سهيلا نياكان
مصاحبه با دكتر سميع آذر را بايد در سه محور بررسي كرد: اول، اعتماد به نفس و اطمينان (تا حدودي با جسارت) در بيان نظريات شخصي حتي اگر منتقدان و مخالفاني داشته باشد، دوم دادن ظاهري مدرن به همان نگاه سنتي و مديريت مراكز فرهنگي - هنري در بيست سال اخير و سوم، جايزه اي كه به تازگي به ايشان اهدا شده است.
به نظر سرپرست موزه هنرهاي معاصر تهران هنوز تفكر وجود شوراي نظارتي دستگاه هاي اجرايي در امور فرهنگي بايد باشد. از طرفي ايشان مي توانند از ميان صاحبنظران و هنرمندان كساني را يافته و انتخاب كنند كه اهل فن باشند.
همينطور برنامه اقتصادي در نظر دكتر سميع آذر بايد درآمدزا باشد و البته مستقل از وزارتخانه مربوطه. اما در برابر سئوال خانه تكاني موزه ديدگاه ديگر ايشان بروز مي كند و موزه را يك اداره فرهنگي و علمي مي دانند كه هميشه به دنبال اعتبار دولتي است تا گسترده تركردن مخاطبانش.
حال بررسي كنيد موزه اي كه وظيفه اش كشف استعداد نيست واعتقاد و اطميناني به دانشجويان و هنرمندان خودجوش و غيرآكادميك ندارد، چگونه مي تواند معرفي كننده صالحي براي مكتبي هنري و به اصطلاح هنر جديد باشد.
طبق نظر ايشان نشريه اطلاع رساني بايد يك فصلنامه علمي باشد و موزه هيچ خبر رسانه اي هفتگي ندارد، سخنراني و كلاس علمي جزو جذابيت هاي موزه است و وظيفه موزه نمايش مستندات و مدارك يك معمار پس از مرگ اوست. با اين حساب نام اين مكان موزه علوم تحقيقاتي وابسته به دانشگاه هنر باشد نه موزه اي با بينندگاني از تمام اقشار مردم.
اميدواريم كاتالوگ گنجينه هنري موزه كه بازگوكننده ثروت معنوي و مادي موزه هنرهاي معاصر است، به همراه برگزاري بي ينان معماري ايران هرچه سريعتر و بهتر اتفاق بيفتد.
باهمه اين ا وصاف بايد بگويم كه جايزه دكتر سميع آذر، جايزه اي مهم و معتبر است چرا كه باشگاه هنرهاي ملي آمريكا موسسه اي است كه سعي دارد در سطح جهاني به كساني كه در زمينه آفرينش هاي هنري، توسعه هنر و حمايت از آرمانهاي هنرمندان دنيا كارهايي انجام مي دهند، مدال طلاي خود را اهدا كند و اين افراد را مورد تشويق و تحسين قرار دهد. هنرمندان مطرح دنيا همچون دانيل چستر و پل من شيب (مجسمه ساز)، رابرت هنري و فردزيگر مينتون (نقاش) و مارتين اسكورسيزي، رابرت ردفورد و دنيس هاپر (سينماگر) اعضاء اين باشگاه را تشكيل مي دهند كه جايزه سال ۲۰۰۳ خود را به دكتر عليرضا سميع آذر به خاطر دستاوردهايي كه در معرفي جهاني هنر ايران و اشاعه آن در سطح ملي انجام داده است، اهدا كرده اند.
* لطفا بفرماييد نظر نهايي شما در مورد خريد و فروش آثار هنري موزه چيست؟
بسيار روشن است پاسخي كه من به شما مي دهم، پاسخي است كه هر مدير آگاه و داناي يك موزه آن را خواهد گفت. اين پاسخ به هيچ وجه حاكي از سليقه يا ديدگاه شخصي من نيست. آثار هنري در سراسر دنيا توسط مجموعه داران و مراكز هنري، خريد و فروش مي شوند. نه خريد آثار هنري و نه فروش آنها في نفسه يك كار ارزشي محسوب نمي شوند. در واقع نه خريد همواره ستايش و نه فروش همواره نكوهش مي شود.
به هر حال عده اي در مقطعي تصميم مي گيرند، اثري را خريداري كنند و اثر ديگري بفروشند. اما اگر منظورتان اين است كه بطور مشخص برنامه اي براي فروش آثار موزه وجود دارد، پاسخ مطلقا منفي است و ما چنين برنامه اي نداريم. چون فكر مي كنيم مشكل عمده مجموعه موزه، نقصان برخي جريانهاي هنري است كه با خريداري تعدادي از آثار اين جريانها، مي تواند خلأهاي موجود را پر كند. بنابراين موضوع فروش در دستور كار ما نيست.
* پس از تصويب مصوبه خريد آثار هنرمندان داخلي توسط دستگاه هاي دولتي، موزه چه نقشي در اين زمينه ايفا مي كند؟
اين كار به موزه ارتباطي پيدا نمي كند. مصوبه مذكور، اين اجازه را به دستگاه هاي دولتي مي دهد چنانچه مايل باشند، تحت دستورالعمل خاصي مبادرت به خريد آثار هنري كنند يا از خدمات هنري براي ارتقاء كيفيت پروژه هاي عمراني شان استفاده نمايند، هزينه را خود دستگاه تقبل مي كند و حتي تدارك انجام چنين كاري نيز توسط دستگاه هاي اجرايي دولتي صورت مي گيرد. اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و احيانا مركز هنرهاي تجسمي مي توانند توسط شورايي كه ما پيش بيني مي كنيم نظارتي بر كار داشته باشند. بنابراين موزه در اين كار دخالت مستقيمي ندارد و كسي كه اين كار را انجام مي دهد، مرتبط با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيست و ما فقط مي خواهيم توصيه اي داشته باشيم براي تشويق سازمانها به انجام اين اقدام و يا احتمالا نظارتي صورت دهيم كه اين نظارت نيز از نوع نظارت استصوابي نخواهد بود!
* آيا اعضاي شورايي كه شما پيش بيني مي كنيد، مشخص شده اند؟
اين قضيه اكنون مرحله تصويبش را مي گذراند و صورت قطعي به خود نگرفته است. پيشنهاد ما اين است كه اين شورا مركب از نمايندگان انجمن هاي هنري، چهره هاي سرشناس و متخصص در زمينه هنر به اضافه نمايندگان دستگاه هاي اجرايي باشند.
نمايندگان دستگاه هاي اجرايي ذيربط مثل سازمان ميراث فرهنگي يا فرهنگستان هنر، اعضاي اين شورا را تشكيل مي دهند.
* اگر قرار باشد چنين شورايي براي بررسي آثار هنرمندان و ارزش گذاري آنها شروع به كار كند، افراد آن براساس چه معيارهايي انتخاب و از نظر مشورتي شان استفاده مي شود؟
اعضاء شورا كه قطعا بايد صاحبنظر باشند از ميان گالري داران و بعضا صاحبنظران و هنرمندان يافت مي شوند و بايد بهترين گزينه ها را از باب آشنايي با كيفيت آثار هنري و قيمت گذاري آثار از ميان اين جماعت انتخاب كرد. بنابراين من به شما اطمينان مي دهم كه اهل فن حتما در اين شورا حاكم خواهند بود.
* در بحث كارشناسي خريد آثار، صحبت هايي مطرح است مبني بر اينكه افرادي براي تصميم گيري در اين زمينه انتخاب شده اند كه شايستگي هاي لازم را ندارند. در اين باره چه نظري داريد؟
تاكنون حتي يك نفر هم براي عضويت در اين شورا انتخاب نشده است. معيارهاي انتخاب افراد هم تعيين نشده و در اين زمينه بحثي هم صورت نگرفته است. در اينجا صريحا اعلام مي كنم كه مطلقا در مجموعه اي كه اكنون اين آيين نامه را تصويب مي كند و احتمالا به اجرا مي گذارد، بحث اشخاص و يا حتي معيارهاي انتخاب آنها مطرح نبوده است.
* چه برنامه هاي مالي براي اداره موزه در آينده داريد؟
در وضعيت فعلي موزه يك مركز وابسته به دولت است و هرگونه درآمد آن طبعا به صندوق دولت واريز مي شود. در شكل فعلي اش درآمدزايي چندان مفهومي برايش ندارد. معمولا موزه هاي دنيا نيز درآمدهاي قابل توجهي ندارند. عمده درآمدها كه بيشتر حاصل فروش بليت نيز هست، از كتابفروشي ها، رستوران و برخي خدمات جانبي موزه است كه آنها هم رقم چشمگيري محسوب نمي شوند. بزرگترين و گيراترين موزه هاي دنيا بخصوص موزه هاي هنرهاي مدرن و هنرهاي معاصر، متكي به كمكهاي دولتي اند.
* پس طبق نظر شما برنامه هاي مالي موزه بايد به نوعي درآمد زا باشد؟
فكر مي كنم راههاي درآمدزايي در صورتي مي توانند قابل مطالعه باشند كه موزه شخصيت مستقلي به خود بگيرد و بتواند به يك مؤسسه يا بنيادي وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تبديل شود كه در تامين هزينه هاي خود بطور مستقل تري عمل كند. در آن موقع مي توان به طور جدي تري به درآمدزايي فكر كرد.
نكته اي كه بسياري نگران آن هستند و مهمتر از بحث فروش آثار است، مربوط به نگهداري گنجينه هنري موزه است.
* آيا موقع آن نرسيده كه موزه فهرست تمام اموال خود را ارائه كند تا با درج آن، محققان و هنرمندان نيز در اين باره آگاهي يابند؟
كاتالوگ مجموعه موزه كه در آن مهمترين آثار موزه هم به لحاظ هنري و هم به لحاظ ارزش مادي معرفي شده اند در دست چاپ است و فكر مي كنم طي چند ماه آينده اين كاتالوگ در دسترس علاقه مندان قرار گيرد و شما به آثار اصلي و ارزشمند موزه پي خواهيد برد.
در واقع، حدود ۱۷۰ اثر از آثار اصلي و نزديك به ۲۰۰ اثر از مهمترين آثار موزه توسط كاتالوگ در معرض ديد شما قرار خواهد گرفت.
* آيا سايت تصويري نيز براي نمايش اين آثار در نظر گرفته شده است؟
اين آثار در سايت مربوط به موزه هنرهاي معاصر تهران موجود است. در اين سايت، حدود ۶۰ اثر از آثار تاريخي وجود دارد كه طي دو يا سه هفته آينده به ۱۲۰ اثر و ظرف سه يا چهار ماه آتي، شايد به ۲۰۰ تا ۲۵۰ اثر برسد.
* به نظر مي رسد موزه به عنوان يك شخصيت هنري چند سالي است دچار يكنواختي شده و نياز به نوعي خانه تكاني دارد. پس از سالها مراجعه به موزه براي بازديد از برنامه هاي آن احساس مي شود موزه با حفظ شكل يك محيط كاملا اداري، مقداري كسالت آور شده است. آيا برنامه اي براي ايجاد تنوع بيشتر مثل نورپردازي و يا برنامه هاي جنبي و شب افتتاحيه در نظر نداريد؟
ما مي توانيم رويدادهاي متنوع ديگري را تعريف كنيم كه در موزه اتفاق بيفتد. البته در همه جاي دنيا موزه هاي هنرهاي مدرن معاصر، فقط به نمايش آثار اكتفا مي كنند و برنامه هاي تعليم و تربيت و آموزشي و برخي برنامه هاي نمايشي نيز ممكن است در حاشيه كارشان داشته باشند، ولي عمده كار موزه ها نمايش است.
نمايشگاه ها نيز معمولا در طول يك فصل برگزار مي شوند و رويدادهاي مهيج ديگر در حاشيه نمايشگاه ها نمي آيند. موزه ها مكانهاي برنامه اي جذاب نيستند و اصولا مكان سرگرمي ها تلقي نمي شوند. در حالي كه برخي مراكز سينمايي و يا بعضي گالري ها ممكن است برنامه هاي تفريحي - سرگرمي محسوب شوند. اگر ما برنامه هاي دلپذير و جذابي از اين شكل ارائه دهيم امكان دارد از اعتبار و سطح علمي و هنري موزه بكاهد. البته من قبول دارم كه با حفظ اين سطح در صورتي كه اعتبار بودجه بيشتري در اختيار ما قرار مي گرفت، مي توانستيم برنامه هاي متنوع تري اعم از برگزاري سخنراني ها، سمينارها و نمايشگاه هاي مقطعي بيشتري را در موزه ارائه كنيم.
* به نظر مي آيد موزه بيشتر مختص قشر آكادميك (اساتيد و دانشجويانشان) است و افرادي كه به طور شخصي و تجربي كار مي كنند در موزه حضور ندارند. آيا براي كشف هنرمندان خودجوش و خودانگيخته فكري كرده ايد؟
كشف كردن، وظيفه موزه نيست. اين كار بايد توسط گالري ها، انجمن هاي هنري و دانشكده ها صورت گيرد. وظيفه ما در موزه، كشف و معرفي جريانهاست نه اشخاص. موزه ها با آدمهايي كه كشف شده، جايگاه موزه اي يافته و به شكلي تثبيت شده اند سر و كار دارند. البته ما طي دو سال گذشته به معرفي جريان هنر جديد كه معمولا آفرينش هاي نسل جديد هنرمندان با بينش فكري و درك هنري متفاوت است، پرداختيم و در خلال آن، بسياري از چهره هاي جديد و جوان جامعه هنري مان را حتي در سطح جهاني معرفي كرديم. منتها در اين دو نمايشگاه، ما بيشتر وظيفه مان معرفي يك جريان و يك جنبش نوظهور ايراني بود، كه البته جرقه هايي از اين جنبش قبل از موزه در بيرون نيز ديده شده بودند.
به هر حال، آدم ها با موزه ها كشف نمي شوند، بلكه با موزه ها مورد تحليل و پژوهش علمي و هنري قرار مي گيرند.
* يكي از موضوعاتي كه همواره مطرح است مربوط به گله مندي هاي دانشجويان هنگام برپايي مسابقات و بي ينال هاي هنري است. هميشه اين نگراني در ميان اين قشر از هنرمندان شركت كننده وجود دارد كه برخي آثار در مراحل انتخاب و داوري توسط استادان حذف و يا ناديده گرفته مي شوند. با توجه به اينكه دوسالانه نقاشي در راه است، در اين باره چه نظري داريد؟
البته بايد ديد اين دانشجويان پس از اينكه خودشان استاد شدند، همچنان اين نظر را خواهند داشت يا خير. (با خنده).
فكر مي كنم شكل جديدي كه براساس آن بي ينالها عمدتا توسط انجمن هاي هنري برگزار مي شوند باعث مي شود كه قاطبه هنرمندان بخصوص نسل جوانتر حضور بيشتري در تصميم گيري ها داشته باشند. بنابراين حق شان جدي تر گرفته مي شود. چون چهره هاي جوان مي توانند به عضويت انجمن ها دربيايند و مديريت انجمن ها معمولا مديريت انتخابي و برگرفته از راي همه اعضاء انجمن است.
به اين ترتيب نقش ملي تر و دمكراتيك تري را مي توانند ايفا كنند.
در واقع، اين ويژگي متضمن حضور فعال تر نسل جوان در بي ينالها و نمايشگاه هاي ملي است.
در مورد دوسالانه نقاشي نيز من اطمينان دارم ملاحظات جوان ترها و چهره هاي نوظهور بيش از دوره هاي پيش در نظر گرفته مي شود. اين نگراني در دوره تازه به طور چشمگيري كاهش خواهد يافت.
ولي بهرحال هر جواني نسبت به يك هنرمند كاملا شناخته شده و محرز جامعه شانس كمتري براي حضور در يك بي ينال را دارد و اين مسئله نه فقط در ايران بلكه در تمام جهان مصداق داشته و نه غيرمنصفانه است، نه خيلي قابل تغيير. به نظر من يك هنرمند بايد به موازات آفرينش هاي هنري تلاش مفرطي را براي طرح و اثبات و نفوذ خود در سطح ملي و بين المللي انجام دهد و كساني كه در اين تلاش موفق نيستند، طبعا مورد بي اعتنايي اهل هنر قرار مي گيرند.
چرا موزه به عنوان متولي برنامه هاي هنري اقدام به چاپ نشريه اي دائمي نمي كند تا جنبه اطلاع رساني بيشتري داشته باشد؟ چاپ نشريه از جانب موزه همواره بصورت ويژه نامه و براي مناسبتهاي خاص انتشار يافته است.
خوشبختانه به تازگي چند نشريه جديد به مجلات هنرهاي تجسمي اضافه شده اند مانند حرفه، هنرمند و تنديس. قبلا نيز مجلات تصوير، هنرهاي تجسمي و طاووس انتشار يافته اند.
اگر موزه بتواند يك بولتن علمي داشته باشد فكر خوبي است، هر چند ما قدري نگران هستيم كه موضع بي طرف و نسبتا دوستانه اي كه بخواهيم نسبت به گرايش هاي مختلف هنري داشته باشيم، ممكن است اين كار را متزلزل كند. چون هر نشريه اي خواه ناخواه نوعي بيانيه فرهنگي هنري ما تلقي مي شود و به اين ترتيب ممكن است به جايگاهي كه ما بخواهيم در نزد هنرمندان داشته باشيم، خدشه وارد سازد.
بنابراين بهتر است اگر مطالب علمي خوب داريم، در اختيار مجلات موجود قرار دهيم. علاوه بر اين، معمولا وقتي كه دستگاه هاي دولتي خود نشريه اي را منتشر مي كنند، خودبخود پس از مدتي تبديل به يك تريبون تبليغاتي مي شود.
* به عنوان آخرين سئوال بفرماييد كه آيا موزه هنرهاي معاصر تهران تصميم ندارد در كنار برپايي نمايشگاه هاي مختلف هنري، نمايشگاهي نيز با موضوع هنر معماري برگزار كند؟
مشكل نمايشگاه معماري اين است كه ما همواره قادر به نمايش مستندات و مدارك يك اثر هنري نيستيم. اصولا نمايش يكسري مستندات مربوط به اثر هنري كه خارج از موزه قرار دارد، يك كار موزه اي نيست.
در مورد آثار معماري نيز اين مسئله وجود دارد و به اين دليل كه موزه ها معمولا از نشان دادن مستندات اثر اكراه دارند، معماري در موزه ها راه نمي يابد، مگر در مواردي كه يك معمار در طول تاريخ معماري به جايگاه استثنايي برسدو بخصوص پس از مرگ وي يا در طول حياتش، حتي دستنوشتجات، طرحها و نقشه هاي او ممكن است ارزشهاي نمايشگاهي بيابد و بعضي موزه ها اقدام به نمايش آنها كنند ما نيز بخاطر اينكه معماري، يك نمايشگاه اصيل و اوريژينالي نيست، از اين كار فاصله مي گرفتيم.
اما در آينده نمايشگاهي در موزه برپا خواهد شد با عنوان باغ ايراني كه بخشي از آن مدارك معمارانه نسبت به ۱۷ باغ مهم ايران است. فكر مي كنم در اين نمايشگاه بسياري از انتظارات جامعه معماري كشور را برآورده خواهيم كرد. پس از آن نيز در سالهاي بعدي سعي مي كنيم هر سال يا يك سال در ميان، نمايشگاهي را برگزار كنيم كه به شكلي به معماري مربوط شود.