سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۵۴ - May . 20, 2003
موسيقي
Front Page

گفت وگو با استاد حسين دهلوي (بخش دوم)
به دنبال قطعات گمشده
014800.jpg
در بخش نخست اين گفت  وگو كه در مورخه سه شنبه ۱۶ارديبهشت به چاپ رسيد، استاد دهلوي از ويژگي هاي كارهاي ساخته خود سخن گفتند. بخش دوم و پاياني اين گفت  وگو را مي خوانيم:
* شما در نوشتن باله بيژن و منيژه از فواصل و گامهاي غربي استفاده كرديد؛ كمي در اين باره توضيح بدهيد؟
- من قصد اين را نداشتم كه باله بيژن و منيژه از فضاي حاكم در موسيقي ايران فاصله بگيرد. من اصولاً آهنگسازي را براي اين خواندم تا بتوانم موسيقي ايراني بسازم؛ ولي اين شرايط نياز به حركت باله دارد، مانند اپرا . يك خواننده اپرا نمي تواند صداي تربيت شده اپرايي نداشته باشد، زيرا حجم صدايش نمي تواند وقتي كه اركستر به اوج مي رسد، توانايي همراهي داشته باشد. گام هاي موسيقي ايراني فواصل ربع پرده دارد و همان طوري كه خودتان اشاره كرديد اين CD در آلمان و اتريش ضبط شده است. خوب آنها كه در موسيقي شان ربع پرده ندارند؛ و از طرفي، غرض اين بود تا موسيقي ما جايگاهي جهاني داشته باشد.
* شما در موسيقي بيژن و منيژه، در يك قطعه از تنبك استفاده كرديد...
- لازم مي دانم كه اشاره كنم من در موسيقي بيژن و منيژه در دو قطعه از تنبك استفاده كردم كه گويا هنوز يك قطعه از دو قطعه ضبط نشده است. اين ساز در اركستر هاي جهان وجود ندارد و وقتي كه من به وين رفتم كتاب آموزش تنبكي را كه با همكاري حسين تهراني نوشتيم در آنجا به كتابخانه شان يادگاري دادم. البته بعضي از سازهاي خصوصي كشورهاي مختلف جهان مثل «گنگ» كه يك ساز چيني است در سازبندي و اركستراسيون اركسترهاي جهان جايي باز كرده است و مورد استفاده قرار مي گيرد ولي تنبك نيست و اين مسئله موسيقي بيژن و منيژه را به خصوصيات موسيقي ملي ما نزديك مي كند. در تهران هم كه اجرا شد سه نوازنده تنبك حضور داشتند.
* در بيژن و منيژه پس از شنيدن اورتور باله در قطعات بعدي وارياسيوني از اين اورتور را مي شنويم. يعني مي خواهم بگويم كه بر خلاف قطعات موسيقي غربي كه هدفشان تم و وارياسيون است، شما در اين باله در يك قطعه  تم را مطرح كرديد و در قطعات بعدي وارياسيوني نسبت به تم اوليه انجام داديد و اين مسئله در قطعه هاي توران زمين و ايران زمين متفاوت است. مي خواهم هدفتان را از اين كار بگوييد.
- اين كه شما مي گوييد درست است ولي من يادم مي آيد كه يك تم محلي را گرفتم و روي آن يك وارياسيوني انجام دادم، اما نكته مهم تر آن است كه وحدت آهنگ مي بايست در ۲۶ قسمت حفظ مي شد تا خيلي از هم دور نباشند. اين كار را من در اپراي بچه ها (مانا و ماني) هم به كار بردم. در آنجا هم از يك آهنگ محلي متداول استفاده كردم كه البته كلام هم روي آن هست و متأسفانه تا امروز امكان اجراي آن نبوده است. اما در بيژن و منيژه هدف ايجاد وحدتي در بين قطعات بود.
* آيا بيژن و منيژه اولين باله ايراني است؟
- من درست نمي توانم در اين زمينه اظهار نظر كنم و بايد در بايگاني باله نگاه كنيد و متوجه اين موضوع بشويد.
* قطعه جام جهان نما، بر خلاف قطعات ديگر باله بيژن و منيژه يك قطعه انتزاعي است؛ يعني تا حدودي به موسيقي غربي و زمان خودش كه به نوعي ملودي را كنار گذاشته بود نزديك است. مي خواهم بگويم كه قطعه جام جهان نما برخلاف موسيقي ايراني كه يك موسيقي ملوديك است تا حدودي غيرملوديك است. چطور شد كه اين قطعه با اين فرم موسيقايي نوشته شد؟ و چرا در آن زمان موسيقي هايي با اين فرم موسيقايي و تصويري نوشته نشد؟
- در جواب سؤال اول تان بايد بگويم كه اين كار بيشتر به خاطر تابعيت با صحنه بود. در آنجا تلألو آن جام يك تلألو جادويي بود و مي بايست كه براي ارتباط صحنه و موسيقي از ملودي فاصله گرفته مي شد و من سعي ام به وجود آمدن فضاي موسيقايي صحنه بود. اما در جواب سؤال دوم تان بايد گفت كه اصولاً ما موسيقي مان از رشد مطلوبي برخوردار نيست و نبوده است. در آن قرنها سكوت بوده و كاري انجام نشده است و همچنين عوامل بازدارنده زيادي هم داشته است و به خاطر همين افرادي هم كه مي خواستند كاري انجام بدهند نتوانستند. در نتيجه آنچه كه شما مي گوييد انجام شد. البته اين مسئله هم زمان زيادي را مي طلبد. يعني فرد هم بايد موسيقي ملي و سنتي ايران را بداند و هم به موسيقي آشنا باشد و در كنار اينها ذوق هم بايد وجود داشته باشد. البته اين توضيح را هم بدهم كه موسيقي ايراني به ملودي خيلي اهميت مي دهد يعني موسيقي آوازي خيلي اهميت دارد و آواز هم يكي از موارد مهم اش ملودي است و اين همان چيزي است كه مردم جامعه ما هم با آن ارتباط برقرار مي كنند.در موسيقي گذشته ما هم همين كار را مي  كردند و من هم سعي كردم كه به ملودي خيلي اهميت داده بشود و اين را در كتابي كه نوشته ام، يعني پيوند شعر و موسيقي آوازي توضيح دادم و آنجا نوشته ام كه به موسيقي آوازي بيشتر توجه شود. موسيقي ملوديك جزيي از سنت ماست و اين نياز هميشه احساس مي شده است و من يا بقيه كساني كه مي خواستند موسيقي شان رنگ ملي بگيرد به اين مسئله يعني ملودي بيشتر اهميت مي دادند.
* رهبران ايراني وقتي مي خواهند كه يك قطعه از بيژن و منيژه را براي اجرا انتخاب كنند، موومان سوم يعني شادي دختران توراني را انتخاب مي كنند. شما اگر بخواهيد چنين كاري انجام دهيد كدام قطعه را انتخاب مي كنيد؟
- اين كه شما مي گوييد درست است ولي من سراغ قطعاتي مي روم كه براي شنونده غربي ناآشنا تر است. آن قطعه به خاطر كاركتري كه بر اساس رقص ايراني دارد انتخاب مي شود. ولي اگر من انتخاب و اجرا كنم، انتخاب من شماره ۱۶ يعني نبرد و پيروزي رستم است.
* چرا؟
- زيرا يك مقدار هيجان بيشتري دارد. وقتي كه بعضي از رهبر ها مي خواهند اجرا كنند به آنها همين قطعه را پيشنهاد مي كنم. ولي خوب بعضي ها چون ذوقشان نمي پذيرد چيز ديگري اجرا مي كنند. قطعه شماره ۱۶ را آقاي رهبري در آلمان ضبط كرده است. اين قطعه بيشتر فضاي جنگ و نبرد و چهارگاه را نشان مي دهد. يادم مي آيد آقاي شهرداد روحاني قبل از اينكه بيايند و در اينجا برنامه اجرا كنند، از آمريكا با من تماس گرفتند و خودشان اشاره به اين نكته داشتند. آقاي روحاني قطعه شماره ۱۶ را انتخاب كردند و از من خواهش كردند كه نت هاي آن را آماده كنم و من هم همين كار را كردم.
* امروزه بعضي از آهنگسازان ما بر اساس ويژگي هاي فعلي موسيقي غربي(يعني موسيقي مدرن) آثاري مي سازند. نگاهتان به اين آثار چگونه است؟
- وقتي در برلين بودم اركستر فيلارمونيك برلين به رهبري اشتكهازن برنامه داشت. پيش خودم گفتم كه ممكن است در عمرم فقط همين يك بار پيش بيايد كه بتوانم اين كار را ببينم، به همين خاطر بليت تهيه كردم و رفتم و طبق معمول جايگاهي را انتخاب كردم كه به اركستر مسلط بود. برنامه كه شروع شد، متوجه اين موضوع بودم كه از نوع اجرا تا حاصل كار تماماً نو خواهد بود، اما براي من يك مقدار خشن بود، البته براي مردم هم تا حدودي اين طور بود. اين تالار در حدود دوهزار و پانصد نفر جاي مي گرفت، در ابتدا پر بود و از تنفس به بعد نصف سالن خالي شد. من هم پيش خودم گفتم كه بروم، ولي باز به خاطر اين موضوع كه همين يك بار فرصت به وجود مي آيد ماندم؛ اما واقعاً تحملش برايم مشكل بود. مثل اين بود كه ميخ را به يك مجمعه مي كشيدند، ولي تا آخر ماندم و قطعات مختلف را شنيدم. بايد بگويم يادم هست كه شب خوابم نمي برد و سر آخر با قرص خوردن خوابيدم. يعني آنقدر مغزم تحت تأثير قرار گرفت كه اعصابم خراب شده بود. در نتيجه با يك چنين برداشتي كه اوج كار اين بود(كه اميدوارم بيشتر از آن نشود) به آن توجه كردم. اگر بعضي از آهنگسازان ما در خارج يا داخل كشور يك چنين موسيقي هايي مي نويسند نمي توانند در موسيقي و تفكر اين ملت جايي داشته باشند. حتي اگر بخواهند چنين چيزي را به زور هم بقبولانند، چنين چيزي اتفاق نخواهد افتاد؛ و چه بهتر كه اين نيرو و آگاهي را به خدمت موسيقي جمعي يا موسيقي محلي ايران داشته باشند. به نظر من اگر كسي مي خواهد به فرهنگ موسيقي اين مملكت خدمتي كند بايد چنين درك و آگاهي اي داشته باشد. البته اين موسيقي هم در دنيا و هم در ايران يك مقدار طرفدار دارد.

گفت وگو با كاوه رمضان زاده، آهنگساز و سرپرست گروه پيكولو
موسيقي ما متعلق به جغرافياي خاصي نيست
014805.jpg
گروه موسيقي پيكولو از جمله گروه هاي جوان موسيقي سافت - راك است كه تا كنون چند اجراي متفاوت را به معرض ديدار و شنيدار علاقه مندان موسيقي گذاشته است و هشتم خردادماه نيز در تالار ميلاد اجراي برنامه دارد. با كاوه رمضان زاده (سرپرست و آهنگساز گروه) گفت وگويي كرده ايم و از وي خواستيم كه درباره پيشينه كاري و كارهاي تازه گروه و نيز اجرايي كه پيش  رو دارند، برايمان بگويد.
* از چگونگي و تاريخ تأسيس گروه پيكولو و اعضاي آن بگوييد.
- گروه پيكولو اسفندماه ۱۳۷۹ با من و شهاب لواساني به عنوان شاعر و سهراب رمضان زاده تشكيل شد. بعد از آن امير حسين مستعد گيتارباس، سام نظري فلوت و كي برد، سارا نائيني همخوان، ميلاد زنده نام و نيما رمضاني نوازنده گيتار الكتريك به تدريج به اعضاي گروه اضافه شدند. داريوش صالح پور هم از ابتدا با گروه همكاري مي كرد ولي در اين اجرا به دليل مشغله كاري با ما نخواهد بود. البته در كنسرت خردادماه نينا خانعلي، شهاب لواساني و آزاده رضايي كه در كنسرتهاي قبلي ما را همراهي مي كردند، به عنوان گروه كر حضور دارند.
* بعد از اولين اجرادر تالار فارابي واكنشها نسبت به كارتان چگونه بود؟
- چون گروه موسيقي پيكولو اولين اجراي خود را داشت  همانطور كه حدس مي زديم در ابتداي هر اجرا، در تماشاچيان نوعي احساس ناآشنايي وجود داشت و حس غريبي به كارهاي ما داشتند، اما همانطور كه قطعات به ترتيب اجرا مي شد جو سالن گرمتر و مردم ارتباطشان با ما قوي تر شد. بعد از هر نوبت اجراي كنسرت خوشبختانه  اكثريت مردم با موسيقي ما ارتباط خوبي برقرار كرده بودند.
به همين منظور براي كنسرت خرداد بخش نظرسنجي در سايت اينترنتي گروه در نظر گرفته شده تا از اين به بعد ارتباطي مستقيم و مستمر با شنوندگان خودمان داشته باشيم كه بتوانيم نظرات آنها را در اجراهاي بعدي مدنظر قرار بدهيم.
* فكر مي كنيد موسيقي گروه پيكولو در سطح بندي گروههاي پاپ - راك در چه جايگاه و رتبه اي قرار مي گيرد؟
- سبك موسيقي ما سافت راك است و تا اين لحظه گروهي را نديده و نشنيده ام كه با اين سبك، كاري را ارائه داده باشد، چون نوع موسيقي پيكولو مانند موسيقي پاپ ايراني يا پاپ سنتي محدود به فرهنگ يا جغرافياي خاصي نيست و سبكي بين المللي است. طبيعتاً نهايت سعي ما بر اين است كه كيفيت كار ما هم در سطح بين المللي باشد. به همين جهت در كنسرت خردادماه تغييراتي نسبت به كنسرتهاي قبلي داريم كه شنونده هاي ثابت ما اين تغييرات را حس خواهند كرد.
* برنامه هاي آينده گروه پيكولو چيست؟
- قطعات گروه براي ضبط نهايي آماده است و با چند شركت در حال مذاكره هستيم كه به احتمال زياد آلبوم گروه پيكولو پائيز ۸۲ به بازار خواهد آمد. قطعات جديدي كه براي كاست ساخته شده است در كنسرت خردادماه اجرا مي شود. همچنين در سايت گروه هم قسمتهايي از آنها موجود است كه از اشعار شاعران كلاسيك و مدرن مانند لسان الغيب حافظ، حميد مصدق و شهاب لواساني استفاده شده است. مطمئناً كنسرت آينده محلي است براي كارهاي جديدمان تا نظرات مخاطبين در ضبط كاست به كار گرفته شود. اين نكته را هم بگويم كه نحوه ارائه كارها به بازار موسيقي متفاوت از كار هاي رايج است، و براي اولين بار صوت و تصوير گروه پيكولو يكجا به بازار عرضه خواهد شد.

اپراي ني  سحر آميز براي كودكان
014950.jpg
اجراي اپراي «ني سحرآميز» از ولفگانگ آمادئوس موتسارت (۱۷۹۱-۱۷۵۶) در اپراي دولتي وين با حضور ۷۰۰۰ كودك ۱۱-۱۰ ساله يك حركت آموزشي جذاب و بي نظير در شناخت اپرا بود.
ايوآن هولندر (Ioan Holender) مدير اپراي وين در سالهاي اخير ايده اجراي اپرا را براي كودكان و آشنايي آنها با اين هنر ارائه داده و سي جي ازاوا (Seiji Ozawa) كه در حال حاضر رهبر دائم اپراي وين مي باشد، با همكاري اركستر فيلارمونيك وين در پياده كردن اين فكر همكاري صميمانه اي از خود نشان دادند.
اين اپرا به صورت مختصرشده اي ۲ بار در يك بعدازظهر اجرا شد. به گفته ازاوا كه در فستيوال Saito با اجراي چند كنسرت براي كودكان چنين تجربه اي را داشته مدت ۶۰ دقيقه براي كودكان ۱۰ تا ۱۱ ساله كاملاً مناسب و كافي است. «ني سحر آميز» نيز براي يك ساعت به نحوي بسيار جذاب و در عين حال گويا تنظيم شده بود.
تماشاچيان نوجوان در قسمت همكف تالار اپرا همگي بر روي زمين نشسته بودند (زيرا اين برنامه يك روز بعد از برگزاري بال ساليانه اپرا Opern Ball اجرا شد و بدليل مراسم روز قبل كليه صندلي هاي همكف جمع آوري مي شوند و سالن تا انتهاي صحنه در يك سطح و خالي قرار مي گيرد).
رهبر و نوازندگان اركستر در ميان كودكان جاي داشتند و خوانندگان بر خلاف معمول در اجراي اپراها كه در روي صحنه و دور از تماشاچيان مي باشند اين بار در ميان آنها حركت مي كردند و به اين ترتيب نقش هاي اجرا كننده براي كودكان كاملاً قابل لمس بودند.
در اين اثر اپرايي به دليل وجود فيگورهاي جالبي از حيوانات مختلف خصوصاً پاپاگنو در نقش اصلي و نزديك بودن آنها موجب تمركز بيشتر كودكان بر اجرا و محتواي آن بود.
هانس كامرر ((Hans P. Kamerer كه نقش پاپاگنو را به عهده داشت، داستان اين اپرا را نيز با بياني دلچسب و جذاب تعريف مي كرد.
سي جي ازاوا رهبر مشهور ژاپني كه به منظور اين برنامه دوره فشرده زبان آلماني نيز گذرانده سازهاي اركستر را با زباني شيرين و ساده براي تماشاچيان جوان تعريف مي كرد و نوازندگان با نواختن يك قسمت كوتاه حاضران را با صداي ساز خود آشنا مي كردند.
ازاوا در مصاحبه اي مي گويد:
در دنيايي كه براي كودكان و جوانان اين همه مشغوليت وجود دارد آشنا ساختن آنها با موسيقي كلاسيك كار ساده اي نيست. با اين همه، ما نبايد از مأنوس كردن آنها با صوت زيباي ويولن و يا فلوت و هم آهنگي صداي اين سازها با صداي انساني كوچكترين مضايقه اي كنيم.
در هر حال ازاوا و هولندر در پياده كردن اين اجراي تاريخي بسيار موفق بودند و نامه هايي كه توسط اين كودكان بعد از اين اجرا به اپراي وين رسيد، گوياي سپاس و شوق آنان از ديدن و شنيدن اين اثر اپرايي بود.
در برگزاري اين ۲ اجرا سي جي ازاوا و فيلارمونيك وين و هم چنين كليه خوانندگان به صورت رايگان اين اثر را اجرا نمودند و تماشاچيان به غير از تعداد كمي نمايندگان مدارس همگي كودكان بودند و ميهمانان اپراي وين محسوب مي شدند.
هولندر اجراي اين اپرا را براي سال ۲۰۰۴ نيز اعلام نموده و راديو تلويزيون اتريش از آن فيلم ويدئو تهيه كرده و در اختيار عموم قرار داده است.
تبريك به هنرمنداني چون ازاوا و مجرياني چون هولندر كه در پرورش يك هنر در نسل هاي جوان با تمام وجود فعاليت مي كنند .ما نيز مي توانيم از آموزش موسيقي و پرورش صحيح آن براي كودكان و نوجوانان استفاده كنيم.
وين- كامليا مسيح

فريدون حافظي:
مسئولان بررسي كنند كه هنرمندان بزرگ موسيقي چگونه روزگار مي گذرانند
فريدون حافظي نوازنده پيشكسوت تار در گفت و گويي گفت: تا مدتها برخي فكر مي كردند كه موسيقي به درد هيچ كاري نمي خورد، اما پس از چند سال كه نظام جمهوري اسلامي تثبيت شد، حق آن بود كه يك تغيير نگرش در موسيقي و مسايل هنري به وجود آيد .
اين نوازنده پيشكسوت تار و سه تار كه با خبرنگار ايسنا سخن مي گفت ضمن بيان مطلب فوق افزود: بحبوحه توسعه و اعتلاي موسيقي ايران به دهه هاي ۳۰ تا ۵۰ بازمي گردد. در آن دهه ها، مرحوم پيرنيا مسئول راديو بود و عده اي از موزيسين ها تمام وقت در راديو مشغول به فعاليت بودند، البته در وزارت فرهنگ و هنر نيز فعاليت هايي انجام مي شد اما برد و اهميت كار راديو را نداشت چون راديو پشت سر هم آهنگ هاي ايراني را پخش مي كرد.
حافظي با انتقاد از اين كه در اوايل انقلاب، برخي هنرمندان درجه اول و استخوان خرد كرده هنري را بدون جهت كنار گذاشتند گفت: من تمامي اين مسايل را حتي براي رئيس سازمان صدا و سيما نيز نوشته ام چون اين هنرمندان نه سناتور بودند، نه ضدانقلاب و نه...، آنها هنرمنداني بودند كه براي رضاي دل خود ساز مي زدند و در عين اين كه هيچ گناهي نداشتند يكباره آنها را از حوزه هاي هنري بيرون ريختند.
وي تأكيد كرد: پس از گذشت مدتي، مسئولان فرهنگي چون ديدند كار هنري بدون موسيقي نمي شود آمدند و هنرمندان درجه ۲ و ۳ را وارد جريان هاي هنري كردند به نحوي كه تامدت ها، هنرمندان درجه يك از صحنه دور بودند، من از آقاي لاريجاني درخواست كردم تا دوباره از اين هنرمندان، دلجويي شود او نيز ظاهراً به اين كار مايل بود اما با تأسف، هنرمندان درجه ۲ و ۳ مايل به اين كار نبودند لذا كارشكني ها شروع شد .هنرمنداني مثل جليل شهناز نيز مدعي بودند اگر حقوق معوقه آنها پرداخت شود، دوباره فعاليت خود را از سر خواهند گرفت.
حافظي گفت: مسئولان واقعاً بررسي كنند كه اين هنرمندان چگونه زندگي مي كنند. حتي بررسي شود هنرمنداني كه دار فاني را وداع گفتند بچه هايشان چطور زندگي مي كنند. اينها مسايلي است كه من براي رئيس صدا و سيما تشريح كرده ام هرچند كه پس از گذشت سه ماه اين نامه هنوز به دست لاريجاني نرسيده و قرار است علي معلم نامه را پيش او ببرد.
به گفته اين موسيقيدان، كنار گذاشته شدن هنرمندان طراز اول باعث شد سطح هنري ايران به يكباره تنزل كند و عرصه در دست هنرمندان درجه ۲ و ۳ قرار گيرد در حالي كه خيلي از آهنگ ها و موسيقي ها براي مردم ناآشنا بوده و چنگي به دل نمي زند.
وي به ايسنا گفت: در گذشته، زماني كه يك آهنگ ساخته مي شد، ورد زبان مردم كوچه و بازار بود اما امروزه اين ساختار درباره هيچ يك از آهنگ ها صدق نمي كند.
حافظي درخصوص اين كه فعاليت مراكز موسيقي تا چه اندازه در پر كردن اين خلأها مؤثر بوده است،گفت: اگر عملكرد مراكز موسيقي ايران درست بود موسيقي به اوج اعتلا مي رسيد. مسئولان اين مراكز هيچگاه دلسوز موسيقي نبوده و اهل موسيقي هم نيستند.
وي افزود: زماني گريگوريان، رئيس هنرستان عالي موسيقي بود. او و مديرانش زماني كه اسم موسيقي ايران مي آمد چندششان مي شد، اين در حالي است كه شاگردان او، امروزه مديريت بسياري از مراكز موسيقي را در دست دارند. با اين حساب موسيقي چگونه متعالي خواهد شد.
حافظي در پايان در پاسخ به اين سئوال كه چرا ۳ سال است او هيچ برنامه اي را اجرا نمي كند؟ گفت: از من نخواسته اندتا برنامه اي را اجرا كنم خود من هم ديگر رغبتي به اين كار ندارم آهنگ هايي را نيز آماده كار دارم كه نه خواننده برايش دارم و نه اركستري كه با آن آهنگ ها را اجرا كنم.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    آموزشي    |    انديشه    |    خارجي    |
|   سخنگاه آزاد    |    سياسي    |    شوراها    |    شهر    |    شهري    |    علمي فرهنگي    |
|   معلولين    |    موسيقي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |