چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۸۰- June, 18, 2003
نگاهي به زندگي هنري فورد، خالق توليد انبوه خودرو
اتومبيلي براي مرد كوچك
در خاطرات هنري فورد آمده است كه وي يك بار در هنگام حضور در حياط كشتارگاه شيكاگو با مشاهده خط نقاله اي كه تكه هاي بزرگ گوشت گاو را منتقل مي كرد، به اين فكر افتاد تا خودرو را با استفاده از نوار نقاله در حركت توليد كند
ترجمه: عباس فتاح زاده
015970.jpg
هنري فورد درگوشي با توماس اديسون صحبت مي كند

هنري فورد خودرو را به كالايي با توليد انبوه بدل ساخت. اما در پايان نزديك بود كه حاصل عمر خويش را بر باد دهد.
•••
در دهه بيست قرن گذشته دو جامعه شناس به نام هاي رابرت و هلن ليند مدت ها در ناحيه اي كه غرب ميانه آمريكا ناميده مي شد، حضور داشته و با تعجب شاهد بودند كه چقدر مردم اين منطقه از كشور به اتومبيل عشق مي ورزند. خانواده هاي زيادي از هر گونه كالاي تجملي در خانه صرف نظر مي كردند تا بتوانند اتومبيل بخرند. آنها غالباً بهاي خودرو را به سختي و با زحمت فراوان مي پرداختند. اصرار بر تهيه خودرو در ميان مردم چنان زياد بود كه نمي شد با دلايلي قانع كننده آن را توجيه كرد. دو جامعه شناس مزبور در يادداشت هاي خويش شرح داده اند كه يك بار كشاورز مهرباني به آنها گفت ممكن است روزي مردم درون وان حمام به رانندگي در خيابان بپردازند.
داستان مذكور كليد درك روند شكل گرفتن تفكرات هنري فورد است. براي يك مرد شهري كه كافه، مغازه و سينما سر چهارراه نزديك خانه اش بود و با ده دقيقه پياده روي به ايستگاه راه آهن مي رسيد، اتومبيل مي توانست چيزي كاملاً زائد و غيرضروري به نظر برسد. اما براي روستايياني كه در مناطق دورافتاده آمريكاي شمالي زندگي مي كردند حضور اتومبيل، انقلابي صنعتي و فرهنگي محسوب مي شد. هيچ كس نتوانست به اندازه هنري فورد و شركتش به حضور اتومبيل در آمريكا كمك كند.
هنري فورد در سال ۱۸۶۳ در مزرعه اي واقع در «ديربورن» نزديك ديترويت به دنيا آمد. زندگي و رشد در محيطي با عادات خشك تمامي ويژگي هاي يك فرد شاخص در «غرب ميانه» را در او ثبت كرد: در انديشه هاي سياسي خويش محافظه كار بود، در تعقيب يك هدف تا حد حماقت سرسختي مي كرد، علاقه مند به ثروت اندوزي بود و البته جامعه و خواسته هاي عموم را هم درك مي كرد و بالاخره آنكه نسبت به هر آنچه كه به بانك و وام مربوط مي شد بي اعتماد بود.
او برخلاف ساير جوانان روستايي به رشته مكانيك عشق مي ورزيد. معمولاً هر كس كه به بچه هاي خانواده فورد اسباب بازي هديه مي كرد اين هشدار را مي شنيد: «اين را نشان هنري ندهيد، زيرا قطعاتش را از هم جدا مي كند.» وقتي كه پسر خانواده فورد اولين بار با يك لوكوموتيو بخار روبه رو شد، راننده آن را چنان سوال پيچ كرد كه او عصباني شد. از آن زمان وي متقاعد شد كه پول پرداخت كردن براي اسب در كار كشاورزي كار بي ارزش و بيهوده اي است.
هنري فورد در ۱۶ سالگي به ديترويت رفت تا مكانيك شود و به عنوان كارگر كمكي در كارخانه ماشين سازي مشغول به كار شد. براي آنكه اختلاف ميان هزينه هاي خورد و خوراك و مسكن با دستمزد دوران كار آموزي اش را پوشش دهد پس از اتمام كار روزانه ساعت تعمير مي كرد. او به تدريج و پس از كار در جاهاي مختلف به عنوان كارشناس ماشين هاي بخار و موتورهاي گازي شهرتي براي خويش دست و پا كرد. بالاخره در سال ۱۸۹۳ او به عنوان مهندس ارشد در شركت اديسون ايلومينيشن شروع به كار كرد.
015975.jpg

در اين زمان اولين خبرها پيرامون اروپايي هاي «ديوانه»، كه با كالسكه هايي بدون اسب مسابقه مي دادند در مجله هاي فني آمريكا منتشر شد. حتي در ايالات متحده هم خيلي ها به دقت به اين موضوع پرداختند كه چگونه مي توان يك خودروي مطمئن توليد كرد. اكثر مردم بر نيروي محركه بخار و الكتريسيته اصرار مي كردند. فورد عقيده داشت تنها خودرويي مي تواند جا بيفتد كه وزن كمي داشته و سوخت خود را به همراهش حمل كند. او تصميم گرفت چنين خودرويي را بسازد. وي در انبار زغال خانه اي كه كرايه كرده بود كارگاهي ايجاد كرد. جايگاه شغلي او كارش را تسهيل مي كرد، زيرا مي توانست به سرعت ابزار و نيروي كار لازم را گرد آورد. پس از سه سال بالاخره در گرگ و ميش صبح روز چهار ژوئن ۱۸۹۶ خودروي حاصل آماده حركت شد. وقتي مشخص شد كه به علت كوچكي در انبار، اتومبيل قادر نيست بيرون بيايد، هنري تبر را برداشت و در ديوار سوراخ بزرگي ايجاد كرد.
كسي كه در سال ۱۸۹۶ در ديترويت خودرو مي ساخت مي توانست مطمئن باشد كه مورد بي توجهي قرار نمي گيرد. فورد به زودي موضوع حرف مردم منطقه شد. برخي از تاجران محصول وي را كالايي مناسب براي سرمايه گذاري تشخيص دادند و تصميم گرفتند در توليد نمونه هاي بعدي سرمايه گذاري كنند. ۱۸۹۹ فورد شركت اديسون را ترك كرد و با كمك سرمايه گذاران ريسك پذير خويش شركت ديترويت آتومبيل را تاسيس كرد. شركت مذكور مدت زيادي عمر نداشت. در سال ۱۹۰۳ فورد با حمايت سرمايه گذاران جديدي شركت فورد موتور را تاسيس كرد.
در آغاز قرن بيستم برخورد مردم با شركت هاي خودروسازي مشابه رفتاري بود كه امروز با شركت هاي كامپيوتري مي شود. اين شركت ها يكي پس از ديگري مي آمدند و مي رفتند. از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۸ در آمريكا حدود پانصد شركت خودروسازي تاسيس شد كه نزديك به سيصد عدد از آنها از ميان رفتند. اغلب آنها كار مونتاژ انجام دادند و تمامي قطعات مهم خودروهاي توليدي خويش را از مراكز تخصصي مي خريدند. كمي وقت و تجهيز يك كارگاه مكانيكي كافي بود تا بتوان صاحب كارخانه خودروسازي شد. اما بسياري از شركت هاي نوپا به دليل نامناسب بودن ساختار خويش و همچنين به سبب آنكه سرمايه گذاران خواهان بازگشت سريع سرمايه خود بودند، در كارشان شكست مي خوردند. در آن زمان تنها وقتي مي شد با تجارت اتومبيل پول در آورد كه توليدكنندگان، اتومبيل هاي تشريفاتي و يا كورسي (مسابقه اي) براي پولدارها در مراكز مهم مي ساختند. به جز اين بازار عملاً تجارت ديگري در كار نبود. تنها يك نسخه ديگر مي توانست كارآمد باشد: بياييم اتومبيل را استاندارد كرده و با توليد انبوه چنان ارزان نماييم كه براي قشر متوسط نيز قابل استفاده باشد ـ براي كشاورزان، پزشكان فعال در روستاها و محلات، مغازه داران و حتي شايد زماني كارگران.
هنري فورد جزو افرادي بود كه تفكر فوق را در سر داشتند. اما مخالفت با سرمايه گذاران شركت فورد موتور كه چندان علاقه اي به طرح مذكور نداشتند نيز نمي توانست فايده اي داشته و تنها موجب كوتاهي عمر شركت مي شد. با اين حال فورد كوشيد با حقه اي بر اين وضعيت غلبه كند. او به همراه همفكرانش در سال ۱۹۰۵ يك شركت قطعه سازي تاسيس كرد كه زيرمجموعه فورد محسوب مي شد، اما چنان شركت مادر خود را به خويش وابسته كرد كه كل سود و زيان مجموعه به عملكرد آن بستگي پيدا كرد. متعاقب آن مخالفان عملكرد فورد سهام خويش را در فورد موتور فروختند. بدين ترتيب هنري ۵۱ درصد سرمايه اصلي شركت را صاحب شد. در سال ۱۹۱۹ نيز وي بقيه سرمايه شركت را در اختيار گرفت.
015980.jpg

از آن به بعد شركت او توجه خويش را نسبت به اتومبيل هاي كلاس متوسط معطوف ساخت. استراتژي تجاري چنين بود: توليد خودرويي كه ساخت آن ساده باشد، راندنش راحت و نگهداري از آن نيز به سادگي امكان پذير شود. به عبارت ديگر با پايين آوردن قيمت امكان استفاده همگان از اتومبيل فراهم مي آمد. در سال ۱۹۰۸ مدل موسوم به T بيرون آمد. در اين زمان شركت فورد يك نام شناخته شده در تجارت اتومبيل آمريكا و بسيار سودده بود. با اين حال مدل T اتفاقي بزرگ بود و تمامي ركوردها را شكست. ساخت مدل مذكور به گونه اي بود كه براي استفاده در هر نقطه اي از كشور كاملاً مناسب بود: شاسي بلند، سبك و در عين حال محكم بود. موتور آن هم چنان قدرتي داشت كه حتي در زمين هاي ناهموار نيز حركت مي كرد. علاوه بر اين به راحتي مي شد آن را تعمير كرد. هر كشاورزي كه كمي دقت داشت مي توانست قطعات معيوب را خودش تعويض كند، زيرا اين قطعات چنان به دقت ساخته شده بود كه بدون زحمت در خودرو جاي مي گرفتند. در سال ۱۹۰۸ خودروي مذكور ۸۵۰ دلار آمريكا قيمت داشت كه البته نسبت به درآمد مردم عادي رقم قابل توجهي بود. با اين حال فورد ادعا مي كرد كه هيچ خودروي ديگري پايين تر از ۲۰۰۰ دلار به فروش نمي رسد و طبعاً خودروي گران تر هزينه هاي بيشتري هم خواهد داشت.
مدل T شركت فورد را به اوج برد. تا سال ۱۹۱۳ توليد هر سال حداقل دو برابر مي شد. از ۱۹۰۹ فورد تنها همين مدل را توليد مي كرد. از سال ۱۹۱۴ نيز مدل مذكور در سه كارخانه ساده و آن هم فقط به رنگ سياه ساخته مي شد. خودرو به سرعت آماده تحويل مي شد. البته تنها به سرعت توليد توجه نمي شد. كمبود نيروي تخصصي نيز مقامات شركت را وادار مي ساخت تا به آسان كردن روش توليد هم بپردازند. مهندسان فورد سيكل وظايف را كوتاه مي كردند، دستگاه هاي تخصصي بدون اشتباهي ابداع مي نمودند و شابلون هايي به وجود مي آوردند كه حتي نيروي كار آموزش نديده هم مي توانست با استفاده از آنها روند توليد را به پيش ببرد. به محض آنكه دستگاه ها و تاسيسات بهتري ابداع مي شد، قديمي ترها بدون توجه به قدمت و يا قيمت خويش دور انداخته مي شدند. نبرد كيفيت در خطوط توليد فراگير شد. در سال ۱۹۱۳ اولين خطوط مونتاژ ساده پديد آمدند. اواخر ۱۹۱۴ تقريباً تمامي بخش هاي مونتاژ در شركت فورد از طريق خطوط نقاله به هم متصل شد و در قالب يك مجموعه عظيم و يكپارچه در آمدند.
در خاطرات هنري فورد آمده است كه وي يك بار در هنگام حضور در حياط كشتارگاه شيكاگو با مشاهده خط نقاله اي كه تكه هاي بزرگ گوشت گاو را منتقل مي كرد، به اين فكر افتاد تا خودرو را با استفاده از نوار نقاله در حركت توليد كند. البته شايد هم اين قضيه واقعيت نداشته باشد. اصلاً در اين مورد كه فورد با شركت عظيم خويش چقدر در شكل دهي روند توليد تاثير داشته اختلاف نظر وجود دارد. همكاران فورد گفته اند كه او علاقه داشت مدت طولاني در دفتر طراحي حضور داشته يا با بذله گويي به پرسه در محيط كارخانه بپردازد.
هنري فورد نه تنها خالق خط توليد انبوه بود بلكه تئوري قدرت خريد را هم شكل داد. از سال ۱۹۱۰ او قيمت مدل T را تقريباً هر سال پايين آورد. با وجود اين در سال ۱۹۱۴ ميانگين دستمزد روزانه كاركنان را دو برابر كرد. مطبوعات از عملكرد فورد شگفت زده شده بودند و رقبا به خاك سياه نشانده مي شدند. تركيب دستمزدهاي بالا و سياست قيمت هاي پايين موجب شد تا اين سرمايه دار به قهرمان ملي بدل شود. طي دهه ۱۹۲۰ دست اندركاران سنديكاهاي اروپايي گروه گروه به آمريكا مي آمدند با اين باور كه دستمزدهاي بالا و قيمت هاي پايين رفاه عمومي را به ارمغان مي آورد.
البته بسياري از تحسين كنندگان فورد بعدها خود شاهد بودند كه پيشرفت سياست هاي اجتماعي فورد تحت تاثير اجبارها و الزام هاي اقتصادي كم رنگ شدند. فورد كاهش قيمت ها را با اين استدلال صورت مي داد كه اكتفا به حداقل سود بهترين راه مقابله با رقباست. با اين حال وي بعدها نتوانست از ويژگي هاي منفي ظرفيت هاي فوق العاده گسترش يافته خويش رهايي پيدا كند. فورد مدل T را تنها به شكلي تدريجي مدرن مي ساخت. به دليل اينكه تاسيسات توليد در كارخانه فورد پس از طي شدن دوران رشد اوليه شكلي شديداً اختصاصي و تخصصي يافته بود اجراي تغييرات تنها با صرف هزينه هاي بالا امكان پذير مي شد. در دهه ۱۹۲۰ ديگر ارزان بودن تنها ترفندي بود كه مي شد با آن مدل T را در رقابت با مدل هاي مدرن رقبا در بازار حفظ كرد.
حتي اواسط دهه ۲۰ جذابيت سياست فوق هم از ميان رفت. آمريكايي ها مرفه تر از گذشته شده بودند. آنها حالا ديگر اتومبيلي مي خواستند كه بيش از يك وسيله صرفاً نقليه باشد. خودروي موفق اتومبيلي بود كه علاوه بر ايفاي نقش وسيله نقليه، ابزاري براي فخرفروشي به ديگران هم مي توانست باشد. از سال ۱۹۲۴ بازار فورد كاهش يافت. با وجود آنكه رشد بازار خودرو چشمگير بود و قيمت هاي فورد نيز همچنان پايين مي ماند، اما آثار ويرانگرانه اي براي اين شركت پديد مي آمد. سود فورد روندي نزولي داشت و هزينه توليد افزايش پيدا مي كرد. مديران شركت، هنري فورد را به شدت تحت فشار گذاشتند تا به مدرن سازي بپردازد. اما هنري مستبد نمي خواست بپذيرد كه ايده هاي وي ديگر با خواسته هاي عمومي همخواني ندارد. نتيجه آن شد كه تا دسامبر ۱۹۲۶ كارخانه هاي فورد در ديترويت از فعاليت بازماندند. اگر چه بعدها مدل جديد فورد موفقيت زيادي به دست آورد، اما شخص هنري فورد از آن به بعد تنها مرد شماره دو تجارت جهاني خودرو بود. جنرال موتورز قدرت اول شد و نشان داد كه در زمان اشباع شدن بازار هم مي توان با ارائه مدل هاي متعدد و سازمان هاي عريض و طويل تحقيقاتي، پيشرفت كرد. آلفرد پي. اسلوان، مدير آن سال هاي جنرال موتورز، در كتاب خاطرات زندگي خويش نوشت، اگر هنري فورد، استاد بزرگ، مرتكب اشتباه نمي شد، جنرال موتورز هيچگاه نمي توانست قدرت شماره يك صنعت خودروسازي شود.
منبع: دي سايت

نگاه اقتصادي
نفت؛ نعمت يا نقمت
ترجمه: حميدرضا فتاحي
سه دهه قبل، سازمان كشورهاي صادركننده نفت قيمت نفت را به شدت افزايش داد. تا سال ۱۹۸۰ ميلادي قيمت هر بشكه نفت به ۳۰ دلار رسيد. اين رقم ۱۰ برابر بهاي اين كالا در ۱۹۶۰ بود. مصرف كنندگان نفت بزرگ ترين بازندگان اين تغييرات بودند. در حالي كه توليدكنندگان سود چشمگيري نصيب خود ساختند. بسياري بر اين باور بودند كه نفت هديه اي الهي است كه كشورهاي فقير را طي يك نسل به اقتصادهايي شكوفا و پررونق مبدل خواهد كرد. حتي در آن دوران سرخوشي، بودند افرادي كه با ديده ترديد به موضوع مي نگريستند. خوان پابلو پرز آلفونسو بنيانگذار اوپك در سال ۱۹۶۵ با لحني اعتراض آميز گفت: «نفت مدفوع شيطان است. اين ماده لعنتي بدبختي را براي ما به ارمغان آورده است. با نگاهي به تاثيرات اين ماده خام مي توان دريافت كه تا چه حد، تباهي، فساد و مصرف گرايي به باور آورده است. خدمات عمومي در كشورهاي ما در حال فروپاشي است. بدهكاري، بدهكاري و باز هم بدهكاري. براي سال هاي متمادي همراه ما خواهد بود.» نتايج مطالعات اخير نشان مي دهد كه تاريخ، حرف آلفونسو را تاييد كرده است.
كتابي كه اخيراً توسط موسسه جامعه باز ـ بنيادي كه جورج سوروس تامين مالي آن را عهده دار است ـ منتشر شده است، نشان مي دهد طي سال هاي ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ ميلادي اقتصاد كشورهاي فقير از نظر منابع طبيعي ۲ تا ۳ برابر بيش از اقتصاد كشورهاي غني از نظر منابع طبيعي رشد كرده است. (حتي با احتساب متغيرهايي نظير اختلاف جمعيت و درآمد سرانه اوليه و غيره. ) آمارها به شكل گويايي، حاكي از اين واقعيت اند كه عقب ماندگي كشورهاي غني از نظر منابع طبيعي پس از سال هاي ۱۹۶۰ آغاز شده است، يعني از زمان سرازير شدن، ثروت بادآورده نفت به اقتصاد اين گروه ها از كشورها.
دو عامل براي توضيح اين وضعيت وجود دارد. مهم ترين بيماري اقتصادي شناخته شده بيماري هلندي است اين پديده پس از كشف منابع گاز طبيعي هلند در سال هاي ۱۹۶۰ ميلادي اتفاق افتاد. افزايش شديد قيمت نفت باعث افزايش عظيم درآمدهاي خارجي كشور مي شود كه نتيجه آن افزايش ارزش پول ملي است. و به همين منوال منجر به كاهش قدرت رقابت كالاهاي ساخت داخل هم در خارج از كشور و هم در داخل كشور مي شود، و طي يك دوره زماني، توليدات داخلي و كشاورزي تضعيف شده و رشد اقتصاد لطمه مي بيند.
بغرنج بودن اين مسئله در اين است كه؛ كشورهايي نظير نروژ و آلاسكا با روشي هوشمندانه (و در عين حال ناقص) توانسته اند بر اين مشكل فائق شوند؛ اين دو كشور بيشتر درآمد حاصل از فروش نفت خام خود را به صندوق هاي تثبيت واريز نمي كنند و پس از آن، اين ذخيره ها را تدريجاً به شهروندان باز مي گردانند. در آلاسكا اين مبالغ مستقيماً به مردم پرداخت مي شود اما در نروژ صرف هزينه هاي تامين اجتماعي مي شود. به همين دليل اقتصاد اين دو كشور چندان تحت تاثير درآمدهاي نفتي قرار نمي گيرد. شيلي يكي از موفق ترين كشورهاي در حال توسعه، صندوق مشابهي براي ذخيره كردن درآمدهاي حاصل از فروش مس خود تاسيس كرده است.
اين ديدگاه احتياط آميز را با عملكرد نابخردانه كشورهاي عضو اپك در خاورميانه مقايسه كنيد. اين كشورها هزينه هاي داخلي خود را طي سال هاي ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۹ سالانه ۵۰ درصد افزايش دادند. اين فرآيند منجر به غني تر شدن طبقه نخبه اين كشورها شد. در عين حال موجب راه اندازي پروژه هاي پرزرق وبرق و غول آسايي شد كه نتيجه آن افزايش نرخ تورم سالانه ۱۵ درصدي بود. ونزوئلا از سال ۱۹۶۰ تاكنون ۶۰۰ ميليارد دلار از محل فروش نفت خام خود، كسب كرده است. اما سرانه درآمد داخلي شهروندان اين كشور طي سال هاي ۱۹۶۳ تا ۱۹۸۵ سالانه ۱۵ درصد كاهش يافته است، اين كاهش همچنان ادامه دارد.
در راس تمامي اين مشكلات اقتصادي همواره مشكلات سياسي كه به مراتب برتر از مشكلات اقتصادي هستند قرار دارند. يكي از مهم ترين دلايل بروز اين قبيل مشكلات سياسي، امكان كنترل منابع و زيرساخت هاي نفتي توسط يك گروه كوچك است كه نتيجه آن تمركز قدرت سياسي است. مايكل راس از دانشگاه كاليفرنياي لوس آنجلس معتقد است نفت با ايجاد مانع در برابر رشد مردم سالاري، منجر به افزايش فقر مي شود. اين ماده خام طبيعي در عين حال باعث به وجود آمدن جنگ هاي داخلي و يا حداقل افزايش احتمال بروز جنگ هاي داخلي مي شود. گزارشي كه اخيراً توسط يك موسسه خيريه به نام كريستيان ايد منتشر شده است مي گويد؛ اقتصادهاي نفتي بيش از اقتصادهاي غيرنفتي استعداد نگهداري ارتش هاي بزرگ را دارند. در عين حال اين دسته از كشورها در مواردي چون مبارزه با بيسوادي، افزايش اميد به زندگي و ساير مقياس هاي توسعه انساني عملكرد به مراتب ضعيف تري از خود نشان مي دهند. در ضمن درآمدهاي ناگهاني نفت، بسياري از سياستمداران ـ كه قراردادهاي نفتي را به شركت هاي خارجي اعطا مي كنند ـ را به فساد مي كشد.
گزارش هايي كه اخيراً منتشر شده اند بسيار دردسرساز به نظر مي رسند، اما آيا چشم اندازي براي تغيير وجود دارد؟ پاسخ شگفت انگيز اين است كه بله واقعاً چنين چشم اندازي وجود دارد. در سال هاي اخير مجموعه اي از گروه هاي فعال به نام آنچه را كه مي پردازيد فاش كنيد ، صنعت نفت را به شدت تحت فشار قرار داده اند، تا مبالغ پرداختي خود به دولت ها را افشا كنند. اين گروه اصرار دارد كه همواره جزئيات چنين پرداخت هايي محرمانه باقي مي ماند و بسياري از اين رازها فاش نمي شود. در حال حاضر بسياري از سرمايه گذاران حمايت خود را از اين اقدام اعلام كرده اند. در نوزدهم ماه مه ده شركت سرمايه گذاري كه سرمايه اي بالغ بر ۶۰۰ ميليارد دلار را در اختيار دارند، پشتيباني خود را از شفاف سازي معاملات اعلام كردند. آنها در بخشي از بيانيه خود آورده اند؛ چنين اقدامي بدون شك از ريسك تجاري بالايي برخوردار است و شركت ها را در معرض اتهاماتي چون مشاركت در فساد مالي قرار مي دهد... و يا ممكن است چشم انداز تجاري اين شركت ها را در درازمدت مخدوش كند. توني بلر، مدت هاست شركت هاي فعال در صنعت استخراج نفت را به شفاف سازي فعاليت هايشان تشويق مي كند. براساس اين طرح از شركت هاي فعال در صنعت استخراج نفت درخواست شده است كه داوطلبانه، اطلاعات مربوط به معاملات خود را افشا كنند. بريتانيا اكنون درصدد است حركتي بين المللي را در راستاي شفاف سازي اين گونه معاملات به راه اندازد. اين موضوع يكي از مواردي است كه در دستور كار اجلاس سران گروه ۸ و همچنين اجلاس وزراي اين گروه در ۱۶ ژوئن قرار خواهد گرفت.
منبع: اكونوميست

حاشيه اقتصاد
• ارزان فروشي
مديرعامل شركت نفت پارس از كاهش ۲۳ درصدي قيمت برخي از محصولات اين شركت در پي سخنان رهبر انقلاب در خصوص مبارزه با گراني خبر داد. وي گفت: اين قيمت ها اعلام شده است و از دوشنبه هفته جاري لازم الاجرا است.

• كسري بودجه
شنيده شد چندي پيش مجيد انصاري رئيس كميسيون بودجه و محاسبات مجلس شوراي اسلامي در ديدار با مقام معظم رهبري مباحثي را درباره كسري بودجه سال جاري مطرح كرده است و در اين ديدار از تشديد كسري بودجه در سال آتي اظهار نگراني كرده و كاهش بودجه دولت و كم شدن وابستگي شركت هاي دولتي به بودجه عمومي را راه حل گريزناپذير اين مسئله دانسته است.

• ۵۰ سال ديگر، ۱۱۵ ميليون نفر
سازمان ملل متحد پيش بيني كرده است جمعيت ايران در سال ۲۰۵۰ به ۱۱۵ ميليون نفر مي رسد. به گزارش ماهنامه اقتصاد ايران اين سازمان كه هر دو سال يكبار در پيش بيني هاي خود بازنگري مي كند و ارقام جديدي ارائه مي كند اعلام كرده است كل جمعيت ايران براي سال ۲۰۵۰ درفرض بالا، متوسط و پايين به ترتيب برابر
۱۴۲،۰۵۰ ـ ۱۱۴،۹۴۶ و ۹۱،۸۱۳ هزار نفر است. سازمان ملل متحد پيش بيني كرده است در فرض متوسط پيش بيني جمعيت ايران در سال ۲۰۵۰ (۱۱۵ ميليون نفر) تعداد افراد زير ۱۴ سال در حدود ۲۴ ميليون نفر، تعداد ۶۰ ساله ها و بيشتر ۲۶ ميليون و سهم نسبي جوانان ۲۰ درصد خواهد بود. متوسط رشد سالانه در اين فصل ۰۶‎/۱ خواهد بود. گفته مي شود در پيش بيني سال ۱۹۹۶ اين رقم ۱۶۰،۲۶۹ نفر بوده است كه كاهش و رشد جمعيت كشور به دلايل بهداشتي و اقتصادي در پايين آمدن اين آمار نقش داشته است.

• پانصد ميليون دلار وام براي ايران
بانك توسعه اسلامي پانصد ميليون دلار وام براي حمايت از بخش هاي مختلف اقتصاد ايران در اختيار تهران قرار مي دهد. اين وام براي تأمين مواد اوليه و اجراي طرح توسعه شركت هاي صنعتي اختصاص يافته است. ايران تاكنون با وجود در اختيار داشتن ۸ درصد سهام بانك توسعه اسلامي به عنوان چهارمين سهامدار آن از وام اين بانك استفاده نكرده است، هرچند درحال حاضر اين بانك با پرداخت ۶۹ ميليون دلار تسهيلات براي اجراي طرح توسعه مس سرچشمه كرمان موافقت كرده است.

اقتصاد
ادبيات
ايران
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |