شنبه ۳ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۵۸- May, 24, 2003
مانيفست فوتبال ايراني
وارثين سنت كهنه فوتبال ايراني از تحول گريزانند نه از آن رو كه در شبيه سازي با تحولات اجتماعي تحول را عامل هرج و مرج و آشوب دانند
آرش غفوري
012620.jpg

فوتبال ايران در گستره تاريخ به كجا مي رود؟ سهم بورژوازي بزرگ كه در جاي جاي ديگر جهان، فوتبال و مناسبات درون آن را در خود غرق كرد در اين فوتبال تا چه اندازه است؟ مدرنيسمي كه آمده بود هر آنچه سخت و استوار است دود كند و به هوا بفرستد در كدامين گردنه تاريخي فوتبال ايران به مبارزه با اين فوتبال برخواسته است؟ فوتبالي پيوند خورده با محافظه كاري و روابط خويشاوندي و مملو از مناسبات درون خانوادگي و ميراث داري يك اشرافيت تاريخي كه به هزاران دليل با هر آنچه نخبه پروري است به ستيز برمي خيزد و هراسان و ترسناك از بر باد رفتن تمام آنچه كه در طول ساليان متمادي توشه خود كرده، كمر به قتل نخبه ها مي بندد. نه آنكه بپنداريم اين نخبه كشي فقط در فوتبال است. نه، اما اگر در سياست تاراج نخبه ها با قتل نفس همراه باشد همان طور كه بر «قائم مقام» بود و بر «اميركبير» و بر بسياري ديگر از وارثين مشروطه، نخبه ها اساساً در فوتبال اجازه پرورش نمي يابند تا اين گونه به محاق بروند. كدامين نخبه را اينك در اين فوتبال سراغ داريم؟ مگر نه اين است كه بازيگران اصلي امروزين عرصه فوتبال همه يا به نوعي سروسري با اشرافيت تاريخي فوتبال دارند و يا به وسيله همگام شدن با اين اشرافيت تودار و مرموز به مناسبات همان ها طي طريق مي كنند؟ به همين دليل هم هست كه طبقه اي در اين فوتبال به ناگاه زاده مي شود كه نخبه نيست اما ستاره نام دارد. ستاره ها البته در همه جاي جهان هستند اما ستاره هاي ايراني در يك رويكرد مضحك از جهان پيرامون روي بر مي گردانند. تنها خود را مي بينند و آن تعداد نه چندان اندك هواداراني را كه تشويقشان مي كنند. اين هواداران بي شمار البته اين ها را به حاشيه هم مي برند. بسياري از اين ستاره ها گمان دارند شور و هياهوي هواداران هميشه و در هر حال همراهشان است. خيال باطلي كه تنها از ذهن كم مايه اين ها سرچشمه مي گيرد و مثالش هم انتخابات است و آن ها كه از اين ستاره هاي پوشالي عروسكان تبليغاتي مي سازند. غافل از آنكه اين هواداران كه به تقديس ستاره ها مشغولند نه از آن ها جايگاهي در حد تاييد يك كانديداي سياسي طلب مي كنند و نه اميدوار به كسب تكليف از سوي اينانند. اين ستاره ها ذاتاً از محتوا تهي هستند. باطن را به كناري نهاده اند و تنها ظاهر را مي بينند. طغيان توده ها را درك نمي كنند و در دوران سركشي توده ها به خوشگذراني مشغول هستند. استدلال هايشان همه تهي و خالي است و با اندك پرسش عميقي جا مي زنند.
ايدئولوژي فوتبال ايراني تا اواخر دهه ۶۰ از ستاره ها هم گريزان بود. شايد از آن رو كه مي پنداشت توانايي كنترل ستاره ها را تحت هر شرايطي ندارد و البته نداشت. از اين رو يك ستاره بازمانده از دوران ماقبل را به عاريت گرفت و جامه نو به تنش دوخت. شايد مي خواست با واگذاري يك نقش جديد به اين ستاره عاريتي خوش پوش و زيبا نشانش دهد. از اين رو به دنبال تاريخ رفت كه در آن همه جامه ها نگهداري مي شود. ناتوان از قبول اين واقعيت كه به قول يك منتقد مدرنيسم انسان مدرن هرگز نمي تواند خوش پوش به نظر آيد. زيرا در عصر مدرن هيچ نقش اجتماعي نمي تواند كاملاً اندازه و برازنده آدمي باشد. اين البته ديالكتيك اين انتخاب هم بود. واگذاري يك نقش مدرن با صفات بورژوايي به يك شبه ستاره سنتي با خلق و خوي محافظه كارانه و روابط فئودالي.
اين ستاره همانند يك بت در مركز قرار گرفت و به تمام افتخارات يك بازيگر عرصه فوتبال دست يافت. بهتر، قرار بود كه دست يابد. اين سرنوشت را بازي تقدير به حكم يك خواست ايدئولوگ گرا برايش محقق كرد. هر چند بعضي از اين افتخارات محصول دوران گذار قبل تر بود، اما به هر حال در دمي، مرهمي مي گذاشت و شفايي مي داد. هافبك مركزي تيم باشگاهي و ملي، كاپيتان سرافرازي كه جام قهرماني به دست مي گيرد و شنل امپراتوري به تن مي كند و در مهم ترين واقعه هر چهار سال فوتبال جهان بازوبند نمايندگي يك ملت را بر دست مي بيند. زمان هم كه مي گذرد باز هم درون زمين است و به دنبال توپ مي دود. اما هدايت بيروني محبوب ترين تيم ايران را هم در اختيار خود دارد. براي سال ها مايملك باشگاهي را كه قصه هزاران عشق و آرزو است در صندوق عقب اتومبيل خود به اين سو و آن سو مي برد و در انتها هم به مربيگري تيم ملي انتخاب مي شود. كدام افتخارات از اين ها بالاتر؟ با اين حال در محاسبات پيش روي مشكل بزرگ ديالكتيكي وي بروز مي كند كه البته حل اين مشكل هم در توان ستاره نيست. آن ها كه در اين مسيرش رانده اند بايد مشكل گشايند كه البته هم نمي توانند. البته چندان هم ناتواني حل اين مشكل عجيب به نظر نمي رسد. ذهنيت خط دهنده به اين فوتبال، از درك فوتبال نوين عاجز بود. از همين رو هم در مقام رقابت با فوتبال مدرن مرتكب آن اشتباه ديالكتيك شد. البته مادامي كه مناسبات ستاره هاي عروسكي در درون تحولات داخلي و ستيزه خواهي هايي ايدئولوژيك و رها و جدا از محيط و مناسبات بيرون خلاصه مي شد، مشكلي نبود. چون اساساً حتي محور بحث فوتبال نبود. فوتبال تنها بهانه بود و بس. از اين رو در برخورد با پديده هاي داخلي يك فوتبال وجود داشت كه بازيگر صحنه بود و هزاران عامل ديگر كه دست اندركاران پشت صحنه بودند. اما هنگامي كه اين فوتبال در تعامل با دنياي بيرون قرار مي گرفت به يكباره رنگ مي باخت. تكيه اين فوتبال بر ستاره هايي بود كه در درون و مناسبات داخل عنوان پرطمطراق ستاره گرفته بودند. ستاره هايي كه در بيرون اندكي از آن هيبت پوشالي را هم نداشتند. تازه اين تنها يك روي قضيه است. نگاه به اين فوتبال هم، غيربهداشتي و پالايش نشده بود. مديري از مديران قبلي اين ورزش در گرماگرم بحث حضور در جام جهاني آمريكا گفته بود: «براي برافراشته شدن پرچم ايران در آمريكا هر كار كه لازم است خواهد كرد و به هر ميزان كه لازم است خرج مي كند. » او البته اندك تلاشي كرد تا اين آرزو محقق شود. اما از فهم اين نكته عاجز بود كه در كنار تمام حواشي فوتبال اين تنها ذات فوتبال است كه اصالت دارد، نه خواست سياستمداران. كودكانه است كه البته فوتبال را تنها در ذات آن ببينيم. اما به همان نسبت هم قابل قبول نيست كه ذات فوتبال را به هيچ انگاريم. هر چند اين كج فهمي مناسبات ورزشي تنها در فوتبال خلاصه نمي شد. ايدئولوژي ورزشي هرگز پيروزي عليرضا سليماني بر بوريس بومگاتنر آمريكايي را در مسابقات جهاني كشتي در مارتيني سوئيس فراموش نخواهد كرد. نه از آن رو كه در يك هم ذات پنداري ورزشي، ذات ورزش ايران به پيروزي رسيده است. بلكه بيشتر و بسيار بيشتر از آن رو كه بازنده رقابت يك آمريكايي است. هيچ چيز نمي توانست به اندازه برافراشته شدن پرچم ايران بالاتر از پرچم آمريكا مايه مباهات اين ايدئولوژي باشد. اين مباهات البته دوچندان هم شد آن هنگام كه پرچم ديگر ابرقدرت آن روز جهان يعني شوروي نيز همسو با پرچم آمريكا در زير پرچم ايران قرار گرفت. اين ايدئولوژي افراطي از اين پيروزي حماسه ساخت. غافل از اين كه در هنگام شكست لاجرم تنها بايد سكوت كند و بس.
012640.jpg

فوتبال ايران قصد داشت با همياري اين ايدئولوژي به نبرد جهاني برود. از اين رو اين ستاره چند چهره را به ياري طلبيد. اما نبرد جهاني در توانش نبود. از آن رو كه دوران سنت هاي پيشين فوتبال به سر آمده بود اما در ايران دوران باليني را طي مي كرد. مدرنيته فوتبال، سنت ايراني را در كام خود بلعيد و نماد آن را چند سالي خانه نشين كرد. تازه آن هم با چه چهره اي؟ به همراه چهره زردپوستان خاور دور، سياهان عرب كه در سنت هاي جاهلي و قبيلگي هنوز هم غوطه ور هستند، با نوآوري در اين جدال پيروز شدند. پيروزي كه سال ها است ادامه دارد. فوتبال ايران بعد از اين شكست ضرورت مدرنيسم را حس كرد. اندك مربيان غيرايراني هم حصول فهم همين ضرورت هستند. اما در اين روند كج دار و مريز نوگرايي دچار يك مشكل بنيادين ديگر شد. اشرافيت تاريخي فوتبال در لباسي نو و با شعار برتري مربي ايراني به جنگ اين نوگرايي آمد. مربيان ايران هراسان از حضور همتايان خارجي شان كه تمام ميراث اين ها را به يكباره عهده دار مي شدند با تمام توان به مخالفت بر خواستند. با اين حال اگر به آموخته هاي قبلي خود، تنها، تكيه نمي كردند باكي نبود. اما در يكي از كلاس هايي كه براي ارتقاي سطح دانش مربيان ايراني تدارك ديده شد اكثر آن ها كه بر مربيان خارجي ايراد مي گرفتند، غايب بودند. ابايي هم نداشتند كه عدم رغبت خود را نشان دهند. بسياري شان مربيان خارجي را دسته دوم و سوم ناميدند كه هيچ افتخار جهاني ندارند. اما در قبال افتخارات و سوابق خودشان هم سكوت كردند. جالب بود حتي، افرادي مانند بلاژويچ و ايويچ كه در دنياي فوتبال شناخته شده هستند هم از اين بهتان رهايي نداشتند.
وارثين سنت كهنه فوتبال ايراني از انقلاب اين فوتبال گريزانند. نه از آن رو كه در شبيه سازي با تحولات اجتماعي، انقلاب را عامل هرج و مرج و آشوب دانند. بل بدان رو كه از كاهش نقش ديرين خود در فوتبال هراس دارند. مي ترسند بدلي عصيانگر و سركش جانشين آن ها شود كه بر تمام مناسبات ظاهري، روابط مافيايي درون گروهي، اشرافيت موروثي و سنت هاي قديمي پا بنهند و آنها را به يكباره فرو ريزد. مناسبت ها را بشكند و روابط دروغين را آشكار كند و در انتها بر ويرانه خاكي كه محصول همين انقلاب است طرحي نو دراندازد. طرحي كه اگر از يكسو واجد همپوشاني مدرنيته فوتبال جهاني با مناسبات فوتبال ايران است از ديگر سو فاش كننده تمام آن رسوبات كهنه قديمي هم خواهد بود. پيروزي محتمل اين بدل تاج و تخت امپراتوري را از وارثين كهنه مي ربايد و به سلسله اي از دودمان ديگر مي دهد. سلسله اي كه ديگر همانند نمونه تاريخ گذشته اش، فوتبال را نه در لاشه هاي حرافي هاي بيهوده بلكه در صحنه عمل مدرن به تصوير مي كشد و با بازخواني دوباره و دوباره تاريخ فوتبال، مدل جديد فوتبال ايراني را ارائه مي دهد. اين امر هم البته مستلزم آن است كه ايدئولوژي در قالب فوتبال ايراني ضرورت اين مدرن شدن را درك كند. پيوند نانوشته اما ملموس ايدئولوژي غالب فوتبال با اشرافيت موروثي كه از سويي هم با يكديگر به يك خويشاوندي تاريخي دست يافته اند در نگاه اول مهم ترين دليل سرپا ماندن اين سنت كهنه فوتبال است كه در مناسبات داخلي جواب هم مي دهد. با اين حال اما اگر ايدئولوژي، سيطره اندام وارش را بر اين فوتبال كم كند و پيوندهاي نسبت هاي تاريخي اش را با آن بگسلد اين آرزوي پروتستانتيسم در فوتبال خيالي خام و باطل نخواهد بود.
اميدوارم اين اتفاق مبارك به وقوع افتد و استراتژيست هاي اين ايدئولوژي در مانيفست بخش مربوط به فوتبال خود اندك تجديد نظري كنند. فهم ضرورت اين تجديدنظر هم سخت نيست. رقابت در سطح فوتبال جهاني ديگر تنها باتكرار همان مناسبت هاي پيشين جوابي نخواهد داشت. در حالي كه حضور در عرصه مناسبات جهاني در هر وجه آن به همراه فرايند فوتبال يك عامل تاثيرگذار مثبت خواهد بود. عاملي كه در دو سوي خود نيز گستردگي آشوب هاي خياباني تا حد مخالفت جدي سياسي و شادماني ورزشي براي به رخ كشيدن همدلي ملي را در بر مي گيرد.

روياي المپيك
سهيلا قاسمي
012645.jpg

پس از سال ها بدرفتاري مقامات، مشكلات مالي و ويراني هاي بازمانده از جنگ، حالا تيم ملي فوتبال عراق شروع تازه اي را پيش رو دارد. زنداني كردن و شكنجه فوتباليست هاي بازنده در دوران حكومت صدام بيشتر به واسطه پسر او يعني عدي بود كه رياست فدراسيون فوتبال و كميته ملي المپيك را بر عهده گرفته بود. ماه سپتامبر عراق پس از صدام حسين براي نخستين بار براي انتخاب اعضاي تيمي كه در بازي هاي المپيك ۲۰۰۴ شركت خواهد كرد، اولين تست خود را خواهد گرفت.
تيم فرسوده و خسته فوتبال عراق با وجود نبودن استاديومي مناسب و با وجود نگرفتن دستمزد به مدت چهار ماه زير نظر عدنان حمد با ۲۶ بازيكن شروع به دو ساعت تمرين در روز كرده است. آنها درست در كنار ساختمان ويران شده و به غارت رفته باشگاه الكرخ هر روز به طور مداوم تمرين مي كنند.
حمد مي گويد: «علي رغم شرايط دشواري كه به علت نبودن نيروهاي دولتي و مسئولان ورزشي متحمل مي شويم، از فوتباليست ها دعوت كرده ايم تا براي آماده سازي بازي هاي المپيك حاضر شوند. »
دور مقدماتي بازي هاي غرب آسيا كه در اصل براي ماه آوريل در نظر گرفته شده است، با بازي اول عراق در برابر ويتنام در روز دهم سپتامبر به تعويق افتاد. حمد كه بيشتر اعضاي تيمش جواناني هستند كه در تيم جوانان، قهرمان سال گذشته جوانان آسيا، بازي مي كردند مي گويد: «راهيابي به اين بازي ها كار بسيار دشواري است، اما تيم ما روحيه بسيار بالايي دارد و به راحتي قادر به رويارويي با ساير تيم ها است. »
او در ادامه مي افزايد كه مشكل عمده آنها موانعي است كه بر سر راه آماده سازي تيم وجود دارد. مسائل مالي، حمل و نقل، پيدا كردن جايي براي سكونت بازيكنان شهرستاني كه در خارج از بغداد زندگي مي كنند، اصلي ترين موانع موجود هستند.
اداره مركزي كميته ملي المپيك عراق و بيشتر امكانات و دارايي هاي ورزشي اين كشور كاملاً از بين رفته است. ساختمان ها ويران شده و اموال آنها نيز همگي به غارت رفته اند. همه اين مسائل پس از پايان جنگ عراق و آمريكا و سقوط رژيم صدام حسين به وجود آمد.
حمد عملكرد سطح پايين تيم ملي فوتبال عراق در سال هاي اخير را به شدت مورد سرزنش قرار داد. اين وضعيت بيشتر زاييده مشكلات اقتصادي و فشارهاي رواني حاكم بر تيم بود.
فوتباليست هاي عراقي و به ويژه اعضاي تيم ملي از تنبيه هاي عدي به شدت مي ترسيدند و اين مسئله روي وضعيت رواني شان تاثير بسيار بدي گذاشته بود. از نظر اقتصادي نيز هميشه با مشكل مواجه بودند.
بازيكنان اين تيم و ساير ورزشكاران عراق تصديق مي كنند كه عدي پس از شكست آنها را به شدت شكنجه مي كرد. او روزها و بلكه ماه ها آنها را به زندان مي انداخت و بعد با ميله هاي آهني به جانشان مي افتاد و آنها را كتك مي زد. پس از مدت ها دوباره به سراغشان مي آمد، آنها را به ديوار مي بست و بعد مدت ها آنها را وارونه آويزان مي كرد يا همان طور با بدني پيچيده آنها را محكم مي بست. بعد آنها را به خيابان مي برد و بدنشان را روي زمين سخت مي كشيد تا از پشت شان خون جاري شود. سپس آنها را به داخل فاضلاب پرتاب مي كرد تا مطمئن شود كه زخم هايشان عفوني شده است.
012650.jpg

سمير كاظم مهاجم سابق اين تيم پس از تغيير شرايط سياسي عراق اعلام كرد: «پس از هر مسابقه كمك مربي ها خطاهاي تك تك بازيكنان را شمرده و يادداشت مي كردند. هر خطا به معناي يك ضربه شلاق بود. البته بعدها اين مقدار به دو ضربه شلاق افزايش پيدا كرد. » كاظم در ادامه مي افزايد: «يك بار من و ۱۵ هم تيمي ام به اين دليل كه پس از بازي در دهوك با خود لوازم برقي به بغداد آورده بوديم، تنبيه شديم و هر كدام از ما ۳۲ ضربه شلاق را در كف پاهايمان تحمل كرديم. » يكي ديگر از اعضاي سابق تيم ملي عراق يعني كاپيتان سابق آنها به نام عابد كاظم ماه گذشته اعلام كرد كه عدي روزگاري سر تك تك بازيكنان را به زور از ته مي تراشيد تا به اين ترتيب آنها را تحقير كند. حمد معتقد است كه تيم جوانش خواهد توانست به نتايج خوبي دست يابد. البته همه اينها به امكانات آتي آنها بستگي خواهد داشت. آنها نياز به ساخت استاديوم جديدي دارند. سرمايه هاي ورزشي نيز بايد به طريقي تنظيم شوند كه نياز آنها را برآورده سازند.
حمد مي گويد: «علي رغم منابع مالي بسياري كه در اختيار كميته قرار مي گرفت، تخصيص بودجه به زمينه هاي ورزشي بسيار ناچيز و ناكافي بود. » حمد خودش پسر يكي از بزرگ ترين ملاكان شهر قديمي سامرا است. او ادامه مي دهد: «ما مسئله ساختن يك استاديوم جديد را با كميته ملي المپيك در ميان گذاشتيم، اما آنها هميشه همان جواب هميشگي را مي دادند و مي گفتند كه عراق در وضعيت جنگ قرار گرفته و تحت تحريم قرار دارد. »
عراق در مجموع ۱۵۰ تيم در مناطق مختلف خود دارد، اما استاديوم عمومي بغداد تنها جايي است كه به استانداردهاي بين المللي نزديك است. اين استاديوم تنها چيزي است كه روزهاي بهتري را يادآوري مي كند. ساخت آن در سال ۱۹۶۰ درست هم زمان با ديدار بين تيم عراق و بنفيكاي پرتغال صورت گرفت.
CNN

