يكشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۷۷- June, 15, 2003
گفت وگو با داوود آزاد
آدم آزادي هستم
015560.jpg
مرضيه رسولي
عكس هاي پير طريقت در حالت هاي مختلف روي ديوار نشسته اند و كتاب هايي كه او نوشته، در كتابخانه. سازها روي زمين رديف شده اند؛ تار، سه تار، تنبور و كمانچه. روز است اما خانه تاريك. نسيم مي وزد آن بيرون، پشت پنجره هاي بسته.
آقاي آزاد شما به هيچ رسيديد؟ «چند سالي بود كه در ايران كار نمي كردم. با خودم خلوتي داشتم، فهميدم بايد هيچ باشم. اگر بخواهي چيزي باشي بايد به هيچ برسي، نيست شوي. اين يعني تصوف. موسيقي وسيله است اما نه براي ابراز هستي، بايد كمك كند به نيستي برسي. موسيقي حكايتي از خود ندارد و از معنايي ديگر حكايت مي كند. در آثار قدما تحقيق كردم، تمام رديف هاي موسيقي را زدم. سبك هاي مختلف را بررسي كردم، روي موسيقي زمان قاجار كار كردم و بعد از خودم پرسيدم مي خواهم چه كار كنم، آن دوره، دوره كم كاري من بود. »
داوود آزاد سال ۱۳۴۲ در اروميه به دنيا آمده و از يك سالگي در تبريز بزرگ شده است. خودآموز موسيقي بوده و از روي نوارهاي استادان موسيقي نواختن تار، سه تار، دف، تنبور و عود را ياد گرفته، هيچ وقت به دانشگاه نرفته، با اينكه به گفته خودش در سال ۱۳۶۸ رتبه اول كنكور موسيقي را آورده است. هشت سال است در ايران كنسرت برگزار نكرده و اخيراً با گروه چهارنفره خود در تبريز و كرمانشاه برنامه اجرا كرده است، اما كنسرت اش كه قرار بود در كاخ نياوران تهران برگزار شود فعلاً به تعويق افتاده به دلايلي كه خود او هم نمي داند. واحد نظارت و ارزشيابي مركز موسيقي براي صدور مجوز امروز و فردا مي كند. داوود آزاد چند روز ديگر به انگليس مي رود. نزديك چهار سال است كه به جز يكي دو ماه تمام اوقات خود را در آنجا مي گذراند، بعد از آن خلوتي كه با خود داشت و از خود پرسيد چه بايد بكند.
مي گويد كه در اين چند سال نزديك ۳۰ كنسرت در شهرهاي مختلف اروپا اجرا كرده است، Work shop و سخنراني درباره موسيقي و سازهاي ايراني در دانشگاه آكسفورد داشته و حالا شاگرداني دارد كه به بعضي از آنها ساز و به بعضي ديگر آواز درس مي دهد. شش آلبوم از او در ايران منتشر شده است: مكتب تار تبريز، آي ايشقي (نوار آذري اجرا شده با تار ايراني)، در بهار اميد، نور جان، به ياد هرمزي و مي بي رنگي كه اين آخري در سال ۱۳۶۵ مجوز گرفته است. بر موسيقي اي كه اجرا مي كند، عنوان «عرفاني» گذاشته است، ريش و موي بلند او و لباس درويشي اش شايد اين تصور را تصديق مي كند. «كسي كه به دنبال موسيقي عرفاني است، به نوعي با مراقبه و ذكر سروكار دارد، ريتم به او كمك مي كند تا اين حالات را تداوم ببخشد و به همين دليل ريتم در اين موسيقي نقش مهمي ايفا مي كند. خمودگي در اين موسيقي راه ندارد. »
داوود آزاد در كارهايش با ريتم بازي مي كند. ملودي هايي كه تكرار مي شوند و او مي گويد حالتي ذكرگونه به خود مي گيرند كه ريشه در عرفان و تصوف دارد. بازي ملودي ها به ملودي ثابتي برمي گردد و اين تكرار تصفيه بيشتري در شنونده به وجود مي آورد. ريتم ها پرتحرك و نشاط آورند و شعرهايي كه انتخاب مي شوند، عاشقانه و درباره وحدت وجود هستند. «در كارهايم به دنبال جمع كردن سياهي لشكر نيستم، چون وسيله ارتباط برقرار كردن، زياد بودن آدم ها نيست. هر چه تعداد نوازندگان بيشتر باشد، موج هاي جديدي به وجود مي آورد كه همسو كردن آنها با هم خيلي سخت است. اين موسيقي مي خواهد يكي بودن بين موزيسين و شنونده را نشان دهد. موزيسين واسطه است و انرژي از مبدا گرفته مي شود. اگر او بخواهد خود را نشان دهد، ارتباط حقيقي به دست نمي آيد. براي گوش سپردن به اين موسيقي بايد رها شد. اين در تصوف هم هست. قطعه اي به نام عقده گشا وجود دارد، مثل موسيقي عرفاني كه عقده گشايي مي كند و باعث رهايي شنونده مي شود و اين ناخودآگاه اتفاق مي افتد. اما براي رسيدن به اين رهايي مقدماتي لازم است. »
اين مقدمات، مخاطب را خاص مي كند، امروز ديگر كسي حوصله مقدمه چيني ندارد، مي خواهد از موسيقي به سرعت حس بگيرد، همه چيز را سريع مصرف كند يعني وقتي برايش ندارد. كساني كه فرصت فراهم كردن اين مقدمات و فضاسازي را دارند، افرادي هستند اندك و خاص. اما داوود آزاد مي گويد: «در اين موسيقي چيزي هست كه شنونده را جذب مي كند و همه را در برمي گيرد نه فقط مخاطبان خاص را، چون به واسطه اين مقدمات نمي خواهد خود را نشان دهد و دانش اش را به رخ كسي بكشد. تلاش مي كند فضايي روحاني به وجود بياورد كه اين خيلي زياد به اعتقاد عرفاني موزيسين بستگي دارد و حال و فضايي كه موسيقي در آن جريان پيدا كرده است. اين حس و فضا بايد ايجاد شود تا موسيقي اثر خود را بگذارد. »
اعتقاد عرفاني موزيسين يعني چه؟ يك اثر وقتي شكل مي گيرد از آفريننده خود جدا مي شود و حيات مستقل پيدا مي كند، وقتي دوباره و دوباره به آن گوش مي سپريم اين جدايي بيشتر مي شود. مخاطب همان چيزي را حس نمي كند كه خالق اثر از او مي خواهد. بنابراين اعتقاد عرفاني موزيسين هنگامي به كار مي آيد كه شنونده هم به همين اعتقاد رسيده و به فضاي فكري او نزديك باشد.
نصرت فتحعلي خان مي گويد: اگر موسيقي حقيقي ما را مي خواهيد، بايد به خانقاه بياييد و داوود آزاد مي گويد كه اين موسيقي از خانقاه آمده است.
«موسيقي كه ما در صحنه كنسرت اجرا مي كنيم، مجاز موسيقي ماست. موسيقي عرفاني در مجلس ذكر شكل مي گيرد و ۹۰ درصد چيزي كه من اجرا مي كنم نه از پيش ساخته، بلكه الهام گرفته از فضاي زمان اجرا است، عقلاني نيست و از عقل نمي آيد. يك نوع عنايت و لطف حق است. خمودگي و غم در آن راه ندارد و ناله نمي كند، همه اش شادي است و اگر غمي را بيان كند، آن غمي روشن است. » و به نظر او چيزي كه در اين سه چهار سال غربي ها را به ديدن كنسرت هايش ترغيب كرد، نوع موسيقي و نه عنوان «عرفاني» آن است. آنها ممكن است يك بار جذب اين عنوان شوند، اما براي دفعه هاي بعد به خاطر نوع موسيقي است كه به كنسرت مي آيند. به همين دليل گروه هاي زيادي هستند كه بر كار خود اين عنوان را مي گذارند تا شنونده بيشتري را جذب كنند، اما كارشان نمي گيرد و به عقيده «آزاد» با كار خود به موسيقي عرفاني لطمه مي زنند.
«اگر موسيقي ايراني بين غربي ها جايي باز نكرده به دليل فرم سنتي آن است. فرمي كه معمولاً در غرب ارائه مي شود يك پيش درآمد، نيم ساعت آواز و بعد تصنيف و رنگ است. غربي ها حوصله شنيدن آواز طولاني را ندارند و اين براي ذهن آنها كه كلام ما را نمي فهمند، خسته كننده است. اگر خمودگي در موسيقي ايراني حس مي شود به دليل شيوه اجرايي نامناسب آن است كه حتي باعث گريزان شدن جوان ايراني هم شده. در حالي كه در قديم هم اين طور نبوده و زمان زيادي به آواز اختصاص پيدا نمي كرده. آوازي كه ريتم ندارد يعني ريتم آن محسوس و قابل شمارش نيست نمي تواند در ذهن جايي باز كند. حقيقت اين است كه آواز ايراني پسرفت كرده، اقبال آذر، قمرالملوك و طاهرزاده هيچ كدام به اين سبك ها نمي خواندند. در آواز امروز نوآوري وجود ندارد و همان فرم هاي سنتي هم به هم خورده است. آمدن موسيقي غرب و ويولن به ايران در موسيقي سازي و آوازي تاثير بسيار گذاشته. اين موسيقي كه حالا اجرا مي شود خيلي ضعيف تر از موسيقي دوران قاجار است. الان آن قدر سبك هاي قديمي از بين رفته كه اگر كسي به آن سبك ها بخواند، ديگران فكر مي كنند نوآوري كرده است. »
اجراهاي داوود آزاد با گروه چهارنفره اش است، آنها از سازهايي مثل چنگ و رباب و ديگر سازهايي كه تقريباً منسوخ شده است استفاده مي كنند. همخواني در موسيقي آنها اهميت زيادي دارد و در خيلي از كنسرت ها از شنوندگان مي خواهند كه در آواز همراهي شان كنند. داوود آزاد مي گويد: «موسيقي ايراني كاملاً حسي است. وقتي آن را اركسترال مي كنيد، حس اش كمتر مي شود، چون آدم ها زياد هستند و نمي توانند حس يگانه اي به وجود بياورند. براي غربي ها موسيقي تك ساز خيلي جالب است. آنها موسيقي اركسترال خود را به شكلي بسيار قوي دارند و از اين نظر اشباع شده اند و تك نوازي و بداهه نوازي هاي ما خيلي زياد جذبشان مي كند. »
آزاد كار جديدي روي موسيقي «باخ» انجام داده است. قطعه اي از او را با موسيقي ايراني ميكس كرده و روي آن شعر مولانا را خوانده و در جاهايي عود و رباب زده است. قسمت ايراني قطعه هم الهام گرفته از ملودي باخ است. اين كار ضبط شده و به زودي به ايران هم مي آيد. «وقتي كه روي موسيقي باخ كار مي كردم، تمام موسيقي ها حتي در ظاهر از يك اصل سرچشمه مي گيرند. ملودي هايي از باخ شنيدم كه انگار كاملاً ايراني است و حتي گاهي فضاي آذري دارد. آنجا موسيقي هاي ديگر دريچه ذهنم را بازتر كردند. قبل از آن، اينجا كه بودم خيلي بسته فكر مي كردم، حالا رها شده ام و آدم آزادي هستم. »

نقاشي مرده است
محمدرضا شاهرخي نژاد
چندي قبل نمايشگاهي از آثار ۴ هنرمند آلماني به همراه هنرمندي ايراني در فرهنگسراي نياوران برگزار شد كه روي بروشور آن نوشته شده بود، محموله هنر در راه. . .
نمايشگاه شامل آثار نقاشي، مجسمه، ويدئو آرت و فضاسازي بود. «كاترينا گهرمن» (Katharina Gehrman) متولد ۱۹۶۰ اوفن بورگ و فارغ التحصيل رشته ارتباطات زيبايي شناختي از دانشگاه «هيلدسهايم» (Hildesheim) است. همچنين عضو مركز فمينيستي هيلدسهايم و چندين موزه و گالري است كه دستاورد آن چاپ چند كتاب است. «گهرمن» كارش را با عنوان «نمادها» در معرض بازديد گذاشته بود و سعي در گفت وگو و تبادل نظر با بازديدكنندگان داشت. با اين عنوان كه بازديدكننده ها نمادهاي خود را طراحي و به مابقي نمادها اضافه كنند و در نهايت به اين نتيجه برسند كه كدام نماد متعلق به كدام فرهنگ است؟
«رافائل زيفارت» (Raphael Seyfarth) متولد ۱۹۵۸ «راتن برگ» است. تحصيلات فني و حرفه اي خود را از سال ۱۹۶۵ آغاز كرد و رشته پلاستيك از مدرسه عالي معماري و عمران «وايماز» فارغ التحصيل شده است. از كارهاي جالب او طراحي صحنه تئاتر با بهره گيري از پلاستيك است. از سال ۱۹۸۲ به فعاليت هاي هنري مي پردازد و از سال ۲۰۰۱ پروژه هاي مجسمه سازي در مدرسه هنري جوانان فرايبورگ را بر عهده دارد. «هانس يورگ پالم» (Hansjorg Palm) متولد ۱۹۵۹ در «واي هينگن» است. تحصيل در رشته مجسمه سازي در مدرسه هنري «آلانوس» را در ۱۹۸۵ به پايان رسانده و در كالج لندن آن را تكميل كرده است. اين دو نفر با اشيايي كه در پارك ها يافت مي شد، مجسمه ساختند و در واقع فضاسازي ناپايداري به وجود آوردند. از ديگر شركت كنندگان اين نمايشگاه، خانم «يوليانه اشپيتا» (Juliane Spitta) بود، او متولد ۱۹۶۳ «اشتوتگارت» و صاحب شركت هنري است. در سال ۱۹۹۱ تحصيل در رشته نقاشي را به پايان رسانده و پس از تاسيس شركت هنري در اكتبر ۲۰۰۰ به اجراي پروژه هاي مختلف براي شركت ها و سازمان ها پرداخته است. و بالاخره خانم تبريزي، هنرمند ايراني، از سال ۱۹۶۳ در آلمان اقامت دارد كه در اين نمايشگاه آثار نقاشي اش را به نمايش گذاشت. برپايي چندين نمايشگاه در شهرهاي مختلف آلمان و انتشار كتاب «نقاشي روي ابريشم ـ فن قديمي نقاشي ايراني» و عضو اتحاديه تبادل فرهنگي ميان فرايبورگ و اصفهان است. خانم تبريزي مديريت اين پروژه را بر عهده داشت. وي در اين باره مي گويد: «همانطور كه مي دانيد اصفهان و فرايبورگ خواهرخوانده هستند، زماني كه اين طرح را پيشنهاد دادم و با آن موافقت شد، با خانم «كاترينا گهرمن» صحبت كردم كه با يكديگر در موزه هنرهاي مدرن شهر فرايبورگ همكار هستيم. كارهاي ايشان را قبلاً ديده بودم. به ايشان گفتم كه به دنبال هنرمنداني مي گردم كه همگي در يك رشته فعاليت نكنند و علاقه مند به هنر ايراني - اسلامي باشند. برنامه اين كار را خانم ها «يوليانه اشپيتا» و «كاترينا گهرمن» نوشتند، تقريباً هر ماه يكبار دور هم جمع مي شديم و تبادل نظر مي كرديم. اين پروژه محصول يك سال و نيم فعاليت گروهي ما است. »
•••
• در بين صحبت هايتان به اين نكته اشاره كرديد كه به غير از تبادل فرهنگي به دنبال تاثيرات ديگري مي گشتيد. آيا اين اتفاق رخ داد؟
كاترينا گهرمن: ما با آدم هاي بسياري برخورد داشتيم كه اين گفت وگوها اثرات شخصي بسيار عميقي روي ما گذاشت.
• چه برداشتي از هنر ايران داشتيد؟
گهرمن: ما با هنر كهن اينجا آشنا شديم كه واقعاً فوق العاده است و نمي توانم تعريفي براي آن داشته باشم. ما در غرب چنين چيزي نداريم.
• يعني از قبل هيچ شناختي از هنر ايران نداشتيد؟
يوليانه اشپيتا: مسلماً ما آگاهي داشتيم. ما هميشه مساجد و معماري اصفهان را در عكس مي ديديم ولي زماني كه در محل حضور داشته باشيد مي توانيد به درستي آن را درك كنيد.
هانس يورگ پالم: هنر براي من بدون وجود آدم ها مفهوم ندارد. وقتي شما اثري را خارج از محيط خلق شده اش مي بينيد، فايده ندارد. بلكه اين ارتباط مابين اثر و انسان هاي به وجودآورنده و كساني كه با آن سروكار دارند است كه شما مي فهميد اين اثر واقعاً چيست و بدون آن نمي توانيد برداشت درستي از هنر داشته باشيد.
• يعني براي هنرتان بستر اجتماعي قايل هستيد؟
پالم: بله، هنر هميشه از محيط اش متاثر بوده است.
• آلمان هميشه خاستگاه مكاتب ادب و هنري بوده است منجمله اكسپرسيونيسم. اما در حال حاضر از آن صحبتي نيست. حداقل خارج از اروپا به ويژه در ايران خبر جديدي به گوش نمي رسد.
پالم: اكسپرسيويي كه شما از آن صحبت مي كنيد متعلق به ۱۹۲۰ است. طبيعتاً تغيير كرده است اما آثار اكسپرسيونيستي  كه شما از آن صحبت مي كنيد، در آن ديده مي شود. اما اين دليل نمي شود كه فكر كنيد ما همچنان در جا زده ايم. شايد بهتر باشد كمي به عقب بازگردم تا شايد بهتر بتوانم در اين مورد توضيح بدهم؛ ۱۰ سال پيش در نمايشگاه «داكمنتا»، كه هر پنج سال يك بار تشكيل مي شود و شاخصه هنر مدرن در اروپا است، يك نقاش مسئله اي را عنوان كرد. آن هم اين بود كه «نقاشي مرده است». اين قضيه باعث شد كه در دوره بعدي تمامي كارها بر ويدئو تكيه داشته باشد نه نقاشي. چرا كه جوابي براي سوال قبلي پيدا نشده بود. نقاشي چيست؟ نقاشي چه موقعيتي دارد؟ در حال حاضر هر كسي در قالب شخصي اش كار مي كند، اكسپرسيو، رئاليسم يا امپرسيون. در نهايت به دنبال اين هستند كه به اين سوال جواب بدهند و هنوز كسي براي آن جوابي نيافته است. با توجه به اينكه در حال حاضر علاقه اكثريت هنرمندان به ويدئو آرت است.
• اكسپرسيونيست هر چه از جنگ جهاني دوم گذشت به سمت فرم تمايل يافت تا آنجايي كه شاهد بروز آبستره اكسپرسيونيست بوديم. شايد به اين خاطر كه پرداختن به انسان، به عنوان يك همنوع، كمرنگ تر شد.
يوليانه اشپيتا: من عموي پيري دارم كه در زمان جنگ جهاني دوم نقاشي مي كشيد و در كارهاي او مي توانيم اين روندي را كه شما گفتيد ببينيم. در كارهاي اوليه اش انسان اهميت دارد ولي در آخرين كارهايش اين رنگ ها هستند كه شكل و فرم دارند. اين يعني روند شكل گيري آبستراكسيون. نكته جالب اين جاست كه ما الان آبستراكسيون را پيدا كرده ايم، در حالي كه در هنر ايراني - اسلامي مدت ها است كه به وجود آمده است. براي شما نو نيست، براي ما تازگي دارد.
رافائل زيفارت: در زماني كه آلمان دو تكه بود ما خيلي تفكرمان را به انسان معطوف مي كرديم و واقعاً اهميت داشت. بنابراين شما نمي توانيد دو آلمان را - البته قبل از فروپاشي ديوار برلين - يكي ببينيد. در ضمن بعد از اتحاد دو آلمان خودمان را از انسان جدا نكرديم و نگفتيم كه آدم ها ديگر ديده نمي شوند.
گهرمن: در كارهاي ما هنوز هم انسان مهم است، اگر چه شما آن را نمي بينيد. در هر كدام از كارهاي ما ردپايي از انسان ديده مي شود.
•  آقاي زيفارت در كارهاي شما هنوز به انسان اشاره اي مستقيم مي شود. انسان ها يا بهتر بگويم مجسمه هايي تنها كه مابين جمعيت ايستاده اند. دليل اش چيست؟
زماني كه آلمان واحد شد، تغييرات زيادي به وجود آمد و من كه از آلمان شرقي به آلمان غربي آمده بودم، فشار زيادي تحمل مي كردم. خيلي تنها بودم و اگر هم مي بينيد كه بدن انسان هاي من خشن هستند به اين علت است كه مي خواستم احساس تنهايي يك انسان را نشان بدهم. به همين دليل از ابزاري خشن مانند اره استفاده كردم. براي من هم مهم نيست كه شما در ابتدا چه مي بينيد بلكه مرحله كار كردن يعني از زمان آغاز تا پايان برايم اهميت دارد.

بي ينال «ونيز» و تحريف هنر معاصر ايران
015565.jpg
معصومه سيحون
۴۵ سال پيش و در جريان نخستين بي ينال (دو سالانه) هنرهاي تجسمي تهران كه مقارن بود با «بي ينال جهاني ونيز» و توسط اداره كل هنرهاي زيبا (سابق) و با همكاري هنرمند نوجوي آن دوران «ماركو گريگوريان» برگزار مي شد، يكي از نكات مهمي كه در كاتالوگ بي ينال - به عنوان هدف - تصريح و بر آن تاكيد شده بود «گزينش آثاري براي شركت در بي ينال ونيز» بود.
گريگوريان در همان كاتالوگ يكي از اهداف برگزاري بي ينال هاي داخلي در كشورهاي مختلف را شركت در بي ينال جهاني ونيز ذكر كرده بود. اين ادعاي گريگوريان نه يك برداشت شخصي و ارائه تعريفي من درآوردي كه ريشه در اصولي جهاني داشت. در تاريخ ۵ خرداد ماه امسال خبري در مطبوعات ايران چاپ شد كه در خوشبينانه ترين حالت از يك اطلاع رساني عجولانه و اهمال كاري فرستندگان آن به مطبوعات خبر مي داد. خبر مذكور مربوط به انصراف «عباس كيارستمي» از شركت در بي ينال ونيز بود و در آن به اين نكته هم اشاره شده بود كه ايران براي نخستين بار در قرن اخير در بي ينال ونيز شركت مي كند. درست به فاصله يك هفته (در تاريخ ۱۲ خرداد ماه) گزارشي از نشست مطبوعاتي شركت كنندگان ايراني در دوره اخير بي ينال ونيز چاپ شد كه آن هم به شكل ديگري و البته خيلي مفصل تر به همين نكته اشاره داشت. تكرار آگاهانه اين اشتباه رسمي كه البته پيش از اين و به ويژه در سال هاي اخير نمونه ها و نظيرهاي بسياري در حوزه رسمي هنرهاي تجسمي كشورمان داشته و حالا فقط حكايت از نوعي سهل انگاري خبري ندارد ما را ناخواسته به فرضيه هاي ديگري رهنمون مي كند كه يكي از آنها مسلط شدن جرياني فكري است كه مي خواهد با ناديده انگاري تاريخ هنر معاصر و با سوءاستفاده از قدرت رسانه ها همه چيز را - در ظاهر هم كه شده - به نفع و نام خود تمام كند. براي نمونه اشاره اي مي كنم به نشست مطبوعاتي نخستين نمايشگاه هنر مفهومي (كانسپچوال آرت) كه طي آن نيز رئيس موزه هنرهاي معاصر برگزاري نمايشگاه مذكور را نوعي بدعت در هنر معاصر ايران به حساب آورده بود و آن هم به قيمت ناديده گرفتن تلاش و كوشش ۳۰ سال پيش گروه «آزاد» كه براي نخستين بار و باز هم به همت ماركو گريگوريان هنر مفهومي را در شكلي وسيع به مخاطبان ايراني ارائه و معرفي كرده بود. اينجا كاري نداريم به اينكه شركت كنندگان ايراني در اين دوره بي ينال ونيز با چه معياري انتخاب شده اند و آيا هنري كامل تر و پيشروتر از هنر آنها در ايران وجود نداشته كه در اين رقابت جهاني شركت كند. موضوع بحث ما تعريفي است كه در اين بين صورت مي گيرد و آن هم در روز روشن و در حضور كساني كه از اصل ماجرا خبر دارند.
براي آنكه صحت و سقم ادعاي مسئولان موزه هنرهاي معاصر و شركت كنندگان در بي ينال ونيز امسال روشن شود لازم نيست راه دوري برويم و حتماً كاتالوگ بي ينال هاي قبل از انقلاب و ديگر منابع و مستندات مكتوب در اين زمينه را ورق بزنيم. در اين مورد كافي است به خبر نامه اي اشاره كنم كه آذر ماه سال ۱۳۶۸ و تحت عنوان «ديدار» زير نظر موزه هنرهاي معاصر تهران منتشر شده است. در همان خبرنامه ريز بي ينال هاي قبل از انقلاب آمده و به شركت ايران در بي ينال ونيز هم به طور مشخص اشاره شده است. با اين همه اشاره گذرا به حضور «رسمي» و گذشته هنرمندان ايراني در بي ينال ونيز فكر مي كنم خيلي از مسائل را خود به خود روشن كند. در نگاهي صوري به اين واقعه مهم و تاريخي مي توان نخستين حضور هنرمندان ايراني را در بي ينال ونيز سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۸) برشمرد كه طي آن ۱۴ اثر از هنرمندان ايراني مقيم و تحصيل كرده ايتاليا با حمايت «اميني» يكي از كارگزاران دولتي آن دوران به طور مستقيم از همان كشور (ايتاليا) به بي ينال راه يافت. از صاحبان اين آثار مي توان به «محسن وزيري مقدم» (سرگروه) «بهجت صدر»، «منصوره حسيني»، «ماركو گريگوريان»، «مهري رخشا» و. . . اشاره كرد.
مقارن با دومين بي ينال تهران در سال ۱۳۳۹ هنر ايران شاهد حضور دوباره هنرمندان ايراني در بي ينال ونيز بود كه بزرگ ترين رويداد هنرهاي تجسمي آن زمان به شمار مي رفت. «محسن وزيري مقدم»، «پرويز تناولي» و زنده ياد «سهراب سپهري» شركت كنندگان ايراني در بي ينال ۱۹۶۰ ونيز بودند. در سومين و چهارمين بي ينال تهران نيز با انتخاب و ارسال چند اثر پيشرو در هنر مدرن و معاصر ايران همين اتفاق افتاد و جالب آنكه آثار مذكور با دقت و وسواس زياد و انتخاب داوراني از ايران، ايتاليا، آلمان و فرانسه به بي ينال ونيز فرستاده مي شد. آخرين حضور رسمي هنرمندان ايراني در اين بي ينال معتبر جهاني به پنجمين بي ينال تهران در سال ۱۳۴۵ بازمي گردد كه با آثاري از «پرويز تناولي» زنده ياد «حسين كاظمي» و «كامران كاتوزيان» رقم خورد. از اينها گذشته در دوره قبل از اين يك هنرمند ايراني مقيم آمريكا (شيرين نشاط) توانست با حضور در بي ينال ونيز جايزه نخست مربوط به هنر ويدئويي (ويدئو آرت) را به خود اختصاص دهد كه شهرتي جهاني براي او به همراه داشت. غير از اين موارد ياد شده هنرمندان ايراني هيچ گاه به طور شخصي در بي ينال ونيز شركت نكرده اند و اين كه در نشست مطبوعاتي موزه هنرهاي معاصر بدان اشاره شده كاملاً اظهارنظر شخصي است حتي آنجايي كه به دروغ اشاره به حضور «عباس كيارستمي» در اين بي ينال شده است. اين ها تنها گوشه اي است از اطلاع رساني نادرست مسئولان موزه هنرهاي معاصر كه متاسفانه هم به معناي ناديده انگاري تاريخ هنر معاصر ايران است و هم به معناي ناديده گرفتن مردم و مخاطبان هنر در اين مملكت و صدهامسئله ديگر كه در اين مجال كوتاه نمي گنجد!

حاشيه هنر
• تعطيلي كانون موسيقي
روزنامه سياست روز هفته گذشته در خبري نوشت: مديريت فرهنگي دانشگاه علم و صنعت با صدور اعلاميه اي، تمام فعاليت هاي كانون موسيقي اين دانشگاه را تا اطلاع ثانوي تعطيل اعلام كرد. به گزارش خبرنگار شبكه خبر دانشجو، مديريت فرهنگي دانشگاه علم و صنعت همزمان با افزايش اعتراضات اساتيد، دانشجويان و كارمندان اين دانشگاه نسبت به ابتذال جشنواره موسيقي كه در روزهاي سه شنبه و چهارشنبه، هفته گذشته توسط كانون موسيقي برگزار شد تصميم به تعطيلي اين كانون گرفت. گفتني است در پايان مراسم روز چهارشنبه اين جشنواره، تعدادي از افراد كه عمدتاً غيردانشجو بودند در حال مستي شروع به عربده كشي و رقاصي كردند. روزنامه كيهان نيز با درج اين خبر و با تيتر «عربده كشي» در دانشگاه علم و صنعت ممنوع به تحليل اين موضوع پرداخته است.

• مقابله و مصالحه
نشريه «تنديس» كه عنوان تنها هفته نامه هنرهاي تجسمي را همراه دارد در مقاله هفته گذشته خود با اشاره به تشكيل «گروه ۳۰+» نوشت: خوب به خاطر داريم كه علت پديداري «گروه ۳۰+» نوعي جبهه گيري در مقابل عملكرد موزه هنرهاي معاصر به عنوان باني و برگزاركننده بي ينال نقاشي بود. چرا كه در آن سال ها خود مي بريدند و خود نيز مي دوختند، هيأت انتخاب و داور مقرر مي كردند و در نهايت نيز جايزه ها را واگذار مي كردند. به هر تقدير در آن سال به آثار گروه مذكور توجه چنداني نشد و آنها نيز در يك حركت انقلابي كليد حركت جمعي خود را زدند و كارهايشان را در محيطي مجزا ارائه كردند. نويسنده اين سرمقاله در ادامه افزوده است: «ظاهراً اين واكنش و نقد عملي به مذاق مديران گرامي در موزه هنرهاي معاصر خوش نمي آيد و راهي براي التيام بخشيدن به دردهاي ايشان مي جويند كه البته بهترين گزينه همان حمايت هاي مالي در قالب خريد آثار و اعزام به كشورهاي خارجي به جهت بازديد و يا نمايش آثار است و بدين صورت تب مقابله به حس خوشايند مصالحه تبديل مي شود. » در ادامه اين سرمقاله آمده است: «باري اين گشايش بسياري ديگر را نيز وسوسه كرد و بدين صورت گروه ها يكي يكي شكل گرفتند و هركدام به دنبال منافع از دست رفته و طلب امتياز، دنبال اسپانسر را گرفتند». نويسنده در ادامه آورده است: اين حركت جمعي بازار فروش آثار را مقداري گرم كرد. چرا كه علاوه بر نگارخانه هاي داخلي، گالري هاي خارجي نيز به عرضه آثار پرداختند كه در بسياري از اوقات اعضاي گروه هاي تجسمي به جاي كار هنري، به رج زني و خلق تصاوير تزئيني و چشم نوازي روي آورده اند و در تدارك سوغاتي براي مخاطبين غيروطني، نهايت اهمال را به جاي آوردند.

• فروش آثار دانشجويان نقاشي
نخستين نمايشگاه فروش آثار هنري دانشجويان رشته نقاشي از تاريخ ۲۶ خرداد تا ۵ تيرماه ۸۲ در نگارخانه فرهنگسراي نياوران برپا مي شود. اين نمايشگاه با هدف ايجاد اشتغال براي هنرمندان جوان و تحقق موضوع هنر براي مردم برگزارمي شود. نمايشگاه ياد شده فقط به عرضه آثار دانشجويان هنر اختصاص دارد و حداكثر قيمت هر اثر هنري تا ۰۰۰/۵۰۰/۳ ريال است. اين نمايشگاه هر روز از ساعت ۱۰ تا ۱۹ و روز جمعه ۱۴ تا ۱۹ در معرض ديد علاقه مندان است.

• آنجا كه روشن روان منقلب مي شود
كامبيز روشن روان در گفت وگويي با نشريه چلچراغ در پاسخ به سوالي كه تا به حال پيش آمده خواندن متني شما را منقلب كند گفته است: بله، اين جمله كه آنجا كه سخن باز مي ماند موسيقي آغاز مي شود.
015570.jpg

• بازگشت تصوير
ويژه نامه تصوير سال ماهنامه تصوير در بيش از ۲۶۰ صفحه و همزمان با جشنواره تصوير سال در نيمه دوم خردادماه منتشر خواهد شد كه حاوي گزارش هايي با اين عناوين است. بهترين اثر هنرمندان ايراني در سال ۸۱ به انتخاب عكاسان، طراحان گرافيك و كاريكاتوريست هاي ايراني، جنگ در عراق از نگاه عكاسان ايراني و خارجي، عكاسان قرباني جنگ: كاوه گلستان و سعيد جانبزرگي، جشنواره فيلم كن ،۲۰۰۲ جشنواره بين المللي فيلم فجر، جشنواره بين المللي تئاتر فجر، يك دهه عكاسي تئاتر در ايران، ايران، قهرمان فوتبال آسيا (گزارش تصويري)، نمايشگاه هاي مهم نقاشي و هنرهاي تجسمي، تصاوير رويدادهاي مهم ايران و جهان. در اين مجموعه آثاري از عباس كيارستمي، محمد كلاري، سعيد صادقي، مرتضي مميز، ابراهيم حقيقي و رضا عابديني و توكا نيستاني و هنرمندان جوان به نمايش درخواهد آمد. جشنواره تصوير سال ديروز گشايش يافت.

• مشتري هاي بي سليقه و زرين كلك
نورالدين زرين كلك انيماتور و گرافيست، درباره وضعيت گرافيك در ايران گفته است: ركن اول يك گرافيست، خواست مشتري يا سفارش دهنده است. مشتري بي سليقه و ناآشنا مي تواند تمام خلاقيت و نوآوري گرافيست را به بيراهه برده و نوزاد ناقص الخلقه اي را به دنيا آورد. وي افزوده است: اين اتفاق در كشور ما در دو دهه گذشته آسيب هاي بزرگي به هنر گرافيك وارد كرده است. اگرچه در سال هاي اخير اين آسيب ها تا حدودي جبران شده است.

• هنرمندان مغرور
به مناسبت برگزاري نمايشگاه عكس هاي «بيكن» در گالري لندن، گفت وگويي از عكاس ويژه «فرانسيس بيكن» با او در سال آخر زندگي وي در سايت هاي اينترنتي منتشر شده است. فرانسيس بيكن در اين گفت وگو، گفته است: براي اينكه مردم دوستم داشته باشند نقاشي مي كشم. شايد غرور و شانس مرا به سوي نقاشي سوق داد، همه هنرمندان مغرورند و مي خواهند مردم دوستشان داشته باشند. اما در عين حال آزاد باشند.

هنر
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
زندگي
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |