علاقه من به سينمايي است كه با نگاه متفاوت به شعر نزديك تر است و داستان را كاملاً كنار نمي گذاردو اگر انگيزه داستان پردازي ندارد پوزيسيون ضدقصه هم به خود نمي گيرد
عليرضا رئيسيان برخلاف فيلم هاي تلخ و گزنده اش به شدت شوخ طبع است. شايد اگر تنها نگراني اش نمايش ايستگاه متروك در زمان اكران مرده نبود راحت تر هم مي توانستيم در دفتر روزنامه با او گپ بزنيم و از آخرين ساخته اش گله كنيم؛ به خصوص اينكه وقتي به دفتر روزنامه رسيد ناهار آماده بود و ما حسابي او را نمك گير كرده بوديم.ايستگاه متروك سومين فيلم بلند رئيسيان قصد دارد چند ساعت از زندگي يك زوج جوان را در روستايي نمايش دهد. انزوا و تنهايي اين زوج و ديگر آدم هاي فيلم شايد به نوعي بيان و تصوير تنهايي سازنده اثر هم باشد؛ كه فرار از انزوا او را به سوي كانون كارگردانان سوق داده است. او مي خواهد ساعت هايش را ميان كاغذ بازي ها، مهر و امضا كردن ها و صدور بيانيه هاي كانون سپري كند هر چند كه معتقد نيست اين كارها لطمه اي به روند فيلم سازي اش وارد مي كند. چيزي كه برايش مهم است وضعيت اكران فيلم هايي با مخاطب خاص است.و اينكه اگر سينماهاي مشخصي را به اين فيلم ها اختصاص دهند حداقل هر دو سال فيلم مي سازد.رئيس كانون كارگردانان براي گفت و گو درباره آخرين ساخته اش آمده بود و دلش مي خواست تا قبل از رفتن ما از همشهري اين گفت و گو به چاپ برسد.
|
|
عكس ها: رضا معطريان
مريم افشنگ
• آيا درگيري شما با كارهاي اجرايي براي سينما لطمه اي به فيلمسازي تان وارد نكرده و دليل ساختن فيلم هايتان در فواصل طولاني كارهاي اجرايي نيست؟
فعاليت هاي اجتماعي من اساساً منحصر به كانون كارگردانان است كه يك مسئوليت كوچك موقت در آن دارم. هيچ كار اجرايي يا اداري ديگري هم ندارم. مقدار زيادي از اين فعاليت هاي اجتماعي به علت انگيزه هاي شخصي و برخي از آن مربوط به روحيه من است. چون من انسان منزوي، كم رو و تنهايي هستم و با كارهاي اجتماعي سعي مي كنم بالانسي براي اين قضيه برقرار كنم و اين حالت را به تعادل برسانم. دليل ديگرش اين است كه فكر مي كنم براي سر و سامان دادن به برخي از كارهايي كه در بخش فرهنگ، هنر و مخصوصاً سينما وجود دارد بايد تعدادي از آدم هاي اهل فن ميزاني از خودگذشتگي كاري و حرفه اي داشته باشند. يكي از اين آدم ها كه هم دلايل شخصي و هم استقامت براي انجام اين امور را دارد خود من هستم البته همراه با تعدادي ديگر از كساني كه در حال حاضر با هم كار مي كنيم. اين كارها مانعي براي فيلمسازي من نيست چرا كه وقت زيادي از من نمي گيرد. فاصله هاي فيلمسازي من بيشتر مربوط به سختگيري هاي خودم نسبت به موضوع، شرايط مناسب و پيش آمدن اتفاق است. البته فعاليت هاي صنفي هم در يك شرايطي لذتبخش است. در يك دوره اي آقاي داد و درويش در خانه سينما بودند. دوره اي هم آقاي داودي و دوستان ديگر. اين كار هميشه لذتبخش و نشاط آور نيست. ولي مي شود هر دو را به نسبتي انجام داد.
• به عنوان رئيس كانون كارگردانان فكر مي كنيد تغيير و تحولات مديريتي در سينما چه تأثيراتي در كليات سينما و همچنين در روند كاري خود شما داشته باشد؟
|
|
من جزئي از سينما هستم طبعاً هر اتفاق مهمي كه در ديدگاه كلان سينما رخ دهد آدم هايي را كه در پروژه هاي خاص آن كار مي كنند را بي بهره نمي گذارد. آنچه كه مسلم است حيدريان و تيمش برخلاف دوره قبل برنامه مشخص و معين و يك ديدگاه كلان دارند. اينكه چقدر با اين برنامه ها وقتي اعلام شود مي شود موافق بود يا بر آن نقد داشت بحث ديگري است. ولي اينكه يك مدل براي حركتشان دارند خيلي مهم است. علاوه بر اين روحيه همكاري و رفت و برگشت كارهايشان با نهادهاي مدني و صنفي باعث مي شود كه شرايط رواني كار را بهتر بكنيد. در هر صورت فكر مي كنم بخشي از تيم آقاي حيدريان آدم هاي خوشنامي هستند كه قبلاً در سينما فعاليت داشتند. اين خوشنامي مي تواند مقدمه يك انگيزه روحي رواني خوب باشد و در رابطه با برنامه اي كه مي خواهند ارائه دهند از يك جهاتي مفيد باشد چون مهم ترين فاكتورش تا اينجا به نظر مي آيد كاهش تصدي براي دولت باشد. اين يك امر اجتناب ناپذير است كه ما سال هاست بر آن تأكيد مي كنيم. اگر اين اتفاق به صورت عملي و اجرايي بيفتد طبعاً نهادهاي مدني تشكيلات خانه سينما بايد در فكر بازنگري در خودشان براي پذيرش اين مسئوليت ها باشند و در عين حال نظارت و كنترل و بازرسي را اعمال بكنند، بنابراين نقش دولت و نهاد مدني و بخش خصوصي كاملاً مي تواند خطوطش مشخص باشد. اين از مهم ترين نكته ها است كه مي شود به آن دقت بيشتري كرده ولي نه اينكه كسي بگويد كاملاً موافق است يا كاملاً مخالف. چون بايد جزئياتش مطرح شده و روي آن بحث و بررسي شود. تا اينجا به نظرم مثبت تر از دوره قبلي است.
• فكر مي كنيد در راستاي اين تغييرات براي خانه سينما چه اتفاقي بيفتد؟
اگر موضوع قطعي شود قطعاً تشكيلات خانه سينما بايد از اين حالت خودش را خارج كند. از نظر رنگ و كاركرد صنفي و گرفتن امكانات هم اندازه هستند. ولي از نظر قدرت مكانيكي و كيفي تعادلي بينشان نيست. اين بايد به فرمول جديدي منتهي شود كه در درون خودش بتواند توازن را برقرار كند و طبيعتاً بايد خودش را براي شرايط جديد آماده كند. يعني وقتي سيستم مديريت دولتي تصميم گرفته وارد مرحله تازه تري شود، ديگر خانه سينما نمي تواند آن شكل سنتي خودش را داشته باشد و بخش خصوصي همان بخش خصوصي ۲۵ سال پيش باشد.
• در حال حاضر كارگرداناني كه قصد ساخت اولين فيلمشان را دارند مجوز كارگرداني را بايد از شما بگيرند. تعدادي از اين افراد كه از شما مجوز گرفتند يا تاكنون فيلم نساختند يا فيلم موفقي نساختند و يا چندين سال زمان صرف شده تا فيلمي را ساخته اند. با توجه به ورود دوربين ديجيتال به عرصه سينما اين امكان براي هر كسي وجود دارد كه بتواند خودش فيلم بسازد. تجربه هم نشان داده كه كارگرداني كه بدون گرفتن مجوز، فيلمش را ساخته و فيلم هم نسبتاً فيلم موفقي بوده حتي اگر اكران هم نشده باشد.
من يك بار براي هميشه به عنوان آدمي كه در بطن همه ماجراها بوده مي خواهم هم نقد منتقدين به اين سيستم را بررسي كنم، هم نظرات و دلايل خودمان را بازگو كنم. در مفاهيم كلي وقتي صحبت مي كنيم شما مي گوييد كساني بودند، كساني نتوانستند، و. . .
• من مي توانم مثال بزنم.
اگر به مصاديق علمي و آماري متكي اش بكنيد ما در طول ۵ سال گذشته ۵۲ مجوز را صادر كرديم. از اين تعداد با توجه به ضوابط قانوني كشور و وزارت ارشاد فقط يك نفر فيلم توقيف شده ساخت كه بعداً از توقيف درآمد، آن هم فيلم خاكستري بود، كه راجع به پذيرش عضويتش كانون هنوز تصميم نگرفته بود. اين مي شود يك در ۵۲ يعني كمتر از نيم درصد.
• كساني كه فيلم نساختند چطور؟
عرض مي كنم. آن هايي كه فيلم ساختند جزو بهترين نيروها بودند يا فيلمشان الف شده يا الف ستاره دار يا نهايتاً و به ندرت چهار مورد ب داشتيم. پس همه جزو بهترين هايي بودند كه در اولويت قرار گرفته اند. من به شخصه هيچ استعدادي را نمي شناسم كه وارد اين سيستم شده باشد و از آن عبور نكرده باشد. اگر كسي استعدادي كشف نشده از اين تعداد مانده باشد نه تنها من به شخصه حاضرم از تمام مسئوليت هايي كه دارم استعفا بدهم بلكه بقيه همكاران و دوستانم نيز اين كار را دسته جمعي مي كنند. ما هيچ علاقه اي نداريم وارد سيستم ارزش گذاري كساني بشويم كه در آينده همكاران خودمان خواهند بود. ولي از طرفي اين ضرورت به دليل محدوديت امكانات توليد و نمايش وجود دارد. اين محدوديت خودش تعريف مي كند كه ما بايد از جايي يك كاري انجام دهيم. ما به هيچ وجه نمي گوييم چه كسي كارگردان هست يا نيست. مي گوييم اين آدم ها نسبت به بقيه متقاضيان اولويت بهتري دارند يعني آنهاي ديگر هم اگر بتوانند از هر شيوه و روشي كاري بكنند كه درخور توجه باشد حتماً خود كانون آنها را با افتخار به عضويت مي پذيرد. نمونه اش خانم منيژه حكمت كه ما از ايشان با افتخار درخواست كرديم به عضويت كانون دربيايند و موارد مشابه ديگري كه به سيستم كانون علاقه اي نداشتند و نيامدند، مجوز هم نگرفتند، فيلم هم ساختند. مثل آقاي ماني حقيقي كه ما به شدت به دنبال اين هستيم تا مشكل فيلم آبادان حل شود با وجود آنكه اين قضيه هيچ ارتباطي به كانون كارگردانان نداشته و ندارد. ولي فكر مي كنيم حمايت از حقوق معنوي كارگردانان چه با ما در ارتباط باشد چه نباشد، چه از ما درخواستي بكند، چه درخواستي نكند، كما اينكه راجع به فيلم «خانه اي روي آب» عليرغم اظهارات آقاي فرمان آرا خود بنده (رئيس شوراي صنفي كانون كارگردانان) و رئيس هيأت مديره كه خودش عضو شوراي مركزي كانون كارگردانان است بيشترين تلاش را براي رفع مشكل و اكران اين فيلم كرديم و هيچ ضرورتي هم براي علني كردن آن نمي ديديم. نمونه ديگر فيلم «دايره» است كه با تلاش كانون كارگردانان اين فيلم توانست مجوز پخش خارج از كشور را دريافت كند و به نمايش درآيد. نمونه هايي كه در سينماي داخلي وجود دارد. سال گذشته ۵ فيلم توقيفي داشتيم و يا فيلم هايي كه محدوديت ها و يا اصلاحاتي در موردشان وجود داشت كه ما وارد پروسه شديم و كمك براي رفع مشكل كرديم. با وجود اين اگر كساني نخواهند از اين مسير عبور كنند هم مشكلي نيست. ما تا امروز حتي يك بار هم نگفتيم اگر كسي عضو ما نيست حق ندارد فيلم بسازد. كما اينكه آقايان ابوالفضل جليلي و بهمن فرمان آرا عضو كانون كارگردانان نيستند ولي ما هيچ وقت مانع فيلمسازي شان نشديم. از طرف ديگر مانع نشديم كه امكانات عمومي مملكت به كسي كه تعلق صنفي ندارد داده نشود. بنابراين ما از كساني كه عضو كانون نبودند و فيلم هاي درخشاني هم ساختند هرگونه حمايتي را كه توانسته ايم انجام داده ايم. نكته بعدي اين است كه انجمن به دفعات اعلام كرده كه هركس توانايي ساخت فيلم خارج از اين سيستم را دارد منعي برايش موجود نيست حتي اگر درون سيستم هم اين كار را انجام دهد باز ما مانعش نمي شويم. ضمن اينكه اگر كمكي هم در آن شرايط به عنوان حقوق معنوي كارگردان بخواهد با كمال ميل كمك خواهيم كرد حتي اگر عضو ما هم نباشد. اين قانون در آيين نامه دفترچه شوراي سياستگذاري هاي وزارت ارشاد در زمان آقاي داد مصوب شد. ما هم هيچ وقت درخواست نكرديم اين ماده قانوني در دفترچه بيايد. تشخيص آقاي داد بر اين بود كه كساني كه قصد ورود به سينما را دارند بهتر است از طريق صنوف مختلف و مربوطه شناسايي بشوند كه در آينده ارتباطشان با اين صنوف حفظ شود. اين در همه جاي دنيا وجود دارد يعني كساني كه قصد ساخت فيلم را دارند عضو سنديكايي هستند وگرنه هر كسي اين همه خدمات را بايد براي چه دريافت كند كه مي خواهد فيلم بسازد. ولي اخيراً آقاي حيدريان اصرار بسيار زيادي دارند و البته منطقي است كه مجموعه آماري فعاليت كانون نشان مي دهد كه بهترين صنف براي ورود نيروهاي جديد بوده است.
|
|
• نظر شما درباره ورود دوربين ديجيتال چيست. آيا فكر مي كنيد بايد در مقابل اين پديده و اينكه از اين پس هر كس مي تواند با دردسر كمتري حتي بدون مجوز با اين دوربين فيلم بسازد برخورد كرد؟
هزينه تكنولوژي زمان حاضر از مفاهيم فلسفي اوليه بحث تكنولوژي خارج شده و به يك ضرورت اجتناب ناپذير درآمده. اين پديده چيزي نيست كه بشود با سخت گيري جلويش را گرفت. من بحثي كه سر فيلم «آبادان» با دوستان وزارت ارشاد در مورد جشنواره داشتم همين بود كه شما اگر تعريف درستي از اين مقوله نداشته باشيد مطمئن باشيد كه حجم وسيع كارهاي غيرقابل تعريف به قدري زياد خواهد شد كه شما مجبوريد با سخت گيري هاي بدتري جلوي آن را بگيريد. پس عقل حكم مي كند كه الان اگر فيلمي با سيستمي ساخته مي شود كه قابل دفاع است راه را برايش باز كنيم تا نمونه اي شود براي كساني كه مي خواهند از اين سيستم استفاده كنند. به هر حال اين سيستم و سيستم تشكيلات اينترنت و فرستادن تصوير از طريق شبكه هاي مختلف به هر جاي دنيا پديده اي است كه نمي شود خيلي راحت با آن مقابله كرد. چون اين پديده تعريف قانوني ندارد ما بايد تفكيك قائل شويم بين جنس مرغوب اين پديده و جنس غيرمرغوب آن. اگر احساس مي كنيم «آبادان» جزو فيلم هاي موفق اين سري مي تواند باشد بايد با مقداري سهل گيري اين امكان را بدهيم كه ديگران هم از همين مسير وارد جريان شوند و اگر شكل خطرناكش به زودي اتفاق مي افتد و هيچ كس نمي تواند جلوي آن را بگيرد. با اين منطق اگر فيلم هايي از اين دست احتياج به اصلاحات سينمايي و تصويري دارند نبايد خيلي راجع به مضامينش سخت گيري كرد. چون آن وقت هركس فكر مي كند هر كار غيرقانوني را مي تواند از اين طريق انجام دهد. آن وقت تبديل به يك موضع سياسي شده و از جريان فرهنگي خارج مي شود. من معتقدم «آبادان» فيلم خوبي است كه با چند اصلاحيه قابل اكران است. شوراي مركزي كانون كارگردانان اين فيلم را ديده اند و همگي همين نظر را دارند و فكر مي كنم شرايط بايد به صورت عادلانه براي كسي كه فيلم را با هزينه هاي خودش و به شكل مرغوبي ساخته وجود داشته باشد كه بتوان اين طيف را مورد حمايت قرار داد.
• برويم سراغ «ايستگاه متروك» چرا اين قدر اكران فيلم طول كشيد؟
يك دليل عمده اش مديريت ناآگاه سابق بنياد سينمايي فارابي بود. فيلم قرار بود تابستان سال گذشته اكران شود. با مشكلاتي كه آن زمان سينماي فرهنگ پيش آورد و اين امكان را از ما گرفت. چون به هر حال اين گونه فيلم ها در حد وسط بين سينماي كاملاً تجاري و سينمايي كاملاً شخصي حركت مي كنند. يعني همه عوامل نه به آن ترتيب حرفه اي هستند و نه به آن معنا به گيشه استوارند. اينكه در چه سينماهايي و چند روز اكران شوند چون به هر حال هزينه هاي يك فيلم حرفه اي را داشته اند، هنوز تعريف قانوني براي اكران اين فيلم ها وجود ندارد. كانون مدتي است اصرار دارد يك گروه سينمايي به فيلم هايي از اين دست اختصاص دهد. در حال حاضر نبود ظرفيت اكران مناسب باعث شد كه كارهاي اين فيلم عقب بيفتد. در ادامه عدم حمايت هاي لازمي كه در دفترچه سياستگذاري سال گذشته راجع به فيلم هاي الف به عهده بنياد فارابي بود و هيچ وقت تبادل قانوني در مورد اين فيلم اعمال نشد و من به شدت از اين رفتار غيرمنصفانه در مورد فيلمي كه حداقل ده جايزه بين المللي و داخلي را از آن خود كرده است و ركورددار بودن جوايز است گله مند هستم كه چرا چنين رفتاري با آن مي شود و چرا مسئولين يك نهاد دولتي از انتقادهايي كه به آنان مي شود چنين برآشفته شده كه تلافي اش را بر سر يك فيلم درمي آورند، فيلم موجودي خارج از وجود شخصي من يا تهيه كننده اش است. موجودي است كه آدم هاي زيادي در شكل گيري و به وجود آمدن آن دست داشته اند و حقشان است كه كارشان ديده شود. با توجه به اين اتفاقات ما مجبور بوديم با هر شرايطي فيلم را اكران كنيم و اين زمان كه زمان مناسبي هم براي اكران فيلم ها نيست چيزي بود كه نصيب ما شد.
براساس صحبت هاي خودتان اين فيلم چيزي بين فيلم تجاري و فيلم هنري يا جشنواره اي است. اگر بخواهيم بگوييم يك فيلم خاص جشنواره اي و هنري ساخته ايد چرا از عنصري مثل ليلا حاتمي استفاده كرده ايد و اگر بخواهيم آن را فيلم تجاري و يا پرمخاطب بدانيم موضوع و قصه خيلي مخاطب ندارد.
اين مسيري است كه من در هر سه فيلمم «ريحانه»، «سفر» و «ايستگاه متروك» دنبال مي كردم.
• ريحانه خيلي اجتماعي تر بود؟
من معتقد نيستم. ايستگاه متروك اصلاً اجتماعي نيست.
• من نگفتم ايستگاه متروك اجتماعي نيست. منظور من اين بود كه ريحانه اجتماعي تر است؟
«ريحانه» ظرفيت داستانش اين نگاه را تلقي مي كند ولي در «ايستگاه متروك» ظرفيت داستان چشم هاي روايي خيلي خاص و تعريف شده را ندارد. فيلم يك پلات، يك موقعيت از يك زمان در ذهن يك زن و شوهر است. به نظرم با اين ظرفيت فقط بايد همين كار را مي كرديم ديگر نمي توانستيم خيلي پيچ و تاب داستاني و حادثه اي در آن مي آورديم. علاقه من هم به اين نوع سينما است. سينمايي با نگاه متفاوت كه به شعر هم نزديك تر است و داستان را كاملاً كنار نمي گذارد و اگر انگيزه داستان پردازي ندارد پوزيسيون ضدقصه هم به خود نمي گيرد. سعي مي كند فضاي راحت تري را بين همه جنبه ها برقرار كند. طبيعتاً در اين شكل، متكي به عناصر حرفه اي و مفاهيم سينمايي است و در عين حال نه آن قدر خاص است نه آن قدر عام كه مخاطب خودش را با يك نگاه به سينما بياورد. به هر حال در مجموع من سعي مي كنم اين شاخصه ها را در فيلم هايم حفظ كنم. در عين آنكه معتقدم بدنه سينماي تجاري در واقع همان واگن هاي قطاري هستند كه دارند يك مسابقه را مي برند اما لوكوموتيو آن قطار قطعاً سينمايي متفكر است. يعني واگن ها معلوم نيست به كجا مي روند. بودن اين واگن ها هم لوكوموتيو خالي معلوم نيست چه سرنوشتي دارد. اين فرآيندي است كه روي هم تاثير مي گذارند. به عنوان مثال وقتي فليني را دعوت مي كنند كه در هاليوود كار كند از او مي پرسند نظرت راجع به چيچو برانكو چيست؟ فليني مي گويد: من براي او خيلي احترام قائلم چون چراغ سينمايي را روشن مي كند كه امكان مي دهد من هم در آن ديده شوم. ما بايد تعريف درستي ارائه بدهيم، يعني نه آن قدر خاص كه سينما را جدا از تماشاچي ها تعريف كنيم و نه آن قدر عام كه هر كس با هر سليقه و هر غريزه اي بيايد و ارضا شود، مي توان گفت فيلم خوبي ديده است. بايد به روش هاي ديگري هم فكر كرد.
• شما در مقابل ليلا حاتمي بازيگري را انتخاب مي كنيد كه هيچ تجانسي با او ندارد. در حقيقت شوهر مهتاب (محمود) كه نقش يك عكاس را بازي مي كند خيلي مصنوعي و بدون هيچ انرژي بازي مي كند.
اين زوج براي زندگي قراردادي كه با خودشان مي بندند نامتجانس است. مثل خيلي از زن و شوهرهايي كه در زندگي واقعي هم نامتجانس هستند. دقيقاً عمد در كار بوده است. اتفاقاً شخصي كه نقش محمود را بازي كرد در زندگي واقعي عكاس طبيعت است و تحصيل كرده رشته سينما در آمريكا بوده است. هيچ وقت بازيگر نبوده در زندگي شخصي اش هم هيچ وقت نخواسته بازي كند. در حقيقت شخصيت بازيگر خيلي به شخصيت واقعي زندگي اش نزديك است و ما هم نخواسته ايم بازي كند. كما اينكه شخصيت ليلا حاتمي هم خيلي با فيلم هاي قبلي اش فرق دارد. مثل «آب و آتش»، «ليلا» و. . . با اينكه در «ليلا» موضوع بچه دار نشدن است، در اين فيلم هم قضيه حول همين محور مي چرخد ولي از نظر نوع بازي گيري كاملاً با هم متفاوت هستند. البته در «ليلا» بازي خيلي درخشان تر است. من معتقدم مهرجويي تبحر غريبي در گرفتن بازي از بازيگران دارد. ولي در اينجا قابل قبول و خوب است. در حقيقت روي اين مسائل فكر شده است.