ورزش و سياست
لبخند رئيس جمهور
طي اين چند روز اخير خبرهايي منتشر شد كه حاكي از سوءاستفاده برخي سياستمداران از ورزش در عرصه سياست بوده. پيشنهاد نمايندگان كنگره ايالات متحده آمريكا مبني بر انجام يك ديدار دوستانه بين تيم هاي ملي اين كشور و عراق را پس از جنگ نفت اخير در منطقه خليج فارس، انجام ديدارهاي دوستانه نظاميان آمريكايي با تيم هاي باشگاهي و محلي دو كشور جنگ زده عراق، افغانستان و. . . مثال هاي گويايي در دخالت سران سياست در ورزش را شاهد باشيم. در ويترين انتقادات و امتيازات يك رجل سياسي «ورزشكار بودن» و «ورزش كردن» مي تواند جاي ويژه اي داشته باشد. وقتي آلبوم عكس زندگي يك زمامدار را ورق مي زنند، كمتر ممكن است به ديدن يك عكس ورزشي او تعجب نكنند و با تحسين نگويند:
012625.jpg

ـ اوه. . . جناب پرزيدنت! شما در جواني ورزشكار هم بوده ايد؟!
هنگام پاسخ دادن به اين گونه سوال هاي تحسين آميز، معمولاً جناب پرزيدنت لبخندي حاكي از غرور و اعتماد به نفس بر لب مي آورد و مي گويد:
«بله. . . بله. . . و هنوز هم ورزش مي كنم. »
يك چنين گفت وشنودي تاكنون به دفعات در برنامه هاي سياسي تلويزيوني يا مصاحبه هاي تبليغاتي رجال سياسي اتفاق افتاده است. اما، راستي چرا بيشتر زمامداران كشورهاي مختلف جهان مايلند و حتي اصرار دارند، كه خود را ورزشكار معرفي كنند و يا ورزشكار جا بزنند؟
رونالد ريگان سواركار ماهري بود. او اكنون به بيماري آلزايمر مبتلاست. مرحوم دنگ شيائو پينگ روزي يك كيلومتر شنا مي كرد. پرنس رينر اسكي باز ماهري بود.
فيدل كاسترو رئيس جمهور كمونيست كوبا بسكتباليستي قهار به شمار مي رفت. ايدي امين رئيس جمهور اسبق اوگاندا بوكسور سنگين وزن بوده است. مصطفي كمال (آتاتورك) قايقراني مي كرد. ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه جودوكار ماهري است.
ميخائيل گورباچف آخرين رئيس جمهور شوروي سابق علاوه بر بوكسور بودن، تنها چند روز پس از انحلال شوروي به رياست فدراسيون بين المللي مشتزني جهان برگزيده شد و. . . البته ديگر سران و سلاطين هم اگر هيچ ورزشي را نتوانند انجام دهند، لااقل براي كسب محبوبيت دست و بالي تكان مي دهند، تا ثابت كنند اهل ورزشند.
البته تنها اين نيست، «ورزش دوست» بودن هم ضلع ديگر اين داستان است. افكار عمومي هم بايد باور كند كه رئيس حكومت نه تنها ورزشكار است، بلكه ورزش دوست نيز است. اثبات اين امر به مراتب آسان تر از نوع قبلي است. كافي است كه جناب ايشان در مجامع ورزشي رقابت هاي بين المللي حاضر شوند يا قهرمانان ملي را كه مورد توجه و علاقه مردمند به حضور بپذيرند و محبت و نوازش فرمايند تا در اين رهگذر مقادير متنابهي محبوبيت به خصوص در ميان جوانان به حساب خود واريز كنند. در كشوري مثل ايالات متحده كه موفقيت كانديداها در گرو جلب سليقه و آراي راي دهندگان است، به همان نسبت كه اگر يك كانديدا با لبخند عميق در ميان اعضاي خانواده خود بايستد و عكس بگيرد، در اذهان و افكار مردم مقيد به اصول اخلاقي و خانوادگي تصور مي شود و راي بيشتري هم كسب مي كند، طبعاً حضور او در مجامع ورزشي هم مي تواند يك مانور حساب شده سياسي محسوب شود و گامي بلند براي هر چه نزديك تر شدن به صندلي هاي رياست!
012635.jpg

از آن گذشته، وقتي اكثريت قريب به اتفاق يك جامعه يا مجموعه انتخابي يا ورزشكارند يا ورزش دوست، چرا نبايد از اين راه ميان بر به جلب آرا پرداخت؟
در انتخابات سال ۱۹۸۰ رياست جمهوري آمريكا، وقتي سالمند بودن رونالد ريگان از طرف رقباي او زير سوال رفت و در دل راي دهندگان بذر ترديد نسبت به سلامتي وي پاشيده شد، بلافاصله ستاد تبليغاتي ريگان نيروي خود را روي رد ايجاد ترديد و اثبات سلامتي او متمركز كرد و وي در درجه نخست روي به ورزش آورد تا به ضرب و زور فيلم ها و عكس هاي ورزشي رونالد به جامعه بقبولاند كه «خاطر آسوده داريد، پرزيدنت در اوج سلامتي است.»

غرور و همبستگي ملي
نگاه كنيد به جوامعي همچون چين، هند، تايلند و. . . اصولاً كشورهاي جنوب شرقي آسيا تا دلتان بخواهد بتخانه دارد و هر بتخانه نيز مزين و مفتخر به هزار و يك نوع بت قد و نيم قد. از بودا بگير و برو تا كنفوسيوس، تالائوسه و الهه هايي مثل شيوا، يشنو و... ديگران. بعضي از الهه ها و بت ها را گاه آن چنان عظيم الجثه ساخته و تراشيده اند كه آدم در برابر آن احساس مي كند مورچه اي بيش نيست. كمترين ضربه و تاثير يك چنين راه و رسمي از بت تراشي و بت پرستي، تثبيت و القاي فرهنگ «پيشوا»خواهي و «رهبر قادر و قاهر»تراشي است كه رهبراني مثل «مائو»، «گاندي» و «نهرو» در اين زمره اند.

حاشيه ورزش
• اجحاف به فوتبال زنان
برخلاف جام جهاني فوتبال مردان كه كشورها براي دريافت و كسب ميزباني اش رقابت تنگاتنگي دارند و گاهي اوقات از حربه هاي مختلف سياسي براي برخورداري از اين شرايط استفاده مي كنند، براي جام جهاني فوتبال زنان تنها دو كشور حاضر به قبول ميزباني شده اند. روز ۲۸ ارديبهشت گذشته، آخرين مهلت براي اعلام آمادگي كشورها بود اما كشورهاي آمريكا و سوئد، تنها درخواست كنندگان ميزباني هستند. بين اين دو كشور هم رقابت سرسختانه اي حاكم نيست زيرا آمريكا شرايط مساعدتري براي ميزباني دارد و اين در حالي است كه آمريكا ۴ سال پيش نيز ميزبان مسابقات قهرماني فوتبال زنان جهان در سال ۱۹۹۹ بود. البته آمريكايي ها كه اين همه مشتاق كسب ميزباني هستند، ۴ سال پيش در فينال چين را شكست دادند و قهرمان جام جهاني شدند. چيني هاي بخت برگشته حدود ۴ سال صبر كردند تا امسال در كشور خودشان از آمريكايي ها انتقام بگيرند اما سارز نگذاشت. تاريخ مسابقات اول تا نوزدهم مهر ماه خواهد بود.

• پخش مستقيم كوهنوردي
پخش مستقيم مسابقات ورزشي در رشته هاي مختلف، امروزه ديگر امري عادي و پيش پا افتاده محسوب مي شود اما براي اولين بار تلويزيون مركزي چين صعود يك گروه كوهنوردي مشترك چين و كره جنوبي به قله اورست را به طور مستقيم پخش كرد. صعود اين گروه به اورست به مناسبت پنجاهمين سالگرد نخستين صعود به آن توسط شرپا تانزيك نورگاي ـ كوهنورد نپالي ـ انجام شد. تيم كوهنوردي صعودكننده را كوهنورداني از منطقه خودمختار تبت چين و كره جنوبي تشكيل مي دادند.

• چرخ هاي ايراني
012630.jpg

دوچرخه سواران ايراني در يكي از مسابقات جام جهاني در استراليا، هفتم و چهاردهم شدند. امير زرگري و عباس سعيدي، نمايندگان ايران از طرف مركز آموزش فدراسيون جهاني در اين رقابت ها حضور داشتند. آنها در قسمت ۴۰ كيلومتر امدادي (مديسين) دو نفره، چهاردهم شدند. امير زرگري در قسمت انفرادي رشته ۱۵ كيلومتر هم در رده هفتم قرار گرفت. البته بخش ۱۵ كيلومتر امسال جزو مسابقات قهرماني نيست. در ۴۰ كيلومتر هم ۱۲ تيم مجاز به حضور در مسابقات جهاني هستند كه ايران با مقام هاي شانزدهمي، نهمي و چهاردهمي براي حضور در اين جمع وضعيت نامشخصي دارد.

• و باز هم سارز
سارز تمام برنامه هاي مختلف ورزشي در شرق آسيا را مختل كرده است. آخرين برنامه اي كه تاكنون براساس شيوع بيماري سارز در منطقه شرق آسيا لغو شد، مسابقات بسكتبال قهرماني زنان آسيا بود كه طبق برنامه مي بايست در تاريخ اول تا ۸ تير ماه در شهر سنداي ژاپن برگزار مي شد. اما بدتر از همه اين بود كه طبق برنامه مسابقات انتخابي المپيك ۲۰۰۴ هم محسوب مي شد. با اين حال قرار است فدراسيون بين المللي بسكتبال (فيبا) و كنفدراسيون بسكتبال آسيا با هماهنگي هم تاريخ و محل برگزاري جديدي را انتخاب و اعلام كنند. ديگر خبر از سارز اين است كه دولتمردان كره شمالي به خاطر پرهيز از خطر ابتلا ورزشكارانش به ويروس بيماري سارز از سفر آنها به پاريس براي شركت در مسابقات تنيس روي ميز قهرماني جهان ممانعت به عمل آوردند. البته كره اي ها مشخص نكرده اند كه بين ورزشكارانشان سارزي دارند يا خير. به جز اين مورد وزارت بهداشت كره شمالي براي جلوگيري از خطر ابتلا ورزشكاران به ويروس بيماري سارز، سفرهاي ورزشي به خارج از كشور را ممنوع اعلام كرده است.

• زائر بي ويزا
اگر مي خواهيد نامتان در فهرستي ثبت شود يا در كنار ورزش كار تبليغاتي ـ چه براي حفظ سلامتي، اقتصادي، مذهبي يا. . . ـ انجام دهيد، اگر قصد كرديد كه از مشهد با دوچرخه برويد كربلا يادتان نرود كه پيش از پول، آذوقه و وسايل سفر، سري به اداره گذرنامه بزنيد تا هنگام خروج به مشكلي مانند معضل علي مداح دچار نشويد، زيرا هنگام خروج از مرز، سفرتان نيمه تمام مي ماند. علي كه ۵۰ روز پيش به قصد زيارت حرم امام حسين(ع) از مشهد عازم كربلا شده بود، در قصر شيرين به اين مشكل برخورد. البته ايشان كمي هم به قول هاي مسئولان تربيت بدني مشهد توجه كرده بود كه گويا نبايد اين كار را مي كرده زيرا آنها گفته بودند تمامي مدارك و مسائل مربوط به انجام اين سفر فراهم شده است اما گويا دوست عزيز ما سراغ نخود سياه ركاب مي زد.

• شناگر زن برزيلي متهم به دوپينگ شد
«لورا آزودو» شناگر زن برزيلي كه براي شركت در مسابقات شناي قهرماني جهان بارسلون و بازي هاي پان امريكن انتخاب شده بود، متهم به دوپينگ و موقتاً از شركت در مسابقات محروم شد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه از ريو دو ژانيرو، اين شناگر در مسابقات شناي قهرماني برزيل تحت آزمايش قرار گرفته بود و انواع داروهاي ممنوعه نيروزا از جمله تستوسترون و استانوزولول در نمونه آزمايش او ديده شد.
تخصص اين شناگر در شناي ۱۰۰ متر پروانه است.
اگر دوپينگ اين شناگر تاييد شود براي چهار سال حق شركت در مسابقات را نخواهد داشت. فدراسيون بين المللي شنا «فينا» هم پرونده دوپينگ اين شناگر را مطالعه و حكم مقتضي راجع به آن را صادر خواهد كرد.
لورا آزودو در آمريكا تحصيل مي كند و در همان كشور تمريناتش را پي مي گيرد. هنوز آزمايش دوم از نمونه آزمايش دوپينگ اين شناگر انجام نگرفته است.

ورزش
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
علم
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |