سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۷۹- June, 17, 2003
هذيان سرخوردگي
در جوامع عربي آنچنان عرصه براي روشنفكران تنگ شده كه حاضرند براي رهايي خود حتي به «شيطان» متوسل شوند
در اكثر كشورهاي جهان سوم عربي كه طعم اشغال را چشيده اند بين رنج هاي دوران اشغال و مشكلات دوران استقلال تفاوتي وجود ندارد چرا كه آنها غالباً پس از كسب استقلال گرفتار سلطه جوي داخلي و اشغال ملي شده اند
015750.jpg
فهمي هويدي
دشوارترين پرسش اين است كه چه بايد كرد؟ چون يك احساس كلي در بين اعراب وجود دارد كه اين واقعيت را نمي پذيرند و در چشم انداز آينده هم هيچ افق روشني را نمي بينند. اين مسئله تمايل بي پروايي را براي ايجاد يك تغيير برمي انگيزد اما اشكال در اين است كه نه تغيير از طريق خشونت مطلوب آنهاست و نه تغيير از طريق شيوه هاي مسالمت جويانه ممكن. همين مسئله است كه بسياري را در چرخه اي از حيرت و سرگرداني دچار كرده و باعث شده بر اين پرسش پافشاري بيشتري شود. پرسشي كه خود من هم پاسخ روشني براي آن ندارم.
۱ ـ يك بار طي ديداري كه از الجزاير داشتم به من گفته شد پيرزني به بعضي از نزديكانش كه در جنگ آزاديبخش الجزاير عليه اشغال ۱۳۰ ساله اين كشور توسط فرانسه جنگيده بودند گفته بود: اين استقلالي را كه شما آورديد كي تمام مي شود؟ نمي دانم پيرزن اين حرف را از روي شوخي گفته يا منظوري داشته است. به نظرم حرف او جدي بوده و بنابراين برداشت دوم احتمال بيشتري دارد. زيرا خوي الجزايري ها تا آنجا كه من سراغ دارم، زياد شوخي بردار نيست. از اين رو پيام آن پيرزن الجزايري روشن است. زيرا او بين رنج هاي دوران اشغال و مشكلات دوران استقلال تفاوتي نمي ديده است. اما به گمان من، اين احساس تنها منحصر به آن پيرزن نمي شود. بلكه يك احساس عمومي در بسياري از كشورهاي جهان سوم است كه مدتي طعم اشغالگري را چشيده و سپس آزاد شدند. پس از كسب استقلال آنها غالباً گرفتار قدرت سلطه جوي ديگري شدند كه به تعبيري نوعي «اشغال ملي» بود.
چهار سال پيش اين ناكامي و نااميدي در آفريقا شايع شد. تا جايي كه يكي از نويسندگان بزرگ كنيا، دكتر علي مزروعي مقاله اي نوشت و طي آن خواستار بازگشت كشورهاي آفريقايي به دوران قيموميت شد تا شايد بشود بخشي از ثروت ملت ها را كه توسط نخبگان حاكم غارت مي شود نجات داد. نخبگاني كه قدرت را در احتكار خود درآورده و پس از دوران استقلال به غارت ثروت اين كشورها پرداخته اند. اين پيشنهاد در آن دوران بحث هاي گسترده اي را در پي داشت و فتح بابي شد براي يكسري پيشنهادات ديگر به منظور دست يافتن به آن نجات دلخواه. حتي در اين رابطه يكي از نويسندگان آمريكايي پيشنهاد كرد قاره آفريقا به كشورهاي متمايل اجاره داده شود. ديگري گفت تنها راه حل، بازگشت استعمار به اين قاره است. محور مشترك همه اين پيشنهادات مبتني بر يأس و ناشي از حكومت هاي ملي و جست وجوي نجات در خارج از وطن بود. اين گفت وگوي حيرت آور، كه فراتر از باور عقل و خرد آدمي است، الان متأسفانه در كشورهاي عربي و اسلامي جاري است. شايد بسياري در يكي از برنامه هاي شبكه تلويزيوني الجزيره ديده باشند كه فردي از بازگشت اشغالگري استقبال و آن را مايه «نجات» توصيف كرد. همچنين كساني كه از طريق اينترنت، فعاليت بعضي از گروه هاي مخالف را تعقيب مي كنند، چنين گفتماني را در بين آنها شاهدند. حتي بعضي ديگر نمي پرسند كه آيا آمريكاي اشغالگر مي آيد يا نه بلكه با صداي بلند اين پرسش را مطرح مي كنند كه: كي آمريكايي ها مي آيند تا ما را از اين عذاب بي پايان نجات دهند؟
۲ ـ شما هرچه مي خواهيد مي توانيد در مورد كساني كه طرفدار چنين ايده اي هستند و حس ملي ما را تحقير مي كند، بگوييد اما نمي توانيد سه نكته را انكار كنيد: اول اينكه اين بيانگر فضاي حاكم بر كشورهاي عربي است كه شكست و سرخوردگي آنها را بازتاب مي دهد. دوم اينكه تمام كساني كه حاضرند از اشغالگران استقبال كنند آنطور كه در رسانه هاي ما ترويج مي شوند از اعضاي «حزب آمريكا» نيستند. بلكه اكثريت آنها نوميدشدگان و ناكاماني هستند و آنچنان عرصه بر آنها تنگ شده كه حاضر گشته اند براي رهايي دلخواه خود حتي به «شيطان» متوسل شوند. مسئله سوم اينكه همين اشغالگري بود كه موفق گشت رژيمي مستبد و جبار را سرنگون كند رژيمي كه طي سه دهه ملت عراق را تحقير كرده و كرامتش را لگدمال خود ساخته بود. اين يك پيروزي است و اميد نااميدان را زنده و آنها را تشويق مي كند تا براي رسيدن به اهداف و آرزوهاي خود به اين شيطان متوسل شوند. اكنون مي خواهم موضوع را از زاويه ديگري بنگرم زيرا به نظرم بسياري را فريفته و گمراه ساخته است. كما اينكه اين موضوع خود به برگي مهم و دليلي نيرومند براي جلوه آرايي و توجيه اشغالگري درآمده است. نوشته ها و گفت وگوهاي فراواني است كه بعضي در آن به صداي بلند گفتند: آيا اگر دخالت آمريكا نبود مي شد رژيم بغداد را سرنگون و عراقي ها را آزاد كرد؟ پاسخ منفي به اين پرسش از پيش روشن است. اما مجادله به اينجا ختم نمي شود. زيرا با دقت در اين آزادسازي است كه اهداف مرحله اي و اهداف نهايي، اهداف ظاهري و اهداف پنهان روشن مي شود. قياسي كه به نتيجه مي رسد، قياسي است كه بر اهداف نهايي و مقاصد پنهان تكيه مي كند نه اهداف ظاهري و مرحله اي. البته در اهداف مرحله اي ممكن است سقوط رژيم بعثي حاكم بر عراق و آزادي هاي مردم نوعي تلاقي به وجود آيد اما پرسش مهم تر اين است كه آيا آن چيزي كه اتفاق افتاد يك وسيله و هدف مرحله اي بود يا غايت و هدف آيا اين پايان كار بود يا پشت اين قضيه، چيزهاي ديگري نهفته است؟
براي اينكه به اين فكر نزديك تر شويم من حمله فرانسه به مصر را مثال مي زنم. آنها گرچه در ظاهر اعلام كردند براي رهايي مصري ها از چنگ مماليك آمدند اما اين آمدن نقشي «روشنگرانه» را نيز به همراه داشت. چون فرانسوي ها با خود چاپخانه را به مصر آوردند. هدف واقعي فرانسوي ها توسعه نفوذ كشور خود و راه بستن بر توسعه طلبي بريتانيا بود و چاپخانه را آورده بودند تا اطلاعيه هاي ناپلئون را به وسيله آنها چاپ كنند. آنها هرگز «روشنگري» را در نظر نداشتند و وقتي رفتند احساس كردند كه چاپخانه كار خودش را كرد و با خود بردند اما اثري را كه باقي گذاشتند نوعي روشنگري بود.
مي خواهم بگويم سرنگون كردن رژيم عراق هم يك هدف مرحله اي بود كه در آن منافع مردم عراق و منفعت آمريكا با هم تلاقي كرد. اما با سقوط رژيم عراق وضعيت كاملاً فرق مي كند. عراقي ها احساس مي كنند اين هدفي بوده كه به آن رسيده اند ولي آمريكايي ها آن را ابزاري براي رسيدن به اهداف بعدي خود مي دانند. اهدافي كه با توسعه طلبي هاي امپراتوري آمريكا و مطامع نفتي آن در كنار منافع اسرائيل در ارتباط است. بنابراين در تحليل اين موضوع بايد «اعراض جانبي» را از «اغراض واقعي» تفكيك كرد تا مقاصد واقعي و اهداف حقيقي مخفي نماند.
