پنج شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۳- May, 29, 2003
گفت وگو با كارگردان فيلم «دنيا»:
آن ها مي خواستند خودم را تكرار كنم
بعضي منتقدان فكر مي كنند فيلم دنيا همان گونه ساخته مي شود كه مثلاً سريال «امام علي» ساخته مي شود و همان بودجه را دارد من براي بخش خصوصي فيلم ساختم
فرهاد رنجبر
013555.jpg

منوچهر مصيري پس از ده سال دوري از سينماي حرفه اي با فيلم «دنيا» با بازي محمدرضا شريفي نيا و هديه تهراني بازگشتي موفقيت آميز به سينماي ايران دارد. او در حالي كه در تمام طول مصاحبه با دلي پرخون از منتقدان آخرين ساخته اش سخن مي گويد گيشه هاي سينماهاي نمايش دهنده «دنيا» روزهاي خوبي را پشت سر مي گذارد. فيلم «دنيا» با گلچيني از بازيگران و ستاره هاي مطرح سينماي ايران در صدر جدول فروش فيلم ها جا خوش كرده و سيل پيشنهادات تهيه كنندگان به سوي مصيري براي ساخت دنياي ديگر سرازير شده است.
•••
• چطور شد از «آخرين خون» به فيلم دنيا رسيديد؟ با توجه به اين كه آخرين خون يك فيلم اكشن همراه با خشونت بسيار بود كه در همان زمان با انتقادات فراواني روبه رو شد؟
«آخرين خون» در زماني كه ساخته شد به لحاظ اقتصادي فيلم موفقي بود. البته آن زمان فيلمنامه بايد تصويب مي شد و دست ما براي رفتن به سمت سوژه هاي دلخواه بسته بود. آن طور نبود كه بتوانم فيلمنامه مورد علاقه خودم را بسازم البته مسائل و مشكلات اقتصادي نيز در اين كه باعث شد من «آخرين خون» را بسازم موثر بود.
منتهي صداقت كار در آن مقطع هم در اين بود كه من به سادگي مي توانستم قصه «آخرين خون» را تبديل به فيلمي «جنگي» كنم و مي توانستم، امتياز بگيرم و نگذارم انتقاد از فيلم بشود. مي توانستم بگويم دو قوم در نوار مرزي هستند كه عراقي ها به آنها حمله كرده اند و آنها دارند از آب و خاك خود دفاع مي كنند. ولي وجدان كاري من اجازه نداد چنين كاري كنم و آن را با شكل و شمايل مربوط به قصه اصلي ساختم. من از اين كلك ها و بازي ها كه [بعضي ها] مي كنند مبرا بودم. من آن فيلم را ساختم و انتقاد هم به آن شد.
البته اين گونه از اين فيلم ها است كه اقتصاد سينما را سرپا نگه مي دارد و از بازدهي اقتصادي اين فيلم ها، مي توان فيلم هاي دلخواه من و شما يا همان فيلم فرهنگي ساخت. سينماي ما به اين گونه فيلم ها نياز دارد. و اين كه چرا به فيلم دنيا رسيدم. من يك بار فيلم آخرين خون را ساختم و پرونده آن براي هميشه بسته شد. من در طول سال هاي اخير ۶-۶ پروانه ساخت گرفتم ولي هر بار با تهيه كننده اي صحبت مي كردم در آخر به فيلم «آخرين خون» مي رسيديم. آنها مي خواستند يك بار ديگر تجربه آخرين خون را تكرار كنم. من هم ديگر نمي خواستم آن تجربه را تكرار كنم. فيلمنامه دنيا كه به دستم رسيد متوجه شدم بين فيلمنامه هاي موجود، حرف تازه اي دارد و سراغ ساخت آن رفتم.
• حرف تازه اين فيلم چه بود؟
آدم هاي بي هويت. آدم هايي كه اعتقاد محكم و راسخ به آنچه كه مي گويند ندارند. متظاهر و متشرع به مذهب هستند. ما در جامعه خود از اين آدم ها بسيار داريم. آدم هايي كه با شكل ظاهري از نظري فيزيكي و ديالوگ، مردم را گمراه مي كنند. حتي خانواده خود را نيز گول مي زنند، كما اين كه در فيلم دنيا، «حاج رضا عنايت» از اين طيف آدم ها است به محض اين كه با جنس مخالفي برخورد مي كند زانوهايش مي لرزد و سست مي شود.
• البته به نظر من، اين قدرت عشق است كه باعث مي شود حاج رضا عنايت اين گونه سست شود حتي به نظرم آدم راسخي در اعتقاداتش است ولي وقتي پاي عشق وسط مي آيد، آن قدر قدرتمند است كه به اعتقادات محكم فردي مثل حاج رضا عنايت آسيب مي رساند؟
013565.jpg

بله، عشق هديه اي الهي و بسيار شيرين و زيباست! عشق خط قرمز و ممنوعيتي هم دارد يعني هر آدمي مي تواند عاشق بشود ولي در سنين و شرايط خاصي كسي حق ندارد عشق خود را بروز بدهد. بله، يك جوان مي تواند عاشق شود ولي مردي كه كانون خانواده را مي گرداند و در جامعه مطرح است. . .
او به بچه اش مي گويد كه تو با دختري كه عاشق او هستي ازدواج نكن، چون اين كار در خانه من كفر و حرام است ولي خودش اين كار را مي كند عاشق مي شود.
• در ابتدا كه فيلم را مشاهده مي كنيم همان نظر شما درباره آدم هاي متظاهر و دورو به ذهن ما خطور مي كند ولي اگر بخواهيم نگاهي انساني به شخصيت حاج رضا عنايت داشته باشيم، با مقداري حس همدردي از سوي مخاطب با حاج رضا مواجه مي شويم، خوب، عشق آن قدر قدرت دارد كه بتواند در اعتقادات يك نفر خللي وارد كند و حتي فردي به خاطر آن حاضر شود كه خط قرمز و عرف جامعه را زير پا بگذارد. نظر شما در اين باره چيست؟
عشق وقتي شعله ور مي شود همه چيز را مي سوزاند و به آتش مي كشد و در حقيقت حاج رضا عنايت هم خودش سوخت و هم زندگي اش، آتش گرفت. او آدمي بي هويت و بي شخصيت مي شود. چه دردي بالاتر از اين كه يك مرد در مقابل همسر و فرزندش بي شخصيت شود و خرد شده و پايين بريزد.
اگر آدمي هر چقدر بد باشد وقتي مي گويد كه اشتباه كرده است فوري از او مي گذريم. ايراني ها اصولاً اين گونه هستند. ولي نگاه من به شخصيت حاج رضا عنايت اين گونه نيست او حركتي را انجام داد كه نبايد انجام مي داد. قتلي رخ نداده است بله، او عاشق شده است، جرمي مرتكب نشده است كه حالا بگوييم اين آدم بايد اعدام شود ولي حاج رضا دچار عشق ممنوعي شده كه بايد تنبيه شود و همين كافي است.
• پس به نظر مي رسد شما نگاه بي رحمانه اي داريد؟
نه من مي گويم به لحاظ موقعيتي كه حاج رضا دارد بايد عشق را در خودش خفه مي كرد و نبايد خانواده را زير پا مي گذاشت، براي اين كه به دختر مورد علاقه اش برسد.
حاج رضا عنايت چون آدم معتقد و راسخي نبود، سست بود و ريخت، اگر آدمي بود كه اعتقاد داشت، از لحظه اول كه با اين آدم برخورد مي كرد نگاهش به گونه ديگري بوده حالا كه نگاهش به سمت دنيا رفت، جامعه او را تنبيه كرد و وقتي تنبيه شد طبيعي است كه من و شما براي او دل سوزي مي كنيم.
• آقاي مصيري قبل از اين كه با هم گفت وگو كنيم نسبت به نظر بعضي از منتقدان درباره فيلم انتقاد داشتيد، البته من نقدهايي كه در نشريات «فيلم» و «دنياي تصوير» خواندم نقدهاي مثبتي بود با اين وجود ارزيابي شما از نقدهايي كه بر اين فيلم نوشته شد گويا چيز ديگري است؟
ببينيد، منتقدان اگر چه آدم هاي محترمي براي من هستند ولي بعضي از منتقدان نگاه غيرمنصفانه اي داشته اند ما اگر فيلم دنيا را كنار بگذاريم، به فيلم واكنش پنجم مي رسيم. منظور من اين بانوي هنرمند و محترم سينما، خانم تهمينه ميلاني است كه من از ديدن فيلم واكنش پنجم لذت بردم! آيا انصاف است كه خانم ميلاني اين قدر از نظر روحي اذيت شود با اين نقدهايي كه منتقدان مي نويسند. درباره فيلم دنيا، اگر پنج شش نقد خوب را كنار بگذاريم با منتقدان ۱۸-۱۶ ساله اي مواجه مي شويم كه سينما و شرايط اقتصادي آن را نمي شناسند، اگر اين چهار فيلم سينماي ايران نيز ساخته نشود، ديگر فيلمي براي نقد منتقدان، باقي نمي ماند. متاسفانه بعضي از منتقدان، بالاي گود مي نشينند و مي گويند: لنگش كن، منتقدان نه شرايط اقتصادي را مي شناسند و نه وضعيت توليد را. بعضي منتقدان فكر مي كنند فيلم دنيا همان گونه ساخته مي شود كه مثلاً سريال «امام علي» ساخته مي شود و همان بودجه را دارد من براي بخش خصوصي فيلم ساختم. آيا نبايد فيلم هايي ساخته شود كه به بدنه سينما كمك كند.
مي گويند فيلم فرهنگي بايد ساخته شود. به نظر من همه فيلم ها فرهنگي هستند مگر مي شود فيلمي فرهنگي نباشد؟ اگر فيلمي ساخته شود و كسي آن را نبيند چگونه مي خواهد حرف خود را به تماشاگران بازگو كند. اگر فيلم دنيا فروش خوبي نداشت حتماً از نظر آقايان فيلمي فرهنگي مي شد.
منتقدي اين فيلم را فيلمي عامه پسند توصيف مي كند، مگر من براي مريخي ها فيلم ساخته ام، من براي مردم فيلم مي سازم. نقد فيلم را هم مردم مي كنند. منتقدان بايد راهكار ارائه دهند. نمي توان گفت فيلمي از دم بد بود. بعضي از منتقدان، چون من سر فيلمبرداري جواب سلام آنها را ندادم، مي روند پنبه فيلم را مي زنند و همكاران شما اين كارها را مي كنند.
البته ما منتقدان خوبي داريم كه كار خود را به درستي انجام مي دهند. ولي اگر قرار باشد تهيه كننده فيلم دنيا، بخواهد فيلمي به كارگرداني كسي كه مورد توجه طيفي از منتقدين است بسازد آيا نبايد بودجه تهيه اين فيلم را داشته باشد؟ بايد ابتدا فيلمي مثل دنيا ساخته شود و پولش را در آورد و به سودآوري برسد، بعد اين تهيه كننده مي تواند با سود حاصل از آن، فيلمي به قول منتقدان هنري بسازد. من با انتقاد كردن مخالفتي ندارم ولي با اين كه چشم خود را ببنديم و پنبه فيلم را بزنيم مخالفم، اين كه به جاي نقد فيلم، نقد آدم را انجام دهيم.
اتفاقاً كساني كه به نوعي شبيه حاج رضا عنايت هستند از اين فيلم بدشان آمده است! كساني كه مثل حاج رضا عنايت هستند ديدن اين فيلم برايشان مضر است!
• البته خانم ميلاني هم در مصاحبه اي، منتقدان فيلمش را حاج صفدرهاي كوچك و مونث ناميده بود.
بله، همين طور است. كساني كه امثال «حاج رضا عنايت» را مي شناسند و مي دانند كه آنها به دين، كشور، اقتصاد و فرهنگ جامعه لطمه مي زنند، از ديدن اين فيلم لذت مي برند و حتي من را تشويق كردند.
• البته نبايد انتظار داشت كه همه از فيلم تعريف كنند، همان طور كه آقاي فرمان آرا، چنين مطلبي را به نقل از بونوئل عنوان كردند؟
البته من هم، چنين اعتقادي دارم. ابداً منظورم اين نيست كه به فيلم انتقاد نشود و از همه كساني كه بر فيلم «نقد» نوشته متشكرم ولي من مي گويم منتقدان بايد شرايط حاكم بر فيلمسازي را بشناسند و بعد نقد كنند.
• در فيلم سانسورهايي انجام شده است آيا اين سانسورها به روند فيلم لطمه وارد نكرده است؟
به هر حال، مگر مي شود سانسور به فيلم لطمه وارد نكند، ولي مميزي شرايط كلي كشور را مي بيند، شايد آنها چيزي را مي بينند كه من نمي بينم من به عنوان فيلمساز زيبايي ها را مي بينم و مي گويم در فيلم بايد زيبايي ها و رونق اقتصادي را نشان دهم. در كنار آن مي توانم انتقاد هم بكنم.
اما موقعي آن چيزي را مي بينند كه من نمي بينم، آن چيز ممكن است به جامعه در مقطعي لطمه وارد كند. اگر چه سانسور به فيلم لطمه رسانده است ولي من ايراد نمي گيرم.
• پس شما، برخلاف فيلمسازاني كه بر عليه سانسور، گاردهاي شديدي مي گيرند با اين موضوع كنار آمده ايد؟
به نظرم، فيلم «دنيا» سانسور نشده است. در حقيقت من از بخش فرهنگي فارابي درخواستي كردم چون از اول فيلم با اين بخش «بده، بستان» داشتيم. من استمداد كردم و آنها به من پيشنهاد دادند كه اگر اين جور عمل كني بهتر است و من با دست خودم، تغييرات لازم را دادم و هيچ ارتباطي با بخش مميزي ندارد.

نگاهي به «از كنار هم مي گذريم»
رئاليستي كه دوست داشت فانتزي بسازد
013580.jpg
نيما صداقت
ايرج كريمي پس از يك مسابقه چندين و چند ساله نقدنويسي، با فيلم «از كنار هم مي گذريم» سعي دارد به همان دلبستگي هاي دوران نقدنويسي اش وفادار بماند. از اين رو به راحتي مي توان ردپاي نقدها را در فيلم جست؛ چه تأثير مستقيم نوع سينمايي كه كريمي در مطالبش از آن ستايش مي كرد (نوع فيلم هاي اروپايي روشنفكرانه: از تاركوفسكي تا يانچو) و چه اصلاً حضور نوجواني در فيلم كه به نقدنويسي علاقه دارد.
سبك و ريتم فيلم آشكارا متأثر از فيلم هاي روشنفكرانه اروپايي است، در نتيجه نماهاي نسبتاً بلند و غالباً ساده و اصلاً نبود يك قصه خطي و نوع سينماي ضدقصه به طور كلي در راستاي همان سينماي مورد علاقه كريمي است؛ غافل از اينكه اين نوع سينما در عين سادگي مشكل ترين نوع فيلمسازي هم هست؛ اينكه همه حشو و زوائد را حذف كرده و فقط و فقط به قدرت تصوير اتكا كرد، آن هم براي پرداختن به مهم ترين مشكلات لاينحل فلسفه زندگي بشر. طبعاً نمونه درخشان اين زمينه ميكل آنجلو آنتونيوني است و البته اينگمار برگمان. سكانس اول فيلم «كسوف» ـ جدايي يك زوج ـ كه در چند دقيقه فقط با چند كلام ساده برگزار مي شود، نمونه درخشان اين نوع سينماي دست نيافتني است. كريمي اما با جسارت سعي دارد به اين نوع سينما نزديك شود، بي آنكه به آن پختگي و غناي تصويري رسيده باشد. در نتيجه فيلم به رغم امتيازات خود، خيلي زود خسته كننده مي شود و با وجود زمان كم آن، خيلي كند مي گذرد. مشكل از جايي بيشتر مي شود كه تمام حرف هاي بزرگ فيلم ـ درباره مفهوم زندگي و مرگ و ارتباط انسان ها ـ گاه بار اضافه اي مي شوند كه روي فيلم سنگيني مي كنند. از جمله آنها شروع در فضاي پشت صحنه يك فيلم است كه كاملاً جداي از فضاي باقي فيلم قرار مي گيرد و به عنوان يك وصله ناچسب تا پايان آن باقي مي ماند. همين طور قضيه فمينيسم پنهان ژاله كه به صورت شعار درباره مرد لاستيك به دست در كنار جاده آشكار مي شود «يكي از هم جنس هايش سوارش مي كند» اين نفرت زنانه از جنس مخالف چيزي است كه در اين شخصيت هيچ زمينه روشني ندارد و اتفاقاً در تناقض با علايق ژاله به همسرش هم هست. همين طور شخصيت بي خيال زن همراه او كه هيچ گاه به درستي پرداخت نمي شود. ترفند نشان ندادن چهره او در نيمه اول فيلم هم ـ هرچند ظاهراً به دليل نقاشي پرتره او توسط ژاله است ـ اما كاملاً ادايي به نظر مي رسد.
جز اين سادگي تكنيكي فيلم و برخي تلقي هاي كارگردان از مديوم، گاه آزارنده مي شود. براي مثال وقتي پدر ارس به ژاله مي گويد «ارس مردني است» يك نعش كش از جلوي كادر رد مي شود. اين نوع نمادپردازي شديداً در تناقض با فضاي رئاليستي فيلم است. ضمن اينكه تركيب رئاليسم با طنز و فانتزي، ديگر مشكل فيلم را رقم مي زند. فيلم قرار است با نمايش واقعيت زندگي ما، بسيار تلخ و تكان دهنده باشد، اما فيلمساز در هر دقيقه فيلم سعي دارد به مدد ديالوگ ها و اتفاقات خنده دار، لبخندي بر لبان تماشاگرش بياورد (كه غالباً هم اين صحنه ها به دليل بازي ناپخته غالب بازيگران و ضعف كارگرداني ناموفق از آب درآمده اند: نگاه كنيد به مثلاً گريه هاي مردي كه پدر ۹۲ ساله اش مرده يا آفرين گفتن پدر ارس به ارس يا شوخي هاي پدر و پسر درباره منتقدان فيلم).
اما فيلم لحظه ها و ايده هاي خوبي هم در دل دارد. نمونه درخشانش صحنه تفاهم ژاله و همسفرش است كه در لحظه اي به هم حقيقت را مي گويند؛ اينكه هر دو دروغ گفته اند و مرد يكي را ژاله صدا مي كرده و قضيه علاقه به باران هم حقيقت ندارد. تفاهمي كه با برداشتن حصار دروغ و حسادت به دست مي آيد و اتفاقاً هر دوبازيگر چقدر حسي و درست اين صحنه مشكل را بازي مي كنند. يا از معدود مواردي كه فرم و محتوا كاملاً درست تلفيق مي شوند جايي است كه ما نماي عمومي طبيعت را مي بينيم و ژاله درباره نقاشي پرتره يا دورنما حرف مي زند و اينجا اين تمهيد چقدر در راستاي نمايش تفكرات ژاله و اختلاف ديدگاه او با شوهرش درست عمل مي كند. يا فكرهاي ظريفي مثل اينكه همه به هر حال در طول راه (زندگي) ماشينشان پنچر مي شود يا اينكه همه «تنها» هستند و همسرانشان يا مرده اند يا طلاق گرفته اند (و اين تأكيد بر تنهايي آدم ها گاه چقدر دوست داشتني و ملموس از كار درآمده است) يا آواز خواندن اسدالله نعش كش كه مي خواهد در كنار يك جسد، به زندگي برسد و زندگي را دوست داشته باشد، كاري كه به زعم فيلمساز ـ و به گواه فيلم ـ كار بسيار مشكلي است.

نگاهي به فيلم دنيا
نسل سوسك هاي داخل كمد
013570.jpg
سيدحسين فهيم زاد
در اواخر دهه هفتاد و اوايل دهه هشتاد حركت سينمايي حرفه اي ايران با دو نوع برداشت، بيشتر از سال هاي گذشته قابل بررسي است.
برداشت هايي از نوع غيرحرفه اي و حرفه اي آن. شايد با يك نگاه بتوان درك مخاطبان غيرحرفه اي امروز را كاملاً متفاوت از نگاه تيزبين جامعه حرفه اي تمييز دارد. جامعه اي كه ارتباط ادراكي خود را از راه هاي متفاوتي همچون؛ مقاله، نقد و بررسي در اختيار مخاطبان غيرحرفه اي و البته فهيم جامعه قرار داد.
اين نوشتار سعي بر اين دارد، نگاه هاي شما خوانندگان را از روزنه اي ديگر متوجه فيلمي با نام دنيا كند.
به منظر بيرون از محيط اجتماع كل جوامع جهاني كه نگاه كنيم كشمكشي ميان دنياي غرب و شرق كاملاً مشهود است. هر چه بيشتر نگاه ها را در اين جوامع خيره گردانيم مي توان متوجه اين كشمكش ها در وادي هنر آن هم از نوع هنر هفتم بود. در فيلم هاي امروز چالش هاي ميان تجددگرايي از جنس مدرن با دنياي درك نشده سنتي كه به اندازه اي بارز گرديده است كه دستمايه فيلم هايي از نوع دنياي امروز به صراحت فيلمي همچون دنياي منوچهر مصيري گرديده است. دنيايي كه اگر چه از نگاه ساده اما تيزبين يك تماشاگر غيرحرفه اي، خوشامدگويي به مدرن گراهاي امروزي است ولي از روزنه حرفه اي هاي سينما، برملا شدن چهره «حاج رضاي» حج نرفته اي كه دنيا با اندك تقلايي به آن دست پيدا مي كند كه براي دستيابي به گذشته پدري خويش، حاج رضاي سنتگراي ظاهرساز را ضربه فني عشق مكارانه خود مي كند كه او نه تنها اين پيروزي را مرهون فكر مدرن و لهجه نيمه فرنگي خويش دانسته بلكه آن را وامدار از ريشه هاي سنتي خود مي داند.
در سكانس هاي اوليه فيلم، حاج رضا به اندازه اي مصر در ترميم خانه پوسيده است كه گويي نويسنده فيلم، هنرمندانه از درون هنرپيشه نقش اول، برق سرور و شادي را در نگاه هايش منعكس مي كند، نگاه هايي كه اگر به درون حاجي راهي پيدا كنيم، جشن رسيدن دنياي مدرن را در آنجا به تماشا خواهيم نشست. شوق ديداري كه پنهاني، منتظر بهانه اي از دنيا بيرون است تا بتواند راهي براي برداشتن نقاب ظاهري خويش پيدا كند و آنجا كه اين بها به دست دختري از فرنگ برگشته در اختيار حاجي قرار مي گيرد. بهانه اي كه براي آن در سكانس هاي آخر بهاي زيادي را پرداخت خواهد كرد.
دنيا از آن سوي دنيا، تنها براي نسل جوان فيلم سنگ صبور و يا رازدار و درك كننده احساسات آنها نيست بلكه گفتمان او در گرايش هاي تماشاگران غيرحرفه اي و ديوار شنوي هاي تماشاگران حرفه اي است آنجا كه با اولين برخورد خود با نسل سوسك هاي داخل كمد، پنهان كاري هاي زيادي را براي حاجي با تبسمي گرم بازگو مي كند و در ادامه، دنيا نجات دهنده خانه پدري، عمارتي از دست رفته. او انتقام گيرنده مكاره اي است تا بتواند تنها در مدت يك ماه ظاهر فريبكار يك حاجي قلابي را رسوا كند. رسوايي از شعاع كوچك خانواده اش، تا جامعه بزرگ تماشاگران سينمايي.
نگاه فيلم، دنيا را پيشرو نسلي قرار مي دهد كه ساليان سال با نفرت از سنت و سنتگرايي، چشم به بازگشت دوباره خود به سرزمين مادريشان دارند.
دنيا در تجربه موفق منوچهر مصيري در اكران چند ماه فيلم بر پرده سينما، خبري براي نسل جوان دارد، او نه تنها متنفر از سنت و سنتگرايي نيست بلكه در ميان بناي قديمي خانه پدري در سكانس آخر، محلي را براي دفن حاجيان به حج نرفته سنت شكن و كاسه هاي داغ تر از آش ترتيب داده است.
كارگردان فيلم در سكانس نشان دادن آپارتمان حاجي كه هنرپيشه زن، با مهارتي خاص در حد يك ديالوگ به ظاهر فرعي، نگاه هنرپيشه مرد را فاقد افق بيني هاي اجتماعي نشان مي دهد. ديالوگي كه جوابي بسيار لطيف دارد، از آنجايي كه حاجي فرق ميان طبقات پايين و بالاي ساختمان را نمي داند. دنيا در جواب به دورنماي طبقات بالا اشاره مي كند و آن را دليل اختلاف با طبقات پايين مي داند.
در هر صورت دنياي فيلم آقاي «منوچهر مصيري»، مملو از برجستگي هاي سنت اصيل است. همسر نمونه حاج رضا، نمونه بارز زن ايراني، كه از نگاه مخالفين تندرو و يا جمعيت فمينيستي، حاج رضا را با انقلابي كه توسط همسري ديگر از دنياي مدرن مغلوب گشته، عقده هاي ديرينه خود را بر سر مرد به ظاهر همراه و دلسوزش فرود مي آورد و به آنجا مي رسد كه با اقتدار توانسته اتفاقات خانواده خود را به يك بار از زير يوغ مردسالاري مردي خوش گذران خارج كند. ولي در نتيجه، گوهر با رعايت اصولي اخلاقي و سفارش پسر به احترام فرزند نسبت به پدر، خانه را بدون آنها و با اعتراف اينكه شايد او در زندگي نسبت به مرد خانه، كوتاهي كرده، ترك مي كند.
در هر صورت جامعه سنتي براي خود اصولي گرانبها دارد كه هر شنونده خسته از صداهاي چند صدساله دور از فرهنگ اصيل را، جذب آن كند، حتي آنهايي كه گوش هايشان از تراوشات ذهن هاي غربي پر است.

حاشيه هنر
• شخصيت هاي منفي محبوب سينما
فرج الله سلحشور شخصيت هاي منفي سريال هاي ايراني را از شخصيت هاي مثبت جذاب تر دانست.
سلحشور در گفت وگويي با اشاره به مطلب فوق گفت: متاسفانه كارگردان هاي ما شخصيت هاي منفي را به خاطر اينكه در دسترس ترند خوب درك مي كنند اما شخصيت هاي مثبت را خوب درك نمي كنند چون نه خودشان با آن شخصيت ها هم سخن اند و نه برايشان قابل درك است. كارگردان مجموعه هاي اصحاب كهف و ايوب پيامبر ادامه داد: به عنوان مثال شخصيت هاي منفي مثل عمروعاص و وليد و قطام در سريال امام علي(ع) محبوب تر از عمار ياسر و ابوذر بودند.
013560.jpg

• ادامه تدوين صبحانه براي دو نفر
تدوين «صبحانه براي دو نفر» آخرين ساخته مهدي صباغ زاده توسط خودش ادامه دارد. اين فيلم كه در آن خسرو شكيبايي، چكامه چمن ماه، نيكو خردمند و انوشيروان ارجمند به عنوان بازيگر حضور دارند، ماجراي نويسنده اي را روايت مي كند كه پس از سال ها تصميم مي گيرد داستاني درباره زندگي دختر جواني بنويسد.

• توكيو بدون توقف آماده نمايش شد
توكيو بدون توقف، دومين فيلم سينمايي سعيد عالم زاده با پايان يافتن مراحل فني، آماده نمايش شد. بازيگر نقش اصلي اين فيلم كمدي مهران مديري است و او خود مسئوليت بازيگرداني فيلم را به عهده داشته است. از ديگر بازيگران فيلم مي توان به پانته آ بهرام، حسن شكوهي، اليزابت اميني، گوهر خيرانديش، يوسف پشندي، سعيد پيردوست، ابراهيم آبادي و. . . اشاره كرد. فيلمنامه توكيو بدون توقف را فرهاد توحيدي، فيلمنامه نويس پركار سال گذشته نوشته كه نگارش فيلمنامه هاي دو فيلم موفق، مرد عوضي (محمدرضا هنرمند) و دنيا (منوچهر مصيري) را در كارنامه دارد.

• سرقت طرح سينماي كوچك
به گزارش خبرنگار سايت فيلم و سينما، روز دوشنبه گذشته ناصر شفق اعلام كرد كه در بلوار دريا هنگامي كه ماشين شخصي خود را ترك كرده بود متوجه شده كه طرح سينماي كوچك از ماشينش به سرقت رفته است. بنا بر گفته هاي شفق كليه اسناد، مدارك و تحقيقات مربوط به اين طرح توسط سارق ربوده شده. همچنين چند فقره چك و مقداري پول نقد نيز از ماشين شفق به سرقت رفته است. شفق قصد دارد هر چه سريع تر اسناد و مدارك حياتي اين طرح را توسط مأموران نيروي انتظامي به دست آورد. چرا كه معتقد است اسناد به سرقت رفته به درد هيچ كسي نمي خورد.
013575.jpg

• تدوين دوئل در تهران و ماهشهر
به گزارش سايت فيلم و سينما، پروژه عظيم دوئل، پس از ۸ ماه كار مداوم وارد مرحله تدوين شد و مصطفي خرقه پوش به عنوان تدوينگر اين فيلم به ماهشهر رفته تا همزمان با ساخت بقيه پروژه آن را تدوين كند. دوئل تاكنون صف طولاني ترين پروژه سينمايي كشور را به خود اختصاص داده است. احمدرضا درويش كارگردان، بهرام بدخشان مدير فيلمبرداري، امير اثباتي طراح صحنه و لباس و شركت فرهنگ تماشا تهيه كننده اين طرح جنگي هستند. سعيد راد، پژمان بازغي و پريوش نظريه بازيگران اصلي دوئل هستند.

• عشق، اولين فيلم بلند فرشيد نوابي
فرشيد نوابي به زودي ساخت اولين فيلم بلند سينمايي خود را با عنوان «عشق» آغاز مي كند. اين فيلم به داستان زندگي يك متولي قبرستان مي پردازد كه عاشق يك زن خيالي مي شود. قرار است محمدرضا سكوت به عنوان مدير فيلمبرداري و اصغر آبگون به عنوان صدابردار در اين فيلم حضور داشته باشند. همچنين از الهام چرخنده به عنوان بازيگر نقش اول نام برده مي شود. گفتني است فرشيد نوابي، بازيگر و كارگردان سينما، پيش از اين فيلم كوتاه «. . . و عشق» را ساخته است.

• توقف «تك درخت ها»
فيلم «تك درخت ها» به كارگرداني سعيد ابراهيمي فر كه بر اساس داستاني از هوشنگ مرادي كرماني (كتاب درخت انار) به تصوير درآمده است هنوز در مراحل پاياني ساخت متوقف است. هوشنگ مرادي كرماني ضمن بيان مطلب فوق افزود: به جز فيلم فوق فيلم هاي «موشو» به كارگرداني محسن محسني نسب و «مرباي شيرين» نيز اخيراً از بنده به فيلم برگردانده شده اند كه از مراحل توليد «موشو» هيچ اطلاعي ندارم. مرادي كرماني در پايان بيان داشت فيلمبرداري «تك درخت ها» ۳ - ۲ سال پيش در كرمان انجام شد اما به خاطر مسائلي كه در شركت تهيه كننده فيلم پيش آمد حدود ۲۰ درصد از مراحل پاياني شامل صداگذاري و ميكس باقي مانده است.

• سيامك اطلسي و «گرازها گرسنه اند»
سيامك اطلسي در حال حاضر، فيلمنامه اي با عنوان «گرازها گرسنه اند» را آماده ساخت دارد كه در صورت آماده شدن مقدمات آن را كارگرداني خواهد كرد. اين بازيگر سينما و تلويزيون درباره فعاليت هاي اخير خود افزود: فيلمنامه، موضوعي اجتماعي دارد و منتظرم پس از تثبيت سياستگذاري هاي فارابي و معاونت سينمايي، توليد آن را آغاز كنم. اطلسي تصريح كرد: چون خودم عضو اتحاديه تهيه كنندگان نيز هستم در صورت دريافت پروانه ساخت احتمالاً آن را تهيه خواهم كرد و اگر كس ديگري هم مايل به تهيه اش باشد با او همكاري خواهم داشت.

هنر
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
زندگي
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |