بيش از چهار هزار شركت خصوصي و دولتي ايراني در امارات به ثبت رسيده اند سالانه حدود ۳۰۰ هزار ايراني به اين كشور سفر مي كنند
اماراتي ها بي گدار به آب نزده اند آنها تضمين هاي بانكي و بيمه اي لازم را كسب كرده اند تا به راحتي بتوانند پول هاي متقاضيان خريد مسكن خود را منتقل كنند اين ها همه نشان از اين دارد كه مقامات پرقدرتي بايد پشتيباني از آنها را برعهده داشته باشند
عكس ها: رضا معطريان
|
|
گروه اقتصاد، بهمن احمدي امويي: كافي بود نمايشگاه سه روزه امارات عربي متحده در تهران كمي بيش از اين دوام داشته باشد تا نيمي از سرمايه گذاري مستقيم خارجي اي را كه دولت با تمام توان و رايزني هاي سياسي ـ اقتصادي خود در مدت يك سال جمع كرده بود، دو دستي تقديم شيخ نشين هاي امارات كند. در حالي كه سفرا، نمايندگان و فرستادگان ويژه دولت و گاه گاهي شخص رئيس جمهوري پس از ساعت ها مذاكرات سخت و طاقت فرسا، خارجي ها را سرانجام، راضي مي كنند تا بيايند و در ايران سرمايه گذاري كنند، كساني هم در داخل رايزني هايي را انجام داده اند، تا به راحتي آن سرمايه ها از كشور خارج شود. شايد همان طور كه جذب سرمايه گذاران خارجي همراه با يكسري امتيازات خاص در حوزه هاي سياسي و اقتصادي همراه است، بيرون بردن اين سرمايه ها امتيازاتي مشابه به همراه داشته باشد. اين از آن مواردي است كه در چند ماه آينده سر و صدايش بلند خواهد شد. . . ايران سرزمين عجايب است. از يك طرف همه فرياد مي زنند نياز به سرمايه گذاري خارجي براي برون رفت از معضلات شديد اقتصادي، اجتماعي موجود، احساس مي شود و گاه اين احساس تبديل به ضرورت مي گردد. اما در همان زمان، يك نمايشگاه سه روزه زير نظر وزارت بازرگاني و در بيخ گوش مركز توسعه صادرات و البته با حمايت آنها و يقيناً با كمك بسيار زياد مقامات صاحب نفوذ و صاحب سرمايه در محل دائمي نمايشگاه هاي بين المللي تهران، همان سرمايه ها را با تسهيلات ويژه و استثنايي به امارات عودت مي دهند. اگر ايران نخستين واردكننده صادرات مجدد امارات عربي است، در عوض امارات هم نخستين جذب كننده سرمايه هاي ايراني است و اگر ايران سرزمين عجايب است، حالا اماراتي ها با ايده اي كه به قول خودشان هشتمين پديده عجيب دنيا است و دومين پديده اي كه پس از ديوار چين مي توان آن را از روي كره ماه به راحتي ديد، قصد سرمايه هاي ايرانيان را كرده اند.
آژانس هاي دبي در تهران
مقابل در ورودي سالن سه طبقه مپنا كه محل برگزاري نمايشگاه سه روزه امارات متحده عربي است، ازدحام غيرمعمولي غرفه وجود دارد. دو نفر از آقاياني كه مقابل در ايستاده اند، مرتباً به خانم ها تذكر مي دهند حجابتان را رعايت كنيد... روسري يتان را جلو بكشيد... شما نمي توانيد وارد شويد...
همين برخورد اوليه است كه آدم را كنجكاو مي كند، تا ببيند داخل سالن چه خبر است و اماراتي ها چه چيزهايي را براي عرضه آورده اند كه اين همه اشتياق براي ديدن آن وجود دارد. فضاي سالن، دكوراسيون و اسباب و وسايلي كه در سالن چيده شده اند، كاملاً متفاوت از نمايشگاه هايي است كه تاكنون به نام هاي مختلف در ايران برگزار شده است. به نظر مي رسد كه آن همه اشتياق هم چندان بي مورد نبوده است.
غرفه هاي بزرگ و زيبا و عرب هايي كه با آگال و دشداشه بلند و سفيدشان كاملاً مشخص اند، ايراني هايي كه براي آنها كار مي كنند، كراوات زده، لبخند به لب، بسيار مودبانه با مشتريان خود رفتار مي كنند. در هر غرفه چند دختر و زن زيبا و خوش لباس ايراني و عرب و دورگه نشسته اند. بعضي از آنها جنب و جوش زيادي دارند و سرشان خيلي شلوغ است.
يك تلويزيون مسطح بسيار بزرگ كه احتمالاً سوغات ژاپن است و از امارات وارد شده تصاوير انيميشن بسيار زيبا و جذابي از يك نقطه كره خاكي را به نمايش گذاشته است. گوينده اي نيز به زبان انگليسي و با هيجان تصاوير انيميشن را توصيف مي كند. بر روي ديواره هاي بزرگ سالن مپنا، تصاوير بسيار بزرگي از چند برج بسيار شيك و مرتفع و تعدادي مجتمع مسكوني ديده مي شود. اين همان پديده اي است كه جزيي از هشتمين عجايب هشتگانه جهان لقب گرفته است. البته به گفته عرب هايي كه خود را مالك آن مي دانند، قرار است پس از ساخته شدن از كره ماه ديده شود. كمي آن طرف تر هم ماكت بسيار زيباي شهر «دبي آينده»، ديده مي شود در هر غرفه سه چهار ميز كوچك و تعدادي صندلي قرار دارد. بازديدكنندگان براي اينكه چند دقيقه اي بر روي يكي از آن صندلي ها بنشيند و مذاكره اي با عرب هاي سر تا پا سفيدپوش كنند، بايد خيلي منتظر بمانند. مشتري زياد و فضا و وقت اندك. روي هر ميز تعدادي نقشه ساختماني و يكسري كاتالوگ پخش شده است. دو طرف گاه با همراهي يك مترجم به طور كامل بر روي اين نقشه ها خم شده اند و چيزهايي را با هيجان و حركات دست و سر به يكديگر مي گويند. در دست هر كدام هم يك ماشين حساب است كه گاه گاه عدد و رقم هايي را در آن ضرب و تقسيم مي كنند. آن طرف تر يك بانك اماراتي و باز هم غرفه اي و كاتالوگ و نقشه و ماكت و بلندترين برج دنيا و صندلي و ميز و نقشه و ماشين حساب...
طبقه دوم غرفه هايي قرار دارند كه محصولات توليدي كشورهاي اروپايي، آمريكايي و ژاپني را كه در دبي و ديگر شهرهاي امارات مي فروشند، اينجا عرضه كرده اند. اين غرفه ها خيلي شلوغ نيستند. چند تايي از آنها گويا اصلاً مشتري ندارند. از اين گونه وسايل تا دلتان بخواهد در بازارهاي تهران به راحتي پيدا مي شود. آنچه كه نيست و فعلاً بايد آن را غنيمت شمرد در همان طبقه اول است و آن نمايشگاه صاحبان آژانس هاي مسكن امارات متحده عربي است كه براي پيدا كردن مشتري هاي خود و پيش فروش ساختمان ها و مجموعه هاي مسكوني شان راهي بازار بزرگ تهران شده اند. به قول يكي از آنها، ايراني ها پول زيادي دارند، اما چون نمي دانند آن را چطور خرج كنند، ما آمده ايم تا راه درست خرج كردن را به آنها نشان دهيم. خريد ساختمان در امارات.
بوي ايران از دبي
حميدي، ايراني اي كه از اداره كنندگان يكي از غرفه هاست، با انگشت ماكت شهر جديد دبي را نشانم مي دهد: «اينجا قرار است دبي جديد ساخته شود و دولت ساخت و ساز آن را به بسياري از شركت هاي خصوصي واگذار كرده است. ما هم اينجا هستيم تا مشتريان خود را از ميان ايرانيان انتخاب كنيم.» و ادامه مي دهد: «استقبال بسيار خوب بوده است واحدهاي مسكوني ما تا سال ۲۰۰۵ تحويل داده مي شوند. دولت تا ۶۰ درصد به متقاضيان تسهيلات و وام مي دهد. همين طور هم اقامت سه ساله به كسي كه سند اين واحدها به نامش است. البته به همراه خانواده اش.»
به گفته حميدي مسئله اقامت و تسهيلاتي كه دولت امارات براي اين منظور در نظر گرفته موجب شده تا ايراني ها رو به سوي امارات بگذارند از همه جاي دنيا. آمريكا، اروپا و ايران.
«ايرانياني كه مقيم اروپا و آمريكا هستند با خريداري اين ساختمان ها به راحتي مي توانند به كشوري بيايند كه نزديك ترين فاصله را با ايران و تهران دارد. ضمن اينكه نزديك به ۴۰ درصد مردم آن را هم هموطنان خودشان تشكيل مي دهند. علاوه بر اين امنيتي كه دبي دارد اروپا و آمريكا ندارد. به ويژه ايرانياني كه سال ها از كشور دور بوده اند تمايل زيادي براي خريد اين مجتمع هاي مسكوني از خود نشان داده اند. بوي ايران را از دبي بهتر مي توان شنيد تا از لندن و نيويورك». حميدي همين طور با هيجان توضيح مي دهد: تاكنون ۱۵ درصد مشتريان، ايرانيان مقيم خارج بوده اند و در اين سه روز نيز نزديك به ۱۰ درصد ايرانيان داخل كشور، ابراز تمايل قطعي داشته اند. اين يك پروژه بزرگ است. همه تقاضاها را مي توان پاسخ گفت. ۱۴۰ برج مرتفع و پروژه اي كه قرار است هشت سال طول بكشد. هر يك از اين واحدها متري ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ دلار پيش فروش مي شود. قيمتي كه حالا ديگر بسياري از ساختمان ها در نقاط مختلف تهران دارند.
دبي تهران مي شود
دوربين تصويربرداري تند و تند از لابه لاي تصاوير انيميشني پروژه خيالي مي گذرد. امواج دريا، ساحل سرسبز، چمن، درختان نخل و ناگهان يك ويلاي سفيدرنگ با بام سبز و پنجره هايي روبه دريا. دوربين از در وارد مي شود، نماي زيبايي از ويلا را نشان مي دهد و به طبقه دوم مي رود. نرده هاي چوبي خوش رنگ و پنجره اي رو به آب هاي نيلگون خليج فارس. دوربين به سرعت جلو مي رود و گوينده با هيجان آنها را توصيف مي كند. خريدار و فروشنده برروي نقشه خم شده اند و ماشين حساب ها دلار را به درهم و سپس به ريال تبديل مي كنند. حدود ۱۹۰ ميليون تومان. بله يك واحد ۱۰۲ متري برابر با ۸۸۰ هزار درهم كه حدود ۱۹۰ ميليون تومان است. البته بستگي به اين دارد كه در چه طبقه اي باشد. در آنجا (امارات و دبي) چشم انداز خيلي مهم است هر چه طبقه بالاتر برود، قيمت هم بالاتر مي رود.
تصوير انيميشن فضاي سبز را با مجتمع هاي مسكوني در هم مي آميزد. آبراه هايي به تقليد از ونيز ايتاليا قرار است كه نقش خيابان را در اين مجتمع هاي مسكوني و ميان اين ويلاها بازي كنند و پياده روهايي با نرده ها و حفاظ هايي شيك و خوش رنگ. از مطهري مردميانسالي كه تازه از پشت ميز مذاكره بلند مي شود و چشم از تلويزيون بر نمي دارد، مي خواهم چند دقيقه اي سوالاتم را پاسخ بدهد. مي گويد: «چرا از اين واحدها يكي را نخرم، برج هاي الهيه و زعفرانيه تهران را متري دو ميليون تومان خريد و فروش مي كنند، اينها قيمت شان كمتر است. ضمن اينكه حتماً كيفيتي كه اين ها خواهند داشت، هرگز ساختمان هاي تهران ندارند.» به تلويزيون اشاره مي كند: «مي بينيد چه فضاي زيبا و آرامي دارد. آدم كيف مي كند. اگر چه شرايط آب و هوايي آنجا شايد خيلي مناسب ما ايراني ها نباشد، اما فكر كنيد، رفته ايد و در كيش خانه اي خريده ايد.» و سپس با افسوس ادامه دهد: «چرا در كيش خودمان چنين كارهايي نمي كنند. مگر سواحل كيش از اين ها زيباتر نيست. خيلي ها دنبال اين هستند كه مغزها و سرمايه ها از كشور فرار كنند. من اگر در دبي يك خانه داشته باشم با يك بليت هواپيما و يك ساعت و نيم پرواز خودم را به تهران مي رسانم، يواش يواش دبي يك شهر ايراني خواهد شد و...»
همه خريدند
بر روي يكي از ميزها مي نشينيم. نقشه هاي زيادي از چگونگي كيفيت و استحكام بنا گرفته تا فضاي سبز، زمين بازي و فروشگاه هاي مدرني كه قرار است ساخته شود، روي ميز پخش شده است. از خانمي مي خواهم كه توضيحاتي در اين رابطه به من بدهد و او تند و تند توضيح مي دهد:
«شركت ما ۱۲ مجتمع را در پروژه پالم رزيدنس در دست اجرا دارد، چشم انداز خيره كننده دريا، گنجه بزرگ با قفسه بندي، پنجره هاي عايق دوجداره، كابينت آشپزخانه از بهترين نوع در كيفيت، سكوهاي دور دستشويي از جنس گرانيت، آينه هاي بلند و نورپردازي حاشيه اي در حمام، تكنولوژي مدرن و امنيت بالاي و...» از شرايط خريد مي پرسم: «۱۰ درصد پيش پرداخت هنگام امضاي قرارداد، ۲۰ درصد قسط اول ۳۰ روز پس از امضا، ۲۰ درصد قسط دوم اول فوريه ،۲۰۰۴ ۲۰ درصد قسط سوم اول اوت ،۲۰۰۴ ۲۰ درصد قسط چهارم اول فوريه ۲۰۰۵ و ۱۰ درصد هم در پايان كار و همين طور ويزاي اقامت قابل تمديد سه ساله براي اعضاي خانواده صاحب سند. وقتي مي گويم گزارشگر روزنامه ام، از حرف زدن مي ايستد، چند ثانيه اي نگاهم مي كند و به عربي با مدير غرفه صحبت مي كند. و مدير غرفه هم به جمع ما اضافه مي شود:
«در اين چند روز سرما خيلي شلوغ بود. تعداد خيلي زيادي با ما قرارداد بستند. حدود ۱۰۰ نفر. آن خانم ادامه مي دهد: «بعضي هايي كه با آنها قرارداد بستيم اصلاً فكر نمي كرديم كه خريدار باشند، به قيافه شان نمي آمد. اما خب خريدند. اقامت قابل تمديد سه ساله خيلي مهم است. براي همين تقاضاها هم بالاست. با داشتن اقامت امارات شما به راحتي مي توانيد، به هر كشور اروپايي و آمريكايي كه حالا به ايراني ها به سختي ويزا مي دهند، سفر كنيد. اين امتياز خيلي بزرگ است.» نگاهم به يك تابلوي بزرگ مي افتد. با خط درشت و خوانايي بر روي آن نوشته شده: «كلمات رئيس اداره جوازات و اقامت دبي.» با عكس رئيس و جملاتي به عربي كه ترجمه فارسي آنها هم در زيرش آمده است: «... به ايراني هاي عزيز كه وطن دوم خود را امارات مي دانند خوش آمد مي گوييم. ما با آغوش باز از شما استقبال مي كنيم و تسهيلات بازرگاني، سياحتي، اقتصادي و اجتماعي به شما اعطا مي كنيم...» مردي ميانسال به همراه زن چادري و دخترش به ميان حرفمان مي پرد: «آنها (اشاره اي به يك غرفه مي كند) به من متري دو ميليون تومان فروختند. آيا خيلي گران نبود؟ و زن جوابش مي دهد: «بستگي دارد در كجا و طبقه چند بوده باشد. نه ،گران نخريده ايد.» آن مرد نامش را به منهم نگفت. از او پرسيدم شما چرا در دبي خانه و آپارتمان خريده ايد؟ گفت: «مگر ما چه مان است. حالا كه پولي در دستمان است، چرا آن را در يك جاي مطمئن و يك كشور نزديك كه خيلي هم با اينجا و فرهنگ ايران بيگانه نيست سرمايه گذاري نكنيم.» شروين يك جوان شيك پوش كه به گفته خودش يك شركت ساختماني دارد و دكتراي مديريت، روي يك ميز معامله ديگر نشسته مي گويد: «مسئله اقامت خيلي مهم است. دبي مراكز خريدي دارد كه از اروپا و آمريكا مردم را به آنجا مي كشد. آزادي و آرامش هم كه البته يك حرف ديگري است. تازه تمام اين واحدهاي زيبا و لوكس را قسطي مي دهند، آن هم با بهره چهار تا شش درصدي و براي يك سازنده بهره سه درصدي. در حالي كه شما در ايران بهره ۱۴ تا ۲۰ درصدي را بايد بپردازيد. قيمت هايش هم كه ارزان تر از همين ميدان آرژانتين و خيابان وليعصر تهران است.» خانمي كه مسئول يكي از ميزها است رو به شروين مي كند و مي گويد: قرار بود يك آپارتمان خوب براي من در جردن (آفريقا) پيدا كني، پس چي شد؟ من به او گفتم: خود شما چرا در اين آپارتمان ها سرمايه گذاري نمي كنيد. گفت: من پول زيادي ندارم. علاوه بر اين دبي هرگز هواي تهران را ندارد. همين كه آدم برود و يك هوايي عوض كند كافي است. تهران براي زندگي بهتر است. مدير غرفه اضافه كرد: استقبال خيلي خوب بوده است چند نفر از آژانس هاي مسكن تهران مراجعه كردند تا نمايندگي فروش ما را در تهران بگيرند، اما ما فعلاً قبول نكرده ايم. اما احتمالاً در آينده، چنين كاري خواهيم كرد. ايراني ها خوب پول خرج مي كنند. بايد در اين راه به آنها كمك كرد.
گردشگري ايراني در امارات
از سالن بيرون مي روم. نفس عميقي مي كشم. هنوز تعداد زيادي هستند كه مي خواهند وارد سالن شوند و همان دو مرد همچنان تذكر مي دهند خانم ها حجابتان را رعايت كنيد و... روبه رو و آن طرف خيابان نمايشگاه هتلداري و گردشگري ايران برپاست. به نظر مي رسد با وجود نمايشگاه اماراتي ها، نتوانسته اند خودنمايي كنند. رفت و آمد بسيار كم است. صنايع دستي، لباس هاي محلي و سوغاتي هاي مناطق مختلف ايران، ديگر در مقابل سوغات امارات و دبي رنگ باخته اند. غرفه ها خلوت و كساني كه در غرفه ها هستند در حال صحبت با همديگرند. به نظر مي رسد كه روزهاي كم دردسري را پشت سر گذاشته اند. مقابل غرفه چابهار چند نفري جمع شده اند. دليلش هم قرعه كشي براي يك سفر مجاني به چابهار است. ساعت هاي چوبي بسيار ظريف و گرانقيمتي كه در يك غرفه كوچك به نمايش گذاشته شده اند و خانم مسني كه در آن نشسته نتوانسته جلب نظر كند. هر كس هم كه از سالن محل نمايشگاه گردشگري و هتلداري ايران خارج مي شود، يك راست به روبه رو و نمايشگاه اماراتي ها مي رود. آنجا همه چيزش متفاوت است. حتي زير سيگاري ها و ميزهاي پذيرايي شان. عرب هاي سرتاپا سفيدپوش، موبايل به دست و كمي عبوس و اهل بريز بپاش خيلي مي توانند جذاب تر باشند.
همه رفتند
در شرايط فعلي كه اوضاع سياسي و اقتصادي كشور نشانه هاي اميدواركننده از خود نشان نمي دهد، برگزاري نمايشگاه اماراتي ها توسط هر مقام و صاحب منصبي كه آن را مورد حمايت قرار داده است، اقدامي است، براي انتقال سرمايه هايي كه از علائم ارسالي از سياست و اقتصاد ايران راضي نيستند. يك كارشناس سياسي، اقتصادي ضمن بيان اين مطلب مي گويد: در حالي كه شوراي شهر قديم و جديد تهران نتوانسته اند ديپلماسي مشخص در مورد ساخت و ساز ارائه دهند و با حرف هاي غيركارشناسي اي كه هرازچندگاهي چاشني نظرات شهرداري و وزارت مسكن را با خود دارد، نتيجه اي جز ركود بازار مسكن ندارد، وقتي چنين نمايشگاهي در چنين شرايطي برگزار شود، به راحتي پول هايي كه قرار بوده در بخش ساختمان تهران و كشور هزينه شوند، راهي امارات مي شوند. امارات متحده عربي، يكي از بزرگ ترين جذب كننده هاي سرمايه هاي مادي و معنوي ايران شده است.
بيش از چهار هزار شركت خصوصي و دولتي ايراني در امارات به ثبت رسيده اند. سالانه حدود ۳۰۰ هزار ايراني به اين كشور سفر مي كنند و حالا هم قرار است كه با پيش خريد واحدهاي مسكوني و تجاري كه در چند سال آينده در امارات ساخته خواهند شد، باقي مانده پول، حيثيت و اعتبار ايراني هم به آنجا منتقل شود. كشور در حال خالي شدن است. چوب حراج به آن زده اند و كسي هم پاسخگوي اين وضعيت نيست. خبرهاي رسيده حاكي است كه ادامه و گسترش تنش ميان ايران و آمريكا به ويژه در چند هفته اخير موجب شده گروه ها و افرادي به فكر انتقال سرمايه خودشان باشند. از سوي ديگر امارات متحده عربي با ايجاد چنين جاذبه هايي براي ايرانيان مسيري براي پولشويي، پول هاي حاصل از قاچاق موادمخدر و كالا را فراهم كرده است. البته مي گويند كه پول قرار است در دبي ردوبدل شود. اماراتي ها بي گدار به آب نزده اند. آنها تضمين هاي بانكي و بيمه اي لازم را كسب كرده اند تا به راحتي بتوانند پول هاي متقاضيان خريد مسكن خود را منتقل كنند. اين ها همه نشان از اين دارد كه مقامات پرقدرتي بايد پشتيباني از آنها را برعهده داشته باشند. زماني يك آگهي سفر به يكي از شهرهاي تركيه در يكي از روزنامه ها، غوغا و جنجال محافظه كاران را برانگيخت، معلوم نيست چرا در جوار صدا و سيما و آن همه روزنامه مدعي كار حرفه اي، چنين چيزي ديده نشده است. حتي آگهي هاي تبليغاتي برگزاري نمايشگاه را در روزنامه ها و رسانه ها منعكس مي كنند و مصاحبه مطبوعاتي گردانندگان نمايشگاه را هم با آب و تاب در روزنامه ها منعكس مي كنند. هر كس به فكر خود است.