۳ ـ چند روز پيش من در وين با چند فرد عرب آشنا شدم كه از ايجاد تغييرات در كشور خود نااميد شده و خواه ناخواه مجبور به هجرت شده بودند. بعضي از آنها آنچنان دچار يأس شده بودند كه دخالت آمريكا را تنها راه حل براي كشورشان مي دانستند. وقتي نظرم را با توجه به اوضاع فعلي عراق گفتم پاسخشان اين بود كه: پس اكنون چه كنيم؟ در يكي از كشورهاي عرب به چند جوان ديگر برخورد كرديم. يكي از آنها مي گفت الان همه درباره عراق و بلايي صحبت مي كنند كه صدام حسين و رژيم او بر سر مردم عراق آورد. در حالي كه همين مصيبت ده ها سال است در كشور آنها با درجه اي متفاوت جريان دارد. مي گفتند اين پژواك و هياهوي حاصل از كشف گورهاي دسته جمعي و ميليون ها دلار غارت شده كه به آن قصرها تبديل يا در بانك هاي خارج ذخيره شده بود در كشور آنها هم سابقه دارد. اما اتفاقي كه افتاد اينكه جنايات رژيم عراق آشكار و برملا، اما جنايات ساير «صدام»ها تاكنون شناخته نشده است. يكي ديگر از آنها گفت تصور مي كرديم با انجام يكسري اصلاحات مي توان كارها را سامان داد اما به محض اينكه تحركاتي شروع شد، به سرعت سركوب گشت و ما دوباره به همان نقطه صفر برگشتيم. به جاي آنكه در روشنايي نور و بر روي زميني واقعيت گفت وگويي تحقق يابد، اكنون براي ما هيچ چاره اي نمانده جز اينكه از طريق اينترنت و در اتاق هاي بسته گفت وگوهايي را ترتيب دهيم. گويا تقدير چنين خواسته كه ما در تاريكي حركت كرده و حرف هايمان همچنان در هوا بماند. ديگري گفت كه ما به خشونت و كارهاي مخفي اعتقادي نداريم ولي جايي براي خود در روي زمين پيدا نمي كنيم. چهارمي گفت ما حرف تو را مي شنويم ولي در عوض يك پيام و يك سوال داريم. پيام ما اين است كه نسل ما احساس ننگ و ذلت و حقارت مي كند. چه به خاطر مسائل خودمان و چه به خاطر آنچه در فلسطين و عراق مي گذرد. اما پرسش ما اين است كه: چه بايد كرد؟
۴ ـ وقتي موضوع را دوباره برگرداندم، احساس كردم به خاطر آن انسدادي كه آنها بدان اشاره كردند من نسبت به آنچه نبايد انجام داد يقين دارم و نسبت به آنچه بايد انجام داد شديداً حيرانم. براي من كاملاً روشن بود كه در مورد ايجاد تغييرات دو ممنوعيت هست كه بايد از آنها پرهيز كرد: يكي «كمك گرفتن» از بيگانه براي ايجاد تغييرات در داخل بگذريم كه كلمه «كمك گرفتن» تقليل دهنده بعضي چيزهاست و توصيف دقيق آن «مزدوري» بيگانه است نه كمك گرفتن از آنها. دوم اينكه استفاده از خشونت ممنوع است زيرا خشونت همه را به جهنم مي فرستد. با اين وجود احساس مي كنم اين دو كافي نيست. زيرا همانطور كه شيوخ ما مي گويند آسان كردن حلال بهترين راه براي ترك حرام است. پس اگر از مردم مي خواهيم كه از گناه كمك خواستن از بيگانگان پرهيز كرده يا در دام خشونت نيفتند، بايد راه هاي تغيير مسالمت آميز را در داخل فرا روي آنها بگشاييم. چون اگر اين راه ها عقيم يا بسته شوند همان تنگنايي حاصل مي شود كه من دقيقاً نمي دانم چگونه مي توان از آنها عبور كرد. اما مي دانم كه در سايه تحولات پديد آمده از انقلاب ارتباطات، بستن راه هاي مبارزه مدني و بستن تمام منفذها بسيار دشوار خواهد بود. به گمانم همانطور كه مي گويند براي ايمان هفتاد و چند شعبه وجود دارد براي مبارزه مدني هم اگر بيشتر نباشد، همين تعداد راه وجود دارد.
ماه گذشته در سايت «اخبار الشرق» ـ لندن ـ در اينترنت، دكتر طيب تيزيني، استاد فلسفه دانشگاه دمشق فراخواني را اعلام و طي آن خواستار اجراي يك گفت وگوي ملي و دموكراتيك در سوريه شد. وي خطاب به دولت گفت: تقاضا مي كنم اين دايره را پيش از آنكه يك دولت بيگانه باز كند شما باز كنيد. اين فراخواني است كه مي توان در بسياري از كشورهاي عربي آن را تعميم داد. تنها نكته اي را كه مي توانم به اين حرف اضافه كنم اين است كه نبايد مردم زياد منتظر باشند بلكه بايد اين راه را با روش هاي مختلف ادامه دهند و اين قدر از اين كار دست برندارند تا دولت ها مجبور شوند حصار را شكسته و اين دايره را باز كنند.
السفير

خواب هاي خوش ورشو
دوسوم لهستاني ها فكر مي كنند كه در اثر قرارداد بازسازي عراق اوضاع اقتصادي لهستان بهتر خواهد شد و نيمي از ايشان نيز بر اين عقيده اند كه لهستان به نفت ارزان دسترسي خواهد يافت
015765.jpg
ترجمه و تلخيص: بهمن دارالشفايي
در حالي كه توجه رسانه هاي جهان روي خاورميانه (عراق و سرزمين هاي اشغالي) متمركز است، لهستان در شرق اروپا، ميزبان رهبران بزرگ جهان است. بعد از ديدار دو هفته پيش جورج بوش و توني بلر، گرهارد شرودر صدر اعظم آلمان نيز هفته پيش به ورشو سفر كرد.
رهبران سوئد، ايرلند و دانمارك هم در اين هفته به لهستان رفتند. اين روزها لهستان به دو دليل كانون توجهات است. نخست به دليل حمايت گسترده اين كشور از حمله آمريكا به عراق به نحوي كه اين كشور تنها كشور اروپايي مهمي بود كه به عراق نيرو اعزام كرد و اكنون پس از پايان جنگ، كنترل بخشي از عراق به نيروهاي اين كشور سپرده شده است. جورج بوش در دوران مسئوليتش دو بار به لهستان سفر كرده و گفته مي شود كه رامسفلد در نقشه هايش براي آينده، لهستان را به عنوان رهبر «اروپاي جديد» در نظر گرفته است. چند روز پيش بعد از اينكه قاضي هاي بلژيكي اعلام كردند بعضي از ژنرال هاي آمريكايي را در صورت ورود به بروكسل به جرم جنايت هاي جنگي دستگير خواهند كرد، مقامات آمريكايي اعلام كردند كه قصد دارند مركز ناتو را از بروكسل به ورشو منتقل كنند.
يكي از دلايل مهم شركت لهستان در ائتلاف جنگي آمريكا، علاوه بر اشتياق اين كشور به افتادن در دامن آمريكا، اميدواري اين كشور در به دست آوردن سهم از قراردادهاي بازسازي عراق است. وضعيت اقتصادي لهستان در سال هاي اخير نامناسب بوده و اين كشور اميدوار است بتواند با بستن قراردادهاي زيادي كه آن را پاداشي به مشاركتش در جنگ مي داند، تكاني به اين اقتصاد بدهد. در حال حاضر توليد ناخالص داخلي اين كشور، ۴۲ درصد توليد ناخالص داخلي ميانگين اتحاديه اروپا است و نرخ بيكاري اين كشور حدود ۱۸ درصد است.
چند صد شركت لهستاني از جمله چند شركت نفتي بزرگ پيشنهادهايشان را براي مناقصه ها ارائه داده اند و انتظار دارند به پيشنهادهاي آنها با ديد سهل گيرانه تري نگاه شود. به گزارش اينترنشنال هرالدتريبون كلوژكو مدير كل اتاق بازرگاني لهستان به اين مسئله خوشبين است. به عقيده او شركت در فرآيند بازسازي عراق، نرخ رشد اقتصادي لهستان را به ميزان ۵/۱ درصد افزايش خواهد داد. بر طبق يك نظرسنجي، دوسوم لهستاني ها فكر مي كنند كه در اثر قرارداد بازسازي اوضاع اقتصادي لهستان بهتر خواهد شد و نيمي از مردم لهستان نيز بر اين عقيده اند كه لهستان به نفت ارزان دسترسي خواهد يافت. تحليلگران و سياستمداران لهستاني عقيده دارند كه حضور كمپاني هاي لهستاني در عراق، فرآيند بازسازي را با سرعت و كيفيت بيشتري به پيش خواهد برد. آنها به حضور ۸۰ هزار لهستاني كه در دهه ۱۹۶۰ به عنوان كارشناس صنايع نفتي، مهندس و پزشك ساكن عراق بوده اند، اشاره دارند.
اما دليل دومي كه توجه ويژه جهانيان به ويژه اروپايي ها را به لهستان جلب كرده، رفراندومي است كه حدود ۱۰ روز پيش به قصد تصميم براي پيوستن به اتحاديه اروپا برگزار شد. اتحاديه اروپا اعلام كرده كه در اول مه سال ،۲۰۰۴ ۱۰ كشور كه تقريباً همه آنها از كشورهاي شرق اروپا و اعضاي سابق بلوك شرق هستند، مي توانند به اين اتحاديه ملحق شوند. تا به حال در كشورهاي مجارستان، اسلواكي، اسلوني، مالت و ليتواني رفراندوم برگزار شده و مردم اين كشورها الحاق به اتحاديه اروپا را پذيرفته اند. رفراندوم جمهوري چك در همين هفته برگزار خواهد شد و لتوني و استوني نيز در ماه سپتامبر در اين مورد تصميم خواهند گرفت. كميسيون اتحاديه اروپا در بروكسل اعلام كرد كه اين راي گيري «يك نقطه عطف در تاريخ اروپا است.» لهستان اولين كشوري در بلوك شرق است كه كمونيسم را كنار گذاشت و بزرگ ترين كشوري خواهد بود كه ماه مه آينده به اتحاديه اروپا ملحق خواهد شد. اگر اين امر تحقق يابد، لهستان ششمين كشور بزرگ اتحاديه اروپا خواهد بود. قرار است اين كشور حق رايي برابر با اسپانيا و تنها كمتر از بريتانيا، آلمان، فرانسه و ايتاليا داشته باشد.
مقامات لهستان، تبليغات زيادي براي پيوستن به اتحاديه اروپا به عمل آوردند. آنها اين الحاق را كليد حل بسياري از مشكلات - به ويژه اقتصادي ـ لهستاني مي دانند. مشهورترين شخصي كه در اين راه پا به ميدان گذاشت، پاپ ژان پل دوم رهبر لهستاني الاصل كاتوليك هاي جهان بود. به گزارش گاردين او اعلام كرد: «اروپا به لهستان نياز دارد و لهستان نيز محتاج اروپاست. » او پيوستن به اتحاديه اروپا را عملي در راستاي «عدالت تاريخي» توصيف كرد. البته اين روند مخالفاني نيز داشت. دو گروه عمده با اين الحاق مخالف بودند. اول كاتوليك هاي دو آتشه كه به رغم نظر پاپ هنوز هم با اين مسئله مخالفند. طي هفته منتهي به راي گيري تعدادي از كاتوليك هاي ميانسال در پياده روي مقابل كليساي زيارت زانو مي زدند و براي آمدن يك معجزه دعا مي كردند. آنها عقيده دارند كه با پيوستن به اتحاديه اروپا مسائلي از قبيل طلاق، سقط جنين، اعتياد، هم جنس بازي و. . . قبح خودشان را از دست خواهند داد. آنها به پيش نويس قانون اساسي اروپا اشاره مي كنند كه در آن هيچ اشاره اي به «خدا» نشده است. دسته دوم مخالفان اصلي الحاق لهستان به اتحاديه اروپا، كشاورزان لهستاني هستند. به عقيده آنها، كشاورزي لهستان توان رقابت با همتايان آلماني و فرانسوي اش را ندارد. هم اكنون حدود ۲ ميليون نفر كشاورز در لهستان وجود دارد.
البته بازنشستگان و حقوق بگيران هم چندان دل خوشي از اين جريان ندارند. يك بازنشسته در گفت وگو با خبرنگار بي بي سي گفته است: «اين راي سرمايه گذاري براي نسل هاي آينده است. من شخصاً نمي دانم اتحاديه اروپا چه نفعي مي تواند براي من داشته باشد. قيمت مواد غذايي افزايش خواهد يافت. در حالي كه حقوق من تغييري نخواهد كرد. من ترجيح مي دهم راي منفي بدهم. »
به نظر مي رسد كه جوانان موافقت بيشتري با اين قضيه دارند. اما آنها هم از اين مسئله آگاهند كه تغييرات مثبت به سرعت انجام نخواهد پذيرفت. يك جوان ۲۵ ساله به خبرنگار بي بي سي گفته است كه در سال هاي اول، انتظار روزهاي سختي را دارد. در هر صورت، مردم لهستان با رايي حدود ۶۸ درصد پيوستن به اتحاديه اروپا را پذيرفتند. بعد از اعلام نتايج، مردم به خيابان ها ريختند و ميدان هاي اصلي شهر به جشن و پايكوبي پرداختند. آنها پرچم هاي سفيد و سرخ لهستان و پرچم هاي آبي رنگ اتحاديه اروپا را در هوا تكان مي دادند. اما لهستان بازي خطرناكي را شروع كرده است. حضور در اتحاديه اروپا از يكسو و اتخاذ سياست هاي خارجي و دفاعي كاملاً همسو با آمريكا، كار لهستان را در اتحاديه اروپا سخت خواهد كرد.
بي بي سي، گاردين، اينترنشنال هرالدتريبون

نگاه روزنامه نگار
دوباره سانسور در عراق
رابرت فيسك
پل برمر به دفتر حقوقي اش در بغداد دستور داده تا قوانيني براي سانسور روزنامه ها تدوين كند. خبري كه وقتي هفته پيش يكي از مقامات اداري دستگاه تحت نظر ائتلاف به من گفت، من فكر كردم جوك مي گويد. اما نه، اين واقعيت دارد. دو ماه بعد از «آزادسازي» عراق، مقامات انگليسي - آمريكايي و رئيس آنها پل برمر - كه عادت او در پوشيدن پوتين هاي جنگي و كراوات سياه، هم قطارانش را متحير مي كند - تصميم گرفته است كه روزنامه هاي نوپا و آزاد عراق را كنترل كند.
روزنامه هايي كه اقدام به چاپ «داستان هاي وحشيانه» و مطالبي كه تحريك آميز باشند، نمايند، يا قابليت برانگيختن خشونت هاي نژادي داشته باشند، تهديد شده يا تعطيل خواهند شد. همان طور كه مي دانيد، اين به خاطر خود مردم عراق است.
روزنامه كنترل شده يك روزنامه مسئول است - اين دقيقاً چيزي است كه صدام حسين درباره روزنامه هاي مزخرفي كه رژيم اش توليد مي كرد مي گفت. اين واقعه براي مردم بغداد بسيار آشنا است. بياييد منصفانه قضاوت كنيم. بسياري از داستان هايي كه در روزنامه هاي جديدالتاسيس بغداد چاپ مي شوند، واقعيت ندارند. سنت بازبيني گزارش ها و فرصت دادن به مخالفان براي بيان حرف هايشان وجود ندارد. مقاله هاي ثابتي درباره رفتار سربازان آمريكايي در عراق چاپ مي شود. روزنامه اي اعلام كرده كه سربازان آمريكايي تعدادي كارت پستال غيراخلاقي بين دختران مدرسه اي پخش كرده اند. آنها حتي عكس چند تا از اين كارت پستال ها را هم چاپ كرده اند. حتي بدبين ترين غربي ها هم مي توانند بفهمند كه چگونه اين گونه دروغ ها احساسات مردم را عليه اشغالگران خارجي جديد عراق بر خواهند انگيخت.
وليد ربيعه، دانشجوي ۱۹ ساله در روزنامه المجاهد نوشت: «مردم عراق سقوط كرده اند. مهاجمان در كشور ما هستند. حيوان هاي وحشي اين جنگل كه آن را جهان مي نامند، تلاش مي كنند كه بين ما شكاف بيندازند. ما در زمان حكومت قديمي، واقعاً دوران سختي داشتيم ولي شرايطمان از الان بهتر بود. درباره آن دختران مسلمان كه با خارجيان مسيحي ازدواج مي كنند، چه مي گوييد؟ يك مسلمان واقعي يا يك عراقي واقعي اين جريان را نخواهد پذيرفت.» فهميدن اين نكته چندان سخت نيست كه مقاله هاي اين چنيني موجب برانگيخته شدن خشم خواهد شد - و اين انديشه كه حضور نيروهاي انگليسي - آمريكايي به بدي شكنجه گران صدام است، نشان دهنده وجود يك ذهن بيمار و غيرعادي است. آنچه عراقي ها احتياج دارند، كمك به روزنامه نگاري است نه سانسور. كارهايي از قبيل دوره هاي درسي درباره گزارشگري به وسيله روزنامه نگاران با تجربه از دموكراسي هاي واقعي (نه آن نسخه اي كه برمر مي خواهد پياده كند) به جاي جلوگيري از آزادي بيان به شكل سيستم هاي استعماري در عراق مورد نياز است. اما ما امروز شايعاتي مي شنويم مبني بر اينكه امام جماعت هاي مساجد اگر موجب برانگيختن اغتشاش و شورش شوند، سانسور خواهند شد - بديهي است كه اين محدوديت شامل امام جماعت مسجد خيابان رشيد در بغداد نيز خواهد شد. من ديروز سخنراني اين امام جماعت را از بيرون مسجد شنيدم. او مي گفت: آمريكايي ها بايد بلافاصله عراق را ترك كنند. مخالفان دولت تمايل دارند كه به خشونت دامن بزنند و با وجود اين شرايط، من به امام جماعت مسجد رشيد پيشنهاد مي كنم كه خداحافظي كند. قطعاً همه ما مي دانيم كه اولين حكومت عراقي غيرآمريكايي، قوانين را تاييد خواهد كرد. اين حكومت با شور و حرارت قانون سانسور را تصويب خواهد كرد. همان گونه كه در همه مستعمرات سابق، دولت جديد بيشتر قوانين روساي استعمارگر پيشين خود را پذيرفته است.
به وضوح مي توان ماجراهايي را كه در خوشبينانه ترين حالت موجب نااميدي مي شوند، تشخيص داد. مثلاً بيانيه هفته پيش سازمان ملل - كه در بيشتر مطبوعات غربي مغفول ماند - مبني بر اينكه افغانستان دوباره بزرگ ترين توليدكننده موادمخدر در جهان است. دولت نفرت انگيز طالبان، همه توليد اين مواد را تحت سلطه خود گرفته و دست جنگجويان ائتلاف شمال را از توليد موادمخدر قطع كرده بود. اما از زمان «موفقيت» آمريكا در از بين بردن طالبان، سلاطين موادمخدر - همان مجاهدان (جنگجويان) ائتلاف شمال كه متحدين آمريكا در «جنگ عليه ترور» بودند - به بازار برگشته اند.
حتي يك مقام آمريكايي هم جرات توضيح دادن درباره اين واقعيت خجالت آور را ندارد. خاطره اي از هزاران نفري كه در جنايت بين المللي عليه انسانيت در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مردند. اين ماجرا چه درسي براي عراقي ها دارد؟ در بغدادي كه به لطف تجارت موادمخدر در افغانستان موادمخدر براي فروش در خيابان ها ظاهر شده اند. پس قضيه را سانسور كنيد. در مقابل صحبت هاي بازرس تسليحاتي آلماني سازمان ملل، پيتر فرانك جالب است. او در مصاحبه با اشپيگل گفت: شواهدي كه كالين پاول از سلاح هاي كشتارجمعي صدام به شوراي امنيت سازمان ملل ارائه داد، «يك بلوف بزرگ» بود. بعضي از خلبانان آمريكايي تاكتيك قديمي كه در ويتنام به كار مي گرفتند را دوباره در پيش گرفته اند، فرود مارپيچي در بزرگراه ها به جاي فرود عادي. منبع موثق است. (او عضو لشگر سوم پياده نظام است. اين را براي اطلاع دوستان اطلاعاتي مي گويم. ) اما اين چه پيامي براي عراقي ها دارد؟ اين كه آمريكايي ها نمي توانند نظم را حفظ كنند؟ اينكه يك جنبش مقاومت به طور مخفي تشكيل شده است؟ قضيه را سانسور كنيد.
و چه چيزي چاپ شود؟ گورهاي دسته جمعي كه هر روز كشف مي شود، بازديد از اتاق هاي شكنجه صدام، خاطرات دنباله دار و خنده دار مردي كه اعلام شده بدل صدام بوده است، در واقع هر چيزي كه به ياد مردم بياورد كه صدام چقدر وحشتناك بود و ذهن آنها را از بلايي كه واقعاً به سر كشورشان مي آيد، منحرف كند. برمر تلاش مي كند تا مجلس «مشورتي» متشكل از نخبگان عراقي را به سرعت و پيش از انتخابات دموكراتيك معروف كه فعلاً به تاخير افتاده، تثبيت كند. فعلاً او ۲۵۰ هزار نفر از سربازان عراقي را از كارشان اخراج كرده كه همه آنها بدون شك به جنبش مقاومت خواهند پيوست. بله، به راستي كه الان زمان سانسور در عراق است.
اينديپندنت

حاشيه جهان
015755.jpg

• تحقق پيشگويي هاي تورات
مايكل اوانس نويسنده آمريكايي در كتاب پرفروش اخير خود موسوم به «فراسوي عراق» به نقشي پرداخته كه ايالات متحده در تحقق روياهاي يهوديان و آنچه آنان تحت عنوان عينيت يافتن پيش گويي هاي تورات به آن اشاره مي كنند پرداخته است. او در اين كتاب يك به يك به تحولات اخير خاورميانه و جهان و نقشي كه اسرائيل در پشت پرده اين تحولات براي هدايت آمريكا به سمت و سويي كه خود مي خواهد پرداخته است. اوانس در كتاب خود تمامي تلاشش را براي بيدار كردن مسيحيان به كار گرفته است. اوانس كه روزنامه نگار است طي دو دهه گذشته به عنوان كارشناس امور خاورميانه در حال فعاليت بوده است. او يازده مطلب برنده جايزه هاي مختلف مطبوعاتي در مورد اين منطقه سراسر تنش به رشته تحرير درآورده است.

• احتمال تغيير محل استقرار ناتو
015760.jpg

ايالات متحده، بلژيك را تهديد كرد در صورتي كه پرونده گشوده شده عليه نظاميان ارشد آمريكايي به اتهام ارتكاب جنايات جنگي مختومه اعلام نشود واشنگتن خواستار تغيير مكان استقرار دفاتر مركزي ناتو خواهد شد كه اكنون در بروكسل قرار گرفته است. دولت بوش با حمايت كنگره آمريكا، بروكسل را تهديد كرد در صورتي كه پرونده هاي گشوده شده عليه نظاميان آمريكايي در دو جنگ ارتش آمريكا با عراق كنار گذاشته نشود بلژيك با تبعات چنين كاركردي روبه رو خواهد شد. ديك چني معاون رئيس جمهور كنوني آمريكا كه در زمان جنگ ۱۹۹۱ خليج فارس وزير دفاع ايالات متحده بود در زمره متهمان پرونده اي است كه در بروكسل عليه نظاميان آمريكايي گشوده شده است. علاوه بر او، بوش پدر، رئيس جمهور سابق آمريكا، كالين پاول فرمانده ارتش آمريكا در سال ۱۹۹۱ و نورمن شوارتسكف ژنرال بازنشسته كه رهبري عمليات توفان صحرا را برعهده داشت از متهمان اين پرونده هستند.

• حمله اي نامعمول
نيروهاي امنيتي سعودي در اقدامي نامعمول با حمله به يك واحد آپارتماني در مكه پنج نفر را كه ادعا شده از فعالان گروه هاي تروريستي بوده اند به قتل رساندند. در اين حمله هفت نفر از جمله يك نفر كه جليقه ويژه انجام عمليات انتحاري بر تن كرده بود به بازداشت نيروهاي امنيتي سعودي درآمدند. حمله به اين آپارتمان يكشنبه شب در منطقه اي نزديك به حرم امن الهي به وقوع پيوست و در جريان تبادل آتش بين دو طرف پنج عضو واحدهاي امنيتي هم كشته شدند. اين حمله از آنجا كه سعودي ها بسيار تأكيد دارند تا حد امكان در اطراف حرم امن الهي درگيري خونبار به وقوع نپيوندد از سوي مطبوعات خارجي از جمله روزنامه السفير نامعمول توصيف شده است.

• زندگي در خانه اي معمولي
015770.jpg

راقد صدام دختر ارشد صدام حسين در اولين مصاحبه مطبوعاتي خود پس از سقوط عراق يكشنبه شب گفت مطمئن است پدرش هنوز در قيد حيات است. او كه ۳۶ سال دارد در گفت وگويي با روزنامه انگليسي تايمز گفت اولين شب جنگ را به همراه دو خواهر ديگر و فرزندانشان در مزرعه اي در اطراف بغداد سر كرده است. راقد صدام ادعا كرد پدر و برادرانش از حملات آمريكا جان سالم به در برده اند اما گفت آخرين باري كه با صدام صحبت كرده پنج روز قبل از آغاز جنگ بوده است: «سقوط بغداد آنقدر سريع اتفاق افتاد كه موجب شد ما از هم جدا شويم و هر كس راه خود را برود اما مطمئن هستم آنها هنوز زنده اند.» بر اساس گزارش روزنامه تايمز راقد و خواهرش رعنا به همراه چهار فرزندشان در منزلي معمولي در عراق زندگي مي كنند. تأكيد شده او و ساير اعضاي خانواده صدام شب قبل از سقوط بغداد اين شهر را ترك گفته اند.


• اوباشي گري بدترين صادرات آمريكا
اگر تصور مي كنيد بدترين صادرات ايالات متحده به جهان غذاهاي آماده است شايد لازم باشد در ديدگاه خود تجديدنظر كنيد. شايد صادرات فرهنگ اوباشي گري اين كشور را بايد بدترين چيزي دانست كه به دنياي خارج راه پيدا مي كند. پس از تصويب لوايح اصلاح قوانين مربوط به مهاجرت غيرقانوني و مسئوليت مهاجران در سال ۱۹۹۶ هزاران نفر از اعضاي گروه هاي اراذل و اوباش كه اكثراً از مهاجران غيرقانوني بوده اند از خاك آمريكا اخراج شده و به كشورهاي موطن خود بازگردانيده شده اند. اين جنايتكاران كه به رفتارهاي گانگستري جنايتكاران آمريكايي چون اوباش سانفرانسيسكو و لس آنجلس خو گرفته اند در بازگشت به كشورهاي خود كه اكثراً از كشورهاي آمريكاي لاتين هستند فرهنگ خشونت را با خود به ارمغان مي برند. اين پديده جديد كشورهايي چون السالوادور را با مشكلاتي جدي روبه رو كرده است.

جهان
اقتصاد
انديشه
ايران
زندگي
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |