رژيم بعث قصد داشت با توجه به اكثريت جمعيت شيعه و اقبال آن به حوزه علميه نجف مراجع تقليد را تحت كنترل خود درآورد و آنان را تضعيف و تسليم نمايد
هادي انصاري
اگر نظر به پيشينه سياسي و بافت مردمي عراق بيفكنيم متوجه مي شويم كه در اين سرزمين همواره حكومت هاي تحميلي بر مردم فرمانروايي كرده اند. مردم عراق را حدوداً ۶۰ درصد شيعه و سي درصد باقي مانده را مذاهب ديگر اسلامي و غيراسلامي نظير آشوريان و مسيحيان و صائبيان تشكيل مي دهند. در طول يك قرن گذشته، حكومت هايي كه بر عراق تحميل شده اند همگي از ميان سني مذهبان بوده و همواره با خواست هاي مردم حتي سنيان دريك سو نبوده است. تنها تا حدودي در دوران پادشاهي خاندان هاشميان اين تنش با مردم به حداقل رسيد. پس از كودتاي عبدالكريم قاسم و از ميان رفتن نظام پادشاهي هاشميان در عراق شرايط سياسي در اين كشور متزلزل گرديده و هيچ گاه از آرامش نسبي برخوردار نبود.
حوزه علميه در نجف اشرف كه در جوار مرقد مطهر حضرت علي(ع) اميرالمومنين قرار دارد خود از پيشينه اي هزار ساله برخوردار بوده و نقشي را كه اين حوزه همواره در مبارزات استقلال طلبانه مردم عراق و نهضت بيداري ملت ايران ايفا كرد نمي توان از نظر دور داشت اين حوزه پيوسته در طول تاريخ مدافع دنياي اسلام و جامعه شيعه بوده است. «ثورةالعشرين» را علما و مراجع حوزه علميه نجف برعليه انگلستان غاصب رهبري كرده و آنان را مجبور به خروج از اين سرزمين كردند و با فتواي ميرزاي شيرازي در دوران ناصرالدين شاه برعليه تنباكو و تغيير قرارداد «رژي» در ايران همه حركت هايي بود كه از نهاد اين حوزه برخاست. بافت مردم عراق نوعاً قبيله اي بوده و قبايل گوناگون سني و شيعه در عراق زندگي مي كنند. اين دو گروه مذهبي به صورت مسالمت آميز در عراق زندگي كرده و هيچ گونه تنش قابل ملاحظه اي را ميان آنها نمي توان يافت. قابل توجه است كه در دوران هاي سختي كه شيعيان در عراق در دوران بعثيان مي گذرانيدند در برخي از شهرها همچون سامراء كه از اكثريت سنتي مذهب برخوردار بوده و شيعيان در آن بسيار اندك هستند در اين شرايط مورد حمايت سنيان قرار گرفته و آنها را در خانه هاي خود پناه مي دادند.
قبايل شيعه در عراق به شدت از حوزه علميه و مراجع آن حمايت و پشتيباني مي كردند و اين خود قدرت نهفته اي بود كه در عراق به شمار مي آمد به طوري كه گاه با اشاره اين مراجع تمامي قبايل شيعه برعليه نظام به پا مي خاستند. مرحوم آيت الله العظمي حكيم در دوران مرجعيت خود به زعامت عامه دست يافت به طوري كه تمامي مردم عراق يكپارچه از ايشان پيروي كرده و قدرتي عظيم را به دست آورده بود. حوزه علميه نجف اشرف پس از انقلاب «ثورةالعشرين» برعليه انگلستان بنا به عللي كم كم از دخالت در امور سياسي زمان خودداري كرده و از سياست جدايي دين از سياست تا حدود زيادي پيروي كرد و تنها به رهبري مذهبي خويش در ميان شيعيان عراق و جهان ادامه داد. اين شرايط همچنان ادامه داشت تا اينكه بعثيان در سال ۱۹۶۶ ميلادي پس از كودتا برعليه عبدالكريم قاسم و سرنگوني و كشتن وي قدرت را در دست گرفتند. بعثيان براي در دست گرفتن تمامي قدرت هاي عراق و از ميان بردن هر حركتي در خلاف سوي خود، دست به كشتارهاي دسته جمعي و زندان زدند. آنان از ايجاد سوءظن در ميان مردم و تهمت زدن به شخصيت ها آغاز كرده و با شخصيت هاي مستقل غيروابسته شديداً به مبارزه پرداختند. آنان در اين ميان ابتدا از حوزه علميه نجف اشرف كه حوزه اي پويا و علمي و داراي شخصيت هاي برجسته علمي و اجتماعي و انديشمندان بود آغاز كردند. در آن هنگام حدود هفت هزار نفر مجتهد و عالم و دانشمند و طلبه و دانش پژوه در آن به تحصيل و فعاليت مشغول بودند و شرايط و جو حاكم در نجف و حوزه آنچنان بود كه راه به هيچ گونه فعاليت سياسي نمي داد. حوزه علميه در اين هنگام داراي استوانه ها و وزنه هاي علمي قدرتمندي بود كه شخصيت برجسته علمي و اجتهادي آن مرحوم آيت الله العظمي حكيم بود. او فقيهي عالي مقام با ديدگاني ژرف نگر بود كه ويژگي هاي اجتماعي و اخلاقي و برخوردي او را آنچنان قرار داده بود كه همه را مجذوب خويش ساخته و او را يكه تاز صحنه فقاهت و مرجعيت و تا اندازه اي سياست ساخت. از اين رو تا اندازه اي سياست تعبير مي كنم زيرا نفوذ او در حوزه و در نتيجه در عراق و شيعيان و به ويژه در عشاير و خاندان هاي سرشناس شيعه عراق او را در چنان جايگاهي قرار داده بود كه دولت بعث عراق ناگزير از تعظيم و فرمان بردن در برابر ايشان بود. كم كم بعثيان حركت مرموزانه و از پيش تعيين شده خويش را از حوزه نجف و از ايشان آغاز كردند. آنها با تهمت هاي فراوان و با كمك عوامل مزدور خود توانستند ايشان را كم كم از صحنه خارج ساخته تا آنجا كه گروهي از اوباش را مأمور ساختند كه به خانه ايشان در محله عماره نجف كه از قداست ويژه اي برخوردار بود حمله كرده و توهين ها كنند. در اين هنگام مرحوم آيت الله العظمي حكيم مجبور به ترك نجف و اقامت در شهر كوفه در ۱۲ كيلومتري نجف اشرف گرديدند. ايشان طول هفته را بدون آنكه با كسي ملاقات كنند در خانه سپري كرده و تنها روزهاي جمعه براي زيارت مرقد اميرالمومنين(ع) به نجف مي آمدند و در ساير روزهاي ديگر جداي از مردم در گوشه اي عزلت گرفته و اين در نتيجه شرايطي بود كه بعثيان براي وي فراهم ساخته بودند. آنان در اين راستا دست به كشتار وسيعي از بزرگان و سران قبايل و سرشناسان عراق كه ممكن بود به كمك نجف و مرجعيت آن برخيزند، زدند. پس از درگذشت آيت الله العظمي حكيم، قدرت بعثيان فزوني يافت. آنان از هرگونه فشار و اذيت در اين باره كوتاهي نكرده و دست به اخراج ايرانيان از عراق زدند. آنان با تز عراق بدون بيگانه حركت خويش را آغاز كردند كه منظور آنان از اين تز، عراق بدون ايراني بود. زيرا شخصيت هاي علمي و اجتماعي و انديشمندان حوزه تا حد مرجعيت و زعامت آن را ايرانيان تشكيل مي دادند. لازم به تذكر است كه نژاد و قوميت تنها از ديدگاه دولت بعث مطرح بود زيرا ايرانيان و عراقيان آنچنان پيوندي را ميان خود به وجود آورده بودند به طوري كه كمتر كسي در اين ديار بود كه زبان فارسي را تكلم ننمايد. در حوزه علميه هم كه از نژادها و مليت هاي گوناگون مشغول به تحصيل بودند، هيچ گاه به اين مطلب توجه نداشتند و همواره تمامي حوزه خود را در يك خانواده مي پنداشت همچنان كه هم اكنون در حوزه هاي علميه ديگري نظير قم و جز اينها وجود دارد.
در اين هنگام دستگاه مرجعيت در اختيار مرحوم آيت الله العظمي خويي قرار گرفت شايد بتوان گفت مرجعيت ايشان در سخت ترين شرايط سياسي و اجتماعي عراق بود و نامبرده با چنگ و دندان سعي آن داشت كه از سياست ملاحظه كارانه اي كه لازمه آن شرايط حساس بود تبعيت كرده و كوشش در نگهداري حوزه علميه هزار ساله اي باشد كه از مرحوم شيخ طوسي به ايشان واگذار شده بود. مرحوم آيت الله العظمي خويي كه در ميان مجامع علمي و حوزه هاي علميه به نوآوري متجدد معروف بود و شاگرد برجسته ميرزاي نائيني آن كاوشگر شگرف در فقه و اصول به شمار مي آمد كه از حوزه درس ميرزا ده ها مرجع برجسته كه هريك از بعدي ويژگي ها داشتند، سر بر آوردند. آيت الله خويي تنها به پرورش طلبه ها در حوزه پرداخته و حوزه درس نامبرده در مسجد خضرا زبانزد خاص و عام در ميانه هاي علمي زمانه بود و هركس كه بهره اي از اين علوم برده بود آرزو داشت كه از اين سفره علمي بهره اي براي خود كسب نمايد. بعثيان براي نيل به مقاصد خويش، فشار زيادي را بر آن مرحوم و حوزه وارد مي ساختند تا اينكه ايشان را در موقعيت هاي مختلف سياسي عراق همگام خويش نمايند. رژيم بعث قصد داشت با توجه به اكثريت جمعيت شيعه و اقبال آن به حوزه علميه نجف مراجع تقليد را تحت كنترل خود درآورد و آنان را تضعيف و تسليم نمايد. ليكن ايشان شديداً مقاومت كرده و تنها به امور علمي و پرورش طلاب كه تخصص ايشان بود پرداخت. در زمان جنگ تحميلي نيز همين اندازه حوزه نجف توانستند هيچ حركتي به نفع صدام انجام ندهند، كاري بس مهم به شمار مي آمد. در اين هنگام دستگيري تعدادي از شخصيت هاي اجتماعي و علمي حوزه همچون آيات عظام خلخالي، جواهري، انصاري قمي و علمايي از خاندان بحرالعلوم، حكيم دستگير شدند. برخي از اين شخصيت ها بازويي براي آيت الله خويي به شمار مي آمدند. رژيم بعث آمريكايي در راستاي سياست تضعيف حوزه علميه، چهره هاي علمي و برجستگان اجتماعي آن را كه هريك از سويي داراي ويژگي هاي به خصوصي در حوزه و وابستگان به آن را داشتند دستگير كرده و به سوي زندان ها و سياهچال هاي بي نام و نشان خود رهسپار كرد. برخي از اين شهيدان از چهره هاي معروف و سرشناس حوزه علميه نجف اشرف و قم و ساير حوزه هاي بلاد اسلامي به شمارمي آمدند. شهيد آيت الله احمد انصاري قمي كه از شاگردان مرحوم آيات عظام شيرازي و حكيم و خويي و روحاني به شمار مي آمد، رابطي ميان مراجع تقليد زمان و بازويي از براي حوزه بود. او داراي روابط گسترده اي در سطح حوزه علميه بوده و در انجام امور خيريه و عام المنفعه و رسيدگي به سادات و علويان و زائران علوي و حسيني اهتمام داشت.
در فاصله تيرگي روابط ايران و عراق، بسياري از موسسات خيريه در كربلا براي باقي ماندنشان تحت سرپرستي او قرار داشت كه بلافاصله پس از دستگيري نامبرده، تعدادي از آنها همچون حسينيه قمي ها در كربلا تخريب گشته و زمين آن مركزي براي سازمان امنيت درآمد. ساختمان حرم كميل ابن زياد صاحب دعاي مشهور كميل كه از زيارتگاه هاي مشهور نجف است به ايشان بازمي گردد. وي از پشتوانه هاي مالي حوزه نجف به شمار مي آمد و با روابط گسترده اي كه در ميان ايرانيان به خصوص و شيعيان ساير بلاد بالعموم داشت، نيازهاي مالي مراجع در عراق و حوزه را در حد مقدور خويش تأمين كرده و يا صرف امور خيريه مي كرد. هداياي ارسالي از ايران نظير فرش ها و لوسترها و درب هاي طلا براي اعتاب مقدسه را سرپرستي كرده و معمولاً نامبرده واسطه اي براي انجام آنها و نيز نظارت به صرف صحيح آن در اعتاب مقدسه بود.
برخي ديگر از اين عالمان، همچون شهيد آيت الله محمدتقي جواهري از اساتيد مشهور نجف و در زمره افرادي قرار داشت كه جايگزيني مرجعيت به آنان مي رسيد. شاگردان او از نژادهاي مختلف گرد وي حلقه زده و به درس هاي او گوش فرا مي دادند. برخي ديگر همچون شهيد آيت الله سيدمرتضي خلخالي و شهيد آيت الله سيدرضا خلخالي از اساتيد و برجستگان حوزه علميه نجف بوده و فعاليت علمي و تحقيقي آنان مورد توجه علما و مراجع حوزه قرار داشت.
برخي ديگر از آنان از خانواده هاي سرشناس و متنفذ نجف به شمار مي آمدند، شهيد آيت الله سيدمحمد ابراهيم شيرازي فرزند مرحوم آيت الله العظمي سيدعبدالهادي شيرازي از آن جمله بود. او داراي نفوذ گسترده اي در حوزه به ويژه در ايرانيان بود و پيوستگي او با بيوت مراجع و شخصيت هاي اجتماعي نجف، به او ويژگي خاصي را داده بود. منزل اين شهيد مركز مراجعات علمي و رفع نيازهاي اجتماعي مردم بود.
برخي ديگر از اين شهيدان، از سخنوران مشهور عراق به شمار مي آمدند، شهيد سيدجواد شُبر سخنوري توانا و بياني رفيع را دارا بود. منبرهاي حماسي او به ويژه در ايام عزاداري اهل بيت از شهرت بسزايي برخوردار بود و گروه هاي فراواني از مردم به وسيله او نسبت به اهل بيت تحريك مي شدند. نام او و منبرهاي او هنوز به صورت خاطرات در اذهان مردم عراق باقي مانده است. برخي ديگر از اين شهيدان، داراي روابط گسترده اي با شيعيان خارج از عراق همچون خوجه ها در هند و در ساير بخش هاي دنيا بودند. آيت الله شهيد سيدمحمدتقي مرعشي فرزند آيت الله سيدجعفر مرعشي كه هر دو از بازوها و اركان حوزه علميه نجف بودند، در اين راستا شهيد گرديد. نامبرده داراي روابط گسترده اي با شيعيان شرق آفريقا در تانزانيا و زنگبار داشت و رفع مسائل فقهي و شرعي آنان را به عهده داشت. برخي ديگر از اين عالمان و بزرگان داراي روابط گسترده اي با عشاير و روساي آنان در داخل عراق بودند. همانند خانواده آيت الله سيدمحمدرضا حكيم فرزند آيت الله العظمي حكيم كه طبيعتاً دولت صدام مايل به وجود اين روابط نبود و حركت هاي افراد خانواده مرحوم آيت الله حكيم را زير نظر داشته و شايد بتوان گفت كه شديدترين صدمات و ضربه هاي خود را به اين خاندان بزرگ و ريشه دار وارد ساخت.
برخي ديگر از اين شهيدان همچون شهداي خاندان بحرالعلوم به علت سرشناس بودن و معروف بودن خاندانشان با شخصيت ها و بزرگان درون عراق از سني و شيعه ارتباط داشته و آنان را براي رفع مشكلات اجتماعي و حل نزاع ميان قبايل به پيش خود برده و گفته آنان در همه تأثير بسزا و خاصي داشت. شهيد آيت الله سيدجعفر بحرالعلوم علاوه بر وابستگي به خاندان بحرالعلوم داراي روابط نسبي به بيت مرحوم آيت الله العظمي حكيم و آيت الله العظمي شيرازي بود. او مرجعي قدرتمند و روحاني سرشناسي در منطقه مشخاب بود و اين منطقه كه از عشاير قدرتمند شيعي عراق به شمارمي آيد همگي تحت لواي او بوده و گوش به فرمان وي بودند. شهيد آيت الله هاشميان و شهيد آيت الله احمدي شاهرودي از ستارگان درخشان علمي رجال و نيز فقه حوزه به شمار آمده و شهيد احمدي شاهرودي هم دوره و هم شهيد مرتضي مطهري به شمار مي آمد و ديدگاه هاي او در حوزه همواره زبانزد اوساط علمي بود. برخي از اين شهدا، داراي پدران نامي و معروف بودند از آن جمله شهيد حجت الاسلام سيدكمال كلانتر فرزند مرحوم آيت الله سيدمحمدكلانتر كه رياست «جامعةالنجف الدينيه» كه يكي از بزرگ ترين مدارس ديني در نجف بود، به شمار مي آمد. صدام براي تحت فشار قرار دادن چنين افرادي اقدام به دستگيري فرزندان آنان كرد.
آيت الله سيدابراهيم خراساني كاظميني از شخصيت هاي معروف حوزه نجف مقيم در كاظمين و بغداد بود. وي امام حرم كاظمين بوده و نمايندگي مراجع حوزه علميه نجف در اين حيطه را داشت او فردي خدمتگزار و دلسوز بود و هنوز ياد و خاطره او در كاظمين و بغداد به يادگار مانده است. سه تن از فرزندان اين عالي مقام و روحاني برجسته را صدام دستگير كرد. شهيد سيدحسن قپانچي نويسنده و منبري مشهور در عراق بود. از بيوت سرشناس و مرجعيت حوزه علميه ستارگان و شهدايي به اين خيل عظيم شهيدان حوزه تقديم داشتند.
از بيت مرحوم آيت الله العظمي ميلاني، مرحوم آيت الله العظمي خويي، مرحوم آيت الله العظمي كاشف العظاء، مرحوم آيت الله العظمي سيدابوالحسن اصفهاني، مرحوم آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي بيت معروف و مشهور ما مقامي كه ستارگان درخشاني را به حوزه تقديم مي داشت همه هريك شهيداني را به اين خيل تقديم داشتند. تعداد يكصد و هشتاد و دو تن از بزرگان و روحانيون و علما و طلاب حوزه علميه نجف اشرف كه سال ها در درون سياهچال هاي صدام به سر برده و هيچ نام و نشاني از آنان نبود، و خانواده هاي آنان هرگز به ديدار چند لحظه اي از آنان نايل نشدند، و همگي سال ها در حدود بيست و سه سال را چنين گذرانيدند و در پايان با يك دنيا غم و اندوه و حسرت پس از سقوط بغداد و سقوط رژيم صدام آمريكايي، و انتظارخانواده هاي اين عزيزان به يأس مبدل گشت و همه با زندان هاي خالي كه متجاوز از دويست و ده زندان رسمي در عراق بود، برخورد كردند.
امروز پس از سقوط آن رژيم، با شهادت تمامي آن علما و بزرگان برخورد مي نماييم. درود و سلام هميشگي خداوند به آن ارواح طيبه باد كه در راه حفظ اسلام و حوزه هاي علميه از جان خود گذشتند.