پنج شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۳- May, 29, 2003
بررسي بحران در روابط آمريكا وعربستان سعودي
پرل هاربر سعودي ها
حملات انتحاري پي در پي در عربستان سعودي عليه آمريكايي ها نظر طنزآميز يك ديپلمات غربي را تاييد مي كند كه گفته بود: هيچكس تاكنون به اندازه سعودي ها آمريكايي نكشته است
آيا باز شدن فضاي سياسي و اجتماعي پادشاهي سعودي و پاگرفتن نهادهاي مدني جوامع پيشرفته در اين جامعه سنتي موازنه روابط آمريكا و عربستان سعودي را دچار اخلال نمي نمايد
013460.jpg

گروه بين الملل، فرزانه روستايي: سه دهه پيش و در اوج جنگ سرد، حكومت شاه ايران، رژيم اسرائيل و عربستان سعودي سه پايه حفظ ثبات و منافع آمريكا در خاورميانه بودند. با فروپاشي رژيم شاه استراتژي سه ستونه آمريكا به دو كشور اسرائيل و پادشاهي عربستان سعودي محدود گرديد. چالش هاي جديدي كه عربستان سعودي از درون با آن مواجه گرديده و نيز اخلال در روابط خارجي پادشاهي سعودي با آمريكا محوريت نقش آمريكا را در منطقه به دولت اسرائيل محدود كرده است. همانطور كه انقلاب ايران كل روابط سياسي نظامي امنيتي منطقه را دچار تحولي اساسي كرد و آرايش جديدي را در نيروهاي داخلي كشورهاي منطقه پديد آورد تغيير در روابط ساختاري درون پادشاهي سعودي نيز كه مهد اسلام و خادم الحرمين است همانند يك دومينو آرام شده به ديگر كشورهاي منطقه نيز سرايت خواهد كرد و زايش ايده ها و تجربه هاي جديدي را از خود باقي خواهد گذاشت.
از سال ۱۹۳۲ كه ملك عبدالعزيز ابن سعود پادشاهي عربستان سعودي را بنيان گذاشت چهار وارث او با بحران هاي متعددي مواجه شده اند. ناصريسم و ناسيوناليسم بحراني بود كه مشروعيت اسلامي ـ عربي اين پادشاهي بسيار سنتي را لرزاند، انقلاب ايران حيثيت اسلامي حاكميت سعودي ها را به چالش طلبيد و صبغه آن را كمرنگ كرد، جنگ ايران و عراق سياست خارجي و ذخاير ارزي سعودي ها را براي هشت سال درگير كرد و مداخله آشكار سعودي ها را در حمايت از صدام حسين و حفظ منافع آمريكا به جايي كشاند كه قتل عام حجاج ايراني را در مكه مشروع كرد و بالاخره، صدام حسين با اشغال كويت و حملات موشكي به مراكز صنعتي و تأسيسات نفتي تماميت ارضي سعودي ها را تهديد كرد.
به نظر نمي رسد هيچ نيرويي همچون موج اسلام گرايي جديد متشكل از وهابيون و سلفي هاي جهادي توانسته باشد بنياد سعودي ها را لرزانده باشد. موجي كه شاخه هاي اجرايي آن هر چند سال يك بار در حوزه هاي متفاوت از جمله در افغانستان عليه روس ها، بوسني، چچن و امروزه با انفجارهاي هدايت شده در خود عربستان، آمريكا، اندونزي و مراكش و كنيا و... آثار جديدي از خود باقي گذاشته و هنوز تجربه جديد مي اندوزند. تا حدي كه برخي از ديپلمات هاي غربي رمز ماندگاري حكومت سعودي ها را راندن اسلام گرايان افراطي به خارج از مرزها دانسته اند، اكنون همان پرندگان شكاري كه از سرپنجه آل سعود پرواز كردند براي تخم گذاري به خود عربستان سعودي بازگشته اند.

ريشه هاي بنيادگرايي اسلامي
بزرگ ترين امتيازي كه عربستان سعودي در ميان كشورهاي خاورميانه از آن برخوردار است مسئوليت حفاظت از مراكز اسلامي مكه و مدينه است. اما بزرگ ترين امتياز جهاني سعودي ها برخورداري از درآمدهاي كلان نفت و ۲۵ درصد از كل ذخاير نفتي جهان است. حكام سعودي پيوسته سعي داشته اند بين اين دو امتياز ارتباط برقرار نمايند. حمايت مالي از جبهه ايمان و مبارزه جهاني با كفار در سرلوحه سياست خارجي سعودي ها قرار گرفت. عينيت اين خط مشي در نظام دوقطبي جنگ سرد حمايت همه جانبه از جبهه غرب و ضديت همه جانبه با جبهه كفر يعني بلوك شرق و اتحاد شوروي بود. سردمداران اين دو جبهه هركه باشند براي سعودي ها فرق نداشت. ميليون ها دلار سعودي در دوران حكومت ريگان صرف مبارزات ضدكمونيستي در آمريكاي لاتين شد. با حمله شوروي به افغانستان در ۱۹۶۹ پادشاهي عربستان سعودي تأمين مالي عقبه مبارزه عليه كمونيسم در افغانستان را براي بيش از يك دهه دربست به خود اختصاص داد و تسهيلات قابل توجهي براي اعزام جوانان و طلاب وهابي به جبهه هاي نبرد فراهم كرد. در جريان جنگ ايران و عراق نيز با ميلياردها دلار پشتيباني مالي از خريدهاي تسليحاتي حكومت صدام عليه مجوس هاي شيعه ايراني حمايت كرد.
سعودي ها از گروه هاي اسلامي متعددي در كشورهاي اسلامي حمايت كرده بودند اما حمايت از جهاد عليه شوروي ـ البته بدون توجه به اينكه خط مشي آن را آمريكايي ها تعيين مي كردند ـ و درگير شدن در برپايي ده ها اردوگاه تعليماتي در خاك افغانستان، پاكستان و امارات جدي ترين اقدام خارجي حكومت عربستان سعودي از تاريخ برپايي بوده است. هزاران جوان سعودي و ده ها هزار نفر از ديگر كشورهاي اسلامي در اين اردوگاه ها تعليم نظامي ديدند. بن لادن ۲۱ ساله فقط يكي از اين جوانان پرشور بود. جنگ در افغانستان بنيان هايي را برپا كرده بود كه پايان جنگ آنها را تعطيل نكرد. سازماندهي عرب افغان هايي كه جهاد در افغانستان را هدايت مي كردند پس از خروج شوروي از افغانستان به برپايي مدارس ديني حقانيه در سراسر پاكستان و نيز در كشمير و بعضاً در هند منجر شد. همان مجاهدان نستوه پس از دو سه سال موجي آفت گونه از پاكستان و جنوب افغانستان به سمت مناطق مركزي افغانستان به راه انداختند و آن را «جنبش طالب ها» ناميدند كه بعداً به طالبان شهرت يافتند و حكومت مركزي را در افغانستان به دست گرفتند. عرب افغان ها به تدريج از بوسني سر درآوردند و در مقاومت عليه صرب ها كشته و زخمي شدند. با ورود به چچن تجربيات نظامي حساس خود را در اختيار مبارزان چچن قرار دادند. در نبرد چچن ها عليه روسيه و در مقاومت هاي سرسختانه مبارزان گروزني ايستادگي كردند. همان جنبش از الجزاير و بالي اندونزي سر درآورد. به تدريج فعال ترين سرشاخه هاي عرب افغان هاي جهادي از كشورهاي مختلف اسلامي به رهبري بن لادن كه اكنون ۴۰ ساله است سازماني قدرتمند به نام القاعده را بنا گذاشتند كه سر شاخه هاي مختلف آن را مجاهداني با مليت هاي اردني، مصري و سعودي برعهده داشتند.
تا پايان جهاد در افغانستان، جنبش جهادي جوانان وهابي مورد حمايت دولت سعودي از طريق نظاميان ارتش پاكستان زير نظر مستشاران آمريكايي مقيم پاكستان و كارشناسان سيا فعاليت مي كردند. تشكيل حكومت فوق ارتجاعي طالبان عينيت اجتماعي اقتصادي همان ديدگاهي بود كه مدارس حقانيه پاكستان را بنيان گذاشت و در خلال نبرد عليه شوروي آرزوي پياده كردن آن را داشت. اقدامات افراطي حكومت طالبان در زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي حساسيت بين المللي عليه اين رژيم را افزايش داد و زمينه ساز انزوا و فاصله گرفتن عرب افغان ها از آمريكا شد. در پي اشغال كويت و شكل گيري قواي متحدين براي بيرون راندن صدام حسين از خاك كويت آمريكايي ها مجوز استقرار در خاك عربستان سعودي را دريافت كردند.
استقرار آمريكايي ها در سرزمين مقدس مخالفت اقشاري از روحانيون وهابي را سبب گرديد. بن لادن يكي از همين وهابيون است كه طي نامه اي به فهد واگذاري پايگاه به آمريكايي ها را فروش اراضي سرزمين مقدس مسلمانان به آمريكا ناميد و طغيان علني عليه حاكميت سعودي را آغاز كرد. به دليل نوشتن همين نامه بود كه به دستور فهد تابعيت سعودي را از او سلب كردند. بيرون راندن آمريكايي ها از سرزمين مقدس همواره يكي از موضوعات اصلي است كه در نامه هاي القاعده و بن لادن به آن اشاره مي شود.
حملات ۱۱ سپتامبر به يكباره روابط سه جانبه القاعده، عربستان سعودي و آمريكا را با تحول اساسي مواجه ساخت.
013465.jpg

تحقيقات اوليه نشان داد ۱۵ نفر از ۱۹ عامل انتحاري حملات ۱۱ سپتامبر تابعيت سعودي داشته اند. موجي از حملات راديو تلويزيوني در آمريكا عليه سعودي ها به راه افتاد. خانواده هاي قربانيان اين حادثه با شكايت عليه دولت عربستان سعودي و سه نفر از اعضاي ارشد خاندان سلطنت خواستار پرداخت يك ميليارد دلار غرامت از دولت سعودي شدند. فصل جديدي در روابط آمريكا و عربستان سعودي گشايش يافت كه عواقب سياسي اقتصادي قابل توجهي را در روابط دو كشور از خود باقي گذاشت و همچنان از خود باقي مي گذارد.
محافظه كاران جديد آمريكايي كه از دور اول رياست جمهوري جورج بوش پسر اداره كاخ سفيد، پنتاگون و وزارت خارجه آمريكا را برعهده دارند بر آن شدند تا از فضاي ضدعربي ـ سعودي و ضداسلامي افكار عمومي آمريكا پس از ۱۱ سپتامبر حداكثر بهره برداري را بنمايند. اين محافظه كاران همگي همان هايي هستند كه هر چند وقت يك بار نامه اي به رئيس جمهور آمريكا مي نويسند و سفارش دولت اسرائيل را مي نمايند. دو ماه قبل از برگزاري اولين سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر اطلاعيه جمعي از مشاوران غيردولتي وزارت دفاع به دفتر سياست هاي دفاعي پنتاگون تحويل داده شد. به قول اكونوميست، گله اي از ژنرال هاي بازنشسته، وزير خارجه هاي قبلي از جمله كيسينجر، و معاون رئيس جمهور سابق در چنين هيأت مشاوره اي حضور و بر تدوين اطلاعيه نظارت داشته اند. در اين اطلاعيه كه بعداً نسخه اي از آن به واشنگتن پست درز كرد «عربستان سعودي دشمن شماره يك، شر بزرگ، محرك اصلي و خطرناك ترين دشمن آمريكا در خاورميانه» معرفي شده بود.
عربستان «عضو فعال هر زنجيره تروريستي» معرفي شد «از برنامه ريزان تا حاميان مالي و از كادر تا سرباز پياده و از ايدئولوگ تا عقبه حملات». در اين اطلاعيه توصيه شد كه مقام هاي رسمي آمريكا اولتيماتومي را به در خانه آل سعود بفرستد مبني بر اينكه: «يا دست از حمايت تروريسم بردار يا حوزه هاي نفتي ات اشغال و اموالت در آمريكا مصادره مي شود. » لحن اطلاعيه و درز عمدي آن به واشنگتن پست به قدري صريح و در عرف ديپلماتيك توهين آميز بود كه رامسفلد و پاول وزراي دفاع و خارجه آمريكا از آن تبري جستند و گفتند كه اطلاعيه موضع رسمي دولت آمريكا نيست. بعداً معلوم شد كه لارنت مورويك از سازمان غيردولتي رند اين نامه را تحرير كرده است. انتشار اين نامه كه جنبه اجرايي نداشت فقط فضاي سياسي واشنگتن را نسبت به عربستان سعودي بيان مي كرد.
با طرح شايعاتي مبني بر اينكه روسيه هم مي تواند در تأمين انرژي آمريكا جايگزين سعودي ها باشد و رژيم آتي عراق دوست نزديك آمريكا خواهد بود موج جديدي عليه عربستان به راه افتاد مبني بر اينكه: رياض به زودي نقش خودرا در سياست خارجي آمريكا و بازار جهاني نفت از دست خواهد داد. به يكباره نامه ديگري از دايره مشاوران محافظه كار جديد وزارت دفاع منتشر شد كه در آن توصيه شده بود «به نفع آمريكا است كه تجزيه عربستان سعودي را در دستور كار قرار دهد و استان هاي شيعه نشين و حوزه هاي نفتي شرق اين كشور را از خاك اصلي جدا كند. » اين بار، وزير دفاع آمريكا در عكس العمل نسبت به انتشار اين نامه اصرار چنداني بر مواضع رسمي و حمايت از متحد قديمي آمريكا به عمل نياورد. بي ترديد احتمال توقيف دارايي، تجزيه خاك، و اشغال اراضي عربستان سعودي بسيار ضعيف است اما انتشار اين نامه حاوي يك پيام بود و آن اينكه سياست خارجي آمريكا حاشيه اي دارد كه به سعودي ها مي گويد براي سرپا ايستادن، هميشه روي حمايت آمريكا حساب باز نكنيد.
يك ضرب المثل آمريكايي براي بيان آرزوي خوشبختي مي گويد، اميدوارم ازدواج كني و به ماه عسل بروي يا سفري به عربستان سعودي داشته باشي. اين ضرب المثل از روابط بسيار گرم و صميمي ۶۰ ساله عربستان و آمريكا حكايت دارد. روابطي كه بر اساس آن سفر به عربستان براي هر آمريكايي روزهاي خوش و درآمد كلان به بار مي آورد. با وجود چنين سوابقي، بعد از حملات ۱۱ سپتامبر و اعمال دستگيري هاي گسترده بسياري از دانشجويان سعودي از ترس تعقيب و دستگيري به آمريكا بازنگشتند. اليت سياسي عربستان سعودي به صورت عمده در دانشگاه هاي معتبر آمريكا از جمله UCLA، USC درس خوانده اند. آنها روش زندگي آمريكايي ها، كالاي آمريكايي و بيسبال آمريكايي را ترجيح مي دهند ولي وقتي در عربستان هستند روزي پنج وعده نماز مي خوانند. آنها آمريكا را رهبر نظام بين الملل مي دانند. همين اليت سياسي پس از ۱۱ سپتامبر با موانع دريافت ويزا مواجه شدند، گمرك آمريكا آنها را مي آزارد و وحشت از اينكه FBI دور از چشم ديگران آنها را بربايد يا اموالشان در آمريكا ضبط شود رفت وآمدشان را به آمريكا محدود كرده است. اعضاي خانواده هاي اشرافي و ثروتمند سعودي از توهين كارمندان دون پايه گمرك و تضييقاتي كه در فرودگاه ها عليه آنان اعمال مي شود، شكايت دارند. آنها مي توانند به سوئيس، انگلستان يا هر كشور ثروتمند و لوكس ديگري سفر و در آنجا اقامت كنند، اما به صورت سنتي آمريكوفيل هستند و به خصوص ايالات گرم جنوب غربي آمريكا را ترجيح مي دهند. همين فشارها روابط مالي و تجاري دو طرف را در منگنه قرار داده است. ادامه محدوديت هاي فوق مي تواند به افزايش احساسات ضدآمريكايي در عربستان و رشد احساسات ضد آمريكايي در عربستان سعودي منجر شود.

هيچ كس به اندازه سعودي ها آمريكايي نكشته است
قبلاً نيز انفجارهايي در خاك سعودي مستشاران آمريكايي را به كشتن داده بود. كارشناسان سيا اين حملات را تمرين يا دست گرمي القاعده براي اجراي حملات اساسي تر به منافع آمريكا دانسته اند. در جريان دو انفجار در مركز تسهيلات نظاميان آمريكا در رياض ۱۹۹۵ جمعاً ۲۴ آمريكايي كشته شدند. حمله به ناو آمريكايي USS Cole در يمن در سال ۲۰۰۰ نيز ۱۶ كشته بر جاي گذاشت.
در كليه اين موارد شبكه اي مرموز و منسجم و با پشتيباني بسيار دقيق انفجارها را هدايت مي كرده است. آمار كشتار آمريكايي ها در سرزمين مقدس به همين چند عمليات ختم نشد.بعد از انفجارهاي ۱۱ سپتامبر، حملات دو هفته پيش كه در آستانه ورود كالين پاول وزير خارجه آمريكا در رياض صورت گرفت مهمترين عمليات پرستيژي القاعده عليه منافع آمريكا بوده است. در جريان اين سفر پاول قرار بود پيرامون طرح صلح جديد خاورميانه با ملك عبدالله مذاكره كند. قبل از ورود پاول سازمان هاي اطلاعاتي انگليس با دريافت اطلاعات پراكنده اي كه نتوانستند آن را تحليل كنند از اتباع انگليس در سعودي خواسته بودند خود را در منازل زنداني كنند.
آمريكايي ها نيز هشدارهايي دريافت كرده بودند و با اعزام يك كارشناس ضد تروريسم از وزارت خارجه، و يك مشاور شوراي امنيت ملي به رياض از سعودي ها خواستند اقدامات امنيتي را تشديد كنند. ماموران امنيتي سعودي زيربار نرفتند واعلام كردند اقدامات امنيتي كافي است. وزارت خارجه آمريكا اول ماه مه نسبت به انجام حملات جديدي هشدار داد. ۶ مه يك خانه تيمي القاعده با انبوهي از سلاح و مواد منفجره در حوالي مجتمع مسكوني آمريكايي ها كشف شد. ظاهراً ساكنان اين انبار اسلحه نيز هشدارهايي دريافت كرده بودند زيرا با حمله پليس سعودي همه موفق به فرار شدند. ۱۳ مه و دقيقاً همزمان با ورود پاول حملات سه گانه القاعده كليه محاسبات امنيتي را نقش بر آب كرد.
دورتادور مجتمع مسكوني لوكس الحمراء با يك ديوار بتني ده متري حفاظت مي شد و سه دروازه و ايستگاه بازرسي ساختمان محل اقامت آمريكايي ها را حفاظت مي كرد.
با انفجار اولين دو ماشين بمبگذاري شده دروازه اول متصل به ديوار بتني گشوده شد. سرنشينان ماشين دوم همچون فيلم هاي هاليوودي با شليك به سوي محافظان مجتمع به دومين دروازه رسيدند و خود و ايستگاه بازرسي را منفجر كردند. كاميون بمبگذاري شده اصلي با عبور از اولين و دومين پست بازرسي منفجر شده خود را به ساختمان اصلي محل اقامت آمريكايي ها رساند و مجتمع مسكوني اصلي چهار طبقه بزرگ را به گلوله اي از دود و آتش تبديل كرد.
شدت انفجار به حدي بود كه ۱۵۰ ساختمان ديگر از مجتمع مسكوني الحمراء ويران شد و گفته مي شود حتي شيشه هاي كاخ ملك عبدالله نيز به شدت لرزيد. در جريان اين انفجار ۳۴ نفر كشته شدند كه ۸ نفر از آنها آمريكايي بودند. ۹ نفر عامل انتحاري نيز كه اين عمليات را هدايت كردند همگي كشته شدند. رابرت جردن سفير آمريكا در عربستان سعودي كه نتوانسته بود سعودي ها را به تشديد اقدامات امنيتي قانع كند طي مصاحبه اي با خبرگزاري ها اعلام كرد، سلسله حملات انتحاري رياض در آستانه ورود پاول اگر ۱۱ سپتامبر سعودي ها نباشد بي ترديد پرل هاربر آل سعود بوده است. فرداي انفجارها امير عبدالله در تلويزيون حاضر شد و طي نطقي بي سابقه عاملان اين انفجار را جنايتكار و قصاب ناميد. اظهارات عبدالله با سخنراني بوش بعد از ۱۱ سپتامبر مقايسه شده است كه گفت هر كس با ما نيست عليه ماست.
انفجارهاي به دقت زماندهي شده رياض همزمان با ورود پاول، دولت سعودي را با معضلي لاينحل مواجه ساخت. شوراي علماي سعودي كه شبكه اي از روحانيون و واعظان وهابي را در سراسر جهان هدايت مي كند و بر مدارس مذهبي نظارت دارد براي ياري دولت وارد صحنه شد و با صدور اعلاميه شديداللحني حرام بودن اين حملات را اعلام كرد.
در اين اطلاعيه آمده بود: اين حملات مخالف قوانين اسلامي بود زيرا تقدس سرزمين مسلمانان را نقض كرد، بي گناهان را درمعرض ترور قرار داد، كساني را كه تحت حمايت حاكم مسلمان بودند قتل عام نمود، توده هاي مردم را به وحشت واداشت، اموال ملت را ويران ساخت و از همه بدتر خودكشي حرام است. از ديدگاه ناظران غربي تباين چنداني بين ادبيات اين اعلاميه بااطلاعيه هاي بن لادن و القاعده وجود نداشت زيرا القاعده نيز پيوسته اعلام مي كند كه حضور كفار آمريكايي در سرزمين مقدس اسلام حرام و نقض حرمت مركزيت اسلام است. در هر حال انجام حملات انتحاري پي در پي در عربستان سعودي عليه آمريكايي ها نظر طنزآميز يك ديپلمات غربي را تاييد مي كند كه گفته بود: هيچكس تاكنون به اندازه سعودي ها آمريكايي نكشته است! برخي از كارشناسان مسائل عربستان از جمله حميد احراري عضو يك مركز مطالعات استراتژيك در آمريكا معتقد است زمان اجراي اين عمليات و ويژگي خاص آن تصادفي انتخاب نشده است. به نظر مي رسد حملات انتحاري رياض به صورت همزمان چند هدف را اشاره رفته است.
۱ - اقدام براندازانه براي سرنگوني حاكميت آل سعود:
انفجارهاي رياض در شرايطي صورت گرفته است كه آمريكايي ها بعد از عمليات در افغانستان و عراق ممكن است عربستان سعودي را اصلي ترين مركز حمايت و صدور تروريسم اعلام نمايند. در شرايطي كه آمريكايي ها اعلام كرده اند پايگاه هوايي خود را از عربستان برمي چينند حملات تروريستي ممكن است عزم جديدي را براي انتظام امور در عربستان سعودي پديد آورد. مركز عزم جديد ممكن است حمايت بيشتر و علني تر از پادشاهي سعودي عليه تروريست ها باشد. در شرايطي كه جو ضد آمريكايي افكار عمومي كشورهاي منطقه را به شدت تحت تاثير قرار داده است، افزايش روابط آمريكا و عربستان مشروعيت داخلي و اعتبار منطقه اي اين كشور را با دردسر مواجه مي سازد. در چنين شرايطي بعد از اسرائيل، دولت رياض دومين كشوري است كه مورد حمايت همه جانبه آمريكايي ها خواهد بود.
۲ - تلاش براي حفظ هسته هاي القاعده:
013470.jpg
تقديم به خانواده هاي شهداي حملات انتحاري
تقديم به خانواده هاي محترم عزادار آمريكايي

اخباري حاكي از آن است كه بعد از سرنگوني صدام حسين دولت آمريكا مشغول مذاكره با سعودي ها پيرامون تشكيل يك كميته مشترك ضد عمليات وفعاليت هاي تروريستي بوده است. قرار بود ۹ نفر عضو ثابت اين كميته ۱۹ نفره مستشاران آمريكايي و كارشناسان CIA باشند. احتمالاً يكي از اهداف سفر پاول نهايي كردن مذاكرات پيرامون تشكيل اين كميته مشترك بوده كه بي ترديد محل استقرار آن نيز عربستان سعودي تعيين مي شد. از مجموع ۸ كشته آمريكايي ۶ نفر از آنها كارمند كمپاني ونيل بوده اند. اين كمپاني آمريكايي خدمات نظامي، امنيتي و اطلاعاتي براي وزارت خارجه و وزارت دفاع آمريكا انجام مي دهد. ونيل يك پروژه ۸۰۰ ميليون دلاري براي تعليم نيروهاي نظامي و گارد ملي عربستان سعودي را به خود اختصاص داده است. فعاليت هاي ونيل ظاهراً همان فعاليت سازمان جاسوسي آمريكا CIA است كه تحت پوشش انجام مي گيرد. در صورت توافق آمريكايي ها و دولت عربستان سعودي براي تشكيل كميته مشترك ضد تروريسم و فعاليت هاي تروريستي احتمالاً ونيل مسئوليت هاي اجرايي و اطلاعاتي امنيتي كميته را بر عهده مي گرفت. هدف قرار دادن ساختماني كه تعدادي از چهار هزار كارمند ونيل در آن اقامت داشته اند شناسايي دقيق هدف از سوي القاعده و همچنين اطلاع بن لادن از روابط دروني سعودي ها را آشكار مي سازد. به نظر مي رسد مذاكرات نهايي دولت سعودي و آمريكا براي تشكيل اين كميته به نتيجه نرسيد. انفجارهاي رياض عكس العمل القاعده به تشكيل اين كميته و نيز پيامي براي دولت سعودي و نيز براي مستشاران و كمپاني هاي اجير آمريكا بود. حملات ۱۳ مه القاعده مي تواند پيش دستي براي شكل نگرفتن اين كميته و نهايي نشدن مذاكرات باشد. در صورت تشكيل اين كميته بي ترديد كليه سلول هاي القاعده با فشار امنيتي فوق العاده آمريكايي - سعودي مواجه و حتماً نابود مي شد. دولت سعودي پيام القاعده را دريافت كرده است. دست به سر كردن آمريكايي ها در تشكيل اين كميته دقيقاً به همين موضوع اشاره دارد.
جدل با سعودي ها بعد از هر انفجار
چند روز پس از انفجار يك مركز آمريكا در عربستان بحث جديدي بين دو طرف در مي گيرد. كارشناسان سيا و FBI به سعودي ها اصرار مي كنند كه اجازه دهند ماموران آمريكايي خود رأساً شواهد و مدارك كشف شده را بررسي كنند. سعودي ها همواره از همكاري با آمريكايي ها امتناع داشته اند. پس از انفجار در برج هاي خبر و ظهران و در سال  ۱۹۹۵ رياض درخواست آمريكا را براي بازجويي از متهمان دستگير شده نپذيرفت. پس از اصرار زياد، ماموران امنيتي سعودي به نمايندگان CIA و FBI اجازه داده اند از پشت شيشه بازجويي ها را فقط تماشا كنند. با وجودي كه چندين نفر پس از انفجار ظهران بازداشت شدند هيچيك از متهمان به دستگاه قضايي آمريكا تحويل داده نشدند.
همانطور كه در مقاله شماره قبل تحت عنوان «معماي يك خاندان» به آن اشاره كردم قوام حكومت عربستان سعودي از وحدت سياسي و ايدئولوژيك قبيله آل سعود با قبيله عبدالوهاب ناشي شده است. سلطه سياسي نظامي با آل سعود و هژموني ايدئولوژيك جزيرةالعرب با وهابي هاست. سعودي ها حكومت مي كنند و وهابي ها كه مسئوليت اداره نهاد مذهب و موسسات و مدارس مذهبي را بر عهده دارند مشروعيت حكومت را تعريف، توليد، و تاييد مي كنند. امروزه وهابي ها يا موتور مولد مشروعيت مذهبي سياسيون با چالش هايي از درون مواجه شده است. ده ها هزار طلبه جوان وهابي عقبه سازمان القاعده و جهاد اسلامي و از حاميان بن لادن هستند. اينان نه تنها از حمله به مراكز تجمع آمريكايي ها حمايت مي كنند بلكه آن را مي ستايند. بر عكس روحانيون ارشد وهابي يا آخوندهاي ارشد دولتي كه به نوك هرم قدرت سياسي نزديك هستند همانند مقام هاي رسمي هيأت دولت حمله به آمريكايي ها را محكوم مي كنند. نسل جديد طلاب جوان وهابي يا فارغ التحصيلان مدارس و دانشگاه هاي اسلامي عربستان سعودي مواضع سياسي روحانيون ارشد نزديك به دولت را قبول ندارند و در مواردي حتي به مخالفت رسمي با فتاوي آنان برمي خيزند و از حمايت مردمي قابل توجهي نيز برخوردارند. دولت عربستان سعودي در تعامل با آمريكايي ها بالاجبار مواضع سياسي اسلاميون جوان را مورد ملاحظه جدي قرار مي دهند و از اتخاذ خط مشي هايي كه حساسيت سياسي اجتماعي آنان را برمي انگيزد و آنها را به تظاهرات خياباني بكشاند اجتناب مي كنند.
مقام هاي عربستان سعودي از ترس همين طلاب وهابي جوان و اسلاميون افراطي از تحويل متهمان انفجارها به آمريكايي ها امتناع كرده و حتي اجازه بازجويي از دستگيرشدگان را نداده اند. بعد از انفجار سفارتخانه هاي آمريكا در تانزانيا و كنيا در ۱۹۹۸ ماموران FBI با اجازه مقام هاي رسمي اين دو كشور براي چند هفته از ۱۳ دستگير شده حملات بازجويي كردند ونهايتاً چهار نفر به مشاركت مستقيم در انفجارها متهم شدند و به آمريكا انتقال يافتند. اين چهار نفر در دادگاه هاي آمريكا به حبس هاي طولاني محكوم گرديدند. بازجويي FBI و مأموران CIA از جوانان مسلماني كه با ذهنيت جهاد در راه خدا خطر كرده و جان خود را در راه اشاعه اسلام و به زعم خود نبرد عليه كفار آمريكايي فدا نموده اند مشروعيت مذهبي حاكمان سياسي سعودي را زايل مي نمايد. بي ترديد در صورتي كه متهمان انفجار ظهران، و رياض تسليم آمريكايي ها مي شدند درگيري هاي دروني روحانيون وهابي نيز افزايش مي يافت و به رويارويي روحانيون سنتي و اسلامگرايان جوان افغانستان و بوسني ديده منجر مي گرديد. لازم به يادآوري است كه در پي اعتراض طيف هايي از وهابيون به استقرار آمريكايي ها در سعودي و به تبع آن دستگيري چند نفر از روحانيون معترض، اعتراضات شديد مردمي در بُريده مركز سنتي حمايت از آل سعود و واتيكان عربستان سعودي به خيابان ها كشيده شد.
عامل ديگري نيز حساسيت شهروندان سعودي را نسبت به آمريكا و هرگونه معامله اي با آمريكا برمي انگيزد. وهابيون سعودي خود و حاكمان آل سعود را رهبران جهان اسلام مي دانند. بر اساس ذهنيت اين وهابيون و ذهنيتي كه بسياري از شهروندان عربستان دارند، حكومت عربستان سعودي به واسطه اداره مكه و مدينه، بزرگ كشورهاي جهان اسلام و ريش سفيد منطقه خاورميانه محسوب مي گردد. ادامه بحران فلسطين و اقدامات دولت اسرائيل بر چنين ذهنيتي فشار وارد مي آورد تا اقدامي در جهت رهايي ملت فلسطين از چنگ اسرائيلي ها صورت پذيرد. بعد از شروع به كار شبكه هاي خبري عرب، مسلمانان منطقه خليج فارس از اين امكان برخوردارند كه روزانه گاهي تا ۱۸ ساعت در جريان اخبار مستقيم خبرنگاران و فيلمبرداران از اراضي اشغالي و همچنين از شهرهاي اسرائيل قرار گيرند. ادامه انتفاضه و سركوب فلسطيني ها غرور همه شهروندان عربستان سعودي را جريحه دار و انجام هر حمله انتحاري عليه يهوديان اسرائيلي اين جراحات را التيام مي بخشد. به نظر مي رسد همه شهروندان سعودي از اقشار ثروتمند و فقير و نيز اشرافي و وهابي در ضديت با اسرائيل، حمايت از فلسطين و شريك دانستن آمريكا در جنايات اسرائيل وحدت نظر دارند. ضديت با اسرائيل و يهود عامل وحدت بخش جامعه عربستان سعودي است. يكي از اساسي ترين عوامل مقبوليت بن لادنيسم در عربستان سعودي سوار شدن القاعده بر همين موج احساسات ضد يهودي و به تبع آن ضد آمريكايي است.
زمينه هايي در عربستان سعودي وجود دارد كه مبارزه جهاني آمريكا با تروريسم به مبارزه عليه اسلام تفسير مي گردد. مبارزه اي كه «اسلام فوبيا» را در جوامع غربي گسترش مي دهد و به تحقير مسلمانان منجر مي گردد. تا زماني كه تلقي جامعه سعودي از سياست خارجي آمريكا و سكوت آل سعود حمايت از اسرائيل را به ذهن مردم متبادر مي سازد هر حمله اي عليه منافع آمريكا با حمايت اقشار وسيعي از مردم مواجه مي گردد. احتمالاً همين عاملي است كه بر اساس آن آمريكايي ها سعودي ها را متهم مي كنند مبارزه باتروريسم و غرس سر شاخه هاي القاعده را جدي نمي گيرد. پس از انفجارهاي دو هفته پيش رياض، يك سايت  اينترنتي كاريكاتوري از يك شخصيت سعودي منتشر كرد كه تلقي آمريكايي ها از سعودي ها را نشان مي داد. در اين كاريكاتور شخصيت سعودي، شتابان دو دسته گل بزرگ در زيربغل چپ و راست خود داشت. روي يكي از دسته گل ها نوشته شده بود تقديم به خانواده محترم عزادار آمريكايي و روي دسته گل دوم نوشته بود تقديم به مجاهدان حملات انتحاري القاعده كه به شهادت رسيده اند.
سر حلقه روابط آمريكا و عربستان سعودي
دو يا سه دهه پيش عربستان سعودي جمعيت بسيار كمتر و درآمد نفتي بسيار بيشتري داشت. اين دو عامل فرمول ساده اي را در معادله روابط اقتصادي آمريكا و عربستان سعودي شكل مي داد؛ نفت فراوان و ارزان سعودي راهي بازارهاي آمريكا مي شد و پس از آن، دلارهاي نفتي حاصل از فروش نفت نيز براي خريد يا ذخيره در بانك ها در آمريكا باقي مي ماند. بنابر برخي از آمار بين ۴۰۰ تا ۶۰۰ ميليارد دلار از سرمايه هاي عربستان سعودي در آمريكا استقرار يافته است. علاوه بر اين ۲۰۰ خانوار سعودي هر يك معادل ۲۰۰ ميليون دلار ثروت خانوادگي خود را در آمريكا نگهداري مي كنند.
در سال ۱۹۹۹ حجم صادرات عربستان به آمريكا ۹/۶ ميليارد بوده است كه ۶/۶ ميليارد دلار آن صرف خريد كالا از خود آمريكا شد. در خلال سال هاي ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۶ حدود ۴۹ ميليارد دلار صرف خريد تسليحات از آمريكا شده است. ۲۳ ميليارد دلار از اين خريد فقط طي سال هاي ۹۶-۱۹۹۱ صورت گرفته است. بنا بر گزارش مركز تحقيقات كنگره آمريكا، به صورت متوسط بين ۳۵ تا ۴۰ هزار آمريكايي متشكل از نظامي و كاركنان شركت هاي مقاطعه كاري همواره در عربستان سعودي شاغل بوده اند. از قبل چنين رابطه اي، ۶۰۰۰ عضو خاندان سلطنتي عربستان سعودي حجمي معادل ۴۰ درصد از درآمد نفتي اين كشور را تاكنون به خود اختصاص داده اند. تايمز لندن هفته گذشته نوشت: در بررسي روابط ۶۰ ساله عربستان سعودي و آمريكا همين كافي است كه دو طرف طي سال ها معامله اي را هدايت مي كرده اند. آمريكا نفت عربستان سعودي و رياض اطمينان از تداوم سلطنت چند هزار شاهزاده خوشگذران بر عربستان را دريافت مي كرده است. از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۶۵ هر ساله عربستان سعودي ۱۹ درصد توليد نفت خام خود را افزايش داده تا به ظرفيت توليد روزانه ۸ ميليون بشكه نفت خام در روز رسيده است. علاوه بر آن سعودي ها براي ثابت نگه داشتن قيمت نفت همواره ميليون ها بشكه نفت شناور را در مجاورت سهميه سالانه اوپك نگه داشته اند. سعودي ها متناسب با سياست خارجي آمريكا شيرهاي نفت خود را شل و سفت كرده اند. بزرگ ترين مانور تاريخي آنان پمپاژ اقيانوسي از نفت به بازار جهاني در سال هاي آخر دهه ۸۰ بود كه منجر به كاهش شديد قيمت نفت شد. مانور سعودي ها اقتصاد بحران زده اتحاد شوروي را در سراشيبي سقوط قرار داد كه به سرنگوني كمونيست هاي كافر شوروي منجر شد. با كاهش قيمت نفت به كمتر از ۱۰ دلار در هر بشكه اقتصاد وابسته به نفت جمهوري اسلامي ايران نيز كه فشار ناشي از چند سال جنگ را تحمل مي كرد دچار بحران فزاينده اي شد و نهايتاً به ختم خود جنگ منجر گرديد كه آمريكا و سعودي از پايان آن حمايت مي كردند.
بهره مندي آمريكا از ظرفيت توليد انبوه نفت عربستان سعودي به عنوان ابزاري سياسي جهت تحت فشار قرار دادن اتحاد شوروي يكي از حساس ترين نقاط همكاري تاريخي آمريكا و سعودي هاست.
• • •
حال با مورد ملاحظه قرار دادن سابقه اي طولاني از همكاري سياسي، نظامي، اقتصادي و نيز هماهنگي هاي بين المللي و منطقه اي بين آمريكا و عربستان سعودي بايد پرسيد:
۱ - آيا اسلامگرايان وهابي توانايي برهم زدن موازنه روابط واشنگتن ـ رياض را دارند؟
۲ ـ با توجه به اينكه سه ويژگي فضاي بسته سياسي، كاركردهاي جامعه سنتي، و درباري گوش به فرمان ثبات بهره وري آمريكا از اين پادشاهي را ميسر ساخته، آيا باز شدن فضاي سياسي و اجتماعي اين كشور و بنيانگذاري نهادهاي مدني جوامع پيشرفته، موازنه روابط آمريكا و عربستان سعودي را دچار اخلال جدي نمي نمايد؟ آيا با صراحت به اين پرسش مي توان پاسخ داد كه آمريكايي ها واقعاً خواهان اصلاحات سياسي و اجتماعي در عربستان هستند.
۳ـ اگر اصلاحات در پادشاهي سعودي از ديد آمريكايي ها يك «بايد» الزام آور است كه هر بار در ديدار با عبدالله بر آن اصرار مي ورزند، منظور كاخ سفيد از اصلاحات در عربستان، اصلاح كدام يك از روابط ساختاري سياسي ـ اقتصادي است.

نگاه اول
سلسله مراتب قدرت جهاني
احسان نقويان
قبل از حمله آمريكا به عراق برخي براي ابراز و تجديد دشمني اصول گرايانه خود با «آمريكاي جهانخوار» همواره اعلام مي كردند كه عراق، ويتنام ديگري براي كشور عموسام خواهد بود. و بغداد را گردابي سخت براي آمريكايي ها تصور مي كردند و پيش بيني كرده بودند كه جنگ به طول انجامد و نيروهاي ايالات متحده در يك جنگ فرسايشي توان خود را از دست داده و با سرافكندگي سرزمين صدام را ترك كنند. اما كاملاً مشهود بود كه اين طور نخواهد شد زيرا در چهره جورج بوش در ضرب الاجل ۴۸ ساعته به عراق كاملاً مي شد اراده دولت آمريكا را مشاهده كرد كه با ايمان به پيروزي و اطمينان از امكانات خود و البته دانستن اين نكته كه جنگ ممكن است تلفات هم به همراه داشته باشد وارد جنگ شدند و سرانجام جنگ آغاز شد و نيروهاي آمريكايي، اين نبرد را ظرف مدت ۲۱ روز به پايان بردند. وقتي به ياد بياوريم كه جنگ عليه طالبان در افغانستان نيز فقط ۳۱ روز به طول انجاميد و اين دو جنگ را در كنار رفتارها، گفتارها و سياست هاي دولت آمريكا در پازل سياست خارجي اش قرار دهيم از آن دو نكته مهم استخراج مي شود:
۱ - عزم راسخ آمريكا براي ايجاد تغييرات دلخواه خود.
۲ - هژموني و برتري آمريكا در جهان به مثابه يك امپراتوري كه قدرت تاثيرگذاري و ايجاد تغيير در ۹۰۰۰ مايلي مرزهاي سرزميني خود را دارد.
عزم كنوني آمريكا برگرفته از اعتقادات تيم حاكم بر آن است كه ارزش هاي دموكراتيك آمريكا را به عنوان ارزش هاي جهانشمول تلقي كرده و سعي در ترويج و گسترش آن دارند. البته اين اراده در دولت هاي قبلي آمريكا اما به گونه اي ديگر كاملاً مشهود بوده است. مشخصاً اين جهش پس از جنگ سرد و فروپاشي اردوگاه سوسياليسم سرعت و قدرت بيشتري يافت. اما برتري طلبي و سلطه جويي آمريكا به ماهيت قدرت و ماهيت روابط انساني كه براساس سيستم «سلطه و منافع» است بر مي گردد لذا رفتار ايالات متحده را براساس اين واقعيت (خواه تلخ و خواه شيرين) كاملاً طبيعي مي توان ارزيابي كرد و در نتيجه چنين فهمي از روابط انساني، عملكرد امپراتوري آمريكا چندان غيرموجه نخواهد بود بنابراين هر دولتي جايگاه امروزي ايالات متحده را داشته باشد چنين سياست هايي را اعمال خواهد كرد. ايالات متحده با توجه به امكانات بسيار گسترده در زمينه هاي مختلف قدرت بلامنازعي از خود نشان مي دهد كه اين قدرت خود عامل انگيزشي لازم براي كسب قدرت بيشتر را فراهم مي آورد و در اين نظام (نظام بين الملل كنوني) وجود يك سيستم سلسله مراتبي قدرت كه قدرت اول با فاصله زيادي نسبت به دومين قدرت برتر قرار گرفته است غيرقابل انكار است پس طبيعتاً اين قدرت برتر در چنين وضعيتي كوشش خواهد كرد با ايجاد و استقرار نظم نوين جهاني، جايگاه خود را تثبيت كرده و نقش محوري خود را در اين چارچوب ايفا نمايد به طوري كه هم هژموني خود را حفظ كند و هم از اين طريق بتواند گستره شمول منافع و امنيت ملي خود را افزايش دهد.
در اين شرايط در صحنه روابط بين الملل كشورها يا تاثيرگذار و يا تاثيرپذير خواهند بود و كشورها با توجه به سطح توسعه يافتگي و امكانات وسيع و ميزان توليد خود در سطوح اقتصادي ـ سياسي و فرهنگي بر جهان تاثير مي گذارند كه هر چه اين امكانات كمتر باشد به همان ميزان سطح تاثيرگذاري كاهش پيدا مي كند و تاثيرپذيري بيشتر خواهد شد و هر چند اين تاثيرگذاري كمتر باشد كشورها مجبورند سياست هايي را اتخاذ نمايند كه اصطكاك منافع و احتمال برخورد و تضاد با كشورهاي متروپل و مركز را كاهش دهد. كشورهايي كه اين دستورالعمل را رعايت نكنند زير فشار قدرت هاي برتر (كه در پي نفوذ و تاثيرگذاري و استقرار سلطه و كسب منافع خود هستند) قرار خواهند گرفت. اين بازيگران پيراموني هر چقدر كه به چالشگري با قدرت هاي برتر بپردازند چون توان رويارويي را ندارند در نهايت مجبور مي شوند براساس نظام «سلطه - منافع» برتري ديگران را بپذيرند. كشورهايي كه از آن حد از عقلانيت برخوردار هستند كه منافع ملي و جايگاه خود را در نظام بين الملل را تشخيص دهند قبل از آنكه مانند صدام حسين از سرير قدرت به زير كشيده شوند وضعيت خود را با قاعده هاي واقعي روابط بين الملل سازگار مي كنند.
سازگاري كشورها با قدرت هاي برتري كه وجود دارند با توجه به ميزان سلطه و قدرت دول برتر دنيا هر روز بيش از روز قبل در حال وقوع است و در واقع با اين قدرت ها دست به معامله مي زنند مانند دولت هابز كه در قبال تامين امنيت، شهروندان در سايه آن آزادي خود را از دست داده و به زيست خود ادامه مي دهند و از دولت فرمانبرداري مي كنند. در اين سيستمي كه آمريكا قصد كنترل كامل آن را در سطح جهان دارد نمي توان به نفي سلطه پرداخت زيرا همان طور كه گفته شد اين وضعيت يك وضعيت صوري و عرضي نيست بلكه كاملاً واقعي و ماهوي است. پس بايد به همزيستي مسالمت آميز با قدرت هاي برتر ادامه داد به گونه اي كه منافع طرف ضعيف تر هم تامين شود. آمريكا به عنوان يك دولت هژمون قواعد بازي را آن گونه كه خود مي خواهد تعيين مي كند لذا در اين فضا نمي توان با گفتمان احساسي سياست خارجي را تنظيم كرد و پروژه «دشمن سازي» نيز در اين كشورها جواب نخواهد داد به دو دليل: ۱ - قدرت هاي هژموني دنيا با توجه به سطح توسعه يافتگي و داشتن امكانات تبليغي كافي بهتر از ما خواهند توانست اين پروژه را عليه ما به كار اندازند. ۲ - از آن جايي كه اين پروژه بيشتر در جهت پوشاندن كاستي هاي حكومتي و مديريتي معطوف به جامعه داخلي كشورها است، دول برتر مي توانند با استفاده از همان امكانات تبليغي، از كاستي هاي داخل كشور استفاده كرده و تصور مردم از خود را از يك دشمن استكباري به يك «ناجي» تبديل كنند.
و فراموش نكنيم كه همراهي كشورها با آمريكا قبل از آنكه به معناي پذيرفتن سلطه باشد، پذيرش واقعيت است.

گزارش جنجالي جمعي از مشاوران پنتاگون
عليه عربستان سعودي
ترجمه: محمدعلي عسگري
اين گزارش را «لورنت موراويك» كارشناس فرانسوي موسسه راند ـ كاليفرنيا ـ تهيه و به شوراي سياست دفاعي آمريكا ارائه داده است. گزارش تحت سرپرستي «ريچارد پرل» تهيه شده كه به طرفداري از اسرائيل شهرت دارد. جورج بوش و رامسفلد از گزارش مذكور انتقاد كرده و رابطه آمريكا و سعودي را قوي دانسته اند. اين گزارش به بحران كشورهاي عرب، عربستان سعودي و استراتژي ها مي پردازد.
• • •
فاجعه كشورهاي عرب
۱ ـ جهان عرب از دويست سال پيش در يك بحران ديرپا به سر مي برد.۲ ـ از انقلاب صنعتي عقب ماند و اينك از قطار انقلاب ديجيتالي نيز در حال عقب ماندن است.۳ ـ جهان عرب انگيزه هاي داخلي خود را براي همراهي با جهان جديد از دست داده است.
فروپاشي اعتماد اعراب نسبت به خودشان
۱ ـ آيا اين ناشي از يك گناه (ديني) است؟ ۲ ـ خشم گرفتن اعراب نسبت به كساني كه دشمن خدا تلقي شده اند. آيا از اين رو است كه ما هدف اين خشم قرار گرفته ايم؟ ۳ ـ نسلي كامل وجود دارد كه به خشونت عليه غرب و آمريكا و تمدن جديد دعوت مي كنند.
اعراب چه دستاوردي داشته اند؟
۱ ـ از زمان استقلال كشورهاي عرب، مهم ترين دستاوردهاي آنها جنگ بوده است. ۲ ـ به دليل ناكامي در تأسيس رژيم هاي باثبات، مشكلات اقتصادي و شهري روزبه روز بيشتر مي شود. ۳ ـ تمام كشورهاي عرب يا شكست خورده اند يا در معرض شكست قرار دارند.
بحران كشورهاي عرب به اوج آن رسيده است
۱ ـ تنش بين جهان عرب و جهان متمدن به اوج آن رسيده است.
۲ ـ حل مشكلات داخلي اعراب فراتر از توان خود آنهاست.
۳ ـ اين بحران در حال صدور به ساير مناطق جهان است.
تغيير چگونه به وجود مي آيد
۱ ـ هيچ زمينه اي براي تغيير نيست و آزادي براي بررسي افكار و سياست ها وجود ندارد.۲ ـ گروه هاي قبايلي حاكم راه را بر هرگونه تغييري بسته اند. ۳ ـ كودتا، ترور و توطئه ها تنها راه براي ايجاد يك تغيير سياسي در كشورهاي عربي است.
ابزارهاي غيرسياسي
۱ ـ در كشورهاي عرب، خشونت ادامه سياست نيست، بلكه خود سياست است و سياست تبديل به خشونت شده است.
۲ ـ فرهنگ خشونت اساس تروريسم است. ۳ ـ بيش از سي سال است كه تروريسم به عنوان يك ابزار مشروع براي تحقق اهداف سياسي پذيرفته شده است.
اين بحران به خارج صادر مي شود
۱ ـ بحران كشورهاي عرب به مناطق ديگري از جهان رسيده است.۲ ـ حمله تروريستي به آمريكا شاهدي بر اين مدعاست. ۳ ـ اين پديده براي ده ها سال ديگر ادامه خواهد يافت.نحوه واكنش آمريكا ميزان تداوم اين پديده را مشخص خواهد كرد.
مشاركت ديرين و رابطه با عربستان سعودي
۱ ـ در گذشته بين ايالات متحده و عربستان مشاركتي جدي وجود داشته است.۲ ـ اين مشاركت شامل افكار، اقدامات، نهادها و ملت ها بوده و تا پايان اين دوران ادامه خواهد داشت.
۳ ـ گفتمان وهابيت با تمدن جديد غربي، سرمايه داري، آزادي ديني، دموكراسي، جامعه باز مخالف است و برعكس آن عمل مي كند.۴ ـ رابطه بين آمريكا و عربستان سعودي، مادام كه دشمن با آمريكا در داخل عربستان فعال باشد، ادامه خواهد يافت.
راه ها، انگيزه ها و فرصت ها
۱ ـ عربستان سعودي «ترس از نفت» را ـ يعني قطع صدور نفت به آمريكا ـ را رهبري كرد و از اين راه سود كلاني را به دست آورد.
۲ ـ [امام] خميني هويت اسلامي عربستان سعودي را مورد تهديد قرار داد و همين باعث شد تا گفتمان وهابيت تحرك پيدا كرده و پخش شود.۳ ـ جهاد عليه روس ها در افغانستان وزن اين گفتمان را بيشتر كرد و دولت طالبان ماحصل اين رشد بود.
تأثيرگذاري بر سياست عربستان
گفتمان وهابيت از حاشيه به ميانه ميدان آمده و تمام جهان را هدف خود قرار داده است. ۲ ـ سعودي ها در ميان مسلمانان اهل سنت، يك نيروي فعال شده اند. ۳ ـ تغيير از تأكيد بر سياست واقع گراي نفتي به تأكيد بر گسترش اسلام تندرو متحول شده است. ۴ ـ عربستان به صورت مركز گروه هاي بنيادگرا و تروريست درآمده است.
نگاه سعودي ها به خودشان
۱ ـ خداوند نفت را به آنها اعطا كرده و اين دليل بر رضايت آنها از خودشان است. ۲ ـ وهابيت را بايد در همه جا گسترش داد و قدرت [حكومت] را بايد حفظ كرد. ۳ ـ در بين كشورهاي اسلامي و غيره بايد رژيم هايي را تأسيس كرد كه دوستدار اين گفتمان باشند.
حكومت سعودي
۱ ـ سعودي ها از نظر خودآزاري و به دليل بحراني كه از آن رنج مي برند و نيز به علت دشمني تروريستي شان با خارج پيشگام ساير اعراب شده اند. ۲ ـ آنها در تمام مراحل تروريسم فعالند: برنامه ريزي، سرمايه گذاري، سربازگيري، مسائل اعتقادي و حمايت از تروريسم. ۳ ـ از رسانه هاي سعودي و نهادهاي آموزشي اين كشور و از سوي روحانيون و مقامات آن به طور روزانه تنفر از آمريكا فوران مي كند.
چه بايد كرد
۱ ـ در طول جنگ جهاني اول و پس از آن انگلستان از سعودي ها در مقابل هاشمي ها حمايت كرد.۲ ـ طرح انگلستان براي جايگزين كردن [سوري ها] به جاي امپراتوري عثماني شكست خورد.۳ ـ طرح انگلستان براي اتكا بر عربستان سعودي نيز در آستانه شكست قرار گرفت.
يك موهبت الهي نيست
۱ ـ انگليسي ها كه از برپايي دولت عربستان سعودي حمايت كردند.۲ ـ سعودي ها بر اماكن مقدس كه تحت نظارت هاشمي ها بود سيطره يافتند.۳ ـ و شبه جزيره عربستان آزاد شد...
هشدار به سعودي ها براي تغيير خط مشي ها
۱ ـ سرمايه گذاري در كليه مدارس بنيادگرايي، مساجد و روحانيون در تمام نقاط جهان را متوقف كنند.۲ ـ انتشار تمام كتاب هاي ضدآمريكايي و ضداسرائيلي و ضدغرب متوقف شود.۳ ـ تمام سازمان هاي خيريه اسلامي منحل و اموال و دارايي هاي آنها مصادره شود. ۴ ـ تمام كساني كه در تروريسم مشاركت دارند، از جمله كساني كه در دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي اشتغال دارند بايد محاكمه يا از كار بركنار شوند.
اين هشدارها را نپذيرفتند
۱ ـ چاه هاي نفت كه اكثر آنها در منطقه شرقي است بايد هدف قرار گيرد.۲ ـ اموال سعودي بايد در بانك هاي آمريكا بلوكه شود.۳ ـ اماكن مقدسه مورد هدف قرار گرفته يا جايگزيني براي آنها پيدا شود.
نسبت به ساير اعراب
۱ ـ سعودي ها در بين «ديگران» محبوبيتي ندارند.
استراتژي كلي براي خاورميانه
۱ ـ عراق يك هدف تاكتيكي است.۲ ـ عربستان سعودي مركز استراتژي است. ۳ ـ و نهايتاً مصر پاداش كار است.
منبع: المجله

حاشيه جهان
• اسرائيلي ها با دموكراسي بيگانه اند
013475.jpg

طبق نتايج يك نظرسنجي كه اخيراً انجمن دفاع از حقوق بشر در اسرائيل انجام داده است طي چند سال گذشته حمايت جمعيت يهودي اسرائيل و سرزمين هاي اشغالي از ارزش هاي دموكراتيك در تمام سطوح به شدت كاهش يافته است. طبق اين نظرسنجي كه در ماه آوريل سال جاري ميلادي صورت گرفته اعتماد به اينكه دموكراسي بهترين شكل حكومت است به پايين ترين سطح خود در ۲۰ سال گذشته رسيده است و بيش از نيمي از يهوديان اسرائيل (۵۳ درصد) معتقدند كه اعراب با آنها برابر نيستند. ۶۶ درصد مي گويند كه در مراكز حساس تصميم گيري اكثريت بايد با يهوديان باشد و تنها كمتر از ۳۳ درصد موافق حضور احزاب عرب در دولت هستند. ۵۶ درصد از يهوديان نيز معتقدند كه بايد اعراب را تشويق كرد تا از اسرائيل به جاي ديگري مهاجرت كنند.
جالب اينجاست كه يهوديان با آنكه مخالف برابري شهروندان عرب با شهروندان يهودي هستند، قبول ندارند كه در مورد اعراب تبعيض صورت مي گيرد. ۸۵ درصد از يهوديان نيز معتقدند كه يهودي بودن فاكتور بسيار مهمي براي يك اسرائيلي واقعي بودن است و ۳۵ درصد از شهروندان فلسطين نيز چنين اعتقادي دارند. از سوي ديگر از نظر رعايت حقوق بشر، اسرائيل در بين ۲۸ كشوري كه مورد بررسي قرار گرفته اند، يكي از پايين ترين امتيازات را كسب كرده است و در رتبه هاي پاييني قرار دارد. اين كشور از نظر نقض حقوق بشر به همراه آفريقاي جنوبي در راس فهرست ناقضين حقوق بشر قرار دارد. طي ده سال گذشته، اسرائيل از نظر شاخص هاي اصلي دموكراسي نيز افت چشمگيري را نشان داده است. براي مثال شركت در انتخابات به شدت كاهش يافته، فساد اداري روبه افزايش و آزادي مطبوعات روبه افول است. بر تعداد زندانيان افزوده گشته و نابرابري در درآمد و دستمزدها روبه افزايش است.
013480.jpg

• هشدار ارتش تركيه به دولت
فرمانده نيروهاي مسلح تركيه به دولت اين كشور هشدار داد كه هنوز احتمال مداخله ارتش منتفي نيست و بهتر است دولت در پيروي از قانون اساسي سكولار كشور با حساسيت بيشتري برخورد كند. ژنرال حلمي اوزكوك، فرمانده كل قواي تركيه خطاب به گروهي از خبرنگاران اين كشور گفت كه سياست دولت در استخدام مجدد كساني كه به دليل فعاليت هاي اسلامي خود از ارتش اخراج شده اند باعث رنجش ارتش مي شود. ارتش تركيه از اين مي ترسد كه دولت تندروهاي مذهبي را در پست هاي مهم دولتي به كار بگمارد. گفتني است كه در چهل سال گذشته ارتش تركيه چهار بار عليه دولت اين كشور دست به كودتا زده است. تا همين اواخر انتقاد از ارتش كه از طريق شوراي امنيت ملي بر تمامي جنبه هاي حكومتي تسلط دارد، جرم محسوب مي شد، اما اينك مفسران شروع به انتقاد از ماهيت غيردموكراتيك و دخالت هاي نارواي آن در امور دولت كرده اند.
از زمان به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه روابط بين ارتش و دولت روبه تيرگي نهاده است. ارتش خود را نگهبان قانون اساسي سكولار تركيه مي داند. حزب عدالت و توسعه آشكارا خود را متعهد به سكولاريسم اعلام كرده است اما برخي از نمايندگان اين حزب كه به پارلمان تركيه راه يافته اند، از اعضاي احزاب اسلامي ممنوعه هستند. در ماه ژانويه ژنرال اوزكوك از دولت خواست تلاش هايش را براي كاهش محدوديت ها در زمينه پوشش اسلامي زنان متوقف سازد و در امور داخلي ارتش در زمينه اخراج كساني كه به گرايش هاي اسلامي متهم هستند، دخالت نكند. اخيراً نيز ژنرال اوزكوك با رجب طيب اردوغان، نخست وزير تركيه ملاقات كرد. طبق گزارش هايي كه به روزنامه هاي تركيه درز پيدا كرده بود، در اين ملاقات رئيس نيروهاي مسلح در چند مورد به رئيس دولت هشدار داده است.
013485.jpg

• بازگشت طالبان در پاكستان
حدود ۱۸ ماه پس از سقوط طالبان در افغانستان، تندروهاي پاكستاني با اعمال محدوديت هاي شديد اجتماعي در ايالات متحده شمالي اين كشور ياد طالبان را زنده نگه مي دارند. اخيراً پليس دولتي در استان مرزي شمال غربي حدود ۱۵۰ نفر را كه عمدتاً فروشندگان سي دي هاي موسيقي و نوارهاي ويدئويي بودند، بازداشت كرد. اسلام گرايان مجلس عمل متحده، ائتلافي از شش گروه تندرو كه در انتخابات اكتبر ۲۰۰۲ قدرت را در اين استان به دست گرفت بلافاصله پخش موسيقي در وسايل نقليه عمومي را ممنوع اعلام كرد. تاكنون نيز معاينه زنان توسط پزشكان مرد و پوشش اخبار ورزشي زنان را توسط خبرنگاران مرد ممنوع كرده است.
يكي از نمايندگان اين حزب خواستار اجباري كردن پوشيدن نقاب براي زنان شده است كه بعيد به نظر مي رسد تصويب گردد. منتقدان مي گويند مجلس عمل متحده زمان به قدرت رسيدن هيچ تلاشي براي بهبود اوضاع زندگي مردم اين استان نكرده است و سعي دارد با استفاده از اين محدوديت ها تندروترين طرفداران خود را راضي نگه دارد.
با همه محدوديت هاي اعمال شده هنوز در بازار پيشاور هر نوع سي دي و نوار ويدئويي را مي توان خريداري كرد و با آنكه مغازه ها حق ندارند محصولات خود را تبليغ كنند، مي توانند پوسترهايشان را پشت به ويترين بچسبانند؛ طوري كه فقط از داخل مغازه قابل رويت باشند. يكي از روزنامه نگاران پاكستاني مي گويند: «آنها برخلاف طالبان مردها را مجبور نكرده اند كه ريش بگذارند يا به زور برقع به زنان نپوشانده اند. در ضمن بيشتر كساني كه بازداشت شده اند بعد از يك شب با پرداخت جريمه آزاد شده اند. »

نگاه سياستمدار
چرا آمريكا هدف تروريسم است؟
پاتريك سيل
چگونه انسان مي تواند حملات تروريستي و انتحاري اخير را كه يك نمونه اش «رياض» بود توضيح دهد؟ طبعاً از نظر اصولي بايد ما هرگونه اقدام تروريستي را محكوم بدانيم اما در عين حال بايد بكوشيم تا اين عمل را فهميده و در معنا و مفهومي كه در آن نهفته است خوب انديشه كنيم. در ظاهر نشان مي دهد كه سازمان «القاعده» يا چيزي كاملاً مشابه آن همچنان زنده و فعال است و اعضايش تصميم جدي گرفته اند تا كمر به قتل آمريكايي ها بسته و حتي در اين راه حاضرند جان خود را فدا كنند. براي مثال در رياض، تمام ويژگي هاي خاص عمليات انتحاري القاعده طي سال هاي اخير مشاهده مي شد. مثل حمله به سفارتخانه هاي آمريكا در شرق آفريقا يا حمله به زيردريايي (كول) در عدن و يا حمله به برج هاي مركز تجارت جهاني در نيويورك و غيره. ترديدي وجود ندارد كه انفجار مجتمع مسكوني در رياض و كشته يا زخمي كردن تعداد زيادي از خارجيان براي دولت سعودي باري گران خواهد بود. هيچ دولتي نيست كه بتواند وقوع چنين اعمال خشونت آميزي را در سرزمينش بپذيرد. زيرا رعب و وحشت حاصل از آن موجب تضعيف دولت، آسيب رساندن به اوضاع اقتصادي و به خصوص مهاجرت بيگانگان خواهد شد. دولت سعودي سعي مي كرد نيروهاي آمريكايي را از كشور خود خارج كند به اين اميد كه كشور از آثار منفي ناشي از اين حضور ناخواسته مصون بماند. با اين همه در آينده سعودي از سوي كساني كه نسبت به اعراب كينه مي ورزند و از مدت هاپيش درصدد از بين بردن ثبات در اين كشورند دچار مشكلات تازه اي خواهد شد. آنها از همين حملات سوءاستفاده كرده و سعودي را به كانون متعصبان توصيف خواهند نمود.
اما هدف اصلي تروريست ها ايالات متحده و نه عربستان سعودي بود. وقتي به اين گونه حملات نگريسته مي شود ـ درست شبيه آنچه در گذشته اتفاق افتاد ـ همه حاكي از يك نوع پاسخگويي خشونت آميز است كه گروه هاي خشونت طلب عرب و مسلمان به خشونت آمريكا و هم پيمانانش مي دهند. در واقع اين بخش از يك جنگ مستمر است كه آمريكا به رغم قدرت نابودكننده اش نمي تواند در آن پيروزي چشمگيري به دست آورد. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه آيا آمريكا نتوانسته است به مشكلي كارآمد با اين اقدامات به چالش برخيزد يا اساساً همين اقدامات و سياست هاي آمريكا است كه تروريسم را تغذيه مي كند؟
مگر آنهايي كه مي جنگند چه مي خواهند؟ در نخستين واكنش به اخبار ناگوار رياض، بوش گفت «اين كارهاي حقير ساخته قاتلاني است كه جز به نفرت ايمان ندارند... آمريكا آنها را دستگير خواهد كرد و آنها معناي عدالت آمريكا را خواهند فهميد. » اين سخنان يك بنيادگراي مسيحي است كه ارتش او زيرساخت هاي عراق را منهدم و آنچه را براي بازسازي افغانستان وعده داده بود از ياد برد. هنوز تعداد زيادي از مسلمانان ـ از جمله كودكان ـ به صورتي غيرقانوني در خليج گوانتانامو زنداني هستند. اين مرد همان كسي است كه آماده مي شود تا در كاخ سفيد از خشن ترين نخست وزير در تاريخ اسرائيل كه با تلاش هاي متعصبانه خود جامعه فلسطيني را منهدم ساخت تا روياي «اسرائيل بزرگ» را تحقق بخشد، استقبال كند.
به نظر مي رسد رئيس جمهور آمريكا يا نمي داند يا نمي خواهد بداند كه مواضع دولت و سياست هايش به طوري بي سابقه عواطف ضدآمريكايي را در بين اعراب و مسلمانان تشديد كرده است. در زمان وقوع انفجار رياض سفير آمريكا در عربستان پرسيد چرا در زماني كه آمريكا اعلام كرد نيروهايش را از سعودي خارج مي كند آمريكايي ها در معرض اين حملات قرار گرفتند؟ اين پرسش درك محدود و ديرهنگام رابرت جردن سفير آمريكا در عربستان را نسبت به اهداف و احساسات تروريست ها نشان مي دهد. آري، حضور نيروهاي آمريكايي در عربستان سعودي يكي از دلايل انتقام كشي اعضاي القاعده است و اين نيروها بايد سال ها پيش اين كشور را ترك مي كردند. اما در اينجا عوامل ديگري وجود دارد چون حمله وحشيانه به افغانستان و عراق و قربانيان تخريب هايي كه اين حوادث بر جاي گذاشت. همچنين حمايت كوركورانه از اسرائيل در سركوب فلسطيني ها و مورد پيگرد قرار دادن سازمان هاي اسلامي و نهادهاي خيريه و افراد وابسته به آنها در سراسر جهان و «جنگ عقاب ها با تروريسم» كه شامل شيوه ها و روش هاي زيادي مي شود و جنگجويان مسلمان آن را جنگ با خود اسلام تلقي مي كنند.
براي مثال بني ألون وزير جهانگردي اسرائيل در ابتداي ماه گذشته به روزنامه «هاآرتص» گفت: «روشن است كه اسلام در حال نابودي است». «در جهان اسلامي، آنچه را امروزه ما شاهد آن هستيم قيام براساس يك ايمان قوي نيست. بلكه فرو مردن شعله اسلام است. اما اين دين كي از بين خواهد رفت، وقتي كه در چند سال آينده جنگي صليبي و مسيحي بر ضد اسلام شروع شود. اين مهم ترين حادثه اين هزاره خواهد بود طبعاً آن وقت ما با مشكل بزرگي روبه رو خواهيم بود. چون جز دو دين بزرگ يهود و مسيحيت، ديني در ميدان نخواهد بود. اما اين مسئله مربوط به آينده هاي دور است. »
نظير چنين حرف هايي بدون ترديد احساسات يك ميليارد مسلمان را در سراسر جهان تحريك خواهد كرد و هنگامي كه سياست هاي آمريكا نيز همين احساسات بغض آلود نسبت به اسلام را تداعي كند مقاومتي را در پي آورده و آن را تغذيه مي كند كه اكنون شاهد آن هستيم.افكار عمومي اعراب و مسلمانان، حتي در اكثر كشورهاي اروپايي، از حيله و نيرنگي كه زمينه ساز جنگ بر ضد عراق شد آسيب ديده است.
منبع: الحيات
ادامه در شماره بعد

جهان
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |