجود دارد كه در و ديوارهايش پر از تصاوير و مجسمه هاي رئيس و رهبر آن كشور است؛ دمشق و تريپولي نمونه اش. سوم يعني ناديده گرفتن حقوق ملت ها از نظر آزادي و عدالت و مساوات، باعث مي شود تا حكومت ها مهم ترين منابع قدرت خود را از كف بدهند. يعني مشروعيت خود را از دست داده و به همين خاطر در لحظات بحراني ديگر ملت ها دليلي براي گردآمدن بر دور چنين حكومت هايي در خود نمي بينند. در فاصله بين انتظار داشتن و آرزوداشتن است كه فاجعه فرهنگ عرب خود را مي نماياند. تقريباً از همين جا بود كه اين سوال تكرار مي شد؛ چرا بغداد دست از مقاومت كشيد و چنان كه انتظار مي رفت يا آرزو مي شد مقاومت نكرد؟ آخر مقاومت براي كه؟ آخر مقاومت براي چه منظوري؟ هيچ كس نمي داند، به هر حال مقاومتي صورت نگرفت. روشن بود كه ملت عراق تصميم خود را پيش از جنگ گرفته بود. به نظر آن ها اين جنگ، جنگ با رژيم بود نه آن ها. چه بسا ملت عراق به اين نتيجه رسيده بود كه مقاومتش جز در خدمت رژيم حاكم بر اين كشور نخواهد بود.
010705.jpg

اينك اين سوال باقي مي ماند: پس چرا صدام حسين تصميم به مقاومت گرفت يا مواجهه رودررو را پذيرفت؟ او كه نمي توانست با آمريكا برخوردي نظامي داشته باشد. او نمي توانست با ملتش هم آشتي كند. با كشورهاي همسايه نيز نمي تواست رابطه خوبي برقرار سازد. توان آن را نيز نداشت كه تحريم هاي بين الملل را بردارد. بالاتر از اين ها، از دوازده سال پيش آشكار بود كه جنگ دوم خليج فارس (۱۹۹۱) آخرين رودررويي آمريكا و عراق نخواهد بود. آشكار بود كه ايالات متحده، عراق را هدفي استراتژيك براي خود در منطقه قرار داده است. ناوگان پنجم آمريكا در خليج فارس مستقر بود و مناطق پرواز ممنوع بر جنوب عراق اعمال شده بود و اين بهانه اي روزانه براي تجسس و حتي حمله به عراق بود. يكي از اهداف اصلي آمريكا در سازمان ملل متحد محكم كردن تحريم هاي اعمال شده بر عراق بود. به اين ترتيب هر گونه منفذي را براي گفت وگو با رهبران عراق مسدود كرد. سپس حوادث ۱۱ سپتامبر پيش آمد و از نظر داخلي و بين المللي شرايط براي اجراي يك نمايشنامه امنيتي آماده شد و در پي آن استراتژي حمله پيشگيرانه به هر دشمني كه مي تواند تهديدي براي امنيت آمريكا محسوب شود، به اجرا گذاشته شد.
رهبري عراق از اين همه چه مي فهميد؟ سياست هاي اين رهبري طي دوازده سال گذشته نشان مي داد كه چه بسا اطلاع داشت سياست منطقه اي آمريكا به سمت يك رودررويي تعيين كننده با رژيم او پيش مي رود اما در عين حال كوشيد تا با تهوري توجيه ناپذير با موضوع برخورد كند. سياست هاي داخلي و خارجي رژيم همين را نشان مي دهد. به خصوص اظهارات تمام رهبران عراقي پيش از جنگ. اظهاراتي كه به نحو بارزي تحريك كننده و حتي تهديدكننده بود. در درون، رژيم سعي نكرد هيچ اصلاحاتي را پديد آورده يا راه آشتي را در پيش گيرد. شايد اطمينان داشت كه سرنخ هاي امنيت داخلي را چون در دست دارد، احتياج به چيز ديگري نيست. در خارج نيز جز اين حرفي براي گفتن نداشت كه از اعراب بخواهد براي پيشگيري از وقوع جنگ تلاش كنند. اما بدون اين كه چيزي ارائه دهد تا كمكي به اين موضوع باشد و يا توجيهي براي ايفاي چنين نقشي از سوي ساير كشورهاي عرب باشد. آشكار بود كه رهبري سياسي عراق بر لبه يك پرتگاه ايستاده است و تنها انتظار مي كشد با دخالتي بين المللي و منطقه اي جلوي جنگ گرفته شود. با اين همه چرا رژيم عراق اين رويكرد را انتخاب كرد چرا و چگونه عراق و امت عربي به اراده فردي يك نفر دل بستند؟
روز سقوط بغداد، بي ترديد يك روز تاريخي بود و كسي كه اين حادثه را چنين انتخاب كرد، خود صدام حسين بود. يك روز تاريخي بود، چون يك بار ديگر بغداد به دست نيروهاي اشغالگر و مهاجم سقوط كرد و پذيراي حكومت نماينده جديد عموسام شد. اما تاريخي بودن اين روز به اين خاطر بود كه شاهد سقوط يكي از برجسته ترين رژيم هاي عربي معاصر بود. رژيمي كه نمونه اي بود از بدترين ويژگي هاي يك رژيم عربي در طول نيم قرن: ديكتاتوري، فردپرستي، استبداد، قبيله گرايي، فساد و در كنار اين ها حكومتي نظامي، اطلاعاتي محكم و بي سابقه. اين ها عناصر زيرساخت اين رژيم بود. اما روبناي آن مركب بود از فرهنگي مبتني بر تركيبي از همين صفات و نمايش آن ها به صورت ارزش هايي كه در رفتار رهبران اين رژيم در داخل و خارج نشان داده مي شد؛ طلبكار بودن، پرده دري، به كار بردن زباني فرودست و نشان دادن حالتي از بي باكي مرز ناشناس. آيا سقوط رژيم عراق هشداري است نسبت به پايان يافتن مرحله اي كه اين گونه رژيم ها در آن متولد شده و آغاز مرحله اي تازه؟
دو نكته اين پرسش را مطرح مي سازد: يكي اين كه سقوط رژيم عراق بر اثر تحولات درون جامعه عراقي يا درون اين رژيم سياسي عربي اتفاق نيفتاد. اگر هر كدام از اين حالت ها به وجود آمده بود، تغييري بود كه به دست عراقي ها يا اعراب حاصل شده بود. مسئله دوم اين كه اين تحول در اثر دخالت نيروهاي خارجي و مطابق با دستورالعمل سياسي آن ها پديد آمد. چنين تغييري در معرض مشكلات فراواني خواهد بود. راهكارهاي دفاع فرهنگي نخستين مسئله اي است كه در چنين مواقعي تحريك مي شود. از اين رو جامعه براي دفاع از هويت فرهنگي و شخصيت خود منزوي مي شود و در خود فرو مي رود و اين مسئله اي طبيعي است. اما معمولاً رژيم هاي سياسي از اين منزوي شدن طبيعي سوءاستفاده كرده و آن را به يك نيروي سياسي سرسختانه تبديل مي كنند تا به وسيله آن از بقاي خود بر قدرت و مقاومت در برابر تغييرات حفاظت شوند. اين گونه رژيم ها، از اين هويت اولين خط دفاعي را براي خود مي سازند و آن را به پناهي ملي و امن در مقابل تهاجم خارجي تبديل مي كنند. از طرف ديگر از كاركرد آن نه تنها براي بقاي سياسي خود بلكه براي بقاي هر چيز، بدون تغييري واقعي در تركيب كلي رژيم تحميل شده بر اثر حمله خارجي، استفاده مي كنند.
عراقي ها سال ها بود آرزوي تغيير سياسي را داشتند. رفتارهاي آنان پس از سقوط رژيم نيز همين را نشان مي داد. اعراب نيز، يا اكثريتشان، احساس مي كردند ناپديد شدن رژيم عراق به نفع اعراب است. اما نه عراقي ها و نه اعراب بدون دخالت خارجي قادر به انجام چنين كاري نبودند. پيش از اين نيز منافع اعراب ايجاب مي كرد كه نيروهاي عراقي از كويت خارج شوند ولي بايد آمريكا مي آمد تا هم صدام را از كويت اخراج مي كرد و هم رژيمش را از عراق بر مي داشت. از اين رو، روز سقوط بغداد يك روز تاريخي بود. چون در آن روز يك بار ديگر اعراب و عراقي ها كنار كشيده و مسئوليت هاي خود را به آمريكايي ها و انگليسي ها واگذار كردند. در عين حال اين روز براي خاطره اعراب روزي گيج كننده است. روزي كه از يك طرف به خاطر سقوط رژيم بغداد شادي آور و به خاطر حضور نيروهاي خارجي حزن آور بود. هيچ كس نمي داند پس از اين چه خواهد شد.
حداقل تا اين زمان آشكار است كه امور در دست كساني است كه ارتش هاي خود را براي سرنگوني رژيم صدام حسين فرستادند. با اين همه پرسش هايي ذهن را به خود مشغول مي كند: چرا آزادي عراق توسط عراقي ها صورت نگرفت؟ چرا توسط توده هاي عراقي نشد؟ آيا مي توان همين پرسش را از عقل عربي و فرهنگ سياسي اعراب پرسيد: چرا اين آزادي توسط اعراب صورت نگرفت. آيا آگاهي سياسي اعراب تا آنجا گسترده است كه پرسيده شود آيا عراق به اقدامي عربي براي آزادي از چنگ رژيم حاكم بر آن احتياج نداشت؟ سنت هاي عربي مي گويد اين پيشينه اي خطرناك دارد. هرگز اتفاق نيفتاده كه اعراب از يك رئيس جمهور عربي بخواهند كناره گيري كند. اما به نظر مي رسد همين سنت هاي دست و پاگير بود كه در چنين حالتي باعث شد تا سقوط رژيم عراق به دست ارتش آمريكا و انگلستان صورت گيرد. آيا آنچه اتفاق افتاد يك آزادسازي واقعي بود؟ واكنش ملت عراق چنين مي گويد. سكوت رسمي اعراب نيز همان را تاييد مي كند. بغداد سقوط كرد. آري، اما چه چيزي همراه با بغداد سقوط كرد؟ چقدر آرزومندم حق با من باشد كه گفتم سقوط بغداد آخرين نشانه از سقوط نظام منطقه اي اعراب بود.
الحيات

اسرار گورهاي جمعي بغداد
به اعتقاد صاحب نظران سياسي تحقيق در مورد گورها و افشاي محتواي اسناد محرمانه مي تواند آتش خشم و دشمني را در عراق برافروزد
010715.jpg
عراقي ها روز يكشنبه گذشته عاقبت پس از سال ها سكوت خود را شكستند و كساني كه از محل تدفين مخالفان قتل عام شده رژيم صدام توسط دستگاه هاي امنيتي اين رژيم اطلاع داشتند بستگان درگذشتگان را به دو تل خاكي در نزديكي نجف هدايت كردند. در خاك برداري از اين دو نقطه ده ها جسد كه اكثراً چيزي جز اسكلت از آنها بر جاي نمانده بود نمايان شد.
علاوه بر نجف در دهكده اي زراعي در ۹۰ كيلومتري جنوب بغداد هم گورجمعي ديگري كشف شده كه متضمن بقاياي صدها نفر از مخالفان صدام است. بستگان افراد ناپديد شده كه تعدادشان طي حدود سه دهه گذشته به هزاران نفر رسيد به محل تدفين جمعي مخالفان صدام شتافتند تا شايد از بستگان و دوستان خود خبر و نشانه اي بيابند.
حيدر محمد الاطوان زماني كه پس از سركوب شورش عمومي ۱۹۹۱ شيعيان عراق در جنوب دستگير شد ۲۹ سال داشت. دستان او را بستند، بر چشمانش، چشم بندي نهادند و سپس در يكي از بازداشتگاه هاي سري رژيم عراق گلوله اي از پشت سر به گردن او شليك شد. صباح اميرمحمد التميمي ۱۹ ساله بود و امناعلي هم چون او ۱۹ سال داشت. بقاياي اين سه نفر كه هنوز اوراق هويتي شان سالم مانده بود در كاوش از گور جمعي در ۱۵ كيلومتري شمال غرب نجف از زيرخاك بيرون كشيده شد. علاوه بر اجساد در لابه لاي خاك قبور پوكه فشنگ هم يافت شد كه نشان مي داد برخي از قربانيان در محل تدفين مورد اصابت گلوله قرار گرفته و اعدام شده اند.
در اولين دور جست وجوها ۲۰ جسد از زيرخاك بيرون آورده شد كه حداقل ده تن از آنان شناسايي شدند. ۴۶ جسد ديگر هم كشف شد كه تعدادي از آنها زن بودند. ظاهراً اكثر اين قربانيان در محل تدفين به خط رديف شده و هدف شليك مستقيم گلوله قرار گرفته بودند. دقيقاً مشخص نيست در محل دورافتاده و پرتي كه گور جمعي در آن كشف شده چند محل تدفين ديگر وجود دارد و جست وجوها براي يافتن اجساد جديد كماكان در جريان است.
هيچ كس به درستي نمي داند چه تعداد گورجمعي در نقاط مختلف عراق وجود دارد همان طور كه آمار دقيقي از تعداد مفقودان عراقي طي دوران ۲۴ ساله حاكميت صدام در دست نيست. گروه هاي حقوق بشر مي گويند عراق مملو از گورهاي جمعي است. دسترسي به اين نقاط در دوران حاكميت صدام ناممكن بود و حتي نزديك شدن به اماكن تدفين جمعي مخالفان صدام هم ممنوع بود. گورهاي جمعي كشف شده در روز يكشنبه گذشته را به قيام جمعي شيعيان عراق در سال ۱۹۹۱ مرتبط مي دانند. در دوره زماني كوتاهي گروه هاي شبه نظامي شيعه كنترل بخش اعظم جنوب عراق را به دست گرفتند ولي اندكي بعد ارتش عراق با تجهيزات نظامي كامل به رويارويي با شورشيان برخاست و شورش عمومي شيعيان طي چند روز سركوب شد. گفته مي شود پس از اين عمليات سركوب هزاران شيعه عراقي به قتل رسيدند و اجساد آنان در گورهاي جمعي دفن شد.
روز يكشنبه پس از آنكه پنج تن از بستگان افراد مفقود شده خاك برداري از يكي از اماكن مظنون به جاي دادن اجساد كشته شدگان در خود را آغاز كردند يكي از زارعان محلي به شرط آنكه هويت اش برملا نشود پذيرفت جاي گورهاي جمعي را به بستگان پريشان مفقودشدگان نشان دهد. او ادعا كرد شاهد كشتار افرادي بوده كه با چشمان بسته در برابر نظاميان مسلح قرار داده شده و به طور جمعي به قتل رسيده اند. او مي گويد در ماه هاي آخر ۱۹۹۱ به دفعات شاهد تكرار اين صحنه بوده است. تنها چند كيلومتر آن سوتر از گورجمعي اول تفنگداران دريايي آمريكا نقطه اي را كه دو جسد مضمحل شده كشف شده بود را به محاصره خود درآورده بودند. دهان يكي از اجساد با چفيه اي قرمزرنگ بسته شده و ظاهراً چشمانش هم قبل از مرگ با پارچه اي رنگين پوشانيده شده بود.
برخي اجساد مثل الاطوان، التميمي و علي كارت هاي شناسايي به همراه داشتند اما اكثر اجساد كه جز استخوان ها و لباس هايشان دچار فساد و پوسيدگي شديد شده بودند هيچ نشاني كه شناسايي آنان را ممكن كند به همراه نداشتند. تنها راه براي شناسايي اين افراد رويت آنان توسط آشناياني است كه به ياد دارند آنان درست قبل از مفقود شدن چه لباسي به تن داشته اند. اجساد پس از آنكه از خاك بيرون آورده شدند در كفن هاي سفيدرنگ پيچيده شده و براي تحويل به بستگان شان به نقطه اي ديگر منتقل شدند. مشكل اينجا بود كه حتي آناني كه كارت شناسايي به همراه داشتند به دليل مخدوش شدن نوشته ها و نفوذ آب به جلد محافظ كارت هاي شناسايي به راحتي قابل شناسايي نبودند. گفته مي شود كه برنامه ريزي و اجراي عمليات خاك برداري از گورهاي جمعي توسط مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق صورت گرفته است و ظاهراً همين گروه قطعه اي ويژه را در قبرستان نجف كه شهداي قيام ۱۹۹۱ نام گرفته را براي تدفين اجساد كشف شده در نظر گرفته است.
ديده بان حقوق بشر از گروه هاي فعال در زمينه آزادي هاي مدني و حقوق بشر كه بلافاصله پس از فروپاشي رژيم صدام در عراق نمايندگاني به اين كشور اعزام كرد، تخمين مي زند طي دوران ۲۴ ساله حاكميت صدام حدود دويست هزار شهروند عراقي مفقود شده اند. به اعتقاد فعالان سياسي و گروه هاي فعال در زمينه حقوق بشر، گورهاي جمعي كشف شده به همان اندازه اسناد محرمانه دستگاه هاي اطلاعاتي امنيتي عراق كه در گوشه گوشه اين كشور كشف شده اند مي تواند براي آينده سياسي عراق مشكل ساز باشد. تحقيق در مورد اين گورها و افشاي محتواي اسناد محرمانه كشف شده مي تواند آتش خشم و دشمني را در عراق برافروزد.
پيش از اين اواسط ماه آوريل نيز يك گورجمعي بزرگ در اطراف كركوك كشف شده بود. كشف اين گور موجب شد افراد مطلع از وجود ۶۵۰۰ محل تدفين بي نام و نشان در اطراف اين شهر خبر دهند. گورهاي جمعي شمال عراق محل تدفين اكراد معارض است كه توسط نيروهاي عراقي تيرباران شده يا زنده زنده دفن شدند.

يادداشت سياسي
تكيه بر واقعيت ها
نادر كريمي جوني
فرود نيامدن موشك هاي اسكاد عراقي در سرزمين هاي اشغالي و به عبارت ديگر كشيده نشدن جنگ ايالات متحده با عراق به اين سرزمين ها، هرچند شهروندان فلسطيني و اسرائيلي را به تداوم زندگي اميدوار ساخت اما تقريباً به همان اندازه و شايد بيشتر، تل آويو را در بهره برداري از شرايط پس از پيروزي قواي ائتلاف ناكام گذاشت. از اوايل سپتامبر ۲۰۰۲ كه لحن رهبران كاخ سفيد نسبت به حكمران بغداد تندتر شد و تندروهايي همچون پل ولفوويتز و كوندوليزا رايس از ضرورت سرنگوني صدام حسين سخن به ميان آوردند بدون ترديد سياستمداران اسرائيلي و در رأس ايشان شائول موفاز وزيرجنگ دولت شارون نقش مهمي در تندتر كردن حملات لفظي عليه عراق و نزديك كردن منطقه به جنگ ايفا كردند. پيش بيني هاي مرحله اي موفاز درباره تاريخ آغاز جنگ عليه عراق و اظهارات خصمانه سيلوان شالوم وزير خارجه دولت ائتلافي شارون از سوي بسياري از تحليلگران امور خاورميانه به عنوان جنگ رواني اسرائيل عليه اعراب مورد انتقاد قرار گرفت و برخي رهبران عرب مانند حسني مبارك به اسرائيل براي عدم بهره برداري از شرايط منطقه خاورميانه هشدار دادند. در اين باره برخي از ناظران مسائل خاورميانه پيش بيني مي كردند همانطور كه در جنگ متحدين عليه عراق در جريان آزادسازي كويت، رفتار نسنجيده صدام حسين و برخي رهبران عرب مانند ياسر عرفات منافع زيادي را عايد تل آويو ساخت و صهيونيست ها توانستند قرارداد صلح را با استفاده از موقعيت هاي به دست آمده به فلسطين تحميل نمايند اين بار و پس از موفقيت ايالات متحده آمريكا در سرنگوني دولت صدام حسين نيز مجدداً اسرائيل خواهد توانست با فرصت طلبي، منافع خويش را از آب هاي گل آلود خاورميانه صيد نمايد. بر اين اساس به نظر مي رسد اين بار نيز دولتمردان تل آويو احتمالاً با همين هدف براي شروع جنگ روزشماري كرده و از اقدامي تشنج آميز كه حكومت هاي عرب را در به تأخير انداختن جنگ ياري دهد احتراز جسته اند، در اين باره وايس گلاس، رئيس دفتر نخست وزير اسرائيل طي مصاحبه اي در ۹ فوريه ۲۰۰۳ تصريح كرده بود كه اسرائيل در حال حاضر ضرورت برقراري آرامش در منطقه را درك مي كند تا ايالات متحده بتواند كار صدام را يكسره كند چون بركناري حاكميت كنوني بغداد نيز در راستاي منافع ملي اسرائيل است.
البته دولتمردان صهيونيست در اين راستا تمهيدات ديگري نيز انديشيده بودند مثلاً براي عادي سازي اوضاع درسرزمين هاي اشغالي، برخلاف سال ۹۱ كه تنها يهوديان به باسك هاي ضدگازهاي سمي مجهز شده بودند، تل آويو اين بار تصميم گرفت تا هم يهوديان و هم فلسطيني ها را به ماسك هاي ضدگازهاي شيميايي مجهز نمايد. عدم جانبداري رهبران حكومت خودگردان از دولت عراق و اتخاذ نوعي سياست بي طرفي از سوي شخص ياسر عرفات نه تنها عواقب آنچه كه در سرزمين هاي اشغالي مي گذشت و از جمله تقديم حمله شهادت طلبانه جهاد اسلامي در نتانيا به ملت عراق، را متوجه دولت خودگردان نكرد بلكه تداوم روند عادي حكومت در مناطق خودگردان و معرفي محمودعباس (ابومازن) به عنوان نخست وزير فلسطين باعث شد تا صهيونيست ها از فراهم آمدن شرايطي مناسب براي تحقق منافعشان، در پس از پيروزي نيروهاي ائتلاف، نااميد شوند و به تلافي حمله فلسطيني ها در شهرنتانيا، به مناطق فلسطيني نشين حمله نمايند. باز نشدن پاي اسرائيلي ها به منازعات جنگ از ديگر عواملي بود كه فرصت بهره برداري از تحولات عراق را از مقامات اسرائيلي ربود؛ برخلاف جنگ اول خليج فارس كه صدام حسين با شليك چند موشك به خاك اسرائيل درصدد عربي كردن جنگ برآمد و در نتيجه اين اقدام نسنجيده، صهيونيست با مظلوم نمايي از اوضاع بهره برداري كردند، در جنگ اخير هيچ گلوله اي به سمت اسرائيل شليك نشد و تل آويو با دور ماندن از منازعات، عملاً امكان لفاظي و بهره برداري از شرايط را نيافت. البته در اين ميان برخي عوامل حاشيه اي مانند بروز اختلاف ميان رهبران آمريكا و انگلستان با كشورهاي اروپايي و نزاع داخلي قدرت هاي بزرگ و. . . نيز وجود دارد كه علل پيش گفته را تكميل مي نمايد. در عين حال زمان به رهبران صهيونيست آموخته است كه از قرار دادن همه تخم مرغ هاي خويش در يك سبد پرهيز كنند و به اين دليل در تمامي مدت جنگ مقامات اسرائيلي از بيان اظهارات صريحي كه مخالفان جنگ مانند آلمان و فرانسه را ناخرسند سازد پرهيز كردند، اين امر سبب شد تا تل آويو عملاً از صحنه اصلي جنگ و در نتيجه از بهره برداري از عوايد آن فاصله بگيرد.
البته اسرائيلي ها نيز مصممند كه به آمريكا و انگلستان اجازه ندهند تا با معامله بر روي منافع اسرائيل، رضايت افكار عمومي مسلمين را جلب نمايد وبه اين دليل رهبران تل آويو با مشاهده فضاي ضدجنگ در ميان ملت ها و دولت هاي جهان و واكنش هاي تند مسلمانان نسبت به حملات نيروهاي ائتلاف، بارها بر جدايي مسئله حمله به عراق از فرآيند صلح خاورميانه تأكيد كرده اند و افزون بر اين شارون پيش از سقوط بغداد با بيان اينكه دولت تل آويو در پانزده مورد با طرح صلح جورج واكر بوش موسوم به راهنماي مسير موافق نيست اعلام كرد كه رئيس دفترش، داب وايس گلاس، را براي ابلاغ نظريات تل آويو به واشنگتن اعزام مي كند. هرچند تحميل خوشبينانه اين تحولات، از احتمال پديد آمدن افق هاي روشن در حل منازعه خاورميانه حكايت مي كند اما سابقه رفتار خشن و بند بازي هاي مكرر دولت شارون در مقابل فلسطينيان و يادآوري اين نكته مهم كه حزب ليكود و شخص آريل شارون با وعده سركوب گروه هاي فلسطيني و مهار انتفاضه پيروزي خود در انتخابات گذشته را تجديد كردند، اين افق هاي احتمالي را تيره مي نمايد به ويژه آنكه، شارون مجدداً به ابومازن يادآور شده كه تعهدات اسرائيل در قبال طرح صلح راهنماي مسير در صورتي محقق خواهد شد كه دولت خودگردان در جهت مبارزه با تروريسم ـ و به عبارت بهتر سركوب گروه هاي فلسطيني مبارز ـ گام هاي عملي بردارد. بر اين پايه شايد مناسب تر آن باشد كه رهبران كشورهاي عرب و بالاخص دولت خودگردان به جاي تكيه بر اميدهايي نه چندان واقعي، به واقعيت هاي جاري توجه نمايند واقعيت هايي كه بارها ساكنان فلسطيني سرزمين هاي اشغالي را آزرده خاطر ساخته است.

حاشيه جهان
• سمفوني بتهوون سرود اتحاديه اروپا
010700.jpg

اتحاديه اروپا كه با ۴۸۰ ميليون نفر جمعيت و ۲۰ زبان زنده دنيا براي تبديل شدن به بزرگترين بلوك در دنيا تلاش مي كند اكنون در پي تنظيم مارش ويژه اتحاديه است. در روزهاي اخير اين مسئله، به موضوع بحث برانگيزي مبدل شده است. اتحاديه اروپا آخرين بخش سمفوني نهم بتهوون به نام «ستايش شادي» را براي مارش برگزيده است اما از آنجا كه جملات رسمي در آن وجود ندارد، اعضاي اتحاديه نمي توانند آن را يك صدا بخوانند. به همين خاطر اتريش تصميم دارد براي سرودن شعر مارش مسابقه اي ترتيب دهد. اتحاديه اروپا، ماه مه آينده از ايرلند گرفته تا استوني شامل ۲۵ كشور خواهد بود. و پس از آمريكا، اروپا صاحب بزرگترين اقتصاد جهان خواهد شد اما با وجود آنكه اروپايي ها با حفظ حكومت هاي خود مالك پرچم نيروهاي صلح مشترك خواهد بود به نظر مي رسد مردم آن دليلي براي جشن گرفتن اين اقتدار ندارند. حتي آنا پالاسيو وزير خارجه اسپانيا در اين باره مي گويد: «ما اروپايي ها هنوز تجلي نيافته ايم. » به نظر وال استريت ژورنال، شايد كريستف ليت اتريشي براي يگانه تر كردن روح اروپا سعي در برگزاري شعر مارش دارد. به اعتقاد صاحبنظران اجراي سرود دسته جمعي و مشترك تنها راه متحد كردن مردم اتحاديه است. ليت ۵۳ ساله، در ۱۶ سالگي كمك هاي چشمگيري به تشكيل اتحاد جوانان اروپا در لينز كرده و اكنون مدير يوروچمبرز «Eurochambers » است كه ۱۶۰۰ اتاق تجاري محلي اروپا را گردهم آورده است. اكنون يكي از مسائل بحث برانگيز موضوع زبان شعر است. يورگو پاپاندرو وزير خارجه يونان با پرسش اينكه آيا همين سرود به زبان هاي مختلف قابل اجرا خواهد بود، نگراني اش را ابراز كرده است. «بله» ليت دراين باره مي گويد: «ما معتقديم كه براي اجراي اين سرود نبايد انتظار داشت همه لاتين ياد بگيرند. » حالا اروپايي ها سعي دارند شعري را بيابند كه علاوه بر بيان روح يگانه اروپا پيام دوستي نيز براي جهان باشد.

• فيلم عروسي القاعده اي ها
نوار عروسي مربوط به دو نفر از اعضاي القاعده نيز پيدا شد. به گزارش روزنامه هاي آلماني اين فيلم مراسم عروسي القاعده اي ها سال ۱۹۹۹ در مسجدي در هامبورگ ضبط شده است و مي تواند اشاره اي به محل زندگي گروهي از ايشان باشد. مقامات آمريكايي نيز بر اين باورند كه ۴ عضو القاعده اي كه در جشن شركت داشته اند از برنامه ريزان حمله يازدهم سپتامبر هستند اما در نهايت براي انجام آن با اسامه بن لادن ديدار كرده اند.

• كاست صدام حسين
010710.jpg

به نظر مي رسد پس از نوارها و فيلم هاي مربوط به بن لادن اكنون نوبت به كاست و صداي ضبط شده صدام حسين رسيده است. سوال صدام كجاست؟ پاسخ داده نشده و بسياري از كساني كه اخبار مربوط به عراق را دنبال مي كنند شايد بيش از هر چيزي مشتاق خبر گرفتن از حال رئيس جمهور سابق و مرد جنجال برانگيز سال هستند، در همين راستا روزنامه سيدني مورنينگ هرالد استراليا مدعي شد كه نواري را مربوط به صداي صدام حسين به دست آورده اند. اين روزنامه با بيان اينكه صدام مي خواسته نوار را به مركز تلويزيون الجزيره در قطر برساند نوشته است كه در نوار رهبر سابق حزب بعث از مردم خواسته تا عليه آمريكا جنگ پارتيزاني ترتيب دهند. اين روزنامه مدعي است كه اين كاست را با كمك زبان شناس استراليايي و بيش از ده عراقي مورد بررسي قرار داده و به اين نتيجه رسيده اند كه صداي ضبط شده مربوط به صدام است. به نوشته روزنامه در اين نوار ۱۵ دقيقه اي صداي خسته صدام جلب توجه مي كند.

• تلويزيون اسلامي در آمريكا
فعاليت براي تأسيس شبكه تلويزيوني متعلق به مسلمانان كه به زبان انگليسي در كانادا و آمريكا پخش خواهد شد آغاز شد. موزاميل حسن(Muzzamil Hasan) يكي از تجار نيويوركي اين شبكه كه (Bridges TV) نام گرفته را تاسيس كرده و سعي دارد سال ۲۰۰۴ پخش برنامه هايش را آغاز كند. حسن با اشاره به اينكه برنامه هاي اين شبكه شامل اخبار، ورزش، طنز، برنامه كودك و فيلم هاي مختلف خواهد بود گفت: «با توجه به اينكه در آمريكا و كانادا به ترتيب هفت و يك ميليون مسلمان تنها با آبونه شدن تلويزيون هاي عرب، اردو و هندي زبان اسلامي مي توانند شاهد برنامه هاي دلخواهشان باشند،وجود شبكه انگليسي زبان اسلامي نيز ضروري است.» وي با بيان اينكه شبكه هايي مثل الجزيره و زي تي وي و. . . تنها براي مهاجران مسلمان قابل استفاده است اظهار داشت اكنون بچه هاي مسلماني كه در آمريكا به دنيا آمده و به زبان انگليسي حرف مي زنند نمي توانند از اين شبكه ها استفاده كنند. حسن به همراه عمر امانت شريكش در شبكه بيش از يك ميليون دلار سرمايه گذاري كرده است. مؤسسان شبكه ابراز اميدواري كرده اند كه اين شبكه پايه گذار همبستگي بيشتر بين مسلمانان آمريكايي و ارتباط بهتر ايشان با مسلمانان غيرآمريكايي باشد. عمر امانت با وجود آنكه در بورس وال استريت موفقيت هاي بسياري كسب كرده معتقد است كه مسلمانان از موقعيت هاي كاري مناسب در آمريكا دور نگهداشته مي شوند. وي با بيان اين نكته مي گويد: «دريافتم كه بهترين راه براي پايان دادن به پيش داوري ها و قضاوت هاي غلط در مورد مسلمانان ايجاد رسانه اي مطابق فرهنگ مسلمانان و هماهنگ با پيشرفت هاي روز است و اين مي تواند قدمي براي اشاعه فرهنگ اسلامي به جهان باشد. »

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
زندگي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |